لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
تطابق علم و دین
مطابقت دین با علم و عقل یکی از ۱۲ تعلیم اجتماعی دیانت بهائی است.
بهائیان اعتقاد دارند که دین و علم و عقل هماهنگ بوده و با یکدیگر تطابق دارند. از نظر بهائیان علم موهبت الهی است. از انجا که علم کاشف حقایق اشیاء است بهائیان علم را بزرگترین منقبت جهان میدانند.
عبدالبهاء میگوید: «...دین با علم توأم است زیرا دین و علم هر دو حقیقت است اگر دین مخالف حقیقت باشد وهم است و هر مسئلهٔ دینی که مخالف علم صحیح و عقل کامل باشد شایان اعتماد نه. پس تقالید و رسوماتی که منافی علم و ترقّی است باید زائل نمود...»
عبدالبهاء دین را مروّج علم میداند و اظهار میدارد که هرگاه یک دین الهی ظهور کرده، علوم و فنون نیز توسط پیروان آن دین و حتی مردمان دیگر، پیشرفت زیادی حاصل نمودهاست.
عبدالبهاء ، همچنین جهل و تقلید را موجب گمراهی و عامل اختلافات میان اقوام مختلف میداند و علم را سبب عزت و رفع بسیاری از مشکلات بشر معرفی مینماید . به علاوه مقام علما و فلاسفهٔ روشنفکر را عظیم میشمارد.
انواع علم
عبدالبهاء میگوید:
علم بر دو قسم است: علوم مادیه و علوم الهیه. علوم مادیه کشف اسرار طبیعت کند، علوم الهیه کشف اسرار حقیقت نماید. عالم انسانی باید تحصیل هر دو علم کند ؛ اکتفای به یک علم ننماید، زیرا هیچ پرندهای بجناح واحد پرواز نکند. باید به دو بال پرواز نماید. ... مقصود از علم لاهوتی (الهی) کشف اسرار الهی است، ادراک حقایق معنوی است.
تطابق علم و دین
دین بهائی تأکید مینماید که علم و دین تفکیک ناپذیرند ؛ اگر حقیقت یکی باشد، محال است که علم مطلبی را صحیح تلقی نماید ولی دین آن را حقیقت به حساب آورد. عبدالبهاء علم و عقل را میزان سنجش تلقی میکند و بیان میدارد که انسان باید دین را با عقل بسنجد و بفهمد.
ضعف عقل
طبق اعتقادات بهائی عقل انسان با تمام توانائیهای انکارناپذیرش، نمیتواند کاملاً درست تصمیم بگیرد و اگر نتواند مطلبی را که دین میگوید ادراک نماید، قصور از دین نیست بلکه از عقل است. و تنها عقل کامل، عقل کلّی الهی است که ماوراء طبیعت است و محیط بر جمیع اشیاء است. این عقل فقط مخصوص مظاهر مقدسهاست.
علم و دین
شاید اعتقاد آنها باعث شگفتی کسانی شوند که گمان میکنند علم و دین دو راه سازشناپذیرند. زندگی معنوی فضانوردان و هزاران دانشمند دیگر، سرّی را فاش میکند که در آن دین، کشفیات علمی را تقویت و حمایت میکند.
برنامة فضایی در تاریخ خود، فضانوردانی را دیده است که با بیباکی و بیپروایی اعتقادشان را با خود به فضا بردهاند و حتی زمانی که آمریکاییها با مسائلی دست و پنجه نرم میکردند که علم و دین را از هم جدا میکرد – همانند مسائلی در باب آفرینش و تکامل - سازمانهای بسیاری به وجود آمدند که میخواستند پیشه و مهارتشان در علم را با اعتقادشان به خداوند درآمیزند.
فرانسیس کالینز، سرپرست مؤسسة ملی تحقیقات ژن انسانی در مصاحبهاش با Beliefnet، وبسایت مختص موضوعات معنوی میگوید: «من دریافتهام که باورهای مذهبیام، درک و لذتام را از علم پربارتر کرده است. وقتی چیزی را در ارتباط با ژنهای انسانی کشف میکنم، یک حس شگفتی توأم با ترس دربارة رموز زندگی به من دست میدهد. به خودم میگویم، فقط خداوند این چیزها را از قبل میدانسته. این احساسی شدیداً تکاندهنده و زیباست که به من کمک میکند خدا را ستایش کنم. افزون بر این علم را برای من ارضاکننده و ارزشمندتر میکند.»
در سال 1958 نخستین هفت فضانورد ناسا در یک کنفرانس خبری شرکت کردند. در آنجا جان گلن گفته بود: «من در این پروژه شرکت کردم، چون احتمالاً این پروژه نزدیکترین چیز به بهشت است و من میخواستم از آن نهایت استفاده را بکنم.»
در سال 1962، گلن نخستین آمریکاییای بود که دور مدار زمین گشت. در سال 1998، در سن هفتاد و هفت سالگی باز به فضا برگشت و گفت: «این برای من غیرممکن است که به چنین مخلوقی بنگرم در حالی که به خدا ایمان نداشته باشم.»
خدمة «آپولوی 8» اولین شبی را که گرد ماه چرخیدند، جشن گرفتند و در جشنشان «سفر تکوین Genesis» - اولین کتاب مقدسی که خلقت را تشریح میکند - خواندند. اولین وعدة غذایی بر روی ماه هم عشای ربانی بود که، باز آلدرین (Buzz Aldrin)با خود برده بود. مذهب (دین) در آخرین مأموریت کلمبیا هم در سفینه حاضر بود.
مخلوقی زیبا
هازبند، مهندسی که اولین پرواز فضایی خود را در سال 1999 انجام داد در مصاحبه با شبکه فرسنو بی (Fresno Bee) گفته بود: «من یک مسیحی معتقد و سرسخت هستم. از این پنجره به بیرون نگاه میکنم، به این مخلوق زیبایی که خداوند آفریده است.»
تنها عدة اندکی از دانشمندان، فضانورد میشوند، اما بسیاری از آنان کارشان را با همان واژههای حیرتآوری توصیف میکنند که فضانوردان به کار میبرند.
کیتی فرگوسن نویسندة کتابهای علمی و نویسندة کتابی دربارة یوهانس کپلر [پروتستان لوتری آلمانی قرن 17 که قوانین حرکت سیارهای را کشف کرد. این قوانین به نام او نامگذاری شدهاند] میگوید: «مطالعة واقعی علم و طبیعت، محقق را به سوی حسی از سرگشتگی و کوچکی انسان در برابر ذهنی بسیار بزرگتر سوق میدهد. بسیاری از این محققان خواهند گفت که کمتر میتوان مثالی چنین باشکوه از نبوغ خداوند در خلقت بیاوریم. مثالی شکوهمندتر از تکامل.»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
آیین مسیحی
یکی از دینهای بزرگ جهان است و پیروان این دین را مسیحی مینامند.
دین و گرایش های مسیحی
مسیحیت بهطور کلی به سه گرایش بزرگ کاتولیک "Catholic" ارتودوکس "Orthodox" و پروتستان"Protestant" تقسیم شدهاست که گرایشهای کوچک و زیادی نیز از آنها شاخه می گیرند.
مسیحیت آغازین
تعدادی از مذاهب در طول سدههای دوم و سوم میلادی در سراسر امپراتوری روم، پیروانی را برای خود جلب کردهاند. مراسم نیایش ایسوس و میتراپرستی طرفداران زیادی داشت، اما مهارت سنت پل (پل مقدس) در تبلیغ کمک کرد تا مسیحیت به صورت مذهب اصلی مردم روم، در دوران او در آید. مسیحیان غالباً توسط امپراتوران رومی مورد شکنجه شدیدی قرار میگرفتند، اما سرانجام مسیحیت به عنوان دین رسمی این امپراتوری پذیرفته شد. [نیاز به ذکر منبع]
امپراتوری روم در مقابل دین های که با آیین رسمی و خدایان رومی در جنگ نبودند و یا تقدیس امپراتور را به زیر سؤال نمیبردند، با آزاد اندیشی و تحمل برخورد میکرد. دین ملی رومیها قدری سرد و بی جان بود و تعجبی ندارد که دین های دارای جنبههای روحانی و احساسی بیشتربودند، محبوبیت بیشتری پیدا کردند.
دینهای دیگر
دین میترا الههٔ ایرانی نور، روی عشق و برادری و اهمیت آن تکیه میکرد. این دین بهویژه در بین سربازان رومی محبوبیت داشت. آیین لیموس، الههای مصری، بسیاری از زنان رومی را جلب نمود. مسیحیت به سرعت در میان قشرهای مختلف جامعه محبوبیت پیدا کرد.سخنان مسیح که برای تمام مردم بسیار نو و تازه بود، تصویری متفاوت از مفاهیم اصلی زندگی ارائه می داد. مفاهیمی همچون مرگ، زندگی، گناه، دنیای پس از مرگ و از همه مهمتر این سخنان چهره متفاوتی از خداوند ارائه می داد که با بسیاری از تعالیم خرافی و غلطی که در آن دوران خداوند را به شکل یک جبّار همیشه خشمگین معرفی می کردند، تفاوت اساسی داشت. در «انجیل»(لغتی یونانی به معنای مژده)که «عهد جدید» نیز خوانده شده و کتاب مقدس مسیحیان است؛ برای نخستین بار از خداوند،با عبارات «خدای محبت» و «پدر آسمانی» نام برده می شود.
مخالفان
اولین گروه مسیحیان از دیدگاه پاگانها (افرادی که خدایان متعددرا میپرستیدند) مورد تردید بودند. دلیل این مسئله آن بود که آنها تصور میکردند مسیحیان برای برگزاری «جشنهای انس» و آدمخواری، جلسات سری تشکیل میدهند. چرا که گوشت حیوانات قربانی شده در معبد پاگانها (کافران بت پرست) را خریداری نکرده و همچنین در تفریحات عمومی وحشیانه، شرکت نمیکردند. یهودیان و به ویژه روحانیون یهودی، از مخالفین درجه اول مسیحیت و گسترش آن به شمار می رفتند. روحانیون یهودی در منطقه یهودیه و سایر مناطق یهودی نشین آن زمان تنها قدرت های رسمی و پذیرفته شده سیاسی به شمار می آمدند. تعالیم مسیح و اقدامات عملی او، در ابتدا این صاحبان قدرت را شگفت زده می نمود. این تعالیم به طور کلی و ریشه ای مذهب مورد قبول و پذیرفته شده ای را که سالها در میان مردم آن منطقه رواج داشت و اصولاً پایه قدرت سیاسی روحانیون به شمار می آمد، مورد تردید قرار می داد. به علاوه این تعالیم بسیاری از رسوم و قوانینی را که روحانیون یهودی صرفاً برای حفظ و تثبیت قدرت و همچنین توجیه لزوم وجود خود با آیین یهودممزوج ساخته بودند را از اعتبار ساقط می نمود. نگرانی هایی که این مسائل در میان قدرتمندان یهود ایجاد می نمود، سبب شد که به مقابله با این حرکت برخیزند. دولت حاکمه بر منطقه در آن زمان،(که توسط امپراطور قیصر روم تعیین می گردید)به خاطر مسائلی از قبیل نفوذ بیشتر در میان مردم، حفظ انسجام منطقه و جلوگیری از ایجاد آشوب و مسایلی از این دست، با روحانیون یهود که در میان مردم صاحب قدرت سیاسی و معنوی بودند؛ گونه ای رابطه دو طرفه و مسالمت آمیز داشت. مأموران دولتی به خاطر حفظ مصالح امنیتی، با مشورت روحانیون هر چند وقت یکبار مسیحیان را مورد اذیت و آزار قرار میدادند. بسیاری از مسیحیان شکنجه شده و مردند. اما به هر حال، علی رغم شکنجه و آزار فراوان، مسیحیت به گسترش خود ادامه داد.
تضاد دین با سیاست در غرباندیشه «سکولاریزم» (جدایی میان دین و سیاست) برای نخستین بار در اروپا پدید آمد، در همان جا به رشد و تکامل رسید و سپس از زادگاه و پرورشگاه نخستین خویش، راهی دیار شرق گردیده و پس از پذیرایی گرم، سالها است که در میان ملل شرق از حالت مهمان بودن خارج و اقامت دایمی برگزیده است.این طرز تفکر، همان گونه که در غرب، به سرعت کوهها و مرزهای کشورهای گوناگون را در نوردید، در میان کشورهای مشرقزمین نیز برقآسا، گسترش یافته و از محصولات و فراوردههای آن ـ مانند دموکراسی، آزادی، تساوی حقوق همهی آحاد جامعه و... به صورت چشمگیر، مورد بهرهبرداری قرار گرفته است. در این گفتار سعی میکنیم، علل و انگیزههای گرایش به اندیشه سکولاریزم در غرب را به بررسی و تحلیل گرفته و پس از تکمیل آن، به گسترش و تهاجم سیلآسای این تفکر در جهان شرق و جوامع اسلامی بپردازیم.علل تقابل میان دین و سیاست در غرب1ـ تحریف:میگویند، سربازی نزد یکی از شاهان رفته و از وضعیت بد در خوابگاه و کمبود غذا، شکایت نمود و اظهار کرد که در طی مدت خدمت خود، هیچ روزی از غذا سیر نشده و با شکم گرسنه هم نمیتواند از مرزهای کشورش پاسداری نماید.شاه مقداری از برف را گرفته و آن را به اندازه یک توپ بزرگ، پاغنده ساخت و سپس ده نفر از سربازان را با فاصله چند متری ایستاد نمود و سرباز شکایتمند را در آخر صف قرار دارد.توپ برفی را از فاصله چند متری به سوی یکی از سربازان انداخت و دستور داد که آن را به نوبت به سمت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
انتظار بشر از دین
آیا باید پرسید: “انتظار بشر از دین چیست؟” یا: “انتظار دین از بشر چیست؟” چرا؟
استاد ملکیان دو پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” و “انتظار دین از بشر چیست؟” مانعةالجمع نیستند، تا سؤال کنیم که کدامیک از آن دو را باید پرسید .هر دو پرسش پرسیدنیاند و میتوان آنها را با هم پرسید.
در همین جا و قبل از این که به جواب سایر سؤالات بپردازم، تذکار این نکته را لازم میبینم که، با توجه به این که همه سؤالات دوازدهگانه شما حول محور “دین” میچرخد، ضرورت دارد که مراد از لفظ “دین” را تعیین کنیم .قصد ندارم که دین را تعریف کنم، که، از سویی، کاری است بسیار دشوار، بل مُحال، و، از سوی دیگر، کاری است غیرضروری، بیفایده، و حتی بیمعنا .اما عدول از تعریف دین، هر وجهی داشته باشد، به هیچ روی، ما را مُجاز نمیدارد که مراد خود را از لفظ “دین” تعیین نکنیم؛ چرا که این کار دوم، یعنی تعیین مراد، اگر صورت نپذیرد گفتوگو و دادوستد فکری ما در فضایی غبارآلود و مِهگرفته انجام میگیرد، که در آن نه هیچ اختلافِنظرِ ظاهریای دلالت بر اختلافنظرِ واقعی دارد و نه هیچ اتفاقنظرِ ظاهریای دال بر اتفاقنظرِ واقعی است؛ یعنی اصلاً گفتوگو و دادوستدی در میان نیست.
مراد من از “دین”، در جوابهایی که به سؤالات شما میدهم، مجموعه تعالیم و احکامی است که، بنا بر ادعایِ آورنده آن احکام و تعالیم و پیروان او، حاصل ذهن بشر نیست، بلکه، برعکس، دارای منشأ الهی است، خواه وَحیانی باشد (مانند اسلام) و خواه عرفانی (مانند آیین بودا) .بدین قرار، فیالمثل، کمونیزم، لیبرالیزم، و امانیزم که گاهی “دین” خوانده میشوند، با توجه به خاستگاه و گرایشهایشان و این که چیزی بیش از دستاورد فکر بشر نیستند، در مواضعه و اصطلاح ما “دین” نامیده نمیشوند (و البته این امر هیچ چیزی را، در عالم واقع، اثبات یا نفی نمیکند؛ زیرا قراردادهای زبانی نفیاً و اثباتاً به عالم واقع کاری ندارند.) اگر “دین” را به این معنا اخذ کنیم ادیان بزرگ روزگار ما عبارتند از: اسلام، مسیحیت، دین یهود، آیین هندو، آیین بودا، آیین دائو، شینتو، و زرتشتیگری؛ و میتوان گفت که در این سؤال و جوابها بیشتر به این هشت دین ناظریم.
آیا معتقدان به حقانیت متون مقدس دینی میتوانند جواب سؤالِ “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدسِ دینی خود طلب کنند یا باید پاسخ را از غیر این طریق بجویند؟ چرا؟ اگر به غیر متون مقدس رجوع باید کرد آن غیر چیست؟
به نظر میرسد که معتقدان به حقانیتِ متونِ مقدسِ دینی نمیتوانند جواب سؤال “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدس دینیِ خود طلب کنند؛ زیرا، به نحوِ پَسین و از طریق رجوع به متونِ مقدسِ ادیانِ مختلف، میدانیم که جواب این سؤال در هیچیک از آن متون نیامده است .وانگهی، حتی اگر جواب سؤال مذکور در متن مقدس دینیای هم آمده بود، باز آدمیان میبایست صحت و سقم آن جواب را با خویشتننگری و درونبینی معلوم میداشتند و، در این صورت، در واقع جواب را از خود طلب میکردند .ظاهراً باید پاسخ را از غیرِ طریقِ رجوع به متونِ مقدسِ جُست و یافت؛ و آن غیر هم، چنانکه به اشارت گذشت، خویشتننگری و درونبینی است: یکایک متدینان باید به خود رجوع کنند و دریابند که از تدین خود، یعنی از التزام همه جانبه به دین خود، انتظار و توقع حصول چه مطلوبی را دارند .البته از این که جواب سؤال مذکور را باید با خویشتننگری و درونبینی دریافت لزوماً استنتاج نمیشود که انتظار بشر از دین امری است خصوصی، بدین معنا که در آن جایی برای حجت و دلیل و نیز رد و تکذیب نیست، بلکه کاملاً امکان دارد که مشاهدات و گردآوری آمارها نشان دهد که همه یا اکثریت قریب به اتفاق یا بیشتر متدینان یا انسانها چشمداشتشان از دین امر واحدی است (که فعلاً با تعیین آن امر واحد کاری نداریم).
بلی، سؤال دیگری میتوان کرد، و آن این که: آیا نمیتوان با رجوع به متون مقدس پاسخ این پرسش را یافت که: “انتظار بشر از دین چه باید باشد؟” به تعبیر دیگر، اگر متون مقدس انتظار بشر از دین را گزارش نمیکنند، لااقل، به اصلاح و تصحیح آن نمیپردازند؟ و باز، به تعبیر سوم، آیا متون مقدس بیان نمیکنند که چه انتظاراتی از دین داشتن بجاست و چه انتظاراتی نابجا؟ بعید نیست که جواب این سؤال مثبت باشد، یعنی متون مقدس بیان کرده باشند که دین فقط چه انتظار یا انتظاراتی را برآورده میکند یا، به عبارت دیگر، چه وعده یا وعدههایی میدهد و، به عبارتی که اندکی مسامحهآمیز است، چه کارکرد یا کارکردهایی برای خود قائل است .اما اگر هم چنین باشد، باز، باید دانست که در صورتی بشر به دین اقبال میکند که وعدهای که دین میدهد در جای دیگری، به نحو بهتر یا لااقل به همان نحو، انجاز نشود.
آیا یافتن پاسخی برای پرسشِ “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی دارد یا نتیجه نظری هم دارد؟ فیالمثل آیا در فهم متون مقدس هم تأثیری دارد یا نه؟ اگر بلی، چگونه؟
یافتن پاسخی برای پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی ندارد، بلکه نتیجه نظری هم دارد و، فیالمثل، در فهم متون مقدس هم مؤثر است .اگر فهم احکام و تعالیم مندرج در متون مقدس را به معنای عام آن بگیریم که شامل علم به معنای احکام و تعالیم، علم به اهمیت نسبی هر یک از احکام و تعالیم در قیاس با سایر احکام و تعالیم، علم به علت و جهت (یا فلسفه وجودی) آنها، و تفسیر آنها بشود، با اندک تأمل، میتوان دریافت که انتظار هر فرد از دین در فهمی که وی از متون مقدس میتواند داشت تأثیر تام و قاطع دارد .البته نه به این معنا که هیچ گزارة دینی و مذهبیای نیست اِلا این که انتظار از دین در فهم آن اثر دارد؛ اما، به صورت موجبهای جزئیه، میتوان گفت که فهم بسیاری از گزارههای دینی و مذهبی بر تعیین انتظار از دین توقف دارد.
به نظر شما، انتظار ما انسانها از دین چیست؟
ما انسانها، در طی زندگی اینجهانی و دنیوی، همواره، خود را در اوضاع و احوالی نامطلوب مییابیم .این زندگی آگنده است از دردها و رنجهای جسمانی، روحی، فردی، و جمعی؛ و این واقعیت با چنان وضوح و بداهتی مشهود و معلومِ یکایکِ ما انسانهاست که کسی در آن چون و چرا ندارد و، در نتیجه، کسی هم خود را محتاج اقامه حجت و دلیل بر آن نمیبیند و حتی میتوان گفت که هر گونه شرح و بسط و تفصیل و اطناب در باب آن نه فقط چیزی بر معلومات مخاطب نمیافزاید بلکه از شدتِ وضوح و ظهورِ این واقعیت همیشگی و همهجایی و همگانی میکاهد. امورِ واقعِ دردانگیز و رنجآور را میتوان به دو گروه تقسیم کرد: یکی آن گروه از امور واقع دردانگیز و رنجآور که تغییرپذیر و، به تعبیری، قابلِ اِمحاءاند، و دیگری آن گروه که چنین نیستند .این که هر امر واقع دردانگیز و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
انتظار بشر از دین
آیا باید پرسید: “انتظار بشر از دین چیست؟” یا: “انتظار دین از بشر چیست؟” چرا؟
استاد ملکیان دو پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” و “انتظار دین از بشر چیست؟” مانعةالجمع نیستند، تا سؤال کنیم که کدامیک از آن دو را باید پرسید .هر دو پرسش پرسیدنیاند و میتوان آنها را با هم پرسید.
در همین جا و قبل از این که به جواب سایر سؤالات بپردازم، تذکار این نکته را لازم میبینم که، با توجه به این که همه سؤالات دوازدهگانه شما حول محور “دین” میچرخد، ضرورت دارد که مراد از لفظ “دین” را تعیین کنیم .قصد ندارم که دین را تعریف کنم، که، از سویی، کاری است بسیار دشوار، بل مُحال، و، از سوی دیگر، کاری است غیرضروری، بیفایده، و حتی بیمعنا .اما عدول از تعریف دین، هر وجهی داشته باشد، به هیچ روی، ما را مُجاز نمیدارد که مراد خود را از لفظ “دین” تعیین نکنیم؛ چرا که این کار دوم، یعنی تعیین مراد، اگر صورت نپذیرد گفتوگو و دادوستد فکری ما در فضایی غبارآلود و مِهگرفته انجام میگیرد، که در آن نه هیچ اختلافِنظرِ ظاهریای دلالت بر اختلافنظرِ واقعی دارد و نه هیچ اتفاقنظرِ ظاهریای دال بر اتفاقنظرِ واقعی است؛ یعنی اصلاً گفتوگو و دادوستدی در میان نیست.
مراد من از “دین”، در جوابهایی که به سؤالات شما میدهم، مجموعه تعالیم و احکامی است که، بنا بر ادعایِ آورنده آن احکام و تعالیم و پیروان او، حاصل ذهن بشر نیست، بلکه، برعکس، دارای منشأ الهی است، خواه وَحیانی باشد (مانند اسلام) و خواه عرفانی (مانند آیین بودا) .بدین قرار، فیالمثل، کمونیزم، لیبرالیزم، و امانیزم که گاهی “دین” خوانده میشوند، با توجه به خاستگاه و گرایشهایشان و این که چیزی بیش از دستاورد فکر بشر نیستند، در مواضعه و اصطلاح ما “دین” نامیده نمیشوند (و البته این امر هیچ چیزی را، در عالم واقع، اثبات یا نفی نمیکند؛ زیرا قراردادهای زبانی نفیاً و اثباتاً به عالم واقع کاری ندارند.) اگر “دین” را به این معنا اخذ کنیم ادیان بزرگ روزگار ما عبارتند از: اسلام، مسیحیت، دین یهود، آیین هندو، آیین بودا، آیین دائو، شینتو، و زرتشتیگری؛ و میتوان گفت که در این سؤال و جوابها بیشتر به این هشت دین ناظریم.
آیا معتقدان به حقانیت متون مقدس دینی میتوانند جواب سؤالِ “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدسِ دینی خود طلب کنند یا باید پاسخ را از غیر این طریق بجویند؟ چرا؟ اگر به غیر متون مقدس رجوع باید کرد آن غیر چیست؟
به نظر میرسد که معتقدان به حقانیتِ متونِ مقدسِ دینی نمیتوانند جواب سؤال “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدس دینیِ خود طلب کنند؛ زیرا، به نحوِ پَسین و از طریق رجوع به متونِ مقدسِ ادیانِ مختلف، میدانیم که جواب این سؤال در هیچیک از آن متون نیامده است .وانگهی، حتی اگر جواب سؤال مذکور در متن مقدس دینیای هم آمده بود، باز آدمیان میبایست صحت و سقم آن جواب را با خویشتننگری و درونبینی معلوم میداشتند و، در این صورت، در واقع جواب را از خود طلب میکردند .ظاهراً باید پاسخ را از غیرِ طریقِ رجوع به متونِ مقدسِ جُست و یافت؛ و آن غیر هم، چنانکه به اشارت گذشت، خویشتننگری و درونبینی است: یکایک متدینان باید به خود رجوع کنند و دریابند که از تدین خود، یعنی از التزام همه جانبه به دین خود، انتظار و توقع حصول چه مطلوبی را دارند .البته از این که جواب سؤال مذکور را باید با خویشتننگری و درونبینی دریافت لزوماً استنتاج نمیشود که انتظار بشر از دین امری است خصوصی، بدین معنا که در آن جایی برای حجت و دلیل و نیز رد و تکذیب نیست، بلکه کاملاً امکان دارد که مشاهدات و گردآوری آمارها نشان دهد که همه یا اکثریت قریب به اتفاق یا بیشتر متدینان یا انسانها چشمداشتشان از دین امر واحدی است (که فعلاً با تعیین آن امر واحد کاری نداریم).
بلی، سؤال دیگری میتوان کرد، و آن این که: آیا نمیتوان با رجوع به متون مقدس پاسخ این پرسش را یافت که: “انتظار بشر از دین چه باید باشد؟” به تعبیر دیگر، اگر متون مقدس انتظار بشر از دین را گزارش نمیکنند، لااقل، به اصلاح و تصحیح آن نمیپردازند؟ و باز، به تعبیر سوم، آیا متون مقدس بیان نمیکنند که چه انتظاراتی از دین داشتن بجاست و چه انتظاراتی نابجا؟ بعید نیست که جواب این سؤال مثبت باشد، یعنی متون مقدس بیان کرده باشند که دین فقط چه انتظار یا انتظاراتی را برآورده میکند یا، به عبارت دیگر، چه وعده یا وعدههایی میدهد و، به عبارتی که اندکی مسامحهآمیز است، چه کارکرد یا کارکردهایی برای خود قائل است .اما اگر هم چنین باشد، باز، باید دانست که در صورتی بشر به دین اقبال میکند که وعدهای که دین میدهد در جای دیگری، به نحو بهتر یا لااقل به همان نحو، انجاز نشود.
آیا یافتن پاسخی برای پرسشِ “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی دارد یا نتیجه نظری هم دارد؟ فیالمثل آیا در فهم متون مقدس هم تأثیری دارد یا نه؟ اگر بلی، چگونه؟
یافتن پاسخی برای پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی ندارد، بلکه نتیجه نظری هم دارد و، فیالمثل، در فهم متون مقدس هم مؤثر است .اگر فهم احکام و تعالیم مندرج در متون مقدس را به معنای عام آن بگیریم که شامل علم به معنای احکام و تعالیم، علم به اهمیت نسبی هر یک از احکام و تعالیم در قیاس با سایر احکام و تعالیم، علم به علت و جهت (یا فلسفه وجودی) آنها، و تفسیر آنها بشود، با اندک تأمل، میتوان دریافت که انتظار هر فرد از دین در فهمی که وی از متون مقدس میتواند داشت تأثیر تام و قاطع دارد .البته نه به این معنا که هیچ گزارة دینی و مذهبیای نیست اِلا این که انتظار از دین در فهم آن اثر دارد؛ اما، به صورت موجبهای جزئیه، میتوان گفت که فهم بسیاری از گزارههای دینی و مذهبی بر تعیین انتظار از دین توقف دارد.
به نظر شما، انتظار ما انسانها از دین چیست؟
ما انسانها، در طی زندگی اینجهانی و دنیوی، همواره، خود را در اوضاع و احوالی نامطلوب مییابیم .این زندگی آگنده است از دردها و رنجهای جسمانی، روحی، فردی، و جمعی؛ و این واقعیت با چنان وضوح و بداهتی مشهود و معلومِ یکایکِ ما انسانهاست که کسی در آن چون و چرا ندارد و، در نتیجه، کسی هم خود را محتاج اقامه حجت و دلیل بر آن نمیبیند و حتی میتوان گفت که هر گونه شرح و بسط و تفصیل و اطناب در باب آن نه فقط چیزی بر معلومات مخاطب نمیافزاید بلکه از شدتِ وضوح و ظهورِ این واقعیت همیشگی و همهجایی و همگانی میکاهد. امورِ واقعِ دردانگیز و رنجآور را میتوان به دو گروه تقسیم کرد: یکی آن گروه از امور واقع دردانگیز و رنجآور که تغییرپذیر و، به تعبیری، قابلِ اِمحاءاند، و دیگری آن گروه که چنین نیستند .این که هر امر واقع دردانگیز و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
اقتدار دین در پالایش جامعه از انحرفات اجتماعی
(قسمت اول)
نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری
چکیده:
ربط و نسبت دو مقوله دین و پیشگیری از انحرافات اجتماعی هم برای کسانی که دغدغة دین و اجتماع دارند به خصوص آنان که در جامعه دینی زندگی میکنند، از اهمیت زیادی برخوردار می باشد، اینکه دین در این زمینه چه وظیفه ای دارد و از چه ظرفیتهای و کارکردهای در قبال این موضوع برخوردار است و اینکه انحرافات اجتماعی چه جایگاهی دارند و چه نسبتی میان آنها و گناه شرعی و انحرافات اخلاقی برقرار است، در این نوشتار به اختصار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. لازم به ذکر است هر چند چاره جویی برای انحرافات اجتماعی ـ که با گناه فقهی و اخلاقی نسبت عموم و خصوص من وجه دارد ـ لزوماً و در همه موارد نمیباید از منظر دینی پی جویی شود و علوم تربیتی و تدبیرهای حکومتی بیشترین مسئولیت را در این زمینه دارد، اما دین به ویژه دین همه جانبه نگر، معنوی و اجتماعی اسلام، اگر به خوبی فهم و تطبیق شود، میتواند نقش تعیین کننده ـ به ویژه در مرحله پیشگیری و واکسینه نمودن ـ ایفا نماید.
مفاد تعالیم دینی، اعم از نظم، انضباط، محدودیتهای سازنده و جهت دار و مایههای عمیق معنوی ادیان به ویژه در دین اسلام، بخشی از توانمندیهای دین است که در همة زمینههای فردی و اجتماعی و از جمله در مقابله با انحرافات اجتماعی بکار میآید.
واژگان کلیدی:
انسان، دین، گناه، الگو، اراده، نظم، انحرافات اجتماعی، نیاز درونی.
در طول تاریخ انحرافات اجتماعی از جمله معضلات جوامع بوده است، بدین سبب فلاسفه، جامعه شناسان، روانشناسان و حقوق دانان با توجه به تخصصهای مربوطه راهکارهایی برای مقابله و پیشگیری از انحرافات به جوامع ارائه میدهند، نکته قابل تأمل آن است که آیا دین در این مقوله هم میتواند نقشی ایفا نماید؟ و آیا میتوان از اهرم دین برای این امر بهره برد؟ به جهت اهمیت این سؤالات در نوشتار ذیل از منظر دینی و فلسفی به آنها پاسخ داده می شود و در شماره آتی با رویکرد جامعه شناختی این موضوع مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
موضوع انحرافات اجتماعیاز موضوعات مهمی است که همواره هم ذهن کارگزاران سیاست و تعلیم و تربیت را به خود مشغول داشته و هم توجه جدّی جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی را برانگیخته است. گرایش مطالعاتی آسیب شناسی اجتماعیعهده دار کندوکاو در همین موضوع است. اهتمامی که اغلب ادیان شناخته شده به جامعه و رفتارهای اجتماعی دارند، در کنار تأثیر شگرفی که دین در جوامع دیندار دارد، میطلبد که به نگرش ادیان به ویژه اسلام که از اجتماعی ترین دینهای شناخته شده است، به انحرافات اجتماعی و راههای پیشگیری از آن، توجه ویژه ای مبذول شود. البته ذکر نکته ای قابل توجه است که رویکرد دینی به این بحث، تداعی کننده این مطلب نیست که گویا پیشگیری و درمان انواع انحرافهای اجتماعی فقط وظیفة دین یا در وسع و توان دین است، لذا قبل از بیان رسالت اصلی هر نهاد، باید میزان تواناییهای نهفته در آن به خوبی شناخته شود تا بی دلیل، سطح مطالبات و انتظارات از آن نهاد بالا نرود تا در صورت برآورده نشدن آن توقعات، ناخواسته زمینه بدبینی فراهم نگردد. این اشتباه ومغالطة بزرگی است که دین مسئول و عهده دار پاسخگوئی به همة پرسشها و موظف به حلّ همة مشکلات آدمیان شناخته شود، همچنان که در مقابل، این نهایت گوهرنشناسی است که قدر ومنزلت دین پاس داشته نشود و کارکردهای مثبت آن در ساحتهای گوناگون فردی و اجتماعی نادیده گرفته شود، لذا این اهمال و فروگذاری در حقیقت به معنای محروم ساختن جامعه از عنصری اثرگذار میباشد که تا اعماق جان در همة ساحتهای وجودی انسان نقش میآفریند. از این رو لازم است، قبل از تبیین رویکرد دینی به انحرافات اجتماعی از مفهوم انحراف اجتماعی و نیز ماهیت اصلی و وظیفة اساسی دین تصویر درستی اراده شود.
انحرافات اجتماعی
انحراف یا کجروی رفتاری است که با معیارهای پذیرفته شده یا انتظار اجتماعی گروه یا جامعه ای خاص مغایر باشد. این تعریف، شامل رفتارهای گوناگون، نظیر تقلّب، ارتشا، جنایت، اعتیاد، ظلم و … میشود. بنابر نظر «کلینارد» این اصطلاح زمانی کاربرد دارد که رفتار، صورتی ناپسند پیدا نماید و ناپسندی آن به گونه ای باشد که از حدود اغماض جامعه فراتر برود.
یکی از مفاهیم نزدیک به انحراف، مفهوم نابهنجاری است. فرد نابهنجارکسی است که فاقد سازگاری با ساخت کلّی یک نظام باشد که یا در کارآیی یک نظام، مضرّ یا با انتظار و توقع مردم، ناهمخوان و یا از آنچه معمول، متداول و طبیعی شمرده میشود، متمایز باشد. در روانشناسی اجتماعی، شخصی نابهنجار خوانده میشود که با ضوابط اجتماعی - فرهنگی محیط پیرامون خود، سازگاری نیافته باشد و در روانپزشکی کسی نابهنجار تلقی میشود که با خود، محیط پیرامون و انتظارات محیطش همساز نباشد.
بدین ترتیب، مبنای انحراف دانستن یک رفتار، مخالفت آن با هنجارهای پذیرفته شده، انتظارهای جامعه یا هر گروه اجتماعی دیگر و ناهمخوانی آن با یک نظم خاص اجتماعی یا گروهی است، پس از یک سو با تنوع فرهنگها، معیارهای کجروی نیز تفاوت مییابد (همین نسبیّت معیارها و تنوع فرهنگها، مایة ناسازگاری و گاه ستیز دولتها و ملتها میشود) و از سوی دیگر، از آنجا که هیچ کس دقیقاً رفتاری منطبق با الگوهای اجتماعی ندارد، زیرا رفتار هر فردی تابع خطوط خاص شخصیت خود نیز هست، پس آن رفتاری نابهنجار، انحراف و آسیب تلقی میشود که حاوی انحرافات گسترده ای از معیارهای اجتماعی باشد. از منظر جامعه شناسی، مشروعیت و بهنجار بودن یک رفتار از نوع دیدگاه و انتظار یک جامعه یا هر گروه اجتماعی ناشی میشود و در صورتی انحراف تلقی میشود که هنجارها مکرّر و در حدی گسترده نادیده گرفته شوند. اما اگر از منظر دین، کجروی معادل گناه باشد، تنها خاستگاه ترک اوامر الهی و انجام نواهی الهی است. بنابراین، تلقی و انتظار جامعه در این جهت نقشی ندارد، بلکه یک فعل یاترک در صورتی که مخالف نهی یا امری باشد گناه شمرده میشود. کوچک و بزرگ بودن، درگناه بودن یک فعل یا ترک تأثیری ندارد، البته در آمرزیده شدن، قبول توبه و نیل به سعادت، کمیت و نوع گناه اثرگذار است، همانطور که نیت فرد نیز در استحقاق عقوبت مؤثر است، در حالیکه جامعه شناس هرگز با نیت و باطن افراد کاری ندارد.