لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
ابعاد ناشناخته امام خمینى (رحمت الله علیه)
نویسنده: حجت الاسلام محمد جواد حجتى کرمانى
در این گفتار، نگارنده، سر آن دارد از ناشناختگى پارهاى از ابعاد مردى سخن گوید که دست تقدیر الهى، او را که عارفى وارسته و زاهدى از دنیا گسسته بود، در راس یک قدرت نوپا و نو جو و ستیزه گر و پرخاشجو و اصلاح گر و فریادگر قرار داد که تمامى دنیاى ظلم و استکبار را در سراسر جهان، به ناوردگاه خود فراخواند و یک تنه و یک جا، با شرق و غرب دست و پنجه نرم کرد. . . این چهره همینکه به مبارزه جویى و یورشگرى شناخته شد، ابعاد عرفانى و معنوى و اخلاص و معنویت و زهد و تقویت و بىپیرایگى و وارستگى و از دنیا گسستگى و به حق پیوستگى و عشق و ایثار و عبادت و راز و نیاز عاشقانه شبهاى تار این مرد شگفت انگیز در سراسر جهان - و حتى در پارهاى موارد در زادگاه انقلاب اسلامى یعنى ایران نیز - از انظار مردم عادى پنهان گشت. . . بخصوص آنکه، پرچم حق و عدل و دادى که او، پرچم دار آن بود، اشارت بدان داشت که پرچمهاى ناحق و ظلم و بیداد، باید فرو کشیده شود و این، براى ستمگران و بیدادگران که در سراسر جهان بر محرومان و مستضعفان، حکم مىراندند، بسى گران و ناگوار بود. و اینان، با تمام وجود، بر آن شدند و پاى بر آن فشردند که چهره واقعى این مرد را، دگرگونه و تحریف شده معرفى کنند. . . این شد که امروزه، بر اثر تبلیغات مستکبران که دشمن حق و جدا از حقیقتند، مردى که جز حق و حقیقت نمىخواست و جز رهائى مظلومان و محرومان و مستضعفان، هیچ در سر نداشت، در چهره مردى معرفى شده که سر از نظم جهانى در پیچیده و مقررات بین المللى را زیر پا گذاشته و به نظامات مقبول جهانى پشت پا زده است. بگذریم از خودمان و تعدادى کشورهاى اسلامى و جهان سومى که به علائق همبستگى دینى و مذهبى یا منطقهاى و یا اشتراک در ستمدیدگى و استعمار زدگى و استضعاف دیر پا و رسوب کرده، به این شخصیت الهى - تاریخى، به دیده یک منجى و یک رهبر رها سازى و آزادى مىنگریم - که تازه، این دید هم، به ابعاد شخصیت واقعى امام خمینى نزدیک نشده است - . . . تا چه رسد به آنها که اصلا توان دیدن واقعیت را از دست دادهاند و از این رو با چشم دشمنانه بدو مىنگرند. بارى سخن از شخصیت مردى است که نه تنها در میان دشمنان، که در میان دوستان و مریدان و پیروان نیز ناشناخته و حتى "غریب" مانده است. و این، کار آسانى نیست، بخصوص آنکه سخن از مدح و ثناى کسى که مدح و ثناى او، در راستاى قدرت حاکم است، گاهى با تملق، اشتباه مىشود، چیزى که روح این نگارنده به سختى از آن بیزار است. از خدا مىخواهیم که این سخن را براى خودش خالص کند و از هرگونه شائبه شرک و ریا و تملق بپیراید . . . آمین براى شناخت ابعاد ناشناخته امام خمینى، باید ابتدا از مقیاسها و معیارهایى سخن گفت که آنها نیز ناشناخته اند! تقوى، اخلاص، زهد، بىعلاقگى به دنیا، عبادت، سرشک شوق براى خدا در نیمه شب تار از دیدگان فرو ریختن، در جستجوى گمنامى و بىنام و نشانى بودن، مال فراهم نیاوردن، خشتبر خشت ننهادن، خانه نو بنا نکردن، در جایگاهى محقر زیستن و بدان دلخوش بودن، از خوراکیها و آشامیدنیهاى رنگارنگ و گونه گونه دنیا کم بهره بودن، کم خوردن، لب و دم و دامن از شهوات شستن، خواستههاى دلفریب و هوس برانگیز را از میان برچیدن و جز اینها و جز اینها. . . از ارزشهاى بىشمارى است که در قاموس "دین" و " وحى "و "نبوت" و "رسالت" و در قلمرو معنویات و روحیات و در مقام شناخت انسان شناسانه و تربیتى مکاتب الهى و ادیان آسمانى از آن آنها، سخن بسیار فراوان رفته است. . . راستش آنست که مردم دنیا، عموما - مگر آنها که با روح و جان این آموزشهاى ملکوتى والا آشنایند - در درک این مفاهیم و ارزشها، همچون کودکان نابالغىاند که تو بخواهى با آنها از جفت جوئى و همسر خواهى و کامجوئى سکرآور دختران و پسران بالغ و سالم و پر نشاط و پر احساس سخن گوئى! . . . کودک، از این همه، جز الفاظى گنگ و نامفهوم هیچ نمىفهمد! حقیقت آن است که درک و احساس دینى و معنوى و اخلاقى یک نوع " بلوغ" است و اگر کسى به این "بلوغ" نرسیده باشد، با او سخن از این مفاهیم گفتن، آب در هاون کوبیدن است. و این است رمز ناشناخته ماندن ابعاد شخصیت مردان الهى به طور عموم و از جمله آنها امام خمینى، حتى در بین دوستان و مریدان و پیروانشان. . . معمولا وقتى سخن از امام خمینى و ابعاد شخصیت او مىشود، آنچه در ابتدا به ذهنها مىآید نمودهاى سیاسى - اجتماعى و صلابت و قاطعیت و شکست ناپذیرى و بالاخره " اصول گرایى" آن فقید یکتاست. و شما اگر به آنچه درباره امام - حتى در روزنامهها و مجلات و رسانههاى دیگر خودمان نیز - نوشته و گفته شده و مىشود، بنگرید، بیش از 95درصد را از این مقوله مىیابید. . . و فى المثل، هم اکنون در تهران کنگرهاى برپاست که دیدگاههاى اقتصادى "امام خمینى" را بررسى مىکنند. . . که البته "سعى"اى است لازم و "مشکور"; اما امام خمینى هیچگاه تنها یک شخصیت اقتصادى نبوده و دیدگاههاى اقتصادى امام، هر چند که او در این زمینه، صاحب نظر بوده است، ولى آن "چیزى "نیست که ما را به شناخت واقعى امام خمینى رهنمون شود. همچنین است دیدگاههاى آن فقید بزرگ درباره مسائل سیاسى یا نهادها و ارگانهاى کشور یا روابط بین المللى و جز اینها. . . به پندار این نگارنده، ما اگر بخواهیم امام خمینى را در این مقولهها بشناسیم، از شناخت این شخصیت ناشناخته، پیوسته، محروم خواهیم ماند زیرا در این مقولات، صاحبنظران بسیارى جز امام نیز سخن گفتهاند و امام در این مقولات، چونان دیگران، صاحبنظرى است که با تفاوت، گاهى فراتر از آنان سخن گفته است. . . و چه بسا اگر ما بخواهیم در امام خمینى یک نابغه سیاسى یا اقتصادى ببینیم، تا ابد از دیدن جمال و شخصیت واقعى محروم بمانیم، زیرا که شخصیت امام، بسى والاتر و برتر از این مقولات خاص ولى در دسترس عموم است. . . به پندار حقیر این، گزافه است که، در صدد برآئیم امام را از نظر فنى و تخصصى در مقامى والاتر و برتر از متخصصان و صاحب فنان واقعى فنون مختلف بنشانیم زیرا اگر دقیق شویم، در این ارزیابى، گاه، کم مىآوریم، آنگاه ممکن است، نه تنها عقیدهاى به امام در این فن و آن فن تخصصى نیاوریم بلکه نسبتبه برترى او در این یا آن فن، حتى بىاعتقاد شویم! همانند کسى که توقع آن دارد که پیغمبر خدا بمب بشکافد و میکروب سل کشف کند و سفینه به فضا بفرستد و چون پیغمبر چنین نکرده و دیگران کرده اند، او به خاطر این توقع نابجا، نه تنها به پیغمبران ایمان نیاورد بلکه به او کافر شود چنانکه در قرآن آمده است: و قالوا لن نومن لک حتى تفجر لنا من الارض ینبوعا او یکون لک بیت من زخرف او ترقى فى السماء و لن نومن لرقیک حتى تنزل علینا کتابا نقروه قل سبحان ربى هل کنت الا بشرا رسولا ؟ یعنى گویند: به تو ایمان نیاوریم تا مگر از زمین برایمان چشمه سارى روان کنى! یا خانهاى طلاکارى شده داشته باشى یا بر آسمان برآئى! و به آسمان برآمدنت هم ایمان نیاوریم تا مگر براى ما نوشتهاى باز آرى که آن را فرو خوانیم! بگو: پروردگار من منزه باد! . . . مگر من جز بشرى "فرستاده"ام؟ ! این سخنان نه بدان مفهوم است که امام خمینى فى المثل مرد سیاست و اقتصاد و. . . و. . . نبوده است. چرا بوده. ولى سخن ما، این است که امتیاز او اینها نبوده و ابعاد شخصیت او، فراتر از اینها بوده است. . . اینجاست که مشکل نویسنده، هم براى خودش، هم براى خواننده بیشتر نمود مىکند! چه: نویسنده در این نوشتار کوتاه و عجولانه، برآنست که از ابعاد ناشناخته امام خمینى سخن گوید، چیزى که خودش بىهیچ تعارف - "کمیت"ش، در این مقوله "لنگ" است! بارى. . . ولى. . . خود طرح و اقتراح این مقوله و کمک خواهى از واقع نگران صاحبنظر و حقیقتبینان صافى ضمیر براى بحث و بررسى در این ابعاد، خود گامى است که باید بدینسان برداشته شود. . . این یک واقعیت تلخ است که گذشته از دیگران خود ما نیز، هم در شناخت و هم در شناساندن امام، "سطحى نگر" و ظاهربینیم. . . شاید هم حق با ما باشد! زیرا شاید توقع آن کسانى که در فضلیت و تقوا و زهد و عرفان و هر چه از این مقولات معنوى و ملکوتى است فرودستند، بتوانند در آن کس که در این مقولات، دستى بالاتر دارد، ذهن بکاوند و بگویند و بنویسند، توقعى نابجا باشد. . . بهر حال، با آنکه از این گفتار سطورى چند برنوشته شده، اما هنوز ما وارد اصل سخن نشده ایم! حقیقت آنست که آنچه امام خمینى را در دنیا شاخص و نام آور کرد و به جز ما مسلمانان ایرانى که از برکت روح مخلص و حقیقت جو و آرامش ناپذیر و والانگر او، اینک در فضاى عطرآگین جمهورى اسلامى - با همه کم و کاستیهاى مشهود مادى و معنوى - به سر مىبریم، همه مسلمانان و حق جویان و ستم ستیزان این سو و آن سوى گیتى نیز، عاشق شیدا و مرید و پیرو صادق و متعصب او شدهاند اینست که وى توانستبا اراده والا و روحیه شکست ناپذیر و همتبلند خود، نظامى را از بیخ و بن برکند که دو هزار و پانصد سال در اعماق تاریخ، ریشه دوانیده بود و به جاى آن، نظامى برنشاند که در همه جهان بىنظیر است، نه از آن جهت که چیز تازهاى آورده! بلکه درستبرعکس! از آن جهت که به کهن ترین و اصیل ترین و ریشه دارترین و پرسابقه ترین نهادهاى جاودانه بشرى یعنى همگى ادیان الهى و پیامبران آسمانى وابسته است! و این، یک حقیقت و واقعیت است که جمهورى اسلامى، نه تنها، از آئین خاتم الانبیاء و المرسلین حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله و سلم - پیروى مىکند، بلکه در عین حال، احیاگر نام همه پیامبران خدا و زنده کننده آئین آنها در سراسر جهان است. . . بىجهت نیست که انقلاب اسلامى ایران نه تنها در خیزش و جنبش اسلامى، در سراسر جهان اسلام مؤثر بوده، بلکه موجب برانگیخته شدن احساسات دینى و احیاى " قدسیت" مذهب در میان همه ادیان جهان و پیروان آن ادیان شده است. حالا سخن، اینست که در این داستان نیز، نگرش واقع بینانه که بسیارى از خود ما هم در این شماریم، کار امام خمینى را عبارت از سرنگون سازى یک نظام سیاسى و بر پاسازى یک نظام سیاسى دیگر مىدانیم; در حالى که حقیقت و واقعیت - چه از لحاظ تاریخى و چه از لحاظ فلسفى و عرفانى و عقیدتى بسیار فراتر از این است. . . به پندار این نگارنده، فریادى که امام خمینى برآورد و یک "دیو"! دو هزار و پانصد ساله، از هیبت این فریاد، قالب تهى کرد و ذوب شد و به زمین فرو رفت، فریاد یک "فرد"، در یک مقطع تاریخى نبود. . . این فریاد که - به لطف لایزال الهى - هر روز در جهان رساتر مىشود. . . فریاد حقیقتخواهى و خداجوئى و ظلم ستیزى و عدل گرائى کل بشریت محروم و مظلومى بود که قرنها زیر شلاق ستم دوران، استخوان خورد کرده بود. این فریاد، انعکاس فریاد رعد آساى ابراهیم علیه السلام بود که نمرودیان را در آتش افکند; انعکاس فریاد موسى علیه السلام بود که فرعونیان را به دریا فرستاد، انعکاس فریاد عیسى علیه السلام بود که قیصران را از تخت فرو کشید و بالاخره انعکاس فریاد محمد صلى الله علیه و آله بود که بر کنگره ایوان کسرائیان شکاف انداخت. . . و در یک کلام: فریاد رعدآساى امام خمینى، از نهان جان جهان - با روح و زنده و تلاشگر و خداجو - بر مىآمد، که جوهره واقعى آن توانست علاوه بر نابودسازى قدرتى دیرپا و تا دندان مسلح، در نظام دو قطبى جهان زلزله درافکند و یک پایه آن را تاکنون بکلى برکند. این لرزه که بر اندام "الحاد" مغرور و سر تا پا مسلح و قدرتمند "شرق "افتاد و آن را از بیخ و بن برافکند، باید درستشناخته شود: شرق در بنیان "فلسفى" بسیار مغرورانه و متبکرانه خود، از کلیه عناصر پیشرفته ترین دست آوردهاى "علمى" زمان، بهره جسته بود و با تکیه بر دیرینه شناسى و مردم شناسى و تاریخ و فرهنگ و هنر و فیزیک و شیمى و ریاضیات و همه دانشهاى پیشرفته بشرى، اعلام کرده بود که دوران "دین" سپرى شده و مقوله "دین" تنها در "نهانخانه تاریخ" قابل بررسى است. . . "مارکسیسم - لنینیسم" به عنوان پیشرفته ترین و علمى ترین و مقتدرترین فلسفه و نظام با پشتوانه میلیونها انسان دادخواه و ستم ستیز و با فراهم آوردن نیرومندترین پشتوانه تسلیحاتى و فتح وسیعترین و پرجمعیت ترین کشورها که در نقشه جغرافیا، چشم هر بیننده را خیره مىکرد "دین" را به عنوان "افیون جامعه "و " زائده امپریالیسم" و "توجیه گر کاپیتالیسم "معرفى مىکرد و با تمام نیرو، به محو آثار کلیه مذاهب، در هر نقطه و مکان که جاى پائى مىیافت، همت مىگماشت. . . و این فریاد کوبنده و "دیو" برانداز و "جمهورى اسلامى" ساز امام خمینى بود که این "الحاد" علمى و مسلط و مسلح و مقتدر را "از درون" متلاشى کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
ابعاد ناشناخته امام خمینى (رحمت الله علیه)
نویسنده: حجت الاسلام محمد جواد حجتى کرمانى
در این گفتار، نگارنده، سر آن دارد از ناشناختگى پارهاى از ابعاد مردى سخن گوید که دست تقدیر الهى، او را که عارفى وارسته و زاهدى از دنیا گسسته بود، در راس یک قدرت نوپا و نو جو و ستیزه گر و پرخاشجو و اصلاح گر و فریادگر قرار داد که تمامى دنیاى ظلم و استکبار را در سراسر جهان، به ناوردگاه خود فراخواند و یک تنه و یک جا، با شرق و غرب دست و پنجه نرم کرد. . . این چهره همینکه به مبارزه جویى و یورشگرى شناخته شد، ابعاد عرفانى و معنوى و اخلاص و معنویت و زهد و تقویت و بىپیرایگى و وارستگى و از دنیا گسستگى و به حق پیوستگى و عشق و ایثار و عبادت و راز و نیاز عاشقانه شبهاى تار این مرد شگفت انگیز در سراسر جهان - و حتى در پارهاى موارد در زادگاه انقلاب اسلامى یعنى ایران نیز - از انظار مردم عادى پنهان گشت. . . بخصوص آنکه، پرچم حق و عدل و دادى که او، پرچم دار آن بود، اشارت بدان داشت که پرچمهاى ناحق و ظلم و بیداد، باید فرو کشیده شود و این، براى ستمگران و بیدادگران که در سراسر جهان بر محرومان و مستضعفان، حکم مىراندند، بسى گران و ناگوار بود. و اینان، با تمام وجود، بر آن شدند و پاى بر آن فشردند که چهره واقعى این مرد را، دگرگونه و تحریف شده معرفى کنند. . . این شد که امروزه، بر اثر تبلیغات مستکبران که دشمن حق و جدا از حقیقتند، مردى که جز حق و حقیقت نمىخواست و جز رهائى مظلومان و محرومان و مستضعفان، هیچ در سر نداشت، در چهره مردى معرفى شده که سر از نظم جهانى در پیچیده و مقررات بین المللى را زیر پا گذاشته و به نظامات مقبول جهانى پشت پا زده است. بگذریم از خودمان و تعدادى کشورهاى اسلامى و جهان سومى که به علائق همبستگى دینى و مذهبى یا منطقهاى و یا اشتراک در ستمدیدگى و استعمار زدگى و استضعاف دیر پا و رسوب کرده، به این شخصیت الهى - تاریخى، به دیده یک منجى و یک رهبر رها سازى و آزادى مىنگریم - که تازه، این دید هم، به ابعاد شخصیت واقعى امام خمینى نزدیک نشده است - . . . تا چه رسد به آنها که اصلا توان دیدن واقعیت را از دست دادهاند و از این رو با چشم دشمنانه بدو مىنگرند. بارى سخن از شخصیت مردى است که نه تنها در میان دشمنان، که در میان دوستان و مریدان و پیروان نیز ناشناخته و حتى "غریب" مانده است. و این، کار آسانى نیست، بخصوص آنکه سخن از مدح و ثناى کسى که مدح و ثناى او، در راستاى قدرت حاکم است، گاهى با تملق، اشتباه مىشود، چیزى که روح این نگارنده به سختى از آن بیزار است. از خدا مىخواهیم که این سخن را براى خودش خالص کند و از هرگونه شائبه شرک و ریا و تملق بپیراید . . . آمین براى شناخت ابعاد ناشناخته امام خمینى، باید ابتدا از مقیاسها و معیارهایى سخن گفت که آنها نیز ناشناخته اند! تقوى، اخلاص، زهد، بىعلاقگى به دنیا، عبادت، سرشک شوق براى خدا در نیمه شب تار از دیدگان فرو ریختن، در جستجوى گمنامى و بىنام و نشانى بودن، مال فراهم نیاوردن، خشتبر خشت ننهادن، خانه نو بنا نکردن، در جایگاهى محقر زیستن و بدان دلخوش بودن، از خوراکیها و آشامیدنیهاى رنگارنگ و گونه گونه دنیا کم بهره بودن، کم خوردن، لب و دم و دامن از شهوات شستن، خواستههاى دلفریب و هوس برانگیز را از میان برچیدن و جز اینها و جز اینها. . . از ارزشهاى بىشمارى است که در قاموس "دین" و " وحى "و "نبوت" و "رسالت" و در قلمرو معنویات و روحیات و در مقام شناخت انسان شناسانه و تربیتى مکاتب الهى و ادیان آسمانى از آن آنها، سخن بسیار فراوان رفته است. . . راستش آنست که مردم دنیا، عموما - مگر آنها که با روح و جان این آموزشهاى ملکوتى والا آشنایند - در درک این مفاهیم و ارزشها، همچون کودکان نابالغىاند که تو بخواهى با آنها از جفت جوئى و همسر خواهى و کامجوئى سکرآور دختران و پسران بالغ و سالم و پر نشاط و پر احساس سخن گوئى! . . . کودک، از این همه، جز الفاظى گنگ و نامفهوم هیچ نمىفهمد! حقیقت آن است که درک و احساس دینى و معنوى و اخلاقى یک نوع " بلوغ" است و اگر کسى به این "بلوغ" نرسیده باشد، با او سخن از این مفاهیم گفتن، آب در هاون کوبیدن است. و این است رمز ناشناخته ماندن ابعاد شخصیت مردان الهى به طور عموم و از جمله آنها امام خمینى، حتى در بین دوستان و مریدان و پیروانشان. . . معمولا وقتى سخن از امام خمینى و ابعاد شخصیت او مىشود، آنچه در ابتدا به ذهنها مىآید نمودهاى سیاسى - اجتماعى و صلابت و قاطعیت و شکست ناپذیرى و بالاخره " اصول گرایى" آن فقید یکتاست. و شما اگر به آنچه درباره امام - حتى در روزنامهها و مجلات و رسانههاى دیگر خودمان نیز - نوشته و گفته شده و مىشود، بنگرید، بیش از 95درصد را از این مقوله مىیابید. . . و فى المثل، هم اکنون در تهران کنگرهاى برپاست که دیدگاههاى اقتصادى "امام خمینى" را بررسى مىکنند. . . که البته "سعى"اى است لازم و "مشکور"; اما امام خمینى هیچگاه تنها یک شخصیت اقتصادى نبوده و دیدگاههاى اقتصادى امام، هر چند که او در این زمینه، صاحب نظر بوده است، ولى آن "چیزى "نیست که ما را به شناخت واقعى امام خمینى رهنمون شود. همچنین است دیدگاههاى آن فقید بزرگ درباره مسائل سیاسى یا نهادها و ارگانهاى کشور یا روابط بین المللى و جز اینها. . . به پندار این نگارنده، ما اگر بخواهیم امام خمینى را در این مقولهها بشناسیم، از شناخت این شخصیت ناشناخته، پیوسته، محروم خواهیم ماند زیرا در این مقولات، صاحبنظران بسیارى جز امام نیز سخن گفتهاند و امام در این مقولات، چونان دیگران، صاحبنظرى است که با تفاوت، گاهى فراتر از آنان سخن گفته است. . . و چه بسا اگر ما بخواهیم در امام خمینى یک نابغه سیاسى یا اقتصادى ببینیم، تا ابد از دیدن جمال و شخصیت واقعى محروم بمانیم، زیرا که شخصیت امام، بسى والاتر و برتر از این مقولات خاص ولى در دسترس عموم است. . . به پندار حقیر این، گزافه است که، در صدد برآئیم امام را از نظر فنى و تخصصى در مقامى والاتر و برتر از متخصصان و صاحب فنان واقعى فنون مختلف بنشانیم زیرا اگر دقیق شویم، در این ارزیابى، گاه، کم مىآوریم، آنگاه ممکن است، نه تنها عقیدهاى به امام در این فن و آن فن تخصصى نیاوریم بلکه نسبتبه برترى او در این یا آن فن، حتى بىاعتقاد شویم! همانند کسى که توقع آن دارد که پیغمبر خدا بمب بشکافد و میکروب سل کشف کند و سفینه به فضا بفرستد و چون پیغمبر چنین نکرده و دیگران کرده اند، او به خاطر این توقع نابجا، نه تنها به پیغمبران ایمان نیاورد بلکه به او کافر شود چنانکه در قرآن آمده است: و قالوا لن نومن لک حتى تفجر لنا من الارض ینبوعا او یکون لک بیت من زخرف او ترقى فى السماء و لن نومن لرقیک حتى تنزل علینا کتابا نقروه قل سبحان ربى هل کنت الا بشرا رسولا ؟ یعنى گویند: به تو ایمان نیاوریم تا مگر از زمین برایمان چشمه سارى روان کنى! یا خانهاى طلاکارى شده داشته باشى یا بر آسمان برآئى! و به آسمان برآمدنت هم ایمان نیاوریم تا مگر براى ما نوشتهاى باز آرى که آن را فرو خوانیم! بگو: پروردگار من منزه باد! . . . مگر من جز بشرى "فرستاده"ام؟ ! این سخنان نه بدان مفهوم است که امام خمینى فى المثل مرد سیاست و اقتصاد و. . . و. . . نبوده است. چرا بوده. ولى سخن ما، این است که امتیاز او اینها نبوده و ابعاد شخصیت او، فراتر از اینها بوده است. . . اینجاست که مشکل نویسنده، هم براى خودش، هم براى خواننده بیشتر نمود مىکند! چه: نویسنده در این نوشتار کوتاه و عجولانه، برآنست که از ابعاد ناشناخته امام خمینى سخن گوید، چیزى که خودش بىهیچ تعارف - "کمیت"ش، در این مقوله "لنگ" است! بارى. . . ولى. . . خود طرح و اقتراح این مقوله و کمک خواهى از واقع نگران صاحبنظر و حقیقتبینان صافى ضمیر براى بحث و بررسى در این ابعاد، خود گامى است که باید بدینسان برداشته شود. . . این یک واقعیت تلخ است که گذشته از دیگران خود ما نیز، هم در شناخت و هم در شناساندن امام، "سطحى نگر" و ظاهربینیم. . . شاید هم حق با ما باشد! زیرا شاید توقع آن کسانى که در فضلیت و تقوا و زهد و عرفان و هر چه از این مقولات معنوى و ملکوتى است فرودستند، بتوانند در آن کس که در این مقولات، دستى بالاتر دارد، ذهن بکاوند و بگویند و بنویسند، توقعى نابجا باشد. . . بهر حال، با آنکه از این گفتار سطورى چند برنوشته شده، اما هنوز ما وارد اصل سخن نشده ایم! حقیقت آنست که آنچه امام خمینى را در دنیا شاخص و نام آور کرد و به جز ما مسلمانان ایرانى که از برکت روح مخلص و حقیقت جو و آرامش ناپذیر و والانگر او، اینک در فضاى عطرآگین جمهورى اسلامى - با همه کم و کاستیهاى مشهود مادى و معنوى - به سر مىبریم، همه مسلمانان و حق جویان و ستم ستیزان این سو و آن سوى گیتى نیز، عاشق شیدا و مرید و پیرو صادق و متعصب او شدهاند اینست که وى توانستبا اراده والا و روحیه شکست ناپذیر و همتبلند خود، نظامى را از بیخ و بن برکند که دو هزار و پانصد سال در اعماق تاریخ، ریشه دوانیده بود و به جاى آن، نظامى برنشاند که در همه جهان بىنظیر است، نه از آن جهت که چیز تازهاى آورده! بلکه درستبرعکس! از آن جهت که به کهن ترین و اصیل ترین و ریشه دارترین و پرسابقه ترین نهادهاى جاودانه بشرى یعنى همگى ادیان الهى و پیامبران آسمانى وابسته است! و این، یک حقیقت و واقعیت است که جمهورى اسلامى، نه تنها، از آئین خاتم الانبیاء و المرسلین حضرت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله و سلم - پیروى مىکند، بلکه در عین حال، احیاگر نام همه پیامبران خدا و زنده کننده آئین آنها در سراسر جهان است. . . بىجهت نیست که انقلاب اسلامى ایران نه تنها در خیزش و جنبش اسلامى، در سراسر جهان اسلام مؤثر بوده، بلکه موجب برانگیخته شدن احساسات دینى و احیاى " قدسیت" مذهب در میان همه ادیان جهان و پیروان آن ادیان شده است. حالا سخن، اینست که در این داستان نیز، نگرش واقع بینانه که بسیارى از خود ما هم در این شماریم، کار امام خمینى را عبارت از سرنگون سازى یک نظام سیاسى و بر پاسازى یک نظام سیاسى دیگر مىدانیم; در حالى که حقیقت و واقعیت - چه از لحاظ تاریخى و چه از لحاظ فلسفى و عرفانى و عقیدتى بسیار فراتر از این است. . . به پندار این نگارنده، فریادى که امام خمینى برآورد و یک "دیو"! دو هزار و پانصد ساله، از هیبت این فریاد، قالب تهى کرد و ذوب شد و به زمین فرو رفت، فریاد یک "فرد"، در یک مقطع تاریخى نبود. . . این فریاد که - به لطف لایزال الهى - هر روز در جهان رساتر مىشود. . . فریاد حقیقتخواهى و خداجوئى و ظلم ستیزى و عدل گرائى کل بشریت محروم و مظلومى بود که قرنها زیر شلاق ستم دوران، استخوان خورد کرده بود. این فریاد، انعکاس فریاد رعد آساى ابراهیم علیه السلام بود که نمرودیان را در آتش افکند; انعکاس فریاد موسى علیه السلام بود که فرعونیان را به دریا فرستاد، انعکاس فریاد عیسى علیه السلام بود که قیصران را از تخت فرو کشید و بالاخره انعکاس فریاد محمد صلى الله علیه و آله بود که بر کنگره ایوان کسرائیان شکاف انداخت. . . و در یک کلام: فریاد رعدآساى امام خمینى، از نهان جان جهان - با روح و زنده و تلاشگر و خداجو - بر مىآمد، که جوهره واقعى آن توانست علاوه بر نابودسازى قدرتى دیرپا و تا دندان مسلح، در نظام دو قطبى جهان زلزله درافکند و یک پایه آن را تاکنون بکلى برکند. این لرزه که بر اندام "الحاد" مغرور و سر تا پا مسلح و قدرتمند "شرق "افتاد و آن را از بیخ و بن برافکند، باید درستشناخته شود: شرق در بنیان "فلسفى" بسیار مغرورانه و متبکرانه خود، از کلیه عناصر پیشرفته ترین دست آوردهاى "علمى" زمان، بهره جسته بود و با تکیه بر دیرینه شناسى و مردم شناسى و تاریخ و فرهنگ و هنر و فیزیک و شیمى و ریاضیات و همه دانشهاى پیشرفته بشرى، اعلام کرده بود که دوران "دین" سپرى شده و مقوله "دین" تنها در "نهانخانه تاریخ" قابل بررسى است. . . "مارکسیسم - لنینیسم" به عنوان پیشرفته ترین و علمى ترین و مقتدرترین فلسفه و نظام با پشتوانه میلیونها انسان دادخواه و ستم ستیز و با فراهم آوردن نیرومندترین پشتوانه تسلیحاتى و فتح وسیعترین و پرجمعیت ترین کشورها که در نقشه جغرافیا، چشم هر بیننده را خیره مىکرد "دین" را به عنوان "افیون جامعه "و " زائده امپریالیسم" و "توجیه گر کاپیتالیسم "معرفى مىکرد و با تمام نیرو، به محو آثار کلیه مذاهب، در هر نقطه و مکان که جاى پائى مىیافت، همت مىگماشت. . . و این فریاد کوبنده و "دیو" برانداز و "جمهورى اسلامى" ساز امام خمینى بود که این "الحاد" علمى و مسلط و مسلح و مقتدر را "از درون" متلاشى کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
بسم الله الرحمن الرحیم
طرح پیشنهادی توسعه خوشه صنعتی چای در شرق استان گیلان
پیشنهاد دهنده و عامل توسعه خوشه
دکتر الهیار داغبندان
مقدمه:
کاشت چای در ایران بیشینه ای بیش از ١٠٠ سال دارد. کشت چای از کانون نخستین خود یعنی لاهیجان به سوی شرق و غرب و به ویژه در سواحل جنوبی دریای خزر شهرهای لاهیجان، لنگرود، رودسر، املش، صومعه سرا، فومن، رشت و شفت و حتی قسمتی از استان مازندران گسترش پیدا کرده است. پراکندگی سطح زیر کشت چای به تفکیک شهرستانهای استان های گیلان ، مازندران و همچنین پراکندگی وسعت باغات چای در جداول ١ و ٢ داده شده اند که طبق آخرین داده ها و مستندات سازمان چای کشور می باشد. از جدول ۲ چندین استنباط می شود که پراکندگی وسعت باغات چای کشور طی سالهای گذشته (بویژه بعد از اصلاحات ارضی) در جهت خرد شدن بوده است.
جدول١. پراکندگی سطح زیر کشت چای به تفکیک شهرستان های استان گیلان
درصد سطح زیر کشت
تعدادچایکار (نفر)
تعداد روستا
تعداد قطعات باغ چای
مساحت (هکتار)
منطقه
١٧
٥٥٧٠
۲٦٩
١١٦١١
2/5426
رشت
88/24
١١٤٣٠
١٥١
٢١٤٩٥
4/7932
لاهیجان
83/17
٧٣٥٠
٤٦
١٣٠٦٢
1/5672
لنگرود
17/27
١١٥٤٠
١٦٣
١٦٤٣٥
4/8663
رودسر
12/13
٦٥٣٠
١٤٥
١٠٠٨١
6/4221
تنکابن
00/100
٤۲٤۲٠
٧٧٤
٧۲٦٤٨
7/31915
جمع کل
جدول٢. پراکندگی وسعت باغات کشور در سالهای مختلف ( درصد )
١٣٧٧
١٣٦٧
١٣٤٤
وسعت
29/26
8/19
7/8
زیر٥⁄٠ هکتار
06/24
4/18
5/18
٥⁄٠ تا ١ هکتار
92/25
6/18
3/34
١تا ۲ هکتار
86/17
4/27
5/33
۲ تا ١٠ هکتار
87/5
١٦
5
بالای ١٠ هکتار
١٠٠
١٠٠
١٠٠
جمع کل
در حال حاضر حدود ١٩٠ کارخانه چای سازی به فعالیت چای خشک کنی مشغول هستند که روش معمول چای سازی شان نیز تولید چای سیاه و تولید محصول با روش تخمیر کامل و تولید چای سیاه ارتدوکس یا رسمی می باشد که اصولا ً چای معطرتری بدست می آید. از ابتدای تشکیل سازمان چای یعنی سال ١٣٣٧ تا زمان طرح آزادسازی چای (١٣٧٧( شیوه تولید و چای سازی به صورت انحصاری توسط دولت اداره می گردید. نحوه عمل دولت به این صورت بود که ضمن خرید برگ سبز در کارخانه های چای سازی از باغداران چای و تبدیل آن به چای خشک، به کارخانه ها اجرت تولید و فرآوری چای خشک پرداخت می کرد. این شیوه دارای نواقص عمده ای بود که معطوف به بالا بردن کمیت بود و به کیفیت توجه چندانی نمی شد که عملا ً سال به سال کیفیت چای تولیدی داخلی کمتر و مصرف چای خارجی در ایران بیشتر می شد. در این نظام اقتصادی تولید چای که در صنعت چای دنیا منحصر به خود بود، اصناف چایکار، کارخانه داران و بازرگانان جدا از یکدیگر به فعالیت مشغولند. در این نظام، سود کشاورز در تحویل برگ سبز بیشتر، سود کارخانه دار در خشک کردن چای بیشتر و سود بازرگان و تاجر چای در واردات بیشتر چای خارجی است و مساله رقابت اصلا ً مطرح نبود. این عمل خصوصا ً پس از الحاق سازمان چای از وزارت بازرگانی به وزارت جهاد کشاورزی بسیار بدتر و شدیدتر گردید. بطور مجمل می توان چنین گفت که یکی از مشکلات اصلی نظام بهره برداری چای کشور، در زمینه های بازرگانی و کنترل کیفیت آن در کارخانه های چای سازی، متولی ناکارآمد و بی برنامه آن بود که سعی شد با طرح سیاست خصوصی سازی و انحلال سازمان چای کشور به آن سازمان داده شود.
بر پایه این طرح که باصطلاح طرح اصلاح ساختار چای نامیده می شود، دولت به کارخانه داران چای کمک مالی داد تا در چهارچوب قانون عرضه و تقاضا برگ سبز چای بخرند و آنرا به چای خشک تبدیل کنند و قابل رقابت با چای خارجی نمایند. متاسفانه این روش که همراه با عدم نظارت صحیح دولت نیز بود، نتیجه اش آن شد که هر سال چای خشک زیادی فروخته نشود و در انبارها باقی بماند. پس از دوره اجرای این طرح معادل یک سوم سپرده بانک ملی در کل استان گیلان یعنی بیش از ١٦٠٠ میلیارد ریال به کارخانه های چای سازی پرداخت شد که هنوز هم آن را پرداخت ننموده اند. این شیوه از تولید در واقع ادامه همان روش دولتی بوسیله بخش خصوصی بود که از حمایت دولت بنا به دلایل مختلف سوءاستفاده بعمل آمد.
در سال ١٣٨٣، کارخانجاتی که نتوانسته بودند محصولات تولیدیشان را به فروش برسانند، از خرید برگ سبز چای از کشاورزان سر باز زده و لذا دولت با پرداخت ٧٠٠٠٠٠ ریال کمک بلاعوض به چایکاران در برابر هر هکتار چای، از کشاورزان باصطلاح پشتیبانی نمود که در آن سال حدود ٩٥ درصد از باغات چای دست نخورده توسط کشاورزان رها شد. در اواخر سال ١٣٨٣ نمایندگان شورای اسلامی طرحی را تصویب کردند که دولت در سال ١٣٨٤ چای را تضمینی خریداری نماید. برای اجرای این مصوبه چون سازمان چای منحل شده بود و مجری قانونی وجود نداشت، این وظیفه به سازمان تعاون روستایی محول شد که هیچ تخصص و سازماندهی کارشناسی در خصوص چای نداشت.
کارخانه های چای سازی در طرح خصوصی سازی بدون هیچ تجربه قبلی در امور بازرگانی وارد عرصه تجارت شدند . عدم تولید چای کیفی ، بی صداقتی در تولید چای خشک ، سعی در گرفتن برخی امتیازات به عنوان خصوصی سازی باعث شده است که این طرح ها شکست خورده و کارخانجات تهدید به تعطیل کردن کارخانجاتشان نمایند و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 43
بسم الله الرحمن الرحیم
کارورزی
موضوع کاورزی :
آموزش فتوشاپ
آموزش فتوشاپ
فصل اول
مقدمه
حالتها ومدلهای رنگ
شروع کار
طریقه اعمال رنگها وبرخی از ابزار فوتوشاپ
فصل دوم
کار با لایه ها
کار با جعبه ابزار فتوشاپ
فصل سوم
Transform
کار با فایلها و پسوند های مورد استفاده
فصل چهارم
ابزارهای ترسیمی
فصل پنجم
بهرگیری از فیلترSMART SHARPEN در فتوشاپ 2CS
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
بسم الله الرحمن الرحیم
شناخت بازار اوکراین و راههای دستیابی به آن
استاد مربوطه: آقای دکتر امین بیدختی
ارائه دهنده: مهدی تیز فهم
اطلاعات کمکی
موقعیت جغرافیایی
جمهوری اوکراین با 603700 کیلومتر مربع وسعت و 50 میلیون نفر جمعیت در اروپای شرقی واقع شده و پس از روسیه بزرگترین کشور اروپا به شمار می رود. این کشور پس از استقلال از شوروی سابق در سال 1991، به عضویت جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع درآمد. و به عنوان دومین کشور بزرگ قاره اروپا موقعیت دارای موقعیت راهبردی خاصی است.
جنوی اوکراین دارای آب و هوای معتدل می باشد و فقط در سواحل جنوبی شبه جزیره کریمه آب و هوا نیمه گرمسیری است. میانگین درجه حرارت سالانه در کیف پایتخت اوکراین 2/7 درجه سانتیگراد می باشد.
به علت وجود خاک حاصل خیز در این کشور (معروف به چرنوزیوم) 56 درصد اراضی قابل کشت می باشد. اوکراین در نظام شوروی سابق به انبار غله اروپا شهرت داشت ضمنا این کشور فاقد زمین های جنگلی است.
نظام حکومتی اوکراین جمهوری است. رئیس جمهور اوکراین با رأی مستقیم مردم به مدت 5 سال انتخاب می شود و بیش از دو دوره نمی تواند عهده دار ریاست جمهوری باشد.
از لحاظ تقسیمات کشوری جمهوری اوکراین به 24 استان یا ایالت و جمهوری خود مختار کریمه، شهرهای کیف و سواستوپول (با توجه به موقعیت خاص انها) ، نواحی، شهرها، زیست گاهها و روستاها تقسیم می شود که از طریق حکومت های خودگردان محلی اداره می شوند.
مهمترین شهرهای اوکراین عبارتند از: کیف، خارکف، دونتسک، اودسا، خرسون، سواستوپول، ونیپروپتروفسک، لووف (لویو) ، زاپوریژیا و لوگانسک
جمهوری خودمختار کریمه امروزه بخش جدایی ناپذیر جمهوری اوکراین است که قانون اساسی خاص خود را دارد. این قانون اساسی توسط شورای عالی جمهوری خود مختار کریمه تدوین شده و مورد تصویب مجلس اوکراین قرار گرفته است.
احزاب و سازمانهای سیاسی
حزب کمونیست
تا سال 1990 تنها حزب سیاسی قانونی، حزب کمونیست اوکراین بود.
قویترین حزب سازمان یافته اوکراین است که مخالف کوچما( رئیس جمهور کنونی) و مخالف اصلاحات می باشد.
روخ (RUKH)
این حزب در سال 1989 به عنوان یک حزب ملی گرا و موافق دموکراسی و طرفدار اقتصاد بازار به وجود آمد.
حزب سوسیالیست
اعضای این حزب در رده های مختلف هنوز طرفدار کنترل دولت بر روی صنایع کلیدی و برقراری روابط نزدیک تر با روسیه و جمهوری های مستقل مشترک المنافع می باشند.
حزب سبز
حزب سبز در اوایل دهه 1990 با سیاستهای حمایت گرایانه از محیط زیست از قبیل بر چیده شدن نیروگاه اتمی چرنوبیل و حفظ منابع انرژی