انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد ایمان به خدا 44 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 51 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مقدمه :

نرمان کازینز در کتاب جالبش » تشریح یک بیماری« داستان آموزنده‌ای درباره پابلو کاسالز موسیقیدان برزگ فرن بیستم تعریف می‌کند. داستانی است از ایمان و تجدید حیات که می‌توان از آن درسها گرفت.

کازنیز، جریان ملاقتش با کاسالزرا که کمی قبل از جشن تولد 90 سالگی وی انجام شده بود شرح می دهد. می‌گوید آن روز دیدن پیرمرد که روزی تازه را آغاز می کرد تا حدی دردناک بود. ضعف پیری و بیماری آرتریست طوری او را از پا درآورده بود که برای پوشیدن لباس نیاز به کمک داشت. با پاهائی لرزان، قامتی خمیده و سری فروافتاده راه میرفت. دستهایش ورم کرده و انگشتانش خشکیده بود. بسیار پیر و یی اندازه خسته بنظر می‌رسید.

پیش از آنکه لب به غذا بزند به سمت پیانو براه افتاد. پیانو از جمله سازهائی بود که در نواختن آن مهارت داشت. با دشواری بسیار خود را پشت صندلی پیانو جا داد. با تلاش و تقلای فراوان انگشتان متورم و خشکیده‌اش را به سوی کلاویه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های پیانو کشاند.

آنگاه گوئی معجزه‌‌‌ای رخ داد. کاسالز ناگهان و به تمامی در برابر چشمان حیرت زده کازینر دگرگون شد. حالت روحی نیرومندی پیدا کرد که گوئی در جسم او نیز اثر بخشید و شروع به حرکت و نواختن کرد. سرعت و نرمش حرکات بدن و انگشتانش چنان بود که فقط از یک پیانیست جوان، سالم و قوی، با بدنی نرم ساخته‌‌‌‌ بود. کازینز می‌گوید » انگشتانش همجون شاخه درختی که در برابر گرمای روحبخش خورشید قرار گیرد به نرمی از هم باز شد و بطرف کلیدها رفت. قامت خود را راست کرد. گوئی به راحتی نفس می‌کشید« فکر نواختن پیانو، روحی تازه به او داده بود که جسمش را نیز زنده کرده‌‌ بود. ابتدا آهنگی از باخ را با ظرافت و مهارتی کم نظیر نواخت. سپس به یکی از کنسرتوهای برامس پرداخت. انگشتانش گوئی در روی کلیدهای پیانو با یکدیگر به مسابقه برخاسته بودند. کازینز می‌نویسد : »بدن او بکلی در موسیقی ذوب شده بود. دیگر از آن بدن خشک و چروکیده اثری نبود. بلکه نرم و شکوهمند و فارغ از بیماری آرتریت می نمود.« هنگامی که از پشت پیانو برخاست بکلی با زمانیکه پشت پیانو نشست فرق داشت. قامتش کشیده‌تر و بلندتر بنظر می‌آمد. از قدمهای لرزانش اثری برحا نبود. بیدرنگ به سوی میز صبحانه شتافت. با اشتها غذا خورد و آنگاه برای قدم به ساحل دریا رفت.

ما معمولاَ ایمان را بعنوان اعتقاد مذهبی یا گرایش به کیش معین، در نظر می‌گیریم، که در بسیاری از موارد هم درست است. اما اساساَ ایمان عبارت از هر نوع اصل راهنما، باور یقین و یا گرایش است که به زندگی معنی بخشد و آنرا جهت دهد. محرکهای خارجی در اطراف ما فراوانند. اعتقادات و باورهای ما، صافی‌هائی پیش ساخته و سازمان یافته اند که ادراکات ما را از جهان بیرونی تصحیح می‌کنند. باورها، فرماندهی مغز را بعهده دارند. وقتی به درستی چیزی یقین داریم، گوئی به مغز خود فرمانی صادر می کنیم که وقایع بیرونی را به نحوی معین متصور سازد. کاسالز به موسیقی و هنر ایمان داشت. و این چیزی بود که به زندگی او زیبائی و نظم و اصالت داده بود. و چیزی بود که می توانست هرروز، معجزه‌ای تازه در زندگی او بیافریند. ایمانی که به قدرت فوق تصور هنر داشت، چنان نیروئی به او می‌داد که درک آن تا حدی دشوار است. ایمانش هرروز او را از پیرمردی خسته، به نابغه‌ای پرشور بدل می‌ساخت. و اگر عمیق‌تر بنگریم، به ایمانش زنده بود.

جان استوارت میل روزگاری نوشت »یک انسان با ایمان، معادل نودونه فرد علاقمند است « و درست به این علت است که ایمان دری به سوی بهروزی می‌گشاید. ایمان مستقیماَ به سیستم عصبی فرمان می‌دهد. وقتی به درستی امری ایمان داشته باشید، کاملاَ در حالت روحی خاصی فرو میروید که مقتضی آن ایمان است. اگر ایمان بدرستی بکار گرفته شود بزرگترین نیرویی است که منشاء خیروخوبی در زندگانی می‌شود. از سوی دیگر، همان طور که ایمان و اعتقادات صحیح می‌توانند نیروبخش باشند، عقایدی که فکر و عمل را محدود می سازند اثرات ویرانگر دارند. در طول تاریخ، مذاهب، نیروبخش میلیونها انسان بوده اند و انسان ها را قادر به کارهایی ساخته اند که فوق تصور آنها بوده است. ایمان سبب می شود که غنی ترین منابع نیروهای درونی خود را بیدار ساخته ، این منابع را در جهت رسیدن به اهداف خود بکار گیریم.

ایمان همچون نقشه و قطب نمائی است که ما را به سوی هدف راهنمائی می کند، و به کمک آن یقین پیدا می‌کنیم که به مقصد موردنظر خواهیم رسید. مردمی که ایمان نداشته و یا نتوانند آنرا در خود ایجاد کنند، در مجموع ناتوانند. به قایقی بی موتور و بی سکان می‌مانند. اگر ایمان قوی داشته باشید، با قدرت دست به عمل می‌زند و دنیای دلخواه خود را می سازید. ایمان به شما کمک می‌کند که بدانید چه میخواهد، و به شما نیرو می‌دهد که به خواسته خود برسید.

در واقع در زمینه رفتار انسانی هیچ نیروئی برای هدایت انسان قوی‌تر از ایمان نیست. عصاره تاریخ انسان، تاریخ ایمان انسانی است. مردانی که تاریخ را دگرگون کرده‌اند، حضرت محمد (ص)، حضرت مسیح، کوپوئیک، کریستف کلمب، ادیسون یا اینشتین ، مردمی بوده‌اند که اعتقادات ما را دگرگون ساخته‌اند. تغییرات رفتاری را باید از تغییر باورها آغاز کرد. اگر می‌خواهیم بهروزی را مدل‌سازی کنیم. باید ابتدا ببینیم کسانی که به بهروزی رسیده اند چه اعتقادی داشته اند. هرچه در رفتار انسانی دقیق تر می‌شویم، بیشتر به قدرت خارق العادة ایمان در زندگانی خود پی می‌بریم. ایمان به طرق گوناگون مدلهای منطقی اغلب ما را دگرگون می‌کند. ثابت شده است که ایمان (یعنی نصورات درونی مناسب) حتی در فیزیولوژی بدن اثر گذاشته ، واقعیات را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اخیراَ تحقیق مهمی در زمینه بیماری شیزوفرنی انجام شده است. یکی از موضوعات مورد بررسی، زنی بود که شخصیت دوگانه داشت. قند خون وی در حال عادی، طبیعی بود، ولی پس از اینکه معتقد شد دارای بیماری قند است، کلیه مشخصات بیماران دیابتی را پیدا کرد و عقیده او بصورت واقعیت درآمد.

مورد مشابه دیگری که بکرات مورد مطالعه قرار گرفته است این است که یخ را با بدن شخصی در حال خواب مغناطیسی آشنا کرده و با قدرت تلقین آنرا فلز گداخته وانمود ساخته‌اند و همیشه در محل تماس یخ، تاول و آثار سوختگی مشاهده شده است، علت این امر، واقعیت نبوده بلکه ایمان و باور، یا در واقع ارتباط مستقیم و مسلم با سیستم عصبی است. مغز براحتی آنچه را که به او فرمان دهند به انجام می‌رساند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد ایمان به خدا 44 ص


ایمان وخشونت 18ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

Anti Memoirs

« دگم و متا-دگم: یک مساله‌ی اخلاقی | Main | فاجعه‌ای در تاریخ تمدن: به زیر آب رفتن تنگه‌ی بلاغی »

January 06, 2005

 

این نوشته بحث‌ای است درباره‌ی خشونت و ایمان. بحث‌ای دیالکتیک که در آن حداقل نظر من در میانه‌ی راه تصحیح شده است:

در یکی از پست‌های پیشین‌ام چنین چیزی را نوشته بودم: "چیزی نمانده تا لحظه‌ای که از تلاش کم‌فایده‌ی عیسی مسیح 2005 سال گذشته باشد: هم‌چنان هم‌دیگر را گاز می‌گیریم و وحشی‌ترین‌های‌مان، با ایمان‌ترین‌های‌مان هستند!"

که یکی از خوانندگان این‌جا به نام بهار –که من قبلا از طریق وبلاگ پویان با او آشنا بودم- برای‌ام نوشت:

"سلام:)

میشه بیشتر توضیح بدین که چطور به این نتیجه رسیدین که وحشیترها، با ایمانترینها هستند؟!خیلی جالب شد واسم!"

و من هم پاسخ گفتم:

"شاید لفظ "ایمان" آن‌قدر صحیح نباشد که "ایمان به مذهب" (و نه الزاما خداوند) به این موضوع بیاید. اما یک نگاهی به جنگ‌افروزان اخیر بکنید، به ارتباطشان پی می‌برید:

-جامعه‌ی امریکا مذهبی است و بوش جز مذهبی‌ترین رییس‌ جمهوران آن‌جاست. هم‌چنین کلی از رای این دوره‌ی بوش به خاطر برانگیختن حس مذهبی‌ی مردم آن‌جا بوده است. امیدوارم نیازی نباشد تا اثبات کنم که بوش یک "وحشی" است!

-کلی از بدبختی‌ی فعلی‌ی جهان زیر سر اصول‌گرایان اسلامی است. آن‌ها آن‌قدر به "ایمان" خود باور دارند که حاضرند جان هزاران نفر را بدون اغماض بگیرند.

-اسراییل!

-فلسطین!

-ایران!

… و خیلی موارد دیگر. نکته‌ی مشترک بین همه‌ی این‌ها این است که "ایمان" به عنوان یک عنصر "غیرعقلانی" باعث کم اثر شدن "تعقل" لازم برای انسانیت مدرن می‌شود. ایمان باعث می‌شود آرمانی والا به عنوان هدف اصلی درآید و آن آرمان درست مثل چماق چماق‌داران عزیز بخورد توی سر ملت! نمی‌گویم این خشونت "بد" است (که طبق معیارهایی خوب است)، اما می‌گویم یکی از دلایل این "خشونت"، ایمان بالا است!

البته ایمان بالا می‌تواند باعث کم‌تر شدن خشونت هم بشود. اگر مسیحیان مثل عیسی عمل می‌کردند و به این باور داشتند که اگر کشیده‌ای به گوش چپ‌شان خورد، سمت راست صورت‌شان را جلو بیاورند (باز هم نمی‌گویم کار درستی است!) آن‌گاه ایمان تبدیل می‌شد به روشی برای کم‌تر شدن خشونت. اما عملا گویا مسیر تاریخ به گونه‌ای دیگر شده است."

پیش از ادامه، لازم است چند نکته را بیان کنم. پست‌ای که این بحث‌ها در موردش انجام شده است،‌ جزو خانواده‌ی "ضدخاطرات" است. گزاره‌های ضدخاطرات هر چه باشد،‌ الزاما "صحیح" نیستند. در نتیجه ادامه‌ی این بحث، در یک بافت دیگر –بافت متعقلانه- انجام شد در حالی که خود نوشته در بافت ضدخاطرات مطرح شده است. با این‌که سعی می‌کنم حرف مفت کم‌تر بزنم،‌ اما این سعی‌ام در خانواده‌ی ضدخاطرات کم‌تر است (با این‌همه حاضرم از همه‌ی پست‌های‌ام دفاع کنم و یا اشتباه آن‌ها را بپذیرم و یا هیچ‌کدام!!!). نکته‌ی مهم دیگر این‌که در کامنت‌ام نوشته‌ام که لفظ "ایمان" آن‌قدر درست نیست که "ایمان به مذهب" درست است، اما اینک می‌خواهم نظرم را کمی تغییر بدهم و بگویم احتمالا مشکل خود ایمان است و نه الزاما ایمان به مذهب.

پاسخ اساسی‌ی بعدی خانم بهار یک چنین چیزی بود:

"خوب، تمام این مسائلی که عنوان کردید (امریکا، ایران، چماق چماقداران و...) به مسائل سیاسی ربط دارد نه دین نه مذهب و ...

_ از امریکا شروع میکنم.البته در مورد مسائل سیاسی اطلاع چندانی ندارم، اما فکر میکنم سیاستهای بوش مانند اندیشه های ماکیاولی باشد. ماکیاولی معتقد است که حاکم برای حفظ دولت و مصلحت آن باید از ویژگیهای شیرصفتی و روبه صفتی یعنی سرکوبگری برخوردار باشد و بی وقفه در مقابل "بخت نا مساعد" بستیزد.وظیفه ی حاکم رفع آشفتگی و هرج و مرج است و برای اینکار مجاز است تا از زور و خشونت و فریب استفاده کند.

توجه داشته باشید که در امریکا دانشمندان سیاسی روی کار هستند (نه مثل کشورهای ایران و...)در آنجا تأکید میشود بر ضرورت عدالت و آزادی، تأکید میشود بر اینکه حاکم باید عادل باشد و رعایت دین و اخلاق را بکند.اما منظورشان این نیست که غایت و هدف سیاست دین و اخلاق و عدالت است بلکه اینها ابزار هستند برای کسب و حفظ قدرت.حتی معتقدند (به طور پنهان) که لازمه ی حفظ حکومت وجود فقر و ترس و... در بین مردم است.البته این مسأله ی وجود فقر در بیشتر سیاستها از قدیم بوده، حتی در ایران، در زمان آغا محمد خان و شاید هم پیش از او. پس با این تفاسیر بوش مذهبی است یا مذهب نما؟ وقتی بوش در ماه رمضان مراسم افطاری برگزار میکند، یعنی بوش مذهبی است یا میخواهد از راه مذهب وارد شود و روی افکار مردم کار کند؟ این اعمالش را باید به مسائل سیاسی ربط داد نه مذهبی. با شناختی که از بوش هست و اینطور که شما به صراحت میگویید مذهبی ترین، مذهبی بودن مردم امریکا هم زیر سؤال میرود. در ضمن سه عامل باعث انتخاب مجدد بوش شد: خدا، آزاد کردن هم جنس بازی و عامل سومش را هم متأسفانه یادم نیست.

_ و ایران: مذهب و یا اسلام را در ایران از قبل از سال 57 مثال میزنم. حتماً شنیده اید، سازمان مجاهدین خلق؛ که یک سری از روشنفکران مسلمان مبارز بودند.توصیفشان از اسلام، تجدید نظر طلبی بود یعنی میگفتند که اسلام را باید با مفاهیم مدرن همان سالها تطبیق داد. شهرام یکی از رهبران این سازمان بعد از مدتی شروع به بازبینی اسلام کرد و به این نتیجه رسید که



خرید و دانلود  ایمان وخشونت 18ص


تحقیق در مورد ایمان به معاد

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 21 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

آثار ایمان به معاد و انکار آن در مقاله ای به قلم شهید پیغان:

یکی از مسائلی که همواره در ادیان مختلف مورد تأکید قرار گرفته است و در واقع به ادیان معنا میدهد، به نحوی که بدون آن، دین جایگاه مشابهی نخواهد داشت، مسأله معاد است. دین اسلام نیز بر این مسأله بسیار تأکید دارد و مباحث زیادی از قرآن و سنّت به این موضوع اختصاص یافته است. اهمیت معاد تا بدانجا است که یکی از اصول دین شمرده شده و انکار آن موجب خروج از اسلام است. لذا متناسب است به این موضوع توجه زیادی شود و ابعاد مختلف آن مورد بحث و مداقه قرار گیرد.

این نوشتار که در صدد بحث از «آثار ایمان به معاد» است، جایگاه معاد در قرآن و در دعوت انبیاء، دلایل وقوع معاد، آثار ایمان به معاد و انکار آن را به اجمال بحث مینماید

 

جایگاه معاد در قرآن کریم و در دعوت انبیاء

  اصل معاد از نقطه نظر دین مبین اسلام بدان معناست که همه انسانهایی که در این عالم دنیا آمده و بعد از مدتی زندگی در این عالم میمیرند، همگی در جهان دیگری زنده شده  و در قیامت در دادگاه عدل الهی حضور یافته و پس از رسیدگی به اعمال و رفتار آنها در دنیا، در بهشت و سعادت جاودانه یا در دوزخ خشم و غضب الهی همیشه خواهند بود.

  یک نظر اجمالی به آیات قرآن کریم نشان میدهد که در میان مسائل عقیدتی هیچ مسألهای در اسلام بعد از توحید به اهمیت مسأله معاد و اعتقاد به حیات بعد از مرگ و حسابرسی اعمال بندگان و پاداش و کیفر و اجرای عدالت نیست. وجود حدود هزار و دویست آیه درباره معاد در قرآن و اینکه بسیاری از سورههای اواخر قرآن به طور کامل یا به طور عمده درباره معاد و مقدمات و علایم و نتایج آن سخن میگوید، شاهد گویای این مدعا است.

 در جای جای قرآن مجید بعد از موضوع ایمان به خدا، ایمان به جهان دیگر آمده و تقریباً در 30 آیه این دو موضوع را قرین هم قرار داده «و یؤمنون بالله و الیوم الآخر» یا تعبیری شبیه آن فرموده است و در بیش از صد آیه اشاره به «الیوم الآخر» یا «الآخرۀ» فرموده است.

 در راه ارائه همین مسأله و بیان همین اندیشهها و اعتقادات بود که پیامبر اسلام(ص) گرفتار مشقتها و آزار و اذیتهای سخت و طاقت فرسای مشرکین شدند و همچون سایر انبیای الهی مورد تهمتهای فراوان قرار گرفتند، تا آنجا که او را مجنون خواندند. قرآن کریم در آیات هفتم و هشتم سوره سبأ به این مسأله اشاره نموده و میفرماید: «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا هَلْ نَدُلُّکُمْ عَلَى رَجُلٍ یُنَبِّئُکُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ کُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّکُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِید ٍ* أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِیدِ؛ و کسانی که کفر ورزیدند گفتند آیا شما مردم را آگاه سازیم از مردی که مدعی است هنگامی که بدنهای شما به کلی متلاشی گردید و استخوان‌های شما پوسید و خاک شد بار دیگر آفرینش جدید و حیات تازهای پیدا میکند؟ او یا به خداوند، دروغ و کذب نسبت میدهد و یا دچار جنون و دیوانگی گشته است. اما در واقع چنین نیست بلکه کسانی که به آخرت ایمان نمیآورند در عذابی سخت و در ضلالت و گمراهی عمیقی گرفتارند.»

مسأله معاد و جهان آخرت همواره در سرلوحه دعوت انبیاء قرار داشته است و پیامبران الهی علیرغم مخالفتهای سرسختانه مردم در پیشروی چنین مسألهای، همواره بر آن تأکید داشته و مردم را به اعتقاد به چنین اصلی دعوت نمودهاند و این مقاومت و پایداری انبیاء در طرح مسأله معاد و آشنا ساختن مردم با مسأله جهان پس از مرگ، نشانگر اهمیت فوق العاده این اصل اعتقادی در زندگی بشر و سعادت و کمال نهایی انسان است. علم و آگاهی به اصل مسأله معاد تأثیر مستقیم در رفتار و کردار فرد و جامعه داشته و زندگی انسان را متحول میسازد. شناخت رابطه میان دنیا و آخرت و مقدمه بودن این جهان برای جهان دیگر نیز نقش بسزایی در رفتار آدمی دارد. اگر فرد بداند که آنچه در این دنیا انجام میدهد در سرای دیگر نیز همان را باز خواهد یافت مسلماً در رفتار و عملکرد خویش دقت و ملاحظه بیشتری خواهد نمود.

  دلایل وقوع معاد :

 برای اثبات معاد دلایل عقلی و منطقی متعددی وجود دارد که در قرآن، گاه صریحاً و گاه به اشاره بیان شده است. دلایلی که صریحاً یا اشارتاً در زمینه حتمیت تحقق معاد از قرآن مجید استفاده میشود عمدتاً هفت دلیل است:

  1. برهان فطرت

  منظور از «برهان فطرت» در اینجا این است که انسان در اعماق جان خود، اعتقاد و ایمان به جهان دیگر و رستاخیز عظیم انسانها و بارگاه عدل الهی را احساس میکند. قرآن کریم در این زمینه در سوره روم، آیه 30 میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ؛ روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده و دگرگونی در آفرینش خداوند نیست، این است دین محکم و استوار.»

  موضوع سخن در این آیه عام است و تمام دین را فطری میشمارد، یعنی مجموع اصول عقاید و حتی کلیات فروع دین و احکام در اعماق فطرت حضور دارد. «دین» دوبار در آیه فوق تکرار شده که اشاره به مجموع حقایق دینی است.

  بر مسأله فطری بودن اعتقاد به معاد قراینی وجود دارد.

 الف . اگر برای فنا آفریده شدهایم عشق به بقا چه مفهومی دارد؟

  هیچکس نمیتواند این حقیقت را انکار کند که از مرگ به معنای «نیستی» گریزان است و خواهان طول عمر، بلکه حیات جاویدان است. تلاش برای طولانی شدن عمر دلیل بر این است که انسان ذاتاً خواهان بقا است حتی علاقه انسان به حیات فرزندش که دنباله حیات او محسوب میشود نشانهای از این عشق غریزی است.

  اگر ما برای فنا آفریده شدهایم وجود این غریزه در ما بی معنا است و این یک عشق مزاحم و بی دلیل است. چگونه ممکن است خداوند حکیم چنین موضوع زائد و مزاحمی را در ما بیافریند؟ اصولاً وجود یک غریزه در انسان دلیل بر این است که در بیرون وجود او، طریق اشباع و پاسخگویی به آن هست همچنان که تشنگی دلیل بر وجود آب و گرسنگی دلیل بر وجود غذا و میل به جنس مخالف دلیل بر وجود آن است و گرنه با حکمت حکیم سازگار نیست. لذا عشق به بقا که به طور فطری در انسانها وجود دارد نشانه روشنی بر زندگی جاویدان محسوب میشود.

  ب. اگر رستاخیز فطری نیست چرا این عقیده در طول تاریخ از انسانها جدا نشده است؟

  عادات و رسوم دائماً در تغییر و تبدیل است. فرهنگ‌ها عموماً دستخوش دگرگونی هستند. تنها اموری میتواند در طول تاریخ بشر، در برابر گذشت زمان پایدار بماند که ریشههایی در اعماق فطرت داشته باشند.

 

این امر در مورد مسأله توجه انسان به زندگی پس از مرگ کاملاً صادق است. جامعه شناسان میگویند: اعتقادات مذهبی و از جمله عقیده به حیات پس از مرگ، همواره در میان انسانها (حتی بشرهای قبل از تاریخ) وجود داشته است و شاهد بر آن، دفن برخی لوازم همراه اموات است.

2. برهان حکمت

  یک مطالعه اجمالی در وضع جهان هستی نشان میدهد که همه چیز بر اساس هدف، حکمت، نظم و برنامه آفریده شده است. حال اگر نظری به زندگی انسان بیفکنیم و چنین فرض کنیم که مرگ برای او پایان همه چیز است، چند روزی در این دنیا با هزار زحمت و مشکل زندگی کردن و مقداری آب و غذا خوردن و بعد برای همیشه از هستی چشم پوشیدن، مسلماً چنین چیزی نمیتواند هدف آفرینش انسان باشد و به این ترتیب خلقت او عبث و بیهوده و بی محتوا خواهد بود. این چیزی است که با حکمت خداوند حکیم هرگز سازگار نیست.



خرید و دانلود تحقیق در مورد ایمان به معاد


مقاله چرا به خدا ایمان دارم

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

چرا به خدا ایمان دارم !

تحصیل در رشته زیست شناسی باعث شد خدا را در همه جا احساس کنم . قوانین تکامل , تعادل , رشد , تجزیه , تولید مثل , فتوسنتز و هر چیزی که با آن فکر می کنم نشانی از خالق یکتا می دهند ! و چه درد آور است برای من ! وقتی می بینم که دخترک اینگونه نا امیدانه فریاد بزند : " اصلا خدا نداریم ! چون اگر خدا بود چرا ما باید به خاطر یک لقمه نان این کارها را بکنیم ولی عده ای در ناز و نعمت زندگی کنند " .

نه قصد نصیحت کردن دارم و نه سرزنش ویا حتی همدردی ! چون موقعیت زجر آور او را حتی برای لحظه ای لمس نکرده ام ! ولی مقاله زیر که نوشته دکتر کرسی موریسن رئیس پیشین فرهنگستان علوم نیویورک است را تنها و تنها برای تفکر در موجودیت خداوند به او تقدیم می کنم که آگاه شدن از این حقیقت اولین گام در تفکر به دیگر پدیده ها و عللی است که با مشیت و حکمت پروردگار بوجود می آیند و شاید بتوان برخی از آنها را آزمایش الهی نامید ! امیدوارم راه گشا باشد و گامهای بعدی در مسیر درست هر چه استوارتر برداشته شوند.

-----------------------------------------------------------------------------------------------

هفت دلیل علمی برای اثبات خداوند بزرگ(1)

ما اکنون در سپیده دم عصر علم هستیم وبا اینهمه , در این سپیده دم عصر علم ,هر شناخت تازه , هر گونه افزایش نور, دلیل و برهان تازه ای برای ما به ارمغان می آورد . ایمان متکی بر شناخت و آگاهی است و دانشمند در هر مرحله خودش را به خدا نزدیکتر حس می کند .

درباره خودم باید بگوییم که من در علم هفت دلیل عمده برای پشتیبانی از ایمان خود نسبت به خداوند پیدا کرده ام .

برهان اول و غیر قابل رد را ریاضیات برای من فراهم آورده است . شما خودتان این برهان را عملا آزمایش کنید . ده سکه یا ده ژتون را که از شماره یک تا ده نمره گداری کرده اید , توی جیبتان بریزید و خوب تکان دهید , اکنون سعی کنید این سکه ها را به تربیب شماره از جیبتان خارج کنید به این معنی که از سکه یا ژتون شماره یک شروع کنید تا به ترتیب به سکه شماره ده برسید . از لحاط ریاضی , یک بر 10 احتمال دارد که شما در همان قدم اول سکه شماره یک را بیرون بکشید ویک بر صد احتمال است که بتوانید پشت سر هم سکه های شماره 1 وشماره 2 را از جیبتان خارج کنید , احتمال اینکه پشت سر هم سکه شماره 1 , 2 و3 را خارج کنید یک بر هزار است و احتمال اینکه هر ده سکه را به ترتیب پشت سر هم بیرون بکشید یک بر ده میلیارد است !. واین رقم , رقم وهم آوری است ! آن هم تنها برای 10 اتفاق که حتما باید پشت سر هم رخ دهند! .

حال سعی می کنیم همین استدلال را بر شرایطی که امکان پیدا شدن زندگی بروی زمین فراهم آورده است اطلاق کنیم . در چنین صورتی ناگزیر خواهیم بود که اعتراف داشته باشیم که از لحاظ ریاضی هیچگونه توالی تصادفی نمی توانسته است همه این شرایط را یک جا جمع کند! شرط اول : زمین با سرعت 1600 کیلومتر در ساعت به دور محور خود می چرخد . فرض کنیم که این حرکت مثلا ده مرتبه کندتر شود , نتیجه این خواهد شد که در جریان روزهایی که ده مرتبه بلندتر از روزهای ما هستند گرمای خورشید تمام نباتات ما را می سوزاند و اگر چیزی هم زنده بماند در جریان شب هایی که ده مرتبه بلندتر از شبهای ما خواهد بود منجمد می شود !.

شروط دیگر زندگی ما : خورشید منبع حیات ما است , در سطح , دمایی دارد که به 5500 درجه سانتیگراد می رسد و این دمای 5500 درجه را درجه حرارت سطحی خورشید می نامند , اما کره زمین دقیقا در فاصله ای قرار گرفته است که به این آتش جاودان امکان بدهد که ما را به آن اندازه که احتیاج داریم گرم کند , اگر میزان فاصله ما از خورشید دورتر بود یخ می زدیم و اگر این فاصله کمتر می شد به طوری که فقط یک ونیم برابر بیشتر از این تشعشعات به ما می رسید کباب می شدیم .

درباره فصول باید بگوییم که این فصول را " میل " یا انحنای محور زمین روی زاویه23 درجه پدید می آورند . اگر این "میل" وجود نداشت تبخیر دریاها فقط در دو جهت شمال وجنوب بود وقارهای یخ به تدریج در دو قطب انباشته می شد .

ماه که قمر زمین است حرکت دریاها را کنترل می کند اگر فاصله ماه کمی نزدیکتر به زمین بود آنگاه جزر ومدهای غول آسا دو بار در روز تمام خشکی های زمین را فرا می گرفت .

اکنون پوسته زمین را در نظر بگیرید . فرض کنید تنها 3 متر بر قطر آن افزوده شود . آنگاه اکسیژن که برای هر زندگی ضرورت دارد از بین می رود . بر عکس فرض کنید که عمق اقیانوسها چند متر بیشتر شود در آن صورت به علت کمبود کربن و اکسیژن زندگی نباتی از بین می رود .

این واقعیت ها در کنار وافعیت های بسیار دیگر نشان می دهد که اگرظهور زندگی منوط ومربوط به تصادف بوده باشد . احتمال یک چنین چیزی یک در میلیاردها میلیاردخواهد بود!

من دلیل و برهان دوم خود را در همان منابع و ذخایری می دانم که یک موجود زنده برای زنده ماندن در اختیار دارد . در اینجا هم وجود معرفتی که همه چیز را پیش بینی کرده به چشم می خورد . انسان هنوز راز حیات را کشف نکرده است واز این رو نمی داند حیات چیست و پیدایش سلول چگونه بوده است. حیات نه وزن دارد ونه حجم ولی با اینهمه , زندگی نیروی عظیمی را در اختیار دارد .! زندگی هوا و خشکی و آب را تسخیر کرده است . بر همه عناصر تسلط یافته است , ماده را وا داشته است که حل شود و از نو ترکیبات خود را به هم در آمیزد .

حیات , مجسمه سازی است که همه شکلها را ساخته و پرداخته است . زندگی , هنرمندی است که برگها را نقاشی کرده و گلها را رنگ آمیزی کرده است . زندگی , آهنگسازی است که به پرندگان نغمه های عشق و به حشرات اواها و نداها را آموخته است . حیات با کربن و آب , قند ساخته و اکسیژن را که برای حیوانات نغمه زندگی فراهم می اورد را آزاد کرده است.

به سلول نگاه کنید ! شفاف و تقریبا غیر مرئی . این یاخته یگانه , این قطره کوچک ژله ای , جرثومه حیاتی را در بر دارد که به همه موجودات کوچک وبزرگ جان می دهد . این یاخته نیرومندتر از درختان ما , حیوانات ما و همه ملت ماست زیرا که حیات از آن سرچشمه گرفته است .

طبیعت خالق حیات وزندگی نیست. صخره های سوخته و دریاهای بیمزه هیچیک آن شرایطی را که لازمه ظهور حیات وزندگی است را نداشته اند . پس حیات را جز خداوند بزرگ چه چیزی می توانسته بر روی زمین پدید آورد ؟!.

دلیل سوم من به این قرار است : رفتار حیوانات به زبانی گویا وجود خدای خالق و مهربان را اعلام می دارد که غریزه ای در نهادشان پدید آورده است واگر این غریزه وجود نمی داشت مطلقا ناتوان می بودند . بچه ماهی های آزاد سالها را در دریا می گذرانند . روزی از روزها به سوی آب شیرین رودخانه هایی بر می گردند که در آنجا تولد یافته اند . ماهی آزاد را که از شطی بالا می رود را در نظر بگیریم . سرسختانه در سمت آن شطی قرار خواهد گرفت که شعبه ای که شاهد تولد او بوده است در آن می ریزد . چه چیزی او را با چنین دقتی به سوی این نقطه باز می اورد؟ اگر ماهی ازاد را به شعبه دیگر رود منتقل کنید بی درنگ خواهد دانست که دیگر در مسیر خودش نیست . برای آنکه به شط باز گردد و بعداُ جریان آب را سربالا تا رسیدن به شعبه ای که زادگاهش بوده است در پیش بگیرد مبارزه خواهد کرد ...زیرا که باید سرنوشت خودش را به همان گونه ای که نوشته شده است , در آن شعبه به پایان برساند .

روشن کردن راز مار ماهی ها بسی دشوارتر است . این موجودات حیرت آور در دوره بلوغ , مردابها و رودخانه هایی که تا آن زمان محل زندگیشان بوده ترک کرده , سپس همه شان , از هر کجا که آمده باشند به سفری دراز دست زده و به سوی مغاک دریایی که در سواحل جزایر برمودا واقع شده است روی می آورند . مار ماهی های اروپا برای اینکه به این محل برسند باید هزار کیلومتر راه را طی کنند . مار ماهی ها وقتی به دریای ساراگاس رسیدند تولید مثل کرده و میمیرند ! آن وقت بچه هایی که تولد یافته اند و هنوز درباره دنیایی که پیرامونشان را فرا گرفته است چیزی نمی دانند و جز پهنه بی کران آب شور چیزی نمی بینند , راهی که پدرها و مادرهایشان پیموده اند را در پیش می گیرند و نه فقط خود را به سواحلی که پدر و مادرشان از انجا به راه افتاده بودند می رسانند بلکه خود را دقیقا به آن جویبارکوچک , به آن مرداب روستایی و به هر کجا که قبلا والدینشان آنجا زندگی کرده اند می رسانند !!! هرگز یک مار ماهی آمریکا در قاره اروپا به دام نیافتاده و هیچگاه یک مار ماهی اروپایی در آبهای آمریکا یافت نخواهد شد ! همه چیز حتی تعویق بلوغ یک ساله مارماهی اروپایی نیز پیش بینی و تدبیر شده است تا این مار ماهی اروپایی به هنگام عزیمت نیروی لازم برای سفر طولانی را داشته باشد .

دلیل چهارم : هیچ حیوانی هرگز این امتحان را نداده است که تا 10 بشمرد ! ویا اینکه معنی عدد 10 را درک کند . غریزه حیوان مانند یگانه نتی است که ساز " نی " دارد .نتی که شایسته تحسین بوده اما محدود است . مغز انسان محتوی همه سازهای ارکستر است . در واقع , ما انسانها در سایه عقل خودمان می توانیم آنچه هستیم در نظر بگیریم , برای اینکه بارقه ای از معرفت جهانی را به دست آوریم .

شگفتیهای " ژن" پنجمین برهان را برایم فراهم آورد. و من در این میان به کشف این نکته فائق می آیم که همه زندگی پیش بینی شده است !.

ژن چیز بسیار کوچکی است . تصور کنید که بتوانید ژنهایی را که منشاء همه انسانهای روی زمین است گرد آورید ! بسیار خوب ! تمام این ژنها توی یک انگشتانه جای می گیرند ! هر سلول زنده حاوی ژنوم است . ژنها خصوصیات هر موجود را تعیین می کنند . یک انگشتانه ژنوم که بتواند خصوصیات چهارمیلیارد انسان را تعیین کند موضوع وهم آوری است... اما حقیقت حقیقت است ! . و وافعیت را نمی شود انکار کرد!.

و در اینجاست که تکامل , در یاخته , در کیانی که ژنها را در بر می گیرد و منتقل می کند , آغاز می شود . و وقتی این ژن بسیار بسیار ذره بینی بتواند بر همه زندگی فرمان دهد , باید گفت که این نکته نشانه پیش بینی و هنری است که تنها از دست معرفت خلاقه ای ساخته است . هیچ فرض دیگر نمی تواند پاسخگوی واقعیت قضایا باشد .

دلیل ششم : مشیت , این حکمت فائقه ای که بر طبیعت حکمرانی می کند , منشائی جز منشاء خدایی نمی تواند داشته باشد .

سالها پیش , نوعی کاکتوس را که قرار بود برای ساخت پرچین هایی به کار برده شود , به استرالیا بردند و در آن سرزمین کاشتند . این کاکتوس در میان حشرات استرالیا هیچ دشمنی نداشت و این تازه وارد به نسبت نگران آوری در استرالیا تکثیر یافت . بزودی پهنه زمینی را فرا گرفت که انگلستان را می توانست در بر بگیرد! . کشاورزان را ور شکسته و خانه خراب کرد و جمعیتها را از دهکده و حتی از شهرهایشان بیرون راند !. حشره شناسان دنیا را زیز پا گذاشتند تا وسیله ای برای دفاع از خودشان در مقابل این حریف مخوف پیدا کنند . سرانجام حشره ای را یافتند که خصوصیت او سیر کردن شکم خود با این کاکتوس لعنتی و دست نزدن به هیچ گیاه دیگری بود . این حشره امتیاز دیگری هم داشت :

هیچ حشره دیگری در استرالیا این حشره کوچک را نمی خورد ! و امروزه کاکتوس مخرب تقریبا از بین رفته و پا به پای این حادثه هم اکثر حشراتی که برای خوردن آن کاکتوس آورده شده بودند نیز از میان رفتند و درست عده ای از حشره ها به جای مانده اند که برای مبارزه همیشگی با این اشغالگر لازمند !. در همه جای طبیعت این تعادل را که در میان " گونه ها " پیش بینی شده است , می توانیم به عیان ببینیم .

چرا حشرات که با این سرعت تولید مثل می کنند کره زمین را تسخیر نکرده اند؟ برای اینکه مثل انسانها ریه ندارند . حشره به وسیله لوله که نای نامیده می شود تنفس میکند . وقتی که حشره ای از قد وقواره خود کمی بزرگتر می شود , نایش به همان نسبتهای بقیه بدنش بزرگ نشده و به همین سبب است که حشرات غول پیکر وجود ندارند و اگر حشره از لحاظ آناتومی گرفتار چنین چیزی نبود بدون شک از روی زمین ناپدید می شد . تصور کنید که شما با زنبوری به درشتی یک شیر روبرو شوید !.

و دلیل هفتم به تنهایی کافی است تا وجود خدا را اثبات کند : انسان به تصور الوهیت راه برده است . برای تصور وجود خدا , باید قوه ى حقیقه خدایی داشت , قوه ای که جز به انسان داده نشده است و " تصور " و " تخیل " خوانده می شود . و در سایه نیروی تخیل است که انسان - وتنها فقط انسان - توانسته است به وجود خدایی که به چشم دیده نمی شود راه ببرد . تخیل چشم اندازهای بیکرانی بروی ما باز می کند . انسان در سایه این قوه که در خدمت ذهن به کار گماشته شده است در همه جا راه کشف "دلیل " را برای اثبات یک "واقعیت فائقه " پیدا می کند: آسمان در همه جا هست . آسمان همه چیز است . خدا در همه جا هست . خدا در همه چیز است و به آن اندازه ای که در قلب ما حضور دارد در هیچ جا حضور ندارد ...

وبه این ترتیب است که حقیقت علمی و شهادت ذهن سرانجام با هم پیوند می یابند و به اتفاق پیامبران بزرگ چنین اعلام می دارند : افلاک تسبیح خدا می گویند و آسمان خبر از صنع خدا می دهد....

ای . کرسی موریسن

-----------------------------------------------------------------------------------------------------



خرید و دانلود مقاله چرا به خدا ایمان دارم


متعلقات قران

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

متعلقات ایمان

در قرآن موارد ذیل به عنوان متعلقات ایمان شمارش شده است: 1- 4- غیب(70)، خداوند متعال(71)، معاد(72)، رسالت(73)، همه پیامبران(74) همه کتاب‏هاى آسمانى(75)، امامت(76) ملایک(77)(78) 5- فواید ایمان از دیدگاه قرآن عبارتند از: رستگارى(79)، پشتوانه اخلاق(80)، استوارى و تعادل روحى (مائده 69، فتح 4، یونس 62- 63)، برکات دنیوى (اعراف 96)، عمل صالح (بقره 277، مائده 9 و نیز نکا: علامه طباطبایى. فرازهایى از اسلام، ص 238) 6- ایمان از دیدگاه قرآن قابل افزایش و کاهش است. زیرا از آنجا که معرفت مى‏تواند از اجمال به تفصل در آید و فهم ما به آموزه‏ها عمیق‏تر گردد و همچنین تسلیم قلبى قابل شدت و ضعف بوده و نسبت به افراد متفاوت، گوناگون است، ایمان قابل افزایش و کاهش است. (آل عمران 173، انفال 2، نساء 136، توبه 124، انفال 2 و. نیز نکا: المیزان، ج 18، صص 259- 262) 7- در قرآن کریم به مقامات مختلفى اشاره شده که مؤمن در دست یافتن بدآنهاآزاد است. از این مقامات مى‏توان به درجات مؤمنان یاد کرد. بررسى تفصیلى این مقامات و چگونگى تحصیل آنها در این کتاب نمى‏گنجد از این رو به اشاره‏اى اجمالى به بعضى از عناوین مقامات مؤمنان از دیدگاه قرآن بسنده مى‏کنیم: 1- 7- مقام تسلیم: یعنى واگذارى تمام ساحت‏هاى وجودى خود به اختیار و در اختیار خداوند. همان مقامى که حضرت ابراهیم آن را از خداوند طلب کرد (بقره 128) این تسلیم علاوه بر اطاعت عملى از اوامر الهى و اجتناب از محرمات باید در عواطف و اندیشه‏هاى آدمى نیز نمودار شود. (در این باب نکا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، حضرت آیةالله جوادى آملى، اسراء، قم، چاپ اوّل، 1377، ج 1، صص 383- 384) جز از آن خلاق گوش و چشم و سر نشنوم از جان خود هم خیر و شر گوش من از غیر گفت او کراست او مرا از جان شیرین جان‏تر است‏ جان از او آمد نیآمد او ز جان صد هزاران جان دهد او رایگان‏ جان که باشد کش گزینم بر کریم کیک چه بود که بسوزم زو گلیم‏ من ندانم خیر الا خیر او صم و بکم و عمى من از غیر او گوش من کر است از زارى کنان که منم در کف او همچون سنان‏ (81) 2- 7- مقام ابرار (مطففین 18- 22) به نظر مرحوم طباطبایى این مقام از والاترین مقامات ایمانى است، (المیزان، ج 1، ص 430). راه رسیدن به این مقام از دیدگاه قرآن گذشتن از آنچیزى است که به آن نیازمندیم و بخشیدن آن به دیگران (آل عمران 92) این مقام تنها مختص به بندگان خالص و خوب خداوند است (دهر 5- 6) 3- 7- مقام تقوى: قرآن با سخنهاى گوناگون و تعابیر تأمل برانگیز این مقام را مقامى ویژه و متقیان را ولى و دوست خود تلقى نموده است (جاثیه 19، انفال 34، بقره 21، حج 37 و.) بر اساس دیدگاه برخى از مفسران هر چند تقوا خود مراتبى دارد ولى مهم آن است که آدمى در تقوا سه رکن را رعایت کند: اوّل: از خدا بترسد و این خوف، خوف ساده باشد و بر اساس ترس از خدا از گناه کناره‏گیرى کند. دوّم: کناره‏گیرى از گناه بدین معنا که اگر گناه در وسط باشد، انسان خود را به حاشیه بکشد تا به آن آلوده نشود. سوّم: چه در آن ترس و چه در این حاشیه رفتن، مقصود و منظور، نزدیک شدن به خدا باشد. (در باب این مقام در قرآن نگاه کنید: تفسیر موضوعى قرآن، ج 11، صص 205- 219) متقى آن است کاو بیزار شد از ره فرعون و موسى وار شد قوم موسى شو بخور این آب را صلح کن با مه ببین مهتاب را (82) 4- 7- مقام اخلاص: به تعبیر لطیف محقق طوسى «پارسىِ اخلاص، ویژه کردن باشد» (اوصاف الاشراف، ص 65) یعنى انسان قلبش را مخصوص حق کند تا احدى جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نیابد. از نظر قرآن کریم اخلاص جوهره اصلى آدم است که بسیارى از اوقات در زیر حجاب هوا و هوس پنهان و پوشیده مى‏ماند (لقمان 32) از نظرگاه آیات قرآن تنها فرمان و درخواست خداوند از آدمى همین اخلاص است که اگر حاصل آید همه آنچه را که لازم است با خود دارد. (بیّنه 5) کسى که امید لقاى حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهى است، باید مؤمن باشد و عمل صالح انجام دهد و در کار خود چه در بخش اعتقاد و چه در بخش عمل شرک نورزد (کهف 110)، (در باب اخلاص نکا: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 11، صص 253- 258) هر چه کارى از براى او بکار چون اسیر دوستى‏اى دوستدار گرد نفس دزد و کار او مپیچ هر چه آن نه کار حق هیچ است هیچ‏ پیش از آنکه روز دین پیدا شود نزد مالک دزد شب رسوا شود.

بسیارى از متعلقات ایمان در قرآن چنان است که اگر از وحى و ایمان کمک نگیریم، ممکن است راهى به آنها نداشته باشیم، بعضى از موضوعات ایمان عبارتند از: خداوند، ملائکه، کتب آسمانى، پیامبران، غیب و روز قیامت; در این موضوعات، باید از معرفت تنها نا امید و سوار بر مرکب ایمان شد و پیش رفت و البته خواستن و کسب چنین ایمانى، همانند همه رفتارهاى دیگر انسانى، رفتارى است اختیارى و شرایط و موانع در آن مؤثر است. خداوند مى‏فرماید: «اگر خدا مى‏خواست همه افراد ایمان مى‏آوردند» و گاهى سرزنش مى‏کند که چرا ایمان نیاوردید و گاهى امر به ایمان آوردن مى‏کند، این آیات به خوبى نشان مى‏دهد که ایمان، حالتى است اکتسابى و اختیارى و تدریجى; فرد مى‏تواند مؤمن باشد یا نباشد و یا درجاتى از ایمان را داشته باشد. در واقع، انسانها همه در یک طیف وسیعى قرار دارند که یک سر آن کفر محض است و سر دیگر آن، ایمان محض; و بین این دو نیز مراتب و درجات فراوان هست ایمان با بعضى از امور نیز قابل ازدیاد است و هرکسى به هر نسبت که از ایمان بر خوردار باشد، از آثار آنهم سود خواهد جست. آنها که به خدا ایمان آورده‏اند ترسى بر آنها نیست و غمگین نمى‏شوند، داراى اجر هستند، داخل بهشت مى‏شوند، مورد غفران خداوند هستند، پیروزند، با صالحین خواهند بود، خداوند ولى آنها است، گناهانشان بخشیده خواهد شد، خداوند سلطه کافران را بر آنها قرار نداده است، «در تنهایى از تقوى و در تنگدستى از صدقه دادن غافل نیستند; به هنگام مصیبت صبور و به هنگام خشم، داراى حلم هستند، از راستگویى دست نمى‏کشند، حتى زمانى که خوف ضرر بر ایشان باشد»، «شادیشان در چهره نمایان و خشمشان در قلب پنهان است.



خرید و دانلود  متعلقات قران