انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد سهراب سپهری (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

اشاره:

سپهری در ادب و فرهنگ معاصر ایران یک چهره متفاوت، یک شاعر منزوی و یک نقاش کاملاً گوشه گیر بود. امروز نه تنها درایران که در بسیاری از کشورهای جهان شناخته شده و اشعارش به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. دلیل گوشه گیری او که البته معاصرین را در شناخت او کنجکاوتر و مشتاق تر می سازد، تعلق او به عصر و زمان است که بخشی از آن، با شبح پر رنگ استبداد و خودکامگی رضا شاه پیوند گرفته و بخش دیگر در دوره انتقال برای رسیدن به نظام فرهنگ و اجتماعی به ظاهر نوین است که آن هم نه به طور خود جوش بلکه زیر نظر حکومت و با تانی انجام می شود. سپهری متعلق به دنیایی است که هیچ کس در آن جایگاه مشخصی ندارد را سپهری دراین حالت آرامشی در تهی شکل می گیرد. از رمائیسم که حلقۀ بسته تیره و بی سر انجامی بود به راه روشن پر امیدی می رسد و شاعر با مقاله سفر و چشمه های بسیار به درخت نیکی دست می یابد و راه اندیشه او نیز به همین جاده منتهی می گردد، شناخت سهراب سپهری هنوز هم زمینه کنجکاوی و علاقه بسیاری جوان هایی است که در عصر و زمان و زمان و زبان او را آنطور که باید درک نکرده اند و در مورد شعرهایش هزاران پرسش در ذهن خود دارند.

زندگی چیزی نیست که لبه طاقچه عادت از یاد من و تو برود.

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچید.

زندگی دیدن یک، باغچه از شیشه مسدود هواپیما است!

سهراب سپهری

سهراب را بشناسیم:

سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد، پدرش اسداله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف بود و به هنر ادبیات علاقه زیادی داشت. تلاش می کرد تار میساخت و تار می زد. خط خوبی هم داشت. سهراب پدرش را در شعر معلم نقاشی ما اینگونه تصویر می کند:

پدر بود که دستم را گرفت و شیوه کشیدن آموخت

پدر هم بهتوون را می زد، هم آموزش موسیقی می داد

پدر در چهره گشایی دست داشت، آدمش همیشه رزمنده بود رستمش پیروز ازلی بود و سهراب شکسته جاودان.

برای خود طرح منبت می ریخت، برای مادر نقشه گلدوزی می کشید خط را هم پاکیزه می نوشت.

سهراب در سالهای نوجوانی پدرش را از دست داد، یک سال بعد از مرگ او خیال پدر را چنین سرود:

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

دستی کشید بر سرو رویم به لطف و مهر

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود.

مادر سهراب ماه جبین (فروغ) سپری بود. بعد از فوت شوهرش ماند و فرزندانش را بزرگ کرد. سهراب او را بسیار دوست داشت و چنین تصویر می کرد:

*مادری دارم بهتر از برگ درخت*

فروغ سپهری در هنگام مر گ سهراب زنده بود و در سنین بالای نود در سال 1373 درگذشت. مادر بزرگ سهراب هم شعر می گفت شعرهایش با نام حمیده سپهری در کتاب زنان سخنور چاپ شده است. پدر بزرگ مادر سپهری هم ملک المورخین بود که با نام محمد تقی خان سپهر می نوشت و کتاب تاریخ التواریخ از آثار اوست.

سهراب دوران کودکی اش را در کاشان گذراند. دوره شش ساله دبستان را در دبستان خیام کاشان گذراند، دانش آموز منظم و درس خوانی بود. درس ادبیات را هم خوش داشت. خط خوشی هم داشت به خوش نویسی علاقه داشت. زنگ خط همیشه برایش دلپذیر بود و در خط هم نمره های خوبی می گرفت و هم جوائز بی شمار... از همان کودکی شعر هم می گفت. این شعر سالهای کودکی اوست:

زجمعه تا سه شنبه خفته نالان نکردم هیچ یادی از دبستان

ز درد دل شب و روزم گرفتار نکردم یک دمی از درد آرام

در سال 1319، سهراب به دبیرستان رفت و دوره اول را در سال 1322 با پایان رساند در این دوره هنوز به نقاشی علاقه داشت، حتی این علاقه تا حدی شدت گرفته بود و البته شعر هم می گفت گاهی به فارسی و گاهی به لهجه محلی کاشان و گاهی در انجمن ادبی صبای کاشان دیده می شد.

در آذر ماه 1325 دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی را به آخر برد و به استخدام اداره فرهنگ کاشان در آمد و تا شهریور سال 1327 در این اداره کار کرد و در ضمن در امتحانات ششم ادبی شرکت کرد و دیپلم کامل متوسطه را نیز گرفت. در فاصله سالهای 1325 تا 1327 با عباس کی منش (مشفق کاشانی) که در سمت معاونت اداره آموزش و پرورش کاشان کار می کرد دوستی پیدا کرد. چندی بعد به



خرید و دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری (word)


تحقیق در مورد سهراب سپهری 1 (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 32

 

موضوع تحقیق :

بررسی زندگی سهراب سپهری

فهرست :

تاریخجه زندگی شاعر ، نقاش و هنرمند سهرای سپهری

تحلیل کلی بر وضعیت شعر او ، مضامین و تفاسیر شاعر

مروری بر آثار شاعر

گردآورنده : سحر مولودی

استاد مربوطه : استاد فخر

درس مربوطه : وصایای حضرت امام خمینی (ره )

دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج

شرح مختصری از زندگی نامه سهراب سپهری :

سهراب در 15 مهر ماه 1307 در شهرستان کاشان متولد شد پس از پایان تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه به دانشسرای مقدماتی تهران رفت و در خرداد ماه 1324 دوره دو ساله ابن دانشسرا را به پایان رساند . در سال 1325 به استخدام ادارخ آموزش و پرورش کاشان درآمد و در همین سال نخستین شعرش بنامن « بیمار» در ماهنامه جهان نو منتشر شد .

در سال 1327 از آموزش و پرورش استعفاء داد و در امتحانات ششم ادبی شرکت و دیپلم ادبی گرفت و مهر ماه همان سال در دانشکده هنرهای زیبای تهران به تحصیل پرداخت . در همین سال در شرکت نفت استخدام شد و پس از یکسال استعفاء داد . و در خرداد ماه 1332 دوره لیسانس دانشکده هنرهای زیبای تهران را در رشته نقاشی به پایان رساند و رتبه اول شد و به دریافت نشان درجه اول علمی نائل گشت .

اولین کتاب سهراب سپهری با مان مرگ رنگ در سال 1330 منتشر شد از نظر زبان و فضا و مفاهیم و تعابیر همان مفاهیم و تعابیری است که در شعر معاصر بیش می بینیم .

سال 1332 آغاز کار او بعنوان طراح در سازمان همکاری بهداشت تهران است و در همین سال دومین مجموعه اشعار خود را با عنوان زندگی خوابها منتشر کرد.

در آذرماه 1335 آغاز کار او در اداره کل هنرهای زیبا در قسمت موزه ها و تدریس در هنرستان های هنرهای زیبا شروع شد و مشغول گشت.

مرداد 1336 سفر اروپا از راه زمینی تا اریس و لندن، نام نویسی در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشته لیتوگرافی

سال 1337 سفر دو ماهه از پاریس به رم

مرداد 1339 مسافرت به توکیو برای آموختن فنو حکاکی روی چوب

سال 1340 انتشار مجموعه دیگری از اشعار خود با عنوان شرق اندوه

اسفند 1341 برگزاری نمایشگاه انفرادی در تالار فرهنگ تهران

سال 1343 سفر به هند (تماشای بمبئی ، بنارس، دهلی، آگره، غارهای آجانتاف کشمیر) سفربه پاکستان (تماشای لاهوروپیشاور) سفر به افغانستان، اقامت در کابل و بازگشت به تهران.

آبان ماه 1344 انتشار شعر بلند صدای پای آب در فصلنامه آرش سفر به اروپا، مونیخ و لندن و بازگشت به ایران.



خرید و دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری 1 (word)


تحقیق در مورد سهراب سپهری3 (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

زندگی سهراب

در همه سالها که گذشت ، سالهایی که از ناامیدی ، ما فقط خویش را در صفحه های تقویم می یافتیم . سهراب, بی احتیاط ومعصوم درست سرساعت دوازده میان آفتاب نم دار مهرماه کنار آدمیان این دنیا ایستاد تا به ناباوری همه ما باور بیاموزد و ما را در باوری عظیم غرق کند .

درسال هزاروسیصدوهفت درشهرقم، سهراب , آرام بعد از نواختن دوازده ضربه از ظهرچشم بازکرد ؛ همان گل نیلوفر زرد کنار پنجره و چه کودکی رنگینی داشت .

اسدالله پدرش و ماه جبین مادرش، نام سهراب را برایش برگزیدند . کودکیش میان جهشهای پاک وقصه های ترسناک نوسان یافت ، در قم زیاد نماند، به گلپایگان و خوانسار و از آنجا به سرزمین پدری (کاشان) رفت .

باعموها واجداد پدری در یک خانه زندگی می کردند ، خانه ای بس بزرگ .

کوچک بود و آسمانش آبی که پدرش بیمار شد و تا آخر زندگی بیمار ماند . مادر هنگام مرگ فرزندش (سهراب) زنده بود و در سنین  بالای نود ، در اوایل خرداد ماه سال 1373 درگذشت .

مادربزرگ سهراب « حمیده سپهری » شعر می گفت و در کتاب « زنان سخنور ایران » چند شعر از او آمده است .پدربزرگ مادرش ، میرزاتقی خان لسان الملک ، ملک المورخین بود که بیشتر به نام « محمد تقی خان سپهر » از او یاد می شود . وی مورّخ بود وکتاب مشهور « ناسخ التواریخ » را در چند جلد نوشته است.

پدر ، سهراب را به نقاشی عادت داد ، الفبای تلگراف را  یادش داد و...

در چنین خانه ای خیلی چیزها می شد یادگرفت .

« پدر بود که دستم راگرفت و شیوه کشیدن آموخت. بتهوون را پدر هم می زدو هم آموزش موسیقی می داد , در چهره گشایی دستی داشت . آدمش همیشه رزمنده بود ، رستمش پیروز ازلی و سهرابش شکسته جاودان ؛ برای خود طرح منبّت می ریخت و برای مادر نقشه گلدوزی . خط را هم پاکیزه می نوشت » . 2

دوره شش ساله ابتدایی را در « دبستان خیام » گذرانید .

  « من شاگرد خوبی بودم اما از مدرسه بیزار . مدرسه خراشی بود به رخسار خیالات رنگی خردسال من، مدرسه خوابهای مرا قیچی کرده بود ، نماز مرا شکسته بود » . 4

چقدر از شنبه ها بیزار بود، خوشبختی او ازصبح پنجشنبه آغاز می شد، عصر پنج شنبه تکه ای بود از بهشت.

« نمره اخلاقم در مدرسه بیست بود و در خانه صفر در مدرسه سربه زیر و در خانه سرکش ، در مدرسه می ترسیدم و در خانه می ترساندم . مدرسه برایم هوای دیگری داشت ، دیاری بود بریده از کوچه و بازار وشهر ، در کتاب درس خوانده بودم : بچه جان بر سر درخت مرو، لانه مرغ را خراب مکن و بارها برسر درخت رفته بودم و لانه مرغ را خراب کرده بودم ». 5

سهراب خودش می گوید : « تا هجده سالگی کودک بودم ، من دیر بزرگ شدم » .

  زندگیش آرام می گذشت و گاهی پر هیاهو و سریع .   دگرگونیهایش پنهان بود و دیر آفتابی می شد . خیلی ها حسرت زندگی اورا می خوردند ، حسرت آزادگی و رهاییش را ، اما خودش می گفت : « نه , اینطورها نیست » .

« در بندم، بسیار در بندم . وقتی برای نقاشی به دشت و کوه  می روم ، یکباره حس می کنم کوهها به هم نزدیک می شوند و می خواهند مرا له کنند . ترس برم می دارد ، همه چیزها را رها می کنم و بر می گردم به شهر . وقتی به شهر می رسم هیاهو آزارم می دهد . جمعیت دگرگونم می کند . می ترساندم . وحشتم می گیرد . نه ، دربندم . » . 7

سهراب در آذرماه هزاروسیصدوبیست وپنج ، اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دانشسرای مقدماتی ، در اداره فرهنگ کاشان استخدام شد و تا شهریور سال هزاروسیصدو بیست وهفت به کارش ادامه داد . روزها نقاشی می کرد واحساسش این بود که « هنوز روی دیوارهای دنیا برای تابلوجا هست ».

سهراب تا هجده سالگی شعر نگفت البته در سالهای کودکی گاهی شعرهایی نوشته است . مثلاً یک روز که به خاطر بیماری در خانه مانده بود با ذهن کودکانه اش نوشت :

زجمعه تا سه شنبه خفته نالان   نکردم هیچ یادی از دبستان   ز درد دل شب و روزم گرفتار    ندارم یک دمی از درد آرام

او اولین کتاب شعرخود را در سال هزار و سیصد و بیست  وشش(1326) به نام « درکنارچمن یا آرامگاه عشق » در بیست و شش صفحه با مقدمه ای از مشفق کاشانی (عباس کی منش) درکاشان به چاپ رساند .

مصاحبت با مشفق کاشانی ، تاثیر عجیبی در افکار و آثارش  داشت . در تمام مسافرتهایی که به منظور بازدید از مدارس روستا داشت همراه او بود . در این سفرها وسایل نقاشی و رنگ خود را برمی داشت و ضمن نقاشی از مناظر طبیعی و از خانه های ویرانه روستاییان ساعتها با آنان می نشست و با  حوصله ای عجیب به درد دل آنها گوش می کرد . در این سفرها وضع اسف انگیز مردم روستایی چنان تأثیری برروح حساس او می گذاشت که بی اختیار به گریه می افتاد . با شادی این مردمان شاد و با اندوه آنها دلتنگ می شد .

سپهری بعد از آنکه اثر « در کنار چمن یا آرامگاه عشق »  را در قالب کلاسیک و تحت تأثیر زهره و منوچهر ایرج  میرزا ساخت و پرداخت ، برای ادامه تحصیل رهسپار تهران شد و از آنجا که امکان تحصیلات دانشگاهی فقط در تهران میسر می شد , بیش از پیش



خرید و دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری3 (word)


تحقیق در مورد سهراب سپهری2 (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 50

 

        

    

زندگی نامه

    خود سهراب می گوید :

    ... مادرم می داند که من روز چهاردهم مهر به دنیا آمده ام. درست سر ساعت 12. مادرم صدای اذان را می شندیده است...

    سهراب سپهری پانزدهم مهرماه 1307 در کاشان متولد شد .محل تولد سهراب باغ بزرگی در محله دروازه عطا بود.

    سهراب از محل تولدش چنین می گوید :    ... خانه، بزرگ بود. باغ بود و همه جور درخت داشت. برای یادگرفتن، وسعت خوبی بود. خانه ما همسایه صحرا بود . تمام رویاهایم به بیابان راه داشت... پدر سهراب، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان، اهل ذوق و هنر بود.وقتی سهراب خردسال بود، پدر به بیماری فلج مبتلا شد.سهراب پدر را در سال 1341 از دست

داد.    ... کوچک بودم که پدرم بیمار شد و تا پایان زندگی بیمار ماند. پدرم تلگرافچی بود. در طراحی دست داشت. خوش خط بود. تار مینواخت. او مرا به نقاشی عادت داد...

  

  مادر سهراب، ماه جبین، اهل شعر و ادب که در خرداد سال 1373 درگذشت.     سهراب یک برادر بنام ، منوچهر و سه خواهر به نامهای همایوندخت، پریدخت و پروانه داشت که منوچهر در سال 1369 درگذشت.

    سال 1312، ورود سهراب به دبستان خیام (مدرس) کاشان و آغاز تحصیل است .    ... مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود . نماز مرا شکسته بود . مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود . روز ورود، یادم نخواهد رفت : مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند . خودم را تنها دیدم و غریب ... از آن پس و هربار دلهره بود که به جای من راهی مدرسه می شد.... سهراب از معلم کلاس اولش چنین می گوید :... آدمی بی رویا بود. پیدا بود که زنجره را نمی فهمد. در پیش او خیالات من چروک میخورد...

    خرداد سال 1319 ، پایان دوره شش ساله ابتدایی سهراب است .    ... دبستان را که تمام کردم، تابستان را در کارخانه ریسندگی کاشان کار گرفتم. یکی دو ماه کارگر کارخانه شدم . نمی دانم تابستان چه سالی، ملخ به شهر ما هجوم آورد . زیانها رساند . من مامور مبارزه با ملخ در یکی از آبادیها شدم. راستش، حتی برای کشتن یک ملخ نقشه نکشیدم. اگر محصول را می خوردند، پیدا بود که گرسنه اند. وقتی میان مزارع راه می رفتم، سعی می کردم پا روی ملخها نگذارم

   مهرماه همان سال، سهراب تحصیل در دوره متوسطه در دبیرستان پهلوی کاشان را آغاز کرد.    در دبیرستان، نقاشی کار جدی تری شد. زنگ نقاشی، نقطه روشنی در تاریکی هفته بود...     سال 1320، سهراب و خانواده به خانه ای در محله سرپله کاشان نقل مکان کردندو در سال 1322، پس از پایان دوره اول متوسطه، به تهران آمد و در دانشسرای مقدماتی شبانه روزی تهران ثبت نام کرد.    ... در چنین شهری [کاشان]، ما به آگاهی نمی رسیدیم. اهل سنجش نمی شدیم. در حساسیت خود شناور بودیم. دل می باختیم. شیفته می شدیم و آنچه می اندوختیم، پیروزی تجربه بود. آمدم تهران و رفتم دانشسرای مقدماتی. به شهر بزرگی آمده بودم. اما امکان رشد چندان نبود...



خرید و دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری2 (word)


تحقیق در مورد سهراب سپهری (word)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

اشاره:

سپهری در ادب و فرهنگ معاصر ایران یک چهره متفاوت، یک شاعر منزوی و یک نقاش کاملاً گوشه گیر بود. امروز نه تنها درایران که در بسیاری از کشورهای جهان شناخته شده و اشعارش به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. دلیل گوشه گیری او که البته معاصرین را در شناخت او کنجکاوتر و مشتاق تر می سازد، تعلق او به عصر و زمان است که بخشی از آن، با شبح پر رنگ استبداد و خودکامگی رضا شاه پیوند گرفته و بخش دیگر در دوره انتقال برای رسیدن به نظام فرهنگ و اجتماعی به ظاهر نوین است که آن هم نه به طور خود جوش بلکه زیر نظر حکومت و با تانی انجام می شود. سپهری متعلق به دنیایی است که هیچ کس در آن جایگاه مشخصی ندارد را سپهری دراین حالت آرامشی در تهی شکل می گیرد. از رمائیسم که حلقۀ بسته تیره و بی سر انجامی بود به راه روشن پر امیدی می رسد و شاعر با مقاله سفر و چشمه های بسیار به درخت نیکی دست می یابد و راه اندیشه او نیز به همین جاده منتهی می گردد، شناخت سهراب سپهری هنوز هم زمینه کنجکاوی و علاقه بسیاری جوان هایی است که در عصر و زمان و زمان و زبان او را آنطور که باید درک نکرده اند و در مورد شعرهایش هزاران پرسش در ذهن خود دارند.

زندگی چیزی نیست که لبه طاقچه عادت از یاد من و تو برود.

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد.

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچید.

زندگی دیدن یک، باغچه از شیشه مسدود هواپیما است!

سهراب سپهری

سهراب را بشناسیم:

سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد، پدرش اسداله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف بود و به هنر ادبیات علاقه زیادی داشت. تلاش می کرد تار میساخت و تار می زد. خط خوبی هم داشت. سهراب پدرش را در شعر معلم نقاشی ما اینگونه تصویر می کند:

پدر بود که دستم را گرفت و شیوه کشیدن آموخت

پدر هم بهتوون را می زد، هم آموزش موسیقی می داد

پدر در چهره گشایی دست داشت، آدمش همیشه رزمنده بود رستمش پیروز ازلی بود و سهراب شکسته جاودان.

برای خود طرح منبت می ریخت، برای مادر نقشه گلدوزی می کشید خط را هم پاکیزه می نوشت.

سهراب در سالهای نوجوانی پدرش را از دست داد، یک سال بعد از مرگ او خیال پدر را چنین سرود:

در عالم خیال به چشم آمدم پدر

کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود

دستی کشید بر سرو رویم به لطف و مهر

یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود.

مادر سهراب ماه جبین (فروغ) سپری بود. بعد از فوت شوهرش ماند و فرزندانش را بزرگ کرد. سهراب او را بسیار دوست داشت و چنین تصویر می کرد:

*مادری دارم بهتر از برگ درخت*

فروغ سپهری در هنگام مر گ سهراب زنده بود و در سنین بالای نود در سال 1373 درگذشت. مادر بزرگ سهراب هم شعر می گفت شعرهایش با نام حمیده سپهری در کتاب زنان سخنور چاپ شده است. پدر بزرگ مادر سپهری هم ملک المورخین بود که با نام محمد تقی خان سپهر می نوشت و کتاب تاریخ التواریخ از آثار اوست.

سهراب دوران کودکی اش را در کاشان گذراند. دوره شش ساله دبستان را در دبستان خیام کاشان گذراند، دانش آموز منظم و درس خوانی بود. درس ادبیات را هم خوش داشت. خط خوشی هم داشت به خوش نویسی علاقه داشت. زنگ خط همیشه برایش دلپذیر بود و در خط هم نمره های خوبی می گرفت و هم جوائز بی شمار... از همان کودکی شعر هم می گفت. این شعر سالهای کودکی اوست:

زجمعه تا سه شنبه خفته نالان نکردم هیچ یادی از دبستان

ز درد دل شب و روزم گرفتار نکردم یک دمی از درد آرام

در سال 1319، سهراب به دبیرستان رفت و دوره اول را در سال 1322 با پایان رساند در این دوره هنوز به نقاشی علاقه داشت، حتی این علاقه تا حدی شدت گرفته بود و البته شعر هم می گفت گاهی به فارسی و گاهی به لهجه محلی کاشان و گاهی در انجمن ادبی صبای کاشان دیده می شد.

در آذر ماه 1325 دوره دو ساله دانشسرای مقدماتی را به آخر برد و به استخدام اداره فرهنگ کاشان در آمد و تا شهریور سال 1327 در این اداره کار کرد و در ضمن در امتحانات ششم ادبی شرکت کرد و دیپلم کامل متوسطه را نیز گرفت. در فاصله سالهای 1325 تا 1327 با عباس کی منش (مشفق کاشانی) که در سمت معاونت اداره آموزش و پرورش کاشان کار می کرد دوستی پیدا کرد. چندی بعد به



خرید و دانلود تحقیق در مورد سهراب سپهری (word)