لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
تحلیل روانی توبه
توبه یعنی چه؟ ماهیت توبه از نظر روانی برای انسان چه حالتی است و از نظر معنوی برای انسان چه اثری دارد؟ در نظر بسیاری از ما توبه یک امر بسیار ساده ای است، هیچوقت به این فکر نیفتاده ایم که توبه را از نظر روانی تحلیل بکنیم. اساسا توبه یکی از مشخصات انسان نسبت به حیوانات است، یعنی انسان بسیاری ممیزات و مشخصات و کمالات و استعدادهای عالی دارد که هیچکدام از آنها در حیوانات وجود ندارد. یکی از این استعدادهای عالی در انسان، همین مسئله توبه است.
حقیقت توبه:
" توبه " بمعنی و مفهومی که انشاءالله برای شما شرح می دهم، این نیست که ما لفظ استغفرالله ربی و اتوب الیه را به زبان جاری کنیم، از مقوله لفظ نیست.
توبه یک حالت روانی و روحی و بلکه یک انقلاب روحی در انسان است که لفظ استغفرالله ربی و اتوب الیه بیان این حالت است، نه خود حالت، نه خود توبه، مثل بسیاری از چیزهای دیگر که در آنها لفظ، خودش، آن حقیقت نیست بلکه مبین آن حقیقت است.
اینکه ما روزی چندین بار می گوئیم استغفرالله ربی و اتوب الیه نباید خیال بکنیم که روزی چند بار توبه می کنیم. ما اگر روزی یک بار توبه واقعی بکنیم، مسلما مراحل و منازلی از قرب به پروردگار را تحصیل می کنیم.
تفاوتی میان جمادات و نباتات و حیوانات وجود دارد و آن اینست که جمادات این استعداد را ندارند که در مسیری که حرکت می کنند، خودشان از درون خودشان تغییر مسیر و تغییر جهت بدهند، مثل حرکتی که زمین به دور خورشید یا بدور خودش دارد، یا حرکاتی که همه ستارگان در مدار خودشان دارند، یا حرکت سنگی که از ارتفاع رها می شود و بطرف زمین می آید.
این مسلم و قطعی است، یعنی سنگی را که شما رها می کنید و در یک مسیر معین حرکت می کند، در همان مسیر و در همان جهت به حرکت خودش ادامه می دهد، تغییر مسیر و تغییر جهت از ناحیه درون این سنگ امکان پذیر نیست عاملی باید از خارج پیدا بشود تا مسیر این سنگ و این جماد را تغییر دهد، حال این عامل می خواهد مجسم باشد و یا از قبیل یک موج باشد. مثلا " آپلو " یا " لونا " را که به فضا می فرستند، از درون خودش هرگز تغییر مسیر نمی دهد.
مگر اینکه از خارج هدایتش بکنند که تغییر مسیر بدهد. ولی موجودات زنده از قبیل نباتات و حیوانات این استعداد را دارند که از درون خودشان تغییر مسیر بدهند، یعنی اگر به شرائطی برخورد کنند که با ادامه حیات آنها سازگار نباشد تغییر مسیر می دهند.
اما در مورد حیوانات بسیار واضح است، مثلا یک گوسفند یا یک کبوتر و یا حتی یک مگس وقتی حرکت می کند، همینقدر که مواجه می شود با یک مشکل، فورا مسیر خودش را تغییر می دهد و حتی ممکن است یک گردش صد و هشتاد درجه ای هم بکند، یعنی درست درخلاف جهت حرکت اولی خودش حرکت بکند.
حتی نباتات هم اینطور هستند، یعنی گیاهان هم در یک شرایط و حدود معین از درون خودشان خود را هدایت می کنند، مسیر خود را تغییر می دهند. ریشه یک درخت که در زیر زمین حرکت می کند و به سویی می رود، اگر به صخره ای برخورد کند، حالا رسیده یا نرسیده، خودش مسیرش را عوض می کند. همین قدر که بفهمد که جای رفتن نیست و راهی ندارد، مسیرش را تغییر می دهد. بدیهی است که انسان هم تا این حدود مثل گیاه و حیوان است، یعنی تغییر مسیر می دهد.
توبه برای انسان تغییر مسیر دادن است اما نه تغییر مسیر دادن ساده از قبیل تغییر مسیری که گیاه می دهد و یا تغییر مسیری که حیوان می دهد بلکه یک نوع تغییر مسیری که مخصوص خود انسان است و از نظر روانی و روحی کاملا ارزش تحلیل و بررسی و رسیدگی دارد.
" توبه " عبارتست از یک نوع انقلاب درونی، نوعی قیام، نوعی انقلاب از ناحیه خود انسان علیه خود انسان. از این جهت، از مختصات انسان است. گیاه تغییر مسیر می دهد ولی علیه خودش قیام نمی کند، نمی تواند قیام بکند، این استعداد را ندارد. همان طوری که میان گیاه و جماد این تفاوت هست که جماد از درون خود برای بقای خویش تغییر مسیر نمی دهد و این استعداد شگفت در نبات هست (در حیوان هم هست)، در انسان استعداد شگفت انگیزتری هست و آن اینکه از درون خودش بر علیه خودش قیام می کند. علیه خودش انقلاب می کند، واقعا انقلاب می کند، و قیام و انقلاب از دو موجود مختلف و متباین مانعی ندارد، مثلا در کشوری، عده ای زمام امور را در دست دارند، بعد عده دیگری علیه آنها قیام و انقلاب می کنند.
خوب، این مانعی ندارد، آنها افراد و اشخاصی هستند و اینها افراد و اشخاص دیگری. آنها به اینها ظلم و ستم کرده اند، اینها را ناراضی و عاصی کرده اند، سبب عصیان و انقلاب اینها شده اند، یکمرتبه اینها انقلاب می کنند و زمام کار را از دست طرف مقابل می گیرند و خودشان در جای آنها قرار می گیرند.
این مانعی ندارد، ولی اینکه در داخل وجود یک شخص قیام و انقلاب بشود. انسان خودش علیه خودش قیام بکند، چگونه است؟ مگر می شود یک شخص خودش علیه خودش قیام بکند؟ بله می شود.
آثار استغفار و توبه
توبه، بازگشت از گناه و استغفار و جبران گناه است. انسان به دلیل آزادی و اختیار و نیز نفس اماره، شیطان، غفلت و... دائم در معرض خطا و گناه قرار دارد.
اما مؤمنان و عاقلان چنانچه به هر دلیل (سهواً یا غفلتاً) آلوده به گناه شوند، سریعاً به خود می آیند و با توبه و انابه و جبران خطاهای گذشته، وجود خویش را از آثار گناه مبرا و پاک می سازند.
این مقاله نگاهی اجمالی به: توبه و استغفار و آثار توبه دارد. مطلب را با هم ازنظر می گذرانیم.
ضرورت و اهمیت بحث
هرچند خداوند کریم در جای جای قرآن دستوراتی درباره «خودسازی»، «تقوا»، «مراقبه و محاسبه» «یاد خدا و دوری از شیطان»... برای رشد، کمال و رسیدن به سعادت ابدی و حیات جاودانه به مؤمنان داده است، اما از سوی دیگر بخاطر زندگی انسان در دنیای ماده و مادیات و وجود دشمنان سرسختی چون شیاطین، نفس اماره، جهالت، شهوات،... گاه پرده بر روی اندیشه انسان افکنده شده و در پی تبعیت از آنها و ارتکاب گناه و معاصی زمینه سقوط و بدبختی او فراهم می شود.
اینجاست که خداوند حکیم برای نجات انسان از ورطه تباهی، «باب توبه و استغفار» را به روی بندگان خویش گشوده و آنها را به پشیمانی و طلب بخشش دعوت می کند تا راه برای بازگشت انسان فریب خورده باز باشد و با امیدواری به لطف و رحمت بیکران الهی باردیگر برای تعالی روح خویش تلاش کند، و براین اساس در آیات و روایات فراوانی انسان را به توبه و استغفار فرامی خواند:
«یا ایهاالذین امنوا توبوا الی الله توبه نصوحا عسی ربکم أن یکفر عنکم سیئاتکم» (1)ای کسانی که ایمان آورده اید! به سوی خدا توبه کنید! توبه ای خالص، امید است پروردگارتان گناهان شما را بپوشاند...
مفهوم توبه
«توبه»: ترک گناه به زیباترین وجه و رساترین عذرخواهی می باشد؛ و در اصطلاح شرع یعنی ترک گناه به سبب قبیح بودن آن و پشیمانی نسبت به آنچه از دستش رفته و جبران اعمالی که ازدست داده است.(2)
آیه شریفه ای که پیش تر به آن اشاره شد مؤمنان را به توبه نصوح دعوت نموده است: اما در اینکه توبه نصوح چیست؟ تفسیرهای زیادی شده است که ما به ذکر یک روایت از پیامبر اکرم(ص) در این زمینه اکتفا می کنیم:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
تحلیل بنیادی و نموداری شرکت ایرانیت
تاریخچه
شرکت ایرانیت یکی از شرکتهای حاضر در بورس می باشد که در زمینه تولید انواع اتصالات و لوله و ورق آزبست سیمانی فعالیت دارد تاسیس ایرانیت به سال 1335 مرتبط می باشد و پس از سالها تلاش در زمینه محصولات سیمانی در سال 1368 موفق به ورود در بازار بورس اوراق بهادار تهران شده است.
همچنین شرکت دارنده گواهینامه ISO 9001:2000 ، ISO 14001:1996 و گواهینامه رعایت الزامات ایمنی (OHSAS 18001:1999) می باشد.
تولیدات و فعالیت های شرکت
فعالیت های شرکت در زمینه تولید اتصالات، لوله ومتعلقات و ورق ومتعلقات می باشد. بیشترین میزان فروش محصولات شرکت به ترتیب عبارتند از ورق ومتعلقات ، لوله ومتعلقات.
اخیرا شرکت ایرانیت در مزایده خرید کارخانه سیپورکس (شرکت ساختمانی)سیمان یزد که از سوی بانک صنعت ومعدن برگزار شد شرکت کرد وبرنده شد. این کارخانه در زمینی به مساحت 450 هکتار کنار اتوبان کرج – قزوین در مقابل سیمان آبیک احداث و با توجه به این که سالهای متمادی است فعالیت صنعتی ندارد احتیاج به نوسازی و بازسازی و توسعه دارد که براساس برنامههایی قرار است ظرف دوسال آتی با نصب ماشینآلات و تجهیزات جدید و راهاندازی خطوط موجود زمینه احداث سالانه یک هزار خانه پیشساخته را فراهم آورد.
هیات مدیره شرکت در نظر دارد که در مجمع آینده، به منظور انجام برنامههای آتی توسعه مستقیم ایرانیت و توسعه غیرمستقیم پروژهها از جمله سیپورکس و سیمان اشکذر، سرمایه شرکت را از 45میلیارد و 600میلیون ریال طی یک دوره 5 ساله در چند مرحله به 5 برابر معادل 228میلیارد ریال افزایش دهد که در صورت تصویب مجمع این مهم انجام خواهد شد. اولین مرحله افزایش سرمایه نیز از محل سود سهام سال مالی منتهی به 31 شهریور ماه 84 تامین خواهد شد.
سهامداران شرکت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
تحلیل شعر فروغ فرخزاد
احمد شاملو از فروغ فرخزاد و شعر فروغ می گوید
تحلیل احمد شاملو از شعر فروغ فرخزاد
شعر فروغ همیشه برای من یک چیز زیبا بوده است، اگر این صفت برای بیان کیفیت شعر فروغ کافی باشد.
فروغ، تا آن حدی که من می شناسم و به من اجازه می دهد که قضاوت کنم، در شعرش- همچنانکه در زندگی- یک جستجوگر بود. من هرگز در شعر فروغ نرسیدم به آنجایی که ببینم فروغ به یک چیز خاصی رسیده باشد. همچنان که ظاهراً زندگیش هم همینطور بود. یعنی فروغ چیز معینی را جستجو نمی کرد. در شعر او حتا خوشبختی یا عشق هم به مثابه چیزی که دنبالش برویم و پیدایش کنیم مطرح نمی شود. او در زندگی اش هم هرگز دنبال یک چیز خاص نرفت، خواه به وسیله&#۶۵۲۶۳; شعر، خواه به وسیله&#۶۵۲۶۳; فیلم و خواه به وسیله&#۶۵۲۶۳; هر عامل دیگر. من او را همیشه به این صورت شناختم که رسالت خودش را در حد جستجو کردن پایان داد.
من هرگز ندیدم که فروغ چیزی را پیدا کند و آن چیز قانعش بکند. فروغ در شعرش دنبال چه چیزی می گشت؟ این برای من شاید به عنوان عظمت کار فروغ و اهمیت او مطرح بشود. من دلم می خواهد فروغ این طوری باشد. یعنی واقعاً این جوری فروغ را دوست می داشتم. می دیدم آدمی است که فقط جستجو می کند، اما این که چه چیز را جستجو می کند، این شاید برای خود او هم مهم نبود. آیا دنبال انسانیت مطلق می گشت؟ نه! آیا دنبال عشقی می گشت که وسیله ای باشد برای خوشبختی اش؟ نه! برای اینکه حتا دنبال خوشبختی هم نمی گشت.
همه چیز را می دید و همه چیز را دوست داشت. حتا بندی را که رخت رویش آویزان می کنند. زندگی از موقعی که خورشید روشنش می کرد برای او قابل پرستش بود با یک عامل وحشت. در حالی که هردوی اینها بود، هیچ کدام آنها هم نبود. او فقط می دید و دوست داشت، اما هیچ چیز خاصی در این زندگی نمی جست. و واقعاً آیا قرن ما چنان قرنی است که ما چیزی بجوییم و چیزی بیابیم؟ تصور نمی کنم. او حداقل به این حقیقت رسیده بود که دنبال چیزی نگردد.
نمی دانم این حرف تا چه حد می تواند از دهان من بیرون بیاید، چون من خودم به عنوان یک شاعر شناخته شده ام. ببینید، من فکر می کنم همیشه یک شاعر، اعم از نقاش یا موسیقی دان و غیره- چون من می خواهم همه&#۶۵۲۶۳; اینها را در کلمه&#۶۵۲۶۳; شاعر خلاصه کنم- همیشه یک آدم خوب و مهربان است. بنابراین اگر بگوییم فروغ دنبال مهربانی و خوبی می گشت، در این صورت او باید می رفت جلوی آینه و به خودش نگاه می کرد. این جستجو از این نظر هست که خط معین و هدف معینی نداشت. شاید واقعاً دنبال چیزی هم می گشت. شاید به دنبال مرغ آبی بود.
اما قدر مسلم این است که اسم آن مرغ آبی حتا "خوشبختی" نبود. شاید دنبال یک عروسک می گشت یا یک بازیچه، و یا شاید دنبال یک حقیقت بزرگ می گشت. هیچ کدام اینها را شعر او نشان نمی دهد، و زندگی او لااقل به من نشان نمی دهد. شاید کسانی که نزدیکتر به او بودند و معاشرتهای زیادی با او داشتند، بدانند که او پی جوی چه چیزی بوده است.
ما پس از این که فروغ را به قول اخوان "پریشادخت" می شناسیم، و بعد از آنکه او را یک جسمی می شناسیم که به قول ویکتور هوگو فقط وسیله ای هست برای اینکه روحی به روی زمین و میان ما باقی بماند، آنوقت این حرفها را پیش می کشیم.
کسی که می رقصد به عقیده&#۶۵۲۶۳; من زیبایی خطوط بدن را در حالات مختلف نه تنها نشان می دهد، بلکه ستایش می کند. فروغ معتقد به روحی در ورای جسم نمی توانسته باشد و خوشبختی را، شاید خوشبختیهای یک کمی جسمیتر را در همین چارچوب زندگی جستجو می کرد و از این لحاظ چقدر واقع بین و حقیقت بین بود و ما این را در شعرش می بینیم، اما همان طور که آن بالرین زیبایی را جستجو می کند در این خطوط، و این خطوط را در حالات مختلف قرار می دهد و آنها را ستایش می کند؛ فروغ زندگی را در حالات مختلف جستجو می کند، برای آتکه ستایش کند و زیباییهای آن را نشان بدهد. ببینید که از زندگی تا مرگ، در یک شعری که معشوق خود را وصف می کند، تن معشوق را وصف می کند. این حالات مختلف را میان دو قطب زندگی و مرگ قرار می دهد و یکی به یکی ستایش می کند. ما نمی توانیم در شعر فروغ به دنبای عشق به آن مفهومی که معمولاً در ادبیات و شعر ما بوده، باشیم. یعنی او دنبال یک مجهول مطلق نبوده است.
شاید جستجوی او به این علت بوده که آنچه در بین تولد و مرگ ما ست، و این همه چیز مبتذلی که در زندگی هست نمی توانسته انگیزه&#۶۵۲۶۳; آن عشق بزرگ، و ان عشق عرفانی، باشد. شاید این جستجویی کیهانی بوده است. شاید وقتی فروغ این همه پستی و بیچارگی روزانه را می دیده است، نمی توانسته باور کند که این تن قالب و ظرف آنچنان چیز بزرگی باشد که ما اسمش را عشق می گذاریم و به همین لحاظ او فقط به جستجو می پردازد.
او گرد این ظرف می گردد، برای اینکه شاید راهی به آن حقیقت نامعلوم پیدا کند. حقیقتی که عظمتش را می شود حس کرد. شاید او می خواسته بین تن و آن مفهوم عظیم رابطه ای پیدا کند. شاید می خواسته به آن حقیقتی دست پیدا کند که در نظر شاعران پیش از او و ما به صورت روح و عشق عرفانی تعبیر می شده است.
من معتقدم که این جستجو تماماً با توفیق همراه بوده است. درست مثل این است که ما بدون اینکه ظاهراً قصدی داشته باشیم، یعنی قصدی را ارائه بدهیم، می رویم از شهر بیرون و توی صحرا در جهتی یا در جهات مختلف به راه می افتیم. ممکن است که ما اعلام نکرده باشیم که به کجا می رویم و به چه کاری می رویم. اما آیا خود این عمل نمی تواند یک هدف و غایتی باشد؟ یعنی قدم زدن، تفریح کردن و لذت بردن از چشم اندازهای اطراف. من کلمه&#۶۵۲۶۳; جستجو را در شعر فروغ به همین معنی می گیرم.
فروغ جستجو می کند. اما در حالی که به جستجو می رود، ما را با چشم اندازهای گاهی فوق العاده زیبا و اغلب خیلی زیبای شعر خودش آشنا می کند.
می بینیم که توی شعرش از زنی حرف می زند که زنبیلی به دست دارد و به خرید روزانه می رود. دیگر از این عالی تر چه چیز را می شود بیان کرد؟ او تمام اینها را به ما نشان می دهد. تمام چیزهایی که در روز بارها از جلو چشم ما می گذرند و ما آنها را نمی بینیم. در حقیقت گردش فروغ بدون هیچ هدف معینی صورت می گیرد و پربارترین گردش ممکن هم هست. تنها نگفته که به کجا می رود. احتمالاً اگر به جایی رسید، چه بهتر!
تحلیل فمینیستی شعر و زندگی فروغ فرخزاد
با این که در دو دهه ی اخیر مطالبی که درباره ی شاعران ونویسندگان زن نوشته می شوند ، از کمیت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار است ؛ امّا اکثرشان نه به عنوان کار تحقیقی بلکه بیشتر به عنوان مقاله هایی هستند که جسته گریخته به مسأله زن در ادبیات و ادبیات زنان می پردازد...
با این که در دو دهه ی اخیر مطالبی که درباره ی شاعران ونویسندگان زن نوشته می شوند ، از کمیت بیشتری نسبت به گذشته برخوردار است ؛ امّا اکثرشان نه به عنوان کار تحقیقی بلکه بیشتر به عنوان مقاله هایی هستند که جسته گریخته به مسأله زن در ادبیات و ادبیات زنان می پردازد.و در اکثر پژوهشهایی که درحیطه ی نقد زنان انجام شده ؛ به جای ایجاد ابزاری منحصر به فرد برای بررسی نوشتار زنانه ؛ تلاش عجیبی برای بازسازی تصویر زن هنرمند با توجه به هنجارهای جامعه صورت گرفته است .
در این مقاله سعی شده فارغ از تلاشهای صورت گرفته پیرامون بازسازی تصویر فروغ در شبکه ارتباطات خانوادگی یا تعالی شعرش را مدیون موتیفهای برخاسته از مذهب،اسطورهو تاریخ دانستن و...که همه گفتمانی مردانه را رقم میزنند، شعر فروغ فرخزاد را با توجه به بینامتنیت های مورد تحلیل جامعه شناختی به طور عام و فمنیستی به طور خاص مورد بررسی قرار دهیم.
الف) میزان همپوشانی ادامه حیات ادبی فرخزاد با پاسخهای جامعه شناسی ذهنیت فمنیسم: