لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
صاعقه ای در مغز (صرع)
یکی از شایع ترین اختلالات مغزی در جهان، اختلال صرع است. این بیماری در بسیاری از موارد با تشنج های مکرر که نتیجه فعالیت بیش از حد مغز است، مشخص می شود و علائم آن حملات ناگهانی و موقت، بیهوشی و تشنج متناوب با فواصل سلامت ظاهری است. بروز صرع می تواند ناشی از زمینه های ژنتیکی، آسیب مغزی ناشی از زایمان، بیماری های عفونی و انگلی، آسیب های مغزی، مسمومیت ها و تومورها باشد.
سن شروع این بیماری از اهمیت خاصی برخوردار است. بروز صرع قبل از شش ماهگی حاکی از ضایعات شدید مغزی است. اگر در جریان تب اتفاق بیفتد، حاکی از کم شدن آستانه تحمل مغزی بوده و در دوران بلوغ حاکی از اختلالات فیزیولوژیکی، زیستی و هورمونی است. در سن 35 سالگی به بالا نیز معمولاً به دلیل ضایعات قلبی و عروقی است.
در بسیاری از موارد با تشنج های مکرر که نتیجه فعالیت بیش از حد مغز است، مشخص می شود و علائم آن حملات ناگهانی و موقت، بیهوشی و تشنج متناوب با فواصل سلامت ظاهری است.
در تشخیص صرع باید به چند نکته توجه داشت: تشخیص وجود بیماری، تشخیص نوع بیماری و تشخیص علت بیماری. امروزه بیماری صرع را به دلایلی از جمله روابط اجتماعی، تحصیلی، ازدواج، فعالیت های شغلی و... در زمره بیماری های اجتماعی به شمار می آورند. در تشخیص صرع نباید آن را با عارضه ای به نام «سنکوپ» که در اثر کم رسیدن خون به مغز، به علت کم شدن برگشت خون وریدی مخصوصاً در کسانی که زیاد سرپا می ایستند یا در سربازانی که به مدت طولانی نگهبانی می دهند، اشتباه گرفت. به طور کلی در تشخیص این بیماری به شرح حال بیمار و شاهدان عینی و قابل اطمینان در حملات تشنجی و بیهوشی، باید توجه و دقت کافی شود.
انواع صرع
صرع تشنجی: با تشنج های توأم با بیهوشی مشخص می شود و تقریباً همه ما آن را به عنوان "حمله غش" می شناسیم. در این حالت فرد بدون اختیار به زمین می خورد. عضلات بدن کشیده شده، سر به عقب می افتد و بدن یکپارچه سفت و تنفس قطع می شود. در این مرحله عضلات صورت، دست ها و تمام بدن دچار حرکت و تکان شدید شده که با گاز گرفتن زبان، کف کردن دهان، کبودی رنگ صورت و گاهی دفع ادرار مشخص می شود. در پایان حمله نیز موقعی که شخص به هوش می آید، هیچ خاطره ای از آنچه اتفاق افتاده است ندارد و نسبت به آنچه که پیش آمده کاملا بی اطلاع است، فقط احساس کوفتگی و خستگی شدید می کند و اگر سابقه داشته باشد، متوجه می شود که غش کرده است.
صرع را نباید با عارضه ای به نام «سنکوپ» که در اثر کم رسیدن خون به مغز، به علت کم شدن برگشت خون وریدی مخصوصاً در کسانی که زیاد سرپا می ایستند یا در سربازانی که به مدت طولانی نگهبانی می دهند، اشتباه گرفت.
صرع کوچک : برخلاف صرع بزرگ یا تشنجی، در صرع کوچک فرد سقوط نمی کند، ولی فراموشی که به حالات "بیخودی از خود" معروف است، در این نوع صرع اتفاق می افتد. در این نوع حمله، شخص مصروع ناگهان در حالتی که است، ثابت می ماند و فعالیتش متوقف می شود. در این حالت بیمار چیزی حس نمی کند و بینایی و شنوایی اش محدود می شود، ولی پس از گذشت 2 تا 20 ثانیه مجدداً فعالیتش آغاز می شود، در حالی که از اتفاقی که افتاده کاملاً بی خبر است. این حملات ممکن است در سنین بلوغ از بین بروند یا این که به صرع بزرگ تبدیل شوند.
صرع روانی- حرکتی: این نوع صرع همیشه با از دست دادن هوشیاری توأم نیست و با تغییرات خلقی مانند پرخاشگری، بیقراری شدید، ناآرامی، حملات انفجاری، خرابکاری و... ممکن است همراه باشد. به علت حملات مکرر صرع و کاهش اکسیژن و تغذیه سلول های مغز، قدرت مقاومت در مقابل عوامل مختلف در فرد مصروع کاهش می یابد و باعث واکنش های غیرعادی و اختلال در یادگیری می شود. به همین جهت عده ای از محققان نام شخصیت های صرعی را «شخصیت های انفجاری» گذاشته اند.
خوشبختانه با داروهای جدید می توان از اکثر حملات صرعی پیشگیری کرد. این داروها نه تنها حملات را متوقف می کنند، بلکه در درمان علائم روانی و خصوصیات اخلاقی و عاطفی بیماران نیز تأثیر زیادی دارند.
تشنج تب دار در کودکان
نوار مغزی در این کودکان علامت صرع را نشان نمی دهد، ولی آمادگی برای تشنج های بعدی در کودک وجود دارد. البته تشنج به هنگام تب به شرطی که موارد زیر را دارا باشد، خطرناک نیست:
کمتر از 15 دقیقه به اتمام برسد، تکرار نشود، با علائم ضایعات مغزی و عقب ماندگی همراه نباشد، سابقه بیماری در خانواده وجود نداشته باشد، بیماری بعد از یک سالگی بروز کند و کودک مبتلا به کمبود قند و کلسیم نباشد.
با توجه به این که بیش از 80 درصد بیماران مصروع در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند، در زمینه اقدامات مؤثر و مفید در پیشگیری از صرع
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
بهداشت روان به مفهوم تامین و رشد سلامت روانی فردی ـ اجتماعی ،پیشگیری از ابتلا و درمان مناسب بیماریهای روانی و نوتوانی بیماران روانی است و در بهداشت روان فعالیتهای زیر بکار گرفته می شود.
1 ـ کلیه فعالیتهای که در جهت تامین و گسترش سلامت روانی فردی و اجتماعی باشد.
2 ـ اقداماتی که با کمک به درمان به موقع و مناسب بیماریهای روانی شیوع بیماری را کاهش دهد و از معلولیتهای بیشتر پیشگیری نماید.
3 ـ اقداماتی که بیماران مزمن یا معلولین روانی را بکار و فعالیت فردی و اجتماعی دوباره هدایت و آنان را از معلولیت بیشتر برهاند .
دربهداشت به فعالیتهای بند اول و دوم پیشگیری اولیه ، به فعالیتهای بند سوم پیشگیری ثانویه و به فعالیتهای بند چهارم پیشگیری نوع سوم یا نوتوانی ( توانبخشی ) گفته می شود.
انواع خدمات بهداشت روانی
برای فعالیتهای بهداشت روان روشها و برنامه های متفاوتی وجود دارد که عبارتند از:
آموزش بهداشت روان
مبارزه با علل بیماری یا عوامل مؤثر در انتقال آن
افزایش مقاومت فردی ـ اجتماعی
مشاوره و راهنمائی
بیماریابی و مداخله اولیه
اصلاح نظام مراقبتی
نوتوانی در خانه و اجتماع
حرفه درمانی
هریک از این روشها و برنامه ها ممکن است تمام یا بخشی از فعالیتهای پیشگیری اولیه ، ثانویه و یا نوع سوم باشند. مبارزه با علل بیماریها و افزایش مقاومت در برابر ابتلاء به بیماریها پیشگیری اولیه ، بیماریابی پیشگیری ثانویه ، نوتوانی پیشگیری نوع سوم و بالاخره آموزش بهداشت و مشاوره از هر سه نوع پیشگیری به حساب می آیند.
جمعیتهای آسیب پذیر در بهداشت روان
گرچه بهداشت روان با این مفهوم خود را در برابر تمام بیماران و همه مردم متعهد می بیند، اما بدلیل محدویت امکانات کشوری و به منظور موفقیت بهتر ، بناچار از جمعیتهای نیازمند به خدمات بهداشت روان ، گروهها و جمعیتها ئی را که نیارمند ی بیشتری داشته و آسیب پذیری زیادتری از نظر بهداشت روان دارند، انتخاب و فعالیتهای خود را بر آنان متمرکز می نماید. بیماران و معلولین روانی ، عقب ماندگان ذهنی و بیماران صرعی ، کودک و نوجوانان ، زنان باردار و مطلقه و داغدیده ، افراد بی سرپرست ، زندانیان و مهاجران به ترتیب از گروههای آسیب پذیر تر و جمعیت های هدف در برنامه بهداشت روان می باشند.
بهداشت روان بعنوان بخشی از بهداشت عمومی
بهداشت روان بخش جدائی ناپذیر از بهداشت عمومی است که فرد را از عناصر شناختی ، عاطفی و همجنین از توانایی های خود در ایجاد ارتباط با دیگران آگاه می گرداند انسان با داشتن تعادل روانی ، بهتر می تواند بر استرس های زندگی فائق آید، کارهای روزانه را پربار تر و سودمندتر گرداند و فرد مفیدی برای جامعه باشد.
اختلالات روانی ومغزی با تاثیر روی سلمت روان فرد ، امکان دستیابی به بخش هایی از موارد بالا و یا امکان عملی ساختن تمام آنها را بطور کلی و یا به گونه ای نسبی غیر ممکن می سازد . درمان این گونه اختلالات و پیشگیری از به وجود آمدنها، راه استفاده از تمام توانایی موجود در فرد را برای وی هموار می سازد.
از آنجائیکه بهداشت روان پایه و اساس رشد انسان است ،این حقیقت را باید پذیرفت که مسائل بهداشت روان همراه زندگی است ، امکان پدید آمدنها همیشه وجود دارد و لازم است تا در باره آنها بحث و گفتگو شود .
بهداشت به معنی سلامتی است . اما سلامتی فقط نداشتن بیماری نیست . فرد سالم علاوه بر اینکه بدنی سالم دراد ، باید خوشحال و راضی باشد.او توانایی برخورد با مشکلات ، محرومیت ها و شکست ها را دارد و می تواند با این کار دیگران را هم به لذت بردن از زندگی علاقمند نماید. این فرد دیگران را آزار نمی دهد و به زحمت نمی اندازد. چنین فردی را که از نظر جسمی ،روانی و اجتماعی طبیعی است و روحیه خوبی نیز دارد می توانیم سالم بخوانیم.
انسانها به دلایل مختلف دچار بیماری جسمی می شوند . سوء تغذیه ، عوامل میکروبی ، تغییرات محیط زندگی، فرسودگی و صدمه جسمی ،کمبود مواد مورد نیاز خونی و عوامل فراوان دیگر بیماری جسمی می کند و امروزه اغلب بیماریهای جسمی توسط پزشکان قابل درمان و کنترل اند.
روان هم مانند جسم ممکن است بیمار شود. بیماران روانی احساس می کنند که تعادل و احساس سر زندگی خود را از دست داده اند. در بیماری روانی کارکردهای مختلف روانی نظیر تفکر، عواطف ، حافظه، هوش و اراده دچار اختلال می شود. صحبت و رفتار بیمار غیر طبیعی می شود و توانائی انجام کار از دست می رود.
برای هرکس تصور اینکه بدنبال هر بیماری جسمی چه اشکالی برای بیمار بوجود می آید ساده است . همه ما می دانیم تب بالا، کوری و یا شکستگی ساق پا برای یک فرد چه مشکلاتی ایجاد می کند. حتی اغلب نسبت به فردی که دچار بیماری یا معلولیت جسمی شده است و اکنش عاطفی و دلسوزی نشان می دهیم . اما بسیاری نمی دانند که بیماری روانی چیست و لذا قادر به ایجاد رابطه عاطفی درست و کمک به این گونه بیماران نیستند. برای بیمار روانی اغلب کوتاهی می شود و کسی به فکر ش خطور نمی کند که او را جهت درمان به بیمارستان یا نزد پزشک بفرستند.
اگر فردی دستش شکسته باشد، شما برای او متاسف وناراحت می شوید، ولی وقتی مشکل روانپزشکی دارد،مردم نمی دانند که باید چه کاری انجام دهند،چون نمی توانند