لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 78
موضوع تحقیق برای درس متون اسلامی :
نیاز انسان به دین
واحد پزشکی تهران
دانشجو :
فریبرز هاشم نظری
انسان قادر است چنان آگاهیهای خود را وسعت دهد که همه عالم هستی را شامل گردد این یکی از ویژگیهای انسان است که درمسیر او بسوی کمال موثراست اما قدرت علم آموزی تنها عامل درخود سازی نیست این توانائی باعث می شود که انسان قادر گردد خود را بشناسد و جهان هستی را تفسیر کند هر چه انسان بیشتر از این قدرت خود استفاده نماید و بیشتر تلاش کند آگاهیهای بیشتری را بدست آورده و افق وسیعتری را برای عمل در اختیار خواهد داشت .
اما خود سازی به تلاش نیازمند است وهر گونه تلاشی محتاج انگیزه است به تعبیر دیگر انسان دست به عمل و کاری نمیزند مگر اینکه انگیزه ای برای انجام آن کار داشته باشد .
هر عمل دیگری را که انسان انجام می دهد وقتی رسیدگی کنیم می بینیم منشاء آن یک نیاز وخواسته درونی است همین علم آموزی ودست یافتن به حقایق جهان هستی ودرک واقعیتها از یک نیاز درونی سرچشمه می گیرد .
پس هنگامیکه از خواسته ها صحبت می کنیم باید بدانیم که آن کاملا با آگاهی وعلم تفاوت دارد واصولا خواسته ها و آگاهیها از دو مقوله متفاوت هستند آگاهیها محدوده دید انسان را وسعت می بخشند وخواسته ها انسان را وادار می کند تا در آن محدوده دید خود عمل کند ونیازهای خود را را بر آورده سازد .
مثال :
ماده منفی بوسیله یک شیمست کشف می شود وبه همه می گوید که این ماده برای انسان مضراست و اگر کسی آنرا استعمال کند باعث مرگ او می شود دو انسان را فرض می کنیم یکی طالب زندگی و حیات خود است ودیگری از زنده بودن خود بیزار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 21 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نقش دین در سلامت روان
مقدمه
روانشناسی بهداشت ، در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است. شیوههای مقابله ، تواناییهای شناختی و رفتاری هستند که فرد مضطرب به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشارآور بکار میگیرد. در مقابله دینی ، از منابع دینی مثل دعا و نیایش ، توکل و توسل به خداوند و .... برای مقابله استفاده میشود. از آنجایی که این نوع مقابلهها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیلهای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند، میتوانند مقابلههای بعدی را تسهیل نمایند، بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد، سلامت ساز است.
رفتارهای دینی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنیدار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند ، زیارت و ... میتوانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرشهای مثبت ، موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیتها را کنترل میکند و ناظر بر عبادت کنندههاست، تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش میدهد. بطوری که اغلب افراد مومن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف میکنند و معتقدند که میتوان از طریق اتکاء و توسل به خداوند ، اثر موقعیتهای غیرقابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به همین دلیل گفته میشود که دین میتواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله موثر باشد.
بطور کلی مقابله دینی ، متکی بر باورها و فعالیتهای دینی است و از این طریق در کنترل استرسهای هیجانی و ناراحتیهای جسمی به افراد کمک میکند. داشتن معنا و هدف در زندگی ، احساس تعلق داشتن به منبعی والا ، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکلزای زندگی ، برخورداری از حمایتهای اجتماعی ، حمایت روحانی و ... همگی از جمله منابعی هستند که افراد دینی با برخورداری از آنها میتوانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی ، آسیب کمتری را متحمل شوند.
دین و مقابله با فشارهای روانی
دین میتواند در تمامی عوامل ، نقش موثری در استرسزایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت ، ارزیابی شناختی فرد ، فعالیتهای مقابله ، منابع حمایتی و ... سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس ، مدتها است که تصور میشود بین دین و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیرا نیز روانشناسی دین ، حمایتهای تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است. ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ ، توسط باورهای دینی تبیین میشود. در مطالعه دیگری ، ویلتیز و کریدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50 ، نگرشهای دینی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند.
بر اساس مطالعات انجام شده دیگر ، بین دینی بودن و معنادار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که 836 بزرگسال با میانگین 73.4 سال شرکت داشتند، معلوم شد که بین سه شاخص دینی بودن (فعالیتهای دینی غیرسازمان یافته و فعالیتهای دینی سازمان یافته) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی ، همبستگی مثبتی وجود دارد. به علاوه اسپیکا و همکارانش ، 36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری دینی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قویتر ، یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ ، همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص دین درونی داشتند، ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند.
دین و مقابله با اضطراب
مطالعات دیگر ، تاثیر مداخلات دینی را در کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی نشان دادهاند. به عنوان مثال ، نتایج دو بررسی نشان داد، کسانی که به اعتقادات دینی پایبند بودند، اضطراب و ناراحتی کمتری را نسبت به کسانی که به اعتقادات دینی پای بند نبودند، گزارش کردهاند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه :
زَرتُشت، زردشت، زردهُشت یا زراتُشت(در اوستا زَرَثوشْتَرَ به تعبیری به معنی «دارنده روشنایی زرینرنگ» و به تعبیری دیگر «دارنده شتر زردفام» و سرانجان به معنای «ستاره زرین») نام پیامبر ایرانی و بنیادگذار دین زرتشتیگری یا مزداپرستی و سراینده گاهان (کهنترین بخش اوستا) است. بعضی پژوهشگران بر این باورند که زرتشت در روز ششم فروردین زاده شده ولی درباره تاریخ زایش او دیدگاههای فراوانی وجود دارد. برآوردها از ششصد تا چندین هزار سال پیش از میلاد تفاوت دارند. تولد زرتشت را در شمال غربی ایران در نزدیکی دریاچه چیچست (ارومیه) در روستای انبی دانستهاند. پس از اعلام پیامبری در سن ۳۰ سالگی، زندگی بر زرتشت در منطقه شمال غربی ایران سخت شد و او ناچار به کوچ به شمال شرقی ایران آن روزگار یعنی منطقه بلخ شد. در آنجا زرتشت از پشتیبانی گشتاسبشاه برخوردار شد و توانست دین خود را گسترش دهد. زرتشت در سن ۷۷ سالگی در روز پنجم دی ماه در نیایشگاه بلخ بدست یک تورانی به نام توربراتور کشته شد.
معنی اسم زرتشت
بیشتر از ده شکل برای اسم زرتشت در زبان فارسی موجود است. زارتشت، زارهشت، زاردشت، زارهوشت، زردهشت، زراتشت، زرادشت، زرتهشت، زرهتشت، زرهدست و زرههشت از این قبیل است ولی او خود را در گاتها زرتشتر مینامد و گاه نیز اسم خانوادگی را که «سپیتمه» باشد افزوده میشود و به صورت «زرتشتر سپیتمه» ذکر میشود.البته این اسم خانوادگی را امروزه سپنتمان و یا اسپنتمان میگویند. ظاهراً معنی آن از نژاد سفید و یا از خاندان سفید است.
از بیشتر از دو هزار سال پیش تا به امروز هرکس به خیال خود معنی از برای کلمه زرتشت تصور کردهاست.دینون یونانی آنرا به «ستاینده ستاره» ترجمه کردهاست.آنچه که مشخص است این است که این اسم مرکب است از دو جزء «زرت» و «اشترا» هرچند که در سر زرت اختلاف بسیار است.انواع و اقسام معنی برای آن درست کردهاند که شرح همه آنها موجب طول کلام خواهد شد.البته اکثر تاریخ شناسان معتقدند زرد و زرین و پس از آن پیر و خشمگین معانی نزدیک تری هستند.بارتولومه جزء اول را «زرنت» ثبت کرده و «دارنده شتر پیر» معنی کردهاست و دار «زراتو» دانسته و آن را «زرد» ترجمه کردهاست.شاید هیچکدام درست نباشد زیرا کلمه زرد در خود اوستا «زیریت» است.البته «زرات» به معنی پیر آمدهاست ولی اینکه چرا در ترکیب با اشترا تبدیل به «زرت» شد باعث اختلاف نظر شدهاست.
در جزء دوم این اسم اختلاف نظری نیست زیرا هنوز کلمه شتر و یا اشتر در زبان فارسی باقی است و هیچ شکی نیست که اسم پیغمبر مانند بسیاری از اسامی قدیم ایرانی که با اسب و شتر و گاو مرکب است با کلمه شتر ترکیب یافته و «دارنده شتر» معنی میدهد و به همان معنی است که امروز در فارسی میباشد.مثل فراشتر به معنی دارنده شتر راهوار و یا تندرو است.اسم پدر زرتشت پوروش اسپ بوده که مرکب است از پوروش به معنی دو رنگ و سیاه و سفید و اسپ.پوروش اسپ معنی دارنده اسپ سیاه و سفید را میدهد.[1]
زردشت دهقان زادهای بوده که اصلیت آن به مادها بازمی گردد.پیامهای او به وسیلهٔ سرودههایش که گات یاگاهان نامیده میشوند به مارسیدهاست منابع:تاریخ جامع ادیان
تبار و خانواده زرتشت
جد پدری زرتشت شخصی بود به نام پیترگتراسپه. نام خانوادگی زرتشت اسپنتمان بود. مادر او دُغدو و پدر وی پوروشسب نام داشتند. پوروشَسْب اِسپَنْتْمان مردی دانشور و درستکار بود. دغدو دختر فریهیمرَوا از خاندان نژادگان (اشراف) و دینور بود. حاصل ازدواج پوروشسب و دغدو پنج پسر بود و زرتشت سومین آنهاست. زرتشت از همسر خود به نام هووی شش فرزند داشت. نام سه پسر ایشان ایسَتواسْتَرَه، اورْوْتَتْنَرَه، هْوَرْچیثْزَه و نام سه دخترشان فرینی، ثریتی و پوروچیستا بود. یکی از هفت شاگرد اصلی زرتشت به نام مَیدیوماه پسرعموی پیامبر بود.
هر یک از فرزندان زرتشت وظایفی عمده بردوش داشتند. به عبارت دیگر پسر ارشد او روحانی، پسر دوم جنگجو و پسر سوم شبان بودهاست.
لفظ اشو که به معنی مقدس روحانی و جسمانی راستی و درستی است و در اوستا زیاد آمدهاست صفت یا عنوان پیغمبر میباشد. به طوری که در اکثر جاهای اوستا آمده صفت اشو از جانب اهورا مزدا به زرتشت اختصاص یافته و دیگر مقامی بالاتر از ان نیست که مخلوقی از جانب خالق بخشنده، به خطاب اشوئی مخاطب شود. اشوزرتشت را از سلسله مهآبادیان نامیدهاند.
ظهور زرتشت
در فضائی که کاهنان، ساحران، آتشبانان بی شمار به بهانه وساطت صدها خدا و خدای نما مردم ساده را گوسفندوار به کنار قربانگاهها، معابد و آتشگاه ها میکشیدند و با اوراد و آداب و اعمال اسرار گونه به جلب توجه قدرتهای ساختگی مافوق بشری تظاهر می نمودند؛ در محیطی که انسانها با وحشت و هراس به هر پدیده طبیعی مینگریستند و در هر گوشه ای به انتظار برخورد با موجودات عجیب و مافوق الطبیعه بودند. در دورانی که بشر خود را اسیر نیروهای خارق العاده و رام نشدنی میدانست و امیدوار بود سرنوشت خویش را با شرک و بت پرستی، نیایش مردگان و هراس از زندگانی که با خرافات و شعائر و آداب بدوی آمیخته شده بود تحول بخشد. ابرمردی ظهور کرد که پیام نافذ یگانه توحیدش و صدای پر طنین حق پرستیش مرزهای زمان و مکان را در هم ریخت و از لابلای قرون و اعصار تاریخ جهل را در نوردید و به فضاها و مکانهای دور پراکند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مفهوم دین
واژه دین در فرهنگ لغات ونیز در کاربردهای قرآنی به معانی حکم وقضا ،رسم و عادت ، قانون ، جزا، حساب، شریعت، طاعت وبندگی ،تسلیم و انقیاد ، ملت ، اسلام ،روش ورویه وتوحید وخداپرستی آمده است .1
با این که اصل دین در باره پژوهشگران ودین پژوهان ، کهن ترین واثر گذارترین نهاد اجتماعی ومورد پذیرش وپیروی ملل ونحل د رطول تاریخ بوده وهست 2. ولی در مفهوم اصطلاحی دین اختلاف شدیدی وجود دارد وهر کس ، هر گروه ویا هر ملتی ، به اقتضای نوع نگرشی که به دین دارند ، تعریفی از دین ارائه کرده اند . یکی از نویسندگان غربی فقط درباره فراوانی وتعدد تعاریف دین ودر غرب می نویسد: « در غرب طی روزگاران ، آن قدر تعریف های فراوان از دین پدید آمده که حتی ارائه فهرست ناقصی از آن ها غیر ممکن است ».3 از این رو ، ارائه وبررسی همه تعاریف موجود دین ، نه ممکن است ونه ضرورت دارد . آنچه در این مقال ضروری به نظر می رسد ، بیان تعریف دقیق ودرست از دین حق است .
به نظر می رسد بهترین وکامل ترین تعریف ، از آن مفسر حکیم ، علامه طباطبایی قدس سره باشد.
ایشان ، تعریف دین را – با کمی تفاوت – در دو صورت زیر ،بیان داشته است :
دین ، روش ویژه ای در زندگی دنیوی است که سعادت وصلاح دنیوی انسان راهماهنگ وهمراه با کمال اخروی وحیات حقیقی جاودانی او تامین می کند . از این رو ،لازم است شریعت در برگیرنده قوانینی باشد که به نیازهای دنیوی انسان نیز پاسخ گوید .1
دین ، عبارت است از اصول وسنن وقوانین عملی که برگزیدن وعمل به آنها تضمین کننده سعادت حقیقی انسان است . از این رو لازم است دین با فطرت انسانی هماهنگ باشد تا تشریع با تکوین مطابقت داشته باشد و به آنچه آفرینش انسان اقتصادی آن را دارد پاسخ گوید : چنان که مفاد آیه فطرت « فاقم وَجهَکَ لِلدّین حَنیفاً فِطرتَ الله الّتی النّاس عَلَیها ..» همین است .
این دو تعریف ، ناظر به دین حق در مرتبه کمالش می باشد که بر پایه خداشناسی وانسان شناسی واقع بینانه استوار است . یعنی با توجه به ربوبیت حکیمانه الهی ونیز با توجه به این که انسان قابلیت حیات ابدی وکمالات معنوی واخروی را در حد اقتضای ظرفیتش دارد ، به دینی نیازمند است که او را در پیمودن مسیر حیات سعادتمندانه ،هدایت ویاری کند ودر عین حال نیازهای دنیوی او را نیز مورد توجه قرا ردهد وپاسخ های لازم ومورد نیاز ودرخواست او را بدهد . وتامین خواسته های مشروع ، منطقی ومعقول دنیوی اش جز وبرنامه های هدایتی اش باشد یعنی دین را از دنیا جدا نداند .
ضرورت دین داری
دانشمند ودین پژوهان وجود دین وخداپرستی را برای همه انسانها وجوامعانسانیضروریدانسته ودین داری را نیاز حیاتی بشر اعلام میدارند .
نخستین دلیل ضرورت دین داری انسان ها ، همانا نیاز فطری وروحی بشر به دین وخداپرستی است . روانشناسان می گویند انسان ها براساس « حس مذهبی » ویا به تعبیر « ویلیام جیمز » روانشناس مشهور آمریکایی « احساسات مذهبی » که مجموعه ای از احساسات وعواطف ذاتی انسان ها را در بر می گیرد . نیازمند عشق ورزی وعبادت خدا می باشند .
در اهمیت دین داری وخداپرستی همین بس که روانشناسان و روانپزشکان به طور مکرر در مصاحبه با رسانه های گروهی اعلام می کنند . ایمان مذهبی ودعا وراز ونیاز با خدا ،یکی از بهترین وموثرترین راه های درمان بیماری های روحی وبلکه جسمی است .
دومین علت نیاز انسان به دین و ضرورت دین داری ، نیاز به قوانین جامع و مترقی است ، زیرا قوانین دینی والهی به ویژه قوانین اسلامی – چنان که در تعریف دین از سوی علامه طباطبایی ملاحظه کردیم – برنامه کامل زندگی مادی ومعنوی بوده و به جنبه های زندگی دنیوی واخروی توامان توجه نموده است . از این رو ، در صورت پیروی کامل از دین وبه اجرا گذاردن همه قوانین ودستورهای دینی هم زندگی مادی ودنیوی انسان سامان درستی می یابد وهم زندگی معنوی ونیازهای روحی وفطری بشر تامین می شود .
اما قوانین بر آمده از عقل بشر ودور مانده از دین وقوانین دینی ، با فرض درستی وعلمی بودن ، فقط توان سامان بخشی به زندگی مادی ورفاه زندگی دنیوی را دارد وتوان بر آوردن خواسته ها ونیازهای معنوی وروحی بشر را ندارد.1
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دین در غرب جدید
علی رغم تماسهای گسترده ای که مسلمانان از قرن گذشته تاکنون با جهان غرب داشته اند و هنوز هم دارند، بسیار کم درباره دین در غرب مطالعه کرده اند. عده محققان و علمای مسلمانی که زبانهای کهن غرب را به اندازه ای که برای مطالعه تاریخ دین عمده غرب، یعنی مسیحیت کافی باشد، بدانند و نیز عده مسلمانانی که عمیقاً به مطالعه در کلام و اندیشه دینی مسیحیت پرداخته باشند، بسیار اندک است. این واقعیت باتوجه به اینکه می بینیم در غرب شمار آنچنان فراوانی از علمای مسیحی و یهودی و نیز علمای ناسوتی اندیش که نظرهای دینی را قبول ندارند، برای آموختن استادانه زبان عربی و فارسی و سایر زبانهای اسلامی به قصد مطالعه خود اسلام، تن به همه گونه سختی و مشکل داده اند، تاسف انگیز است. این علمای غربی هرکدام از دیدگاه خاص خود درباره همه جهات و جوانب اسلام چیزهایی نوشته اند و حتی کوشیده اند به مسلمانان نیز به زور بقبولانند که چطور باید دربارهٌ دین خودشان تحقیق و مطالعه کنند.
به هرحال بین فهم غرب از اسلام، ولو آنکه دیدگاههای آن از نظر مسلمانان متعصبانه و تحریف شده باشد، و فهم اسلام از دین در غرب از دیدگاه اسلامی هیچ موازنه ای برقرار نیست. تلاش مسلمانان برای فهمیدن دین در غرب بسیار نادر بوده و غالباً آنچه توسط محققان جدید مسلمان درباره دین و تفکر در غرب نوشته شده یا عمدتا بر دیدگاههای غربی مبتنی است و یا بردانش بی اساس و محدودی که خود مانع از ژرفکاوی در معنای دین و تاریخ آن در جهان غرب بوده است.در میان مسلمانان می توان دو دیدگاه کاملاً متضاد درباره دین در غرب دید. برخی همه غربیان را، به استثنای اقلیت کوچکی که یهودی اند، مسیحی می دانند و لذا غالبا از کل غربیان با تعبیر مسیحیان یاد می کنند، گویی که غرب همچنان غرب قرون وسطاست که بانی جنگهای صلیبی بود و تمدن غربی هنوز در عصری زندگی می کند که به عصر ایمان معروف است. و برخی دیگر از مسلمانان به عکس، گمان می کنند که همه غربیان مادی گرا و دهری مشرب و یا لاادری و شکاک اند و در میان غربیان عملاً هیچ دینی حاکم نیست.به قطع و یقین باید گفت که هر دو این نظریات یا گمانها خطاست. از یک سو غرب از قرن هفدهم و حتی پیش از آن، از رنسانس به این سو در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردمش و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمره ایشان سیر کرده است. و در نتیجه امروزه در غرب کسان زیادی هستند که گرچه میراث داران مسیحیت و یهودیت اند، دیگر به معنای دقیق مسیحی یا یهودی نیستند. و با این حال هنوز عده بسیار زیادی در غرب زندگی می کنند که در بطن تمدنی که دیگر نمی توان آن را تمدنی مسیحی دانست، مسیحیان یا یهودیان متشرعی هستند. درک دقیق این اوضاع برای فهم درست نقشی که دین در غرب دارد، و پرهیز از نظریات افراطی که امروزه برخی در جهان اسلام دارند، برای مسلمانان بسیار اهمیت دارد. جوان مسلمان بدون درک نقش دین و نیز به محاق افتادن آن در غرب در همه مراحل تکوین و تولد و رشد و گسترش دنیای متجدد در اروپا و آمریکا و سپس در سرزمینهای دیگر، هرگز قادر نخواهد بود که دنیای متجدد را بفهمد.روشن است که غرب از زمان ظهور تمدن قرون وسطایی اش اساسا و عمدتا مسیحی بوده است. تمدن قرون وسطایی مزبور صرفا ادامه و امتداد تمدن یونان و روم نبود. این تمدن اساسا آنگاه پدید آمد که مسیحیت، به دنبال ضعف و انحطاط تدریجی امپراتوری روم، در این امپراتوری و نیز در میان اقوام ژرمن و سلت یا سلتی اروپای شمالی اشاعه یافت. نتیجه این جریان تولد تمدن جدیدی بود که گرچه عناصر مهمی را از روم و نیز یونان به ارث برده بود، کاملاً مسیحی بود. بنابراین تاریخ دین در غرب آنچنان که امروزه برای ما دانسته است، بیش از هر عنصر و عامل دیگری با مسیحیت مربوط است. مسیحیت در غرب، برخلاف وضعیتی که در شرق داشت و به سبب تقسیم شدگی اش به کلیساها یا مذاهب کوچک با ظهور و توسعه اسلام براحتی مغلوب شد، تا قرنها تقریبا یکپارچه بود، به این معنا که نهاد و سازمان یگانه ای داشت که همانا تشکیلات مذهب کاتولیک بود. پاپ همچنان رهبری و ریاست عالی کلیسای غرب را برعهده داشت. کلیسای ارتدکس که یکی دیگر از شاخه ها و شعب عمده مسیحیت سنتی است، بر مرجعیت پاپ گردن ننهاده و لذا از مذهب کاتولیک جدا بود. در نتیجه، مذهب و تشکیلات کاتولیک در سراسر دوران تولد و شکل گیری تمدن غرب به صورت یگانه نهاد مسیحی غرب باقی ماند.شکل گیری دورانی از تاریخ غرب که امروزه از آن به قرون وسطی تعبیر می شود و طی آن برخی از مهمترین نهادها و نیز الگوهای فکری غرب صورتبندی و متبلور گردیده، و هنر مقدس مسیحی نیز به اوج کمال خود دست یافته بود، همانا وامدار مسیحیت در شکل کاتولیکی آن است. در طول قرون وسطی مسیحیان غرب با اخلاص دینی شدید و پایبندی اکید به مسیحیت بدان گونه که مذهب کاتولیک برای ایشان تفسیر می کرد، زندگی می کردند و لذا علی رغم دشمنی عظیمی که با مسلمانان نشان می دادند، احساس شباهت و قرابت زیادی نیز با ایشان می کردند؛ زیرا جامعه ای از مؤمنان را در جهان اسلام می دیدند که اکیداً و خالصانه به کلام خداوند و دستورات و احکام او پایبندند. با این حال در غرب برخلاف اسلام، در نتیجه یک عده عوامل بسیار پیچیده داخلی، به تدریج مخالفتهایی با مرجعیت و اقتدار دین و به ویژه با مذهب کاتولیک پدید آمد. عوامل مزبور از جمله شامل مغفول ماندن تدریجی جهات و جنبه های معینی از تعالیم عرفانی مسیحیت، توجه زیاده و افراطی به عزاداری و مردگان، عقلانی کردن تدریجی اندیشه دینی مسیحی، و بالاخره شکاکیت ذاتی مندرج در کلام اصالت تسمیه »nominalist« اواخر قرون وسطی می شد.این مخالفتها در طی دوره ای که بعدها به رنسانس معروف شد، صورتهای گوناگونی یافت. در این دوره می توان از یک سو ظهور اومانیسم و فردگرایی را دید که به مخالفت با استیلای دین به طور کلی و علی الخصوص سلطه تمدن دینی قرون وسطی برآمد و بعدها به انگ و نشانهای اصلی تمدن جدید تبدیل شد، و از سوی دیگر شکل گیری یک عکس العمل مذهبی را که به ظهور پروتستانیسم و نهضت اصلاح دین انجامید که خواستار بازگشت به مسیحیت نخستین به همان صورتی بود که ریشه در کتاب مقدس و بویژه اناجیل داشته است؛ مشهور شدن این حرکت اخیر به نهضت انجیلی »Evangclicalism« به سبب همین تاکید بربازگشت به انجیل بود.برخلاف تمایلی که برخی از محققان داشته اند، مذاهب پروتستان و کاتولیک را نمی توان با تشیع و تسنن در متن اسلام مقایسه کرد. سابقهٌ هر دو مذهب تشیع و تسنن به همان دوران صدراسلام و اوان کار اسلام باز می گردد. در حالی که مذهب پروتستان مولود اعتراض »Protest« کاملا متأخری به کلیسا یا مذهب مستقر کاتولیک بود و حدود هزار و پانصد سال پس از ظهور و استقرار مسیحیت به وجود آمد.برخلاف مذهب کاتولیک که ساختار یکپارچه و متحد خود را با تمکین در مقابل اقتدار و مرجعیت دستگاه پاپی و سلسله مراتبی که کلیسای کاتولیک بر آن مبتنی بود حفظ کرد، مذهب پروتستانی سریعاً به فرق و مکاتب و دسته بندیهای دینی متعددی علاوه بر مذاهب یا کلیساهای مرتبط با کالون »Calvin« و لوتر »Luther« که برجسته ترین طلایه داران نهضت اصلاح دین بودند، تقسیم شد. دامنه گسترده این مذاهب یا کلیساها از کلیسای انگلستان که از جهاتی همچنان کاتولیک مانده بود اما بر اقتدار و مرجعیت پاپ گردن نگذاشته و لذا شاخه ای از پروتستانیسم به حساب می آمد، تا کلیساهای پروتستان همچون کلیسای متدیست»Methodist«، کلیسای پرسبیتری»Presbyterian« و کلیسای باپتیست »Baptist« یا تعمیدی را که تکیه و تاکید بسیار بیشتری بر جهد و تلاش فردی مبتنی بر