لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
تفسیر آیات 21 سوره ی روم و 221 سوره ی بقره و 44 سوره ی طه
سوره سی ام قرآن مجید به نام ((روم )) نامگذاری شده است .
مراد از ((روم)) در آیه شریفه ((امپراطوری بیزانس)) است که برشام و فلسطین تسلّط داشته در بعضی از قبایل جزیره العرب هم نفوذ و قدرتی به هم رسانیده بود . اکثر مفسّرین برآنندکه چون رومیان مغلوب پارسیان شدند مشرکین شاد گردیدند و گفتند رومیان که اهل کتاب بودند مغلوب شدند همچنین عرب مشرک هم بر مسلمانان پیروز خواهد شد. از این رو برای تسلّی خاطر مسلمانان سوره روم نازل گردید و درآن خبر غیبی پیروز شدن رومیان ذکر شد.
سوره روم در مکّه نازل شده و 60 آیه دارد.
امام صادق (ع) فرمود:
هرکس درشب 23 ماه رمضان سوره عنکبوت و روم را تلاوت کند به خدا سوگند او از اهل بهشت خواهد بود و هرگز کس را از این حکم استثناء نمی کنم و بیم ندارم که در این سوگند خداوند گناهی بر من نویسد، و براستی که این دو سوره را نزد خداوند مقامی بلند است.
آیه ی 21 سوره ی روم :
وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ و از نشانه هاى او اینکه همسرانى از جنس خود شما براى شما آفرید، تا در کنار آنها آرامش یابید، و در میانتان مودت و رحمت قرار داد، در این نشانه هائى است براى گروهى که تفکر مى کنند.
تفسیر نمونه:
آیاتى که با این جمله(و از نشانه هاى او اینکه...) شروع مى شود در قرآن یازده آیه بیش نیست که هفت آیه آن در همین سوره روم است ، و دو آیه در سوره فصلت (آیه 37 و 39) و دو آیه در سوره شورى است (آیه 29 و 32) و مجموع این یازده آیه حقا یک دوره کامل توحید است و از آنجا که ادامه این پیوند در میان همسران خصوصا، و در میان همه انسانها عموما، نیاز به یک جاذبه و کشش قلبى و روحانى دارد به دنبال آن اضافه مى کند :
و جعل بینکم مودة و رحمه
و در میان شما مودت و رحمت آفرید.
و سپس برای تاکید بیشتر می فرماید:
ان فى ذالک لایات لقوم یتفکرون
در این امور نشانه هائى است براى افرادى که تفکر مى کنند.
جالب اینکه قرآن در این آیه هدف ازدواج را سکونت و آرامش قرار داده است ، با تعبیر پر معنى (لتسکنوا) مسائل بسیارى را بیان کرده و نظیر این تعبیر در آیه 189 سوره اعراف نیز آمده است.
به راستى وجود همسران با این ویژگیها براى انسانها که مایه آرامش زندگى آنها است یکى از مواهب بزرگ الهى محسوب مى شود.
این آرامش از اینجا ناشى مى شود که این دو جنس مکمل یکدیگر و مایه شکوفائى و نشاط و پرورش یکدیگر مى باشند بطورى که هر یک بدون دیگرى ناقص است ، و طبیعى است که میان یک موجود و مکمل وجود او چنین جاذبه نیرومندى وجود داشته باشد و از اینجا مى توان نتیجه گرفت آنها که پشت پا به این سنت الهى مى زنند وجود ناقصى دارند، چرا که یک مرحله تکاملى آنها متوقف شده (مگر آنکه به راستى شرائط خاص و ضرورتى ایجاب تجرد کند.)
به هر حال این آرامش و سکونت هم از نظر جسمى است ، و هم از نظر روحى هم از جنبه فردى و هم اجتماعى.
بیماریهائى که به خاطر ترک ازدواج براى جسم انسان پیش مى آید قابل انکار نیست.همچنین عدم تعادل روحى و ناآرامیهاى روانى که افراد مجرد با آن دست به گریبانند کم و بیش بر همه روشن است.
از نظر اجتماعى افراد مجرد کمتر احساس مسئولیت مى کنند و به همین جهت انتحار و خودکشى در میان مجردان بیشتر دیده مى شود، و جنایات هولناک نیز از آنها بیشتر سرمیزند.
هنگامى که انسان از مرحله تجرد گام به مرحله زندگى خانوادگى مى گذارد شخصیت تازهاى در خود مى یابد، و احساس مسئولیت بیشترى مى کند و این است معنى احساس آرامش در سایه ازدواج.
و امّا مساله ی "رحمت" و "مودت" ، اینها در حقیقت مصالح ساختمانى جامعه انسانى است ، چرا که جامعه از فرد فرد انسانها تشکیل شده همچون ساختمان عظیم و پرشکوهى که از آجرها و قطعات سنگها تشکیل مى گردد.
اگر این افراد پراکنده ، و آن اجزاء مختلف با هم ارتباط و پیوند پیدا نکنند جامعه یا ساختمانی به وجود نخواهد آمد. آن کس که انسان را براى زندگى اجتماعى آفریده این پیوند و ربط ضرورى را نیز در جان او ایجاد کرده است.
فرق میان مودت و رحمت ممکن است از جهات مختلفى باشد:
1-مودت انگیزه ارتباط در آغاز کار است ، اما در پایان که یکى از دو همسر ممکن است ضعیف و ناتوان گردد و قادر بر خدمتى نباشد پس رحمت جای آن را مى گیرد.
2-مودت در مورد بزرگترها است که مى توانند نسبت بهم خدمت کنند اما کودکان و فرزندان کوچک در سایه رحمت پرورش می یابند.
3-مودت غالبا جنبه متقابل دارد، اما رحمت یک جانبه و ایثارگرانه است، زیرا براى بقاء یک جامعه گاه خدمات متقابل لازم است که سرچشمه آن مودت است و گاه خدمات بلاعوض که نیاز به ایثار و رحمت دارد.
البته آیه مودت و رحمت را میان دو همسر بیان مى کند ولى این احتمال نیز وجود دارد که تعبیر(بینکم) اشاره به همه انسانها باشد، که دو همسر یکى از مصادیق بارز آن محسوب مى شوند، زیرا نه تنها زندگى خانوادگى که زندگى در کل جامعه انسانى بدون این دو اصل یعنى مودت و رحمت امکانپذیر نیست،و از میان رفتن این دو پیوند، و حتى ضعف و کمبود آن ، مایه هزاران بدبختى و ناراحتى و اضطراب اجتماعى است.
تفسیر المیزان :
خداوند در اینجا عدهای از آیات را که بر وحدانیت خدای تعالی در ربوبیت و الوهیت دلالت میکند ، ذکر فرموده ، و در آن به امتزاج و آمیختگی خلقت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
سوره مبارکه نور آیه 58
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لِیَستَئْذِنکُمُ الَّذِینَ مَلَکَت أَیْمَنُکمْ وَ الَّذِینَ لَمْ یَبْلُغُوا الحُْلُمَ مِنکمْ ثَلَث مَرَّتٍمِّن قَبْلِ صلَوةِ الْفَجْرِ وَ حِینَ تَضعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ الظهِیرَةِ وَ مِن بَعْدِ صلَوةِ الْعِشاءِثَلَث عَوْرَتٍ لَّکُمْلَیْس عَلَیْکمْ وَ لا عَلَیْهِمْ جُنَاحُ بَعْدَهُنَّطوَّفُونَ عَلَیْکم بَعْضکمْ عَلی بَعْضٍکَذَلِک یُبَینُ اللَّهُ لَکُمُ الاَیَتِوَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ
شما ای کسانی که ایمان دارید باید به کسانی که شما مالک آنان شدهاید و کسانی که هنوز به عقل نرسیدهاند دستور دهید در شبانه روز سه وقت از شما اجازه ورود بگیرند یکی پیش از نماز صبح و دوم هنگام نیم روز که جامههای خویش از تن در میآورید و سوم بعد از نماز شبانگاه که این سه هنگام ، هنگام خلوت شما است و پس از آن میتوانند بدون اجازه وارد شوند و گناهی بر شما و ایشان نیست که هنگام تحرک و برخورد با یکدیگر است ، خدا این چنین آیهها را برای شما بیان میکند که خدا دانا و فرزانه است ( 58 ) .
تفسیر نمونهآداب ورود به جایگاه خصوصى پدر و مادرهمانگونه که قبلا هم گفته ایم مهمترین مساله اى که در این سوره ، تعقیب شده مساءله عفت عمومى و مبارزه با هر گونه آلودگى جنسى است که در ابعاد مختلف مورد بررسى قرار گرفته ، آیات مورد بحث نیز به یکى از امورى که با این مساءله ارتباط دارد پرداخته و خصوصیات آن را تشریح مى کند و آن مساءله اذن گرفتن کودکان بالغ و نابالغ به هنگام ورود به اطاقهائى است که مردان و همسرانشان ممکن است در آن خلوت کرده باشند.نخست مى گوید: ((اى کسانى که ایمان آورده اید باید مملوکهاى شما (بردگانتان ) و همچنین کودکانتان که به حد بلوغ نرسیده اند در سه وقت از شمااجازه بگیرند)) (یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات ).((قبل از نماز فجر و در نیمروز هنگامى که لباسهاى (معمولى ) خود را بیرون مى آورید، و بعد از نماز عشاء)) (من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیرة و من بعد صلوة العشاء)((ظهیرة )): به معنى نیمروز و حدود ظهر است که مردم در این موقع معمولا لباسهاى روئى خود را در مى آورند و گاه مرد و زن با هم خلوت مى کنند.((ین سه وقت ، سه وقت پنهانى و خصوصى براى شما است) (ثلاث عورات لکم ).((عورة )) در اصل از ماده ((عار)) به معنى ((عیب )) است و از آنجا که آشکار شدن آلت جنسى مایه عیب و عار است در لغت عرب به آن عورت اطلاق شده .کلمه ((عورة )) گاه به معنى شکاف در دیوار و لباس و مانند آن نیز آمده است و گاه به معنى مطلق عیب مى باشد، و به هر حال اطلاق کلمه عورت بر این اوقات سه گانه به خاطر آن است که مردم در این اوقات خود را زیاد مقید به پوشانیدن خویش مانند سایر اوقات نمى کنند و یک حالت خصوصى دارند.بدیهى است این دستور متوجه اولیاى اطفال است که آنها را وادار به انجام این برنامه کنند، چرا که آنها هنوز به حد بلوغ نرسیده اند تا مشمول تکالیف الهى باشند، و به همین دلیل مخاطب در اینجا اولیاء هستند.ضمنا اطلاق آیه هم شامل کودکان پسر و هم کودکان دختر مى شود، و کلمه الذین که براى جمع مذکر است مانع از عمومیت مفهوم آیه نیست ، زیرا در بسیارى از موارد این تعبیر به عنوان تغلیب بر مجموع اطلاق مى گردد همانگونه که در آیه وجوب روزه تعبیر به الذین شده و منظور عموم مسلمانان است سوره بقره آیه 83
ذکر این نکته نیز لازم است که آیه از کودکانى سخن مى گوید که به حد تمیز رسیده اند و مسائل جنسى و عورت و غیر آن را تشخیص مى دهند، زیرا دستور اذن گرفتن خود دلیل بر این است که این اندازه مى فهمند که اذن گرفتن یعنى چه ؟ و تعبیر به ((ثلاث عورات )) شاهد دیگرى بر این معنى است .اما اینکه این حکم در مورد بردگان مخصوص به بردگان مرد است یا کنیزان را نیز شامل مى شود روایات مختلفى وارد شده هر چند ظاهر عام است و شامل هر دو گروه مى شود و به همین دلیل روایت موافق ظاهر را مى توان ترجیح داد.در پایان آیه مى فرماید: ((بر شما و بر آنها گناهى نیست که بعد از این سه وقت بدون اذن وارد شوند، و بعضى به دیگرى خدمت کنند و گرد هم (با صفا و صمیمیت ) بگردند)) (لیس علیکم و لا علیهم جناح بعدهن طوافون علیکم بعضکم على بعض ).آرى ((این چنین خداوند آیات را براى شما تبیین مى کند و خدا عالم و حکیم است (کذلک یبین الله لکم الایات و الله علیم حکیم .واژه طوافون در اصل از ماده ((طواف به معنى گردش دور چیزى است ، و چون به صورت صیغه مبالغه آمده به معنى کثرت در این امر مى باشد، و با توجه به اینکه بعد از آن ((بعضکم على بعض )) آمده مفهوم جمله این مى شود که در غیر این سه وقت شما مجاز هستید بر گرد یکدیگر بگردید و رفت و آمد داشته باشید و به هم خدمت کنید.و به گفته ((فاضل مقداددرکنز العرفان این تعبیر در حقیقت به منزله بیان دلیل براى عدم لزوم اجازه گرفتن در سائر اوقات است ، چرا که اگر بخواهند مرتبا رفت و آمد داشته باشند و در هر بار اذن دخول بخواهند کار مشکلی است .
تفسیر المیزان
یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم ... وضع ثیاب در جمله تضعون ثیابکم به معنای کندن لباس ، و کنایه است از اینکه اهل خانه در حالی باشند که چه بسا میل نداشته باشند بیگانگان در آن حال ایشان را ببینند .و کلمه ظهیره به معنای وقت ظهر است . و کلمه عورت به معنای عیب است ، و اگر آن را عورت نامیدهاند ، چون هر کس عار دارد از اینکه آن را هویدا کند ، و شاید مراد از آن در آیه شریفه هر چیزی باشد که سزاوار است پوشانده شود .پس جمله یا ایهاالذین آمنوا دنباله جمله سابق است که میفرمود : یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا ... ، که حکم میکرد به اینکه داخل شدن به خانه هر کس موقوف به اجازه گرفتن است ، در نتیجه آیه مورد بحث به منزله استثناء از آن حکم عمومی است ، چون در خصوص غلامان و کنیزکان اجازه گرفتن در سه هنگام را کافی میداند ، و بیش از آن را واجب نمیداند .
و معنای اینکه فرمود : لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم این است که به ایشان دستور دهید که از شما اجازه دخول بخواهند ، و از ظاهر جمله ملکت ایمانکم بر میآید که مراد از آن تنها غلامان است
سوره مبارکه روم:
وَ مِنْ ءَایَتِهِ أَنْ خَلَقَکُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشرٌ تَنتَشِرُونَ(20)
از نشانه هاى او این است که شما را از خاک آفرید، سپس انسانهائى شدید و در روى زمین انتشار یافتید
تفسیرنمونه
آیات خدا در آفاق و انفس !این آیات و قسمتى از آیات بعد نکات جالبى از دلائل توحید و نشانه هاى پروردگار را در نظام عالم هستى بازگو کرده ، و بحثهاى گذشته را تکمیل مى نمایدو مى توان گفت رویهمرفته بخش مهمى از آیات توحیدى قرآن را همین آیات تشکیل مى دهد.این آیات که همه با تعبیر من آیاته (یکى از نشانه هاى خدا...) آغاز مى شود و آهنگ مخصوص و لحن گیرا و جذاب و تعبیرات مؤ ثر و عمیقى دارد مجموعا از هفت آیه تشکیل شده که شش آیه آن پشت سر هم و یک آیه جداگانه است (آیه 46 همین سوره ).این هفت آیه تقسیم بندى جالبى از نظر آیات آفاقى و انفسى دارد، به طورى که سه آیه در باره آیات انفسى (نشانه هاى خدا در وجود خود انسان ) و سه آیه در باره آیات آفاقى (نشانه هاى عظمت پروردگار در بیرون وجود انسان ) و یک آیه از آیات انفسى و هم از آیات آفاقى سخن مگوید.قابل توجه اینکه آیاتى که با این جمله شروع مى شود در قرآن یازده آیه بیش نیست که هفت آیه آن در همین سوره روم است ، و دو آیه در سوره فصلت (آیه 37 و 39) و دو آیه در سوره شورى است (آیه 29 و 32) و مجموع این یازده آیه حقا یک دوره کامل توحید است .ذکر این نکته را قبل از ورود در تفسیر آیات نیز لازم مى دانیم که آنچه را قرآن در این آیات به آن اشاره مى کند گرچه مسائلى است که در بدو نظر براى عموم مردم قابل درک و تشخیص است ، ولى با پیشرفت علم و دانش بشرى همواره نکته هاى تازهاى در زمینه آن براى دانشمندان آشکار مى شود که به قسمتى از آن در لابلاى تفسیر این آیات اشاره خواهیم کرد.قرآن در اینجا نخست به سراغ آفرینش انسان که اولین و مهمترین موهبت الهى بر او است مى رود و مى گوید: ((یکى از نشانه هاى او این است که شما را از خاک آفرید، سپس شما انسانهائى شدید که در روى زمین منتشر گشتید)) (و من آیاته ان خلقکم من تراب ثم اذا انتم بشر تنتشرون ).
در این آیه به دو نشانه عظمت الهى اشاره شده : یکى آفرینش انسان از خاک که ممکن است اشاره به آفرینش نخستین انسان یعنى آدم بوده باشد، یا آفرینش همه انسانها از خاک چرا که مواد غذائى تشکیل دهنده وجود انسان همه ، مستقیما یا بطور غیر مستقیم از خاک گرفته مى شود.دیگر تکثیر نسل انسان و انتشار فرزندان آدم در سراسر روى زمین است که اگر ویژگى گسترش در آدم آفریده نشده بود به زودى از میان مى رفت و نسل او برچیده مى شد.راستى خاک کجا و انسانى با این ظرافت کجا؟ اگر پرده هاى ظریف چشم که از برگ گل هم لطیفتر و حساستر و ظریفتر است ، همچنین سلولهاى فوقالعاده حساس و ظریف مغز را در کنار خاک بگذاریم و با هم مقایسه کنیم آنگاه مى فهمیم که آفریدگار جهان چه قدرت عجیبى به کار گرفته که از آن ماده تیره کم ارزش چنین دستگاه هاى ظریف و دقیق و پرارزشى را به وجود آورده است ؟.خاک نه نور دارد، نه حرارت ، نه زیبائى و نه طراوت ، و نه حس و نه حرکت ولى در عین حال خمیر مایه انسانى شده است داراى همه این صفات ، آن کس که از چنین موجود مردهاى که کم ارزشترین موجودات محسوب مى شود چنان موجود زنده شگرفى بیافریند شایسته هرگونه ستایش بر این قدرت و علم و دانش بیحساب است ((تبارک الله احسن الخالقین )).این تعبیر ضمنا بیانگر این واقعیت است که در میان انسانها تفاوتى نیست و ریشه همه به یکجا بازمیگردد، همگى پیوند ناگسستنى با خاک دارند و طبعا سرانجام نیز همه به همان خاک بازمى گردند.قابل توجه اینکه کلمه ((اذا)) در لغت عرب معمولا در مورد امور ناگهانى به کار مى رود، ذکر این تعبیر در اینجا ممکن است اشاره به آن باشد که خداوندآنچنان قدرت تکثیر مثل به آدم داد که در مدتى کوتاه ناگهان نسل او در سراسر زمین منتشر شد و جامعه متشکل انسانى را به وجود آورد.
تفسیرالمیزان
منظور از اینکه فرموده شما را از خاک خلق کرده ، این است که : خلقت شما افراد بشر بالاخره منتهى به زمین مى شود، چون مراتب تکون و پیدایش انسان چه مرتبه نطفه ، و چه علقه ، و چه مضغه ، و چه مراتب بعد از آن بالاخره از مواد غذایى زمین است که پدر و مادر او مى خورند، و فرزند در صلب پدر و رحم مادر رشد مى کند، پس انسان پیدایشش از عناصر زمین استو در جمله ((ثم اذا انتم بشر تنشرون (( کلمه ((اذا(( به اصطلاح اهل ادب ، فجائیه (ناگهانى ) است ، و معناى جمله این است که : خداوند شما را از زمین خلق کرد، ناگهان انسانى تمام عیار شدید، و به روى زمین منتشر گشتید، با اینکه انتظار مى رود از زمین مرده مرده اى دیگر پدید آید، نه موجودى جاندار، لیکن ناگهان و یک دفعه موجودى زنده و با شعور و عقل گشته ، و براى تدبیر امر زندگى خود در روى زمین به جنب و جوش در آمدید، پس جمله ((ثم اذا انتم بشر تنشرون (( در معناى همان جمله ((ثم انشاناه خلقا آخر(( مى باشد
پس خلقت انسان یعنى جمع کردن اجزاء و مواد زمینى ، و آنها را بهم ترکیب کردن ، آیتى و همه آن را انسانى داراى حیات و شعور عقلى ساختن ، آیتى و یا آیاتى دیگر است که بر وجود صانعى زنده و علیم دلالت مى کند، صانعى که امور را تدبیر مى کند، و این نظام عجیب را به وجود مى آورد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
نگاهی به تقویم مصر و روم باستان
تقویم سنگی مربوط به روم باستان
ایده استفاده از تقویم از دیرباز برای مشخص کردن زمانهای آینده و گذشته وجود داشته است. برای مشخص کردن اینکه چه مدت به برگزاری مراسم یا جشنهای مذهبی و ... باقی مانده است و یا چه مدت زمان از وقوع یک حادثه گذشته است. شاید تعجب کنید اگر بدانید که تقویم های مختلفی که هم اکنون وجود دارد، اغلب با توجه به شرایط جغرافیایی بوجود آمده است. بعنوان مثال در کشور های سردسیر مفهوم سال با پایان زمستان مشخص می شود و در کشورهای گرمتر که مفهوم فصل کمتر مشاهده می شود ملاک محاسبه تقویم، حرکت ماه می باشد.
قدیمی ترین معیار ساخت تقویم نوع قمری (Lunar)می باشد که بر اساس حرکت ماه و پیداشدن ماه جدید در آسمان می باشد هرچند قبل از آن مصری ها دریافته بودند که طغیان نیل دارای نظم مشخصی می باشد و می توانند از آن بعنوان معیاری برای گذشت زمان استفاده کنند.
تقویم مصری
مصریان باستان از تقویمی استفاده می کردند که در آن یکسال شامل 12 ماه 30 روزه بود. آنها متوجه مشکلاتی که این تقویم داشت شده بودند چرا که بتدریج تغییر فصل در روزهای غیر مشابه سال انجام می شد و گویی زمان تغییر فصل در تقویم در حال حرکت می باشد. آنها در حدود 4000 سال پیش از میلاد تصمیم گرفتند که در پایان هر سال 5 روز به سال اضافه کنند تا مشکل تغییر فصل را حل کنند. این 5 روز برای آنها جز روزهای جشن و تعطیلات محسوب می شد و در این روزها کار نمی کردند. جای تعجب است اما پاپیروس های مصری نشان می دهد که مصریان باستان مدت زمان گردش زمین بدور خورشید را دقیقآ معادل 356 و یک چهارم روز تعیین کرده بودند ولی متاسفانه برای حل مشکل کسری یک چهارم روز اندیشه خاصی نکرده بودند. به همین دلیل پس از گذشت 1460 سال خورشیدی - معادل چهار بازه 365 سال خورشیدی - تعداد سالهای گذشته شده مصری معادل 1461 سال میشد. نتیجه آنکه تقویم تابستان را نشان می داد حال آنکه آب و هوا، وضعیت زمستان را!
قسمتی از یک پاپیروس حاوی تقویم مصری
مصریان باستان علاوه بر تقویم خورشیدی از نوعی تقویم مذهبی نیز استفاده می کردند که مبنای آن حرکت ماه بدور زمین بود. آنها این حرکت را معادل بسیت و نه و نیم (29.5) روز می دانستند. اهمیت این تقویم در آن بود که با پدیده هایی که در آسمان می دیدند مانند حرکت و چرخش ستارگان و صور فلکی هماهنگتر بود.
تقویم رومی
هنگامی که رومی ها بصورت یک قدرت بزرگ در جهان مطرح شدند، مشکل داشتن تقویم مناسب برای آنها بیشتر احساس شد بخصوص که رومی ها اغلب به خرافات اعتقاد داشتند و همواره به مسائل پیچیده نگاه می کردند. برای چند لحظه به نحوه ابداع نگارش اعداد آنها فکر کنید و ببیینید که چقدر ناکارآمد است! (XXVIIM ...) آنها اینگونه عمل کردند که ماه های سال 29 یا 31 روز است به غیر از فوریه که 28 روز می باشد. بنابراین چهار ماه را 31 روزه، هفت ماه را 29 روزه و یک ماه را 28 روزه در نظر گرفتند! با این وجود یکسال آنها معادل 12 ماه و یا 355 روز می شد، لذا مجبور شدند که یک ماه جدید تعریف کنند که آنرا مرسدونیوس (Mercedonius) نام نهادند که یکسال در میان 22 یا 23 روز آنرا محاسبه میشد. حتی با وجود داشتن مرسدونیوس دقت تقویم کم بود و استفاده از آن بسیار مشکل. لذا به فرمان پادشاه وقت در سال 45 قبل از میلاد یکی از منجمان پیشنهاد کرد که آن سال را معادل 445 روز در نظر بگیرند تا مشکلاتی که پیش آمده بود حل شود و تقویم به حالت اولیه و متناسب با تغییرات فصول در آید. پس از آن آنها ماه های سال را 30 یا 31 روز در نظر گرفتند (به غیر از فوریه) و چون به این مسئله آگاه بودند که یکسال خورشیدی معادل 365 روز و 6 ساعت می باشد هر چهار سال یکبار یک روز به سال اضافه می کردند..
تغییر دیگری که آنها در این زمان بر روی تقویم خود قرار دادند این بود که ابتدای سال را به اول ژانویه منتقل کردند حال آنکه تا قبل از آن اواخر ماه مارچ که معادل بود با اول بهار بعنوان ابتدای سال در نظر گرفته می شد.
جایگاه آتش در یونان و روم باستان
آکروپلیس - یونان
مردم یونان و روم باستان اندیشه های خرافی بسیاری داشتند، در کتاب 'تمدن پیشین' در اینباره اینگونه می خوانیم :
"هر یک از مردم یونانی و روم را در خانواده پرستشگاهی بود و بر آن پرستشگاه اندک آتشی میان خاکستر می درخشید. صاحبخانه موظف بود که آن آتش را شب و روز روشن نگاه دارد. هر شب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
نگاهی به تقویم مصر و روم باستان
تقویم سنگی مربوط به روم باستان
ایده استفاده از تقویم از دیرباز برای مشخص کردن زمانهای آینده و گذشته وجود داشته است. برای مشخص کردن اینکه چه مدت به برگزاری مراسم یا جشنهای مذهبی و ... باقی مانده است و یا چه مدت زمان از وقوع یک حادثه گذشته است. شاید تعجب کنید اگر بدانید که تقویم های مختلفی که هم اکنون وجود دارد، اغلب با توجه به شرایط جغرافیایی بوجود آمده است. بعنوان مثال در کشور های سردسیر مفهوم سال با پایان زمستان مشخص می شود و در کشورهای گرمتر که مفهوم فصل کمتر مشاهده می شود ملاک محاسبه تقویم، حرکت ماه می باشد.
قدیمی ترین معیار ساخت تقویم نوع قمری (Lunar)می باشد که بر اساس حرکت ماه و پیداشدن ماه جدید در آسمان می باشد هرچند قبل از آن مصری ها دریافته بودند که طغیان نیل دارای نظم مشخصی می باشد و می توانند از آن بعنوان معیاری برای گذشت زمان استفاده کنند.
تقویم مصری
مصریان باستان از تقویمی استفاده می کردند که در آن یکسال شامل 12 ماه 30 روزه بود. آنها متوجه مشکلاتی که این تقویم داشت شده بودند چرا که بتدریج تغییر فصل در روزهای غیر مشابه سال انجام می شد و گویی زمان تغییر فصل در تقویم در حال حرکت می باشد. آنها در حدود 4000 سال پیش از میلاد تصمیم گرفتند که در پایان هر سال 5 روز به سال اضافه کنند تا مشکل تغییر فصل را حل کنند. این 5 روز برای آنها جز روزهای جشن و تعطیلات محسوب می شد و در این روزها کار نمی کردند. جای تعجب است اما پاپیروس های مصری نشان می دهد که مصریان باستان مدت زمان گردش زمین بدور خورشید را دقیقآ معادل 356 و یک چهارم روز تعیین کرده بودند ولی متاسفانه برای حل مشکل کسری یک چهارم روز اندیشه خاصی نکرده بودند. به همین دلیل پس از گذشت 1460 سال خورشیدی - معادل چهار بازه 365 سال خورشیدی - تعداد سالهای گذشته شده مصری معادل 1461 سال میشد. نتیجه آنکه تقویم تابستان را نشان می داد حال آنکه آب و هوا، وضعیت زمستان را!
قسمتی از یک پاپیروس حاوی تقویم مصری
مصریان باستان علاوه بر تقویم خورشیدی از نوعی تقویم مذهبی نیز استفاده می کردند که مبنای آن حرکت ماه بدور زمین بود. آنها این حرکت را معادل بسیت و نه و نیم (29.5) روز می دانستند. اهمیت این تقویم در آن بود که با پدیده هایی که در آسمان می دیدند مانند حرکت و چرخش ستارگان و صور فلکی هماهنگتر بود.
تقویم رومی
هنگامی که رومی ها بصورت یک قدرت بزرگ در جهان مطرح شدند، مشکل داشتن تقویم مناسب برای آنها بیشتر احساس شد بخصوص که رومی ها اغلب به خرافات اعتقاد داشتند و همواره به مسائل پیچیده نگاه می کردند. برای چند لحظه به نحوه ابداع نگارش اعداد آنها فکر کنید و ببیینید که چقدر ناکارآمد است! (XXVIIM ...) آنها اینگونه عمل کردند که ماه های سال 29 یا 31 روز است به غیر از فوریه که 28 روز می باشد. بنابراین چهار ماه را 31 روزه، هفت ماه را 29 روزه و یک ماه را 28 روزه در نظر گرفتند! با این وجود یکسال آنها معادل 12 ماه و یا 355 روز می شد، لذا مجبور شدند که یک ماه جدید تعریف کنند که آنرا مرسدونیوس (Mercedonius) نام نهادند که یکسال در میان 22 یا 23 روز آنرا محاسبه میشد. حتی با وجود داشتن مرسدونیوس دقت تقویم کم بود و استفاده از آن بسیار مشکل. لذا به فرمان پادشاه وقت در سال 45 قبل از میلاد یکی از منجمان پیشنهاد کرد که آن سال را معادل 445 روز در نظر بگیرند تا مشکلاتی که پیش آمده بود حل شود و تقویم به حالت اولیه و متناسب با تغییرات فصول در آید. پس از آن آنها ماه های سال را 30 یا 31 روز در نظر گرفتند (به غیر از فوریه) و چون به این مسئله آگاه بودند که یکسال خورشیدی معادل 365 روز و 6 ساعت می باشد هر چهار سال یکبار یک روز به سال اضافه می کردند..
تغییر دیگری که آنها در این زمان بر روی تقویم خود قرار دادند این بود که ابتدای سال را به اول ژانویه منتقل کردند حال آنکه تا قبل از آن اواخر ماه مارچ که معادل بود با اول بهار بعنوان ابتدای سال در نظر گرفته می شد.
جایگاه آتش در یونان و روم باستان
آکروپلیس - یونان
مردم یونان و روم باستان اندیشه های خرافی بسیاری داشتند، در کتاب 'تمدن پیشین' در اینباره اینگونه می خوانیم :
"هر یک از مردم یونانی و روم را در خانواده پرستشگاهی بود و بر آن پرستشگاه اندک آتشی میان خاکستر می درخشید. صاحبخانه موظف بود که آن آتش را شب و روز روشن نگاه دارد. هر شب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
نگاهی به تقویم مصر و روم باستان
تقویم سنگی مربوط به روم باستان
ایده استفاده از تقویم از دیرباز برای مشخص کردن زمانهای آینده و گذشته وجود داشته است. برای مشخص کردن اینکه چه مدت به برگزاری مراسم یا جشنهای مذهبی و ... باقی مانده است و یا چه مدت زمان از وقوع یک حادثه گذشته است. شاید تعجب کنید اگر بدانید که تقویم های مختلفی که هم اکنون وجود دارد، اغلب با توجه به شرایط جغرافیایی بوجود آمده است. بعنوان مثال در کشور های سردسیر مفهوم سال با پایان زمستان مشخص می شود و در کشورهای گرمتر که مفهوم فصل کمتر مشاهده می شود ملاک محاسبه تقویم، حرکت ماه می باشد.
قدیمی ترین معیار ساخت تقویم نوع قمری (Lunar)می باشد که بر اساس حرکت ماه و پیداشدن ماه جدید در آسمان می باشد هرچند قبل از آن مصری ها دریافته بودند که طغیان نیل دارای نظم مشخصی می باشد و می توانند از آن بعنوان معیاری برای گذشت زمان استفاده کنند.
تقویم مصری
مصریان باستان از تقویمی استفاده می کردند که در آن یکسال شامل 12 ماه 30 روزه بود. آنها متوجه مشکلاتی که این تقویم داشت شده بودند چرا که بتدریج تغییر فصل در روزهای غیر مشابه سال انجام می شد و گویی زمان تغییر فصل در تقویم در حال حرکت می باشد. آنها در حدود 4000 سال پیش از میلاد تصمیم گرفتند که در پایان هر سال 5 روز به سال اضافه کنند تا مشکل تغییر فصل را حل کنند. این 5 روز برای آنها جز روزهای جشن و تعطیلات محسوب می شد و در این روزها کار نمی کردند. جای تعجب است اما پاپیروس های مصری نشان می دهد که مصریان باستان مدت زمان گردش زمین بدور خورشید را دقیقآ معادل 356 و یک چهارم روز تعیین کرده بودند ولی متاسفانه برای حل مشکل کسری یک چهارم روز اندیشه خاصی نکرده بودند. به همین دلیل پس از گذشت 1460 سال خورشیدی - معادل چهار بازه 365 سال خورشیدی - تعداد سالهای گذشته شده مصری معادل 1461 سال میشد. نتیجه آنکه تقویم تابستان را نشان می داد حال آنکه آب و هوا، وضعیت زمستان را!
قسمتی از یک پاپیروس حاوی تقویم مصری
مصریان باستان علاوه بر تقویم خورشیدی از نوعی تقویم مذهبی نیز استفاده می کردند که مبنای آن حرکت ماه بدور زمین بود. آنها این حرکت را معادل بسیت و نه و نیم (29.5) روز می دانستند. اهمیت این تقویم در آن بود که با پدیده هایی که در آسمان می دیدند مانند حرکت و چرخش ستارگان و صور فلکی هماهنگتر بود.
تقویم رومی
هنگامی که رومی ها بصورت یک قدرت بزرگ در جهان مطرح شدند، مشکل داشتن تقویم مناسب برای آنها بیشتر احساس شد بخصوص که رومی ها اغلب به خرافات اعتقاد داشتند و همواره به مسائل پیچیده نگاه می کردند. برای چند لحظه به نحوه ابداع نگارش اعداد آنها فکر کنید و ببیینید که چقدر ناکارآمد است! (XXVIIM ...) آنها اینگونه عمل کردند که ماه های سال 29 یا 31 روز است به غیر از فوریه که 28 روز می باشد. بنابراین چهار ماه را 31 روزه، هفت ماه را 29 روزه و یک ماه را 28 روزه در نظر گرفتند! با این وجود یکسال آنها معادل 12 ماه و یا 355 روز می شد، لذا مجبور شدند که یک ماه جدید تعریف کنند که آنرا مرسدونیوس (Mercedonius) نام نهادند که یکسال در میان 22 یا 23 روز آنرا محاسبه میشد. حتی با وجود داشتن مرسدونیوس دقت تقویم کم بود و استفاده از آن بسیار مشکل. لذا به فرمان پادشاه وقت در سال 45 قبل از میلاد یکی از منجمان پیشنهاد کرد که آن سال را معادل 445 روز در نظر بگیرند تا مشکلاتی که پیش آمده بود حل شود و تقویم به حالت اولیه و متناسب با تغییرات فصول در آید. پس از آن آنها ماه های سال را 30 یا 31 روز در نظر گرفتند (به غیر از فوریه) و چون به این مسئله آگاه بودند که یکسال خورشیدی معادل 365 روز و 6 ساعت می باشد هر چهار سال یکبار یک روز به سال اضافه می کردند..
تغییر دیگری که آنها در این زمان بر روی تقویم خود قرار دادند این بود که ابتدای سال را به اول ژانویه منتقل کردند حال آنکه تا قبل از آن اواخر ماه مارچ که معادل بود با اول بهار بعنوان ابتدای سال در نظر گرفته می شد.
جایگاه آتش در یونان و روم باستان
آکروپلیس - یونان
مردم یونان و روم باستان اندیشه های خرافی بسیاری داشتند، در کتاب 'تمدن پیشین' در اینباره اینگونه می خوانیم :
"هر یک از مردم یونانی و روم را در خانواده پرستشگاهی بود و بر آن پرستشگاه اندک آتشی میان خاکستر می درخشید. صاحبخانه موظف بود که آن آتش را شب و روز روشن نگاه دارد. هر شب