لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
ایجاد انگیزه تحصیلی در دانش آموزان
اولین و مهم ترین محیطی که در آن ایجاد انگیزه تحصیلی دانش آموز نقش به سزایی دارد، خانواده است؛ چنانچه جو فرهنگی مسلط بر خانه شعور اجتماعی بالای پدر و مادر ناشی شده باشد و ارزش های فرهنگی و سنتی جامعه به خوبی توسط ایشان منتقل شود. عامل دیگری که در تحصیل افراد مؤثرند معلمان و محیط های آموزشی است؛ که ایجاد انگیزه تحصیل را به وجود می آورند و عامل مؤثری در راه اندازی و یادگیری دارند. معلمان اول ابتدائی تأثیر مثبت و بالایی در نگرش فرزندان نسبت به تحصیل خواهند داشت. روانشناسان معتقدند که انگیزش هم هدف و هم وسیله است گاهی آن را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه می کنند، زیرا نیروی محرک فعالیت های انسان عامل جهت دهنده آن به حساب می آید. اگر از دانش آموز سؤال کنیم که هدف شما در تحصیل چیست؟
در بیشتر موارد پاسخ می دهند که کسب دانش و رسیدن به سطوح عالی علمی، فراهم نمودن آینده شغلی و مقدمات زندگی بهتر و راحت تر. پس یادگیری را واقعاً برای آموختن باید انجام دهیم. شما دانش آموزان عزیز تلاش کنید مطالعات خود را گسترش دهید، در مطالعات خود مطالب را به طور معنی دار و در ارتباط با مطالب یاد بگیرید. نتایج یادگیری های خود را به طور منظم ارزیابی کنید، چون انسان موجودی اجتماعی است و در اجتماع معنی پیدا می کند، پس باید یادگیری های خود را به کار بگیرید. یکی از راه های درست پاسخ دادن به سؤالات، درست و صحیح خواندن سؤال است.
دستورالعمل هایی برای پدران، مادران و مربیان
چگونه در دانش آموزان انگیزه تحصیلی ایجاد کنیم؟
کودکی که از نظر تحصیلی آموزشی دارای ان یزه است، علاقه مند به یادگیری است، فعالیت های مرتبط با یادگیری را دوست دارد و به این اعتقاد رسیده است که مدرسه جایگاه گ مهمی است. ما می خواهیم باور با اهمیت بودن یادگیری و تأثیر بسیار مهم و با ارزش آن در زندگی، در کودکان بوجود آید تا از این طریق تمایل به خوب بودن و خوب عمل کردن در مدرسه، در آنها رشد پیدا کند.
افزایش انگیزه های آموزشی- تحصیلیکودکان از بدو تولد به طور طبیعی، دارای انگیزه یادگیری هستند. تلاش کودک برای دسترسی به یک اسباب بازی، تلاش وی برای راه رفتن، کوشش برای خوردن بدون کمک دیگران و... مثال هایی از انگیزه های طبیعی آنها برای یادگیری است. این انگیزه های اولیه، بعدها در فعالیت های آموزشی نظیر خواندن و نوشتن به کار گرفته می شوند.اگر کودکان انگیزه ای برای یادگیری ندارند، به این دلیل است که موانعی بر سر راه انگیزه های طبیعی آنها بوجود آمده است. آنهایی که به این باور رسیده اند که نمی توانند در فعالیت های آموزشی موفق باشند، تلاششان را متوقف می کنند یا به اندازه کافی تلاش نمی کنند؛ زیرا فکر می کنند که تلاش آنها به نتیجه نخواهد رسید
بنابراین به راحتی ناامید شده و باور می کنند که یادگیری سخت است. آنگاه به دلیل توقف تلاش، فرصت تجربه و لذت یادگیری چیزهای تازه را از دست می دهند و به تدریج به این باور می رسند که هر موفقیتی هم که کسب کنند، مربوط به شانس یا شرایط است.چرا چنین اعتقادات منفی در کودکان به وجود می آید؟ گاهی اوقات به دلیل این که موانعی وجود دارند و بر توانمندیهای آنها در یادگیری اثر می گذارند، ممکن است ناتوانی در یادگیری داشته باشند یا مشکل در خلق و خویشان، یا تأخیری در مراحل رشدشان وجود داشته باشد.افسردگی یا فشارهای مزمن زندگی نیز، یادگیری را به مراتب سخت تر می کند. بچه هایی که از قبل تجربه شکست داشته اند، به دلیل این که باور کرده اند که نمی توانند کارشان را درست انجام دهند، بیشتر آماده برای توقف تلاش هستند. نگرشهای بزرگسالان درباره موفقیت های تحصیلی، می تواند بر اعتقاد و باورهای آنها اثر بگذارد. والدینی که استانداردهای غیرمنطقی دارند، بچه ها را از تلاش مأیوس می کنند. رقابت در مدرسه - جایی که همیشه یکی موفق و دیگری شکست خورده است- نیز می تواند جنبه یأس آوری برای کودکان داشته باشد.بویژه برای آنهایی که هیچ وقت نمی توانند بهترین باشند، اما می توانند خوب باشند و خیلی چیزها را یاد بگیرند. کودکانی که تجربه موفقیت نداشته باشند، یا موفقیتشان تشخیص داده نشود، در انگیزه تحصیلی افت نشان می دهند.در کودکانی که والدین یا دوستانشان برای مدرسه به عنوان یک جایگاه مهم، ارزش قائل نیستند نیز، انگیزه تحصیلی کاهش پیدا می کند.
چگونگی افزایش انگیزه برای یادگیریبرای افزایش انگیزه تحصیلی در کودکان، کارهای زیادی وجود دارد که والدین می توانند انجام دهند. از جمله: برقراری رابطه ایده آل کودک- والد. اجازه بدهید کودکانتان بدانند که از نظر شما، مدرسه جایگاه مهمی است. این موضوع می تواند تلاشهای تحصیلی را تقویت کند. شما می توانید از طریق آموزش عادات خوب مطالعه به فرزندانتان، شرایط را برای موفقیت های بعدی آنها مهیا کنید. این مهم است که با معلم فرزندتان مانند یک دستیار همراهی کنید. در اینجا به بعضی از مطالبی که می توانند به شما در افزایش انگیزه برای یادگیری کودکان کمک کنند، اشاره می کنیم.* هنگام تربیت و تأدیب کودکان، قاطع و منصف باشید. کودکان نیاز به یک نظم منطقی برای مستقل و مسئول شدن دارند.* به کودکان خود آموزش دهید در منزل مسئولیت پذیر باشند. انجام کارهای روزمره و انتظار برای داشتن یک رفتار مناسب از جانب آنها، روشهایی برای افزایش خود تأدیبی است که قابلیت انتقال به فعالیت های آموزشی دارد.* برای ایجاد یک رابطه خوب والد- فرزندی تلاش جدی داشته باشید. به این منظور، زمانهایی را صرف داشتن اوقات خوش با کودکان خود کنید. وقتی صحبت می کنند به آنها آموزش دهید، خصوصاً اگر راجع به مدرسه صحبت می کنند.* فعالیت های خانوادگی که یادگیری را تشویق کنند، مانند دیدار از کتابخانه ها، موزه ها یا پارکها را ترتیب دهید.* اجازه بدهید کودکانتان بدانند که از نظر شما، یادگیری بسیار پر اهمیت و مدرسه عمده ترین هدف است.* فرصت هایی برای موفقیت فراهم کنید. کودکانی که احساس موفقیت کنند، بیشتر
آماده تلاش برای یادگیری چیزهای تازه می شوند.* راجع به امور جذاب و مورد علاقه خود با کودکانتان صحبت کنید.* به کودکانتان کمک کنید تا فعالیت هایی را که از آنها لذت می برند و کارهایی را که می توانند خوب انجام دهند، شناسایی کنند. این فعالیت های لذت بخش، به عنوان سرمایه های اولیه آنها برای ساختن تجارب یادگیری، مورد استفاده قرار خواهد گرفت. به عنوان مثال، اگر کودک شما بسکتبال یا وزنه برداری را دوست دارد، شما می توانید او را تشویق کنید که درباره تاریخچه این ورزشها یا بازیکنان معروف این رشته ها بخواند و بنویسد.* راجع به مدرسه، با کودکان خود صحبت کنید و فعالیت هایی که در آنجا جذاب است، به آنها
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
مقدمه
عزت نفس بر فرایندهای شناختی ، گرایش ها ، نیازها ، علایق ، آرمان های فردی فرد اثر گذار و اثر پذیر است . پیشرفت تحصیلی نیز می تواند متأثر از میزان عزت نفس دانش آموز باشد . الیس پاپ و همکارانش دریافته اند که بین عزت نفس مثبت نمره های بالا در مدرسه ها ، رابطه های مستقیمی وجود دارد . عزت نفس یک جنبه ی مهم در کارکرد یا کنش کلی فرد بوده و با زمینه های دیگری چون سلامت روانی اجتماعی و عملکرد تحصیلی او در ارتباط است . افردای که دارای عزت نفس پایین تری هستند ، نسبت به آنانی که که عزت نفس بالاتری دارند بیشتر تحت تأثیر رابطه های قانع کننده قرار می گیرند و بیشتر به همرنگی و همنوایی در موقعیت های اجتماعی تن در می دهند .
عزت نفس از خصوصیات شخصیتی هر فردی می باشد که برای ارزشیابی و قضاوتی به نسبت پایدار برای او نسبت به خود ، دلالت دارد که از تولد تا بزرگسالی علاوه ب تأثیر پذیری کوچک از روند رشد جسمانی ریا، پیشرفت تحصیلی و . . . قرار می گیرند .
***بیان مسئله
عزت نفس به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به کلیه ارزش های خود اطلاق می شود که این جنبه از عزت نفس سایر جنبه های را در خود دارد و به آن ها نوعی وحدت و یکپارچگی می بخشد . فردی که عزت نفس کلی مثبت دارد از کلیه ی جهات بدنی ، اجتماعی ، خانوادگی و تحصیلی خود را مطلوب و خوب می داند . از نگرش مثبت خود را از واکنش مثبت اعضا خانواده ، همسالان مطمئن و توانایی های بدنی خود کسب نموده است ، چنین فردی بهتر می تواند با مشکل خود مقابله کند .
***تعریف
می خواهیم رابطه ی بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را بدانیم . به نظر می رسد که رابطه ی بین پیشرفت تحصیلی و عزت نفس یک رابطه ی دو طرفه باشد . یعنی از طرفی داشتن عزت نفس موجب پیشرفت تحصیلی می گردد ، چرا که در باور داشتن خود و برداشت مثبت از خویشتن در یادگیری ، انگیزه برای تحصیل و . . . اثر گذاشته و موجب پیشرفت تحصیلی می گردد . . . و از طرفی دیگر موفقیت های تحصیلی در رسیدن به اوج در کار آموزش موجب افزایش عزت نفس می شود . بسیاری از روانشناسان معتقدند که بین این دو متغیر ( عزت نفس و پیشرفت تحصیلی ) رابطه ی تنگاتنگی وجود دارد ، طوری که می توان با افزایش یا کاهش در یکی از آا ها متغیر دیگر را نیز دستخوش تغییر داد .
***اهمیت و ضرورت تحقیق
روشن است که انجام هر تحقیق و در هر زمینه اهمیت و ضرورت خود را دارد ، مطالعه و تحقیق در زمینه ی عزت نفس و رابطه ی آن با پیشرفت تحصیلی به ما می گوید و نشان می دهد که کسانی از لحاظ عزت نفس در حد بالایی هستند در آنان خلاقیت ، استقلال و احساس ارزشمندی بیشتری وجود دارد و کمتر تحت تأثیر و نفوذ عاول های محیطی قرار می گیرند و جامعه ای که افراد آن از عزت نفس بالا و احساس مسئولیت برخوردار باشند ، در مقابل فشارهای روانی ، تهدیدها و واقعیت ها ، مقاوم و پایدار خواهند بود ، به ما می گوید که عزت نفس برای جوانان و نوجوانان و برای همه و همهی اهمیت اساسی دارد و باید در ارتقاء آن کوشا باشیم .
***سؤالات تحقیق
برای سؤال تحقیق از کلمه ی تحقیق ( آیا ) استفاده می کنیم مثلاً می گوییم :
- آیا بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد ؟
- آیا عزت نفس فقط در زمینه ی تحصیلی باعث پیشرفت خواهد شد ؟
- آیا عزت نفس در **** اخلاق و رفتار افراد تأثیر دارد ؟
***فرضیه ی تحقیق
در فرضیه ی تحقیق ما از کلمه ی ( بین ) استفاده می کنیم مثلاً برای فرضیه ی تحقیق می گوییم که بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی رابطه وجود دارد .
1– بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی رایطه وجود دارد ، هر چه عزت نفس بالا باشد پیشرفت تحصیلی نیز بالا می رود . بر این فرض رابطه ی این دو همبستگی مثبت است و بر عکس اگر عزت نفس به هر دلایلی پایین باشد میزان پیشرفت تحصیلی هم افت خواهد کرد .
***تعاریف مفهومی و عملیاتی
تعاریف مفهومی عزت نفس : عزت نفس یکی از ویژگی های شخصیت فرد است که بر ارزشیابی و قضاوت نسبتاً پایدار ( مثبت یا منفی ) نسبت به خود دلالت می کند .
پیشرفت : یعنی درجه ی ارتقاء بالا رفتن در هر مرحله ای از زندگی .
پیشرفت تحصیلی : یعنی درجه ی ارتقاء و بالا رفتن در مراحل تحصیلی از ابتدائی تا دوران دانش آموزان .
تعاریف عملیاتی : تحقیقات نشان داده که دانش آموزانی که از لحاظ عزت نفس در حد بالایی هستند معدل آن ها بین 17 تا 18 به بالا می باشند و نمره ی آن ها از 17 به بالا می باشد .
***دیدگاه نظری
مربیان ، والدین و رهبران جاری و دولتی همگی بر این امر اتفاق نظر دارند که ما نیاز به پژوهش اشخاصی با عزت نفس سالم و بالا داریم ، افرادی که با خصوصیات مدارا و احترام قائل بودن به *** دیگران مشخص می گردند و افرادی که مسئولیت اعمالشان را می پذیرند ، دارای انسجام هستند ، به موفقیت های خود مباهات می کنند ، خود انگیخته اند ، تمایل به ریسک کردن دارند ، انتقاد پذیر هستند ، قادر به دوست داشتن و دوست داشته شدن اند ، حویای چالش و برانگیزش ناشی از پیگیری اهداف ارزنده و دشوارند و بر زندگیشان احاطه و کنترل دارند . به عبارت دیگر ما نیازمندیم تا به رشد اشخاصی که واجد عزت نفس سالم و اصیل هستند ، کمک نماییم ، چرا که آن ها کسانی هستند که به وجود خود به عنوان یک تأیید کننده ی زندگی ، فردی سازنده ، مسئول و مطمئن اعتماد می کنند .
تعریف متعددی از جانب محققین در مورد عزت نفس صورت گرفته است که جهت روشن شدن مفهوم آن لازم است تعدادی از آن ها را ذکر کنیم تا نتیجه ی مناسبی حاصل گردد .
کوپر اسمیت عزت نفس را یک قضاوت شخصی در مورد ارزش و مقبولیت خود می داند که در نگرش او ظاهر می شود . ( *** 1?7? )
والدلر بکلر عزت نفس را داشتن احساس خوب نسبت به خود ، دوست داشتن خود و دوست داشته شدن و رفتار مناسب دیگران نسبت به او ، احساس راحتی ، احساس توانایی و موفقیت در رهبری می داند ( ستوده ، 1?7? ) عزت نفس می تواند به عنوان احساس یک فرد درباره ی شایستگی و ارزشمندی خود تعریف شود .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
مقدمه
حضور یک فرزند با هوش و درسخوان در خانواده که از همان سالهای اول تحصیل قابل تشخیص است، وظیفه والدین و به خصوص مادر را صد چندان میکند. متأسفانه مادران وظیفه خود را در این میبینند که بالای سر فرزندشان بایستند، تا او مشقهایش را بنویسد، از او درس بپرسند، دیکته بگویند و یا حتی بعضی از کارهای درسی فرزندشان را انجام دهند.
هدف و تمرکز همه این فعالیتها- فرزند- است، اما این کارها تا چه زمانی میتواند موثر باشد؟ چند درصد از والدین از چنین روشهایی به نتایج موثر و ماندگاری میرسند؟
مادرانی که علاقهمند به پیشرفت مستمر و واقعی فرزندشان هستند، باید جهت قسمتی از فعالیتها را به طرف خود برگردانند. مادران باید پا به پای فرزندان، پیش روند، اما نه در امور درسی، بلکه در رشد فکری و فرهنگی.
یک مادر منطقی، در وهله اول انتظار خودش را از خود بالا میبرد و به آنچه دارد قانع نمیشود. او همه وقتش را به امور روزمره و خنثی اختصاص نمیدهد بلکه در تربیت فرزند، وقتهایش را به زمانهایی برای سرگرمی و زمانهایی برای ارتقای اندیشه تقسیم میکند.
هدف این پژوهش بررسی عوامل موثر بروضعیت تحصیلی دانشآموزان است. برای دست یابی به این هدف،متغیرهای گوناگون مرتبط با عملکرد تحصیلی اعم از متغیرهای فردی وشخصیتی دانشآموزان،متغیرهای مربوط به عوامل آموزشی از قبیل نگرش به رفتار معلم، مدیر، مشاور، امکانات آموزشی آموزشگاه و متغیرهای خانوادگی، از قبیل نوع روابط باسرپرست، تعداد خانوار و... را شناسایی و از طریق تدوین فرضیه، ارتباط این متغیرها را با وضعیت تحصیلی دانشآموزان ،تعیین شد .
چکیده :
شرایط اجتمایی امروز وضعی پیش آورده است که در مجموع کوشش های پدر و مادر ، آن تلاش عمده ای که به هدف مشخصی تربیتی متوجه باشد تقریباً جایی ندارد و دستخوش اغماض و بی توجهی است .
اولیایی بعضی از خانواده هنوز تصور می کنند که وظیفه پدر و مادر تهیه امکانات مالی و مادی و تامین نیاز های اولیه فرزندان است و کار تربیتی را با بایستی به مدارس واگذارکرد .و با این نقطه دید که مساله تربیت به مدرسه محول است . از مهم ترین نیاز های دوره رشد فرزندان خویش بی توجه می گذارند .
در جامعه امروز مدرسه عملکرد تربیت کودکان را در چهارچوب هدف ها و برنامه های مشخص تربیت عمومی عهده دار می باشد .
اما طبیعت هر فرد را ویژگیهایی است که در قالب برنامه های عمومی نمی گنجد و به چهارچوبی و اعمال روش های خاص نیاز دارد .
در شرایط دشوار حاضر در هنگام ورود به دوره تحولات فرهنگی ، سیاسی جدید ، اولیا و متولیان دستگاه تعلیم و تربیت باید بیش از هر زمان دیگر کلیه عوامل تاثیر گذار بر رشد و شخصیت کودکان و نوجوانان را شناسایی و نسبت به کنترل عوامل باز دارنده اقدام کنند .
نقش مادران در یادگیری
نقش مادر، به خصوص در شرایطی که پدران حضور کمتری در خانه دارند، در سطح فکری خانواده مهمتر است. این موضوع شاید خلاف تصور عدهای باشد که در مسائل فکری خانواده نقش پدر را مهمترمیدانند. شاید خود مادران هم تصور نکنند که چقدر در سطح فکری و فرهنگی خانواده میتوانند موثر باشند. یادآور میشود که سطح فکری، فقط به معنای سطح تحصیلات نیست و عوامل دیگری در این خصوص موثرند.
مادر چه نقشی در افت و یا ارتقای سطح فکری خانواده دارد؟
- مادران، اعم از شاغل و غیرشاغل، حضور بیشتری در خانه دارند. از طرف دیگر، مادرها بسیار بیشتر از پدرها، پیگیر روند تحصیلی فرزندانشان هستند. در دوره ابتدایی که بنیادیترین سالهای تحصیل را در برمیگیرد، بیشتر مادرها نقش کنترلکننده مستمری دارند. به طور معمول، پدرها از دورههای راهنمایی و متوسطه بیشتر وارد عمل میشوند، آن هم به عنوان اهرمهای فشار، خلاصه آنکه، حداق در 10سال اول زندگی، ارتباط مادر با فرزند بیش از هر کسی است و تأثیر مادر در سطح فکری فرزند هم، میتواند بیش از هر کسی باشد.
کدام مادرها سطح فکری فرزندان و خانواده را پایین میآورند؟
- مادرانی که بیشتر وقت آنها پای تلویزیون میگذرد، سوژههایی را در زندگی دنبال میکنند که پیش پا افتاده و غیرمهم است، اگر اهل مطالعه باشند، در روزنامهها دنبال صفحه حوادث میروند و مجلاتی را میخرند که شامل مطالب بیخاصیت و خنثی است، بحثها و گفتوگوهایشان با دوستان و همسر و سایرین درباره مسائل روزمره و تکراری است، حوصله فکر کردن درباره موضوعات جدی زندگی را ندارند، به غذا و پوشاک فرزندشان اهمیت زیادی میدهند، مسائل فکری فرزندان را فقط در درس و مدرسه خلاصه میکنند و...
اگر بپذیریم که یک فضای مساعد فرهنگی تا چه حد میتواند در رشد فکری کودکان موثر باشد، آنگاه باید به رفتارهایمان با تأمل بیشتری بنگریم. مادری که وقت زیادی را صرف تماشای تلویزیون میکند، هیچ یک از سریالهای جدی و غیرجدی را از دست نمیدهد، با اشتیاق داستانهای پیش پا افتاده و الکی فیلمها و سریالها را دنبال میکند و به توضیح و تفسیر آنها هم میپردازد، چه تأثیر مثبتی میتواند در سطح فکری خانواده بر جای بگذارد؟ این مادر چگونه میتواند از فرزندش انتظار داشته باشد که با شوق و رغبت درسهایش را بخواند؟
مادری که حوصله مطالعه ندارد و یا مطالعهاش شامل سوژههای غیرجدی است، چگونه میتواند توقع فرزندی کتاب خوان داشته باشد؟ مادری که تحصیلات سطح بالایی ندارد و برای ارتقای آن هم تلاشی نمیکند، چگونه میتواند به فرزندش توضیح دهد که درس خواندن مهم است؟ مادری که از شرایط فکری و اجتماعی زمانه اطلاعی ندارد و با افکار فرزندش فاصله دارد، چگونه میتواند او را درک کند؟ مادری که خورد و خوراک و پوشاک فرزندش، دغدغهای جدیتر از رشد فکری اوست، چگونه میتواند به رشد فکری فرزندش کمک کند؟
عجیب است که پدرها و مادرها، خود با یادگیری غریبهاند و یا به نوعی از آن فرار میکنند، اما از فرزندان توقع دارند با حرص و ولع درس بخوانند و در امور تحصیلی، از همه پیشی بگیرند. خیلی از والدین حتی این زحمت را به خود نمیدهند که با شیوههای منطقی با درس و مدرسه فرزندانشان برخورد کنند. فقط بر آنچه خود بدان رسیدهاند، اصرار میورزند.
بررسی تاثیر ارتباط مستمر اولیا و مربیان در پیشرفت تحصیلی دانشآ مو ز ا ن
بهطور کلی اکثر پدران و مادران به فعالیتهای آموزشی فرزندان خود علاقهمند بوده و در فراهم ساختن امکانات و تسهیلات لازم برای تحصیلات موفقیتآمیز فرزندان خود از هیچ کوششی فروگذار نمیکنند. در واقع هر پدر و مادری خواهان موفقیت فرزندان خویش است
بر مبنای یک احساس و سنت دیرین مشخصترین مسوولیت خانواده در قبال زیست و رفاه فرزند خویش در تامین غذا، پوشاک، مسکن، بهداشت و تربیت خلاصه شده است. غذا و پوشاک و مسکن در چهارچوب تسهیلاتی که خانواده برای خود فراهم میکند تامین میشود. در این سه زمینه فرزندان خانوادهها در کنار دیگر افراد خانواده از امکاناتی که نیازهای آنها را رفع میکنند بهرهمند میشوند.
بهداشت فرزندان خانواده در دو بعد مراقبت و پیشگیری و درمان یکی با مسوولیت و کوشش خانواده و دیگری با مباشرت پزشک و سازمانهای درمانی شکل میگیرد. پدر و مادر به انگیزه علاقهای که به حیات و سلامت فرزند خویش دارند، به فراخور امکانات اجتماعی و اقتصادی خود برای حفظ سلامت فرزند خویش اهتمام دارند.
در مساله تربیت، بهویژه از لحاظ جنبههای عمومی اغلب نقش خانواده کمتر از آن است که انتظار میرود.
در جامعه امروز مدرسه عملکرد تربیت کودکان را در چارچوب هدفها و برنامههای مشخص تربیت عمومی عهدهدار میباشد. آموزش و پرورش عمومی به نیازهای تربیتی هرگروه در قالب هدفهای کلی تربیتی و رشد، کم و بیش پاسخ میدهد اما طبیعت هر فرد را ویژگیهایی است که در قالب برنامههای عمومی نمیگنجد و به چارهجویی و اعمال روشهای خاص نیاز دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
بررسی علل و عوامل افت تحصیلی دانش آموزان
/
آفت نظام آموزشی
درمان تو درخود تو است، تو بدان بصیرت نداری.
درد تو نیز از خود توست، تو بر آن آگاهی نداری.
تو آن کتاب مبینی هستی که به یاری حروف اندک آن، رازهای نهفته آشکار میشود، آیا گمان، می کنی که تو همین جسم کوچک هستی؟ و حال آنکه از «جهان بزرگ» درک تاب وجود تو مندرج است.
«امام علی(ع)»
از مهمترین آفتهای نظامهای آموزشی جهانی و من جمله کشور ما افت تحصیلی است که همه ساله به صورت های گوناگون تعداد بسیاری از استعدادهای بالقوة انسانی و منابع اقتصادی جامعه را هدر داده و نابسامانیهای فردی و اجتماعی را بر جای میگذارد، هرچند پاره ای از موارد افت تحصیل در بعضی از رشتههای خاص بیشتر مشاهده میشود ولی میتوان علل آن راتقریباً یکسان دانست: از جمله افت بر اثر قصور در اعمال و روش های مناسب آموزشی و پرورشی توسط نظام آموزش و پرورش،معلمان، خانواده، … .
بررسی عوامل مؤثر بر پیشرفت و ترقی جوامع پیشرفته نشان میدهد که همة این کشورها از آموزش و پرورش توانمند و کارآمد برخوردار بودهاند. این نهاد از یک سو با کودکان و نوجوانانو جوانان خلاق، مبتکر و مستعد واز طرف دیگر با طیف گسترده ای از مردم به عنوان خانواده یا اولیای دانشآموزان در ارتباط است و تعلیمات وآموزشهای خود را چه مثبت و چه منفی به پیکرة جامعه تزریق میکند.
بدون تردید هیچ نظام آموزشی نمیتواند صددرصد به اهداف آموزشی خود برسد،ولی موفق بودن هر نظام آموزشی نزدیکتر شدن هرچه بیشتر به اهداف تعیین شده بستگی دارد برای نزدیکتر شدن به اهداف نظام آموزشی حتماً میبایست عوامل مؤثر بر افت تحصیلی را شناخت و اثرهای آن راکاهش داد.
چرا درس نمی خوانید؟!
یکی از مهمترین آفات نظام آموزشی جهان از جمله کشور ما «افت تحصیلی» است که همه ساله به صورتهای گوناگون بخش عمده ای از استعدادهای بالقوه انسانی و منابع اقتصادی جامعه را به هدر می دهد و نابسامانیهای فردی و اقتصادی زیادی برجای می گذارد. این پدیده به صورت مردودی یا ترک تحصیل و یا کجرویهای دیگر جلوه می نماید. کارشناسان مسائل اجتماعی در بررسی علل و عوامل افت تحصیلی دانش آموزان به دو دسته عوامل فردی و اجتماعی اعتقاد دارند که توجه به آنها و ریشه یابی این عوامل می تواند در دست یابی به موفقیت دانش آموزان مؤثر واقع شود درحالی که عدم توجه به این عوامل و سهل انگاری در این مورد ضررها و زیان های جبران ناپذیری به نسلی وارد خواهد ساخت که آینده کشور با دستهای آنان ساخته خواهد شد.
شرایط خانوادگی مطالعه دانش آموزانی که دارای افت تحصیلی هستند نشان می دهد یکی از عوامل مؤثر براین پدیده مسائل خانوادگی به ویژه از هم گسیختگی خانواده، کم سوادی والدین، مشکلات عاطفی، انزوا، جو اجتماعی، روانی خانواده، عدم ارتباط صمیمانه با پدر و مادر، میزان درآمد خانواده، شغل والدین، میزان تفاهم والدین، حضور یا عدم حضور والدین، وضعیت تحصیلی سایر خواهران و برادران می باشد که در سلامت روحی و جسمی دانش آموز تأثیر فراوانی می گذارد.دانش آموزی که از شرایط خانوادگی مناسب و پشتیبانی و حمایت عاطفی والدین خود برخوردار نیست و نیازهای روحی و روانی اش تأمین نمی شود درپی ارضای احتیاجات خود دچار بی توجهی به تحصیل یا ترک آن می شود. پاسخ گفتن به نیازها از سوی والدین لازمه موفقیت هر دانش آموز است درحالی که برخی از والدین بدون آگاهی از وظیفه خود در قبال دانش آموز فقط از او انتظار موفقیت دارند. نتایج یک تحقیق نشان می دهد که میزان تحصیلات والدین تأثیر فراوانی در کیفیت تحصیلی دانش آموز دارد، زیرا والدین تحصیل کرده به ویژه پدران در حل مشکلات درسی فرزندان بهترین یاور آنها خواهند بود و می توانند برای فرزندان خویش الگوهای بسیار زیبایی از تعلیم و تربیت باشند.
عامل اقتصادی عدم اشتغال سرپرست خانواده و ناتوانی او دربرآوردن کامل نیازهای افراد خانواده در افت تحصیلی فرزندان تأثیر فراوانی دارد، چرا که عدم توجه به ارضای نیازهای اولیه فرزندان موجبات بی توجهی به نیازهای روحی و عاطفی آنها نیز می شود و بچه ها برای تامین نیازهای خود مجبور به ترک تحصیل و ورود به بازار کار و اشتغال می گردند. تحقیقات نشان می دهد که بحران های اقتصادی، کاهش درآمد و فقر و بیکاری خانواده ها نه تنها در افت تحصیلی دانش آموزان تأثیر می گذارد، بلکه انگیزه ای برای سوق دادن افراد به سوی جرایم و تخلف از مقررات اجتماعی می شود. همچنین فراهم نکردن تسهیلات آموزشی از جمله مدارس خوب، وسایل تحریر مناسب، البسه و تغذیه کافی و مناسب از سوی والدین باعث سرخوردگی و عدم گرایش کودکان و نوجوانان به مدرسه و درس خواندن می شود. حضور پدر در خانه از جمله عواملی است که بر روی نرفتن یا رفتن دانش آموز به مدرسه تأثیر می گذارد. مطالعه تقریباً نیمی از کودکانی که از درس خواندن محروم شده اند نشان می دهد که والدین این کودکان یا از هم جدا شده اند یا فوت کرده اند یا احیاناً دارای پدر معتاد بوده اند، چرا که الکل و دیگر مواد مخدر نیز بر زندگی نوجوانانی که والدین آنها به مصرف مواد مخدر وابسته باشند تأثیر فراوانی بر جای می گذارد. این قبیل نوجوانان نه تنها بعدها در معرض خطرات ناشی از مصرف مواد مخدر هستند بلکه از مشکلات روانی، اجتماعی نیز رنج می برند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
اولویت انتخاببین مدیریت دانش و مهندسی مجدد در سازمان.com
چکیده
مدیریت دانش روشی سیستماتیک برای تشخیص، سازماندهی و به اشتراک گذاشتن دانش در سازمان است که میتواند در نهایت به تولید دانش بیشتر در سازمان نیز منجر گردد. امروزه مدیران ارشد سازمانها دریافتهاند که سرمایههای دانشی در سازمان از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده و میبایست توان زیادی را برای مدیریت سرمایههای دانشی و دانش نهفته در فرایندهای سازمان خود صرف کنند. از طرفی، گاه فرایندهای سازمان از کارایی کافی برخوردار نبوده و مدیران را به اندیشههایی چون مهندسی مجدد، فرایندها جهت اصلاح مکانیسمها و فرایندهای سازمان خود وا میدارند. ولی سوال اینجاست که بین مدیریت دانش و مهندسی مجدد، کدام یک میبایست در ابتدا در دستور کار سازمان قرار گیرد تا بهترین نتیجه عاید سازمان گردد؟ این مقاله به دنبال پیدا کردن پاسخی به این پرسش است.
مقدمه سیر تغییرات کنونی در فضای کسب وکار به گونهای است که اکثر سازمانها ضرورت تحول را احساس کرده و مرتباً خود را با تغییرات همسو میکنند. رسانههای خبری، ما را با این حقیقت آشنا میسازند که مجموعههای ایجاد شده اغلب سمت و سوی خلاقیت را در پیش گرفتهاند و تغییرات سازمانی نیز با چنان سرعتی میبایست صورت پذیرند تا سازمان با نیازهای کسب و کار تطابق داشته باشند. همگرایی فناوری اطلاعرسانی و فرایند جهانی شدن آن سبب میشود تا نیازها و ضروریات نسبت به سرعت تغییر و پیشرفتهای سازمانی بیش از پیش احساس شود. مدیریت دانش به عنوان یک استراتژی کاری و شغلی به طور همزمان برروی مرزهای چندگانه سازمان عمل کرده و نیز ابزاری برای پیشرفت کلی برنامه یک سازمان محسوب میگردد. مدیریت دانش با ایجاد قدرت داخلی در سازمان سعی در برطرف ساختن چالشهای خارجی را دارد و این امر با بهرهبرداری از منابع دانش موجود در کارکنان، منابع اطلاعرسانی، فناوری اطلاعاتی و کاربردهای آن و همچنین ارتباط آنها با مشتریان و تامینکنندگان انجام خواهد شد. مفهوم مدیریت دانش تعیین کننده ابزاری برای انجام و پیشرفتهای کاری است که میتواند شامل اجزای مختلف کار، توزیع، توسعه محصولات و خدمات باشد و کلید موفقیت آن در این نکته نهفته است که توانایی اجرای فعالانه برای توسعه و بهبود مستمر را در بر داشته باشد. امروزه همه مدیران مکانیسمهای متعددی را جهت بهبود کارآیی داخلی و مواجه شدن با چالشهای موثر و متعدد در رقابت تجاری در اختیار دارند، اما در اصل دو عامل عمده و اساسی وجود دارد که تاثیر فراوانی در فضای رقابت برای سازمانها ایجاد میکنند: مشتریان و کارکنان. کیفیت کار کارمندان، چگونگی همکاری و یاری آنها و زمینههای مشترک تصمیمگیری عوامل برتری و رقابتپذیری سازمان هستند. هم اکنون بیشتر سازمانها، استراتژی مدیریت دانش را به عنوان پایه اساسی توان رقابتی سازمان به کار میبرند. به هر حال، مدیریت دانش به عنوان یک استراتژی شغلی تنها وقتی به نتیجه نهایی خواهد رسید که نیازهای اساسی آن برآورده شده باشند. برخی از این نیازها به قرار ذیل است: - ایجاد یک سازمان برای سازماندهی مجدد، تجدید سازمان، تمرکززدایی همراه با نیازهای دیگر جهت بهبود انعطافپذیری سازمانی؛- توانایی بهبود یافته به منظور عکسالعمل نشان دادن در مقابل نیازهای روز افزون بازار، رقابت بیشتر و پاسخ به نیازهای جدید؛- سازگاری با شرایط کاری تغییر یافته که توسط نیروهای خارجی ایجاد شده است. (به عنوان مثال: بازارها، رقیبان، مشتریان، تازه واردین و تامینکنندگان)؛- ساز و کارهایی که مبادله اطلاعات و ذخیره دانش را در سازمان افزایش داده و آن را تسهیل میکند تا آسیبپذیری را در زمانی که کارمندان محل خدمت را ترک میکنند یا زمانی که تغییرات داخلی در نحوه کار کارکنان ایجاد میشود کاهش دهد؛- دوبارهکاری و تکرار بیهوده امور که بهرهای جز اتلاف وقت و هزینه در بر ندارد؛ - برانگیختن انگیزه قویتر در کارمندان برای اطلاعرسانی و به اشتراک گذاشتن دانش و آگاهی به صورت موثر؛- بهرهبرداری اثر بخش از فناوری اطلاعاتی و زیرساختهای اطلاعرسانی؛- بازیابی اطلاعات و دانش در هنگام لزوم؛- از بین بردن فرایندها و مراحل زائد کار و بهبود بهرهبرداری موثر از منابع انسانی و اطلاع رسانی و استعدادها در مراحل مهم فرایندی کار. این نیازها تقریباً از نیازهای اساسی هر سازمانی است که به دنبال کسب توان رقابتی و بقا در فضای پرچالش امروزی است ولی گاه فشار رقابتی به حدی است که روشها و فرایندهای کهنه و قدیمی نمیتوانند پاسخگوی نیاز سازمانها باشند و در اینجا است که مدیران ارشد وادار به ایجاد تغییرات اساسی در زیر ساختها، روشها و فرایندهای سازمان میشوند که از این تغییرات اساسی با عنوان «مهندسی مجدد فرایندها» یاد میشود.
مهندسی مجدد مهندسی مجدد یا مهندسی مجدد فرایندها (BUSINESS PROCESS REENGINEERING=BPR) به مجموعه کارهایی گفته میشود که یک سازمان برای تغییر فرایندها و کنترلهای درونی خود انجام میدهد تا از ساختار سنتی و سلسله مراتبی به ساختاری افقی، مبتنی بر گروه و مسطح تبدیل شود که در آن همه فرایندها برای جلب رضایت مشتریان صورت میگیرد. مهندسی مجدد سازمانها را میتوان از جهات مختلف، محصول تکامل طبیعی و عملی استراتژیهای کاربردی برخی از رویکردهای مدیریتی اخیر دانست که تأثیر عمدهای بر نحوه نگرش مدیریت و تجدید ساختار در جهت دگرگونی سازمانها داشته است. مهندسی مجدد به واقع بازاندیشی بنیادین و طراحی نو و ریشهای فرایندها برای دستیابی به بهبود و پیشرفتی شگفتانگیز در محیط متلاطم است. ویلیام همر در سال 1991 با مقاله «اتوماسیون کارساز نیست، فرآیندهای زائد را حذف کنید» در مجله هاروارد بیزینس ریویو، نظریه مهندسی مجدد را به جهان مدیریت معرفی کرد. با چاپ کتاب «مهندسی مجدد سازمانها» توسط ویلیام همر و جیمز چمبی در سال 1993، مهندسی مجدد مانند یک کشتی نجات برای سازمانهای امروزی مطرح گردید. مهندسی مجدد به شرکت امکان طراحی دوباره را برای پاسخ به تغییرات در استراتژیها میدهد.مهندسی مجدد فرایندها، به واقع طراحی برای ساده کردن و جانشین کردن آنهاست. چندین شغل ممکن است ادغام شوند، تعداد بازرسیها و مراکز کنترل ممکن است کم شده یا حذف گردند. در واقع مهندسی مجدد نه تنها فرایندهای کار را به صورت افقی بلکه به صورت عمودی نیز فشرده میکند.مهندسی مجدد سازمان این امکان را میدهد که از انعطاف، حساسیت و توانایی بیشتری برای بهرهبرداری از فرصتهای پیش آمده و اجرای استراتژیهای مورد نظر سازمان، برخوردار شود. مهندسی مجدد سازمانها یک رویکرد کل نگراست که طی الگوریتمی مشخص، استراتژی رقابتی سازمان را با فرایندهای درونی و کارکنان آن مرتبط میکند. این ارتباط از طریق به کارگیری جدیدترین و به روزترین فناوری اطلاعات و ارتباطات برقرار میشود. همچنین مهندسی مجدد بر طراحی مجدد فرایندهای کاری جهت دستیابی به بهره وری و مزیت رقابتی تمرکز می کند. فرایندهای موجود هر سازمان ابتدا براساس مجموعه برنامه های از قبل تعیین شده و مدون طراحی شده اند و آنگاه به موازات توسعه فناوری خودکار گردیده اند. همان طور که سازمان رشد می کند، افراد بیشتری به مجموعه سازمان اضافه شده در حالی که سازمان هنوز مطابق برنامه قبلی فعالیت می کند. فرایندها جای خود را با وظیفه ها عوض کرده و به تدریج هزینه های بالا سری افزایش می یابد و سازمان اسیر چهار چوب وظیفه ای خود می گردد. این امر موجب پیچیده شدن کار و تاخیر در انجام آن گردیده و به تدریج باعث میشود که سازمان دچار رکود شده و از سرعت کافی جهت پاسخ به نیاز مشتری برخوردار نباشد، قدرت سازمان در رقابت با دیگران رو به افول گذارده و کیفیت تولیدات و خدمات کاهش می یابد.در اینجا ضرورت ایجاد تغییرات اساسی در سازمان نمود پیدا می کند. مهندسی مجدد با فرایند محوری و با تغییرات اساسی که در سازمان به وجود می آورد فعالیتهایی که در سازمان ارزش افزوده ایجاد نمیکنند را با فرایندهای جدید جایگزین می کند. در آن صورت، انرژی سازمان روی کارهای واقعی و ارزش آفرین متمرکز می شود که ارتقای بهره وری را با افزایش سرعت، ارتقای کیفیت، بهبود خدمات و کاهش قیمت تمام شده به دنبال خواهد داشت. مهندسی مجدد تنها در خود فرایندهای کاری دگرگونی به وجود نمی آورد، بلکه سبب بروز دگرگونیهای متنوعی در سازمان می شود. وسعت دگرگونیها در یک سازمان تحت مهندسی مجدد بسیار زیاد است. مسیرهای شغلی، برنامههای استخدامی و آموزشی، سیاستهای ارتقای شغلی و بسیاری دیگر از سیستم های مدیریتی نیز باید به منظور پشتیبانی از طرح فرایندهای جدید، مورد تجدید نظر و مهندسی مجدد قرار گیرد.
مهندسی مجدد یا مدیریت دانش؟مدیریت دانش به دنبال ذخیره و اشتراک دانش در سازمان بوده و مهندسی مجدد به دنبال ایجاد تغییرات اساسی در سازمان است. مهندسی مجدد توسط عواملی چون بازنگری و به دور ریختن روشهای قدیمی و منسوخ، استفاده از فناوری اطلاعات، کوچکسازی سازمان، بازخرید یا اخراج پارهای از کارکنان و تغییر ساختارهای سازمانی صورت میپذیرد. در حالی که مدیریت دانش به دنبال حفظ و ثبت و ضبط دانش موجود در سازمان و سرمایههای دانشی سازمان است. حال سوال اینجا است که یک سازمان برای رقابتی شدن و باقی ماندن در فضای پرالتهاب رقابت کدام یک را میبایست در ابتدا برگزیند. آیا میبایست در ابتدا مهندسی مجدد را در سازمان اجرا کرده و پس از تغییر و اصلاح فرایندها سیستم مدیریت دانش را مستقر کرد؟ و یا اینکه در ابتدا باید اجرای سیستم مدیریت دانش را در دستور کار سازمان قرار داد و پس از آن اقدام به مهندسی مجدد کرد؟