لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
آداب و معاشرت اجتماعی
خوشرویى و خوشخویى
شاید گیراتر از «حسن خلق»، واژهاى نباشد که ترسیم کننده روحىزلال و طبعى بلند و رفتارى جاذبهدار باشد. چیزى که عنوان برجستهرفتار یک مسلمان است و معیار کمال ایمان یک مؤمن، آنگونه کهرسول خدا(ص) نیز، به این فضیلت متعالى آراسته بود.
بخشى از اخلاق نیکو، در «خوشرویى» متجلى است، بخشى در«خوشخویى» و بخشى هم در «خوشگویى». و چه خوش است که به اینسه «خوش» مبارک و مقدس، بپردازیم و از آنها کلیدى براى گشودنقلعه دلها و عاملى براى تحکیم رابطهها بسازیم.
خوشرویى
در مواجهه دو نفر با یکدیگر، پیش از هر سخن و عمل، دوصورت با هم روبهرو مىشود. مواجهه دو انسان با هم و کیفیت اینرویارویى چهرهها، نقش عمده در نحوه گفتار و رفتار دارد و رمزگشایش قفل دلهاست.
«خوشرویى»، هم در نگاه مطرح است، هم در لبخند.
هم در گفتار آشکار مىشود، هم در رفتار.
چه بسا رابطهها و دوستیهایى که با «ترشرویى» و «اخم کردن» و«عبوس شدن» به هم خورده است. از سوى دیگر مبدا بسیارى از آشناییهاهم یک «تبسم» بوده است.
وقتى با چهره شکفته و باز با کسى روبهرو مىشوید، در واقع کلیدمحبت و دوستى را به دست او دادهاید. برعکس، چهره اخمو وابروهاى گرهخورده و صورت درهم و بسته، دریچه ارتباط وصمیمیت را مىبندد.
اگر این خوشرویى و خندهرویى با نیت پاک و الهى انجام گیرد،علاوه بر تاثیر محبتآفرین، «حسنه» و «عبادت» به حساب مىآید.
از امام باقر(ع) سخن بیاوریم که فرمود:
«تبسم الرجل فى وجه اخیه حسنة»; (1) .
لبخند انسان به چهره برادر دینىاش «حسنه» است!
تبسم، مبدا بسیارى از آشناییها و زداینده بسیارى از غمها وکدورتهاست. شگفت از کسانى است که از این کار بىزحمت و رنج وخرج، که برکات فراوان دارد، طفره مىروند و به سختى حاضرند«گلخنده» مسرت را بر لبان خود و چهره دیگران بیافرینند.
برخورد با چهره باز با دیگران، آنان را آمادهتر مىسازد تا دل بهدوستى با شما بسپارند. خندهرویى و بشاش بودن، دیگران را دل وجرات مىبخشد، تا بىهیچ هراس و نگرانى، با شما باب آشنایى را بازکنند و سفره دلشان را پیشتان بگشایند.
اگر با خوشرویى، بتوانید بار سنگین غم دوستان را سبک کنید،کارتان عبادت است و اگر با یک تبسم، بتوانید خاطرى را شاد سازید، بهخدا نزدیکتر شدهاید. به قول حافظ:
دایم گل این بستان، شاداب نمىماند.
دریاب ضعیفان را، در وقت توانایى.
غمزدایى
وقتى یک چهره گشاده و لبخند صمیمى، غمى را از دل مىزداید،چرا باید از این «احسان»، دریغ کرد؟
بعضیها حضورى غمآفرین دارند، برخى هم محضرى غمزدا.گروه اخیر، آیت لطف الهىاند که قدرشان ناشناخته است.
سعدى مىگوید:
گفته بودم چو بیایى غم دل با تو بگویم چه بگویم؟ که غم از دل برود چون تو بیایى.
انسانها نیازمند محبتاند.
این تشنگى، جز با ملاطفت و خوشرویى برطرف نمىشود.
اگر اولین برخورد ما با کسى، به گونهاى باشد که غم او را به شادىو نگرانىاش را به اطمینان مبدل سازد، دریچهاى به دنیاى صفا و سروربه رویش گشودهایم. این نیز نزد خداوند، حسنه و عبادت است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
اخــــلاق معـــاشــرت
و
اخلاق ادیان جهانی
فهرست مطالب
مقدمه........................................................................................................
آیین دوستی ............................................................................................
ابراز دوستی..............................................................................................
سلام و مصافحه ......................................................................................
ادب..........................................................................................................
اخلاق در ادیان دینی ..............................................................................
فهرست منابع ومواخذ ...........................................................................
مقدمه
دوست داریم زندگى هایمان، سرشار از صمیمیت و خونگرمى و صفا باشد. حریم انسانها و حرمت همگان، محفوظ بماند و معاشرت هایمان نشات گرفته از «فرهنگ قرآنى » و تعالیم مکتب باشد. و این، یعنى «زندگى مکتبى ». پایدارى و استحکام رابطه هاى مردمى، در سایه رعایت نکاتى است که برگرفته از «حقوق متقابل » افراد جامعه باشد. در اینکه «چگونه باید زیست » و چه سان با دیگران باید رابطه داشت، نکته اى است که در بحث «آداب معاشرت » مى گنجد.
بر خلاف فرهنگ غربى، روح و محتواى فرهنگ دینى ما بر پایه «ارتباط »،«صمیمیت »، «تعاون »، «همدردى » و «عاطفه » استوار است. جلوه هاى این فرهنگ بالنده نیز در دستورالعملهاى اخلاقى اسلام دیده مى شود.
«زندگى مکتبى »، در سایه شناخت این رهنمودها و به کار بستن آنها درصحنه هاى مختلف زندگى است، نه با شعار و ادعا. به هر میزان که معیشت ومعاشرت ما با اینگونه هدایتهاى دینى در مقوله رفتار، هماهنگ باشد، به همان اندازه زندگیهایمان «مکتبى » است. مسلمان باید به گونه اى در چارچوب اصول وسنن فرهنگ دینى خودش زندگى کند که با شهامت و افتخار، بتواند «امضاى دین »را پاى همه رفتارش بگذارد و زندگیش «برچسب اسلام » داشته باشد و الگوى اسلامى را بر زندگى خویش در خانه و جامعه، سایه افکن سازد.
«آداب برخورد»، «دید و بازدید»، «رفت و آمد»هاى خانوادگى و دوستانه،نحوه «گفتار» و «رفتار» با اقشار مختلف، «دوستى » و حد و حدود آن، مراعات «حقوق دیگران »، «ادب و سپاس و احترام »، از جلوه هاى بارز اخلاق معاشرت است. این گونه رابطه هاى اجتماعى، با عنوانهاى مختلف و در شرایط گوناگون انجام مى گیرد.
گاهى به صورت «صله رحم » است; در ارتباط با اقوام و بستگان.گاهى نام «عیادت » به خود مى گیرد; در مورد بیماران. گاهى نسبت به برادران وخواهران دینى، عنوان «زیارت » مى یابد، گاهى با همسایگان است، گاهى بامستمندان. گاهى هم بر محور اطعام است و گاهى به شکل مسافرتهاى دور ونزدیک و بردن هدیه و آوردن «سوغات سفر». گاهى هم براى شرکت در مجلس عقدو عروسى یا مشارکت در مراسم سوگ و تسلیت گویى است.
به هر حال، همه اینها نوعى «رابطه » و «معاشرت » است و نشان دهنده منش انسانى و فرهنگ اخلاقى هر فرد. اسلام نیز در این باره ها بسیار سخن گفته و رهنمودداده است که در این کتاب، گوشه اى از معارف و آموزشهاى دین در این زمینه ها رامرور مى کنیم.
باشد که «فرهنگ خودى » و «هویت دینى » را پاس بداریم و با افتخار وسربلندى و رها از سلطه فرهنگى بیگانه و با تکیه بر رهاورد مکتب و وحى، زندگى وروابط خویش را بر پایه ارزشهاى برگرفته از قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)،سامان بخشیم و براى نسلهاى آینده هم «ادب و اخلاق » را میراث بگذاریم.
آنچه پیش روى شماست مجموعه اى است از رهنمودهاى اخلاق دینى درمعاشرت با دیگران که نخست، در سالهاى 78 - 1376 در مجله پیام زن با عنوان «اخلاق معاشرت » انتشار یافت و اینک با اندکى بازنگرى تقدیم مى گردد.
قم - جواد محدثى.
اسفند 1378 ش.
آیین دوستى
نعمت «دوست »
از قدیم گفته اند: هزار دوست کم است و یک دشمن بسیار. دوست، همدم تنهاییهاى انسان، شریک غمها و شادیها، بازوى یارى رسان در نیازمندیها، تکیه گاه انسان در مشکلات و گرفتاریها ومشاور خیرخواه در لحظات تردید و ابهام است. بعضى از مردم، به خاطر خصلتهاى خودخواهانه یا توقعات بالا یاتنگ نظرى یا سختگیرى یا دلایل دیگر، نمى توانند براى خود، دوستى برگزینند و از «تنهایى » درآیند. این به تعبیر حضرت امیر(ع) نوعى ناتوانى و بى دست و پایى است.
هم دوست یافتن، «هنر» است، هم دوست نگه داشتن، هم دوستیهاى تعطیل شده و به هم خورده را دوباره پیوندزدن و برقرارساختن. على(ع) مى فرماید:
«اعجز الناس من عجز عن اکتساب الاخوان، و اعجز منه من ضیع من ظفربه منهم »; (1) .
ناتوانترین مردم کسى است که از دوستیابى ناتوان باشد. ناتوانتر ازاو کسى است که دوستان یافته را از ست بدهد و قدرت حفظ آنها رانداشته باشد.
تامل در اینکه چه خصلتها و برخوردها و روحیه هایى سبب مى شود انسان، دوستان خود را از دست بدهد و تنها بماند، یا آنکه ازآغاز، نتواند دوستى براى خویش بگیرد، ضرورى است. سعدى گفته است: «دوستى را که به عمرى فراچنگ آرند، نشاید که به یک دم بیازارند.».
همرنگ و هماهنگ
دوستان هر کس، مبناى قضاوت دیگران نسبت به اخلاق وشخصیت و افکار او است. بعلاوه، تاثیرپذیرى انسان از دوستان، درسنین مختلف، چه کودکى، چه جوانى و چه حتى میانسالى، بسیاراست. از این رو دقت در گزینش «دوست موافق »، به سلامت اخلاقى ورفتارى انسان کمک مى کند. به فرموده حضرت على(ع):
«الصاحب کالرقعة فاتخذه مشاکلا»; (2) .
دوست، همچون وصله جامه است، پس آن را هم شکل و هم سان با خودت برگزین.
ارتباط قلبى و درونى میان انسانها، به پیوندهاى اجتماعى وبیرونى مى انجامد. روابط اجتماعى هم، در روحیات و اخلاق افراد، اثرمى گذارد. بنابراین، آنان که به تعالى فکر و سلامت اخلاق و تهذیب نفس و تکامل خصیت خویش علاقه مندند، ناگزیر باید در انتخاب دوست، «معیارهاى مکتبى » را لحاظ کنند و به آنچه از دوست «مى گیرند»،اهتمام ورزند. اینکه گفته اند:
تو اول بگو با کیان زیستى. پس آنگه بگویم که تو کیستى.
پس آنگه بگویم که تو کیستى. پس آنگه بگویم که تو کیستى.
نشان دهنده معیار «دوستان » در ارزیابى شخصیت یک فرد است که مردم نیز آن را در داوریها و ارزیابیهاى خویش به کار مى گیرند.
این سخن زیباى حضرت رسول(ص)، خواندنى و شنیدنى است:
«مثل الجلیس الصالح مثل العطار، ان لم یعطک من عطره اصابک من ریحه ومثل الجلیس السوء مثل القین ان لم یحرق ثوبک اصابک من ریحه »; (3) .
مثل همنشین شایسته و خوب، مثل عطار است، که اگر از عطرخودش هم به تو ندهد، ولى از بوى خوش او به تو مى رسد، و مثل همنشین بد، همچون کوره پز آهنگرى است که اگر لباس تو را هم(جرقه هاى آتش کوره) نسوزاند، ولى بوى کوره به تو مى رسد! این همان سروده حکمت آمیز سعدى است، در مورد گل خوشبوى در حمام، که در اثر همنشینى با گل، معطر مى شود و از «کمال همنشینى » بهره مى برد، «و گرنه من همان خاکم که هستم! ... .».
دوست شایسته
در منابع دینى، در اینکه «دوست خوب » کیست؟ و با چه کسانى بایددوستى و مودت داشت و از معاشرت و همنشینى چه کسانى باید پرهیزکرد، و ... احادیث بسیارى است، با رهنمودهاى کاربردى و جالب.
در صدد بررسى و نقل این گونه احادیث نیستیم، اما در قلمروبحث از آداب معاشرت با دوست و آیین دوستى، توجه به نکاتى که به عنوان صفات دوست خوب مطرح شده است، ضرورى است. همان معیارها، حاوى دستورالعمل چگونگى معاشرت هم هست. به عنوان نمونه به یکى از این روایات، اشاره مى کنیم.
امام حسن مجتبى(ع) در بستر بیمارى بود و پس از آن مسمومیت که به شهادتش منجر شد، در دیدارى که جناده (از اصحاب وى) باحضرت داشت، امام چنین توصیه فرمود:
«اصحب من اذا صحبته زانک، واذا خدمته صانک و اذا اردت منه معونة اعانک و ...»; (4) .
با کسى همنشینى و مصاحبت و دوستى کن که:
1- هرگاه با او همنشین شدى، مایه آراستگى تو باشد،
2- آنگاه که خدمتش کنى، تو را نگهبان باشد،
3- هرگاه از او یارى خواستى، کمکت کند،
4- اگر سخنى گفتى، تو را تصدیق کند،
5- اگر (بر دشمن) حمله بردى، قدرت و صولت تو را بیفزاید،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
آداب معاشرت درقران
بحث درباره آداب معاشرت است. در این باره در قرآن کریم مسائلى مطرح شده که بعضى از آنها عمومیت دارد و بعضى درباره رسول اکرمصلى الله علیه وآله وسلم است که شاید با بیانى که عرض مىکنیم کمابیش قابل توسعه باشد.
۱- آداب عمومى
آنچه مربوط به عموم افراد است، آدابى چند است که در این جا به بعضى از آنها اشاره مىکنیم:
در سوره نور چندین آیه هست که کما بیش با هم مربوط است و از آیه ۲۷ شروع مىشود: «یا ایها الذین آمنوا لاتدخلوا بیوتا غیر بیوتکم حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون × فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هو ازکى لکم والله بما تعملون علیم; اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خانههایى که خانههاى شما نیست داخل مشوید تا اجازه بگیرید و بر اهل آن سلام گویید. این براى شما بهتر است، باشد که پند گیرید. و اگر کسى را در آن نیافتید پس داخل مشوید تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد: «برگردید»، پس برگردید، که آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مىدهید داناست.»
۱ - ۱ - ورود به خانهها
وارد شدن به خانه دیگران به چند صورت تصور مىشود: الف - شخص علم دارد به این که صاحب خانه راضى است. ب - مورد شک است. ج - علم دارد به این که راضى نیست.
روشن است در جایى که انسان، علم به عدم رضایت دارد یا اذن بگیرد ولى جواب رد بشنود نباید وارد بشود: «و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا» اگر کسى خواست وارد منزل کسى بشود و اجازه خواست و گفتند «برگردید» یعنى اجازه ندادند اصرار نکند و برگردد. این براى شما بهتر و براى مصالح جامعه اسلامى مفیدتر است.
صورت دیگر این است که علم دارد به این که طرف راضى استیا قبلا چنین اجازهاى را گرفته یا از نحوه رفتار و گفتار صاحبخانه به دست آورده است، در آنجا هم ورود جایز است منتهى آدابى دارد: یکى از آدابى که مىبایست رعایتبکند این است که سرزده وارد نشود اگر دوستانى با همدیگر روابطى دارند یا کسانى براى حاجتى - مادى یا معنوى - به کسى مراجعه مىکنند، چون ممکن استشخص در داخل خانهاش آمادگى براى پذیرش نداشته باشد یا در حالى باشد که نمىخواهد کسى او را در آن حال یا به آن صورت ببیند این است که در اسلام تاکید مىشود که «استیناس» کنید. استیناس کردن; یعنى انجام دادن کارى که توجه را جلب بکند و در روایات در توضیحش آمده که صدا بزنید یا تنحنح بکنید تا خودش را آماده کند. ضمنا دستور مىدهد که سلام هم بکنید «حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها» که بعدا جداگانه درباره آن بحثخواهیم کرد.
اما اگر شخصى خواست وارد اتاق یا خانهاى بشود که کسى در آن نیست و مثلا در زد و کسى جواب نداد و فهمید که کسى آن جا نیست که از او اجازه بگیرد در این صورت هم وارد نشود: «فان لم تجدوا فیها احدا فلاتدخلوها حتى یؤذن لکم» طبعا وقتى کسى نباشد اذن هم تحقق نمىیابد پس شما باید وارد نشوید تا کسى پیدا شود و به شما اذن بدهد.
مواردى هست که رفت و آمد افراد با هم خیلى زیاد است; مثلا اهل یک خانه که در اتاقهاى متعددى زندگى مىکنند رفت و آمد متعارف دارند: بچهها وارد اتاق پدر و مادرشان مىشوند یا کسانى که در خانه کار مىکنند مانند کلفت و نوکر و عبید و امایى که سابقا بودند و در خانه کار مىکردند، آیا هر دفعهاى که مىخواهند بیایند لازم است اذن بگیرند یا نه؟ در آیه ۵۸ سوره نور مىفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لیستاذنکم الذین ملکت ایمانکم والذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات» کسانى که مملوک شما هستند و در خانه شما کار مىکنند و همین طور بچههایى که به حد تکلیف نرسیدهاند سه مرتبه در شبانه روز اذن بگیرند: پیش از نماز صبح، موقع ظهر و بعد از نماز عشا. اینها مواقعى است که معمولا انسان استراحت مىکند و دلش مىخواهد تنها باشد. و در آیه بعد مىفرماید: «و اذا بلغ الاطفال منکم الحلم فلیستاذنوا کما استاذن الذین من قبلهم» اما اگر بچهها به حد تکلیف رسیدند باید مثل سایرین اجازه بگیرند; یعنى غیر از سه مرتبهاى که گفته شد هر وقت دیگر هم مىخواهند وارد بشوند باید اجازه بگیرند.
۱ - ۲ - آداب غذا خوردن
و اما درباره غذاخوردن در خانه دیگران، مواردى هست که هر چند اذن صریحى از طرف صاحب خانه نباشد جایز است و آنها مواردى است که معمولا انسان علم به رضایت طرف دارد و اگر کسى راضى نباشد باید تصریح کند. در آیه ۶۱ از همین سوره پس از اشاره به افرادى که معذوریتهایى دارند «لیس على الاعمى حرج و لا على الاعرج حرج و لا على المریض حرج» مىفرماید: «و لا على انفسکم ان تاکلوا من بیوتکم او بیوت آبائکم او بیوت امهاتکم او بیوت اخوانکم او بیوت اخواتکم او بیوت اعمامکم او بیوت عماتکم او بیوت اخوالکم او بیوت خالاتکم او ما ملکتم مفاتحه او صدیقکم لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا او اشتاتا» مفسران فرمودهاند که منظور از «بیوتکم» بیوت فرزندانتان است; یعنى خانه فرزندان به منزله خانه خودتان است. از این آیه شریفه استفاده مىشود که خویشاوندان نزدیک براى استفاده از ماکولات در خانه یکدیگر نیازى به اذن گرفتن ندارند همچنین خانه دوستى که کلیدش را در اختیار شما گذاشته است و در واقع در این موارد «اذن فحوى» وجود دارد «لیس علیکم جناح ان تاکلوا جمیعا او اشتاتا» وعدهاى مشغول غذا خوردن باشند یا تنها باشید اما وقتى مىخواهید وارد بشوید این آداب را رعایت کنید: «فاذا دخلتم بیوتا فسلموا على انفسکم تحیة من عندالله مبارکة طیبة» وارد خانه که مىشوید سلام کنید «فسلموا على انفسکم» مفسران فرمودهاند که این آیه از مواردى است که همه مؤمنین به منزله یکدیگر حساب شدهاند. و سلام کردن به دیگران سلام کردن به خودتان تلقى شده است و بعضى گفتهاند که از این آیه استفاده مىشود که اگر کسى هم در خانه نباشد بر خودتان سلام کنید.
«تحیة من عندالله مبارکة طیبة» این سلام کردن تحیتى است از ناحیه خدا و هم مبارک و پربرکت است و هم طیب و خوش; پربرکت استیعنى آثار خیرى بر آن مترتب مىشود و طیب استیعنى نفوس مىپسندند و خوششان مىآید و احساس آرامش مىکنند. از این جهت مناسب استبحثى درباره سلام کردن و آیات مربوط به آن داشته باشیم.
۱ - ۳ - آداب سلام
سلام که با سلامت، هم خانواده است معنایش نفى خطر یا ملزوم آن است. این شعار اسلامى که به عنوان تحیت ادا مىشود و در قرآن کریم مورد تاکید قرار گرفته، شاید یکى از حکمتهایش این باشد که هر انسانى در زندگى دایما نگرانیها، خوفها و دل واپسیهایى دارد و با هر کسى مواجه مىشود چون احتمال مىدهد که از ناحیه وى ضررى به او برسد این نگرانى را دارد. پس اولین چیزى که در هر برخوردى مطلوب است رفع این نگرانى است، یعنى انسان احساس کند که از طرف آن شخص ضررى به او نمىرسد و هیچ چیز براى انسان مهمتر از دفع ضرر نیست و بعد نوبت مىرسد به جلب منفعت. این است که در اولین برخورد بهترین چیزى که باید رعایتبشود همین تامین دادن به طرف است که از ناحیه من به شما ضررى نمىرسد.
بد نیست اشاره بکنیم به مکتب اگزیستانسیالیسم که پیروان آن معتقدند: اصولا زندگى با دلهره و اضطراب، توام است و حیات بدون دلهره و اضطراب امکان ندارد. البته آنان در این باره افراط و مبالغه کردهاند ولى این حقیقتى است که یک موجود ذى شعور اولین چیزى که موجب توجهش قرار مىگیرد این است که سلامتى و امنیت داشته باشد; یعنى ضررى به او نرسد و جان و مال و سایر چیزهاى مورد علاقهاش محفوظ باشد.
پس در روابط اجتماعى اولین چیزى که باید تامین بشود سلامت و امنیت است که اگر این نباشد زندگى اجتماعى هیچ ارزشى ندارد. از این رو در موارد زیادى «سلام» با «آمین» در قرآن کریم تواما ذکر شده است. مىدانید یکى از اسمهاى خداى متعال «سلام» است و آن جا که این اسم در قرآن کریم ذکر شده به دنبالش «مؤمن» هم آمده است: «السلام المؤمن المهیمن» (۱) خداست که سلامتى را تامین و خطر را از دیگران رفع مىکند. «مؤمن» در این جا یعنى کسى که ایجاد امن مىکند. و در روز قیامتبه مؤمنین گفته مىشود: «ادخلوها بسلام آمنین; (۲) با سلام و امن وارد بهشتشوید.»
به هر حال اهمیت موضوع سلام به خاطر این است که به طرف، احساس آرامش و امنیتخاطر مىدهد و این در زندگى اجتماعى خیلى مهم است. گاهى منظور از سلام این نیست که از ناحیه من سلامتى براى شما تامین مىشود یا خطرى ایجاد نمىشود بلکه منظور این است که از خدا براى شما سلامت و دفع ضررها و خطرها را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فهرست
صفحه عنوان
اداب معاشرت......................................................................................2
بخشش و گذشت ...................................................................................3
استقامت .............................................................................................4
احترام به افکار عمومی .........................................................................9
تنظیم وقت و تقسیم کار ........................................................................12
دستور برای ثبت اطلاعات جهت برنامه ریزی ..........................................14
ساده زیستی و قناعت پیامبر ...........................................................16
ساده زیستی فراگیر ......................................................................17
برداشت کم و بازده زیاد ................................................................19
منابع ..................................................................21
در این مقاله با جلوه هایی از سیره ی اخلاقی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم آشنا می شویم. آداب معاشرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در میان جمع گشاده رو در تنهایی سیمایی محزون و متفکر داشت. صلی پیامبر اکرم
هرگز به روی کسی خیره نگاه نمی کرد و بیشتر اوقات چشم هایش را به زمین می دوخت. در سلام کردن به همه حتی بردگان و کودکان پیش دستی می کرد. اغلب دو زانو می نشست و پای خود را جلوی هیچ کس دراز نمی کرد هرگاه به مجلسی وارد می شد نزدیک ترین جای خالی را اختیار می کرد. اجازه نمی داد کسی جلوی پایش بایستد ویا برایش جا خالی کند. سخن همنشین خود را قطع نمی کرد وبا او طوری رفتار می کرد که او تصور می کرد هیچ کس نزد رسول خدا از او گرامی تر نیست.
بیش از حد لزوم سخن نمی گفت. آرام و شمرده سخن می گفت و هیچ گاه زبانش را به دشنام و ناسزا آلوده نمی ساخت. در حیا و شرم بی مانند بود. هر گاه از رفتار کسی آزرده می شد ناراحتی در سیمایش نمایان می شد ولی کلمه ی گله و اعتراض بر زبان نمی آورد. از بیماران عیادت می کرد ودر تشییع جنازه حضور می یافت. جز در مقام دادخواهی اجازه نمی داد کسی در حضور او علیه دیگری سخن بگوید یا به کسی دشنام بدهد یا سخن چینی کند.
روزی چند نفر از یهودیان بر او وارد شدند و لا لحنی دو پهلو سلام کردند حضرت در جواب آنان گفت : و علیکم. عایشه متوجه قصد آنان شد و با عصبانیت به پرخاش و ناسزاگویی پرداخت. حضرت فرمود: عایشه آرام بگیر و بد زبانی نکن مگر نمی دانی خدا مهربانی با همه را دوست دارد.
بخشش و گذشت
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بد رفتاری و بی حرمتی نسبت به خود را ندیده می گرفت. کینه ی کسی را در دل نگاه نمی داشت و درصدد انتقام بر نمی آمد. روح نیرومندش که در سطح بسیار بالاتر از انفعالات نفسانی و عقده های روحی قرار داشت عفو و بخشایش را بر انتقام ترجیح می داد. حساسیتش در مقابل نا ملایمات از حد حزن و اندوه تجاوز نمی کرد. در جنگ احد آن همه وحشی گری و اهانت که به جنازه ی عموی ارجمندش حمزة بن عبدالمطلب روا داشته بودند و از مشاهده آن به شدت رنجیده بود دست به عمل متقابل با کشتگان قریش نزد و بعدها که به آن ها و از آن جمله هند – زن ابوسفیان – دست یافت در مقام انتقام بر نیامد.حتی ابوقتاده انصاری را که می خواست زبان به دشنام آنان بگشایداز بدگویی منع کرد.
پس از فتح خیبر جمعی از یهودیان که تسلیم شده بودند غذایی مسموم برای حضرت فرستادند. او از سوء قصد و توطئه آنان آگاه شد اما آنان را به حال خودشان رها کرد. بار دیگر زنی از یهود به چنین عملی دست زد و خواست زهر در کامش کند او را نیز عفو کرد. عبدالله بن ابی سر دسته ی منافقان که با ادای کلمه ی شهادت مصونیت یافته بود در باطن امراز اینکه با هجرت رسول اکرم به مدینه بساط ریاست او برچیده شد دشمنی آن حضرت را در دل می پرورانید و با یهودیان مخالف نیز سرو سری داشت و از کارشکنی و کینه توزی و شایعه سازی علیه رسول اکرم فروگذار نمی کرد.هم او بود که در غزوه ی بنی المصطلق می گفت : چنان چه به مدینه برگشتیم این طفیلی های زبون را (مقصودش مهاجرین است) از خانه ی خود بیرون می رانیم. یاران رسول اکرم که دل پر خونی از او داشتند بارها اجازه خواستند او را به سزای اعمالش برسانند. آن حضرت نه تنها اجازه نمی داد بلکه با کمال مدارا با او رفتار می کرد و در حال بیماری به عیادتش رفت و سر جنازه اش حاضر شد و بر او نماز گذارد. در مراجعت از غزوه ی تبوک جمعی از منافقان در سوء قصدی به جان حضرت خواستند مرکبش را رم بدهند تا در پرتگاه سقوط کند و با این که همگی صورت خود را پوشانده بودند آنان را شناخت و با همه ی اصرار یارانش اسم آنان را فاش نساخت و از مجازاتشان صرف نظر کرد.
حریم قانون
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از هر نوع بد رفتاری که به شخص مقدسش می شد چشم پوشی می کرد ولی در مورد اشخاصی که به حریم قانون تجاوز می کردند مطلقا گذشت نمی کرد و در اجرای عدالت و مجازات متخلف ، هر که بود،مسامحه روا نمی داشت؛ زیرا قانون عدل ، سایه ی امنیت اجتماعی و حافظ کیان جامعه است و نمی شود آن را بازیچه و دستخوش افراد هوس ران قرار داد و جامعه را فدای فرد کرد. در فتح مکه ،زنی از قبیله ی بنی مخزوم دزدی کرد. خویشاوندانش اجرای مجازات را ننگ خانواده ی اشرافی خود می دانستند و به تکاپو افتادند بلکه بتوانند مجازات را متوقف سازند. اسامة بن زید را که مانند پدرش نزد رسول خدا محبوبیت خاصی داشت، وادار کردند به شفاعت برخیزد. او همین که زبان به شفاعت گشود، رنگ صورت رسول خدا از شدت خشم برافروخته شد و با عتاب فرمود: چه جای شفاعت است ، مگر می توان حدود قانون خدا را بلا اجرا گذاشت ؟ و دستور مجازات را صادر کرد. اسامه متوجه غفلت خود شد و از لغزش خود عذر خواست و طلب مغفرت کرد. حضرت برای این که فکر تبعیض در اجرای قانون را از ذهن مردم بیرون کند، به هنگام عصر در میان جمع به سخنرانی پرداخت و لا اشاره به موضوع روز چنین فرمود:
«اقوام و ملل پیشین دچار سقوط و انقراض شدند بدین سبب که در اجرای عدالت، تبعیض روا می داشتند. هرگاه یکی از طبقا ت بالا مرتکب جرم می شد، او را از مجازات معاف می کردند و اگر کسی از زیر دستان به جرم مشابه آن مبادرت می کرد، اورا مجازات می کردند. قسم به خدایی که