لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
چکیده: تاریخ تفاسیر هایدگری، ما را با رشته ای از مفاهیم موازی روبرو می سازد: متافیزیک و خداشناسی، وجود-خداشناسی و خداشناسی مسیحی، تفکر و ایمان، وجود و خدا و مانند آن. باید در عین حال یادآوری کرد که این مفاهیم دوگانه متفاوت به طرق مختلف، در خدمت راهبردهای متعددی برای تفسیر هایدگر بوده اند. این راهبردهای متعدد را می توان چنین خلاصه کرد: رابطه میان فلسفه و خداشناسی در تفکر هایدگر سه گانه است و باید با آهنگ اندیشه او براساس مایه های رویدادگی و استعلا قرائت شود.
تاریخ تفاسیر هایدگری، ما را با رشته ای از مفاهیم موازی روبرو می سازد: متافیزیک و خداشناسی، وجود-خداشناسی و خداشناسی مسیحی، تفکر و ایمان، وجود و خدا. در عین حال باید یادآوری کنم که این مفاهیم دوگانه راهبردهای متنوعی را برای تفسیر هایدگر پدید می آورند.
این راهبردها را می توان تحت چهار نکته عمده گرد آورد.
قبل از همه، تشخیصی براساس «خداشناسی عرفی» که با وجودی سازی مفاهیم بنیادی که بر دوگانگی دازن حاکم است، همراه است. براساس این تشخیص، کار هایدگر، در بهترین حالت، احیای پنهان داشته شدة خداشناسی مسیحی تلقی می شود.
در این منظر، مناسب است که تحلیل وجودی را باز برگیریم و آن را به روی زبان خداشناسانه بگشاییم، زیرا وی هرگز واقعاً از این دور نبوده است.
راه دوم برای خوانش رابطه میان فلسفه و خداشناسی در کار هایدگر عبارت است از طرح «ساختار شکنی خداشناسانه» در چارچوب خداشناسی مسیحی.
راهبرد سوم ترجیح می دهد پیوند میان فلسفه و خداشناسی را براساس تحدید منطقه ای، نوعی «یالتای» معرفت شناختی میان دو کار نظری، قرائت کند.
سرانجام باید به راهبردی از نوع چهارم اشاره کنم که منشأ خود را در «تفاوت وجود شناختی» می یابد و می خواهد شروط مجاورت به امر الهی را نو کند.
انتشار برخی از آثار منتشر نشده هایدگر در این اواخر، خوانش جدیدی را ایجاب می کند و به فرضیه ای که من آن را به اختصار چنین بیان می کنم، اعتبار می بخشد: براساس دو موضوع «رویدادگی» و «استعلا»، رابطه میان فلسفه و خداشناسی در نزد هایدگر سه لایه و با خود اندیشه هایدگر مساوق است[1].
1- سه مبحث
معانی متفاوت مفهوم فلسفه و خداشناسی به سه مبحث در باره رابطه فلسفه و خداشناسی اشاره دارند. این مباحث را می توان به شرح زیر بیان کرد: اول از همه، رابطه میان «فلسفه و خداشناسی براساس کتاب مقدس». وجودشناسی، به مثابه علم، ضمن فاصله گرفتن از هر آن چه به عد م نزدیک است[1]، در ایمانی محکم به ماجرای فلسفی روی می دهد. با خداشناسی مسیحی، علمی وجودشناختی که با «اصل[2]» ایمان به خدایی مصلوب پرورده شده است، روبرو می شود. خطابه «پدیدارشناسی و خداشناسی» (1927)، نخستین بخش از درس “Einfuhrung in die Metaphysics” (1935) و نامه های مورخ سال 1928 را که اخیراً به عنوان بخشی از مکاتبات با ای. بلوکمن[3] منتشر شده است، باید از این منظر و فقط از این منظر خواند.
مبحث دوم: هم فلسفه و هم خداشناسی (فلسفه مسیحی یا خداشناسی فلسفی هر چه باشد)، عرصه تکوین خود را در ساختاری دوشکلی، یعنی ساختار وجود-خداشناختی متافیزیک غربی پیدا می کنند.
مبحث آخر: «اندیشه وجود و انتظار خدا»، نکته زیر مورد نزاع است: امکان وقوع خدایی الهی، فراتر از ارجاع مسیحی یا ضدمسیحی، را فقط در فتوح وجود می توان تصور کرد. این خدا، چونان راه حلی از بالا نمی آید، خدا موضوع جدید وحیی بیرونی نیست. برعکس، به استعلای هردم حاضر وجود و افاضه معرفت[4] تعلق دارد.
آن چه در این جا آشکار است، حداقل به دو دلیل، ضرورت «مطالعه درزمانی» جدید نوشته های هایدگر است. من می خواهم ساختارهای اندیشیدن را، که ما را به درک و بازسازی رابطه میان فلسفه و خداشناسی قادر می سازد، بررسی کنم.
2- رویدادگی و استعلا
رهیافت «در زمانی» باید با بررسی عبارت مشهور هایدگر: «بدون این منبع خداشناختی، هرگز راه اندیشه را در پیش نمی گرفتم. منبع به معنای آینده است»، آغاز شود.
سه نظر می توان داد. قبل از همه، معروف است که هایدگر در خداشناسی آموزشی اساسی گرفت، که باید زمینه و روش آن را بررسی کرد. دوم، هایدگر از ابزارهای نظری و مصنوع که از سنت خداشناسی به وام می گیرد، استفاده می کند، باید این فراگرد تحصیص خداشناسی را لحاظ کرد. سرانجام، باید یادآوری کرد که رابطه میان خداشناسی و اندیشه، رابطه ای فعال است: «منبع به معنای آینده است».
اکنون، برای توصیف این سه سطح مختلف تفسیر، از سه اصطلاح استفاده می کنم: ریشه دوانی، وام و منبع.
ریشه دوانی واژه ای خوب برای مشخص ساختن رابطه خاصی است که هایدگر با جهان کاتولیک دارد. این رابطه پیچیده است، به انواع بازی ها اشاره دارد. باید به یکی از آن ها که شناخته تر است، اشاره کنم. هایدگر هنگامی که دانش آموز دبیرستان است، با خواندن رساله فرانتز برنتانو[5] موسوم به «درباره معانی چندلایه وجود به نظر ارسطو» ویژه بودن پرسشگری وجودشناختی را کشف می کند. این ارتباط اولیه با خداشناسی، برخلاف آن چه ممکن است در آغاز به نظر برسد، فقط نخستین بروز داده های مفهومی و تشخیصی خداشناسی نیست؛ در کل، راهی است برای گفتن این که، روش اندیشه تاریخی، آغاز پرسشگری فلسفه و بویژه وجودشناسی است.
وام، رابطه میان هایدگر و خداشناسی را می توان در مرتبه دیگری دریافت و براساس وام تعریف کرد. ما می خواهیم نشان دهیم برخی از طرحواره های اصلی هایدگری را نمی توان دریافت، مگر آن که، نخست به تجربه مسیحی که در آن پرورده شده اند، ارجاع داده شوند.
هایدگر در آغاز درس خود در ترم تابستانی 1923، «هرمنوتیک رویدادگی»، می نویسد: «لوتر جوان در تحقیقاتم همراه من بود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
انقلاب ما انفجار نور بود.
امام خمینی (قدس سره)
در دوران معاصر، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، حادثه مهم و حیرت انگیزی برای جهانیان بود. این حادثه ی بزرگ قرن، از یکسو معادلات سیاسی استکبار را در ادامه ی سیاست سلطه و تقسیم استعماری جهان بر هم زد و از سوی دیگر، یکی از استوارترین رژیم های وابسته را که از حمایت قدرت های بزرگ برخوردار بود، ریشه کن ساخت، و در کشوری چون ایران، با اهمیتی که از نظر استراتژیکی و اقتصادی برای قدرت های بزرگ جهان دارد، تحولی سیاسی – مردمی و عظیم به وجود آورد و این جریان سیاسی، یک بار دیگر اسلام را به عنوان یک قدرت تعیین کننده در جهان مطرح نمود و چشم انداز وحدت جهان اسلام، حرکت عظیم بازیابی خویشتن خویش، گریز از سلطه، ایستادگی در برابر استعمار کهنه و نو، ایجاد قطب سیاسی جدید در جهان و فروریزی رژیم های وابسته و تحمیلی را در سرزمین های پر نعمت اسلامی، در برابر دیدگان مشتاق، بیش از یک میلیارد مسلمان گشود و موجی از وحشت و اضطراب در دل های جهان خواران پدید آورد.
معنای انقلابانقلاب در لغت، برگشتن از حالی به حالی، دگرگون شدن، رجعت، تغییر، تحول و ... است و در اصطلاح رایج جهان، شورش عدّه ای برای واژگون کردن حکومت و ایجاد حکومتی نو به منظور تغییرات اساسی و بنیادین در تمام نهادها، مناسبات، ساختار سیاسی و اجتماعی و جایگزینی سازمانی نوین و مطلوب در چهارچوب اهداف و آرمان های خاص می باشد.
در قرآن واژه ی انقلاب به کار نرفته ولی ده مورد مشتقات آن آمده است. در تمام این آیات، تناسب موضوع و منظور آیات، مفهوم لغوی آن، یعنی تغییر و دگرگونی و برگشتن مورد توجه بوده است، که گاهی انقلاب به سوی تعالی و کمال است (اعراف 119) و گاهی بازگشت به عقب و انحطاط (آل عمران 144) و گاهی نه این و نه آن.
مشروطیت در ایران (1324 ق) که دستاورد تلاش مجموعه ای از اقشار مختلف جامعه و غرب گرایان و روشنفکران برای اصلاح بنیادین در نظام دینی و اجتماعی ایران بود، سرانجام توانست با وضع قانون اساسی و متمم آن، تأسیس مجلس شورا و برخی نهادهای سیاسی و اجتماعی دیگر، گام هایی برای تحقق آرمان های خود بردارد. اما به دلایل فراوان، اهداف نظام مشروطه و مردم، برآورده نشد. استقرار دیکتاتوری رضاشاه (1299 تا 1320 ش) انحطاط عمیقی در ابعاد مختلف پدید آورد. او با نهادهای ملی و مذهبی در افتاد و شعائر دینی مورد دشمنی قرار گرفت. وی آداب مذهبی را خلاف تجدد می دانست حوزه های علمی دینی را تعطیل کرد، لباس روحانیت را خلاف رویه مملکت اعلام نمود و سرانجام در بازگشت از سفر به ترکیه اقدام به کشف حجاب کرد. مشروطیت نیز به طور کلی به فراموشی سپرده شد. در جریان جنگ جهانی دوم، در سال 1320 شمسی، دیکتاتوری بیست ساله فرو پاشید و آزادی های سیاسی و اجتماعی قابل توجهی پدید آمد.
در فضای پس از شهریور 20، به طور کلی سه جریان عمده ی فکری – سیاسی پدید آمدند که عبارت بودند از:مارکسیستی، ملی، اسلامی،حزب توده ی ایران مظهر جریان مارکسیستی بود که در برابر این جریان قدرتمند، انجمن های ملی و اسلامی تشکیل گردید. این دوران با کودتای 28 مرداد 1332، پایان گرفت. از سال 1332 تا 1342، اندیشه و سمت گیری افکار دینی به سوی یک تحول انقلابی و عمومی در جامعه و در میان روشنفکران و جوانان اوج بیشتری گرفت.
انقلاب سفیددر سال 1960، جان.اف. کندی، رییس جمهور امریکا به منظور جلوگیری از تعمیق اندیشه های انقلاب و مبارزات ضدِاستعماری و در نهایت حفظ منافع امریکا، برنامه های اصلاحی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی چندی را به حکومت های وابسته توصیه کرد. محمدرضا شاه در سال 1339، در جهت اجرای سیاست «کندی» ، لایحه ی اصلاحات ارضی را به مجلس برد، اما لایحه متوقف شد و کاری از پیش نرفت.
به توصیه امریکا، دکتر علی امینی در اردیبهشت 1340، به نخست وزیری منصوب شد. وی دست به انجام اصلاحاتی، از جمله اصلاحات ارضی زد، حکومت ایران و مطبوعات خارجی و به خصوص امریکایی، نام این اقدامات را انقلاب نهادند که رفته رفته نام «انقلاب سفید» بر آن اطلاق شد. به خاطر رقابتی که بین شاه و امینی به وجود آمد، شاه امینی را عزل کرد و در تاریخ 27 تیر 1341، اسد الله علم به نخست وزیری منصوب شد. در تاریخ 16 مهر 1341، مطبوعات نوشتند که در دولت لایحه ای با سه نکته تازه به تصویب رسید(1)
1- به زنان حق رأی داده شد.
2- قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان برداشته شد.
3- به جای سوگند به قرآن «کتاب آسمانی» آورده شد.
پس از انتشار این خبر، نخستین موج مخالفت از سوی روحانیت و مراجع دینی پدید آمد و در میان بازاریان و دیگر اقشار جامعه، گسترش یافت و رژیم ناچار به عقب نشینی شد واسد الله عَلَم طی تلگرافی به علمای قم نوشت:
1- نظریه دولت در مسأله « اسلامیت» همان نظریه علمای اسلام است.
2- سوگند با قرآن مجید است.
3- در مسأله مسکوت بودن عدم شرکت بانوان در انجمن های ایالتی و ولایتی ...
دولت نظرات آقایان را به مجلس تسلیم و منتظر تصمیم مجلسین خواهد بود.
امام خمینی (قدس سره) که در آن دوران یکی از مراجع بزرگ تقلید بودند آن را کافی ندانسته و خواستار ادامه ی مبارزه تا لغو رسمی تصویب نامه شدند. سرانجام، پس از پنجاه روز مبارزه، در 7 آذر 1341، در مطبوعات نوشته شد:
«در هیأت دولت تصویب شد که تصویب نامه مورخه 14/7/1341، قابل اجرا نخواهد بود.»
پس از پایان این ماجرا، تبلیغات دامنه داری علیه روحانیت، که هماورد غیر منتظره ای برای رژیم تلقی می شد، آشکارا و پنهان آغاز شد. در 19 دی 1341، شاه اصول پیشنهادی خود را که بعدها «لوایح شش گانه» نام گرفت و تا سال 1356، تا 19 اصل گسترش یافت، اعلام کرد و از مردم خواست که با شرکت در همه پرسی، به آن ها رأی دهند.
این لوایح عبارت بودند از:
1- الغای رژیم ارباب و رعیتی.
2- تصویب لایحه قانونی ملی کردن جنگل ها در سراسر کشور.
3- تصویب لایحه فروش کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی.
4- تصویب لایحه ی قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاه های تولیدی.
5- لایحه ی اصلاحی قانون انتخابات.
6- لایحه ی ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.
مراجع تقلید قم و تهران طی اعلامیه ای رفراندم را خلاف شرع و قانون اعلام و شرکت در آن را تحریم کردند.
دانشگاه ها، بازاریان و اصناف با اجتماعات، تظاهرات، اعتصابات و بیانیه ها در تهران، قم و برخی شهرهای بزرگ به حمایت از روحانیون برخاستند.
در روز ششم بهمن 1341، همه پرسی انجام گرفت و اعلام شد که پنج میلیون و ششصد هزار رأی موافق و چهارصد هزار و صد و پنجاه رأی مخالف به صندوق ریخته شده است. کندی و دیگر رهبران جهان به شاه تبریک گفتند، در حالی که موج مخالفت روحانیت ایران به خارج از کشور نیز سرایت کرد و علمای عراق در سطح گسترده ای به حمایت از علمای ایران برخاستند.
شروع نهضتنوروز سال 1342 شمسی بر اساس پیشنهاد امام خمینی (قدس سره) و تصویب مراجع قم، عزای عمومی اعلام شد. بعد از ظهر روز دوم فروردین به مناسبت سالروز شهادت امام صادق علیه السلام مجلس سوگواری در مدرسه ی فیضیه قم برگزار گردید. جمعیت انبوهی در آن شرکت کردند، مأموران رژیم، جلسه را به هم ریختند و شرکت کنندگان بخصوص طلاب و روحانیون را مجروح و مضروب ساختند و تنی چند نیز به شهادت رسیدند. پس از این حادثه اعلامیه هایی از علمای قم، تهران، نجف و دیگر شهرها صادر شد که رژیم شاه به دلیل بی حرمتی به دین و اصل دیانت و علما و طلاب محکوم است. رژیم شاه کارت تحصیلی طلاب را لغو و روحانیون جوان را دستگیر و به سربازخانه ها اعزام کرد.
با آغاز محرم سال 1342 شمسی اغلب سخنرانی ها و عزاداری ها به صورت سیاسی برگزار شد. عصر روز عاشورا امام (قدس سره) در مدرسه ی فیضیه ی قم، در حضور انبوه مردم، سخنرانی کرد و در آن از اعمال رژیم شاه و کشتار مردم و قانون شکنی و خطر اسراییل و خطری که اسلام و کشور را تهدید می کند، یاد نمود و آشکارا شاه را مخاطب قرار داده و گفتند:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
تاریخ واقعی ایران ما چیست ؟
تحریف تاریخ:
سالها درکتابهای تاریخ خواندیم که چه گونه اعراب به ایران حمله کردند و
شاهنشاهی پانصد ساله پر قدرت ساسانیان را که پشت رومیان را درهم کوبیده
بود و سپاه مقتد ر جاویدان راتارومار کردند براستی ما هر گز حتی برای لحظه
ای فکر نکردیم بر این اشتباه و دروغ بزرگ تاریخ؟ بیایید باهم مروری بسیار
کوتاه برتاریخ بیندازیم تا به راحتی اشتباه عمدی و استعمار گرانه تاریخ را که
سبب تکه تکه شدن سرزمین بزرگ پارس و ملت اندیشمند ایران زمین گردید
بیابیم ، در این سلسله مقالات کی طی روزها و ماه های اینده تقدیم میگردد
کوشش بر آن است تا حقیقت تاریخ را که مانند روز روشن وهویداست برای
خوانندگان محترم بازگو وغرور ایرانی بودن وپارسی بودن را به شما تبریک
بگویم بنا براین تقاضا دارم همیشه به سایت خودتان سر بزنید و تاریخ درست
کشور خویش رابخوانید واگر دیدگاه ویژه ای ویا پرسشی دارید برای من
بفرستید تا پاسخگو باشم .
سرزمین پارس:
هر کسی کوچکترین اطلاع از تاریخ داشته باشد وهر کسی الفبای سنگ نوشته ها
وکتیبه های بر جای مانده رایک بار شنیده باشد میداند که سر زمین پارس از
شرق به چین از غرب به روم ویونان ومصر و از شما ل بالای در یاچه آرال
وتمام سواحل واطراف دریای خزر ودریای سیاه واز جنوب اقیانوس هند ودریای
احمربوده و پادشاهی یمن از جمله شاهان تحت فرمان شاهنشاه پارس یا ایران
زمین بوده است چنانکه شماهمین اکنون زبان پارسی ولغات پارسی اصیل را
درزبان مردم تمام شبه قاره هند واداب ورسوم ایران را در فرهنگ تمام قبایل
ساکن در منطقه مورد نظر میتوانید مشاهده کنید. بازارهای هم شکل، زندگی
های همگون وحتی رنگ و... همه وهمه ، ازطرفی هر تاریخ خوانده ای میداند
که قدرت شاهنشاهی ایران آنقدر عظیم بوده که چندی قبل از آنچه در ایران
رویداد ورژیم ساسانیان از حکومت خلع شدند ایران روم مقتدر وتوانا را درهم
کوبید وامپراطور روم بر پاهای شاهنشاه ساسانی بوسه زد .
مردم این سرزمین پهناور دارای ادیان گونا گونی بودند، وداشتن دین متفاوت از
دیرباز درایران زمین رایج بوده وهرگز به خاطر داشتن دین متفاوت کسی
رابردیگری برتری نبوده، عمده ترین این ادیان زرتشتی ؛بودایی، مسیحی و
یهودی بودند وتنها دین درباریان واکثر مردم آزاده ایران زرتشتی بوده بدلیل
بسیار بسیار مهم وان هم به خاطر خوی ضد رومی مردم سیاسی ان زمان بود
بدلیل صدماتی که مردم ایران از تسلط چندین ساله رومیان داشتند وهمه بخوبی
میدانند حاکمان روم دران زمان ادعای مسیحیت را داشتند و ایرانیان اگر چه
مخالفتی با مسیحیت نداشتند چون مسیح خودمتولد کشور پهناورایران زمین بود
ودین مسیحی اگر چه در نواحی ازایران دارای پیروان فراوانی بود اما علت
تقویت دین زرتشتی درمیان درباریان فقط علت سیاسی داشته وبس تا اینکه :
انقلاب اسلامی:
پس ازانکه محمدابن عبدالله دین اسلام را که درحقیقت آمیخته ای
بوداز تعالیم وداستانهای دین مسیح ویهود و مخصوصا تعالیم زرتشت
به مردم عرضه نمود، مردم ایران ومخصوصا در باریان ازاین دین
به خوبی استقبال نمودند؛ زیرا این دین بسیار جامع ودربرگیرنده تعالیم
تمام ادیان عمده کشور پارس بود، ازطرفی چون پایتخت و مرکز
کشور به سرزمین حجاز نزدیکتربود ازاین حرکت بسیار خوشحال
بودند بخصوص که این دین، تازیان وحشی وبیابان نشین وبی
فرهنگ را بکلی تغییر داده بود وازانان انسانهای دیگری ساخته بود
ولذا این ایده ودین جدید زمینه بسیار زیبایی شد برای انقلاب بزرگ
در بیش ازهزار وچهار صد سال قبل وبنابراین اکنون به جای اینکه
ما ایرانیان به خویشتن خویش مفتخر گردیم که اولین قومی بوده ایم
که اساس حکومتهای یک سویه را به طرف جمهوریت وحکومت
عامه مردم بر سرنوشت خویش سوق داده ایم واولین دارندگان قوانین
پیش رفته مدنی بوده ا یم براثر تلقین دشمن، انقلاب بزرگ خویش را
که درهزار وچهارصد سال پیش مانند انچه در سال پنچاه وهفت
درایران رخ داده به نام دروغین وشرم اور حمله اعراب نسبت دهیم
تا ضمن متلاشی ساختن مردم ایران، به عرب وغیر عرب خود را ملتی
شکست خورده دانسته غرور ملی خویش را لگد مال شده و حرکت پیشرفته
نیاکان فهمیده خویش رابه جهالت نسبت دهیم تا جایی که امروز نام عرب
وسیله ای گردیده که تاباان یکدیگر را ببلعیم درحالیکه به روشنی آفتاب تا بان
برای ما هویدا و ما ثابت شده است که ایران مقتد ر وشاهنشاهی مقتدر پانصد
ساله ساسانی نمیتوانست بدون انقلاب وبا جنگ آنهم به صورتیکه مشتی
دروغگو و نوکران بیگانه نگاشته اند ازهم بپاشد ،حتی بنام استاد دانشگاه
نوشته اند که درجنگ نهاوند در یک روز صدهزارایرانی کشته شده واین
دروغ محض است دروغی که فقط یک دیوانه ویا یک اجنبی ان را میپذیرد
واای برما، زین العابدین رهنما دروغ پرداز واستاد دروغگویی دانشگاه تهران
درکتاب امام حسین چنان دروغ خویش را باآب وتاب نوشته که هراحمقی رابه
گریه وا میدارد اوچنان ازتعداد کشته شدگان ایران میگوید که هیچ عقل سالمی
نمیتواند ببپذیرد چون او که نوکر استعمار بود وغرب زده نادان، حتی
فکرانقلاب اسلامی سال هزار وسیصدو پنجاه و هفت راهم نمیتوانست به مخیله
خویش راه بدهد. اوحتی از بازگو کردن این افتخاربزرگ چشم پوشی کرده
که، سرزمین و کشور پارس تنها کشوری است که تفاوتی بین زن ومرد
درفرهنگ آنان نیست وشاهد این سخن زبان وگویش پارسی است که هرگز در
سخن گفتن مانند سایر زبانها فرقی بین زن ومرد نیست، زن هم آن است که
مرد است ،وجود پادشاهان زن درسرزمین پارس وبویژه درزمان ساسانیان
ولبا سهای زیبای زنانه که برکتیبه های فراوانی نقش شده اند بیانگر این حقیقت
بزرگ است که مردم پارس بر نقش زنان درجامعه بخوبی آگاه بوده وهرگز
زنان خویش را در پشت سراپرده ها ی زور وستم زندانی نکرده اند زنان چون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
خورشید ما کمی بیش از چهار و نیم میلیارد سال پیش تشکیل شده است. خورشید ما نیز مثل هر ستاره دیگری در جهان به شکل توده در هم پیچیده ای از ابرهای گازی که عمدتا از هیدروژن و هلیم تشکیل شده بود به وجود آمده اما خرده ریزه هایی که از انفجار سایر ستاره ها باقی مانده بودند، غبارهای بسیار ریز کیهانی که از عناصر سنگین تر همانند کربن، اکسیژن، آلومینیوم، کلسیم و آهن تشکیل شده بودند، نیز در سرتاسر این ابرها پراکنده بودند. این ذرات گرد و غبار که حتی از ذرات غباری که لبه پنجره می نشیند، کوچک تر است، به عنوان نقاط تجمع در سحابی خورشیدی عمل می کند. سایر موارد از جمله یخ، دی اکسید کربن منجمد، دور این نقاط گردهم می آیند و بدین ترتیب این ذرات کم کم بزرگ و بزرگ تر شده و به اجرامی به اندازه یک دانه شن، یک صخره و نهایتا یک تخته سنگ تبدیل می شوند. طی چند میلیون سال، تریلیون ها تریلیون قطعه یخی، سنگ ریزه و اجرام فلزی در اطراف خورشید جوان گردهم می آیند. طی ربع میلیارد سال بعد بسیاری از این اجسام در یکدیگر ادغام شده و بدین شکل سیارات بزرگ ، اقمار، سیارک ها و اجرام موجود در کمربند کوئیپر به وجود می آیند. (برای کسب اطلاعات بیشتر می توانید به مقاله «tightening our kuiperbelt» که در شمار فوریه 2003 نشریه Natural History به چاپ رسیده است مراجعه کنید.) اجرام کوچکتری که حول خورشید در حال چرخشند، طی مدت های طولانی که از تشکیل آنها گذشته است، چندان تغییر نکرده اند. بعضی وقت ها یکی از این قطعات سرگردان که باقیمانده های تشکیل سیارات محسوب می شوند با سطح زمین برخورد می کنند. هنگامی که قطعات با زمین برخورد کنند، شهاب سنگ نامیده می شوند. مجموعه داران شهاب سنگ ها را برحسب میزان جلب توجهشان قیمت گذاری می کنند، اما اخترشناسان این اجرام را با توجه به تاریخ شان ارزش گذاری می کنند. همانطور که سنگواره های گیاهان و جانوران، داستان حیات در زمین را ثبت می کنند، این اجرام نیز داستان منظومه شمسی را در سال های اولیه آن ثبت کرده اند. بعضی اوقات نیز این امکان وجود دارد که از آنها برای بررسی تاریخ شکل گیری منظومه شمسی استفاده کنیم. در تحقیقات جدید که توسط شوگوتاچیبانا (Shogo Tachibana) و گری هاس (gary Houss) در دانشگاه ایالتی آریزونا انجام شده است نیز دقیقا همین کار صورت گرفته است؛ یعنی آنها با بررسی آهن رادیواکتیو - یا به عبارت بهتر - تحقیق روی دوتا از قدیمی ترین شهاب سنگ های شناخته شده، توانستند گام دیگری به شناخت حوادثی که به تولد خورشید منجر شد، بردارند. آهن موجود در زمین رادیواکتیو نیست، یا حداقل در حال حاضر رادیواکتیو نیست. بیش از 90 درصد آهنی که در زندگی روزمره با آنها سروکار داریم، از جمله آهنی که در ساختمان ها به کار می رود یا آهن موجود در کلم بروکسل و خون، حاوی 26 پروتون و 30 نوترون است. سایر اتم های آهن نیز حاوی 28، 31 یا 32 نوترون است. انواع مختلف یک عنصر که ایزوتوپ نامیده می شوند، توسط اختلافی که در تعداد نوترون های هسته آنها وجود دارد، از یکدیگر متمایز می شوند، اما برای نامگذاری آنها مجموع تعداد نوترون ها و پروتون های هسته ذکر می شود؛ بنابراین انواع مختلف آهن به صورت آهن 56 یا آهن 58 و غیره نامگذاری می شود. تمام این ایزوتوپ های آهن از لحاظ رادیواکتیوی پایدارند. ایزوتوپ های دیگری نیز از آهن وجود دارند اما پایدار نیستند. طی زمان اتم های سازنده ایزوتوپ های ناپایدار به طور خودبه خود ذرات زیر اتمی را از هسته خود منتشر می کنند. این فرآیند (که تلاشی هسته ای نامیده می شود) باعث تغییر در تعداد پروتون ها و نوترون های موجود در هسته می شود و بدین ترتیب یک ایزوتوپ به ایزوتوپ دیگر یا حتی به عنصر متفاوت دیگری تبدیل می شود. در نهایت نیز ایزوتوپ ناپایدار مورد نظر از بین می رود. از سرعت تلاشی رادیواکتیو می توان به عنوان ساعتی برای تعیین زمان حوادث مهمی که در تاریخ زمین یا منظومه شمسی روی داده است، استفاده کرد. حداقل به طور نظری، می توان به اندازه گیری نسبت ایزوتوپ های رادیواکتیو ویژه به محصولات پایداری که طی تلاشی بعضی عناصر به وجود می آید، دریافت که از زمانی که جسم آخرین بار از گونه های رادیو اکتیو غنی شده است، چه مدت زمانی می گذرد با توجه به این نکته که هرکدام از ایزوتوپ های رادیواکتیو با سرعت ثابتی که ویژه آن ایزوتوپ است، تجزیه می شود، سرعت تجزیه را می توان بر حسب مفهوم «نیمه عمر بیان کرد. نیمه عمر نشان دهنده مدت زمانی است که طول می کشد یک ایزوتوپ ویژه تجزیه شده و به ایزوتوپ پایدارتر خود تبدیل شود. اندازه گیری هایی که با استفاده از ایزوتوپ های با عمر کوتاه همانند کربن 14 که دارای نیمه عمر حدود 700/5 سال است، می تواند تاریخ آثار تمدن های اولیه بشری را که در تحقیقات باستانشناسی به دست می آید، نشان دهد. اما اندازه گیری های صورت گرفته توسط ایزوتوپ های با نیمه عمر طولانی تر، همانند اورانیم 238 که نیمه عمری حدود 5/4 میلیارد سال دارد می توانند تاریخ تشکیل صخره ها، سیارات و ستارگان را بیان کنند. آهن 60 که ایزوتوپ رادیواکتیو با نیمه عمر حدودا 5/1 میلیون سال است طی انفجارهایی که در ستارگان بسیار سنگین یا ابر نواختر (Supernova) روی می دهد، به وجود می آید. از آنجایی که منشا این ایزوتوپ منحصر به فرد است، می توان از این خاصیت مفید برای درک رویدادهای کیهانی استفاده کرد. تاجیبانا و هاس نسبت ایزوتوپی حدود ده نمونه کوچک که از دو شهاب سنگ قدیمی تهیه شده بود را اندازه گیری کردند. این دو جرم که به خاطر مکانی که در آن یافت شده اند، بیشانبور و کریمکا نامیده می شوند (اولی در هند و دومی در اوکراین به دست آمده اند) به دسته ای از اجرام تعلق دارند که طی چند میلیون سال تولد خورشید تشکیل شده اند. تمام آهن 60 موجود در دو نمونه شهاب سنگ مدت ها پیش از بین رفته و به کبالت 60 رادیواکتیو تبدیل شده است. کبالت 60 رادیواکتیو هم به نوبه خود به اتم پایدار نیکل 60 تبدیل شده است. تاجیبانا و هاس با آزمایشاتی که روی ذرات مواد معدنی موجود در شهاب سنگ ها انجام دادند، دریافتند مقدار اضافی قابل توجهی از نیکل 60 در نمونه موجود است که این نکته نشان دهنده آن است که آهن 60 زمانی در این نمونه ها وجود داشته است. این محققین با استفاده از سایر عناصر و ایزوتوپ ها، به عنوان ساعت مرجع تاریخ آهن 60 را ردیابی کرده و دریافتند که در سحابی خورشیدی اولیه به ازای هر یک میلیارد (109) اتم پایدار آهن 56 حدود 300 اتم آهن 60 داشت. شاید این عدد بسیار کوچک به نظر برسد اما باید گفت این عدد ده برابر نسبت ایزوتوپ هایی است که فعلا در گازهای بین ستاره ای کهکشان راه شیری وجود دارد. این مقدار اضافی از آهن 60 درابتدای تشکیل منظومه شمسی رازهای زیادی در مورد منشا کهکشان ما بیان می دارد. اخترشناسان می دانند که خورشید از ابرگازی شکلی حاصل شده است. علاوه بر آن می دانیم که عاملی باعث شده است تا این توده ابر به چنان چگالی برانی برسد که به تشکیل خورشید منجر شده است. اما پرسش این است که آن حادثه اولیه چه بوده است؟ طبق مدلی که پیش از این ارائه شده است، امواج انفجار ناشی از ابر نواخترها مظنون اصلی این رویداد است. میزان آهن 60 موجود در این دو شهاب سنگ قدیمی دلایل جدیدی در تأیید این نظر فراهم می کند. احتمالا لایه های در حال انبساط مواد ستاره ای که حاوی اتم های آهن 60 حاصل از انفجار ابر نواخترها بودند، هسته های اولیه ابرهای خورشیدی را تشکیل دادند و به همین دلیل حاوی این ساعت های آهن رادیواکتیو هستند. در همان زمان، نیروی اولیه لازم برای تشکیل خورشید منظومه شمسی و نهایتا زمین فراهم شده است
آیا منظومه ای مثل منظومه شمسی ما در جاهای دیگر کیهان هست ؟اگر چه تاکنون سیارات بسیاری خارج از منظومه شمسی کشف شده ،ولی هیچ کدام شبیه سیارات منظومه شمسی نیستند .ممکن است کاملا در شرایط متفاوتی شکل گرفته باشند و این مساله سیستم سیاره ما را منحصر به فرد می کند.در مدل قدیمی شکل گیری سیارت غبار و گاز اطراف ستاره به طور تدریجی فشرده و چگال شده و به صورت سنگ در آمده است که در نهایت با هم ترکیب شده و و هسته ستاره را به وجود می آورند.سپس هسته ها به صورت غبارهایی گاز مانند جمع شده اند.این مدل غولهای گازی مثل زحل و مشتری در نواحی سرد منظومه شمسی قرار دارند. اما بر خلاف این امر بیش از صد و ده سیاره خارجی که کشف شده است در مورد این مدل جواب عکس داده اند.این سیارات از غول منظومه ما سنگین تر هستند و عموما به مشتری های داغ شناخته می شوند.و مدارشان نسبت به مدار زمین و حتی زهره به ستاره مادرشان نزدیک تر است موقعیتی بس عجیب .بعضی از دانشمندان فکر می کنند این غولهای گازی در جایی دورتر شکل گرفته اند و در مرور زمان و بر اثر کشش ستاره مادر به سمت آن کشیده شده اند و نزدیکتر
البته هنوز هم در توضیح اینکه چرا با اینهمه این غولهای گازی در ستاره فرو نمی روند همه دانشمندان مانده اند و سعی دارند با دلایل وبرهانهای سر سری این مسئله مهم را از سر خود باز کنند.تفاوت بعدی سیارات کشف شده خارجی با زمین و کلا سیارات منظومه شمسی ما اینست که مدار انها بشدت بیضی تر از مدار سیاراتی چون زمین و مشتری است .در این میان از حق نگزریم که بعضی از آنها هم مداری گرد دارند اما در این میان چندتا چیز مهمی نیست !!!(البته هست )ولی این سیارات باز هم مداری مثل زمین و مشتری ندارند وبیضی بودنشان بیشتر قابل تشخیص است .اما گروهی کلا با نظریه بالا مخالفند و می گویند که این نظریاتی که در مورد منظومه شمسی مطرح می کنیم در مورد منظومه های دیگر صدق نمی کند و آنها به روشی دیگر متولد شده اند.اینگروه معتقدند ممکن است این منظومه ها هنگامی بوجود آمده باشند که حلقه های غبار اطراف ستاره ها ناپایدار شده و ناگهان تقسیم شوند وبخش های مختلفی بر اثر وزن خود سیارات را تشکیل داده باشند.در این مدل مدار سیارات به حالت عادی بیضی تشکلی می شوند
خوب این خودش چند سال جای بحث داره.بیشتر سیارات خارجی بر اساس میزان تاثیر آنها بر حرکت ستاره مادر بر اثر جاذبه خود کشف شده اند . این روش خود برای سیارات بزرگ با مدارهای کوچک حساس است .در واقع سیاراتی که ما پیدا کردیم همه اینگونه هستند البته منظور از همه اینجا اکثریت است وخود همین اکثریت فقط کشف شده ها را شامل می شود .محققان برای رصد سیاره ای که با ستاره مادر خود مثل مشتری فاصله دارند باید حداقل رفتار ستاره را 12 سال زیر نظر بگیرند شاید چیزی بدست آورند.این گروه هنوز بر اعتقاد خود راسخند که هنوز زود است که بگوییم منظومه هایی مانند منظومه شمسی ما وجود ندارد ولی اگر اینگونه باشد باید نظریه های خود را در مورد پیدایش سیارات را عوض کنیم چون قالب این نظریه بر اساس منظومه شمسی چیده شده و با دیگر سیارات هیچ سنخیتی ندارد. در آخر ممکن است بیش از چند راه برای خلق جهان وجود داشته باشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
چکیده: تاریخ تفاسیر هایدگری، ما را با رشته ای از مفاهیم موازی روبرو می سازد: متافیزیک و خداشناسی، وجود-خداشناسی و خداشناسی مسیحی، تفکر و ایمان، وجود و خدا و مانند آن. باید در عین حال یادآوری کرد که این مفاهیم دوگانه متفاوت به طرق مختلف، در خدمت راهبردهای متعددی برای تفسیر هایدگر بوده اند. این راهبردهای متعدد را می توان چنین خلاصه کرد: رابطه میان فلسفه و خداشناسی در تفکر هایدگر سه گانه است و باید با آهنگ اندیشه او براساس مایه های رویدادگی و استعلا قرائت شود.
تاریخ تفاسیر هایدگری، ما را با رشته ای از مفاهیم موازی روبرو می سازد: متافیزیک و خداشناسی، وجود-خداشناسی و خداشناسی مسیحی، تفکر و ایمان، وجود و خدا. در عین حال باید یادآوری کنم که این مفاهیم دوگانه راهبردهای متنوعی را برای تفسیر هایدگر پدید می آورند.
این راهبردها را می توان تحت چهار نکته عمده گرد آورد.
قبل از همه، تشخیصی براساس «خداشناسی عرفی» که با وجودی سازی مفاهیم بنیادی که بر دوگانگی دازن حاکم است، همراه است. براساس این تشخیص، کار هایدگر، در بهترین حالت، احیای پنهان داشته شدة خداشناسی مسیحی تلقی می شود.
در این منظر، مناسب است که تحلیل وجودی را باز برگیریم و آن را به روی زبان خداشناسانه بگشاییم، زیرا وی هرگز واقعاً از این دور نبوده است.
راه دوم برای خوانش رابطه میان فلسفه و خداشناسی در کار هایدگر عبارت است از طرح «ساختار شکنی خداشناسانه» در چارچوب خداشناسی مسیحی.
راهبرد سوم ترجیح می دهد پیوند میان فلسفه و خداشناسی را براساس تحدید منطقه ای، نوعی «یالتای» معرفت شناختی میان دو کار نظری، قرائت کند.
سرانجام باید به راهبردی از نوع چهارم اشاره کنم که منشأ خود را در «تفاوت وجود شناختی» می یابد و می خواهد شروط مجاورت به امر الهی را نو کند.
انتشار برخی از آثار منتشر نشده هایدگر در این اواخر، خوانش جدیدی را ایجاب می کند و به فرضیه ای که من آن را به اختصار چنین بیان می کنم، اعتبار می بخشد: براساس دو موضوع «رویدادگی» و «استعلا»، رابطه میان فلسفه و خداشناسی در نزد هایدگر سه لایه و با خود اندیشه هایدگر مساوق است[1].
1- سه مبحث
معانی متفاوت مفهوم فلسفه و خداشناسی به سه مبحث در باره رابطه فلسفه و خداشناسی اشاره دارند. این مباحث را می توان به شرح زیر بیان کرد: اول از همه، رابطه میان «فلسفه و خداشناسی براساس کتاب مقدس». وجودشناسی، به مثابه علم، ضمن فاصله گرفتن از هر آن چه به عد م نزدیک است[1]، در ایمانی محکم به ماجرای فلسفی روی می دهد. با خداشناسی مسیحی، علمی وجودشناختی که با «اصل[2]» ایمان به خدایی مصلوب پرورده شده است، روبرو می شود. خطابه «پدیدارشناسی و خداشناسی» (1927)، نخستین بخش از درس “Einfuhrung in die Metaphysics” (1935) و نامه های مورخ سال 1928 را که اخیراً به عنوان بخشی از مکاتبات با ای. بلوکمن[3] منتشر شده است، باید از این منظر و فقط از این منظر خواند.
مبحث دوم: هم فلسفه و هم خداشناسی (فلسفه مسیحی یا خداشناسی فلسفی هر چه باشد)، عرصه تکوین خود را در ساختاری دوشکلی، یعنی ساختار وجود-خداشناختی متافیزیک غربی پیدا می کنند.
مبحث آخر: «اندیشه وجود و انتظار خدا»، نکته زیر مورد نزاع است: امکان وقوع خدایی الهی، فراتر از ارجاع مسیحی یا ضدمسیحی، را فقط در فتوح وجود می توان تصور کرد. این خدا، چونان راه حلی از بالا نمی آید، خدا موضوع جدید وحیی بیرونی نیست. برعکس، به استعلای هردم حاضر وجود و افاضه معرفت[4] تعلق دارد.
آن چه در این جا آشکار است، حداقل به دو دلیل، ضرورت «مطالعه درزمانی» جدید نوشته های هایدگر است. من می خواهم ساختارهای اندیشیدن را، که ما را به درک و بازسازی رابطه میان فلسفه و خداشناسی قادر می سازد، بررسی کنم.
2- رویدادگی و استعلا
رهیافت «در زمانی» باید با بررسی عبارت مشهور هایدگر: «بدون این منبع خداشناختی، هرگز راه اندیشه را در پیش نمی گرفتم. منبع به معنای آینده است»، آغاز شود.
سه نظر می توان داد. قبل از همه، معروف است که هایدگر در خداشناسی آموزشی اساسی گرفت، که باید زمینه و روش آن را بررسی کرد. دوم، هایدگر از ابزارهای نظری و مصنوع که از سنت خداشناسی به وام می گیرد، استفاده می کند، باید این فراگرد تحصیص خداشناسی را لحاظ کرد. سرانجام، باید یادآوری کرد که رابطه میان خداشناسی و اندیشه، رابطه ای فعال است: «منبع به معنای آینده است».
اکنون، برای توصیف این سه سطح مختلف تفسیر، از سه اصطلاح استفاده می کنم: ریشه دوانی، وام و منبع.
ریشه دوانی واژه ای خوب برای مشخص ساختن رابطه خاصی است که هایدگر با جهان کاتولیک دارد. این رابطه پیچیده است، به انواع بازی ها اشاره دارد. باید به یکی از آن ها که شناخته تر است، اشاره کنم. هایدگر هنگامی که دانش آموز دبیرستان است، با خواندن رساله فرانتز برنتانو[5] موسوم به «درباره معانی چندلایه وجود به نظر ارسطو» ویژه بودن پرسشگری وجودشناختی را کشف می کند. این ارتباط اولیه با خداشناسی، برخلاف آن چه ممکن است در آغاز به نظر برسد، فقط نخستین بروز داده های مفهومی و تشخیصی خداشناسی نیست؛ در کل، راهی است برای گفتن این که، روش اندیشه تاریخی، آغاز پرسشگری فلسفه و بویژه وجودشناسی است.
وام، رابطه میان هایدگر و خداشناسی را می توان در مرتبه دیگری دریافت و براساس وام تعریف کرد. ما می خواهیم نشان دهیم برخی از طرحواره های اصلی هایدگری را نمی توان دریافت، مگر آن که، نخست به تجربه مسیحی که در آن پرورده شده اند، ارجاع داده شوند.
هایدگر در آغاز درس خود در ترم تابستانی 1923، «هرمنوتیک رویدادگی»، می نویسد: «لوتر جوان در تحقیقاتم همراه من بود.