انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

وصیتنامه دکتر علی شریعتی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

وصیتنامه دکتر علی شریعتی

امروز دوشنبه، سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه، جا رزرو کردم که گفتند چهار بعداز ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعداز ظهر احتمال پرواز هست. (نشانه ای از تحمیل مدرنیسم قرن بیستم، بر گروهی که به قرن بوق تعلق دارند). گرچه هنوز از حال تا مرز، احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور، عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم. وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز که در سی و پنج سالگی است، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است، چه خواهد بود؟ جز اینکه همه قرضهایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی، تماماً واگذار می کنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوتم قطع نکردند) و حقوقش و فروش کتابهایم و نوشته هایم و آنچه دارم وندارم، بپردازد که چون خود می داند، صورت ریزش ضرورتی ندارد. همه امیدم به احسان است در درجه اول و به دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آنها و امل بودن من است. به خاطر آن است که، در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است. که دو راه بیشتر در پیش ندارد و به تعبیر درست دو بیراهه:

یکی، همچون کلاغ شوم در خانه ماندن و به قاقار کردنهای زشت و نفرت بار احمقانه زیستن، که یعنی زن نجیب متدین، و یا تمام شخصیت انسانی و ایده آل و معنویش در ماتحتش جمع شدن، و تمام ارزشهای متعالیش در اسافل اعضایش خلاصه شدن، و عروسکی برای بازی ابله ها و یا کالایی برای بازار کیسه مدرن و خلاصه دستگاهی برای مصرف کالاهای سرمایه داری فرنگ شدن که یعنی زن روشنفکر متجدّد. و این هر دو یکی است، گرچه دو وجهه متناقض هم. اما وقتی کسی از انسان بودن خارج شود، دیگر چه فرقی دارد که یک جغد باشد یا یک چُغُوک. یک آفتابه شود یا یک کاغذ مستراح. مستراح شرقی گردد، یا مستراح فرنگی. و آن گاه در برابر این تنها دو بیراهه ای که پیش پای دختران است. سرنوشت دخترانی که از پدر محرومند، تا چه حد می تواند معجزه آسا و زمانه شکن باشد، و کودکی تنها، در این تند موج این سیل کثیفی که چنین پر قدرت به سراشیب باتلاق فرو می رود، تا کجا می تواند برخلاف جریان شنا کند و مسیری دیگر را برگزیند؟

گرچه امیدوار هستم که گاه در روحهای خارق العاده، چنین اعجازی سرزده است. پروین اعتصامی از همین دبیرستانهای دخترانه بیرون آمده، و مهندس بازرگان از همین دانشگاهها، و دکتر سحابی از میان همین فرنگ رفته ها، و مصدق از میان همین دوله ها و سلطنه های «صلصال کالفخار من حماءٍ مسنون»، و انشتین از همین نژاد پلید، و شوایتزر از همین اروپای قسی آدمخوار، و لومومبا از همین نژاد برده، و مهراوه پاک از همین نجسهای هند و پدرم از همین مدرسه های آخوندریز و .....به هر حال آدم از لجن و ابراهیم از آزر بت تراش و محمد از خاندان بتخانه دار، به دل من امید می دهند که حسابهای علمی مغز مرا نادیده انگارد و به سرنوشت کودکانم، در این لجنزار بت پرستی و بت تراشی که همه پرده دار بتخانه می پرورد، امیدوار باشم.

دوست می داشتم که احسان، متفکر، معنوی، پر احساس، متواضع، مغرور و مستقل بار آید.

خیلی می ترسم از پوکی و پوچی موج نویها و ارزان فروشی و حرص و نوکر مآبی این خواجه، تا شأن نسل جوان معاصر و عقده ها و حسدها و باد و بروت های بیخودی این روشنفکران سیاسی، که تا نیمه های شب منزل رفقا یا پشت میز آبجو فروشیها، از کسانی که به هر حال کاری می کنند بد می گویند، و آنها را با فیدل کاسترو مائوتسه تونگ و چه گوارا می سنجند و طبیعاً محکوم می کنند، و پس از هفت هشت ساعت در گوشیهای انقلابی و کار تند و عقده گشاییهای سیاسی، با دلی پر از رضایت از خوب تحلیل کردن قضایای اجتماعی که قرن حاضر با آن درگیر است، و طرح مسائل، آن چنان که به عقل هیچکس دیگر نمی رسد، به منزل بر می گردند و با حالتی شبیه به چه گوارا و در قالبی شبیه لنین زیرکرسی می خوابند.

و نیز می ترسم از این فضلای افواه الرجالی شود:

از روی مجلات ماهیانه، اگزیستانسیالیست و مارکسیست و غیره شود و از روی اخبار خارجی رادیو و روزنامه، مفسّر سیاسی، و از روی فیلمهای دوبله شده به فارسی، امروزی و اروپایی، و از روی مقالات و عکسهای خبری مجلات هفتگی و نیز دیدن توریستهای فرنگی که از خیابانهای شهر می گذرند، نیهلیست، و



خرید و دانلود  وصیتنامه دکتر علی شریعتی


فرازی از وصیت نامه دکتر علی شریعتی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 36

 

فرازی از وصیت نامه دکتر علی شریعتی

 فرزندم! تو می‌توانی هر گونه «بودن» را که بخواهی باشی، انتخاب کنی.

 اما آزادی انتخاب تو در چارچوب حدود انسان بودن محصور است.

با هر انتخابی باید انسان بودن نیز همراه باشد

و گرنه دیگر از آزادی و انتخاب سخن گفتن بی معنی است،

که این کلمات ویژه خداست و انسان و دیگر هیچکس، هیچ چیز.

انسان یعنی چه؟ انسان موجودی است که آگاهی دارد

و همیشه جویای مطلق است؛ جویای مطلق. این خیلی معنی دارد.

رفاه، خوشبختی، موفقیت‌های روزمره زندگی و خیلی چیز‌های دیگر به آن صدمه می‌زند.

تو هر چه می‌خواهی باشی باش اما … آدم باش.

اگر پیاده هم شده‌است سفر کن. در ماندن، می‌پوسی.

 هجرت کلمه بزرگی در تاریخ «شدن» انسان‌ها و تمدن‌ها است.

اروپا را ببین. اما وقتی ایران را دیده باشی، وگرنه کور رفته‌ای، کر باز گشته‌ای.

 افریقا مصراع دوم بیتی است که مصراع اولش اروپا است.

در اروپا مثل غالب شرقی‌ها بین رستوران و خانه و کتابخانه محبوس ممان.

این مثلث بدی است. این زندان سه گوش همه فرنگ رفته‌های ماست.

از آن اکثریتی که وقتی از این زندان روزنه‌ای به بیرون می‌گشایند و پا به درون اروپا می‌گذارند،

سر از فاضلاب شهر بیرون می‌آورند حرفی نمی‌زنم که حیف از حرف زدن است.

 این‌ها غالبا پیرزنان و پیر مردان خارجی دوش و دختران خارجی گز فرنگی را

با متن راستین اروپا عوضی گرفته‌اند.

چقدر آدم‌هایی را دیده‌ام که بیست سال در فرانسه زندگی کرده‌اند و با یک فرانسوی آشنا نشده‌اند.

 فلان آمریکایی که به تهران می‌آید و از طرف مموش‌های شمال شهر و خانواده‌های قرتی ِ لوس ِاشرافی ِکثیفِ عنتر ِفرنگی احاطه می‌شود، تا چه حد جو خانواده ایرانی و روح جاده [ساده؟] شرقی و هزاران پیوند نامرئی و ظریف انسانی خاص قوم را لمس کرده‌است؟

اگر به اروپا رفتی

 اولین کارت این باشد که در خانواده‌ای اتاق بگیری که به خارجی‌ها اتاق اجاره نمی‌دهند.

در محله‌ای که خارجی‌ها سکونت ندارند.

از این حاشیه مصنوعی ِبیمغز ِآلوده دور باش.

با همه چیز درآمیز و با هیچ چیز آمیخته مشو. در انزوا پاک ماندن نه سخت است و نه با ارزش.

« کن مع الناس و لا تکن مع الناس» واقعا سخن پیغمبرانه‌است.

واقعیت، خوبی، و زیبایی؛ در این دنیا جز این سه، هیچ چیز دیگر به جستجو نمی‌ارزد.

 نخستین، با اندیشیدن، علم. دومین، با اخلاق، مذهب. و سومین، با هنر، عشق.

(عشق) می‌تواند تو را از این هر سه محروم کند.

به این هر سه، دنیای بزرگ پنجره‌ای بگشاید و شاید هم دری …

و من نخستینش را تجربه کرده‌ام و این است که آن را”دوست داشتن” نام کرده‌ام.

که هم، همچون علم و بهتر از علم آگاهی می‌بخشد

و هم همچون اخلاق، روح را به خوب بودن می‌کشاند و خوب شدن.

 و هم زیبایی و زیبایی‌ها (که کشف می‌کند،که می‌آفریند)

 چقدر در این دنیا بهشت‌ها و بهشتی‌ها نهفته‌است. اما نگاه‌ها و دل‌ها همه دوزخی است.

 همه برزخی است که نمی‌بیند و نمی‌شناسد. کورند و کرند.

چه آوازهای ملکوتی که در سکوت عظیم این زمین هست و نمی‌شنوند.

 همه جیغ و داد و غرغر و نق نق و قیل و قال و وراجی و چرت و پرت و بافندگی و محاوره.

وای، که چقدر این دنیای خالی و نفرت بار برای فهمیدن و حس کردن سرمایه دار است! لبریز است!

 چقدر مایه‌های خدایی که در این سرزمین ابلیس نهفته‌است!

زندگی کردن وقتی معنی می‌یابد که فن استخراج این معادن ناپیدا را بیاموزی …

تنها نعمتی که برای تو در مسیر این راهی که عمر نام دارد آرزو می‌کنم،

 تصادف با یکی دو روح فوق‌العاده‌است،

با یکی دو دل بزرگ،

 با یکی دو فهم عظیم و خوب و زیبا است.

 چرا نمی‌گویم بیشتر؟

 بیشتر نیست. «یکی» بیشترین عدد ممکن است.

در پایان این حرف‌ها بر خلاف همیشه احساس لذت و رضایت می‌کنم که عمرم به خوبی گذشت. هیچوقت ستم نکردم. هیچوقت خیانت نکردم

و اگر هم به خاطر این بود که امکانش نبود، باز خود سعادتی است.



خرید و دانلود  فرازی از وصیت نامه دکتر علی شریعتی


زندگینامه دکتر علی شریعتی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 8

 

زندگینامه دکتر علی شریعتی

تاریخ نشان داده است که میان شرایط اجتماعی و تکامل اندیشه روشنفکران تاثیر متقابلی حکمفرماست. معمولاً یک روشنفکر حساس و صادق در یک محیط غیرانسانی احساس خفگی می‌کند و علیه نابرابری و استثمار دست به طغیان می‌زند. او با نیروی اندیشه‌اش که از طریق سخن گفتن و نوشتن بیان می‌شود، علیه سیستم فاسد جامعه‌اش اعلان «جهاد» می‌کند. واضح است که این وظیفه چندان ساده به نظر نمی‌رسد، چرا که متضمن رویارویی شدید میان یک سیستم پرقدرت مادی و یک اندیشه به ظاهر ضعیف است. با همه اینها، صحیفة تاریخ پرصفحة بشریت نمونه‌های بسیاری را شاهد است که در این رویارویی‌ها، یک اندیشه تنها، هنگامی که قادر به بسیج توده‌ها گردد، همة سدها و موانع را از سر راه برداشته و بر بزرگترین قدرت مادی نهفته در یک انسان یا یک سیستم نیرومند، فائق می آید. تقریباً همة ملتها دارای یک چنین مردان بانفوذ اندیشمندی درمیان خود بوده‌اند. ایران با فرهنگ و تمدّن غنی و باشکوه خود، اندیشمندانی به جهان تقدیم کرده است که نه تنها بر ایرانیان، بلکه بر اندیشه بشریت تاثیر عمیقی بجای گذاشته‌اند. دکتر علی شریعتی یکی از این روشنفکران چند بعدی است که نامش در کنار بزرگانی چون فرانتس فانون، ژان پل سارتر، ژاک برک، گورویچ، آلبر کامو و لوئی ماسینیون که بر قلمرو اندیشه‌های جهانیان حاکم بوده‌اند، ثبت است.

دکتر شریعتی اساساً یک متفکر، یک معلم، یک مبلغ، و یک مبارز بود. او بعنوان محصول پاک و مؤمن عصر و زمان خود، کاشف راه و زندگی جدیدی بود که تنها به ایران محدود نمی‌شد، و به همین دلیل از دیگر متفکرانی که بر افکار عمومی در ایران تاثیر گذاشتند، متمایز بود. شریعتی در اوضاع اجتماعی ـ سیاسی معاصر خود یک شورشگر، یک اصلاح‌طلب و یک «مجاهد» بحساب می‌آمد، اما روحیه مخالفت و سرکشی او از پوچگرایی و نیهیلیسم ناشی نمی‌شد، بلکه برعکس شناخت آگاهانه مشکلات واقعی ایرانیان و بویژه نسل جوان روح شریعتی را برانگیخت. برتر و بالاتر از هرچیز، او رنج عمیقی از بدبختی و سرنوشت مصیبت‌بار نوع انسان می‌کشید. سرمایه‌های او در این مسیر خوفناک ذهن فعال، دید و برداشت تشخیص‌گرایانه، و گنجینه آگاهی و شناختی بود که از مکاتب فکری و عملی گوناگون گردآورده بود. شگفت‌انگیز نیست که شریعتی با برخورداری از ان مواهب و استعدادات، در سه صحنة مذهب، جامعه‌شناسی و سیاست به منظور ارائه سنتزی میان ارزشهای سنتی و ارزشهای جدید، ظاهر شد، و شرافت انسانی و خیر اجتماعی را سرلوحة اهداف نهائی خود قرار داد.

برای ارزیابی درست شخصیت و ماهیت اندیشه‌های شریعتی، باید نگاهی به محیط خانوادگی و اجتماعی او که بدون شک در شکل‌گیری جریان فکری شریعتی جوان نقش برجسته‌ای داشت، بیفکنیم. او اولین نسل دانشمند تبار خود نبود، و تحت تاثیر سنتهای خانواده‌اش، بویژه پدرش محمدتقی شریعتی، قرار گرفت. پدربزرگش «آخوند حکیم» و عموی پدرش «عادل نیشابوری» از علماء و دانشمندان بسیار برجسته فقه، فلسفه و ادب بشمار می‌آمدند. خانودان او تنها یک ملای روضه‌خوان نبودند، بلکه مبارزان و مجاهدانی فعال بودند که در راه ایمان و وجدان بشری مبارزه کرده‌اند. پدرش «کانون نشر حقایق اسلامی» مشهد را بنیان نهاد و از مبتکرین و آغازگران جنبش نوین اسلامی بحساب می‌آید.

 

علی شریعتی در سوم آذرماه سال 1312 در مزینان، یک روستای سنتی کوچک، کنار کویر، در نزدیکی مشهد دیده به جهان گشود. گرچه پدرش نخستین معلم او بحساب می‌آمد، اما او در سیستم آموزشی جدید در دبیرستانهای ابن‌یمین و فردوسی مشهد هم تحصیل نمود، و در این مراحل زبان عربی و فرانسه را نیز آموخت. علی با داشتن گرایش تدریس، به دانشسرای تربیت معلم وارد شد و پس از دوسال مدرک مربی‌گری گرفت. بدین ترتیب در سن 18 سالگی شغل معلمی را آغاز نمود که تا پایان عمر عاشق این شغل بود. در ادامة تحصیلات آکادمیک، در سال 1337 از دانشگاه مشهد با احراز رتبة ممتاز با مدرک لیسانس ادبیات فارغ‌التحصیل شد. عطش پایان‌ناپذیر او برای کسب دانش و آگاهی بیشتر هنگامی به اوج خود رسید که توانست با استفاده از بورس تحصیلی، از دانشگاه سوربن پذیرش بگیرد. پنج سال بعدی اقامت او در پاریس شاید سازنده‌ترین و مهمترین دوران گسترش و تعمیق دانش و دیدگاه اجتماعی و فلسفی او بحساب می‌آمد. مطالعه اندیشه‌های گوناگون فیلسوفان و نویسندگان جدید و علاوه بر این همکاری شخصی‌اش با بعضی از آنها باعث شد تا به تفکر بپردازد و اندیشه‌های جدیدی از خود ابداع کند. در سال 1342، در جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان، یعنی مهمترین موضوعات مورد علاقه‌اش دکتری گرفت. پس از آن او دانش و آگاهی خود را در راه تحلیل مشکلات سیاسی ـ اجتماعی مردم و کشورش بکار برد و راه حل جدیدی ارائه داد.

علی شریعتی در دوران نوجوانی دردها، غم‌ها، رنجها، بدبختی‌ها و محرومیت‌های مستضعفین را احساس کرد و خود نیز آنها را تجربه نمود. محیط اجتماعی دوران نوجوانی‌اش با بی‌سوادی، خرافات، فقر، ستم، استبداد، سلطه خارجی و استثمار آمیخته بود. بی‌توجهی دولت نسبت به فقر، و ایجاد یک سیستم غیرعادلانه، تاثیر عمیقی بر ذهن اثرپذیر او بجای گذاشت و باعث شد نفرت عمیقی نسبت به این سیستم پیدا کند.

علی شریعتی تا دوران جوانی‌اش شاهد اوضاع نابسامان دو پادشاه سلسله پهلوی بود که اقداماتشان کشور را به جانب اسارت سوق می‌داد و مردم ایران را از سنتهای قومی، فرهنگی و ارزشهای خود بیگانه می‌کرد. تا این زمان، در نظام رسمی ارباب و رعیتی نسلی پرورش یافته بود که به نحو عمیقی مجذوب غرب و برخی از ایدئولوژی‌های مسلط آن شده بود. جوانان تحصیلکرده در اثر همین گرایشات تماس خود را با مذهب قطع کرده بودند.در دهة 30، هنگامی که شاه و دولت او در ایران برنامة اصلاحات وسیع را آغاز کردند و عمداً ایرانیان جوان و تحصیلکرده را با پیشنهاد مشاغل جدید و همکاری با سیستم، به غیر مذهبی بودن، تشویق می‌کردند، دکتر علی شریعتی با دانش و آگاهی عمیقی که از گرایشات و اندیشه‌های جدید داشت، در جهت مخالف این جریان گام برداشت و اسلام را محور اصلی موضوع تعالیم خود قرار داد. او از همان آغاز دوران معلمی‌اش، و نیز در زمانی که هنوز نوجوانی بیش نبود، نیروی خود را در راه تبلیغ منطقی، علمی و مترقی اسلام صرف کرد. این جنبه از زندگی او با تحولاتی همراه بود که اولین و نخستین مرحلة آن با دوران دکتر محمّد مصدق همزمان شد که طی آن ایرانیان ناسیونالیست و ضدامپریالیست سر برافراشته و کوشش کردند برتری خود را به اثبات رسانند. علی به همراه پدرش در مشهد، فعالانه در نبرد سیاسی علیه نفوذ و سلطه بیگانه درگیر شد. آنها در کانون نشر حقایق اسلامی، تعالیم قرآنی را تفسیر می‌نمودند و عمیقاً مورد بحث و بررسی قرار می‌دادند. علی شریعتی یکی از معلمان کانون بود و سخنرانی‌ها و نوشته‌هایش توجه شدید توده‌ها و روشنفکران را جذب کرد.

به دنبال سقوط و خلع دکتر مصدق، شریعتی از پیرامون به مرکز مبارزه وارد شد و به شاخه مشهد نهضت مقاومت ملی به رهبری آیت‌الله سید محمود طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و استاد یدالله سحابی پیوست. علی شریعتی یکی از سخنگویان و فعالان آتشین این نهضتعلیه سلطه و استثمار غرب در ایران بود. فعالیتهای بیدارگرانه‌اش باعث دستگیری او در سال 1336 و انتقال فوری‌اش به زندان قزل‌قلعه در تهران به مدت هشت ماه شد.

پس از قبول شدن در بورس تحصیلی، علی شریعتی برای مدتی دست از فعالیتهای سیاسی کشید و برای ادامه تحصیلات عالیه به فرانسه رفت. او از این دوران برای مطالعه جدی و نیز فعالیت علنی سیاسی در راه احقاق حقوق بشر و آزادی دموکراتیک در ایران، بهره‌برداری خوبی کرد. وی اندکی پس از رسیدن به پاریس به گروه فعالان ایرانی نظیر ابراهم یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و مصطفی چمران پیوست و در سال 1338 سازمانی بنام «نهضت آزادی ایران» (بخش خارج از کشور) بنیان گذاشته شد. حدود دو سال بعد شریعتی دو جبهه تحت نامهای جبهه ملی ایران در آمریکا و جبهه ملی ایران در اروپا را تأسیس کرد. در جریان کنگرة جبهه ملی در ویس‌بادن (جمهوری آلمان فدرال) در اوت 1962، شریعتی با توجه به قدرت فکری‌ و قلمی‌اش، بعنوان سردبیر روزنامه فارسی‌زبان جدیدالانتشار ایرانی در اروپا یعنی «ایران آزاد» انتخاب شد. اولین شماره این نشریه در 15 نوامبر 1962 منتشر گردید. این نشریه دیدگاههای روشنفکران ایرانی خارج و نیز واقعیتهای مبارزات مردم ایران را منعکس می‌کرد.

در سالهایی که علی شریعتی در اروپا بود، بقدر کافی رژیم تهران را تحریک کرده و با خود به ضدیت واداشته بود. معمولاً سیاستمداری با یک چنین سابقه فعالیت ضد رژیم هرگز فکر بازگشت به میهن را آنهم در آن زمان به ذهن خود راه نمی‌داد. در واقع هیچ‌یک از همکاران او در آن زمان به چنین کاری دست نزدند. اما دکتر شریعتی فطرت و شهامت دیگری داشت. او یک سیاستمدار به تعبیر ماکیاولیستی آن نبود. فطرت معلمی او را برانگیخت و معتقد کرد که در آن موقعیت، میهن به دانش و تحصیل موفقی‌آمیز دو دوره دکتری او نیاز شدید دارد. بدین ترتیب وی در سال 1343 با یک سابقه پیشرفته آکادمیک، و افق ذهنی وسیع، پاریس را به مقصد ایران ترک کرد.

چنین بنظر می‌رسید که دولت ایران ظاهراً از این حرکت خشنود شده است، چون از این فرصت برای جلوگیری از تاثیر و نفوذ شریعتی و نیز کنترل مؤثر فعالیتهای او استفاده خواهد کرد. به همین خاطر لحظه‌ای که دکتر به ایستگاه مرزی بازرگان در مرز ایران و ترکیه رسید، دستگیر شد. این امر به دستور مستقیم شاه صورت گرفت.  خبر دستگیری او با اعتراض شدیدی چه در داخل و چه در خارج ایران مواجه شد و باعث محبوبیت و اثبات درستی راهش گردید.

پس از شش ماه حبس، دکتر علی شریعتی آزاد شد و به تهران رفت تا ماموریت مورد علاقه و سخت خود را برای بیدار کردن توده‌ها از طریق گنجینه و ذخیره وسیع دانش تئوریک و عملی‌اش آغاز کند. اما دولت نیز به همین نحو مصمم بود نگذارد او زمینة بازی برای ایجاد پایگاه در پایتخت بدست آورد. و علی‌رغم برخورداری از یک سابقة عالی آکادمیک و تجربة وسیع، و با توجه به وجود مشاغل وسیع در زمینة تدریس و تحقیق، باز هم نتوانست هیچگونه شغلی در تهران بدست آورد. شریعتی که با موانع و محرومیتهای شدیدی در تهران مواجه شده بود، راهی شهر بومی‌اش مشهد شد، اما حتی آنجا هم محدودیتها و قید و بندهای زیادی آشکار بود. بهرحال با مشقت بسیار توانست در «طرق» در نزدیکی مشهد، یک شغل معلمی بدست آورد.

به تدریج دکتر شریعتی توانست ساعات اندکی از تدریس در کلاسهای دانشگاه مشهد را به دست آورد. اما موفقیتهایش در همین ساعات کم، با حضور انبوه دانشجویان، و نیز دعوتهائی که برای سخنرانی از دانشگاههای مختلف برایش می‌رسید، آشکار گردید. بهرحال محبوبیت عظیمش بدلیل پیامی که به همراه خود آورده بود، از نظر رژیم قابل تحمل نبود و دانشگاه او را در سال 1349 هنگامی که تنها 37 سال داشت، بازنشسته کرد.

این رفتار خشونت‌آمیز روحیه او را افسرده نکرد. بلکه برعکس عزم راسخ او را برای بالابردن روحیه و وجدان توده‌ها جزم کرد. بدین‌خاطر به تهران نقل مکان کرد، و از این به بعد، حتی بیشتر از گذشته، به تعبیر مجدد و تبلیغ اسلام پرداخت. او ماموریت خود را با دلگرمی تمام با همکاری در حسینیه ارشاد آغاز نمود. و بدین ترتیب بود ه سلسله سخنرانی‌های آزاد خود را پیرامون اسلام‌شناسی، جامعه‌شناسی و تاریخ ادیان شروع نمود. جسارت او باعث شد که برخلاف سایر حسینیه‌ها و مساجد، روزانه هزاران دانشجو، کارگر و زن‌خانه‌دار برای استماع سخنان او به آنجا بیایند. همزمان با این سخنرانی‌ها، کتابها و جزواتی درمورد موضوعات اجتماعی و مذهبی، او وی نشر و توزیع می‌گردید. تعداد کلی سخنرانی‌های منتشر شده‌اش به بیش از 200 می‌رسد، که در نوع خود بی‌نظیر است. در کشوری که هیچ کتابی جز قرآن تیراژش به 5000 نمی‌رسید، کتابهای شریعتی در 100000 نسخه به چاپ می‌رسید و این بدون شرح بود!

بزرگترین اعتراضی که از جانب دولت به شریعتی وارد می‌شد، این بود که او به نسل جوان ایران جهتی تازه می‌داد و آگاهی اسلامی را در آنهایی که از مفهوم تمدن بزرگ موردنظر «شاهنشاه آریامهر» سرخورده شده بودند، زنده می‌کرد. شاه چگونه می‌توانست چنین مردی را تحمل کند؟ ساواک وارد عمل شد و بر تحولات جدید نظارت دقیق کرد. بدین‌ترتیب در یک هجوم ناگهانی در سال 1351، حسینیه ارشاد مورد حمله قرار گرفت و بسته شد، اما به کمک دوستان، شریعتی توانست بگریزد و مخفی شود. ساواک که از یافتن او عاجز مانده بود، پدرش را دستگیر نمود. این عمل باعث رنجش و نگرانی دکتر گردید، و او در عوضِ آزادی پدرش، خود را تسلیم نمود، اما تقاضای او رد شد و پدر و پسر هردو محبوس گردیدند. بهرحال چندی بعد پدرش آزاد شد، اما علی شریعتی برای 18 ماه در زندان باقی ماند، و اعتراضات به وشع او در ایران و خارج مورد توجه قرار نگرفت.  بیشترین فشار برای آزادی او از سوی روشنفکران برجستة فرانسوی و الجزایری بر رژیم ایران وارد آمد. تا آنجا که حواری بومدین رئیس‌جمهور الجزایر که خود یکی از دوستان و تحسین‌کنندگان شریعتی بود، در جریان کنفرانس مارس 1375 اوپک در الجزایر دربارة دکتر شریعتی با شاه صحبت نمود و او را به آزاد نمودن دکتر ترغیب نمود. شریعتی به ظاهر آزاد شد، اما شدیداً تحت کنترل بود. بزرگترین و مرگ‌آورترین مجازات‌ها برای او، که همان جلوگیری از نوشتن و ایراد سخنرانی بود، در این سالها به او وارد شد.

شریعتی در جریان بازداشت آخر در معرض شکنجه قرار گرفت. سعی می‌کردند که او را وادارند از رژیم حمایت کند، او با شدت و قدرت هرچه تمام‌تر از این کار خودداری می‌ورزید و می‌گفت:«اگر همچون عین‌القضات شمع‌آجینم کنند، حسرت یک آخ! را بردلشان خواهم گذاشت». ساواک که نتوانست بر او پیروز شود، برای بی‌آبرو کردن او یک طرح شیطانی ریخت. یک سری از نوشته‌های او ا در روزنامه کیهان منتشر نمود تا چنین وانمود نماید که شریعتی با شاه و رژیم او از در همکاری در آمده است. اما حتی سر توده‌ها را نیز نتوانستند شیره بمالند!

نوشته‌های شریعتی ممنوع‌الانتشار شد و خود او کاملاً از حقوق سیاسی و اجتماعی محروم گردید. بدین‌ترتیب او که در محیطی خفقان‌آور بسر می‌برد، به سنت صحیح اسلامی و به سبک پیامبر به فکر هجرت افتاد. اما دکتر برای خروج از کشور بصورت آبرومندانه‌ای سرِ ساواک را شیره مالید. ساواک در پرونده‌های خود، او را بنام «شریعتی» می‌شناخت، اما نام فامیل او در  شناسنامه، «مزینانی» بود. او پاسپورتی با نام «علی مزینانی» گرفت. شریعتی پس از گرفتن گذرنامه و اجازة خروج، برای دیدن خانواده‌اش از تهران به مشهد رفت، اما نقشة خود را آنقدر مخفی نگهداشت، که حتی پدرش هم از آن مطلع نشد. به هرحال او با احتیاط فراوان در 26 اردیبهشت ماه 1356، تهران را به مقصد بروکسل ترک نمود. نقشه این بود که همسر (پوران شریعت رضوی) و سه دخترش (سوسن، سارا و مونا) چند روز بعد در لندن به او



خرید و دانلود  زندگینامه دکتر علی شریعتی


آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر گذار در انقلاب ایر

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر گذار در انقلاب ایران بودند. نه می توان زحمات مطهری را نادیده انگاشت و نه می شود به شریعتی بی اعتنا بود. این دو (در کنار دیگر بزرگان) بار فرهنگی انقلاب را به دوش کشیدند. ذهن ها را آماده کردند و طرحی نو در انداختند. گرچه تاثیر گذاری شریعتی در نسل جوان بیشتر بود و معلم انقلاب لقب گرفت اما نقش مطهری را که از بنیانگذاران حسینیه ارشاد بود نیز نمی توان در آگاهی دادن و تعلیم و تربیت آن نسل انکار کرد. شریعتی با آن بیان جذاب و گیرایش (که مارکسیسیت ها را یکضرب شیعه می کرد!) اسلام را از پستو بیرون کشید و پایه گذار یک حرکت پرخروش مردمی شد. اسلام و مذهب را بی واسطه فهمید. اینگونه شد که توانست با فهم نو از دین و مذهب سیل جوانان را به حسینیه ارشاد سرازیر کند چنانکه در هر درس ۵۰۰۰ نفر پای صحبتش می نشستند. مقصود از این نوشته نه تمجید از شریعتی است و نه تجلیل از مطهری ؛ نه تخریب شریعتی است و نه تنبیه مطهری. تنها شرح و بسط یک درگیری فکری است بین یک عالم اسلامی و یک روشنفکر دینی(1). دعوای یک ملای کور و یک خاموش فکر غربزده نیست. کشمکش فکری است میان یک روحانی علوی و یک متفکر اسلامی. قصد ما بزرگ نمایی و یا تخریب وجهه ی این دو نیست. تحقیق و تحلیلی است بر این دو بزرگوار که شاید " فاعتبروا یا اولی الابصار.... "

حسینیه ارشاد موسسه ای مذهبی فرهنگی بود که در سال ۱۳۴۲ به همت محمد همایون و علی آبادی و ناصر میناچی با همفکری مطهری تاسیس شد. تعیین سیاست عمومی و انتخاب سخنرانان اکثرا به عهده ی مطهری بود (2) سال ۱۳۴۵ مطهری از استاد محمد تقی شریعتی دعوت می کند تا برای سخنرانی به ارشاد بیاید و استاد تا سال ۱۳۴۶ در محل موقت حسینیه به ایراد سخنرانی می پرداخت. در سال ۴۸ که موضوع چاپ نشریات داخلی حسینیه پیش آمد مطهری اولین نشریه حسینیه را در دو جلد به نام "محمد خاتم پیامبران" منتشر کرد. مطهری از شریعتی دعوت می کند تا مقاله ای برای این نشریه بفرستد و در نامه ای به دکتر می نویسد: "برادر عزیز دانشمندم. قلب خود شما گواه است که چقدر به شما ارادت می ورزم..."(3) دکتر شریعتی برای این کتاب دو مقاله فرستاد ۱- هجرت تا وفات ۲- سیمای محمد. و به مطهری اجازه داده بود که هر یک از این مقالات را که می پسندد چاپ کند." مطهری چنان از خواندن زندگی محمد به وجد آمده بود که آنرا سه بار به طور کامل خوانده بود. مطهری هر دو مقاله را چاپ کرد و در نامه ای به پدر شریعتی از او تجلیل و تمجید کرد"(4)

با انتشار این دو مقاله سیل انتقادات و حمله ها از روحانیون سنتی شروع شد. "چرا جلوی اسم محمد "حضرت" و "ص" نگذاشته ؟(5) مطهری در مقابل این حملات ایستاد و از شریعتی دفاع کرد. درباره ی شریعتی گفته بود:" چون رشته او جامعه شناسی است و خوب هم درس خوانده و کاملا بر اعصابش مسلط است در بیان الفاظ معرکه است. چون جوانها از فکلی ها کمتر بحث های دینی شنیده اند و او هم به زبان جوان ها صحبت می کند اینست که بیشتر از ما طالب دارد."(6)

شریعتی از سال ۴۵ با سخنرانی "مخروط جامعه شناسی" همکاری خود را با ارشاد آغاز می کند. تا جایی که به قول خود شریعتی حسینیه با خون و فکر و شخصیتش عجین می شود(7)

رضا داوری در بیان خاطره ای از دیدار با مرحوم مطهری می گوید:" ایشان (مطهری) زبان به ستایش شریعتی گشودند و گفتند: بعضی از مقالات دکتر شریعتی و از جمله زن در چشم و دل محمد را هیچ یک از ما نمی توانستیم بگوییم.

با آمدن شریعتی و استقبال شدید دانشجویان رفته رفته مرحوم مطهری نسبت به شریعتی بدبین می شود. جای تمجید ها, تنقید ها نشست و جای تکریم ها ,تعذیب ها. اطرافیان نیز به این اختلاف دامن می زدند.

پرویز خرسند می گوید: "روزی برای برداشتن وسایل مورد نیاز به حسینیه آمدم. در گوشه ی سالن آقای ... را دیدم که با مرحوم مطهری گفتگو می کرد. از کنارشان که گذشتم اسم شریعتی را شنیدم و اینکه چه کسی باید برود و چه کسی باید بماند. کنجکاو شدم وایستادم. آقای ... به مرحوم مطهری می گفتند: "بین شما و دکتر شریعتی فقط یکی باید اینجا بماند و تصمیم قطعی است. مرحوم مطهری گفتند حالا چه کسی قرار است بماند؟ آقای ... پاسخ داد: چون جوان ها استقبال بیشتری از دکتر شریعتی دارند قرار است ایشان بماند. مرحوم مطهری خیلی ناراحت شد". من تصور کردم که این تصمیم هیئت مدیره است و خود دکتر هم قضیه را می داند. بلافاصله به آپارتمان برگشتم و داستان را برای شریعتی گفتم. متوجه شدم او کاملا بی خبر است. وقتی حرفهایم را شنید با عصبانیت گفت:"این احمقانه ترین کاری بود که می توانستند انجام دهند.این ها نمی فهمند که نه حضور مطهری عرصه را بر من تنگ می کند و نه حضور من مانع کار اوست. او استاد فلسفه وحکمت است و من جامعه شناسی درس می دهم و این هر دو برای جامعه ی جوان ها مفید است"(8)

با روشن شدن افکار شریعتی و تز اسلام منهای روحانیت و انتقاد به مجلسی و خواجه نصیر ,مطهری که زمانی دائما از شریعتی و افکارش و زبانش تعریف می کرد کم کم شروع به موضع گیری در مقابل شریعتی نمود. البته باید گفت که خود مرحوم مطهری به انتقاد از روحانیون اعتقاد داشت اما می گفت این ما هستیم که باید خودمان را نقد کنیم و دخالت کردن غیر روحانیون در مباحث دینی را بر نمی تابید. به همین دلیل مرحوم مطهری جلسه ای را تشکیل داد تا برای سخنرانان ضوابط و معیار هایی در نظر گرفته شود. شاید بیشتر این ضوابط به خاطر این بود که شریعتی از حسینیه کنارگذاشته شود.(9) در این تبصره ها عدم تجاهر به فسق و پایبندی به تقوا و پرهیز از گناهان کبیره گنجانده شده بود. به قول محمد همایون صاحب حسینیه: "پس لطف کنید یک تبصره هم بگذارید که سخنران کچل هم نباید باشد! (اشاره به اینکه همه ی این ضوابط به خاطر حذف شریعتی است) اما چگونه می شد شریعتی را حذف کرد؟ شریعتی ای که شهرت حسینیه مدیون او بود. ناصر میناچی می گوید: "حسینیه ای که در طول چندین سال فعالیتش فقط توانسته بود ۲ جلد کتاب محمد خاتم پیامبران بیرون دهد و جلد دوم با عدم استقبال مردم مواجه شده بود و اگر جلد اول به چاپهای بعدی رسید به خاطر دو مقاله شریعتی بود, چگونه با حذف شریعتی حسینیه می تواند به کار خود و رسیدن به سطح عالی ادامه دهد؟"(10)

با مخالفت همایون و میناچی با طرح حذف دکتر , مرحوم مطهری استعفای خود را تقدیم حسینیه کردند. شریعتی هم که ۷ ماه از ارشاد کنار کشیده بود بار دیگر بازگشت.

و اما واکنش شریعتی به این ماجراها چه بود؟ محمد مهدی جعفری در کتاب"بار دیگر شریعتی" می نویسد:" یکبار شریعتی را دیدم و به او گفتم امشب فلان مجلس دعوت داریم. شما هم بیایید. در ضمن آقای مطهری هم هستند. شریعتی گفت: اتفاقا چه بهتر. خوشحال می شوم که بیایم. طوری می گویید که من اگر مطهری بیاید ناراحت می شوم. اگر اختلافی هم هست میان من و ایشان اختلاف جزئی است. وگرنه ما همه مان در یک صف واحد می جنگیم.

پرویز خرسند می گوید: "نشنیدم شریعتی یکبار کلمه ای علیه مطهری بگوید(11)

جعفری می گوید:"خدایی اش من هرگز از دکتر شریعتی بدگویی نسبت به شهید مطهری نشنیدم.(12)

جعفری همچنین نقل می کند روزی در منزل دکتر نکوفر بودیم. مرحوم مطهری را دیدم. مرا خواست. گفت: دیدی رفیقت چه تیشه ای به ریشه ی اسلام می زند؟ گفتم چه کسی؟ گفت شریعتی. گفتم برای چه؟ گفت: این مقالاتی که در کیهان می نویسد تیشه به ریشه دین می زند. گفتم مگر جریان را نمی دانید؟ دکتر رفته اصفهان یک سخنرانی کرده. سخنرانی از نوار پیاده می شود و بوسیله ی دانشجویان چاپ می گردد. در صحافی بوسیله ی ساواک توقیف می شود ساواک این ها را می دهد به کیهان. مطهری گفت : نه اینطور نیست. گفتم خود شریعتی این را به من گفت. مرحوم مطهری گفت:دروغ می گوید. پدرش هم دروغ می گوید!(13)

 

پاره ای از سخنان پراکنده آیت الله مطهری در مورد دکتر شریعتی

"صرف نظر از افکار نادرست و غرور و اشتباهاتش ضربه ی جبران ناپذیری به هماهنگی روحانیت و طبقات تحصیل کرده زده و آنها را سخت نسبت به روحانیون بد گمان کرده است".(استاد شهید به روایت اسناد - ص ۲۱۷)

"اوضاع آبستن حادثه ی قرن ۱۳ هجری است (اشاره به فرقه سازی بابیه). در نوشته های مرحوم (شریعتی) بذر این انشعاب شوم وجود دارد"( سیری در زندگانی استاد ص ۱۲۷)

"این جزوه (اشاره به اسلام شناسی ارشاد) مانند غالب نوشته های نویسنده از نظر ادبی و هنری اعلی است, از نظر علمی متوسط است, از نظر فلسفی کمتر از متوسط و از نظر دینی و اسلامی صفر است!"(استاد مطهری و روشنفکران ص ۳۴)

"به نظر من این جزوه (اسلام شناسی ارشاد) چیزی که نیست اسلام شناسی است. حداکثر بگوییم اسلام سرایی یا اسلام شاعری است. نویسنده جزوه نظر به غرور بی حد و نهایتش همان طور که خاصیت هر مغروری است ,عقده ندانستن علوم اسلامی از فلسفه و کلام و فقه و عرفان و غیره دارد".(مطهری و روشنفکران ص ۴۲)

"این جزوه (حسین وارث آدم) نوعی روضه ی مارکسیستی است که تازگی دارد."(یادداشت های مطهری ص ۲۱۸)

"من دو سفر با شریعتی به حج رفتم هرگز یکبار ندیدم سر او به مهر برسد"(اشاره به اینکه شریعتی نماز نمی خوانده) (طرحی از یک زندگی ج ۲ نقل از علی ابادی. یکی از ۳ نفر اعضای موسسین ارشاد)

اینکه چرا مطهری با آن همه سابقه و مبارزه و کار فرهنگی دست به چنین اظهار نظرهایی زد دقیقا معلوم نیست اما می شود با نگاهی به سیر زندگی مرحوم به نکاتی دست یافت. حامد الگار نویسنده و مترجم مسلمان آمریکایی می گوید: "پیش از به صحنه آمدن شریعتی مرحوم مطهری مشهور ترین و محبوب ترین سخنران دانشجویان دانشگاه بود اما با آمدن شریعتی مستمعان او به سرعت رو به کاهش نهادند چرا که شریعتی هر روز افراد بیشتری را به سوی خود جذب می کرد. نتیجه اینکه به هر حال بشر بشر است این موضوع منجر به رنجش آیت الله مطهری شد"(14)

شاید مطهری که خود جزو موسسین حسینیه ارشاد بود و در آنجا سالها درس داده بود و در میان قشر دانشجو و روشنفکر مقام بالایی داشت نمی توانست ببیند که از حسینیه کنار رفته و به جایش کسی آمده که پای هر درسش ۵۰۰۰ نفر جوان می نشستند و او مجبور بود در مسجد الجواد حرفهایش را برای ۲۰..۳۰ نفر بزند که تازه اکثر آنها پیرمرد بودند.

 

پس از شهادت

باشهادت دکتر شریعتی محبوبیتی فوق العاده برای او ایجاد شد. همه او را معلم شهید و معلم انقلاب نامیدند. در این جو هیچ کس تحمل شنیدن حرف مخالف شریعتی از مطهری را نداشت. مطهری ای که یک عمر در راه اسلام تلاش کرده بود به یکباره با اظهار نظرهایش در میان جوانان از عرش به فرش آمد. بطوریکه در مراسم چهلم شریعتی در مشهد که بازرگان در دفاع از مطهری سخنرانی کرد حاضران در مراسم اعتراض کردند و استاد محمد تقی شریعتی به نشانه ی ناراحتی جلسه را ترک کرد. با انتشار نامه ی بازرگان و مطهری علیه شریعتی این ضدیت ها و دشمنی ها به اوج رسید. گرچه بازرگان نامه ی دیگری نوشت و از بعضی کلمات تبری جست. ماجرای این نامه را به زمان دیگر موکول می کنیم. دانشجویان مسلمان درآمریکا ضمن نامه ای شدیدا به این دو حمله کردند و شریعتی را بالاتر از آن دانستند که با انتقاد و دشمنی این و آن کوچک شود. آنها نوشتند:

" نسل جوان مسلمان امثال آقای مطهری را که مسائل مردم برایشان مسئله ای نیست و از جیب ملت ارتزاق می کنند و تحریف اسلام راستین و دسیسه گشتن دین در دست جلادان زمان برایشان بی تفاوت است کاری ندارند. ما کسانی را که به زندگی عثمان وار نشسته اند و دم از علی می زنند ,جزو علمای راستین نمی دانیم که خود را مسئول شنیدن حرفهایشان کنیم.."(15)

. مطهری بعد از انقلاب نیز در نامه ای به آیت الله خمینی چنین نوشت:

" اخیرا می بینیم گروهی که به اسلام عقیده و علاقه درستی ندارند سعی می کنند از او (شریعتی) بتی بسازند. تحت این عنوان که سید جمال و اقبال و بیش از آنها این شخص(شریعتی) اسلام را نو کرده و خرافات را دور ریخته و همه باید به افکار او بچسبیم..."(16)

در همان نامه سفر منجر به شهادت دکتر را ناشی از توطئه و ماموریتی می داند که دکتر می خواست دنبال کند:" و خدا می داند اگر خداوند از باب مکروا و مکرالله والله خیر الماکرین در کمین او نبود او در ماموریت خارجش چه بر سر اسلام و روحانیت می آورد"(17)

شریعتی یک سیر مستقیم را در زندگی پی گرفت و جانش را در این راه نهاد. مطهری نیز از درخشان ترین چهره های تاریخ اسلام است. کسی بود که در اوج انحطاط مسلمین گرد تخدیر از چهره ی دین زدود و وارد عرصه ی کارزار شد. کتاب هایش مثل تمام عیار روشنفکری دینی بوده و هست اما در انسان شناسی و قضاوت در مورد انسان ها نسبی گرایی یک اصل است. به قول شاعر:

کوه با آن عظمت آن طرفش صحرا بود

دست بر دامن هر کس که زدم رسوا بود

 

پ.ن :

1- روشنفکر دینی به معنی واقعی کلمه. هر که مسلمان بود و با یک سری از احکام دین مخالف بود اسمش را نمی شود گذاشت روشنفکر دینی. روشنفکر دینی روشنفکری است آگاه, متعهد, مسئول و انسان که در مقابل جامعه اش مسئولیت احساس کند و برخیزد. اینهایی که امروز ادعای روشنفکری دینی میکنند دیندار هم نیستند, روشنفکر پیشکش!

2- خاطرات ناصر میناچی,نشریه داخلی حسینیه ارشاد 6/2/1378 ص5

3- متن این نامه را می توانید در کتاب طرحی از یک زندگی جلد دوم ص 280 بخوانید.

4- "مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد,علی رهنما 331

5- شریعتی در جمعی گفت: وقتی در این مملکت بالاتر از حضرت که اعلیحضرت باشد داریم,همان نام مبارک محمد زیباترین و خدایی ترین نامی است که می شود در این کشور و در هر مقاله و اثری به جای گذاشت.

6- خاطرات من از شهید مطهری,علی دوانی ص 48

7- مجموعه آثار 1. ص143

8- شریعتی در آیینه ی خاطرات. ش لامعی ص 46

9- پوران شریعت رضوی طرحی از یک زندگی ج 2ص 229

10- نشریه ارشاد شماره 15 ص 107

11- یاس نو. 2 تیر 1382

12- شریعتی آنگونه که من شناختم ص72

13- همان

14- انقلاب اسلامی در ایران ص 115و116

15- طرحی از یک زندگی ص 301

16- سیری در زندگانی استاد مطهری ص 82

17- طرحی از یک زندگی ج2 ص313

 



خرید و دانلود  آیت الله مطهری و دکتر شریعتی دو مرد تاثیر گذار در انقلاب ایر