لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
اخلاق پیامبر اعظم (ص) و ازدواج
چکیده : در این مقاله مطالبی در مورد نظرات و سخنان پیامبر اعظم در مورد ازدواج خواهم خواند که در چندین بخش مختلف جمع آوری و تفکیک شده است.
ابتدا و در شروع کار مطالبی را در تشویق و ترغیب جوان به ازدواج خواهید خواند و فواید ازدواج نیز در آن ذکر شده است و در ادامه به بحث ازدواج می پردازیم و موارد لازم یک همسر خوب و مواردی که در امر لازم است رعایت شود خواهید خواند .
بعد از اقدام به این امر فرخنده باید به حفظ آن پرداخت زیرا به دست آوردن امری شاید آسان باشد اما حفظ آن مشکل است . که در این مقادیر با توصیه های پیامبر (ص) در دوام ازدواح آشنا می شویم و در ادامه مواردی در مورد حقوق و وظایف زن در ازدواج ذکر شده است .
در آخر مقاله هم روزنه ای تاریخی در ازدواج های پیامبر باز شده است و از نظر تاریخی نیز به این مسائل پرداخته شده است .
کلمات کلیدی :
ازدواج ، پیامبر اعظم (ص)، همسر
1) مقدمه:
در آغاز کلام می خواهم از کسی صحبت کنم که در تعریفش ظرف مکان وزمان نمی گنجد، همانطور که در حیث آمده است که اگر نور محمد (ص) نبود آسمان و زمین را نمی آفریدم. همانطور که می دانید زمین با آن همه وسعت و پهناوریش تمام برکات و سرمایه های موجود در بدن دارد بالا سر آن آسمان وجود دارد که اگر آسمان و خوردشید با آن نور عالم تاب نباشد حتماً هیچ موجود زنده ای در کره خاکی قادر به اقدام زندگی نمی باشد. کسی که خدا درباره اش چنین لطف کرده باشدو در سوره اسراء آمده که پیامبر(ص) در شب معراج به عرش فرا می خواند که حتی با وسیله پیشرفته امروزه و یا صد سال دیگر امکان پذیر نباشد. چه باید گفت، به قول شاعر اگر آب دریا نتوان کشید- به قدر تشنگی باید چشید من هم در حد بضاعت قلمم چند سطری را در مورد اشرف مخلوقات به رشته تحریر در می آورم. شاید بتوانم قطره ای از دریای بی کران را توصیف کرده باشد.
همانطورکه میدانید پیامر اکرم(ص) الگو و نمونه بشریت در تمام صفات می باشد چه در خانواده و یا در مورد ازدواج. در مورد خانواده خیلی سفارش های فراوان دارد که اگر به تمام سفارشات وی عمل شود افرادش سعادت مند می شوند و حتی در مرد ازدواج نیز توصیه ها و سفارشات فراوان دارد که جوانان و خانواده ها گرامی اگر به کار ببندند شاید هیچ گونه مشکلی در راه جوانان وجود نداشته باشد. ولی متأسفانه در عصر ما بعضی مسائل را تحریف کرده اند.
سپاس خدای را که تیر های اندیشه درباره شگفتی های آفرینش اوبه جایی نرسد، و عقل و خرد به هنگام تفکر در بدایع نخستینش جز آنکه سرگردان و متحیر بماند، راه به جایی نبرد، در صورتی که همواره نعمتهای لطیف اوبرای جهانیان یکی پس از دیگری، چه بخواهند و چه نخواهند استمرار دارد؛ و از جمله الطاف زیبایش آن است که از آب بشری را آفرید و او را وابسته و خویشاوند قرار داد و بر مخلوقات شهوت را مسلط کرد تا بدان وسیله نا خواسته وادار به تولید مثل شوند واز این راه به حکم جبر و بدون اختیار نسلشان باقی بماند؛ وانگهی مسئله انساب را مهم شمرده و به آن اجر نهاده است و بدان وسیله زنا را حرام داشته و به خاطر منع وجلوگیری از آن این عمل را سخت زشت شمرده و ارتکاب آن را هرزگی و کار زشت دانسته است و مردم را به ازدواج دعوت کرده و به صورت امری مستحب و فرمانی الهی بر آن تشویق کرده است.
پاک ومنزه است خداوندی که مرگ را بر بندگان مقرر فرموده و بدان وسیله آنان را محکوم به مرگ و در هم شکستگی کرده و از طرفی بذر نطفه ها در زمین رحم ها پراکنده ساخته و افراد جدیدی از آن به وجود آورده و آن را وسیله جبران مرگ قرار داده است، تا آنان را آگاه کند که دریای مقدرات او از لحاظ سود و زیان، خیر و شر، دشوار و آسان، پیچیده و گسترده، برای جهانیان فیض بخش است. و درود بر محمد(ص) که برای بیم و امید دادن برانگیخته شده است و بر آل و اصحاب او، درودی که حسابگران از عهده شمارش و اندازه آن بر نیایند وسلامی فراوان بر ایشان باد!
باری، براستی که ازدواج پشتوانه دین و خوار کننده شیاطین و در مقابل دشمن خدا دژ استواری است و وسیله زیاد شدن افرادی است که سرور انبیاء(ص) بدان وسیله بر دیگر پیامبران مباهات می کند.بنابر این چقدر بجاست که وسایل ازدواج را فراهم و آداب و سنن آن را حفظ کنند. از این رو باید اهداف و نیازمندی های آن را شرح و فصول و ابواب آن را تفضیل داد وآن مقدار از احکام نکاح را که دارای اهمیت است در پنج بخش بیان می شود.
با توجه به اختلاف نظرها درباره ازدواج حقیقت روشن نخواهد شد، مگر اینکه نخست اخبار و آثاری را که در تشویق ازدواج و یا منع از ازدواج رسیده، بیان کنیم وسپس فواید و پیامدهای ناهنجار آن را توضیح دهیم تا فضیلت ازدواج و یا ترک ازدواج درباره کسی که از آفات آن در امان است و یا در امان نیست روشن شود.
ترغیب به ازدواج:
اما از آیات؛ خدای متعال فرموده است: ﴿و انکهوا الایامی منکم﴾(۱) که امر به ازدواج می فرماید، و نیز فرموده است:﴿فلاتعضلوا هن ان ینکحن ازواجهن،﴾(۲) که از ازدواج نکردن نهی می کند؛ ونیز در وصف و ثنای پیامبران می فرماید: ﴿و لقد ارسلنارسلاً من قبلک و جعلنا لهماازواجاو ذرِیه،﴾(٣) که در معرض منت گذاری و اظهار فضل چنان فرموده است.
رسول اکرم(ص) می فرماید:(نکاح سنت من است، هر که سنت مرا دوست دارد پس باید به روش من رفتار کند.) (٤)
و نیز فرمود:
(ازدواج کنید تا افزون شوید که من روز قیامت به جمعیت شما افتخار می کنم حتی به جنینی که سقط شده است.)(٥)
و فرمود: (هرکه از سنت من اعراض کند، از من نیست، براستی که نکاح سنت من است وهر که مرا دوست دارد باید به سنت من عمل کند)
و نیز فرمود: (هر که از ترس فقر و عائله منده ازدواج را ترک کند از ما نیست.)(6)
آن حضرت فرمود: (هر که از شما توان مالی دارد،باید ازدواج کند که ازدواج برای فروهشتن چشم و حفظ ناموس بهتر است و هر که توان مالی ندارد باید روزه بگیرد که روزه داری مانع شهوت است. )(7) این حدیث شریف دلیل بر آن است که علت ترغیب به ازدواج همان بیم از فساد در چشم و شهوت است.
در این حدیث روزه را باعث (رجاء) دانسته است. رجاء عبارتست از کوبیدن خصیتین جوان نر به منظور از بین بردن نری اوست، بنابر این به طور استعاره برای ناتوانی از آمیزش- به وسیله روزه داری- آورده شده است.
پیامبر(ص) فرمود:
(هر گاه کسی که دین و امانتداری اش مورد رضایت شما بود به خواستگاری آمد، با ازدواج با وی موافقت کنید و اگر نکنید روی زمین فتنه و فساد فراوان خواهد شد.)(8) واین حدیث شریف نیز علت و دلیلی برای تشویق و ترغیب به ازدواج به دلیل بیم از فساد است.
و نیز فرمود: (هر که برای رضای خدا ازدواج کند وبرای خدا امکانات ازدواج شخصی را فراهم آورد، استحقاق ولایت الهیه را پیدا می کند.)(9)
و آن بزرگوار فرمود: (هر کس ازدواج کند، در حقیقت بخشی از دینش را تأمین کرده است.بنابراین نسبت به بخش دیگر آن باید از خدا بترسد.) (10)
از طریق خاصه نیز روایتی در کافی با اسناد خود از امام صادق (ع)، به نقل از پدرانش(ع) نقل شده که آن حضرت می گوید : ( رسول خدا(ص) فرمود: تزویج کنید و به همسری در آورید! بدانید که از بهره مندی و خوشبختی انسان، ازدواج کردن ودادن هزینه دامادی است، وهیچ چیزی نزد خدای عز وجل محبوب ترا ز خانه ای نیست که در اسلام به وسیله ازدواج آباد شود.) و هیچ چیزی در نزد خدای عز وجل مبغوض ترازخانه ای نیست که در اسلام به وسیله جدایی- یعنی طلاق- ویران گردد. سپس امام صادق (ع) فرمود: (خدای متعال درباره طلاق تأکید فرموده و خشم خود را نسبت به زن و مرد چندین بار بیان کرده است. )(11)
و نیزبه اسناد خود از آن بزرگوار نقل کرده است: (دو رکعت نمازی را که شخص ازدواج کرده به جا آورد بهتر از هفتاد رکعتی است که فرد مجرد به جا آورد.)(12)
رسول خدا(ص) فرموده: ( تاهل اختیار کنید که روزی تان بیشتر می شود.)
آورده اند که در امتهای سلف عابدی بود که در عبادت سرآمد همه مردم زمان خود بود به پیامبر آن روزگار گفتند که این عابد چقدر خوب عبادت می کند! پیامبر گفت: خوب مردی است اگر یک سنت را ترک می کرد! وقتی که عابد این سخن را شنید، بسیار غمگین شد و حضور آن پیامبر رسید و سؤال کرد: آن سنت چیست؟ پیامبر فرمود: تو ازدواج را ترک کرده ای. گفت: من آن را حرام نمی دانم بلکه تهی دستم و خودم نان خور مردمم. پیامبر گفت: من دخترم را به همسری تو در می آورم و سرانجام پیامبر دخترش را به وی تزویج کرد. بنابراین ازدواج سنتی است استوار و یکی از خصایل انبیا است. مردی به ابراهیم بن ادهم گفت: خوشا به حال تو که به دلیل نداشتن همسر به عبادت مشغولی! گفت: یک طپش قلب تو به دلیل عیالمندی بالا تر از تمام عبادات من است.
رسول اکرم(ص) فرموده است: (بهترین مردم پس از سال دویست، شخص سبک بار کم ثروتی است که زن و فرزند دارد.)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
اخلاق پیامبر اعظم (ص) از دیدگاه اندیشمندان غرب
مقدمه
اینکه اسلام ادعای جاوید و جهانی بودن می کند بدلیل آنست که عمده ترین و کلی ترین یا مهمترین مسائل انسانی را همراه با جزئی ترین مسائل زندگی که بشریت همواره و همیشه در جستجوی حل آن و در برخورد با آن بوده مطرح نموده و دخالت و رهنمود عملی و ارزش همه جانبه ای در زندگی انسان دارد پیامبر اعظم (ص) این مسئله را در اهمیت حیاتی آن گوشزد اندیشمندان متعهدی می کند که به مسائل انسانی و اسلامی جدی می اندیشند و با بهترین وجه و کیفیت انسان ها را هدایت می کنند تا نه زور بگوید و نه زور بپذیرد نه بدی کند و نه بدی بپذیرد و نه بچاپد و نه چاپیدن را رخصت دهد نه تعدی کند و نه تعدی را بپذیرد و در جهت آگاهی و تعالی و برابری و عدالت و آزادی تلاش و کوشش بنماید و حق خود را برتر از حق دیگران نداند و حق دیگران را ضایع نکند خلاصه آرمانهای ذهنی و اخلاقی مثبت و انسانی را در عینیت و استقرار عینی متحقق سازد اما می خواهم اذهان را متوجه این قضیه و حادثه بزرگ بنمایم تا ابعاد و ادامه نهضت پیامبر اعظم (ص) را عمیقا و متعهدانه پی بگیرند گرچه عده ای از کشورها چشم و گوش خود را می بندند و کور و کر سعی می کنند تا نبینند و نشنوند و احساس نکنند ، که کارمان با آنها نیست . ولی حادثه بقدری بزرگ است که گوش و ذهن کاخ سفید نشینان و مراکز توطئه مشرکین را طنین دهشتناک و ضربه ای خواب پران افکنده که وای در جهان سوم و کشورهای اسلامی چه خبر شده است چه کسی است که اینچنین این نسل را گستاخ و نیرومند در مقابل نیرومندترین و مدرن ترین اندیشگران و اندیشه های ما بر شورانده است و دست آخر حمله به لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان و حمله به پیامبر اعظم (ص) و مسلمانان جهان و حمله به قرآن کریم و فحش و تهمت به پیامبر (ص) و به زنان رسول اکرم ، ولی اینها سودی نداشت فقط مسلمین را از خواب بیدار و اتحاد مسلمین را دو چندان کرد . از خداوند دانا وتوانا که پشتیبان حقایق و امید حق جویان عالم است در خواست می کنم که نیرنگها ی باطل گرایان را همواره بدست مدافعان حق بی اثر سازد و بر جمعیت پاکان و قدرت نیکان بیفزاید .
میرویم سر اصل مطلب که اخلاق پیامبر اعظم (ص) از دیدگاه اندیشمندان غرب می باشد پس از جنگهای صلیبی مسیحیان افسانه های دروغین و زننده ای درباره پیامبر پاک اسلام (ص) ساختند و پرداختند به امید آنکه از این را ه چهره اسلام و فرهنگ مسلمانان را زشت و تنفر انگیز جلوه دهند در صورتیکه قرآن کریم بر خلاف این روش به مسلمین سفارش کرده است که مبادا دشمنی با دسته ای آنها را به بی عدالتی در حق آن گروه بکشاند و را ه بی انصافی را درباره مخالفان خود بپیمایند چنانچه می فرماید :
یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنانو قوم علی ان تعدلوا اعدلو هو اقرب للتقوی و اتقوالله ان الله خبیر بما تعلمون .
یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید ، برای خدا بپا خیزید و به عدالت گواهی دهید و دشمنی با گروهی شما را به بی عدالتی در باره آنان وادار نکند عدالت ورزید که به تقوی نزدیکتر است و از نافرمانی خدا بپرهیزید که خداوند از کارهائی که می کنید آگاه است .
این آموزش چنان در روحیه مسلمانان مؤثر افتاد که در همان جنگهای صلیبی ، مکرر آثار نیک وثمرات پسندیده خود را نشان داد ، مثلا صلیبی ها چون اورشلیم را به تصرف در آوردند در سراسر شهر ، سیل خون به راه انداختند ولی مسلمین هنگامی که اورشلیم را از صلیبیون باز پس گرفتند ، سفارش کتاب آسمانی و پیامبر گرامی خود را از یاد نبردند و دست بخون مردم شهر نیالودند چنانکه مورخان غربی باین فضیلت گواهی داده اند و به عنوان نمونه استیون رانسیمان در کتاب " تاریخ جنگهای صلیبی" می نویسد مردان پیروز افرادی شریف و با مروت بودند . درست در همانجا که در هشتاد و هشت سال قبل فرنگیان از دریای خون گذشتند حتی یک خانه به یغما نرفت و به یک جاندار آسیب نرسید به امر صلاح الدین ، سربازان ، خیابانها و دروازه ها را زیر نظر گرفتند و از هر گونه دست اندازی احتمالی به جان و مال مردم جلوگیری به عمل آوردند این رفتار جوانمردانه نتیجه تعالیم پیامبر اسلام بود که به پیروان خود سفارش می کرد حتی در نبرد با دشمن جانب عدل و کرامت را از یاد نبرند و تسلیم قساوت محض نشوند و بدشمنان خویش افترا و تهمت نبندند و قرارداد ها و امان نامه های خود را با آنان محترم شمرند چنانکه آثار فراوانی در این باره از پیامبر اسلام ( ص) به یادگار مانده است ولی متاسفانه مسیحیان متعصب از دروغ پردازی درباره مسلمانان و توهین و تهمت به پیامبر ارجمند ایشان در طول تاریخ دریغ نداشته اند .
1- ولتر و پیامبر اسلام (ص)
ولتر فیلسوف ونویسنده مشهور فرانسوی بود که از ابراز مخالفت و اهانت نسبت به مقام قدسی پیامبر بزرگوار اسلام (ص) خودداری نورزید تا آنجا که نمایشنامه ای با عنوان : " محمد یا تعصب " ترتیب داد و آنرا به سال 1742 میلادی در پاریس به معرض نمایش گذاشت و در خلال آن پیغمبر پاک خدا را آماج انواع تهمتها و اهانت ها قرار داد در عین حال نمی توان انکار کرد که ولتر با نوشتن نمایشنامه مذبور قصد توهین به پیامبر اسلام (ص) را داشته است به همین جهت می بینیم که وی در آثار بعدی خود از این اهانت ابراز ندامت می کند ولتر در سالهای بعد می نویسد من در حق محمد بسیار بد کردم"پشیمانی از دشمنی با اسلام" ولتر مینویسد دروغپردازی درباره شخصیت های نامدار تاریخ برای همه مردم جالب نیست و همیشه مورد استقبال قرار نمی گیرد ، از این رو درغرب ،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
اخلاق همسرداری
خداوند در قرآن کریم می فرماید: سه چیز مایه آرامش انسان است. یاد خدا ، وجود همسر و وجود شب. اگرانسان به این سه عامل توجه داشته باشد هیچ وقت دچار افسردگی، یاس، ناامیدی، بیماری های روحی، روانی، جسمی و...نمی شود. باتوجه به اینکه خداوند همسر را مایه آرامش انسان قرارداده است چرا اختلافات خانوادگی و طلاق در جامعه بشری بیداد می کند؟ چرا با توجه به انس و مصاحبت با یکدیگر جاذبه و امتیازات هم را نا دیده می گیرند و از ان غافل می شوند؟ علت عمده این اختلافات را می توان در عدم آگاهی آیین همسرداری در جامعه دانست.
تحقیق حاضر در صدد است تا با ارایه راهکارهای عملی و کاربردی به همسران به خصوص به زوج های جوان، گامی مثبت در جهت آموزش اخلاق همسرداری و رفع اختلافات زناشویی بردارد.
بنابراین سئوال اصلی این تحقیق عبارت است از این که: چگونه می توان محیط خانه را آرام و با نشاط نگه داشت و از اختلافات زنا شویی و طلاق در جامعه جلوگیری نمود؟
پاسخی که ما در صدد ارایه آن هستیم عبارت است از این که: با تعلیم و به کار گیری مهارت های زندگی و اخلاق همسرداری می توان علاوه بر جلوگیری از اختلافات ، طلاق ها و نا هنجاری های اجتماعی، محیطی آرام ،لذت بخش و با نشاطی را برای خود و خانواده مهیا کرد و زمینه کسب موفقیت های مادی و معنوی را به وجود آورد، زیرا اگرانسان بخواهد مسلط برزمان باشد مراحلی دارد اولین مرحله، محبت به همسر است.
در این نوشتار سعی شده است راه کارهای عملی و کاربردی ، جهت با نشاط کردن و زیبا کردن زندگی مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس ابتدا ضرورت توجه به اخلاق همسر داری تحت عنوان پیش درآمد ، سپس راه کارهای کاربردی موفقیت در زندگی تحت عنا وین ، اگاهی و یاد گیری ، حفظ موقعیت و تلاش برای بقاء، از میان برداشتن موانع خلاقیت ، محبت به همسر، تسلط بر مهارتهای کلامی ، اهمیت دادن به چیزهایی که برای خانواده می تواند موفقیت آور باشد ، احترام گذاشتن به یکدیگر و در نهایت برنامه ریزی و سازماندهی جهت زندگی مطلوبتر ، تبیین ، و در خاتمه به نتیجه گیری پرداخته خواهد شد.
پیش در آمد
مسئله زوجین و کانون خانوادگى و فلسفه خانوادگى و روح خانوادگى عبارت است از روح مافوق غریزه جنسى که میان دو نفر پیدا مى شود , یعنى شخصیت یکدیگر را دوست دارند و تا سنین پیرى که دیگر مسئله غریزه جنسى به کلى ضعیف یا نابود مى شود علقه خانوادگى و محبت میانشان هست و روز به روز هم شدیدتر مى شود و حتى به گفته علماى جدید مثل ویل دورانت در کتاب (( لذات فلسفه )) علقه زوجین به یکدیگر در اثر معاشرت و تماس زیاد شدت پیدا مى کند و آنقدر اثر مى گذارد که کم کم قیافه هاى آنها شبیه هم مى شود , یعنى تدریجا روحهاى آنها آنقدر با هم انطباق پیدا مى کنند که کم کم اجسام آنها نیز با هم انطباق پیدا مى کنند و قیافه ها به یکدیگر شبیه مى شود . این اولین مرحله اى است که انسان از لاک خودفردى خارج مى شود . و به همین دلیل ازدواج در اسلام جنبه اخلاقى دارد با اینکه یک امر شهوانى است , و این تنها امرى است که با وجود اینکه پایه طبیعى و شهوانى دارد جنبه اخلاقى نیز دارد , یعنى مثلا هیچوقت خوردن جنبه اخلاقى پیدا نمى کند , ولى ازدواج خودش جنبه اخلاقى دارد . و در میان غرایز شهوانى انسان هر غریزه اى که اشباع شود , اشباع آن تأثیرى در معنویت انسان ندارد جز غریزه جنسى . لذا ازدواج از نظر اسلام سنت و مستحب تعبیر شده . علت اساسى اینست که هر مقدار که الفت زوجین به یکدیگر بیشتر باشد , یک قدم از خود فردى خارج شده اند . (( خود )) کمى که بزرگتر شد , رقیقتر مى شود , مثل مایع غلیظ که وقتى آب داخلش کنند رقیق مى شود و توسعه مى یابد . تجربه نشان داده است که افرادى که در تمام عمر به خاطر هدفهاى معنوى , مجرد زندگى کرده و نخواسته اند زن و بچه داشته باشند که مانع رسیدن آنها به معنویات شود ، در همه آنها یک نوع نقص و لو به صورت یک خامى وجود داشته است . گویى انسان یک نوع کمال روحى دارد که آن کمال روحى جز در مدرسه خانواده در هیچ مدرسه اى کسب نمى شود (1)
امام صادق ( ع ) می فرماید: «5 خصلت است هر کدام نباشد زندگی انسان ناقص است عقلش زائل وقلبش مشغول است .
1 ) سلامتی بدن
2 ) امنیت خاطر
3 )وسعت رزق ( که وابسته به اینهاست )
4 ) مونس موافق ، (همسر، فرزند وروش نیک مونس موافق هستند) این یکی اصل همه آنهاست
5 ) وجودهمه این صفات همراه با برنامه نیک است .»
حضرت می فرماید : « اگر میخواهی مونس موافق داشته باشی ( هدف اصلی از انتخاب همسر بحث آرامش است . درسوره نور ونحل ) اول همسرت را راضی نگهدار ، بعد عمره ونماز مستحبی.»
همسر داری اصل است . چرا ؟ میفرماید :« اگر توی خانه آرامش وامنیت نباشد کجا میخواهد باشد .یکی از راههای امنیت وآرامش در خانه بحث توجه به همسر در درجه اول قرار گرفته است .» (2)
راهش چیست ؟
خداوند در سوره بقره میفرماید :« همسر لباس شماست» (3) اگر زیبا باشد شما هم زیبا جلوه میکنید .اگر آبرو وشخصیت داشته باشد شما هم شخصیت دارید. برای داشتن زندگی زیبا و لذت بردن از زندگی زناشویی توجه و عمل نمودن به راه کارهای کاربردی موفقیت در زندگی ضروری است.
راه کارهای کاربردی موفقیت در زندگی
الف- آگاهی و یادگیری آنچه که مبتلا به اند
آگاهی نسبت به تفاوت هایی که بین زن ومرد وجود دارد ( از نظر خواب ، ساعت و شرایط خواب ، از نظر روحی وتکلم ، لذا انتظارات از آنها هم متفاوت خواهد بود،) برنامه ریزی درزندگی، مشورت برای بر نامه ریزی وسازماندهی زندگی و کسب اطلاعات راجع به نقش روانشناختی غذا ها و رنگ لباس ها در کیفیت زندگی.
خداوند درسوره اسراء می فرماید:«از آنچه بدان آگاهی نداری، پیروی مکن...» (4) ماباید بپردازیم به دانش و آگاهی که برای این مسئاله نیازمندیم از طریق مشورت یا ازطریق مطالعه اطلا عاتی در موردش بگیریم با ذهن خالی خیلی مشکلات مشکلتر میشوند .مثل نقد یک فیلم، مسائل زندگی و زناشویی هم همینطور است .
پیامبر اکرم ( ص ) می فرماید : «هر گاه کاری انجام داد ی از روی علم وعقل انجام بده وبرحذر باش از اینکه کاری را بدون آینده نگری وبدون برنامه ریزی انجام بدهی. » (5)
کسی نمی تواند بدون آگاهی و برنامه ریزی درستی و بدون مشاور و مطالعه خوبی توی زندگی توفیقاتی بدست آورد. ممکن نیست آدم چشم بسته به چاه نیفتد .
اسلام با سوختن وساختن مخالف است . چرا که کرامت انسان ارزشش بالاست . کریم فقط به معنای بخشش نیست بلکه به معنای اینست که برای کرامت نفس ارزش قابل باشد برای کرامت نفس تلا ش کرده باشد نه به خود ظلم بکند نه به دیگری . روایتی از امام صادق( ع ) است که می فرمایند :« اگر کسی بگوید باید بسازم و بسوزم این ظلم به خود کرده است واین شخص در کلاس خصوصی خدا راه پیدا نمی کند این دیگر عالم و عارف نمی شود .» (6) پس باید با آگاهی وخلاقیت این زندگی را با نشاط کرد . بنابراین باید بعد از کسب آگاهی و اطلاعات از مسایل زندگی و زناشویی برای بقای زندگی( در مواقع بحران ) تلاش کنیم
ب – حفظ موقعیت و تلاش برای بقاء
حفظ موقعیت و تلاش برای بقای خانواده در زمانی که با اختلاف و بحران در زندگی مواجه هستیم. در سوره انفال خداوند می فرماید :« ازخدا ورسول خدا فرمان ببرید وبا هم کشمکش نکنید چونکه اگر کشمکش کنید سست می شوید وشکوه واقتدارتان را از بین می برید صبرکنید...» (7) اولین مرحله برای بقا صبر است . صبر در چه ؟ خانم ها وقتی که مشکل برایشان پیش می آید باید صبر کنند و به دیگران نگویند. حضرت علی ( ع ) می فرماید:« صبر کنید کلامتان را حفظ کنید تا فرد دیگری از وضع شما اطلاع پیدا نکند .» (8) چرا ؟ درروایتی دیگرحضرت علی ( ع ) می فرماید :« اگر افراد مشکلی داشتند از دو لبشان خارج کردند لبهای دیگر را در برمی گیرد وعاملی می شود برای تضعیف آنها.» (9) زیرا اگرزن وشوهری مشکلی برایشان پیش بیاید وازاین مشکلات برای دیگران بگویند بتدریج بجای آنکه کمکشان کنند تضعیفشان میکنند . در اینجا باید سکوت کرد برای حل مشکل باید با اهلش در میان گذاشت که امانتدار باشد . نکته دوم : صبر دراقدام است میخواهید اقدامی انجام دهید صبر کنید. نکته سوم: اگر بحث به کشمکش کشیده شد باید محیط یاشرایط راعوض کرد( نظیر؛ دعوت کردن مهمان ویا...)خداونددرسوره بقره می فرماید:
«بشارت بدهید به استقامت کنندگان.» (10)
مرحله دوم در بقا این است که وقتی شرایط سخت برای شخصی عارض شد باید تلاش کند برای حفظ موقعیتش و از گذشته خود کمک بگیرد. طوری که دیگرن خیلی شک و پیله نکنند.بعد از حفظ موقعیت باید موانع خلاقیت را برداریم تا زمینه های نشاط در زندگی فراهم گردد.
ج- از میان برداشتن موانع خلاقیت
موانع خلاقیت عبارتند از:
1 ) بعد از نماز بدون دعا بلند شدن ، سرّی در این است . امام هادی ( ع ) می فرمایند :« کسانی که دعا ونیایش بعد از نماز داشته باشند خداوند متعال مجموعه ای از استعداد هایشان را بعنوان فضل و کرمش فعال می کند. » (11)
2 ) عدم توجه حواس وتمر کز ، راه های تمرکز حواس را پیدا کنید و تمرکز حواس کنید . یکی از راههایش اینست که امام صادق ( ع ) می فرمایند: « صرفآ توجه داشته باش چه کار داری میکنی ، چه داری می گویی ، بعد می فرمایند : زندگی در چند کلمه خلا صه است" لحظه ، توجه و توکل" .» لذا می فرماید :« در سایه توجه ، تمرکز حواس بوجود می آید .» (12)
3 ) باور نداشتن خود وتوانمندیهای انسان این مانع خلا قیت است باید باور داشت از 5 هزار الی 10 هزار سلولی که درمغزانسان هست کافی است یک سوم فعال شود .( از 18 میلیارد فایلی که در حافظه انسان است میگویند تا ا لان که بشریت فعالیت کرده 2 % از این توانمندی ها استفاده شده.)
4 ) عدم انصاف مانع رشد وخلاقیت است چون انسان وقتی آ رامش دارد که باانصاف باشد . انصاف یعنی چه؟ انصاف یعنی چیزی را نصف کردن یا به نصف رساندن و در روایط اجتماعی یعنی سود و زیان را میان خود ودیگران نصف کردن و در مقام داوری ، حقوق طرفین دعوی را به طور برابر رعایت کردن . خلاصه انصاف از روح گذشت و احترام به حقوق دیگران ناشی می شود . آنجا که میان خود و مردم به قضاوت می نشبنی از خود مایه گذار و دیگران را صاحب حق بدان و حقوقی را که نسبت به تو دارند رعایت کن (13) حضرت علی (ع) می فرماید: «.. .هر کس با مردم با انصاف رفتار کند خداوند بر عزتش بیفزاید.» (14) در روایتی دیگر خطاب به مالک اشتر می فرمابد :«... نسبت به اطرافیان و خانواده و زیر دستانت انصاف داشته باش که اگر انصاف پیشه خود نسازی ستم کرده ای و کسی که به بندگان خدا ستم کند خدا دشمن اوست و... » (15)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مقدمه:
در این مقاله به جلوهایی از اخلاق پیامبر در سیاست می پردازیم و چون سیاست بحث گسترده ای را می طلبد ما فقط سیاست آن حضرت را در جنگ، مورد بررسی قرار می دهیم و با اهداف رسول اکرم در جنگها،آگاهی ایشان با فنون وسیاست های جنگی آشنا می شویم.
معنی " سیره "
ابتدا لغت "سیره" را معنی بکنیم که تا این لغت را معنی نکنیم نمیتوانیم سیره پیغمبر را تفسیر بکنیم. "سیره" در زبان عربی از ماده "سیر" است. "سیر" یعنیحرکت، رفتن، راه رفتن.
" سیره " یعنی نوع راه رفتن . سیره بر وزن فعلة است و فعله در زبان عربی دلالت می کند بر نوع . مثلا جلسه یعنی سبک و نوع نشستن ، و این نکته دقیقی است . سیر یعنی رفتن ، رفتار ، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار .
آنچه مهم است شناختن سبک رفتار پیغمبر است . آنها که سیره نوشته اند رفتار پیغمبر را نوشته اند . این کتابهایی که ما به نام سیره داریم سیر است نه سیره . مثلا سیره حلبیه سیر است نه سیره ، اسمش سیره هست ولی واقعش سیر است . رفتار پیغمبر نوشته شده است نه سبک پیغمبر در رفتار ، نه اسلوب رفتار پیغمبر ، نه متد پیغمبر.
سبک شناسی
مسئله متد خیلی مهم است. مثلا در باب شعر، رودکی را می گوئیم شاعر، سنائی را هم می گوئیم شاعر، مولوی را هم می گوئیم شاعر، فردوسی را هم می گوئیم شاعر، صائب را هم می گوئیم شاعر، حافظ را هم می گوئیم شاعر. برای یک آدمی که وارد سبک شعر نباشد همه شعر است . می گوید شعر، شعر است دیگر، شعر که فرق نمی کند ولی یک آدم وارد می فهمد که شعر سبکهای مختلف دارد، شعر به سبک هندی داریم، شعر به سبک خراسان داریم، شعر مثلا به سبک عرفان داریم، و سبکهای دیگر در شعر شناسی آنچه مهم است سبک شناسی است که ملک الشعرای بهار کتابی در سبک شناسی نوشته است . حتی در نثر هم سبک شناسی هست و اختصاص به شعر ندارد. سبک شناسی غیر از شعر شناسی و غیر از شان هم شیعه هستند، خواجه نصیرالدین یک عالم است. ولی یک آدم وارد میداند که میان سبک و متد و روش این عالمها از زمین تا آسمان تفاوت است . یک عالم سبکش سبک استدلالی و قیاسی است یعنی در همه مسائل از منطق ارسطوئی پیروی می کند اگر طب را در اختیار او قرار بدهی طب را می خواهد با منطق ارسطوئی به دست بیاورد ، اگر فقه را هم به او بدهی می خواهد با منطق ارسطوئی استدلال بکند، اگر ادبیات و نحو و صرف را هم در اختیارش قرار بدهی منطق ارسطوئی را در آن به کار می برد ، سبکش اینگونه است
یکی دیگر سبکش سبک تجربی است ، مثل بسیاری از علمای جدید . می گویند فرق سبک ابوریحان بیرونی و سبک بوعلی سینا این است که سبک بوعلی سینا منطقی ارسطوئی است ولی سبک ابوریحان بیرونی بیشتر حسی و تجربی بوده است ، با اینکه اینها معاصر هم و هر دو هم نابغه هستند . یک نفر سبکش عقلی است دیگری سبکش نقلی است. بعضی اصلا سبک عقلی هیچ ندارند ، در همه مسائل اعتمادشان فقط به منقولات است، غیر از منقولات دیگر به هیچ چیز اعتماد ندارند.
مثلا مرحوم مجلسی اگر طب هم بخواهد بنویسد می خواهد طبی بنویسد براساس منقولات ، و چون تکیه اش روی منقولات است خیلی اهمیت هم نمی دهد به صحیح و [ سقیمش ] یا لااقل در کتابهایش همه را جمع میکند .
اگر میخواهد در سعد و نحس ایام هم بنویسد باز به منقولات استناد می کند . یکی سبکش منقول است یکی سبکش معقول است ، یکی سبکش حسی است ، یکی سبکش استدلالی است، یکی سبکش مثلا به قول امروزیها دیالکتیکی است یعنی اشیاء را در جریان و حرکت می بیند، یکی سبکش استاتیک است یعنی اصلا حرکت را در نظام عالم دخالت نمی دهد . چندین سبک وجود دارد. حال می آییم در رفتارها . رفتارها نیز سبکهای مختلف دارد. سیره شناسی یعنی سبک شناسی. اولا یک کلیتی دارد: سلاطین عالم به طور کلی یک سبک و یک سیره و یک روش مخصوص به خود دارند با اختلافاتی که میان آنها هست.
فلاسفه یک سبک مخصوص به خود دارند ، ریاضتکشها یک سبک مخصوص به خود دارند. پیغمبران به طور کلی یک سبک مخصوص به خود دارند و هر یک را که جدا در نظر بگیریم یک سبک مخصوص به خود دارد ؛
مثلا: پیغمبر اکرم یک سبک مخصوص به خود دارد. در اینجا یک نکته دیگر را باید عرض بکنم : این که عرض کردم در هنر سبکها مختلف است، در شعر سبکها مختلف است، در تفکر سبکها مختلف است، در عمل سبکها مختلف است این برای آدمهایی است که سبک داشته باشند.
اکثریت مردم اصلا سبک ندارند . خیلی افراد که شعرمی گویند اصلا سبک ندارند، سبک سرش نمی شود . خیلی از این هنرمندها ( شاید این کوبیستها اینطور باشند ) اساسا سبک سرشان نمی شود . خیلی از مردم در تفکرشان اصلا سبک و منطق ندارند، یک دفعه به نقل استناد می کند، یک دفعه به عقل استناد می کند، یک دفعه حسی می شود، یک دفعه عقلی می شود. اینها مادون منطقند. من به مادون منطق ها کار ندارم. در رفتار هم اکثریت قریب به اتفاق مردم سبک ندارند. به ما اگر بگویند سبکت را [ در رفتار ] بگو، سیره خودت را بیان کن، روشت را بیان کن، تو در حل مشکلات زندگی [ چه روشی داری؟ پاسخی نداریم ]. هر کسی برای خودش در زندگی هدف دارد، هدفش هر چه می خواهد باشد ، یکی هدفش عالی است ، یکی هدفش پست است، یکی هدفش خداست، یکی هدفش دنیاست . بالاخره انسانها هدف دارند . بعضی افراد برای هدف خودشان اصلا سبک ندارند، روش انتخاب نکرده اند، روش سرشان نمی شود، ولی قلیلی از مردم اینجورند و الا اکثریت مردم دون منطقند، دون سبکند ، دون روشند، به اصطلاح هرج و مرج [بر اعمالشان حکمفرماست و] همج رعاع [ هستند ]. سیره پیغمبر یعنی سبک پیغمبر، متودی که پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به کار می برد. بحث ما در مقاصد پیغمبر نیست . مقاصد پیغمبر عجالتا برای ما محرز است . بحث ما در سبک پیغمبر است، در روشی که پیغمبر به کار می برد برای هدف و مقصد خودش . مثلا پیغمبر تبلیغ می کرد . روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود؟ سبک تبلیغی پیغمبر چه سبکی بود؟ پیغمبر در همان حال که مبلغ بود و اسلام را تبلیغ می کرد، یک رهبر سیاسی بود برای جامعه خودش از وقتی که آمد به مدینه، جامعه تشکیل داد، حکومت تشکیل داد، خودش رهبر جامعه بود. سبک و متود رهبری و مدیریت پیغمبر در جامعه چه متودی بود؟ پیغمبر در همان حال قاضی بود و میان مردم قضاوت می کرد. سبک قضاوتش چه سبکی بود؟ پیغمبر مثل همه مردم دیگر زندگی خانوادگی داشت، زنان متعدد داشت، فرزندان داشت. سبک پیغمبر در " زن داری " چگونه بود؟ سبک پیغمبر در معاشرت با اصحاب و یاران و به اصطلاح مریدها چگونه بود؟ پیغمبر دشمنان سرسختی داشت. سبک و روش پیغمبر در رفتار با دشمنان چه بود؟ و دهها سبک دیگر در قسمتهای مختلف دیگر که اینها باید روشن بشود.
سبکهای مختلف در رفتار
مثلا رهبرهای اجتماعی و سیاسی، بعضی اساسا سبکشان یعنی آنچه که بدان اعتماد دارند فقط زور است، یعنی جززوربه چیزدیگری ایمان و اعتماد ندارند منطقشان این است : یک گره شاخ ازدوذرع دم بهتر است.
یعنی غیر زور هر چه هست بریز دور، سیاستی که الان آمریکائیها در دنیا عمل می کنند که معتقدند مشکلات را فقط و فقط با زور می شود حل کرد، غیر زور را رها کن. بعضی دیگر در سیاست و در اداره امور بیش از هر چیزی به نیرنگ و فریب اعتماد دارند: سیاست انگلیس مابانه ، سیاست معاویه ای. آن اولی سیاست یزیدی بود. یزید و معاویه هر دو از نظر هدف یکی هستند، هر دو شقی و اشقی الاشقیاء هستند ولی متود یزید با متود معاویه فرق می کند. متود یزید الدرم بولدرم یعنی زور بود ولی متود معاویه بیش از هر چیز دیگر نیرنگ، فریب، نفاق، حقه بازی و مکاری بود. یک نفر دیگر ممکن است متودش بیشتر اخلاق به معنی واقعی باشد.
نه تظاهر به اخلاق که باز می شود همان نیرنگ معاویه ای، صداقت، صفا و صمیمیت . تفاوت سیره علی ( ع ) و سیره معاویه در سیاست در همین بود. اکثر مردم زمان، سیاست معاویه را ترجیح می دادند، می گفتند، سیاست یعنی همین کاری که معاویه می کند. می آمدند به علی ( ع ) می گفتند: تو چرا همان متودی را که معاویه به کار می برد به کار نمی بری تا کارت پیش برود؟ تو به این فکر باش که کارت پیش برود، حالا هر چه شد، یک جا آدم باید پول قرض کند، از این بگیرد به آن بدهد، یک جا هم یک وعده ای می دهد، دروغ هم درآمد درآمد ، می تواند وعده بدهد بعد هم عمل نکند. بگذار کارت پیش برود، آن مهمتر است. تا جایی که برای بعضی توهم پیدا شد که شاید علی این راهها را بلد نیست، معاویه زیرک و زرنگ است، علی این زرنگیها را ندارد، که فرمود: و الله ما معاویه بادهی منی چرا اشتباه می کنید؟ ! به خدا قسم که معاویه از من داهیه تر و زیرکتر نیست . شما خیال می کنید من که غذر به کار نمی برم راهش را بلد نیستم؟! و لکنه یغدر و یفجر او عذر و نیرنگ به کار می برد و فسق و فجور می کند. و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس. اگر نبود که خدای متعال دوست نمی دارد غداری را، آنوقت می دیدید من به آن معنایی که شما اسمش را گذاشته اید دهاء و معاویه را داهیه می خوانید [ داهیه هستم یا نه؟ ] آنوقت می دیدید که داهیه کیست، من داهیه هستم یا معاویه؟
الا وانکل غدرش فجرش وکل فجرش کفرشولکلغادرلواء یعرف به یوم القیامة من چگونه در سیاست نیرنگ به کار ببرم در صورتی که می دانم عذر و نیرنگ و فریب، فسق و فجور است،
و این فسق و فجورها در حد کفر است و در قیامت هر داری با پرچمی محشور می گردد! ابدا من غدر به کار نمی برم. اینها را می گویند سبک: سبکی که به زور اعتماد می کند، سبکی که به نیرنگ اعتماد می کند، سبکی که به تماوت اعتماد می کند، یعنی خود را به موش مردگی زدن، خود را به بی خبری زدن . یک سیاستمداری بود پیرمرد، در چند سال پیش مرد، معروف بود به این قضیه، حالا نمی دانم واقعا ساده بوده یا نه؟
ولی عده ای می گویند خودش را به سادگی می زد. نخست وزیر بود. یکی از ملاهای خیلی بزرگ را گرفته بودند، بعد رفته بودند سراغش که آقا چرا او را گرفتند؟ گفته بود کار دست کیست؟ حالا نخست وزیر مملکت است، می گوید کار دست کیست؟ به کی من مراجعه کنم؟ خوب او هم سبکی انتخاب کرده بود که خودش را بزند به حماقت و نفهمی و نادانی، و از همین راه هم به اصطلاح خرش را از پل بگذارند . هدف این است که خرش از پل بگذرد ولو اینکه مردم بگویند او احمق است. این هم یک سبکی است : سبک تماوت ، یعنی خود را به مردگی زدن، خود را به حماقت زدن، خود را به بی خبری زدن، وعده ای با این سبک کار خودشان را پیش می برند.
بعضی سبکشان در کارها دفع الوقت کردن است، واقعا به دفع الوقت اعتماد دارند. بعضی سبکشان بیشتر دوراندیشی است. بعضی در سبک خودشان قاطع و برنده هستند. بعضی در سبکشان قاطع و برنده نیستند. بعضی در سبک خودشان فردی هستند یعنی تنها تصمیم می گیرند. بعضی اساسا حاضر نیستند تنها تصمیم بگیرند، آنجا هم که کاملا مطلب برایش روشن است باز تنها تصمیم نمی گیرد، و این مخصوصا در سیره پیغمبر اکرم عجیب است : در مقام نبوت، در مقامی که اصحاب آنچنان به او ایمان دارند که می گویند :
اگر تو فرمان بدهی خود را به دریا بریزیم به دریا می ریزیم، در عین حال نمی خواهد سبکش انفرادی باشد و در مسائل تنها تصمیم بگیرد ، برای اینکه اقل ضررش این است که به اصحاب خودش شخصیت نداده، یعنی گویی شما اساسا فکر ندارید، شما که فهم و شعور ندارید، شما ابزارید، من باید فقط دستور بدهم و شما عمل کنید. آنوقت لازمه اش این است که فردا هر کس دیگر هم رهبر بشود همین جور عمل بکند و بگوید: لازمه رهبر این است که رهبر فکر و نظر بدهد و غیر رهبر هر که هست فقط باید ابزارهای بلا اراده ای باشند و عمل بکنند
ولی پیغمبر در مقام نبوت چنین کاری را نمی کند. شورا تشکیل می دهد، که اصحاب چه بکنیم؟ "بدر" پیش می آید شورا تشکیل می دهد، "احد" پیش می آید شورا تشکیل می دهد: اینها آمده اند نزدیک مدینه، چه مصلحت می دانیم؟ از مدینه خارج بشویم و در بیرون مدینه با آنها بجنگیم یا در همین مدینه باشیم و وضع خودمان را در داخل مستحکم بکنیم، اینها مدتی ما را محاصره می کنند، اگر موفق نشدند شکست خورده بر می گردند . بسیاری از سالخوردگان و تجربه کارها تشخیصشان این بود که مصلحت این است که در مدینه بمانیم . جوانها که بیشتر به اصطلاح حالت غروری دارند و به جوانیشان بر می خورد گفتند : ما در مدینه بمانیم و بیایند ما را محاصره کنند؟ ! ما تن به چنین کاری نمی دهیم، می رویم بیرون هر جور هست می جنگیم . تاریخ می نویسد خود پیغمبر اکرم مصلحت نمی دید که از مدینه خارج بشوند، می گفت اگر در مدینه باشیم موفقیتمان بیشتر است، یعنی نظرش با آن سالخوردگان و تجربه کارها موافق بود، ولی دید اکثریت اصحابش که همان جوانها بودند گفتند: نه یا رسول الله ما از مدینه می زنیم بیرون، می رویم. در دامنه احد همان جا با آنها می جنگیم. جلسه تمام شد . یک وقت دیدند پیغمبر اسلحه پوشیده بیرون آمد و فرمود : برویم بیرون .
همانهایی که این نظر را داده بودند آمدند گفتند: یا رسول الله چون شما از ما نظر خواستید ما اینجور نظر دادیم ، ولی در عین حال ما تابع شما هستیم، اگر شما مصلحت نمی دانید . ما بر خلاف نظر خودمان می مانیم در مدینه. فرمود : پیغمبر همینقدر که اسلحه پوشید و بیرون آمد دیگر صحیح نیست اسلحه اش را کنار بگذارد . حالا که بنا شد برویم بیرون، می رویم بیرون. غرض این جهت است که اینها سبکها و روشهای مختلف است که خوب است در قسمتهای مختلف بررسی بشود.
سیاست شناسی
ماهیت سیاست چیست؟ به این پدیده می توان از دو نظر نگریست و دو منظور حاصل کرد. واقعیت واحدی که از دو نگاه، دو واقعیت به کلی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع تحقیق:
اخلاق معیشت
مقدمه
اگر همزمان با نهضت علمی اروپا، نهضت اخلاقی نیز انجام می گرفت، امروز دنیا با مسئله ای به نام «نابودی تمدن انسانی یا نسل بشر» رو به رو نبود. متأسفانه رنسانس علمی، منهای اخلاق به وجود آمد و پله های نردبان پیشرفت در غیاب اخلاق، پشت سر گذاشته شد. اما در این میان بعضی از اندیشمندان، این خلأ اخلاقی را به خوبی احساس می کردند و نگران آینده بودند. لذا برای جبران گذشته، نهضت های اخلاقی را در اروپا و آمریکا به وجود آوردند، اما خطای بزرگی که انجام گرفت این بود که در طی این فرآیند، اخلاق از مذهب جدا شد و بر تأسیس مکتب اخلاقی بر مبنای مادیان و محسوسات تأکید شد. اثر این نهضت، ایجاد یک خلأ بزرگ در روح فرد و اجتماع و تسهیل سیر نزولی بشریت بود. نسل امروز، با همه رفاه نسبی و نیز با تمام مصائب دردناکش نمونه ای از گسترش وسیع دانش و تکنیک، منهای اخلاق است. صاحب نظران فناوری های زیستی عموماً معتقدند اگر نسل بشر تا هزارۀ سوم نابود نشود، آن قدر از نظر علم و تکنولوژی پیشرفت می کند که بسیاری از احتیاجات زندگی را به کمک توانایی ها و قدرت ذهنی خود، تأمین می کند و سایر اعضای بدن، فعالیت کمتری خواهد داشت. در چنین عصری که تکنیک به آخرین مرحلۀ تکامل رسیده است، همه چیز برای بشر حل می شود، جز مسئله «سعادت» که همچنان حل نشده باقی خواهد ماند. از این رو جامعۀ انسانی به خاطر رسالتی که از نظر تکامل مادی و معنوی بر عهدۀ اوست، مسئولیت بزرگی در پیش دارد، که همان انقلاب اخلاقی و تجدید حیات معنوی است. از میان مکاتب مختلف اخلاقی موجود، مکتب اخلاقی اسلام، واجد امتیازات و خصوصیات منحصر به فردی است که می تواند پیشاپیش همۀ مکاتب و علوم در هر زمان، نقش سازنده خود را ایفا نماید.
چرا بشر به اخلاق دینی نیازمند است؟ هدف از تدوین مقررات اجتماعی و سیاسی در تمام اجتماعات این است که افراد یک ملت بتوانند با رعایت حقوق متقابل در کنار یکدیگر زندگی کنند. در حقیقت، نهادهای قانون گذاری و سازمان های گستردۀ قضایی و امنیتی و انتظامی، کارشان منحصر به این است که مانع طغیان گری بشر شوند؛ اما هنوز این همه قوانین نتوانسته امنیت کاملی در اجتماعات به وجود آورد. آمار جنایات در جوامع به اصطلاح توسعه یافته، گواه بر این ادعاست. حقیقت این است که خواست های بی نهایت بشر، چیزی نیست که با تدوین چند قانون و تصویب مجازات هایی بتوان آن را مهار کرد، این گناه اندیشمندانی است که انسان را خیلی کوچک تر از آنچه هست تشخیص داده اند و تصور کرده اند با این ذهن و درک ناقص بشری می توان به تمام جنبه های پیچیده روح انسان پی برد و برنامه سعادت او را به دست داد. ثروت، لذت، قدرت، وطن پرستی، ملت پرستی، علم، هنر و ... فاقد آن کلیتی هستند که بتوانند تمام ابعاد وجود یک فرد را ارضا نمایند. مگر انسان غیر از لذت گرایی یا ثروت خواهی یا عشق به وطن و ... خواسته های دیگری ندارد؟ فردی که تمام وجود خود را در راه گردآوری ثروت هماهنگ می سازد، خیلی زود در می یابد که اشتباه بزرگی مرتکب شده است. اکنون این سؤال مهم پیش میاید که: «هدف نهایی زندگی، چه می تواند باشد؟.وقتی روشن شد که آرمان های محدود و سطحی، قدرت پاسخگویی به همه خواسته های مادی و معنوی بشر را ندارند، باید در تکاپوی هدف و مقصدی بود که با فراگیری تمام وجود انسان، نیازهای جسمی و خواسته های بی نهایت روحی او را اشباع نماید و آن قدرت را داشته باشد که به سه سؤال اساسی «از کجا آمده ام، برای چه آمده ام و به کجا خواهم رفت؟» پاسخ های قانع کننده ای بدهد و یا این که بدون اعمال زور و قدرت، آنها را به رعایت قوانین اخلاقی، مُلزم نماید. آیا قدرتی که بتواند پشتوانه مطمئنی برای اصول اخلاقی بشر در روابط فرد و اجتماع باشد و عموم افراد را در نهان و آشکار، مقید به رعایت حقوق و انجام وظایف نماید، جز خدا می شناسید؟
اسلام و ضمانت اجرا در اسلام، ضمانت اجرای مقررات اخلاقی، نیروی ایمان مردم به مبدأ آفرینش است. نیروی ایمان همان پلیس مخفی ای است که هر فرد در همه حال، آن را ناظر اعمال خود می داند. حتی آن گاه که شخص تنها باشد، چون خود را تنهای حقیقی نمی داند، از ارتکاب اعمال زشت می پرهیزد و از انجام دادن نیکی استقبال می کند؛ چرا که او معتقد است که: «خدایش از رگ گردن به او نزدیک تر است» و زندگی دنیا، گذرگاه ورود به جهان دیگری است که بسی بزرگ تر و خواستنی تر است و هر عمل کوچکی در این دنیا، جزا و پاداشی در آن دنیای جاودان دارد.