لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
اختلافات داخلى عباسیان و مبارزه اى که مامون با امین
طول دوران امامت امام على بن موسىالرضاعلیهالسلام همزمان گشتبا خلافت هارون الرشید. پس از او نیز ایشان با دو فرزند هارون امین و مامون معاصر بود; یعنى جمعا به مدت ده سال که شامل سالهاى آخر زمامدارى هارون و پنجسال حکومت امین و پنجسال هم حکومت مامون. امام رضاعلیهالسلام پس از شهادت امام کاظمعلیهالسلام، امامت و دعوت خود را آشکار ساخت و بىپروا به رهبرى امت پرداخت. جو سیاسى جامعه در زمان هارون چنان خفقانآور بود که حتى برخى از صمیمىترین یاران امام از این صراحت و بىپروایى او بر جانش بیمناک بودند.
پس از هارون بر سر خلافتبین امین و مامون اختلاف سختى روى داد. هارون، امین را براى خلافتبعد از خود تعیین کرده بود و از او تعهد گرفته بود که پس از او مامون خلیفه شود و نیز حکمرانى بر ولایتخراسان در زمان خلافت امین به دست مامون باشد ولى امین پس از هارون در سال 194 هجرى مامون را از ولیعهدى خود خلع و فرزند خود موسى را نامزد این مقام کرد. بر اثر این امر درگیرى خونینى میان امین و مامون رخ داد و امین در 198 هجرى کشته شد و مامون به خلافت رسید.
مامون پس از آنکه برادرش امین را نابود کرد در شرایط حساسى قرار گرفت زیرا موقعیت او بویژه در بغداد که مرکز حکومت عباسى بود در میان طرفداران عباسیان که خواستار امین بودند و حکومت مامون را در مرو با مصالح خود منطبق نمىدیدند، سخت متزلزل بود و از سوى دیگر شورش علویان تهدیدى جدى براى حکومت مامون محسوب مىشد. و نیز ممکن بود ایرانیان هم که به حق شرعى خاندان امیر مؤمنان علىعلیهالسلام معتقد بودند به آنان بپیوندند. مامون که مردى زیرک و مکار بود به فکر افتاد که با طرح واگذارى خلافتیا ولىعهدى به شخصیتى مانند امام رضاعلیهالسلام پایههاى لرزان حکومتخود را تثبیت کند. زیرا امیدوار بود که مبادرت به این کار بتواند جلوى شورش علویان را گرفته و موجبات رضایتخاطر آنان را فراهم کند و ایرانیان را نیز آماده پذیرش خلافتخود نماید. پیداست که تفویض خلافتیا ولایتعهدى به امام فقط یک تاکتیک حساب شده سیاسى بود.
لذا در سال 200 هجرى دستور داد امام رضاعلیهالسلام را از مدینه به مرو بیاورند. در راه شهرى نبود که به آن درآیند و مردم آنجا به خدمتش نرسند و از مسائل دینىشان سؤال نکنند. در نیشابور به درخواست علما حدیثسلسلة الذهب را در میان انبوهى از جمیعتبراى حاضران بیان کرد و چنان که گفتهاند پس از شروع 2400 قلمدان آماده نوشتن آن دیثشد (کلمة لاالهالاالله حصنى فمن دخل حصنى امن من عذابى).
پس از ورود حضرت به مرو، از طرف مامون پیشنهاد خلافتیا ولایتعهدى شد که مورد قبول آن حضرت واقع نشد. مامون تلویحا تهدید به مرگ کرد و بالاخره حضرت اجبارا بدون هیچ شرطى ولایت عهدى را به صورت اسمى پذیرفتند. در یکى از اعیاد اسلامى - عید فطر یا عید قربان - مامون پیام فرستاد که حضرت نماز عید بخوانند. حضرت عذر آوردند اما مامون اصرار ورزید. حضرت فرمودند من براى اقامه نماز عید مانند رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و علىعلیهالسلام بیرون خواهم آمد. مامون پذیرفت.
بامداد عید پیش از طلوع آفتاب تمام معابر و کوچهها از مردم مشتاق پر شده بود و حضرت به شیوه رسولالله از منزل بیرون آمد: بدون هیچگونه تشریفات، با پاى برهنه و پیاده و عصایى در دست و عمامه سفیدى در سر; تکبیر گویان. همراهان نیز تکبیر مىگفتند. عظمتى بر پا بود چنانکه گویا آسمان و زمین با آن حضرت تکبیر مىگفتند. شهر مرو را سراسر گریه و فریاد گرفت. به مامون خبر دادند که اگر امام رضاعلیهالسلام اینگونه به مصلى بروند فتنه و آشوب بر پا خواهد شد و ما بر جان خود بیمناکیم. مامون پیام فرستاد که: «آقا، شما را به زحمت انداختیم(!) شما باز گردید. همان فرد قبلى نماز گذارد». امام از یاران خود خواستند تا کفش ایشان را بیاورند;امام کفش خود را پوشید، سوار شد و به خانه بازگشت. مامون در سیاست مزورانه خود علیه امام توطئه دیگرى نیز اندیشیده بود. او که از عظمت مقام معنوى امام در جامعه رنج مىبرد، مىکوشید با روبرو کردن اندیشمندان با آن حضرت و به بهانه بحث و مناظره علمى و استفاده از دانش امام، شکستى بر آن حضرت وارد آورد تا شاید از این طریق قدرى از محبوبیت امام در جامعه بکاهد. ولى آن هم بى نتیجه ماند و در جلسهاى که به این منظور برقرار شده بود، شخصیت امام بیشتر ظاهر شد و مامون منفعل گردید.
سرانجام مامون خواست تا تصمیم خود را در مورد قتل امام عملى سازد، ولى بسیار مزورانه و پنهانى. و چنین بود که آن حضرت را در روز آخر ماه صفر سال 203 هجرى ناجوانمردانه به شهادت رساند. عمر شریف آن حضرت در این هنگام 55 سال بود.
نگرشى بر تاریخ معتزله
نگرشى بر تاریخ معتزله: معتزله, بعنوان فرقه اى کلامى و نهضتى سیاسى, در اواخر قرن اول هجرى و اوائل دمین قرن هجرى پا به عرصه حیات نهادند. تقریباً همه محققین این مطلب را قبول دارند. اما, این واقعیت را نباید از یاد برد که شکل گیرى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
«اَلْحمْدُالله رَبِّ الْعَاَمِینَ وَ الصّلَوةُ وَ الَّسلاَمُ عَلَی خَیرْ خَلقهِ وَ اَشْرَفِ بَرِیتّهِ سَیَّدنا وَ مولاَنا حَبیبِ اِلهِ الْعاَلمِنَ اَ بّا الْقاسِمِ المُصطَفی مُحمد اللهم صل علی محمد وآله محمد وعج فرجهم صَلّی الله علیهِ وآلهِ وسَلّمْ سیما نامُوسِ الدّهْرِ و الامامِ العَصْر حُجةِ اْبنِ ِ الْحَسَنِ ِ العسْگری الْمَهدی رُوحی وَارْاحنُنا لَهُ الْفِداه اللهم صل علی محمد وآله محمد وعج الفرجهم وَ لَعنَتهُ الله عَلَی اَعْدائِهِمْ اَجْمعَینَ مِنَ الاْنِِِ الَی قِیام یَوْم الدین .»
خدا را قسم میدهیم به آبروی موسی بن جعفر (ع) همه ما را امشب مورد مغفرت و آمرزش قرار دهد ، اموات وگذشتگان همه ما را غریق رحمت فرماید . عاقبت همه ما را ختم به خیر فرماید ودعاهای ما را به آبروی آن حضرت مستجاب فرماید ، 3تا صلوات بلند مرحمت فرمایید .
خوب راههای معالجه بیماری قساوت قلب را عرض می کردم . دیشب گفتم که ، یکی از راههای معالجه بیماری ، تشخیص آن عواملی است که آن بیماری را ایجادکرده اند . بعضی داروها ممکن است که خب بیماری را تسکین دهد اما معالجه نکند برای معالجه باید آن عواملی که خلاصه آن بیماری را تولید می کنند آنها را شناسایی کردورفع کرد . دیشب آن عامل کلی را ما به طور کلی عرض کردیم که آن گناه است آن عاملی که قساوت د رانسان ایجاد میکند معصیت است اما از امشب می خواهیم خب از آن کلی گویی بیرون بیاییم و آن مصداق های روشنی که باعث قساوت می شود را ذکر کنیم .
اولا عرض می کنم آن عواملی که تولید قساوت می کند شاید بشه به دو دسته کلی تقسیم کرد .
یکی بگوییم مثلاعواملی که جلی و آشکارند این خیلی روشنه ، ویکی هم عواملی که خفی وپنهان اند ، که مثلا تشخیصش خیلی روشن نیست ودقت بیشتری می خواهد .
حالا ما آن عواملی که آشکارند جلی اند آنها را ذکر می کنیم . اگریک وقت مثلا فرصتی پیش آمد اون آخر عرایضم به چند تا عوامل خفی هم اشاره می کنم مثلا دراین چند شبی که باقی مانده اماواقعا این بحث ها را من آماده کرده ام وروی سخنم با اهل ایمانه یعنی ما با دیگران کاری نداریم ، آن هایی که خلاصه راه نجات راتسمک به قرآن واهل بیت می دانند ما بیشتراین بحث ها را آماده کرده ایم برای آن گروه ، که پیغمبر فرموده اند :
« انّی تارِک ُ فیکُمُ الثقلیْن کتابَ اللهِ وَ عْتَرتی مَا انْ تَمَسّکْتُم بِهما لَمْ تَضلُّوا ابداً »
اهل ایمان آنهایی که به قرآن علاقه دارند آنهایی که به اهل بیت علاقه دارند راه نجات راتسمک به قرآن واهل بیت می دانند والا آقا واقعا تو این محیطی که دیگر سراسرش آلوده است به گناه واون زشتی گناهان از بین مردم الان دیگر برداشته شده یعنی گناه آن قبحش را از دست داده زشتیش را از دست داده واصلا امروز دیگه جلوه های شیطان نام تمدن وترقی به خودش گرفته یعنی انسان مدرن انسان متمن کسی را می شناسد که مثلا آلودگی اش به گناهان بیشتر باشد وپرده حیا وشرم بین مردم واقعا دریده شده به خاطر این امروز نمی دانم استماع موسیقی وبی بند وباری زنان اصلا نام تمدن به خودش گرفته است حالا تو این اوضاع کسی بخواهد بیاید وموعظه کندکار خیلی سختی است . یعنی ما اگربخواهیم همه این جامعه را خطاب کنیم کار مشکلی است .
یک کتابی دارند سید قطب به نام « جاهلیت قرن بیستم » خب این کتاب الان ترجمه هم شده انتشارات امیر کبیر هم چاپ کرده ایشان اصلا می خواهد آنجا در آن کتاب بگوید جاهلیتی که امروز بشر گرفتارش است به مراتب شدید تر ازجاهلیت زمان پیغمبره ، چون همه حرفش این است که می گوید که مردم زمان پیغمبر جاهل بودند اما جهل بسیط اماامروز مردم جاهل اند اماجهل مرکب واین همیشه بدانید که عمیق تره ، جهل بسیط یعنی بت پرستی مثلایک کسی آقا چوبی راکه خودش تراشیده بود می گفت خدای من است . این جهل جاهلیت اما خیلی ساده است راه مقابله اش هم ساده است .
می گویند یکی مسافر بود احتیاج پیدا کرد به بت تشنه اش شدمثلا می خواهم جهل بسیط رابگویم در بیابان تشنه اش شد یک خورده قره قوروت خرما هم همراهش بود اینها رابرداشت به شکل هبل درست کرد یک شکم گنده درست کردچون بت هبل خیلی چاق است یک کله هم گذاشت روی آن افتاد در مقابلش به خاک گفت که هبل بزرگ من تشنه ام ازبین دارم می روم ، خدا هم کمکش کردچون خدا که به خدا کارخودش را می کندخدا که به مانگاه نمی کند میخواهد روزی بدهد به همه می دهد . سیراب شدبعد هر وقت گرسنه اش می شد یک کمی از این رامی کند ومی خورد عذر خواهی هم می کرد ، گریه می کرد ومی گفت ببخشید من معذرت می خواهم چه کنم که آذوقه ای ندارم غیرازاین ،
اگر کسی بخواهدبیاید با این جهل مبارزه کند خیلی سخت نیست بخاطراین ابراهیم خیلی مشکل نداشت بت شکن بودتمام بت ها را شکست بعد گذاشت تبر را روی دوش بت بزرگ ، گفتند کار ابراهیم است چون اون قبلا تهدید کرده بود که من بت ها را می شکنم . آمدند گفتند آقا بت های مارا شکستی ، حالا اون بتی که نتواند از خودش دفاع کند چگونه آسمان وزمین راخلق کرده ، گفت من شکستم در حالی که ابزار تبر که باشد اون تو گردن بت بزرگ است یکی از راه های کشف مجرم این است که ابزار قتاله دست کیست وشمامی بینید که تبر روی دوش بت بزرگ است ت مگراین می تواند برود بت ها را بشکند گفت پس چه جوری آسمان وزمین راخلق کرده ، سرشان راپایین انداختند قرآن می فرماید : گفتند که ما پدرانمان این جوری بودند .انّا عَلَی آثارِهِمْ مُقْتَدُون . ما باباهامون بت می پرستیدند ماهم از اون یاد گرفتیم این همان است که آقا ما امروز هم به عنوان تمدن گرفتارش هستیم . حالا اگر امروز ما بگوییم مثلا آقااین چهارشنبه سوری چه هست ؟ این همه خسارت واردمی کند این همه شیشه می شکند این همه بانک ها از بین می رود این همه صدمه به مردم می خورد این همه اعصاب ها تقطیر می شوند .
بگویند رسمه ماباباهامون انجام می دادند ماهم انجام می دهیم حالا بابای تو اگرنمی فهمید توهم میخواهی نفهمی ، حالا گیریم پدرتو نمی فهمید ترقه می زد مردم وحشت می کردند تو می گویی این رسم است از آداب کهن این حالااین راچه کارش کنیم که دکترا هم دارند این جاهلیت قرن بیستم است یعنی نام تمدن به خودش گرفته است حالا مگرکسی می تواند نفس بکشد می گویند مرتجع است ماکه می گوییم چهارشنبه سوری نباشد مامرتجع هستیم تو که ترقه می اندازی پیرزن سکته می کند می میرد تو متمدنی ، والا این ارتجاع از این تمدن بهتر است . توجه می کنی چه عرض میکنم ، این که می گوید آقا آتش بازی نباشد ، صدمه ای به این مملکت نباشد شما تواین محله ها دیدید یک بانک صادرات بودتو محله ما ، چندروز آنجا را می شستند . تمیزمی کردند چرا ؟ چقدر شیشه اش شکسته شد چقد رماشین ها صدمه می بیند ، چقدراعصاب هاتقطیر می شوند خب ما که می گوییم این نباشد این ارتجاع است توکه مثلا فرض کنید حاال می گویی که من لیسانس هم دارم فوق لیسانس هم