لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
آیا می دانید معنی لغوی آیات قران چیست ؟
قران در اصل مصدر است به معنی خواندن . چنانکه در بعضی ار ایات معنای مصدری مراد است مثل « ان علینا جمعه و قرانه فاذا قراناء فا تبع قرانه » سپس قران علم است ( اسم خاص ) برای کتاب حاضر که بر حخرت رسول ( ص ) نازل شده است به اعتبار انکه خواندنی است . قران کتابی است خواندنی باید انرا خواند و در معانیش دقت و تدبر نمود . بعضی ها قران را در اص به معنب جمع گرفته اند که اصل ( قرء ) به معنی جمع است دز این صورت می توانید بگویید قران یعنی جامع حقایق و فرموده های الهی . و نیز گفته انداز آن جهت قران نامیده می شود که سوره ها را جمع نموده آنها را به یکدیگر می پیوندد .
وَإنَّکَ لَتُلَقَّی الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَکِیمٍ عَِلیمٍ.
(ششمین آیه، از سوره نمل: بیست و هفتمین سوره، از قرآن کریم.)
(و حقّاً و حقیقتاً بر تو آیات قرآن، از جانب خداوند حکیم و علیم، إلقآء میشود!)
در معنای قرآن و فرقان
حضرت آیة الله علّامه طباطبائی قدس الله نفسه در تفسیر فرمودهاند:قُرْأنْ اسم است برای کتاب الهی به اعتبار آنکه خوانده میشود، و قرآئت میگردد.ومعنای تَلْقِیَه مصدر تَلَقِّی با معنای تلقین نزدیک است. و نکره آوردن حکیم و علیم برای تعظیم است. و تصریح به آنکه این قرآن، از نزد خداوند متعال است؛ برای آنستکه: حجّت برای رسالت باشد؛ و نیز برای تأیید معارفی که گذشت؛ و برای صحّت داستانهای أنبیاء علیهم السلام که بعداً بیان میکند.
و اختصاص دادن نزول را از ناحیه این دو اسم گرامی (حکیم وعلیم) برای آنست که بفهماند: قرآن از منبع و سرچشمه حکمت فرود آمده است. و بنابراین هیچ قدرت علمی و شکنندهای نمیتواند آنرا نقض کند و بشکند؛ و هیچ توانی نمیتواند آنرا سُست بنماید. قرآن منبع علم است. نه أخباری که میدهد، تکذیب میشود؛ و نه حکم و قضائی را که میآورد، مورد ایراد و تخطئه قرار میگیرد.)[1]
قرآن ازماده قَرَءَ یَقْرَءُ قَرَاءَهً و قُرْأنَاً، یعنی جمع کردن و ضمّ نمودن بعض از چیزی است با بعضی دیگر. و چون در وقت خواندن، انسان حروفات مختلفه را جمع میکند و با ضمّ بعضی به بعضی دیگر، کلمه پیدا میشود. و سپس کلام و عبارت پدید میآید، لهذا به سخن گفتن و خواندن، قرآئت گویند.
قرآن مصدر از این باب است؛ و عَلَم نهادهاند برای کتاب آسمانی مسلمانان که برپیغمبر اکرم صلّی الله علیه وآله وسلم نازل شده است. و بدینجهت قرآن نامیده شده است که: عقآئده حقّه واقعیّه و احکام و مواعظ و قصص در آن جمع شده است.
بعضی از علمآء رضوان الله علیهم گفتهاند: علّت تسمیه قرآن به قرآن، آنستکه: در میان جمیع کتب آسمانی، قرآن است که در آن ثمره تمام آن کتب، بلکه ثمره جمیع علوم حقّه در آن جمع است؛ و تفصیل هر چیزی را میتوان در آن مشاهده نمود؛ همچنانکه میفرماید:
لَقَدْ کَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرِةً لِاُولی الْألْبَابِ مَا کَانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی وَلَکِنْ تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ کُلِّ شَیْءٍ وَهُدیً وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ یُؤمِنُونَ.[2]
(هرآینه تحقیقاً دربیان قصّهها و داستانهای پیامبران و امّتهایشان (همچون یعقوب و یوسف و برادرانش که این سوره از آن بحث دارد) عبرتی است برای اندیشمندان و متفکران. این آیات قرآن، گفتاری ساختگی نیست که من درآوردی باشد؛ و از روی افترآء به خدا نسبت داده شود. بلکه قرآن تصدیق
میکند آنچه راکه درپیش روی آنست (ازکتب سماویّه: تورات و انجیل و غیرهما) و در آن تفصیل و شرح هر چیزی است؛ و هدایت و رحمت است برای گروهی که ایمان میآورند.)
و همچنین قرآن را تبیان و آشکارا کنند و واضح و هویدا سازنده هر چیز شمرده است:
وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ تِبیَاناً لِکُلِّ شَیْیءٍ وَهُدیً وَرَحْمَةً وَیُشْرَی لِلْمُسلِمیْنَ.[3]
(و ای پیامبر! ما بر تو فرو فرستادیم کتاب آسمانی قرآن را که،مبیّن و روشن کننده هر چیزی است؛ و هدایت و رحمت و بشارت است برای مسلمانان!)[4]
شاهد بر گفتار ما آیاتی است در قرآن که بر این معنی دلالت دارد، از قبیل:
لَاتُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ- إنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ- فَإذَاَ قرَأنَاهُ فَاتَّبعْ قُرْآنَهُ- ثُمَّ إنَّ عَلَیْنَا بَیَانَهُ.[5]
(ای پیغمبر! زبانت را برای خواندن آیات قرآن، به حرکت در میآور؛ تا برای رساندن آنها را به مردم عجله کنی، و شتابزده باشی! ما برعهده خود گرفتهایم که: قرآن را جمع کنیم، و به صورت مجمومهای قابل قرآئت در آوریم پس هنگامیکه آن را گرد آوردیم، و بر تو قرآئت نمودیم؛ در آنوقت از آنچه قرآئت شده است، پیروی کن، و به دنبال آیات قرآئت شده باش- و پس از آن ما برعهده خود گرفتهایم که: آنرا واضح و مبیّن ساخته، و بدون إبهام و گرفتگی در آوریم.)[6]
و از قبیل:
وَقُرأنًا فرَفْنَاهُ لِتَقْتَرأَهُ عَلَی النَّاسِ عَلَی مُکْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنْزِیلاً.[7]
(و این قرآن را ما جزءجزء، و تکهتکه جدای از هم نموده، و به سوی تو فرستادیم، تا آنرا برای مردم به تدریج بخوانی(و با صبر و حوصله و درنگ آنرا تعلیمشان بنمآئی) و ما به تدریج از مقام عالی و شامخی آنرا نزول دادیم[8])
فُرْقَان نیز از اسامی قرآن است ازماده فَرَقَ یَفْرُقُ فَرْقاً وفُرْقَاناً یعنی بین أجزآء آن جدائی انداخت؛ و لهذا در آیه أخیر: وَ قُرْأنَّا فَرَفْنَاهُ دانستیم که: معنایش آنستکه: قرآن را جزءجزء تفضیل داده، و آنرا محکم و متقن ساختیم.[9]
و بنابراین فُرْقَان که مصدر آنست، به معنای فارق و جداکننده بین حقّ و باطل است؛ و چون این کتاب مبین آسمانی کتاب فَصْل است، نه هَزْل. و کتاب حقّ است، نه باطل. بنابراین جداکننده و تمیز دهنده بین حقّ و باطل است.
شَهْرُ رَمَضانْ الَّذِی اُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْأنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّنَاتٍ مِنْ الْهُدَیَ وَالفرقانِ.[10]
(روزه واجب در شهر رمضان است؛ آن ماهی که در آن قرآن نازل شده است. قرآن کتاب هدایت و راهنمآئی است برای مردم. و دارای أدلّه واضحه و حُجَج و براهین ساطعه، و دلآءل متقنهای است، از رهبری و هدایت؛ و کتاب جدا کننده بین حقّ و باطل، و تمیز دهنده میان حقیقت و أوهام است.)
فُرْقَان در قرآن مجید در هفت موضع آمده است. و در همه جا به معنای قوّه تشخیص حقّ از باطل، و نور بصیرتی است که برای مؤمنین در أثر تقوی حاصل میشود. و قرآن کهشامل جمیع معارف است أعمِّ از آنچه بر أنبیای سالفه وحی میشده، و برای پیامبر ما بیان شده است؛ و أعمِّ از آنچه برخود رسول الله وحی
شده است؛ نیز فرقان است.
و آنچه از روایات آورده از أئمه معصومین صلوات الله و سلامه علیهم أجمعین استفاده میشود، آنستکه: قرآن به مجموع آیات الهی گفته میشود؛ خواه محکم باشد؛ و خواه متشابه؛ و فرقان به خصوص آیات محکم إطلاق میگردد.
درتفسیر نورالثَّقلینْ از اُصول کافی، از علی بن ابراهیم، از پدرش از ابنسنان یا غیر او، از کسی که وی را ذکر کرده است، روایت میکند که او گفت:سَألْتُ أبَاعَبْدِاَلله عَلَیْهِ السَّلامُ عَنِ قرآن و الْفُرقَانِ. أ هُمَا شَیْئًانِ أوْ شَیْیءٌ وَاحِدٌ؟!
من از حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم از قرآن و فرقان، که آیا آنها دو چیز هستند؛ یا چیز واحدی؟!
فَقَالَ عَلَیْهِ السّلامُ: الْقُرْأنُ جُمْلَةُ الْکِتَابِ؛ وَالْفُرقَانُ الْمُحْکَمُ الْوَاجِبُ الْعَمَلُ بِهِ[11]
حضرت فرمود: قرآن به تمام الهی گویند؛ و فرقان به خصوص محکماتی که عمل بدانها واجب است.
وهمچنین درصحیفه سَّجادیَّه،دردعای ختم قرآن،عرض میکند:
الَّهُمَّ إنَّکَ أعَنْتَنِی عَلَی خَتْمِ کِتَابِکَ الَّذِی أنْزَلْتَهُ نُوراً؛وَجَعَلْتَهُ مُهَیْمِناً عَلَی کلِّ کتابٍ أنْزَلْتَهُ؛وَفَضَّلْتَهُ عَلَی کُلِّ حَدِیثٍ قَصَصْتَهُ! وَفُرْقَاناً فَرَقْتَ بِهِ بَیْنَ حَلَالِکَ وَحَرَامِکَ! وَقُرْأَنَّاأعْرَبْتَ بِهِ عَنْ شَرَائعِ أحْکَامِکَ![12]
(بار پروردگارا! حقّاً تو مرا بر ختم نمودن و به پایان رسانیدن کتاب خودت، کمک نمودی؛ آن کتابی که چون آن را فرو فرستادی، نور بود؛ و آنرا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
انسان اولیه چگونه می شمرد؟
در آغاز، انسان اولیه برای نشان دادن عدد مورد نظر خود از زبان اشاره استفاده می کرد. شاید به ببری که کشته بود یا به سر نیزة همسایه اش اشاره می کرد. یا شاید از انگشتانش برای نشان دادن عدد استفاده می کرد. سه انگشت دست معنی» سه« می داد، خواه سه نیزه یا سه ببر دندان دشنه ای، یا سه غار یا سه سر نیزه.
می دانیم که در زندگی روزمره» عدد« کلمه یا نشانه ای است که بر مقدار و تعداد معینی دلالت می کند.اما لازم نیست آنچه را که ما درباره اش گفتگو می کنیم، مشخص کند. مثلاَ» سه« یا» 3« می تواند یه معنی سه هواپیما، سه قلم یا سه کتاب باشد.
در ابتدا، انسان اولیه می توانست تا دو بشمارد.امروزه هنوز در جهان، قبایلی ابتدایی مانند بومیان بدوی استرالیا» ابورجین« ها وجود دارند که فقط سه عدد می شناسند:یک،دو و بسیار. اگر یک نفراز این قبیله سه عدد بومرانگ(*) یا بیشتر داشته باشد، برای شمارش آن فقط عد بسیار را به کار می برد. البته بیشتر انسانهای اولیه تا ده، یعنی مجموع تعداد انگشتان دستان می شمردند. بعضی فقط تا 20 یعنی مجموع تعداد انگشتان دست و پایشان می شمردند.
هنگامی که با انگشتان دست شماره می کردند، تفاوتی نمی کند که از انگشت کوچک دست یا از انگشت شست شروع کنید. اما بین برخی از اقوام برای این کار قاعده هایی وجود داشت. مثلاَ» زونی« ها (قبیله ای از سرخپوستان آمریکای شمالی) شمردن را از انگشت کوچک دست چپ شروع می کردند.یا سرخپوستان اتوماک آمریکای جنوبی شمردن را با انگشت شست آغاز می کردند.
آدمی چون متمدن تر شد، از ترکه چوب، ریگ و گوش ماهی برای نمایش اعداد استفاده می کرد.آنها سه ترکه یا ریگ را در کنار هم ردیف می کردند که معنی»سه«را برساند. عده ای باایجاد شیار هایی بر روی چوب یا گره هایی که به یک طناب می زدند منظورشان را از عددی که می خواستند بیان کنند
می رسانیدند. به این ترتیب همیشه چوبخط یا طناب حساب را با خودشان همراه داشتند یا آن را جایی حفظ می کردند.
انسان از چه وقتی ارقام عددی را به کار برد؟
تا آنجا که بر ما معلوم است در حدود 3000 سال پیش از میلاد، مصریان قدیم و مردمان بین النهرین (سرزمین بین دجله و فرات در عراق امروز) علاماتی برای نوشتن اعداد داشتند. این مردمان با آنکه بسیار دور از هم می زیستند،هر یک مستقلاَ موفق به اختراع یک رشته از ارقام شدند. ارقام سادة آنها چون 1،2و3 المثنای چوب و چوبخط انسانهای نخستین بود. جالب اینجاست که در بسیاری از دستگاههای ارقام که در سراسر جهان کشف شده است رقم 1 به شکل یک خط کوتاه (مانند یک چوب)یا به شکل یک نقطه (مانند ریگ) نوشته می شد.
مردم باستان اعداد را چگونه می نوشتند؟
مصریان باستان ارقام را روی پاپیروس می نوشتند. پاپیروس نوعی کاغذ بود که از نی نیزارهای کناره رود نیل تهیه می شد، یا آنها را روی کوزه ها نقش می کردند یا بر دیوارهای معبدها و هرمهایشان می کندند.
بابلیها از سومریها آموختند که چگونه ارقام را بر لوحه های گلی بنویسند.
چینیهای قدیم با مرکب و قلم خیزران یا قلم پر بر روی پارچه می نوشتند. مایاهای آمریکای مرکزی، بی آنکه با دیگر تمدنهای دنیا ارتباط داشته باشند، یکی از جالبترین دستگاهای عددی را به وجود آوردند. آنها برای نمایش ارقام فقط از سه علامت استفاده می کردند، یک تقطه. ، یک خط مستقیم ـ ، . یک شکل بیضی .
در گذشته برای نوشتن یک میلیون چقدر وقت لازم بود؟
مصریان باسنان، بابلیان و چینیها مانند یونانیان و رومیان باستان علامات مخصوصی را برای بیان اعداد بسیار بزرگ به کار می بردند. این اختراع در به کار بردن علامات خاص برای اعداد بزرگ، نخستین پیشرفت در نوشتن ارقام بود. برای درک اهمیت این پیشرفت، کافی است در نظر مجسم کنید که نشان دادن یک میلیون به روش بریدن چوبخط یا ردیف کردن دانه های شن، چقدر دشوار است و چه زمانی را نیاز دارد.اگر برای کندن هر شیار برچوب یا چیدن هر ریگ، یک ثانیه وقت در نظر بگیریم، برای نوشتن عدد یک میلیون مجبور بودید یک میلیون ریگ را یک به یک(هر ثانیه یکی) بشمارید،278 ساعت یا 11روز و 14ساعت بدون درنگ وقت لازم داشتید تا به یک میلیون برسید.
در قدیم اعداد بزرگ را چگونه می نوشتند؟
در اینجا چند نمونه از روش نوشتن اعداد بزرگ توسط مردمان باستان می آوریم مصریان باستان 100 را این طور و 1000 را به این شکل می نوشتند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
ترمزهای ضد قفل چگونه کار می کنند؟
نگه داشتن ناگهانی یک اتومبیل در جاده ی لغزنده می تواند بسیار خطرناک باشد.ترمزهای ضد قفل خطر های این واقعه ی ترسناک را کاهش می دهد.در واقع روی سطوح لغزنده حتی راننده های حرفه ای بدون ترمزهای ضد قفل نمی توانند به خوبی یک راننده ی معمولی با ترمزهای ضد قفل ترمز کنند.
مکان ترمز های ضد قفل
در این مقاله ما همه چیز را درباره ی ترمز های ضد قفل یاد می گیریم:اینکه چرا به آنها نیاز داریم،چه چیز هایی در آنها به کار رفته است،چگونه کار می کنند،بعضی از انواع رایج و بعضی از مشکلات مربوط به آن.
بدست آوردن یک مفهوم کلی از ترمزهای ضد قفل:
تئوری ترمز های ضد قفل بسیار ساده است.یک چرخ در حال لیز خوردن(به طوری که سطح تماس تایر نسبت به زمین سر بخورد) نسبت به چرخی که لیز نمی خورد نیروی اصطکاک کمتری دارد.اگربا اتومبیل خود در یخ گیر کرده باشید می دانید که اگر چرخها بچرنخد هیچ نیروی جلو بری به اتومبیل وارد نمی شود زیرا سطح تماس چرخ نسبت به یخ لیز می خورد.
ترمزهای ضد قفل با جلوگیری کردن از سر خوردن چرخ ها در هنگام ترمز کردن،دو مزیت را بوجود می آورند:اول اینکه خودرو زود تر متوقف می شود و دوم اینکه می توان خودرو را هنگام ترمز کردن نیز هدایت کرد.
در ترمز های ضد قفل چهار بخش اصلی وجود دارد:
● حسگر های سرعت
●پمپ
●سوپاپ ها
●کنترل کننده
پمپ وسوپاپ های ترمز ضد قفل
حسگرهای سرعت:
سیستم ترمز ضد قفل باید بداند چه موقع چرخ در حال قفل کردن است،حسگرهای سرعت که در هر چرخ یا در بعضی مواقع در دیفرانسیل قرار گرفته اند این اطلاعات را فراهم می کنند
سوپاپ ها:
در هر لوله ی ترمز که به هر ترمز می رود یک سوپاپ وجود دارد که با کنترل کننده کنترل می شود،در بعضی از سیستم ها سوپاپ سه حالت دارد:
●در حالت اول سوپاپ باز است و فشار از سیلندر اصلی مستقیما به ترمز می رسد
●در حالت دوم سوپاپ لوله ی ترمز را می بندد و ترمز را از سیلندر اصلی جدا می کند،این حالت از افزایش بیش از حد فشار ترمز وقتی راننده روی پدال فشار می آورد،جلو گیری می کند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 50
آنچه در این مجموعه می خوانید :
مقدمه
مفهوم واژه کارآفرینی
کارآفرینی ازدیدگاه اقتصاد دانان
کارآفرینی ازدیدگاه محققین علوم رفتاری
کارآفرینی ازدیدگاه محققین علوم رفتاری
تحلیلی برتعاریف ارائه شده درخصوص کارآفرینی
دیدگاههای مختلف نسبت به کارآفرینی
نظر شبکه های اجتماعی به کارآفرینی
شرکت های بزرک برای بقاء خود استراتژیهای متفاوتی ارائه نمودند
. مکتب سوداگرایان، فیزیوکرات ها، کلاسیک ها، مارکسیست ها
مکاتب نئوکلاسیک ها ونمائیون
رویکرد ویژگی ها
نیاز به توفیق
مرکز کنترل
نیاز به استقلال
خلاقیت
تحمل ابهام
رویکرد رفتاری
خصایص جمعیت شناختی
ویژگی های مرتبط با سابقه وپیشینه فرد
انواع مدل های کارآفرینی
ضرورت کارآفرینی در سازمان
مقایسه ویژگی های شخصیتی و جمعیت شناختی کارآفرینان مستقل با کارآفرینان سازمانی
تفاوت کارکردی کارآفرینی مستقل با کارآفرینی سازمانی
ماهیت سازمان های بزرگ
فقدان استعداد کارآفرینانه
شیوه های نادرست پاداش
مدل های ارائه شده برای ایجاد کارآفرینی در سازمان
مدل کارآفرینی سازمانی
مدل های ایجاد کارآفرینی در شرکت
سابقه آموزش کارآفرینی
دو ویژگی شرکت کنندگان در این برنامه های آموزشی
تحقق در آموزش کارآفرینی
افراد تحت پوشش آموزش کارآفرینی
اهداف آموزش کارآفرینی
وضعیت تحقیقات در سال 1980
وضعیت تحقیق در سال 1985
دلایل انحراف ناشی از عدم ارائه تعریف دقیق کارآفرینی
دیدگاه علمی یکپارچه
دیدگاه های چندگانه و متعارض
عمل گرایی ( Pragmatist ) و فراتجدد گرایی ( Post Modernist )
خط فکری، اصول و تعصبات در روش تحقیقی
تحقیق اقتضایی، محیطی و چند جانبه
واحد تحلیل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
آینده کار وشغل در دنیای مدرن چه می شود؟
در حالیکه کشورهای جهان سوم و از جمله ایران از بحران بیکاری رنج می برند شاید نوشتن درباره آینده کار و تحول آن در جوامع صنعتی پیشرفته کمی نامربوط بنظر آید اما ممکن است قرابتهایی حداقل در آینده نه چندان دور در این زمینه بتوان یافت.
بویژه اینکه در برنامه ریزی توسعه در ایران هدف اصلی برنامه چهارم تغییر ساخت اقتصادی و حرکت به طرف اقتصاد دانش محور است. حال باید دید اگر این امر تحقق یابد تاثیرات این نوع ساخت اقتصادی بر بازار کار چیست؟ بدون شک می توان گفت که رشد فرد گرایی بر تمام حوزه های زندگی از جمله کار و عوامل آن در بازار کار تاثیر گذاشته است. در دهه 1960 در اوج پیشرفت اقتصاد جهانی کسانی پیش بینی می کردند که جامعه صنعتی روزی به جامعه ای فراغتی تبدیل شود. تعداد ساعات کار بتدریج کاهش می یافت در حالیکه بهره وری حتی افزایش هم می یافت. اما دیگر آن نوع پیش بینی ها محلی از اعراب ندارد. کار در زندگی مردم اهمیت بیشتری یافته است. حتی با توجه به اینکه نسبت زنان در نیروی کار حتی در بعضی از کشورها از مردان هم پیشی گرفته است. در این میان آینده کار هم تغییرات زیادی کرده است. شاید این مساله امری عادی بنظر رسد که بسیاری هستند که در دنیای جدید از کار و شغل خود احساس نارضایتی می کنند. اما اگر به عمق نارضایتی ها نگاه شود می توان دید که اتقاقاتی در دینای شغل در حال وقوع است؟ علت اصلی عدم رضایت مردم از کارشان چیست ؟ چه تغییراتی در شغل و کار رخ داده است واثر این تغییرات بر آدمیان چیست؟بیشتر کسانی که کارهای سطح بالایی داشته اند و با شرکتهای بزرگ کار می کردند و همه نوع امکانات در اختیار داشتند از نظم سلسله مراتبی سازمان یعنی مرتب به جلسات اداری رفتن و گزارش های بودجه ای خواندن و شنیدن دستورات مافوق و بررسی شکایت ها و گله های کارمندان خسته شدند و همه را رها کرده اند. در حال حاضر خانه دیگر مفهوم سنتی خود را از دست داده است و محل کار هم شده است. آنها نیز خانه هایشان را پایگاه کار و کامپیوترهاشان را ابزار کرده اند. حالا خلاق تر ، مولد ترو سرحال تر شده اند. اما آیا همه می توانند این کار را کنند یا تنها طبقات متوسط و جوانان این کار را می کنند؟
براد لی استاد جامعه شناسی دانشگاه بریستول که روی طرحی بنام کار و نیروی جوان کار می کند می گوید ما جوانان زیادی را مصاحبه کرده ایم که می خواهند کارشان را عوض کنند. جوانی که در یک روزنامه محلی کار می کرد آرزو داشت رمان نویس شود. این چشم اندازها در افق نظر آدم ها کم نیستند. آدم های زیادی هستند که می خواهند کارشان را عوض کنند. این باعث می شود که آنها به کارهای موقت تن دهند و چند شغل عوض کنند و کارهای موقتی زیادی داشته باشند.
مساله از اینجا ناشی می شود که شما هر روز به سر کارتان که می روید در پایان روز این احساس را دارید که چه بیهوده آن روز را سر کرده اید. این احساس بدی است. این احساسی است مشترک در تمام دنیای مدرن و حتی سایر کشورها . این احساس که در کار شما چیزی نبوده که شما را خوشحال کند عدم رضایت شغلی می دهد.
نولان استاد اقتصاد در دانشگاه لیدز نظر دیگری دارد. او می گوید اگر به تحرکات نیروی کار نگاه کنید تعداد کسانی که شغل های مدیریتی گرفته اند و کسانی که به دستمزدهای بالا رسیده اند رو به افزایش بوده است. او می گوید در بریتانیا همان نحوه قدیمی کار یعنی کار در سازمان و شرکت هنوز طرفدار دارد و روبه افزایش است.
او می گوید آمارها نشان می دهند که تعداد کسانی که در شرکتها کار دائمی دارند روبه افزایش است ؛ تعداد کسانی که چند کار می کنند رو به کاهش است؛ تعداد کسانی که از کار های دائمی خارج می شوند رو به کاهش است؛ تعداد کسانی که کارهای آزاد می گیرند رو به کاهش است. همه اینها نشان می دهد که اتفاقی چندان مهمی نیفتاده است.
اما داستان اینطور نیست و این حرف مخالفان زیادی دارد. در امریکا تعداد کسانی که در جوانی چند شغل عوض کرده اند روبه افزایش است. موارد زیادی بوده است که مثلا فرد در 30 سالگی 7 تا 8 شغل طول دوران کارش عوض کرده است.
جوانان بیشتر به این واقعیت پی برده اند که نمی توان یک کار برای همه عمر داشت.
البته ممکن است که این آمارهای متفاوت تصویر مختلطی از اوضاع بدست دهد. اما چه می شود کرد پدیده ای جدید در سازمانهای ادرای و سازمان کار در جریان است.
چه چیزی آدمها را از کارهایشان می رماند؟ بسیاری معتقدند که ظهور فردگرایی و پدیده انتخاب باعث می شود که بشر از بسیاری مزایای کاری در شغل های دائمی دست بکشند تا آن حق را لمس کنند.جان گری استاد فلسفه مدرسه اقتصادی لندن می گوید بلی ظهور این حس که آدمها به دنبال حرفه های مختلف هستند به این دلیل است که این کار کنترل انتخاب شغل را بدست آدم ها می دهد.شغل در سازمان کار سنتی مزیت های زیادی دارد اما معایب آنها این است که فرد در سازمان بورکراتیک گم می شود و قدرت خلاقیت خود را از دست می دهد. هر چه فرد گرایی افزایش یابد این حس در آدمیان بیشتر پدید می آید که از این دام بورکراسی درآید.ریچار سنت استاد جامعه شناسی می گوید که طبیعت نیروی کار و و دوره کار در امریکا کوتاه مدت تر شده است. متوسط عمر شرکتها به 6 سال سقوط کرده است. رقابت های گروهی در شرکتها مانند ماکروسافت جای سلسله مراتب سازمانی را گرفته است. و رقابت شدید تولید و کارایی را افزایش داده است. در شرکتهایی ماند ماکروسافت گروه های کاری تشکیل می شوند و روی این طرح کار می کنند و در نهایت یک گروه برنده می شود. تمام محصولاتی که از این شرکت می بینید اینطور بدست امده است. سازمان کار تغییر کرده است. این درست بر خلاف آنچیزی است که ماکس وبر در آغاز قرن می گفت که مدرنتیته در چنگال بوراکراسی گرفتار می شود. البته آسیب شناسی این مساله هم این است که بسیار سخت است که در سازمانی کار کرد که آینده ای در آن نداشته باشید. و یا عضو گروه کاری حرفه ای باشید اما بعد از مدتها کار نتیجه کارتان دود شود چون کسی دیگری طرح بهتری داده است.همچنین اگر به گردش کار در شرکت گوگل نگاه کنید دیگر آن نظم سازمانی وبری را نمی بینید چون دیگر نمی شود کارائی سازمانی را با شیوه های قدیمی افزایش داد و کارکنان حرفه ای را با انگیزه ها ی مختلف جز با طرح های جدید نمی توان در سازمان نگاه داشت.سنت می گوید اگر ساخت بازار کار را در سه دهه گذشته نظر کنیم می توان گفت که سازمان تجارت در حال سقوط است. متوسط عمر شرکتهای امریکایی به 6 سال نزول کرده است. یکی از دلایل این سقوط شاید این باشد که هم شرکتها و هم کارگران در حال باز نگری مجدد از خود هستند. او می گوید این تغییری مهم است چون انسانها با این وجود این تغییرات در کار و حرفه دیگر نمی توانند هویت کاری داشته باشند:
بطور مثال به وضعیت زنان نگاه کنید آنها وقتی کار خود را برای نگهداری بچه ترک می کنند در هنگام برگشت چه می کشند. اگر در بخش خدمات باشند باید به بخش های پایین تر بروند؛ اگر پرستار باشند از این بیمارستان به بیمارستان دیگر منتقل می شوند؛ اگر معلم باشند هم همینطور ؛ اگر منشی باشند شرکتها در حال باز نگری و ترکیب و تغییر هستند و ممکن است کار سابق را نداشته باشند. دیگر حافظه سازمانی در این اوضاع وجود ندارد. البته در میان مردان هم بویژه طبقات پایین وضع همین است. تغییرات در سازمان ها و شرکتها اوضاع کارهای دائمی را برای آنها برهم می زند و نابودی حافظه سازمانی به نوعی بحران هویت کاری یا حرفه ای می انجامد . از منظر دیگری هم اگر نگاه کنیم بویژه در کارهای حرفه ای و مدیریتی اقتصاد اطلاعاتی ستمی برابر ستم بیکاری را بر دوش صاحبان این حرفه ها گذاشته است. وقت آنان می گویند ما وقت نداریم به این معنی است که آنها هیچ وقتی ندارند که در آن بتواند کار نکنند درست در مقابل ستمی که به بیکاران می رود آنها هم وقت زیادی دارند که کار نمی کنند. وضع اساتید دانشگاه هم همین طور است . اگرچه آنها کمتر با موانع بورکراسی روبرویند. جامعه مدرن دانشگاهش محیط ”منتشر کن یا بمیر است “(publish or Perish) . رشد کامپیوتر و سرعت گردش اطلاعات باعث شده است که این روند شدیدا افزایش یابد. بجرات می توان گفت که از دوره زمانی مرحله ”مرور تحقیقات گذشته” در هر طرح تحقیقاتی چندین برابر کاسته شده است. این ستمی به محققان است، تا بیشتر منتشر کنند، البته اگر آنها از شغلشان رضایت نداشته باشند. در این شرایط بنظر می رسد که انسان مدرنیته قفس آهنین بورکراسی را شکسته است اما اوضاع بیرون قفس هم چندان پایدار نیست. برادلی که در بریستول بیش از هزار جوان را مصاحبه کرده است چیزهای جالبی می گوید . او معتقد است که اولا جوانان نسبت به مساله بیکاری خوب آگاهی دارند و از آن ترس هم دارند اما نسبت به تغییر کارشان هم بسیار خوش بین هستند. آدمهای زیادی هستند که در 30 و 40 سالگی هستند و همین احساس خوشبینی را دارند. البته ریچارد سنت معتقد است که مهاجران شاید از این شکاف در سازمانها بیشترین استفاده را کنند. مثلا در بریتانیا پاکستانی ها توانستند شغل های موقتی و کوچکی با احداث مغازه های کوچک تسخیر کنند. هندوستانی ها الان تقریبا در کار تکنولوژی نرم افزار خیلی سرامد شده اند و بازاری های خوبی در اروپا دارند. کره ای ها در بخش خدمات امریکا نفوذ کرده اند. چینی ها تقریبا کافه ها و سرویس های خدماتی هتل ها را در بریتانیا در دست دارند.البته تمام اینها رابسیار بستگی به پایگاه طبقاتی آدمها دارد. فرزندان طبقات کارگر معمولا آموزش عالی را طی نکرده اند و دوره ها بیکاری بیشتری را طی کرده اند. طبقات متوسط بیشتر نفوذ و قوم و خویش دارند تا آنها را در یافتن شغل مورد علاقه کمک کنند. بهر حال می توان گفت که اوضاع بسیار تغییر کرده است. تامین شغلی دیگر وجود ندارد. البته خیلی ها معتقدند در سرمایه داری هیچگاه تامین شغلی نبوده است. اما رضایت شغلی هم در سلسله مراتب سازمانی سنتی کم شده است. ماهیت اقتصاد تغییراتی کرده است. بخش های جدید کامپیوتری و اینترنتی به اصطلاح تجارت الکترونیکی به اقتصاد فیزیکی افزوده شده است و سازمان الکترونیکی را ایجاد کرده است. الان بیشتر سازمانها به کارمندان خود وسایل تماس الکرونیکی می دهند و از آنها می خواهند در خانه بمانند و کارها را انجام دهند.رقابت درون سازمانها گروهی شده است.البته می توان گفت که بازار کار در جهان سرمایه داری خیلی انعطاف پذیر شده است. اگر این انعطاف پذیری به طور مثبت بکار رود می تواند نقش موثری در افزایش رضایت شغلی داشته