لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
علت بیشتر بودن تخریب لایه اوزون در قطب جنوب
اخیراً دانشمندان علت ایجاد حفره در لایه اوزون را گرداب های سنگین ، که در قطب جنوب جریان دارند می دانند . در زمستان در طول شبهای قطبی، نور خورشید درتمام سطح قطب جنوب در دسترس نیست به همین دلیل در این قطب در لایه استراتوسفر طوفان های سنگینی گسترش می یابند که به آن ها "گرداب قطبی"(polar vortex) می گویند . گرداب قطبی می تواند ذرات سازنده هوا را تجزیه کند .
این گرداب ها باعث ایجاد ابرهای سردی می شوند که بر فراز قطب جنوب جریان می یابند. که به این ابرها "ابر استراتوسفر قطبی" (polar stratosphere cloud) می گویند.اختصار آن psc است. Pscها بسیار سرد هستند و دمای آن ها حدود ۸۰- سیلسیوس است. Psc از نیتریک اسید تری هیدرات (nitric acid trihydrate) تشکیل شده است و با ابرهایی که ما آن ها را در آسمان می بینیم کاملاً متفاوتند. پس این ابرهای اسیدی می توانند لایه اوزون را تخریب کنند.
موارد زیر از عوامل موثر در تخریب لایه اوزون می باشند:
۱) محور زمین به گونه ای می باشد که نور خورشید به قطب شمال بیشتر از قطب جنوب می تابد به همین دلیل ضخامت لایه اوزون در قطب شمال بیشتراز ضخامت آن در قطب جنوب می باشد { زیرا ما گفتیم که پیوند میان مولکول اکسیژن و اتم اکسیژن در مولکول اوزون بسیار ضعیف می باشد و ممکن است با کوچکترین برخورد از هم جدا ویا با دریافت کوچکترین انرژی(مانند انرژی تابشی خورشید ) به حالت اولیه خود برگردند}
۲)از مورد دوم نتیجه می گیریم که هوای قطب جنوب سردتر از هوای قطب شمال می باشد ، بنابراین هوای گرم هنگامی که بر اثر جریان هایی به قطب جنوب می روند ، چون سبک می باشند ،به سمت بالا می روند و موجب نابودی لایه های اوزون برفراز قطب جنوب میشوند.
۳) در زمستان نور خورشید کاملاً در تمام سطح قطب جنوب در دسترس نمی باشد، واین امر باعث کاهش دما و تشکیل ابرهای psc می شود .
۴) ابرهای psc اسیدی هستند و به همین دلیل آن ها به لایه اوزون آسیب می رسانند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 59
آشنائی بیشتر با دکتر عبدالکریم سروش
عبدالکریم سروش بزرگ خاندان روشنفکری دینی بارها با شرکت در مجامع دانشجوئی خواستار آنها شد تا حدیث روشنفکری دینی از سکولاریسم را به دانشجویان سیاسی ابلاغ کند. کجا بودند آن روشنفکران عرفی که روشنفکران دینی را سراپا مخالف سکولاریسم میخواندند تا سخنان او را بشنوند و دیگر نخواهند به چوب سکولار نبودن او را از میدان به در کنند؟ کجا بود آن مدعی که میگفت: «اگر سخنان عبدالکریم سروش را از عناصر مخدوش شده عربی بزداییم، چیزی جز جنازه چند فقیه، مفسر و متکلم باقی نمیماند.» تا حدیث روشن و بیجانبداری یک روشنفکر دینی را از سکولاریسم بشنود.
که عبدالکریم سروش اگر توانسته است نام «روشنفکری دینی» را زنده نگه دارد نه از آنروست که روشنفکری را دینی کرده است بلکه بدان سبب است که هم روشنفکر است و هم دیندار. گاهی روشنفکری میگوید و گاهی خطابه دینی. زمانی از چگونگی بر ساختن دنیایی نو و گذار از سنت برای ایرانیان سخن میگوید و گاهی دیگر وعظ دین میکند. سخنان روشنفکر دینی ما هیچ بویی از مخالفت با سکولاریسم نداشت که اگر از گفتههای او تنها یک تحشیه و تعریض بر سکولاریسم بیرون میآمد، آن هم خطاب به دینداران بود که مبادا انگیزههای دینی و سعادت اخرویشان را در دنیای سکولار فراموش کنند که گفتیم سروش هر چه هست، دعوی دین نیز دارد. اما استاد روشنفکری دینی از هیچ نسخه و نکتهای نگفت که از فحوای آن محدودیت و معذوریتی برای روشنفکران عرفی پیدا آید. سروش اکنون از نسخه غزالی سخن نمیگوید که رو به سوی حافظ کرده است، حافظی که ناقد تصوف زمانه خود بود.
روشنفکری دینی و 4 معنای سکولاریسم
معنای اول سکولاریسم
عبدالکریم سروش سخنش را با عنوان «سکولاریسم سیاسی، سکولاریسم فلسفی» از آغاز داستان سکولاریسم شروع کرد: «چنانچه مورخان گفتهاند سکولاریسم در ابتدا معنای سادهای داشت و به مفهوم ترک زهد بود. سکولاریسم به معنای دنیاگرایی به معنای کنار نهادن زهد و شیوه زاهدانه بود و در برابر کسانی که زندگی راهبانهای را پیش گرفته بودند، راهبانی که شرط سعادت اخروی را نفی کامجوییهای دنیوی میدانستند.» نهضت اومانیسم پاسخی به این زهد راهبانه بود: «اومانیسم یا انسانگرایی بر این مبنا بنا شده بود که آدمی باید به خودش برسد. کانت گفته بود من انسانم و هیچچیز انسانی را با من بیگانه نیست. همانطور که علم یک متاع دنیوی است و باید از آن استفاده برد، لذات دنیوی نیز چنیناند. دانشمندانی مثل اراسموس که از اومانیستهای مشهور بودند یکی از ویژگیهای عمدهشان این بود که به ادبیات رومی توجه میکردند. آنها به ادبیات گذشته برمیگشتند چون ادبیات قدیم، ادبیات کامجویانهای بود. آنها میگفتند ما به این جهان آمدهایم که زندگی کنیم نه اینکه زندانی باشیم.»
سروش سکولاریسم را به این معنا در مقابل اندیشههای صوفیانهای خواند که ما در تاریخ خود داشتهایم و آنگاه برای اینکه داستان سکولاریسم غربی را برای مخاطبین شرقیاش آشناتر کند مثالی نیز از فرهنگ ایرانی زد: «حافظ در برابر غزالی مترادف با همان سکولاریسم است در برابر زهد قرون وسطایی. غزالی طرفدار زهد بود و معتقد بود که هر کامجویی در این دنیا، نتیجهای منفی در آن دنیا دارد. گویی اگر اینجا مصرف کنی آنجا کم بهرهتری و برعکس. غزالی از صوفیان تعریف میکند که برای نماز صبح جایی میایستادند که عمداً از نسیم صبحگاهی بهره نبرند. اما این طرز تفکر که تفکر صوفیانه بود و غزالی هم طرفدار آن بود، به هیچ وجه مورد توجه بزرگی چون حافظ نبود. حافظ اشارههای انتقاد آلودی به غزالی دارد. غزالی کتابی به نام کیمیای سعادت دارد و حافظ به کنایه میگوید که کیمیایی سعادت آن شیوهای نیست که غزالی در کیمیایی سعادت پی گرفته بود.
حافظ میگفت من آدم بهشتیام اما، حالی در این سفر اسیر عشق جوانان مهوشم. او بدین ترتیب اگرچه بهشتی بود اما از زندگی دنیایی تأسف نمیخورد و حق زندگی را ادا میکرد. عبدالکریم سروش بدین ترتیب تأویل کرد که غزالی را باید فردی آنتیسکولار و حافظ را هم فردی سکولار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
ااز عدد پی بیشتر بدانیم !
تربیع دایره:یونان باستان مساحت هر شکل هندسی را از را تربیع ان یعنی از راه تبدیل ان به مربعی هم مساحت بدست میاوردند.از این راه توانسته بودند به چگونگی محاسبه ی هر شکل پهلودار پی ببرند ان گاه که محاسبه ی مساحت دایره پیش امد دریافتند که تربیع دایره مساله ای نا شدنی مینماید.در هندسه ی اقلیدسی ثابت شده بود که نسبت محیط هر دایره به قطر ان عدد ثابتی است و مساحت دایره از ضرب محیط در یک چهارم قطر ان بدست می اید. و مساله بدان جا انجامید که خطی رسم کنند که درازای ان با ان مقدار ثابت برابر باشد رسم این خط ناشدنی بود. سرانجام راه چاره را در ان دیدند که یک مقدار تقریبی مناسب برای ان مقدار ثابت بدست اورند.ارشمیدس کسر بیست و دو هفتم را بدست اورد که سالین دراز ان را به کار میبردند پس از ان و برای محاسبات دقیقتر کسر سیصد و پنجاه و پنج بر روی صد و سیزده را به کار بردند. اختلاف بین عدد پی و مقدار تقریبی سیصد و پنجاه و پنج بر روی صد و سیزده فقط حدود 3 ده میلیونیم است. ریاضی دان بزرگ ایرانی جمشید کاشانی برای نخستین بار مقدار ثابت نسبت محیط به قطر دایره را بدست اورد که تا 16 رقم پس از ممیز دقیق بود. این ریاضی دان و منجم مسلمان ایرانی توانست مقدار 2 را تا شانزده رقم اعشار در رساله ی محیطیه برابر: 6.2831853071795865 بدست اورد.در جمله ی زیر هر گاه تعداد حرفهای کلمه ها را در نظر بگیرید مقدار عدد پی تا ده رقم پس از ممیز بدست خواهد امد:
خرد و بینش و اگاهی دانشمندان ره سرمنزل مقصود بما اموزد 3...1...4...1....5........9.......2......6......5.....3....4..
همچنین اگر این معادله را برای حل کنید ریشه ی مثبت این معادله مقدار عدد پی را نشان میدهد:
- روز 14 مارس مصادف است با روز جهانی عدد پی یا همان 3.14 .دراین روز برنامه ها و مراسم مختلفی در انجمن ها و محافل ریاضی برگزار شده.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 81
چه کنیم انسان ها همدیگررا بیشتر دوست داشته باشند وموانع محبت چیست؟ ج
چکیده ی مطالب
این تحقیق با عنوان چگونگی گسترش محبت وشناسایی موانع محبت در جامعه به مرحله ی اجرا گذاشته شده وسوال های این پژوهش به شرح زیر می باشد.
1- آیا تعلیمات اسلامی وبرنامه های پرورشی تاثیری در ایجاد محبت در جامعه دارد؟
2- آیا پیوند دل ها به معبود غایی در استحکام روابط مهر آمیز میان انسان ها موثر است؟
3- آیا خود خواهی واز جمله این موارد در هنگام به وجودآمدن ، تنها روان شخص را تانابودی می کشد یا دامن گیر عده ی زیادی است؟
4- آیا می توان ریشه های ناپایداری ارتباطات عاطفی را در خانواده واصول تربیتی آن ها جست؟
5- آیا محبت تاثیری در روابط اجتماعی بین انسان ها دارد؟
این پژوهش از نوع اجتماعی است که به روش کتابخانه ای انجام گردیده است هدف کلی پژوهش گران از انجام این پژوهش ، آشنایی با عوامل گسترش دهنده ی محبت ، خشم ، تعلیمات اسلامی وعوامل افزایش دهنده ی محبت بین مردم وزدودن موانع آن آشنا شویم
محبت در ذاتن عمر انسانی وجود دارد وبه خودی خود این محبت ظاهر نمی شود مگر اینکه شرایطی فراهم باشد وعلاوه بر این عواملی نیز وجود دارد که از گسترش آن جلوگیری می کند یکی از این عوامل خود خواهی وبی وفایی واز جمله این موارد بین مردم است که در عین بروز در روان شخصی باعث شیوع آن در بین افراد زیادی می شود که ریشه های این موانع را می توان در عواملی مانند خانواده ها واصول تربیتی آن ها جست وجو کرد وبه همین خاطر اگر فردی در جامعه از روابط عاطفی به سزایی برخوردار باشد یا اینکه هیچ بویی از محبت نبرده باشد تمام این رفتار ها به خانواده بر می گردد که بزرگان کشور با تعلیمات اسلامی وبرنامه هایی تحت عنوان تربیت صحیح عاطفی وروابط محبت آمیز باعث می شوند تا افق دید انسان ها بیشتر شود که این خود به تنهایی باعث پیوند دل ها به یکدیگر وایجاد روابط عاطفی در بین مردم است.
نتیجه گیری
نتایجی که از این تحقیق به دست آمده عبارتند از:
1- با وجود تعلامات اسلامی وبرنامه های پرورشی وپایدار شدن روابط عاطفی محبت در جامعه دو چندان می شود.
2-اگر بین انسان وخدا روابط حبی وجود داشته باشد روابط مهر آمیز بین مردم منسجم ومستحکم تر می شود.
چه کنیم انسان ها همدیگررا بیشتر دوست داشته باشند وموانع محبت چیست؟ د
3- در اثر به وجود آمدن خودخواهی واز جمله این موارد روان تعداد زیادی از افراد تحت تاثیر آن قرار می گیرد که این عوامل به تنهایی موانعی بزرگ در ایجاد محبت بین انسان هاست.
4- اگر اصول تربیتی والدین بر اساس نظم خاصی شکل نگیرد ویا اینکه والدین در رابطه با تربیت فرزند خود کوتاهی کنند وصفات زشت مانند بی اعتنایی و... را به آن ها منتقل سازند تزلزل ارتباطات عاطفی امری شایع می باشد.
5- محبت وروابط اجتماعی انسان ها مکمل یکدیگرند به طوری که اگر محبت در بین انمسان ها کاهش یابد روابط اجتماعی نیز روبه سستی وناپایداری می رود.
پیشنهادات علمی وکاربردی
1- پیشنهاد می گرددتمام افراد جامعه از دولت مردان ورجال سیاسی ، اقتصادی ،فرهنگی واجتماعی کگرفته تا مردم عادی جامعه برای رسیدن به یک جامعه ی متعادل ودست یابی به هدف دیرینه ی امامان وپیامبران یعنی محبت ودوستی بین مردم نهایت تلاش وکوشش خود را در غالب طرح ها وبرنامه ها ی اسلامی در جامعه پیاده کنند .
2- پیشنهاد می گردداندیشمندان وفقیهان مسایل مربوط به مهر ومحبت را آن چنان که خودش آیند مردم جامعه است بیان کنند.
3- پیشنهاد می گرددکه همه ی دستگاه های فرهنگی وتبلیغاتی ووزارتن آموزش و پرورش فعالیت های خود را در راستای آشنایی هر چه بیشتر مردم با محبت و ریشه کن کردن موانع آن
مانند خود خواهی و... افزایش دهند.
4- پیشنهاد می گردد در مراکز تربیتی سراسر کشور روابط محبت آمیز دل ها را از همان کودکی به مرحله ی اجرا بگذارند.
محدودیت ها وموانع
در انجام این پژوهش محققان با محدودیت ها ومشکلات زیادی مواجه بودند که بعضی از این محدودیت ها بدین شرح اعلام می گردد:
1- آشنا نبودن محققان با انجام تحقیق به روش کتابخانه ای ونداشتن الگوی مناسب برای این امر.
2- محدودیت زمانی برای انجام تحقیق ، زیرا محققان باید اوقات فراغت خود را به انجام تحقیق می پرداختند.
3- در دسترس نبودن همه ی منابع کتابخانه ای پیرامون موضوع
4- دسترسی نداشتن دائمی به اساتید راهنما.
چه کنیم انسان ها همدیگررا بیشتر دوست داشته باشند وموانع محبت چیست؟ ه
پیشگفتار
هدف کلی این پژوهش آشنایی با عوامل محبت وشناسایی موانع آن در زندگی اجتماعی و فردی است. مادر کار تحقیقی خود سعی کرده ایم تابا انجام این پژوهش اهمیت برقراری رابطه ی محبت آمیز میان انسان ها را در یابیم . همچنین بدانیم که چرا باید این گونه روابط عاطفی واخلاقی را به عنوان یک اصل اساسی در اجتماع بپذیریم وآشنایی با سفارشاتی که در این زمینه نقل شده است پاره ای از انگیزه های پژوهش گران رادر انجام این پژوهش تشکیل می دهد.
این پژوهش از نوع اجتماعی می باشد که به روش کتابخانه ای به مرحله ی اجرا گذاشته است. پژوهشگران کوشیده اند که بااستفاده از پرسشنامه ی محقق ساخته اطلاعات مورد نیاز را از منابع کتابخانه ای مثل کتاب ها جمع آوری نمایند وبا استناد به نظرات اندیشمندان اسلامی ورهبران دینی وروان شناسان به تجزیه ،تحلیل و تفسیر داده ها بپردازند وجا دارد از زحمات وراهنمایی های مربی گرامی سرکار خانم جعفری قدر دانی نموده.
در اهمیت تحقیق همین بس که برای داشتن یک جامعه ی سالم لازم است که افراد بر اساس ارزش های روابط محبت آمیز وعاطفی پرورش یابند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 59
آشنائی بیشتر با دکتر عبدالکریم سروش
عبدالکریم سروش بزرگ خاندان روشنفکری دینی بارها با شرکت در مجامع دانشجوئی خواستار آنها شد تا حدیث روشنفکری دینی از سکولاریسم را به دانشجویان سیاسی ابلاغ کند. کجا بودند آن روشنفکران عرفی که روشنفکران دینی را سراپا مخالف سکولاریسم میخواندند تا سخنان او را بشنوند و دیگر نخواهند به چوب سکولار نبودن او را از میدان به در کنند؟ کجا بود آن مدعی که میگفت: «اگر سخنان عبدالکریم سروش را از عناصر مخدوش شده عربی بزداییم، چیزی جز جنازه چند فقیه، مفسر و متکلم باقی نمیماند.» تا حدیث روشن و بیجانبداری یک روشنفکر دینی را از سکولاریسم بشنود.
که عبدالکریم سروش اگر توانسته است نام «روشنفکری دینی» را زنده نگه دارد نه از آنروست که روشنفکری را دینی کرده است بلکه بدان سبب است که هم روشنفکر است و هم دیندار. گاهی روشنفکری میگوید و گاهی خطابه دینی. زمانی از چگونگی بر ساختن دنیایی نو و گذار از سنت برای ایرانیان سخن میگوید و گاهی دیگر وعظ دین میکند. سخنان روشنفکر دینی ما هیچ بویی از مخالفت با سکولاریسم نداشت که اگر از گفتههای او تنها یک تحشیه و تعریض بر سکولاریسم بیرون میآمد، آن هم خطاب به دینداران بود که مبادا انگیزههای دینی و سعادت اخرویشان را در دنیای سکولار فراموش کنند که گفتیم سروش هر چه هست، دعوی دین نیز دارد. اما استاد روشنفکری دینی از هیچ نسخه و نکتهای نگفت که از فحوای آن محدودیت و معذوریتی برای روشنفکران عرفی پیدا آید. سروش اکنون از نسخه غزالی سخن نمیگوید که رو به سوی حافظ کرده است، حافظی که ناقد تصوف زمانه خود بود.
روشنفکری دینی و 4 معنای سکولاریسم
معنای اول سکولاریسم
عبدالکریم سروش سخنش را با عنوان «سکولاریسم سیاسی، سکولاریسم فلسفی» از آغاز داستان سکولاریسم شروع کرد: «چنانچه مورخان گفتهاند سکولاریسم در ابتدا معنای سادهای داشت و به مفهوم ترک زهد بود. سکولاریسم به معنای دنیاگرایی به معنای کنار نهادن زهد و شیوه زاهدانه بود و در برابر کسانی که زندگی راهبانهای را پیش گرفته بودند، راهبانی که شرط سعادت اخروی را نفی کامجوییهای دنیوی میدانستند.» نهضت اومانیسم پاسخی به این زهد راهبانه بود: «اومانیسم یا انسانگرایی بر این مبنا بنا شده بود که آدمی باید به خودش برسد. کانت گفته بود من انسانم و هیچچیز انسانی را با من بیگانه نیست. همانطور که علم یک متاع دنیوی است و باید از آن استفاده برد، لذات دنیوی نیز چنیناند. دانشمندانی مثل اراسموس که از اومانیستهای مشهور بودند یکی از ویژگیهای عمدهشان این بود که به ادبیات رومی توجه میکردند. آنها به ادبیات گذشته برمیگشتند چون ادبیات قدیم، ادبیات کامجویانهای بود. آنها میگفتند ما به این جهان آمدهایم که زندگی کنیم نه اینکه زندانی باشیم.»
سروش سکولاریسم را به این معنا در مقابل اندیشههای صوفیانهای خواند که ما در تاریخ خود داشتهایم و آنگاه برای اینکه داستان سکولاریسم غربی را برای مخاطبین شرقیاش آشناتر کند مثالی نیز از فرهنگ ایرانی زد: «حافظ در برابر غزالی مترادف با همان سکولاریسم است در برابر زهد قرون وسطایی. غزالی طرفدار زهد بود و معتقد بود که هر کامجویی در این دنیا، نتیجهای منفی در آن دنیا دارد. گویی اگر اینجا مصرف کنی آنجا کم بهرهتری و برعکس. غزالی از صوفیان تعریف میکند که برای نماز صبح جایی میایستادند که عمداً از نسیم صبحگاهی بهره نبرند. اما این طرز تفکر که تفکر صوفیانه بود و غزالی هم طرفدار آن بود، به هیچ وجه مورد توجه بزرگی چون حافظ نبود. حافظ اشارههای انتقاد آلودی به غزالی دارد. غزالی کتابی به نام کیمیای سعادت دارد و حافظ به کنایه میگوید که کیمیایی سعادت آن شیوهای نیست که غزالی در کیمیایی سعادت پی گرفته بود.
حافظ میگفت من آدم بهشتیام اما، حالی در این سفر اسیر عشق جوانان مهوشم. او بدین ترتیب اگرچه بهشتی بود اما از زندگی دنیایی تأسف نمیخورد و حق زندگی را ادا میکرد. عبدالکریم سروش بدین ترتیب تأویل کرد که غزالی را باید فردی آنتیسکولار و حافظ را هم فردی سکولار