لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
اثر بخشی رفتار والدین در ارتقای سلامت روانی فرزندان
عقل دانش مدار انسان را می بایست با توجه به تحولات پرشتاب عصر فرامدرن با روح آرام بخش تلفیق کرد.
عقل دانش مدار انسان را می بایست با توجه به تحولات پرشتاب عصر فرامدرن با روح آرام بخش تلفیق کرد.
لازمه ماندگاری و بقاء، حرکت کردن هم جهت و همسو با این تحولات است.
با توجه به شرایط پیچیده زندگی والدین به جهت نداشتن فرصت کافی برای تربیت و آموزش فرزندان خود تربیت و آموزش آنها را به نهادهای آموزشی سپرده اند تا علاوه بر آموزش مهارتهای تحصیلی، آموزش مهارتهای زندگی راهم ییاموزند.
آیا می توان گفت دانش آموزی که صرفاَ در فعالیت های تحصیلی موفق است از نظر روانی، سلامت کاملی را دارا می باشد؟
آیا می توان نقش خانواده را در سلامت روان این فرزندان که خود سرمایه های این مرز و بوم هستند، نادیده گرفت.
سرمایه هایی که در صورت برخورداری از سلامت کامل می توانند منجر به نوآوری و اندیشه کار درجامعه شوند.
باید بتوان نسلی خود آغازگر، خود مشاهده گر، خود قضاوت کننده، خود راهبر مدیر و خود تغییر دهنده تربیت کرد و آنها را قادر ساخت تا ظرفیت های جدیدی در خود بوجود آورند و آگاهانه، مستمرانه و سریع تغییرات ایجاد نموده و پاسخگوی سریع در جامعه در حال یادگیری باشند.
این زمانی مؤثر است که این سرمایه ها در سلامت کامل روانی باشند.
خانواده به عنوان اولین، مؤثرترین، مهمترین کانون رشد و تربیت ومنبع کسب اطلاع در شکل گیری و ایجاد سلامت روانی نقش ارزنده ای را دارد و هیج جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند مگر این که از خانواده های سالمی برخوردار باشد، خانواده ای که بتواند خود را با تغییرات اجتماعی وسیعی که ناشی از گذر سنت به مدرنیزه است تطبیق دهد و در این راستا به تربیت فرزندانی توجه داشته باشد که بتوانند برای خود و جامعه شان مفید واقع شوند.
سازمان جهانی بهداشت (WTO)، سلامت روانی را توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی و جسمانی تعریف کرده است که هیچکدام بر دیگری برتری ندارد.
این سازمان معتقد است که بهداشت روانی فقط عدم وجود بیماری و یا عقب ماندگی نیست، بنابراین کسی که احساس ناراحتی نکند از نظر روانی سالم محسوب می شد.
سلامت روانی همان سلامت فکر کردن و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است نه تنها جسم، بلکه روح نیز احتیاج به مراقبت دارد و این دو جدای از هم نیستند.
ایجاد سلامت روانی، هدف سازگاری فرد با محیط اطراف خود است در صورتی که بتواند خود را با محیط تطبیق دهد، قابلیت های خود را بروز دهد و فاقد اختلالات عاطفی و رفتاری باشد، در این صورت می توان گفت، از سلامت روانی برخوردار است.
● ویژگیهای فردی که دارای سلامت روانی است
ـ نسبت به خود، خانواده و جامعه بی تفاوت نیست.
ـ با دیگران سازگاری دارد.
ـ به خود و دیگران احترام می گذارد.
ـ شاد و مثبت اندیش است.
ـ به نقاط ضعف و قدرت خود آگاهی دارد.
ـ در برابر ناکامی ها تسلیم نمی شود و خود را نمی بازد.
ـ در برابر موقعیت ها و شرایط، انعطاف پذیر است.
ـ از توانایی های خود شناخت دارد و به دنبال رشد استعدادهایش است.
ـ دنیا را گذرگاهی برای رسیدن به آخرت می داند.
ـ نیازهایش را به گونه پاببای برآورده می کند که با ارزش های جامعه منافات نداشته باشد.
ـ صداقت و درستکاری در رفتار و گفتارش دارد.
ـ امید و شوق به زندگی دارد.
ـ فردی خود کنترل در تمام شرایط زندگی است.
ـ مسئولیت پذیر ومتعهد است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
نقش پیشگیری در سلامت روان
مفهوم سلامت روان علاوه بر فقدان بیماری و اختلال روانی، برخورداری از رفاه و آسایش فیزیکی، روانی- اجتماعی و تسلط نسبی بر استرسهای روزمره زندگی است.آگاهی از نحوه بروز و شکل گیری اختلالات روانی خفیف و شدید و تاثیرات عوامل استرس زا بر سلامت روان و نحوه پیشگیری و مدارا یا مقابله با این عوامل نقش اساسی در جهت تثبیت یا ارتقای سلامت روان انسانها دارد. امروزه با گسترش ارتباطات، حذف نسبی موانع جغرافیایی و پیچیدهتر شدن روابط فردی و اجتماعی به دنبال توسعه شهرنشینی و بروز مکرر و سریع تغییرات در زندگی روزمره انسانها شاهد افزایش نسبی استرس در جوامع انسانی هستند. در عین حال افزایش آگاهی و دانش مردم نسبت به این تغییرات و درک عوارض حاصله جستجوی علمی بیشتری را در جهت کنترل این عوامل و پیشگیری های اساسیتر از بروز اختلال در سلامت روان ضرورت بیشتری پیدا کرده است.
قدم اول در همه مراحل پیشگیری اعم از: پیشگیری از بروز، پیشگیری از تشدید یا تداوم اختلال و پیشگیری از عوارض بعدی هر اختلال در زمینه سلامت روان داشتن اطلاعات علمی در این زمینه است. اگر نیم نگاهی به برخی آمارها در زمینه اختلالات روانپزشکی بیندازیم، این اهمیت واضحتر میگردد و خصوصاً که این آمارها جهانی و مستقل از شرایط اقلیمی و فرهنگی و اجتماعی محدوده کشورها بوده و نتایج آن تکرار و تایید گردیده است. به عنوان نمونه سه تا پنج درصد جمعیت از بیماریهای روانی شدید رنج میبرند، و نیازمند درمان مداوم به صورت بیشتری یا سرپایی توسط روانپزشک میباشند. درصد مبتلایان به افسردگی حدود ده تا پانزده درصد جمعیت در طول عمر افراد جامعه بوده و اختلالات اضطرابی و وسواس و سایر بیماریهایی که موجب افت نسبی عملکرد شخصی و اجتماعی و اختلال در روابط بین فردی و زناشویی میگردند به طور پیوسته یک ششم جمعیت را درگیر می سازند. اختلالات شخصیت، بیماریهای خفیف روانی که ظاهراً مد نظر افراد غیرمتخصص نمیباشند ولی موجب بروز تنش در روابط فردی میشوند نیز به این آمار افزوده میشوند و اگر سایر علتها مثل اعتیاد(در همه ردههای سنی) و عوارض ناشی از آسیبهای اجتماعی همچون طلاق، فقر، بیکاری و قربانیان خشونت و ... را در نظر بگیریم متوجه این واقعیت میشویم که سلامت روان در هر یک از ما به طور مستمر و بالقوه در معرض تهدید بوده و بایستی با راههای پیشگیری از بیماریهای روانی و مقابله با این همه تهدید سلامت و ممانعت از خسارتهای احتمالی اقتصادی، فردی و اجتماعی آنها بیش از پیش آشنا شویم.
یکی از معیارهایی که توسط سازمان بهداشت جهانی در ارزیابی میزان عوارض ناشی از بیماریها بکار میرود DALY یا Disability Adjusted Life Years است که بر اساس آن سالهای عمر از دست رفته به دلیل ناتوانی ناشی از بیماری محاسبه میشود. طبق آمار WHO در سال 2001 میلادی 33 درصد از عمر از دست رفته به دلیل اختلالات اعصاب و روان بوده و افسردگی اساسی به تنهایی مسئول 12 تا 15 درصد از سالهای سپری شده با ناتوانی بوده که در بین تمامی بیماریهای جسمی و روانی به تنهایی رتبه سوم را داشته است. براساس پیشبینیها در سال 2015 میلادی افسردگی اساسی(MDD) حایز رتبه اول در ناتوانی شغلی و اجتماعی افراد خواهد شد. تاثیر متقابل اختلالات اعصاب و روان مثل افسردگی و اضطراب با سایر بیماریهای طبی مثل فشار خون، دیابت و سرطان کاملاً روشن شده است، به طوری که اکثریت بیماریهای طبی مثل بالا بودن فشار خون، دیابت و روماتیسم و ... تحت عنوان بیماریهای روان- تنی طبقهبندی می شوند. بر این اساس در حال حاضر هم که بر اساس معیار Daly بیماریهایی همچون بیماریهای قلبی و بیماریهای عفونی که فعلاً رتبههای اول و دوم را در ایجاد سالهای همراه ناتوانی در طول عمر انسانها دارند هم تحت تاثیر اختلالات اعصاب و روان و استرسهای روزمره زندگی میباشند. آمار موجود گویای میزان این تاثیرات است به طوری که سی درصد از مبتلایان به فشار خون و صرع، 27 درصد از مبتلایان به انواع سرطان، 44 درصد ازمبتلایان به ایدز و 46 درصد مبتلایان به سل به طور همزمان از افسردگی اساسی رنج میبرند و همین ابتلای توام(که فراتر از اطلاق روان- تنی است) باعث ناامیدی این بیماران نسبت به بهبودی و قطع عمدی درمان و عدم همکاری با پزشکان معالج و مشکلات فراوان در مسیر درمانهای طبی میگردد. طی همین آمار میزان خودکشی در مبتلایان به بیماریهای مزمن طبی حدود ده برابر جمعیت عادی میباشد. گذشته از هزینههای عاطفی دامنگیر خانواده بیماران اعصاب و روان، هزینههای سنگین اقتصادی به دنبال از کار افتادگی این بیماران به جامعه تحمیل میگردد که شامل مبالغ قابل توجهی از سرمایههای ملی در هر جامعه خواهد بود.
با توجه به تحمیل هزینههای سرسام آور اقتصادی و اجتماعی اختلالات روانی بر کل جامعه، لزوم پیشگیری از این اختلالات و ارتقای سلامت روان بهترین راه جلوگیری از اتلاف سرمایههای ملی و حفظ سلامت عمومی افراد جامعه میباشد.
این پیشگیریها بر دو نگرش استوارند.
نگرش اول: افزایش کارآیی و آگاهی عمومی افراد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
رسانه و سلامت
مثلی است که می گوید: «سلامت همه چیز نیست. اما همه چیز بدون سلامت هیچ است.»
این سخن به درستی و روشنی به اهمیت بحث سلامت اشاره دارد. اگر به معنای جامعی از سلامت برسیم، در مییابیم که برخلاف بسیاری مثلها، چندان اغراق آمیز هم نیست.
واقعیت این است که با وجود پیشرفتهای شگفت علمی و دستاوردهای خیره کننده در عرصه فنآوری های نوین دیجیتال، ذره ای از اهمیت آنچه که از او تعبیر به «برنامه آموزش سلامت عمومی» می شود، کاسته نشده است. بلکه پیچیدگی های روز افزون زندگی مدرن همچنان بر ضرورت سیاستهای بلند مدت و سپس گیرایی آموزشها افزوده است و همچنان در مورد راه کارهای تأثیر پذیری و کارایی نحوه آموزشها ، پژوهشهایی تازه درمحافل آکادمیک منتشر میشود.
جای توضیح وتشریح ندارد، که جوامع مدرن و به اصطلاح پیشرفته امروز، از گروه های نابهنجار اجتماعی، از خودکشی در سنین پایین (جوانی) واز اضطراب واختلالات زندگی پیچیده و فشرده شهری و پاره ای پدیده های موسوم به آثار زندگی شهری، که در جوامع گوناگون به اشکال مختلف وجود دارد، رنج می برند. گویی با وجود همه دستاوردهای خیره کننده، انسان هنوز اندر خم کوچه سلامتی است. به راستی سلامت چیست؟ و چرا در جوامع پیشرفته امروز نیز، سلامت به عنوان یک مسأله ی همچنان جدی، پر رنگ و دغدغه آفرین است؟
سلامت چیست؟
معمولاً وقتی از سلامت سخن به میان می آید، ناخود آگاه پزشک و بیمارستان و بستر بیماری به ذهن متبادر می شود. اما واقعیت این است که این معنا از سلامت، تنها بخشی از آن مفهوم را افاده می کند.قتی می گوییم سلامت، هم سلامتی جسم در نظر است و هم سلامت روان از آن مراد می شود. سلامت جسم و روان مثل زنجیر به هم وابسته اند و هر یک تقویت کننده ی دیگری است .
امروزه وقتی از سلامت سخن به میان می آید، جنبه روانی و به خصوص اجتماعی آن نیز مطرح است. چون در حالی می توان توقع داشت فرد فرد جامعه از روانی سالم برخوردار باشند، که مناسبات اجتماعی سالم باشد.
این نگاه باعث رویکرد جدیدی به سلامت جسم نیز شده است. این رویکرد رو به رشد که به خصوص در چین و انگلستان هواداران بسیاری دارد و در جامعه ما نیز گامهای خوبی در این راستا برداشته شده است، "پزشکی جامعه نگر" یا "جامعه محور" نامیده می شود.
در این رویکرد پزشکان در بیمارستان به انتظار مریض نمی نشیند. بلکه سلامتی در بخشی از شهر یا جامعه شان را با اجرای برنامه های سلامت و به کمک روشهای پیشگیری پی گیری می کنند. اجرای این برنامه ها مستلزم وجود سرمایه اجتماعی، یعنی همدلی و همکاری مردم در اجرای این برنامه ها و روشهای پیشگیرانه است. در این رویکرد پزشکان بیش از اینکه از راه مداوای بیماران کسب درآمد کنند، در راه جلوگیری از مریض نشدن مردم فعالیت می کنند.
به هر حال از این منظر سلامت جسم و روان به هم وابسته و مکمل یکدیگرند. چون در حالی می توان توقع داشت شاخصه های سلامت جسمی در جامعه مطلوب باشد، که میزان مشارکت مردم و اعتمادشان به برنامه های "پزشکی جامعه نگر" بالا باشد.امروزه سلامت چه از بعد روانی و چه از بعد جسمی، یک محصول اجتماعی است. تنظیم یک برنامه ی بهبود سلامت، بدون توجه به زمینه اجتماعی و فرهنگی جامعه مورد نظر به راه کارهایی غیر کارآمد می انجامد. چون کنشهای فردی متأثر از بستر اجتماعی و درک مشترک از مقولات، بر رفتارهای انتخابی و نگرشهای افراد به روشنی و صراحت نقش رسانه ها را در امر آموزش برنامه های سلامت نشان می دهد. به جرأت می توان گفت، مسأله سلامت در هر جامعه متأثر از رویکرد و استراتژی رسانه ای در آن جامعه است.
رسانه و سلامت
سلامت را حالت کاملی از تعادل بین انسان و محیط فیزیکی، احساسی و اجتماعی دانسته اند. در این مفهوم سالم بودن فرد (از جهت جسمی و هم از حیث روانی) در توانایی او در زیست اجتماعی مطلوب و شایسته نهفته است.
از این رو آموزش سلامت را فرایند آموختن رفتارهایی دانسته اند، که در حفظ و بهبود سلامت فرد و گروه ها مؤثر است. به عبارت دیگر آموزش سلامت یک رویکرد کل نگر برای توانمند کردن افراد برای شناخت دیگران و محیط است. این تأکید بر شناخت دیگران و محیط، به روشنی ماهیت اجتماعی آموزش سلامت را نشان می دهد.
در گذشته اما این ماهیت اجتماعی برای بحث سلامت چندان لحاظ نمی شد. اساساً برنامه های آموزش سلامت عمومی را به دو دسته که مولود دو نگاه یا دو رویکرد است، تقسیم بندی کرده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
مقدمه
بیمارهای روانی از آغاز پیدایش بشر وجود داشته است و هیچ انسانی در مقابل این بیماریها مصونیت ندارد این خطر همیشه بشر را تهدید میکند. (احمدوند، 1382، ص 2)
عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است. در هر طبقه و صنفی در هرگروه و جمعی، اشخاص نامتعادلی زندگی میکنند بنابراین در مورد همه افراد، اعم از کارگر، دانشپژوه، پزشک و مهندس، زارع، استاد دانشگاه و غیره، خطر ابتلاء به ناراحتیهای روانی وجود دارد به عبارت دیگر، هیچ فرد انسانی در برابر امراض مصونیت ندارد (شاملو 1381،ص10)
سلامت جسم و روان، انبساط خاطر و در نهایت شادکامی و تن آرامی پدیدههایی هستند که در ارتباط محیط زیست انسانها تحقق میپذیرند کارکرد نامناسب نهادها، نظامهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بهداشتی، درمانی در یک جامعه در ارتباط مستقیم با بهداشت روانی و جسمی مردم آن جامعه است و سلامت افراد را دچار مخاطره میکند، در اجتماعاتی که انسانها تحت تأثیر عوامل نامساعد محیطی باشد حوادث طبیعی (سیل و زلزله و ...) بیماریهای اپیدمیک، نارساناییهای ناشی از گسترش شهرهای بزرگ (آلودگی هوا، ترافیک، محیط پرهیاهو) بیعدالتیهای اقتصادی، جنگ، بحرانهای اجتماعی، از هم گسیختگی خانوادگی، تضادهای درون گروهی و برون گروهی فرهنگی و مسائلی از این قبیل نمیتوان از این قبیل قرار دارند نمیتوان انتظار سلامت جسمی و روانی را داشت هریک از پدیدههای اجتماعی و طبیعی بالا میتواند زندگی عادی یک شخصیت سالم را تحت تأثیر قرار داده و آن را از حالت طبیعی خارج کند.
صاحبنظران معتقدند تا زمانی که مفهوم عدالت، تساوی، حقوق اجتماعی و اقتصادی، بهداشتی و درمانی در جهان به نحو مطلوبی پیاده نشود و توزیع عادلانه وسائل و امکانات درمانی و پیشگیری بیماریها به طور منصفانه صورت نگیرد امکان سلامت جسمی و روانی مطلوب برای جامعه بشری میسر نیست (احمدوند،1382، ص2 ).
ارتباط یک فرایند دوطرفه است، ارتباط رفتار خاصی است که شکل آن از آدمی سر میزند و او را از سایر موجودات زنده متمایز میکند(ساعتچی،1382، ص283 )
برقراری ارتباط یکی از مسائلی است که اغلب مواقع ضمن بحث از رفتار سازمانی مطرح میشود و این امر هنوز یکی از بزرگترین مشکلات مدیریت نوین است.
ارتباطات مبحثی بسیار گسترده است و بی شک به قلمروی رفتار سازمانی محدود نمیشود. برآورد میشود که این اصطلاح تقریباً سه چهارم حیات انسان را در میگیرد و هرگاه پای مدیران در میان باشد این عدد بازهم بزرگتر خواهد شد (لوتانز، مترجم سرمدی، 1374 ، ص67)
تمام صاحبنظران سازمان و مدیریت و علمای علوم اجتماعی بر این عقیدهاند که ارتباطات یکی از مهمترین فعالیتهای بشری است. انسانها در تمامی احوال احتیاج به برقراری ارتباط با دیگران دارند و بدون برقراری ارتباط با دیگران نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند.
(فرهنگی،1379، شماره 2)
سازمانی که افراد آن برخود نافذ و مؤثر با یکدیگر نداشته باشند توانمندیهای لازم را برای اجرای وظایف خود ندارد و نمیتواند در کارکنان انگیزه لازم را ایجاد نماید. زیرا ارتباط بستر مبادله اطلاعات است بدون برقراری ارتباطات اثر بخش مبادله اطلاعات امکانپذیر نمیباشد لذا با عنایت به اهمیت روزافزون مبادله اطلاعات در دنیای پرتلاطم کنونی، لزوم عنایت بیشتر به مقوله ارتباط مشخص میشود.(محبعلی،1370، شماره13)
ارتباطات موثر یکی از عناصر کلیدی موفقیت مدیران است چرا که اطلاعات به عنوان یک داده مهم در سیستم سازمانی در سایه ارتباطات مؤثروارد سازمان میشود و همین که به سازمان راه یافت، باز نیازمند یک سیستم ارتباطی کارآمد است. تا مورد پردازش قرار گرفته و بسان خون در رگهای سازمان جریان یابد. (مقیمی، 1385، ص311)
بنابراین اگر جامعهای قصد دارد در دنیای پر رقابت امروزی از رونق اقتصادی، رشد اجتماعی و زندگی بهتر برخوردار باشد، و نیز خود را برای زندگی بهتر در قرن بیست و یکم آماده سازد لازم است بهرهوری یالایی داشته باشد برای اینکه بهرهوری یک کشور افزایش یابد لازم است همهی سازمانهای (تولیدی، خدماتی، پرداختی، آموزشی و ...) آن کشور بهرهوری بالا داشته باشند. براساس نظریه چند عاملی بهرهوری در شرایطی امکان دستیابی به بالاترین میزان بهرهوری امکانپذیر است که کارکنان سازمان از سلامت روانی کامل برخوردار باشند و شبکه های ارتباطی سازمان، سالم و اثربخش باشد(ساعتچی،1382، ص10-9 )
بیان مسئله
از مشخصات یک سازمان سالم آن است که سلامت جسمی و روانی کارکنان آن به همان اندازه مورد توجه و علاقهی مدیریت سازمان قرار گیرد که تولید و بهرهوری مورد تأکید قرار گرفته است. در یک جامعهی سالم، مسئولیتهای سازمانهای تولیدی منحصربه تولید هرچه بیشتر کالاها و خدمات سودآور نیست و مدیران سازمانهای چنین جوامعی میدانند که تولید بیشتر نتیجه و محصول مدیریت اثربخش است و مدیریت اثربخش نیز بدون توجه و اعتقاد به سلامت روانی، کارکنان حاصل نمیشود(ساعتچی، 1382، ص6-2).
بنابراین، امروزه مسئولین امر با سرمایهگذاری کلان سعی دارند با ایجاد شرایط فیزیکی و روانشناختی بهینه برای پرسنل خود آنها را برای انجام بهتر و دقیقتر وظایف خودیاری دهند تا بهرهوری کارکنان افزایش یابد. (تورنر، بارلینگ، زاچارتوس،2002،تورنر و لیوند،1999)
بسیاری از مسائل و مشکلات روابط انسانی در سازمانهای رسمی حاصل عدم وجود یک سیستم ارتباطی منظم میباشد بدون ارتباطات هیچ یک از سازمانهای انسانی قادر به ادامه حیات خود نیستند و مطلوبیت سازمانی بستگی به مطلوبیت کارکنان دارد (پرهیزکار، 1380، ص322 )
مشکلی که اکثراً در سازمانهای خود با آنها مواجه هستیم این است که افراد حرف یکدیگر را نمیفهمند و مسائل زود جنبهی شخصی پیدا میکند، این سو، تفاهمات افراد در را در مقابل هم قرار میدهد، بدین ترتیب پیامدهای ناخوشایندی برای کل سازمان به همراه دارد که شاید یکی از این پیامدها پایین بودن بهرهوری نیروی انسانی باشد.
در یک بررسی جامع به منظور بررسی راههای افزایش بهرهوری واحدهای تجاری و صنعتی که در سال 1992 صورت پذیرفت آشکار شد که عدم استفاده صحیح از اطلاعات و فقدان ارتباط مؤثر میان تصمیمگیرندگان و مجریان در واحدهای بزرگ و کوچک از مؤثرترین علل ناکامی این واحدها در دستیابی به اهداف مورد نظر و یا رقابت موفقیت آمیز با رقباست. نتایج این تحقیقات نشان داد که تنها 3% از گزارشها و بخشنامه و اطلاعیه های داخلی به گونهای تنظیم میشود که همه دریافتکنندگان به خوبی از مفاد آنها سر در آورند و 70% بقیه دستورالعملها دارای کیفیتی نامطلوب و توزیعی نامناسب میباشند ( محبعلی،1381،ص10)
ساعتچی(1382) به عوامل برون سازمانی و درون سازمانی به عنوان متغیرهای اثرگذار بر بهرهوری ناممیبرد و از جمله این متغیرها، سلامت و بهداشت روان کارکنان و ارتباطات اثربخش را بر بهرهوری می داند.
این پژوهش در حال حاضر به دو متغیر سلامت و ارتباطات اثربخش بر بهرهوری یک کارخانه ساخت نوشیدنی گازدار در مشهد متمرکز است.
و با توجه به اینکه بهروری کارکنان یک موضوع بسیار مهم برای کارخانهها و مراکز صنعتی مختلف است و با توجه به اینکه ارتباطات اثربخش و سلامت روان میتواند بر بهرهوری کارکنان تأثیر بسیار بالایی داشته باشد. این موضوع مورد توجه مدیران این کارخانه ساخت نوشیدنی درمشهد قرار گرفت و پژوهشگر بر آن شد که سئوال ذیل را در رابطه با این کارخانه پاسخ دهد، آیا سلامت روان و ارتباطات اثربخش بر بهرهوری کارکنان در یک کارخانه ساخت نوشیدنی گازدار در شهر مشهد تأثیر دارد؟
رابطه بین سلامت روان و ارتباطات اثر بخش بر بهرهوری بحث نسبتاً جدیدی است و در این زمینه تحقیقات زیادی صورت نگرفته است.
تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از تضادها و تعارضهایی که بین افراد یا کارکنان یک سازمان پیش میآید ناشی از ارتباطات ضعیف یا ارتباطات ناقص است زیرا افراد هفتاد درصد ساعت کارشان را به صورت نوشتن، خواندن، صحبت کردن و یا گوشدادن، صرف ارتباطات میکنند.
اهداف تحقیق
هدف کلی:
چنانچه قبل از این مطرح شد هدف این پژوهش، تأثیر بررسی سلامت روان و ارتباطات اثربخش بر بهرهوری در یک کارخانه ساخت نوشیدنی گازدارد در شهر مشهد است.
که در راستای تحقق این هدف دستیابی به اهداف جزئی زیر مد نظر است:
بررسی تأثیر ارتباطات اثر بخش بر بهرهوری کارکنان یک کارخانه ساخت نوشیدنی گازدار در مشهد میباشد.
بررسی تأثیر سلامت روان بر بهرهوری کارکنان یک کارخانه ساخت نوشیدنی گازدار در مشهد میباشد.
اهمیت موضوع تحقیق
بررسی فوق به احتمال بسیار زیاد بر تصمیمگیری مدیران در رابطه با کارهای آموزشی بر روی بهرهوری میشود این پژوهش پس از مشورت با مدیران و به علت نیاز مدیران به سلامت روان و اطلاعات مربوط به ارتباطات اثربخش کارکنان و تأثیر این متغیرها بر بهرهوری کارکنان انجام میشود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
سلامت جنسی در کودکان و نوجوانان
مقدمه :
صحبت کردن در باره جنسیت برای اغلب والدین کاری دشوار است.والدین یا نگران زیاد گفتن هستند و یا کم گفتن ویا نگران گیج کردن بچه های خود. بسیاری از والدین هم فکر میکنند که اگر در باره مسائل جنسی با کودکان خود صحبت کنند افکار جنسی را در ذهن های کوچک آنها پرورش میدهند و با این کار بچه ها را به تجربه های جنسی تشویق میکنند. بعضی از والدین دیگر نیز فکر میکنند که اگر کودکشان سوال نمی کند یا علاقه خاصی نسبت به موضوع نشان نمیدهد به این علت است که هنوز خیلی کوچک است یا اصلا به موضوع علاقه ندارد. والدین فکر میکنند که اگر کودکشان در ظاهر بیعلاقه است ،لابد هنوز آمادگی لازم را ندارد و یا بدتر از آن شاید نیازی به دانستن ندارد.ولی بچه ها حتما سوال دارند . شاید نمی دانند که چگونه بپرسند و یا شاید بی میلی والدین خود را نسبت به پاسخ گفتن به چنین سوالاتی احساس میکنند. کودکان در چنین موقعیت هایی هنگام برخورد با موضوعات مربوط به جنسیت، از والدین خود رو میگردانند. بنابراین مسئولیت شما این است که حرف بزنید و اجازه ندهید که ناراحتی خودتان یا سکوت فرزندتان مانع باز کردن باب گفت و گو بشود. نزد فرزندتان اعتراف کنید که سخن گفتن در باره جنسیت گاهی با شرم و حیا همراه است چون موضوع خیلی حساس و خصوصی است و همین میتواند زمینه مشترکی باشد تا گفت و گویتان را آغاز کنید. به یاد داشته باشید که لازم نیست همه اطلاعات را یکجا دراختیار او بگذارید. فراگیری آموزش جنسی نیز مانند دروس ریاضی و علوم باید به تدریج و در طی زمان صورت گیرد. از مفاهیم پایه ای شروع کنید و همگام با رشد کودکتان که قدرت درک او نیز برای دریافت جزئیات بیشتر میشود، بر میزان مفاهیم پایه بیفزائید.
شما چه به طور جدی در باره جنسیت با فرزندتان صحبت کرده باشید یا نه ، باید بدانید که روند غیر رسمی آموزش جنسی آنها از همان لحظه تولد آغاز شده است . شما والدین از همان موقع ، جنسیت آنها را با نحوه برخوردتان ، چگونگی پاسخگوئی به نیازهای آنها و با الگوی رفتاری خود پرورش داده اید. توجه به این نکنه مهم است که کودکانتان در تمام این مدت بدون کمک مستقیم شما چیزهائی در باره جنسیت آموخته اند و روند
یادگیری آنها _ چه بخواهید در آن نقش فعالی داشته باشید و چه نخواهید _ در آینده ادامه خواهد یافت.
والدین مسئولیت آموزش جنسی فرزندان خود را بر عهده دارند و نخستین قدم برای آنها در انجام این امر، آموزش دادن به کودکان در زمینه اصول اولیه جنسیت است اما بسیاری از والدین از پیچیدگیهای واژه جنسیت درک روشنی ندارند و اغلب آن را با جنس اشتباه میگیرند. جنسیت چیزی بیش از جنس یا هویت جنسی است و در رشد هر فرد نقشی حیاتی ایفا میکند. درک جنسیت شامل درک چگونگی کارکرد بدن انسان به ویژه چگونگی تولید مثل است .جنسیت علاوه بر آن شامل گستره ای از مفاهیم مربوط به روابط انسانی ،مهارت های زندگی فردی ، هویت جنسی و برخی از مسائل بهداشتی نیز هست .
جنسیت سالم همراه با مجموعه ای از ارزش ها و اخلاقیات به زندگی جهت و هدف میبخشد. بچه ها نیازمند موقعیتهائی هستند که در آن مهارتهای زندگی را بر اساس اصول اخلاقی خود بیاموزند و تمرین کنند. تصمیم گیری مسئولانه ، بیان احساسات و نیازها و مذاکره هنگام اختلاف نظر ، مهارت های ضروری زندگی موفق بزرگسالان است . این مهارتها اساس حفظ و افزایش عزت نفس را در کودکان به وجود میاورد و به تضمین زندگی سالم آنها کمک میکند.
جامعه و خانواده علاوه بر تاثیر بر رفتار کودکان ، به آنها در زمینه نقش جنسی نیز آموزش میدهد. نقش جنسی در برگیرنده حیطه تمام رفتارهائیست که به مرد بودن یا زن بدن فرد مربوط میشود. نقش جنسی دیکته شده از سوی جامعه میتوند بر تصمیم گیریهای کودکان درباره نحوه روابط وسلامت خود در آینده تاثیری عمده و جدی به جا بگذارد. بچه ها در خصوص درک نگرش والدین و جامعه نسبت به ارزشها و عقاید مربوط به جنسیت بسیار تیزبین هستند. والدین هر چه نسبت به خود و هویت جنسی خود احساس بهتری داشته باشند راحت تر میتوانند جنسیت خود را فرافکنی کنند.
عامل دیگری که بر جنسیت کودکان تاثیر میگذارد ، وجود رسانه هاست . تلویزیون ، مجلات و بازیهای ویدئوئی همواره نگرش هایی را ارائه میکند که درون چارچوب ذهنی کودک جا میگیرد. ممکن است این پیامها با ارزشهای خانوادگی افراد مختلف هماهنگ نباشد. والدین باید هم در خانه وهم در سطح اجتماع درباره کیفیت و محتوای رسانه هایی که بچه ها را تحت تاثیر قرار میدهند موضع گیری کنند. برخی رسانه ها به طور کلی بیش از حد بر روابط جنسی تاکید دارند و پیامهای گیج کننده ، متضاد و گوناگونی به بچه ها ارائه میدهند ، لذا تاثیر رسانه ها بر ساختار شخصیتی کودکان بسیار شدید است.
کلیدهای جنسیت سالم عبارتند از :
- همه انسانها با ظرفیت تجربه احساسات جنسی به دنیا میایند.
- بچه ها از لحظه تولد موجوداتی جنسی اند.
- جنسیت سالم بخشی حیاتی از عزت نفس کودک را تشکیل میدهد.
- رفتار شما به عنوان پدر ومادر، الگوئی قابل توجه برای رشد جنسیت فرزندان است.
- ارائه دادن اطلاعات مناسب با مرحله رشد کودک ، برای درک جنسی او از دنیا ضروری است.
- جنسیت هم بر جنبه های جسمی تاثیر دارد و هم بر جنبه های عاطفی همچون روابط ، مهارتهای زندگی و مهارتهای تصمیم گیری.
- کودکان از رسانه ها همسالان خود و به طور کلی از جامعه در باره جنسیت اطلاعات کسب میکنند. اغلب والدین لزوماً با تمام این اطلاعات موافق نیستند اما باید کودکان را برای رویاروئی
با این اطلاعات آماده کنند.
- والدین باید پیامهای روشنی در باره ارزشهای خانوادگی و نگرش های خود در باره جنسیت به فرزندان خویش ارائه دهند.