لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
سخن چینى :
دو به هم زنى . این که یکى به دیگرى بگوید : فلان در باره تو چنین سخن ناروا گفت یا فلان کار ناشایست در باره تو کرد . این صفت زشت ترین صفات رذیله وقبیح ترین خوى آدمى است که آیات واخبار در نکوهش آن بیش از حد وحصر آمده .
سخن چینی غالبا به این گفته میشود که سخن کسی را که پشتسر دیگری گفته به وی باز گوید، مثلا بگوید فلان درباره تو چنین و چنان گفت؟ یا نسبتبه تو چنین و چنان کرد، و بدین سان نوع خاصی از افشاء سر و پردهدری و متضمن فساد یا بدگوئی و سعایت است.و گاه به شخصی که پشتسر او سخن گفته شده اختصاص ندارد، بلکه به کشف و افشاء آنچه مورد کراهت است اطلاق میشود، خواه کراهت کسی باشد که از او نقل یا به او نقل میشود یا کراهتشخص سوم و خواه کشف و افشاء به گفتار باشد یا به نوشتن یا به رمز و اشاره، و خواه آنچه نقل شده از اعمال باشد یا از اقوال، و خواه بر کسی که از او نقل میشود عیب و نقصی باشد یا نباشد. بنابراین سخن چینی مساوی استبا فاش کردن راز و پرده دری و در این صورت هر چه از احوال مردم دیده شود که به افشاء آن راضی نباشند اشاعه آن سخن چینی است.پس بر هر مسلمانی لازم است که از آنچه از احوال دیگران میداند سکوت کند، مگر وقتی که حکایت و نقل آن برای مسلمانی سودمند باشد یا از گناهی جلوگیری شود.چنانکه اگر ببیند کسی مال دیگری را میبرد بر اوست که برای حفظ حق صاحب مال گواهی دهد، اما اگر ببیند که کسی مالی را برای خود پنهان میکند، باز گفتن آن سخن چینی و فاش کردن راز است.
باعثسخن چینی غالبا بدخواهی نسبتبه کسی است که از وی سخن چینی میشود، و این داخل در ایذاء است، و گاهی انگیزه آن اظهار محبتبه مخاطب است، و یا برای تفریح و سرگرمی و وقت گذرانی و پرگوئی است، و به هر حال شکی نیست که سخن چینی از پستترین کارهای زشت است.
و آیات و اخباری که در ذم آن رسیده از حد شمار بیرون است.
سخن چنینى، نوعى افشاى سرّ و پرده درى و از صفات خبیثه و بسیار پست است و از آن تعبیر به سعایت هم مى شود، که موجب کینه و عداوت و دشمنى، بین دو فامیل، یا دو رفیق و یا زن و شوهر مى شود.
خداوند تبارک و تعالى مى فرماید:
(وَیْلٌ لِکُلِّ هُمَزَة لُمَزَة);[53] واى بر هر عیب جو (و سخن چین) و طعنه زن.
هم چنین مى فرماید:
(هَمّاز مَشّاء بِنَمِیم مَنّاع لِلْخَیْرِ مُعْتَد أَثِیم);[54] سخن چین و عیب جو، مانع خیر، و ستمگر و گناهکار است.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نیز مى فرماید:
لا یدخل الجنة نمّام[55]; سخن چین به بهشت نمى رود.
هم چنین مى فرماید:
الا انبئکم بشرارکم؟ قالوا بلى یا رسول الله قال المشّاؤن بالنمیمة، المفرّقون بین الاحبّه، الباغون للبراء المعایب[56]; مى خواهید شما را به بدترین شما آگاه کنم؟ عرض کردند: بلى، یا رسول الله. فرمود: آنان که به سخن چینى مى روند و میان دوستان جدایى مى افکنند و براى پاکان عیب جویى مى کنند.پس باید کسى را که از دیگران بدگویى و سخن چینى مى کند، نهى از منکر نمود.
(ولا تطع کل حلاّف مهین * همّاز مشاء بنمیم ... عتّل بعد ذلک زنیم) اى پیغمبر هرگز سخن هیچ پر سوگند خوار صفت عیبجوى سخن چین مانع خیر متجاوز گنهکار که بعلاوه متکبر وخشن وحرام زاده اند مپذیر . (قلم:11)
مرحوم نراقى گفته از (بعد ذلک زنیم)استفاده میشود که هر سخن چین حرام زاده است یا خوى حرامزادگى در او میباشد .
پیغمبر اکرم (ص) فرمود: هیچ سخن چین به بهشت نرود . وفرمود : بدترین خلق خدا کسانیند که میان مردم به سخن چینى بپردازند وبین دوستان جدائى افکنند ودر جستجوى عیب پاکان بوند .
وفرمود : چون خداوند بهشت بیافرید او را فرمود : سخن بگو . بهشت گفت : خوشبخت شد آنکس که به من در آمد . خداوند جبار جل جلاله فرمود : به عزت وجلالم قسم که هشت گروه از مردم را در تو جاى ندهم که از آن جمله سخن چین است . (جامع السعادات)
امام صادق (ع) به منصور عباسى فرمود : هرگز در باره خویشان ونزدیکان و افراد مورد اعتمادت سخن کسى که خداوند بهشت را بر او حرام وجایگاهش دوزخ کرده مپذیر ، که سخن چین همان شاهد زور است (که در قرآن به شدّت مذمّت شده) ودر به هم زنى مردم شریک ابلیس است .
امیرالمؤمنین (ع) فرمود : عذاب قبر از سه چیز میتواند باشد : سخن چینى وناپرهیزى از نجاست بول وجدائى مرد از همسر خود در امر جنسى .
از رسول اکرم (ص) روایت شده که روزى موسى بن عمران (ع) دست به سوى خدا برداشت وگفت : کجائى که من از آزار قوم بستوه آمدم ؟! به وى وحى شد که در میان سپاه تو سخن چینى هست (که وجود او مانع تأیید ما میباشد) موسى گفت : بفرما آن کیست ؟ خطاب آمد که ما سخن چینى را دشمن داریم چگونه خود سخن چینى کنیم؟! (بحار:75/363 و 13/12)
امیرالمؤمنین (ع) فرمود : سخن چینى گناهى است فراموش ناشدنى . (غررالحکم)
، خدای سبحان میفرماید:
«هماز مشاء بنمیم.مناع للخیر معتد اثیم.عتل بعد ذلک زنیم» (قلم 11- 13) «عیبجو و پادوی سخن چینی است، مانع خیر است و ستمگر و گناهکار، و با این همه پر رو و حرامزاده است» .
از این کلام الهی مستفاد میشود که هر سخن چینی حرامزاده است.
و میفرماید:
«ویل لکل همزة لمزة» (همزه، 1) «وای بر هر سخن چین غیبتکننده (یا: وای بر هر عیبجوی طعنه زن یا: بد گوی واپس و بدگوی فراروی)» .
و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «لا یدخل الجنة نمام» «هیچ سخن چینی به بهشت نمیرود» .
و فرمود: «لا یدخل الجنة قتات» «سخن چین (یا دروغ پرداز) به بهشت نمیرود» .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
آداب سخن گفتن پیامبر اعظم(ص)
پیامبر هرگز بدون جهتسخن نمىگفت، و اگر سخنى مىگفت بیشتر جنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبى را مىآموخت و یا به معروف و خیرى امر مىکرد و یا از شر و منکرى مردم را باز مىداشت، تمامسخنانش سودمند و یک کلمه، نه بلکه یک حرف، پوچ و بىارزش نبود، زیرا خوب مىدانست که: «و ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید» وانگهى پیامبر اسوه است و الگو و اوست انسان کامل. پیامبر کسىاست که نخستین آفریده پروردگار، نور مبارکش است: «اول ما خلقالله نورى» پس، از این نور کامل چیزى تراوش نمىکند جز نور، و هر چه مىگوید گفته خدا است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحىیوحى». پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمىشد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمىنشست و برنمىخاست جز با ذکر و یاد خدا. پیامبر در هر آن قرین و همنشین ذکر خدا بود چه بر زبان آورد و چه در دل گوید. او خود ذکر خدا را کفاره مجلس مىدانست و اعلام مىداشت که اگر در مجلسى یاد خدا نباشد یا ذکرى از اهل بیت که آن نیز یاد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر و وبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مىخندید از تبسم تجاوز نمىکرد «جل ضحکه التبسم» زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئون انسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرف مخلوقات.
پیامبر آرام و آهسته سخن مىگفت و هیچ گاه فریاد نمىزد و صدا را بلند نمىکرد. و مجلس آن حضرت نیز از چنان آرامشى برخوردار بود که عین ادب و تواضع است و کسى در مجلس پیامبر بلند سخن نمىگفت «و اغضض من صوتک» و دستور هم همین بود که کسى صدایش را بالاتر از صداى رسول الله نکند «لاترفعوا اصواتکمفوق صوت النبى» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مىگفت لذا مجلسش بسیار آرام و باوقار بود که حتى صداى به هم زدن بال پرنده به گوش مىرسید. «لایقطع على احد کلامه» هرگز سخن کسى را قطع نمىکرد و تاشخصى مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش مىداد و پس از تمامشدن سخنش آرام پاسخش را مىگفت. و چنان اصحابش را تربیت کرده بود که هرگاه لب مبارکش به سخن وا مىشد، تمام حاضران ساکت مىشده و سرا پا گوش مىشدند «کان على رووسهم الطیر» و هرگاه سخن حضرت تمام مىشد بدون آنکه سخنانشان با هم تزاحم کند، با هریک به نوبت حرف مىزد.
اهمیت و تربیت و کنترل زبان
اگر قبول کردیم که زبان شرورترین و پر منعفت ترین عضو بدن و قابل کنترل ترین عضو در بدن است بالطبع این سؤال پیش می آید که چگونه می توان این عضو مهم را تربیت کرد و تحت کنترل درآورد نتیجتاً بنا به اهمیتی که این عضو دارد تربیت آن و آداب سخن گفتن نیز اهمیت بسیاری دارد.
بنابراین بحث آداب سخن گفتن ارزش و اهمیت بسیار فراتر و زیادتری از آداب تربیت اعضا و عادات دیگر دارد و مثلاً آداب سخن گفتن بسیار مهمتر از آداب غذا خوردن یا آداب خوابیدن است. چراکه کیفیت سخن گفتن تأثیر بسیار بیشتری در زندگی و آینده انسانها از کیفیت غذا خوردن و یا نحوه خوابیدن انسانها دارد. در اینجا دو حدیث راجع به اثرات بسیاری سخن و اثرات سخن کم آورده می شود تا خود تفاوت این دو را و تأثیرات این مطالب را بفهمید.
اثرات بسیاری سخن:
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«من کثر کلامه کثرخطاؤه و من کثر خطاؤه قل حیاؤه و من قل حیاؤه قل ورعه و من قل ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار(1) ؛
کسی که زیاد سخن بگوید، خطایش زیاد می گردد و کسی که خطایش زیاد گردد، حیایش کم می شود و کسی که حیایش کم شود تقوایش کم گردد و کسی که تقوایش کم شود، قلبش می میرد و کسی که قلبش بمیرد داخل آتش می شود.»
اثرات سازنده سخن کم:
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:
«إن من حسن اسلام المرء قلة الکلام(2) ؛
به درستی که از خوبی اسلام برای انسان، کم سخن گفتن او است.»
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«ان احببت سلامة نفسک و ستر معایبک فقلل کلامک و اکثر صمتک یتوفر فکرک و یستنر قلبک(3)؛
اگر سلامت جانت را دوست داری و به پوشش عیب هایت علاقمند هستی، سخن را کم و سکوت را زیاد نما، در این صورت فکر و اندیشه ات زیاد و قلبت نورانی می گردد.»
د: نیک سخن گفتن هنر است
راستی چگونه باید سخن بگوییم، چه چیزهایی را باید بگوییم و چه چیزهایی را نباید بگوییم و اگر قرار است سخن بگوییم چه بگوییم، و چگونه بگوییم و چقدر بگوییم، به چه کسی و کجا بگوییم. مجموعه این آداب بقدری ظریف و دقیق است که امروزه نیک سخن گفتن از حدّ یک عادت به یک هنر تبدیل شده است و امروزه در روانشناسی از گفتگو به عنوان «هنر گفتگو» بحث می شود. یعنی اگر بخواهیم گفتگوی خوبی داشته باشیم باید ماهرانه و هنرمندانه سخن بگویم و آداب و مقررات آن را رعایت کنیم.
پی نوشت و منابع :
1- محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج12، انتشارات مؤسسه آل بیت قم، چاپ سوم، 1416ق، ص
2- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 17578.
3- عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، حدیث 4252، مترجم: محمد حسین جعفری، انتشارات فائز قم، 1379.
فضایل و سیره فردی رسول خدا(ص)- گوشه ای از اخلاق عظیم پیامبر- استاد محمد جواد مهری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
حقوق همسایگان در سیره و سخن نبوى(ص (
ضرورت بحث
پس از خانواده که کوچک ترین و اساسى ترین تشکل اجتماعى انسان ها به شمار می آید, افرادى که در یک محل گرد هم مىآیند و با یکدیگر همسایه مى شوند با وحدت, وفاق و معاشرت ها و روابط عاطفى مى توانند پاسدار بعد انسانى و ارزشى و ضامن استحکام و استوارى واحد اجتماعى خویش باشند.
اسلام براى همسایگان همچون خویشاوندان, حقوقى قایل شده که اگر کسى بخواهد آن ها را نادیده انگارد یا ضایع نماید, گناهکار, خاطى و متجاوز است. در آیه 36 از سوره نسإ, خداوند از انسان مسلمان و بنده راستین و با اخلاص خود مى خواهد که پس از اطاعت و عبادت او, حق بندگان دیگر و آداب معاشرت را مراعات کند و در واقع طبق این آیه, خداوند نسبت به حق خویش و حقوق انسان ها ده فرمان بسیار مهم صادر نموده است که بند ششم و هفتم آن, در خصوص همسایگان دور و نزدیک است که اولا رعایت حقوق آنان طبق مفاد این آیه, عمل نمودن فرمان واجب الهى است و ثانیا این رفتار در ردیف پرستش خداوند و شرک نورزیدن به او آمده است. مفسرین براى (جار ذى القربى) و (جار جنب) که در این آیه آمده, بررسى هاى گوناگونى ارائه داده اند.(1) به همین دلیل, امام صادق(ع) فرموده است:
((علیکم بحسن الجوار فان الله عزوجل امر بذلک(2); بر شما باد به خوش همسایگى پس به درستى که خداوند بدان امر کرده است)). آن فروغ فروزان در فرموده اى دیگر شیعیان را به این موضوع توجه داده است:
((رسول اکرم(ص) براى پرهیزگارى, اهتمام در راه دین, راستى در گفتار, اداى امانت, سجده طولانى و خوش رفتارى نسبت به همسایه, مبعوث شده اند.))(3)
پیامبر اکرم(ص) نیز به مسلمین توصیه نموده اند: ((اگر خواستار آن هستید که پروردگار و فرستاده اش شما را دوست بدارند, وقتى امانتى به شما سپردند آن را ادا کنید و در سخن و گفتار صداقت را در نظر داشته و با همسایگان خود به نیکى رفتار کنید.))(4)
حد همسایگى, حقوق همسایگان
رسول اکرم(ص) در خصوص حد همسایگى فرموده اند: ((کل اربعین دارا جیران من بین یدیه و من خلفه و عن یمینه و عن شماله(5); تا چهل خانه از رو به رو, پشت سر, طرف راست و سمت چپ, همسایه محسوب مى گردند.)) از رسول اکرم(ص) در باره حد همسایگى سوال شد, فرمودند: ((حد الجوار اربعون دارا(6); حد همسایگى چهل خانه است.)) ابن قدامه روایت مرسله اى از عایشه نقل کرده که در آن آمده است از نبى اکرم(ص) از حد همسایگى سوال شد که همین جواب را دادند.(7)
امام صادق(ع) فرموده است: مردى از انصار نزد رسول اکرم(ص) آمد و عرض کرد: خانه اى از فامیلى خریده ام و نزدیک ترین همسایه ام کسى است که به خیرش امیدى ندارم و از شرش هم مصون نمى باشم. رسول خدا(ص) به حضرت على(ع) و ابوذر فرمود: که در مسجد فریاد بزنند: ((ایمان ندارد کسى که همسایه او از شرش در امان نیست.)) پس سه بار این مطلب را گفتند. بعد از آن با دست خود اشاره فرمودند تا چهل خانه از پس و پیش و راست و چپ.(8)
اگر مردم این توصیه ها را مراعات کنند و وظایف خویش را در مورد همسایگان تا چهل خانه انجام دهند و حقوق متقابل در مورد این چهل خانه رعایت شود, مردمى که در شهرک ها, محله ها, روستاها و چادرهاى عشایرى زندگى مى کنند, تا مسافت قابل ملاحظه اى به دلیل رفتارهاى پسندیده نسبت به همدیگر از زندگى توإم با آرامش, مودت, اطمینان و اعتماد متقابل برخوردار خواهند شد و چنین پدیده اى بر رشد عاطفى, فرهنگى, بهبود ساختار اجتماعى و اقتصادى این نواحى اثر خود را خواهد بخشید. و افراد بسیارى قادرند دشوارىها و ناملایمات را پشت سر نهند یا در هنگام گرفتارىها به یارى هم بشتابند و از معضلات زندگى یک دیگر گره گشایى کنند.
البته یادآورى مى گردد افرادى که در همسایگى ما به سر مى برند, بنا به اعتقادات و خویشاوندى, بر سه دسته قرار مى گیرند. چنانچه در روایتى آمده است:
((قال النبى(ص) الجیران ثلاثه جار له حق واحد و جار له ثلاثه حقوق و جار له حقان فالجار الذى له ثلاث حقوق الجار المسلم ذو الرحم فله حق الجوار و حق الاسلام و حق الرحم و اما الذى له حقان فالجار المسلم له حق الجوار و حق الاسلام و اما الذى حق واحد فالجار المشرک.))(9)
نبى اکرم(ص) فرمود: همسایگان به سه دسته تقسیم مى شوند: نخست, همسایه اى که در سه محور برگردن ما حق دارد; حق همسایگى, حق خویشاوندى و حق اسلام (برادر دینى), دوم, همسایه اى که داراى دو حق است; حق همسایگى و حق برادر ایمانى. سوم, همسایه اى که داراى حق همسایگى است و آن, همسایه مشرک مى باشد.
در نهج الفصاحه به نقل از رسول اکرم(ص) آمده است: پس همسایه اى که یک حق دارد, او کم حق ترین همسایگان است.(10)
در روایت دیگر که از پیامبراکرم(ص) نقل شده است ـ پس از دسته بندى همسایگان به سه گروه مورد اشاره ـ در خصوص همسایه اى که یک حق دارد, آمده است:
((ومنهم من له حق واحد الکافر له حق الجوار(11); دسته اى تنها یک حق دارند و آن, کافر است که وظیفه ماست حق همسایگى را نسبت به وى مراعات کنیم.))
ملامحسن فیض کاشانى مى گوید: پس بنگر که چگونه براى فرد غیر مسلمان به محض همسایگى, حقوقى ثبت گردیده است!(12)
دقت در این تقسیم بندى, موید آن است که تعهد و مسئولیت ما تا حدى در مورد همسایگان فراگیراست که حتى اگر کافر یا مشرکى در جوار ما مسکن داشته باشد, در ارتباط با او باید وظایف حقوقى, اخلاقى و رفتارى خود را انجام دهیم و کوتاهى در عملى ساختن حقوق مذکور, بیانگر خللى در جنبه هاى اخلاقى و معاشرت ماست.
رسول اکرم(ص) فرموده است: دانى که حق همسایگى چیست؟ سوگند به خدایى که جان محمد در ید قدرت و فرمان اوست, به حق همسایه نرسد جز کسى که خداوند بر وى رحمت کرده باشد.(13)
خاتم رسولان(ص) در تشریح حق همسایه فرموده است:
((حق الجار ان مرض عدته و ان مات شیعته و ان استقرضک إقرضته و ان اصابه خیر هنإته و ان اصابته مصیبه عزیته و لا ترفع بنإک فوق بنائه فتسد علیه الریح))(14)
حق همسایه آن است که اگر بیمارى به وى روى آورد, عیادتش نمایى و اگر مرگش فرا رسید, در تشییع جنازه او شرکت کنى و اگر از تو قرض خواست, از پرداخت آن امتناع نکنى و اگر شادمانى در زندگى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
آداب سخن گفتن پیامبر اعظم(ص)
پیامبر هرگز بدون جهتسخن نمىگفت، و اگر سخنى مىگفت بیشتر جنبه موعظه و پند داشت، یا مطلبى را مىآموخت و یا به معروف و خیرى امر مىکرد و یا از شر و منکرى مردم را باز مىداشت، تمامسخنانش سودمند و یک کلمه، نه بلکه یک حرف، پوچ و بىارزش نبود، زیرا خوب مىدانست که: «و ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید» وانگهى پیامبر اسوه است و الگو و اوست انسان کامل. پیامبر کسىاست که نخستین آفریده پروردگار، نور مبارکش است: «اول ما خلقالله نورى» پس، از این نور کامل چیزى تراوش نمىکند جز نور، و هر چه مىگوید گفته خدا است «و ما ینطق عن الهوى ان هو الا وحىیوحى». پیامبر هرگز از ذکر خدا غافل نمىشد. در روایت است: «ولایجلس و لایقوم الا على ذکر» او نمىنشست و برنمىخاست جز با ذکر و یاد خدا. پیامبر در هر آن قرین و همنشین ذکر خدا بود چه بر زبان آورد و چه در دل گوید. او خود ذکر خدا را کفاره مجلس مىدانست و اعلام مىداشت که اگر در مجلسى یاد خدا نباشد یا ذکرى از اهل بیت که آن نیز یاد خدا است، پس آن مجلس بر اهلش وزر و وبال است و نحس است و شوم. و اگر حضرت مىخندید از تبسم تجاوز نمىکرد «جل ضحکه التبسم» زیرا قهقهه و خنده با صدا با شئون انسان مودب منافات دارد چه رسد به انسان کامل و چه رسد به اشرف مخلوقات.
پیامبر آرام و آهسته سخن مىگفت و هیچ گاه فریاد نمىزد و صدا را بلند نمىکرد. و مجلس آن حضرت نیز از چنان آرامشى برخوردار بود که عین ادب و تواضع است و کسى در مجلس پیامبر بلند سخن نمىگفت «و اغضض من صوتک» و دستور هم همین بود که کسى صدایش را بالاتر از صداى رسول الله نکند «لاترفعوا اصواتکمفوق صوت النبى» و چون خود حضرت آهسته و آرام سخن مىگفت لذا مجلسش بسیار آرام و باوقار بود که حتى صداى به هم زدن بال پرنده به گوش مىرسید. «لایقطع على احد کلامه» هرگز سخن کسى را قطع نمىکرد و تاشخصى مشغول سخن گفتن بود، به او خوب گوش مىداد و پس از تمامشدن سخنش آرام پاسخش را مىگفت. و چنان اصحابش را تربیت کرده بود که هرگاه لب مبارکش به سخن وا مىشد، تمام حاضران ساکت مىشده و سرا پا گوش مىشدند «کان على رووسهم الطیر» و هرگاه سخن حضرت تمام مىشد بدون آنکه سخنانشان با هم تزاحم کند، با هریک به نوبت حرف مىزد.
اهمیت و تربیت و کنترل زبان
اگر قبول کردیم که زبان شرورترین و پر منعفت ترین عضو بدن و قابل کنترل ترین عضو در بدن است بالطبع این سؤال پیش می آید که چگونه می توان این عضو مهم را تربیت کرد و تحت کنترل درآورد نتیجتاً بنا به اهمیتی که این عضو دارد تربیت آن و آداب سخن گفتن نیز اهمیت بسیاری دارد.
بنابراین بحث آداب سخن گفتن ارزش و اهمیت بسیار فراتر و زیادتری از آداب تربیت اعضا و عادات دیگر دارد و مثلاً آداب سخن گفتن بسیار مهمتر از آداب غذا خوردن یا آداب خوابیدن است. چراکه کیفیت سخن گفتن تأثیر بسیار بیشتری در زندگی و آینده انسانها از کیفیت غذا خوردن و یا نحوه خوابیدن انسانها دارد. در اینجا دو حدیث راجع به اثرات بسیاری سخن و اثرات سخن کم آورده می شود تا خود تفاوت این دو را و تأثیرات این مطالب را بفهمید.
اثرات بسیاری سخن:
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«من کثر کلامه کثرخطاؤه و من کثر خطاؤه قل حیاؤه و من قل حیاؤه قل ورعه و من قل ورعه مات قلبه و من مات قلبه دخل النار(1) ؛
کسی که زیاد سخن بگوید، خطایش زیاد می گردد و کسی که خطایش زیاد گردد، حیایش کم می شود و کسی که حیایش کم شود تقوایش کم گردد و کسی که تقوایش کم شود، قلبش می میرد و کسی که قلبش بمیرد داخل آتش می شود.»
اثرات سازنده سخن کم:
حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم می فرمایند:
«إن من حسن اسلام المرء قلة الکلام(2) ؛
به درستی که از خوبی اسلام برای انسان، کم سخن گفتن او است.»
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:
«ان احببت سلامة نفسک و ستر معایبک فقلل کلامک و اکثر صمتک یتوفر فکرک و یستنر قلبک(3)؛
اگر سلامت جانت را دوست داری و به پوشش عیب هایت علاقمند هستی، سخن را کم و سکوت را زیاد نما، در این صورت فکر و اندیشه ات زیاد و قلبت نورانی می گردد.»
د: نیک سخن گفتن هنر است
راستی چگونه باید سخن بگوییم، چه چیزهایی را باید بگوییم و چه چیزهایی را نباید بگوییم و اگر قرار است سخن بگوییم چه بگوییم، و چگونه بگوییم و چقدر بگوییم، به چه کسی و کجا بگوییم. مجموعه این آداب بقدری ظریف و دقیق است که امروزه نیک سخن گفتن از حدّ یک عادت به یک هنر تبدیل شده است و امروزه در روانشناسی از گفتگو به عنوان «هنر گفتگو» بحث می شود. یعنی اگر بخواهیم گفتگوی خوبی داشته باشیم باید ماهرانه و هنرمندانه سخن بگویم و آداب و مقررات آن را رعایت کنیم.
پی نوشت و منابع :
1- محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج12، انتشارات مؤسسه آل بیت قم، چاپ سوم، 1416ق، ص
2- محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ح 17578.
3- عبدالواحد آمدی، غرر الحکم، حدیث 4252، مترجم: محمد حسین جعفری، انتشارات فائز قم، 1379.
فضایل و سیره فردی رسول خدا(ص)- گوشه ای از اخلاق عظیم پیامبر- استاد محمد جواد مهری
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 18 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فهرست مطالب
عنوان شماره صفحه
چکیده مطالب 2
مقدمه 3
نمایی چیست؟ 4
زشتی سخن چینی 4
دلایل و انگیزه های سخن چینی 5
موارد استثناء در سخن چینی 6
وظیفه ما در برابر سخن چین 6
پیامدهای سخن چینی 6
طرق درمان سخن چینی 7
نمامی و سخن چینی در قران 7
برخورد امام زین العابدین(ع) با فرد سخن چین 8
سخن چینی یکی از اقسام سحر 9
نمامی و عدم استجابت دعا 9
حرام بودن بهشت بر نمامان و سخن چینان 9
عاقبت سخن چین در قبر 9
سخن چین در برزخ وقیامت 10
سخن چین و نکوهش قران 10
سر انجام نمامی از نظر قران 10
نمامی از دیدگاه روایات 11
سخن چینی وعذاب قبر 12
حکایت هایی در عاقبت سخن چینی 13
نتیجه گیری 15
پی نوشت ها و منابع 16
(1)
چکیده مطالب :
سخن چین عبارت است از شخصی که سخن یا راز کسی را برای دیگری بازگو کند و بدین وسیله میان افراد ،ناراحتی ،اختلاف و درگیری ایجاد کنند
دلایل و انگیزههای سخن چینی را می توان درموارد زیر بیان کرد:
نظر سوء داشتن به دیگران و در صدد بدنام کردن شان ،برای تفریح و سرگرمی، جهت هرزه گویی و مجلس آرایی و همنشینی با اهل باطل،برای تفرقه افکنی و ایجاد تشویش و اضطراب در اذهان عمومی ، حسد (حسود نمیتواند آرامش دیگران را تحمل کند) ، عقدۀ حقارت در مقابل دیگران، انتقام جویی از دیگران، جهت جلب توجه و اظهار محبت نسبت به مخاطب
وظیفۀ ما در برابر سخن چین:
اینکه سخن او را تصدیق نکنیم، حضرت علی (ع) در این مورد میفرماید:
«ألْکِذْب السَّعایَةَ و النَمیمَةَ باطِلَةً کانَتْ اوْ صَحیحَةً »
«سعایت و سخن چینی را دروغ شمار، نادرست باشد یا درست »
شخص را از این کار منع کنیم چون سخن چینی از منکرات است ونهی از منکر واجب است.
و به شخصی که از او سخن چینی میشود گمان بد نبریم،و همچنین دربارۀ سخن نمام تجسس و تحقیق نباید کرد و سخن وی را بازگو نکنیم.
برای درمان رذیله سخن چینی ابتدا باید به سراغ انگیزههای آن رفت، عوامل آن که به برخی از آنها اشاره شد از قبیل حسد و دنیا پرستی و... باید از میان برود، دقت در پیامدهای سوء نمامی چه در سطح خانواده چه در سطح جامعه، توجه به عذاب و مجازات سخن چین، برخورد مردم با ایمان با آنها (توجه نکردن، مطرود ساختن و ...) از مهمترین طرق درمان این پدیدۀ شوم است.
قران کریم در نکوهش از فرد سخن چین، وی را به آتش جهنم تهدید میکند و پی روی از او را جایز نمی داند ، در مواردی آن را مشاء بِنَمیم می نامد .و زنیم خطاب می کند که به معنی بی اصل و نسب می باشد ائمه معصومین نیز سخن چینان را در روایات بدترین افراد معرفی نموده و بهشت را بر آنان حرام می دانند و عذاب قبری سخت در انتظار آنان خواهد بود که کنترل زبان بهترین راه برای دوری از آن می باشد .
(2)
مقدمه :
اصولا در دین اسلام ، حفظ روابط اجتماعی و وحدت و برادری در جامعه بسیار مهم تلقی شده و بر هم زدن دوستی ها و برادری ها گناهی بس بزرگ است ، زیرا از نگاه اسلام بسیاری از اشکالات افراد ، در پرتو دوستی ها و ارتباطات از بین می رود و بودن در جمع و داشتن دوستان خوب ، مانع بزرگی بر سر انجام بسیاری از گناهان است ! و شاید یکی از دلایل بالا بودن آمار جرم و جنایت و فساد در شهرها و کشورهای مهاجرپذیر همین باشد که در بین مهاجران ، روابط اجتماعی مستحکمی برقرار نمی باشد و افراد در این شهرها و کشورها بصورت واحدهای ، جدا از هم و کاملا بیگانه با آداب و رسوم یکدیگر زندگی می کنند و حتی گاهی زبان یکدیگر را نیز نمی دانند
یکی از گناهان، رذایل ولغزش های اخلاقی که در دین مبین اسلام نیز بسیار مزمت شده است و جامعه کنونی هم با آن بسیار درگیر است “نمامی” در سخن چینی است به نحوی که این عمل به قدری قبیح است که فاعل آن در روایات بدترین افراد در امت اسلام وامم دیگر شناخته شده است(1) این خصلت را قران کریم و احادیث فراوانی مورد نکوهش قرار داده و به افراد سفارش می کنند تا هم سخن چینی پرهیز کنند و هم به سخن افراد سخن چین ترتیب اثر ندهند وبا روش های صحیح و حساب شدهبه مبارزه با سخن چینی اقدام کنند چنانچه امام صادق (علیه السلام) در این رابطه فرمودند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به صحابه خویش فرمود : آیا شما را به بدترینتان آگاه نکنم؟گفتند: بلی یا رسول الله، فرمود : آن که سخن چینی نموده و میان دوستان جدایی افکند و برای مردمان پاکدامن عیب جویی کند.(2)
و در حدیثی دیگر نیز آن حضرت فرمودند: امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود : بدترین شما آن کسانی هستند که سخن چینی کنند و میان دوستان جدایی افکنند و برای پاکدامنان عیب جوید .(3)
(3)
نمایی چیست ؟
در زبان قران کریم و احادیث پیشوایان از سخن چین با واژه های :نمام، قتات و سمایت کننده یاد شده است.
واژه "نمامی" در لغت برگرفته از نمَّ (ن م م) به معنی سخن چینی کردن و سخن گفتن برای اختلاف است، نمیمه همان سخن چینی و دو به هم زنی است (1).
و سخن چین عبارت است از شخصی که سخن یا راز کسی را برای دیگری بازگو کند و بدین وسیله میان افراد ،ناراحتی ،اختلاف و درگیری ایجاد کنند
حقیقت سخن چینی همان افشای سر و پرده دری است چه از طریق گفتار، چه نوشتار چه رمز و اشاره.(2) برخی "سمایت" را همان سخن چینی میدانند با این تفاوت که از کسی که نزد او سخن چینی میشود بیم ضرر و اذیت داشته باشد، مانند: سلاطین و امرا و حکّام. این بدترین نوع سخن چینی است و گناه آن بیشتر است و از دشمنی و از مال دوستی ناشی میشود.(3) در مقابل سخن چینی، صفت پسندیده اصلاح ذات البین است یعنی آشتی دادن میان دو نفر که خصومت بینشان ایجاد شده. نمامی و سخن چینی یکی از بزرگترین گناهان است و اصلاح ذات البین یکی از وظایف مهم خداپسندانه و انسانی است.(4) دو زبانی نوعی از سخن چینی است که وقتی انسان بین دو نفر مخالف قرار میگیرد با هر دو موافق باشد و موافق میلش صحبت کند. این عمل عین نفاق است مگر اینکه بخواهد کینۀ کسی را از دل دیگری بزداید (که این همان اصلاح ذات البین است و مورد تأیید شرع میباشد.)(5) شخص نمام به تعبیر ادبا مانند هیزم شکنی است که شعلههای آتش اختلاف را مشتعل تر میسازد.(6)
زشتی سخن چینی :
وظیفه هر مسلمانی که برای حفظ اسرار زندگی افراد کوشا باشد و سخنی را که نزد او بیان می کنند آن را امانت بداند اگر نگرانی و اختلافی میان دو مسلمان هست آن را برطرف کند و برای تحکیم مهر و محبت و یگانگی و پیوند وحدت میان اهل ایمان تلاش نماید،اما متأسفانه سخن چین و دو به هم زن، برخلاف این موازین اخلاقی رفتار می کند و از روی نادانی یا به منظور ایجاد ناراحتی و تخریب کسی ، به سخن چینی اقدام می کنند و به اختلافات دامن می زنند. امام علی فرموده اند : سخن چینی گناهی ست که هرگز فراموش نمی شود.(7) آن حضرت سخن چینی را اخلاق افراد منافق و شیوه ی کسانی شمرده که از دایره ی دین خارج شده اند.(8)
سروده ای از سعدی شیرازی در زشتی سخن چینی :
میان دو کس جنگ چو آتش است سخن چین بدبخت هیزم کش است
کنند این وآن خوش دگر باره دل ومی اندر میان کور بخت و خجل میان دو آتش افروختن نه عقل است و خود ، در میان سوختن
(4)