انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

ترجمه مهر هفتم Seventh Seal نوشتة: اینگمار برگمان By: Ingmar Bergman

فرمت : WORD                                                      تعداد صفحه :120

 

شب با گرمایش، آسایشی مختصر آورده است و در سپیده دم هرم داغ باد بر دریای بی رنگ می وزد. شوالیه آنتونیوس بلاک، درمانده بر روی چند شاخة صنوبر که بر ماسه ها پراکنده اند، دراز کشیده است. چشمانش کاملاً باز و از شدت کم خوابی سرخ گشته اند.

در همان نزدیکی ملازمش یونس با صدایی بلند خرناس می کشد. او نیز درست در کنارة جنگل و در میان درختان صنوبر از پای افتاده و به خواب رفته است. دهان او به سمت فلق باز میشود و صدایی غیرزمینی از حنجره اش بیرون میآید. با وزش ناگهانی باد، اسب ها به جنبش در می آیند و پوزه های نیم سوخته خود را به سمت دریا دراز می‌کنند. آنها نیز به اندازه صاحبانشان لاغر و فرسوده گشته اند.

شوالیه برمی خیزد و وارد آب های کم عمق میشود تا چهرة آفتاب سوخته و لبان تاول زده اش را بشوید. یونس غلتی به سوی جنگل و تاریکی می زند. در خواب می نالد و به شدت موهای زبر سرش را می خاراند. اثر خراش بر روی سرش همچون سفیدی برق در برابر دوده است.

شوالیه به ساحل بازمی گردد و بر روی زانوانش می نشیند. در حالی که چشمانش بسته و ابروانش درهم کشیده است، نماز صبحش را به جا میآورد. دستانش در هم گره خورده اند و لبانش کلماتی را زمزمه می‌کنند. چهره اش تلخ و غمگین است. چشمانش را باز می‌کند و مستقیماً به خورشید صبحگاهی که همچون ماهی باد کرده و مرده ای از دریای مه آلود بالا می آید،‌ خیره میشود. آسمان همچون گنبدی سربی،‌ خاکستری و بی‌حرکت است. ابری گنگ و تیره در افق غربی معلق است. در بالا،‌ کاملاً قابل رویت، مرغی دریایی با بال های بی حرکت در آسمان شناور است. فریاد او غریب و بی قرار است. اسب خاکستری بزرگ شوالیه سرش را بلند می‌کند و شیهه می کشد. آنتونیوس بلاک برمی گردد.

پشت سر او مردی سیاهپوش ایستاده است. چهره اش بسیار رنگ پریده است و دست‌هایش در چین های عبایش پنهان شده است.

شوالیه- تو کیستی؟

مرگ- من مرگم.

شوالیه- آیا برای من آمده ای؟

مرگ- من مدت هاست که در کنار توام.

شوالیه- خوب می دانم.

مرگ- آماده ای؟

شوالیه- بدنم ترسیده است، اما خودم نه.

مرگ- خب، این که مایه شرم نیست.

شوالیه از جایش برمی خیزد. می لرزد. مرگ عبایش را باز می‌کند تا آن را بر شانه های شوالیه بگذارد.

شوالیه- لحظه ای درنگ کن.

مرگ- این چیزیست که همه می گویند. من مجازات هیچ کس را به تعویق نمی اندازم.

شوالیه- تو شطرنج بازی می کنی. مگر نه؟

مرگ- تو از کجا می دانی؟

شوالیه- در نقاشی ها دیده و در تصانیف شنیده ام.

مرگ- بله. در واقع من شطرنج باز خوبی هستم.

شوالیه- اما تو نمی توانی از من بهتر باشی.

شوالیه در کیف سیاهی که در کنارش بود جستجو می‌کند و صفحة شطرنج کوچکی بیرون میآورد. آن را با دقت بر روی زمین می گذارد و شروع به چیدن مهره ها می‌کند.

مرگ- چرا می خواهی با من بازی کنی؟

شوالیه- من دلایل خودم را دارم.

مرگ- این یک امتیاز ویژه برای توست.

شوالیه- شرایط از این قرار است که من می توانم تا زمانی که در مقابل تو شکست نخورده ام، زنده بمانم. اگر من بردم تو مرا رها خواهی کرد. موافقی؟

شوالیه مشت هایش را به سوی مرگ بالا میآورد. مرگ ناگهان لبخندی به او می زند و به یکی از دست های شوالیه اشاره می‌کند. پیادة سیاه در آن دست قرار دارد.

شوالیه- تو سیاه را برداشتی.

مرگ- خیلی مناسب است. تو این طور فکر نمی کنی؟

شوالیه و مرگ بر روی صفحة شطرنج خم میشوند. پس از اندکی تأمل، آنتونیوس بلاک، با پیادة مقابل شاهش آغاز می‌کند. مرگ نیز پیاده مقابل شاهش را حرکت میدهد.

نسیم سحری آرام شده است. جنبش بی امان دریا متوقف گشته و آب خاموش و بی صداست. خورشید از پشت مه بالا آمده و نورش همه جا را روشن می‌کند. مرغ دریایی در زیر ابر تیره شناور است، انگار که در آسمان منجمد شده باشد. روزی داغ و سوزان است.

یونس با ضربه ای به پشتش بیدار میشود. چشمانش را باز کرده، همچون خوکی خرخر می‌کند و خمیازه ای بلند می کشد. به زحمت می ایستد، اسبش را زین می‌کند و بستة سنگینی را بلند می‌کند.

شوالیه سوار بر اسب به آرامی از دریا دور شده و به سوی جنگلی که در نزدیکی ساحل و درست بالا جاده قرار دارد می رود. تظاهر می‌کند که صدای نماز صبح ملازمش را نشنیده است. یونس خیلی زود از او سبقت میگیرد.

یونس- (می خواند) خفتن بین دو پای فاحشه، زندگیم هر روز در حسرتشه.

او می ایستد. به اربابش می نگرد. اما شوالیه صدای آواز یونس را نشنیده است و یا تظاهر به آن می‌کند. برای اینکه بیشتر او را تحریک کند یونس این بار بلندتر می خواند.

یونس- (می‌خواند) اون بالا بالاها جای خدای قادر متعاله، اما برادرت شیطانه که همه جا می بینیش.

یونس بالاخره توجه شوالیه را جلب می‌کند. دست از خواندن می کشد. شوالیه، اسبش، اسب یونس و خود یونس تمام این ترانه ها را ازبرند. سفر طولانی و پر گرد و غبار آن‌ها از سرزمین مقدس، آن‌ها را پاکیزه نگاه نداشته بود. آن‌ها در دشتی باتلاقی که تا افق ادامه دارد می تازند و در دوردست دریایی که در زیر تابش سفید آفتاب می درخشد، خفته است.

یونس- در فروجستاد همه دربارة نشانه های شر و اتفاقات هولناک سخن می گفتند. در شب، دو اسب یکدیگر را خورده بوند و در محوطة کلیسا گورها باز شده و بازماندة لاشه ها همه جا پخش شده بود. دیروز عصر چهار خورشید در آسمان می‌تابید.

شوالیه پاسخ نداد. در نزدیکی، سگی لاغر، نالان به سوی صاحبش که بر روی یک صندلی در زیر آفتاب داغ خفته است، می خزد. ابر سیاهی از مگس به دور سر و شانه های مرد جمع شده اند. سگ نگون بخت در حالی که به روی شکم دراز کشیده و دمش را می جنباند، پیوسته می نالد.

یونس از اسب پیاده شده، به مرد خفته نزدیک میشود. مودبانه از او نشانی ای می پرسد. وقتی جوابی نمی شنود،‌ به طرف مرد می رود تا او را بیدار کند. بر روی شانه های مرد خفته خم می شود، اما به سرعت دستش را پس می کشد. مرد از عقب بر زمین می افتد و صورتش در مقابل یونس قرار میگیرد.

یک جنازه است که با حدقة خالی و دندان های سفید به یونس خیره شده است.

یونس دوباره سوار اسبش میشود و به اربابش می رسد. از قمقمه اش آبی می نوشد و کیف را به شوالیه میدهد.

شوالیه- خب، آیا راه را نشانت داد؟

یونس- نه، کاملاً.

شوالیه- چه گفت؟

یونس- هیچ

شوالیه- آیا لال بود؟

یونس- نه سرورم. من این را نگفتم. اتفاقاً کاملاً فصیح و شیوا بود.

شوالیه- اوه؟

یونس- او سخنور بود اما مشکل در این بود که حرف او افسرده کننده بود. (می خواند) زمانی روشن و با نشاطی، زمانی با کرم ها می خزی. سرنوشت تبه کار مخوفی است و تو، دوست من. قربانی آنی.

شوالیه- مجبوری بخوانی؟

یونس- نه.

شوالیه تکه ای نان به ملازمش میدهد تا برای مدتی او را ساکت نگه دارد. خورشید بی رحمانه آن‌ها را می سوزاند و قطرات عرق از چهره هاشان می چکد. ابری از غبار در اطراف اسب ها برخاسته است. آن‌ها در آنسوی خلیج و در امتداد بیشه زاری سبز می‌تازند. در سایة چند درخت تنومند، یک گاری قرار دارد که با کرباس خالدار پوشانده شده است. اسبی در نزدیکی گاری شیهه می کشد و اسب شوالیه به آن پاسخ میدهد. دو مسافر برای استراحت در زیر سایه درختان توقف نمی کنند و همچنان می تازند، تا در انحنای جاده ناپدید می گردند.

در خواب، یوف شعبده باز، صدای شیهة اسبش و پاسخی از دوردست را می شنود. می کوشد تا دوباره بخوابد اما فضای داخل گاری خفه کننده است. اشعه خورشید از خلال کرباس عبور کرده و به شکل نوارهای باریکی از نور، به صورت میا، همسر یوف و پسر یکساله‌شان میکائیل که در آرامش خفته است، می تابد. در نزدیکی آن‌ها یوناس اسکات که از سایرین مسن تر است، با صدای بلند خرناس می کشد.

یوف به بیرون گاری می خزد. در زیر درختان بلند، همچنان کمی سایه وجود دارد. مقداری آب می نوشد و غرغره می‌کند. نرمش مختصری انجام میدهد و با اسب لاغر و استخوانی اش صحبت می‌کند.

یوف-صبح بخیر. صبحانه خورده ای؟ من از بدبختی نمی توانم علف بخورم. نمی توانی به من یاد بدهی؟ کمی کارمان سخت شده است. در این منطقه از کشور کسی شعبده بازی دوست ندارد.

    یوف توپ های شعبده بازی را برداشته، به آرامی شروع به بالا انداختن آن‌ها می‌کند. سپس به روی سرش می ایستد و چون مرغی قدقد می‌کند. ناگهان دست از کار می کشد و با نگاهی کاملاً شگفت زده می نشیند. باد موجب حرکت آرام درختان شده است. برگ ها می جنبند و زمزمه ای آرام پدید می آورند. گل ها و چمن ها به زیبایی خم شده اند و در جایی یک پرنده صدای چهچهه اش را بلند کرده است.

چهرة یوف خندان و چشمهایش پر از اشک می گردد. با حالتی گیج و مبهوت بر زمین می نشیند و زنبورها و پروانه ها دور سرش وزوز می‌کنند. پرندة ناپیدا همچنان می‌خواند.

ناگهان باد از وزیدن باز می ایستد، پرنده نیز از خواندن. لبخند یوف محو می گردد و گل ها و چمن ها از گرما می پلاسند. اسب پیر همچنان به دور چراگاه راه می رود و دمش را همچون شلاقی به سمت مگس ها پرتاب می‌کند.

یوف به زندگی باز می گردد. به داخل گاری هجوم میبرد و میا را بیدار می‌کند.

یوف- میا، بیدار شو. بیدار شو. میا، من یک چیزی دیدم. باید به تو بگویم.

میا- (وحشت زده می شنید) چه شده؟ چه اتفاقی افتاده؟

یوف- من یک خیال داشتم. نه یک خیال نبود. حقیقی بود، کاملاً حقیقی.



خرید و دانلود ترجمه مهر هفتم Seventh Seal  نوشتة: اینگمار برگمان By: Ingmar Bergman


روشهای هزینه‌یابی مؤسسات تولیدی

فرمت : WORD                                                      تعداد صفحه :34

 

مقدمه:

تعریف هزینه‌یابی: هزینه‌یابی عبارتست از طبقه‌بندی و تسهیم صحیح هزینه‌ها به منظور تعیین بهای تمام شده محصولات و خدمات واحد تجاری و تنظیم و ارائه اطلاعات مربوطه به نحو مناسبی که برای راهنمایی مدیران و صاحبان واحد مزبور درجهت کنترل عملیات آن قابل استفاده باشد. به این ترتیب وقتی حسابداران صحبت از هزینه‌یابی می‌کنند منظورشان یک یا چند مورد از موارد زیر است:

الف تعیین بهای تمام شده ساخت یک محصول، یا

ب تعیین بهای تمام شده یک سرویس یا

ج تعیین روشی که به وسیله آن بتوان هزینه‌ها را کنترل کرد

در حسابداری بازرگانی ابتدا به تشریح و بررسی دفاتر و حسابهای یک تاجر می‌پردازیم که کالای بازگانی را خریده و آن را به قیمتی که متضمن سود باشد می‌فروشد. در این قبیل موارد ترازنامه به انضمام حساب عملکرد و سود و زیان برای نشان دادن وضع مالی تاجر کاملاً کافی است. سپس به مرحله تهیه حساب‌ کالا می‌رسیم و با استفاده از این حسابها می‌توانیم بهای تمام شده کالای ساخته شده را تعیین کنیم. ولی در مواردی که چند نوع کالا ساخته شود لازمست حساب تولید یا ساخت کالا را طوری تجزیه کنیم که بتوان بهای تمام شده هریک از انواع کالا را از به دست آورد و این کار مستلزم تجزیه مفصل‌تر اقلام درآمد و هزینه‌های تولید خواهد بود. این تجزیه تفصیلی اقلام درآمد و هزینه به منظور تعیین بهای تمام شده هریک از محصولات ساخته شده یکی از هدفهای هزینه‌یابی را که در بالا ذکر شد تشکیل می‌دهد.


روشهای هزینه‌یابی مؤسسات تولیدی

هزینه‌یابی چیست و چند نوع می‌باشد

روشهای هزینه ‌یابی در واقع روشها و نظامهایی می‌باشند که منجر به انجام ثبتهای حسابداری و تهیه گزارشاتی می‌گردند که مدیریت را در ارتباط با کنترل هزینه‌های مواد، دستمزد و سربار کمک و یاری می‌نمایند. به طور کلی با توجه به نوع فعالیت موسسات تولیدی روشهای هزینه‌یابی که مورد استفاده قرار می‌گیرند 2 نوع می‌باشند:

1- هزینه یابی سفارش کار            2- هزینه‌یابی مرحله‌ای

برخی از موسسات تولیدی سفارش‌پذیر یعنی در واقع تولیدات آنها و هزینه‌هایی که در آنها صورت می‌پذیرد با سفارش و یا عقد پیمان ایجاد می‌شوند. بنابراین برای هزینه‌یابی در این موسسات از روش هزینه‌یابی سفارش کار استفاده می‌گردد. نمونه‌بارز این مؤسسات شرکتهای، پیمانکاری، کارخانجات کشتی‌سازی، هواپیماسازی، بیمارستانها، تعمیرگاههای اتومبیل و سایر موارد مشابه می‌باشد.

بعضی از موسسات تولید دیگر که دیگر که تولیدات آنها برای آنکه تکمیل گردد مراحل مختلفی را طی می‌کند و محصولات آنها به صورت انبوه و یکسان تولید می‌شود از روشهای هزینه‌یابی مرحله‌ای استفاده می‌نمایند. کارخانجات نساجی، مواد شیمیایی، صنایع نفت، کنش و موارد مشابه نمونه‌هایی این نوع موسسات می‌باشند.

اساساً موسساتی که به صورت سفارش عمل می‌نمایند و یا آنکه تولیدات آنها با حجم زیاد و از نظر تعداد کم می‌باشند و گاهی تولیدات آنها قیمت تمام شده بالایی دارند از روش هزینه‌یابی سفارش کار استفاده می‌نمایند و موسساتی که تولیدات آنها باید از مراحل مختلفی عبور کند و به صورت انبوه، پیوسته، مداوم و یکنواخت و همگن تولید می‌شوند و بعضاً تولیدات آنها قیمت تمام شده پایینی‌ دارند از روش هزینه‌یایی مرحله‌ای استفاده می‌نمایند. در این روش قیمت تمام شده تولید در هر مرحله از تولید تعیین می‌گردد.

در روش هزینه‌یابی مرحله‌ای محصولات تولید شده در هر مرحله به عنوان مواد خام مرحله بعد محسوب می‌گردد باید توجه داشته‌باشید در این موسسات بهای تمام شده تولید، در هر مرحله از تولید تعیین می‌گردد.

در روش هزینه‌یابی مرحله‌ای محصولات تولید شده در هر مرحله به عنوان مواد خام مرحله بعد محسوب می‌گردد باید توجه داشته‌باشید در این موسسات معمولاً تولیدات متنوع و گاهی همراه با تولید محصولات فرعی و جانبی می‌باشد.

در برخی صنایع تولیدات به شکلی است که استفاده از هر 2 روش هزینه‌یابی امکان‌پذیر می‌باشد و عنوان مثال در کارخانه ساخت قطار، قطار به صورت سفارش برای مشتریان ساخته می‌شود و این در حالی است که قطعات موردنیاز به صورت انبوه و پیوسته در سایر دوایر تولید کارخانه تولید می‌شود و از روش هزینه‌یابی مرحله‌ای برای تعیین بهای تمام شده آنها استفاده می‌گردد.


انتخاب از بین بهایابی سفارش‌کار و مرحله‌ای

یک بساز و بفروش ساختمانی را در نظر بگیرید. در بهایابی سفارش‌کار بهای تمام شده باید برای هریک از ساختمانها انباشته شود. علاوه بر نگهداری سابقه مصالح ارسالی برای ساختمانهای متعدد، باید سابقه‌ای نیز برای مصالح برگشتی از هر ساختمان نگهداری شود. چنانچه کارگران در چند پروژه ساختمانی مشغول باشند. باید سابقه زمان صرف شده توسط آنان برای هر ساختمان نگهداری شود. با این وجود بهایابی مرحله‌ای به سهولت به ثبت کل بهای تمام شده متحمله بابت تمام  کارها می‌پردازد. برای این بساز و بفروش، بهایابی مرحله‌ای میانگین بهای تمام ساختمانهای ساخته شده را ثبت می‌کند اما او احتمالاً از بهایابی سفارش کار استفاده می‌کند. یک انبوه ساز ممکن است هر پروژه را یک سفارش کار در نظر گیرد اما از بهایابی مرحله‌ای برای آپارتمانهای متحدالشکل در قالب هر پروژه استفاده کند.

در بهایابی مرحله‌ای بهای واقعی متحمله برای هریک از واحدها گزارش نمی‌شود. در صورتیکه تمام واحدها مشابه می‌باشند، این فقدان اطلاعات احتمالاً اهمیتی نخواهد داشت. آیا به نظر شما برای شرکت زمزم اینکه بهای تمام‌شده محصول ده‌هزار و یکمین نوشابه با ده‌هزار و دومین نوشابه تفاوت دارد یا خیر، مهم است؟ پاسخ سؤال، خصوصاً چنانچه بهای تمام‌شده واحد برای ارزیابی موجودی کالا (جهت گزارش‌گر‌ی مالی برون سازمانی استفاده شود) احتمالاً منفی است. کنترل بهای تمام شده و ارزیابی عملکرد در سیستمهای مرحله‌ای توسط دایره (نه واحد تولید شده) صورت می‌گیرد. برای شرکتهایی نظیر زمزم که به تولید واحدهای مشابه اشتغال دارند، منافع مازاد حاصل از بهایابی سفارش کار، بهای تمام شده مازاد دفترداری این سیستم را توجیه نمی‌کند.



خرید و دانلود روشهای هزینه‌یابی مؤسسات تولیدی


مقاله بررسی اختلالات دیکته‌ای کودکان استثنایی

فرمت : WORD                                                      تعداد صفحه :36

 

فصل اول

نام- ریحانه

فامیل- رستمی

متولد- 1378

کلاس- دوم ابتدائی

وضعیت زایمان- طبیعی

توانائی ذهنی- کاملاً عادی

ریحانه رستمی کلاس دوم نمره دیکته او معمولاً بین 14، 15 میباشد در حالیکه هوش او خوب است و توانائی کارهای انتزاعی او بالاست ولی از نظر نوشتاری ضعیف است ریحانه به صورت طبیعی به دنیا آمده و هیچگونه ناراحتی دال بر اینکه آسیب مغزی داشته باشد نیست توانایی ذهنی او هم بالاست در حد طبیعی تنها اشکال او نمرات کم دیکته او میباشد.

وضعیت فعلی

طی بررسیهای مکرر دیکته او و آزمونهایی که از او گرفتم متوجه شدم که ایشان از نظر شنیداری و دیداری مشکل دارند بعنوان مثال بشقاب را بشگاب می نوشت و منظور را منزور که نشان دهنده اختلال دیداری و شنیداری او بود.


هوش

هوش او طی آزمون ریون که از او گرفتم خوب بود و در حد نمرة (125) و طبق درسهایی که او تا به حال نمره آورده بود نشان می داد که در مسئله هوشی مشکلی ندارد چون به غیر از دیکته بقیه نمرات کتابهای درسی او در حد خوبی بود.

شناخت

شناخت او نسبت به محیط و اطرافیانش خوب بود ولی کمی نسبت به بعضی مسائل بی دقتی می کرد و مثلاً تصاویری که به او نشان داده می شد با کمی مکث و جابه جایی بعضی از آنها را می گفت یا نسبت به بعضی حروف بی توجه بود که شاید به خاطر اختلال ضعف دیداری و شنیداری او بود.

عاطفه

ریحانه از نظر عاطفی دختری بود فوق العاده حساس و مسائل عاطفی را خیلی مورد توجه قرار می داد خصوصاً به تشویق هایی که می شد برایش خیلی مهم بود چون مرتب نمره های خوب و کلمات زیبایی را که آموزگاران برایش نوشته بودند نشان می داد و انتظار داشت که او را تحسین کنم و از تحسین آفرین گفتن من واقعاً لذت میبرد.

احساس

ریحانه رویهمرفته احساس خوبی داشت و بیشتر از نکات مثبت اطرافیانش یاد می کرد و اهمیتی که برایش قائل هستند و این احساس مثبت او، او را به همه چیز خوشبین کرده بود.

خلق

ریحانه اخلاق خوبی داشت و مرتب از کلمات زیبا و لبخندی ملیح که روی لبانش بود می‌شد اخلاقش را تا حدودی تشخیص داد و مادرش هم می گفت همیشه همینطور است مهربان و خنده‌رو در عین حال احساس مسئولیت در مقابل کارهای روزمره و اطرافیانش برای او مهم است.

توجه

توجه او به امور خیلی خوب بود تا جایی که با دقت کردن همه چیزها را خیلی خوب توضیح می داد ولی گاهی هم کمی از مسئله پرت می شد که شاید به خاطر ضعفهای یاد شده بود.

تمرکز:

در مورد تمرکز کمی مشکل داشت یعنی باید حتماً به او گوشزد می شد که روی مسئله ای که باید پاسخگو باشد کمی تمرکز کند و حواسش را جمع کند بعد از یکی دوبار تذکر تقریباً درست جواب می داد.

ادراک:

ادراک او کمی در مقابل مسائل که برایش مطرح می کردم ضعیف بود خصوصاً در خواندن و نوشتن و خصوصاً در نوشتن مطلب ارائه شده با مشکل روبرو بود ولی در کل خوب بود یعنی با کمی تمرین و دقت درست می نوشت.


رفتار:

رفتار خوبی داشت بطوریکه تمام اولیا مدرسه از او راضی بودند و در خانه هم مشکلی نداشت دختر منظم و منضبطی بود.

دقت شنیداری:

دقت شنیداری او با مشکل مواجه بود و کمی جابه جا کلمات را به کار میبرد معلوم بود اصلاً دقت خاصی روی به کار بردن کلمات و نحوه شنیدن آنها ندارد.

دقت دیداری:

کمی با اشکال روبرو بود به خاطر اینکه کارتهای تصاویر را با دیدن مرتبه اول به خوبی جواب نمی داد.

تمییز دیداری و شنیداری:

تمییز دیداری شنیداری او با مشکل مواجه بود چون با ریزه کاریهایی که در تصاویر به او نشان داده می شد اصلاً توجه نداشت و جملاتی را هم که به کار می بردم و از او می خواستم بگوید با مکث و جا انداختن ادا می کرد.



خرید و دانلود مقاله بررسی اختلالات دیکته‌ای کودکان استثنایی


خلاصه فصل پنجم و شش کتاب «نظریه های علوم انسانی» نویسنده: ژولین فروند- مترجم: علیمحمد کاردان از صفحة 71 تا صفحة 103 کتاب

فرمت : WORD                                                               تعداد صفحه :31

 

فهرست مطالب

عنوان                                                               صفحه

فصل پنجم: دیلتای............................. 2

تحصلی بودن علوم انسانی..................... 3تاریخ روان شناسی........................... 6روش تأویل در نظر دیلتای.................... 8


فصل پنجم

دیلتای (1911-1833)

ویلهلم دیلتای نظریه پرداز مسلم علوم انسانی بود و همواره خواهد بود.نخستین کسی است که در علوم انسانی معرفت شناسی مستقلی را بوجود آورد.پیرو مکتب تاریخی است و مسأله نقد عقل تاریخی را مطرح می‌کند.او شاگرد بوکه و نویسنده شرح احوال شلایر ماخر است.او طرفدار روش تأویل و از فلسفة تحصلی سخت متأثر است.در جوانی به عضویت حلقه برلن (که باشگاه خودکشی کرده ها نامیده میشود) درمی‌آید.او برای روان شناسی تقدم قائل است و با فلسفة اصالت طبیعت مبارزه می‌کند بدون اینکه در دام روش درون نگری گرفتار شود.اندیشه او مانند هر اندیشة دیگری به اوضاع و احوال تاریخی وابسته است.برای عقل و نظامهای عقلانی یعنی علوم اهمیت فراوان قائل است اما از ناتوانی تبیین علمی در غلبه کامل بر نیروهای غیرمعقول هیچگاه غافل نیست.به نظر دیلتای گذشته ما در مقایسه با امر معقول محض غیر قابل اندازه گیری است و این امر مبین توجه او به تجربه شاعرانه ای است که نظم و نسق منطق را درهم می‌شکند.«آرون» خاطرنشان می سازد در نظریة دیلتای «نقد عقل تاریخی»، نقد تاریخی عقل نیز هست و در حقیقت ضرورت عقل هیچگاه قائم به ذات یا مستقل نیست چون با موانع ناشی از تجربة زندگی شخصی برخورد می‌کند.

تحصلی بودن علوم انسانی:

سعی دیلتای این است که نشان دهد علوم انسانی از دید آگوست کنت و استوارت میل علومی تحصلی هستند و میل با طرح مساله روش شناسی مخصوص علوم مربوط به ذهن (روح) به تلاش قابل ملاحظه ای دست زده است.دقیقاً به نام فلسفه تحصلی و علمی است که دیلتای به ناهمگونی روشهای علوم طبیعی و علوم فرهنگی معتقد میشود که نتیجه نوعی دوگانگی معرفت شناختی است.موضوع آنچه دیلتای «نقد عقل تاریخی» می نامد قطع رابطه با مذهب اصالت طبیعت است و فایدة فلسفی آن کمک به فروپاشی فلسفة قرون وسطایی به صورت حق طبیعی، دین طبیعی یا اخلاق طبیعی است.علوم ذهنی (روحی) مستقل از علوم طبیعی است.دیلتای علوم روحی را قائم به ذات و مستقل می داند.دیلتای به مساله روش ها چندان توجه ندارد، او به درک شرایط معقول بودن که مختص علوم روحی است و بنابراین به سهم تحصلی آنها در شناخت بهتر اشخاص و اشیا دلبستگی خاص دارد.بیشتر آثار او در زمینه معرفت شناسی است.علوم روحی در گیرودار عمل زندگی رشد کرده اند و موضوع آنها مجموعه ای از اثرها و پیمان هایی است که انسان پیش از آنکه از آنها علمی بسازد می بایستی آنها را آفریده باشد.بشر آفرینندة طبیعت نیست ولی آفرینندة عالم اجتماعی است. برای مثال سیارات مستقل از ارادة بشر وجود دارد اما حقوق جدا از این اراده وجود ندارد.بیان مهم دیلتای:علوم انسانی از مجموعه ای که بنا بر منطق تشکیل شده باشد و ساخت آن به ساخت معرفت ما از طبیعت شبیه باشد، پدید نیامده اند.این علوم را باید به صورتی که در طی تاریخ رشد کرده است مطالعه کنیم.علوم روحی دارای اصالت ذاتی هستند.واقعیت روح و واقعیت ماده دو نوع واقعیت نیست. واقعیت یکی بیش نیست.برخلاف ادعای طبیعی مذهبان این واقعیت به یک شیوه قابل درک نیست هم از طزریق تجربه بیرونی و هم از طریق تجربه درونی میتوان به آن دست یافت و هر دو صورت رواست.

 



خرید و دانلود خلاصه فصل پنجم و شش کتاب «نظریه های علوم انسانی» نویسنده: ژولین فروند- مترجم: علیمحمد کاردان از صفحة 71 تا صفحة 103 کتاب


شناخت خداوند و فلسفه وجود خدا از دیدگاه علامه طباطبایی

فرمت : WORD                                                               تعداد صفحه :69

 

فهرست مطالب

عنوان                                                  صفحه

مقدمه........................................ 1

سپیده سیادت (احرام سپید)..................... 2

طلوع عشق و اندیشه (در محضر اساتید)........... 4

یادگارهای ماندگار............................ 5

بوی گل را از که جوییم از گلاب................. 6

راه های بشر به سوی خدا....................... 26

ما خدا را چگونه تصور می کنیم................. 30

خدای هستی همه کمالات هستی را دارد............. 35

پرسش و پاسخ ها............................... 37

ارجعی الی ربک................................ 42

منابع........................................ 44

 

 

سخنی با استاد................................ 45

 

مقدمه:

درد امروز بشر فقط مولود فقر صنعت و تکنولوژی نیست بلکه بیشتر نتیجه کمبود معنویت و اخلاق و فرهنگ است. انسانی که سالهاست بر کره ماه قدم نهاده هنوز یک بار در قلب مهتابی و کرانه باورهای فطری خویش خیمه نزده است. انسان روزگار ما با ابزارهای پیشرفته و پیچیده اوج کهکشان ها و اقیانوس ها را رصد می‌کند ولی در میان امواج متراکم ظلمت برخاسته از کردار و رفتار ظالمانه خویشتن خویش را گم کرده است. بشر هر روز کف دریاها و دل آسمان ها را با ابزارهای قوی می بیند و درمی‌نوردد اما برای یک ساعت به عمق روح پهناور خویش نپرداخته و از خویش بیگانه شده است. نیاز انسان فقط خوراک و پوشاک و تفریح و مسائل مادی نیست، عطش این روح ناآرام و ماجراجو در تشنگی آب و جستجوی غذا و گشت و گذار زمین و آسمان خلاصه نمیشود. ‎آدمی زاد قرن حاضر «حیات طیبه» را با رفاه و «توسعه اقتصادی و صنعتی» اشتباه گرفته و در پی اقتصاد و لذت و رفاه بدون توجه به فرهنگ و عقیده و اخلاق، دویدن در پی سراب را تکرار می‌کند ولی هر چه بیشتر می دود دورتر، خسته تر و مأیوس تر و ناکام تر می گردد. در این ظلمت آباد که مدعیان هدایت انسان، وی را در میان گرد و غبار کویر جهل و نفاق و فقر و بیداد، سرگردان کرده اند، تشخیص آب از سراب و راه از بیراهه بسیار دشوار است. در این «حیرت آباد اندیشه ها» نسل جوان چگونه راه را پیدا کند و صراط سعادت را از جاده های منتهی به سوی پرتگاه و گردنه‌های دزدادن فضیلت، باز شناسد؟ معرفت درست و نادرست را با کدام میزان بسنجد و اخلاق و ادب را در کدام مکتب بیاموزد؟ بدون شک بسیاری از مذاهب و فلسفه ها و برنامه ها و سیاست های فرهنگی، اجتماعی با پوشش واژه های «بین المللی» و «آزادی» و «حقوق بشر» و «دموکراسی» شکارگاه شیطان است و دامگاه طاغوت و کویر خشک و خشن و تاریک زندگی جوانان. اندیشمندان فرزانه بسان خورشیدی فروزان گستره هستی را روشنی می بخشند و از دریای بصیرت خویش جرعه های معرفت در کام دانش پژوهان می ریزند.

«سپیده سیادت»

احرام سپید

روزهای ماه «ذیحجة» 1321 قمری یکی پس از دیگری می گذشت. و قلوب عشاق و ارادتمندان در هوای بیت الله الحرام «لبیک شوق» سر می داد. یاد احرام و طواف،‌ شوق عرفات و منی و شور مشعر و صفا عطش دیدار به دل ها داده بود. «ناگاه کعبة کرامت الهی زیبا چهره ای پریروی را در احرام سپید نور در آغوش پدر و مادری مهربان و الهی نهاد. طفلی که نور سیادت و بزرگواری بر سیمای بلورینش آینده ای روشن را خبر می داد و نگاه زیبای او گاه رفیع و والایی را بیان می کرد. نام او را «محمدحسین» نهادند و آن را به تبرک نام «جد و فرزند» مایة برکت و جاودانگی شمردند تا بار دیگر ستاره ای از این خاندان در پهنه تاریخ درخشیده، تاریکی ضلالت را به روشنی هدایت مبدل سازد. چرا که خاندان محمدحسین، خانواده ای اصیل و افتخار آفرین بوده که هماره بیرق «بزرگی» در دست داشته و شهر تبریز از نام آنان لبریز از شادی و شعف بوده است. «سراج الدین عبدالوهاب حسن حسین» جد معروف ایشان است که در سمرقند پای میلاد بر هستی گذارده و چندی بعد به تبریز سفر کرد. وی قبل از ظهور دولت صفویه «شیخ الاسلام» آذربایجان بوده است. در سال 920 قمری که نبرد خونین میان دولت ایران و عثمانی درگرفت وی به عنوان وساطت و خاموش کردن آتش جنگ، راهی دربار سلطان سلیم گردید و رسالت خود را انجام داد ولی به دستور سلطان سلیم زندانی گردید و پس از مرگ وی به دستور فرزندش سلطان سلیمان با کمال عزت و احترام از زندان آزاد گردید. ایشان پس از مدتی کوتاه در سال 937 قمری در آنجا درگذشت و در جوار قبر ابو ایوب انصاری به خاک سپرده شد. از آن زمان تاکنون پیوسته این خانواده به علم و تقوا، فضیلت و بزرگواری معروف بوده و در هر عصری شخصیت های علمی بزرگی از آن برخاسته است. یکی از شخصیت های گران قدر و برجسته «مرحوم میرزا محمدتقی قاضی طباطبایی» است که شاگرد گران قدر مرحوم استاد وحید بهبهانی و آیت الله سید مهدی بحرالعلوم است. نسب سید محمدحسین با سه واسطه به این شخصیت الهی و ربانی می رسد که عبارتند از: «سید محمد حسین بن محمدحسین بن علی اصغر شیخ الاسلام بن میرزا محمدتقی قاضی طباطبایی». مرحوم میرزا محمدتقی خود به ده واسطه به جد اعلای این خانواده، مرحوم میرعبدالوهاب می پیوندد. استاد خود از روزگار تحصیل چنین بازگو می‌کند: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این روی هر چه می خواندم نمی فهمیدم. چهار سال را به همین نحو گذراندم پس از آن یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بی تابی نسبت به تحصیل کمال حس نمودم به طوری که از همان روز تا پایان تحصیل که تقریباً هجده سال کشید هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دل سردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش کردم. بساط معاشرت با غیر اهل علم را به کلی برچیدم و در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه می پرداختم. بسیار می شد به ویژه در بهار و تابستان- که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه می گذراندم و همیشه درس فردا شب را پیش مطالعه می کردم. اگر اشکالی پیش می آمد با هر خودکشی بود حل می نمودم. وقتی که به درس حضور می یافتم از آن چه استاد می گفت قبلا روشن بودم هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم».



خرید و دانلود شناخت خداوند و فلسفه وجود خدا از دیدگاه علامه طباطبایی