لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
برهان نظم از منظر شهید مطهری: مقدمه: عمومی ترین و ساده ترین طریقت در اثبات وجود خداوند برهانی است که از آن به برهان نظم یا غایت شناختی یاد می کنند. معمول ترین ادله بر وجود خداوند در تمامی ادیان و مذاهب الهی در طول تاریخ همواره برهان نظم بوده است. از این رو چه در تفکر اسلامی و چه در تفکر غربی مناظرات و جدلهای فراوانی حول این برهان شده است. بسیاری بر این اعتقادند که برهان نظم اساسا یک برهان فلسفی نیست بلکه ریشه و پایه ی تجربی دارد. زیرا اساس شکل گیری برهان نظم را روش تمثیل می دانند. از اینرو ادله ی نظم را دارای استحکام کمتری نسبت به سایر براهین خداشناختی می دانند. ویلیام پالی معاون اسقف کارلیسل و فیلسوف برجسته ی قرن هجدهم برهان نظم را در کتاب " الاهیات طبیعی " اینگونه تقریر کرده است: " فرض کنید در حال عبور از صحرایی پای من به سنگی برخورد کند و با این سوال رو برو شوم که چگونه این سنگ در آنجا قرار گرفته است. ممکن است پاسخ دهم که تا آنجا که من می دانم، این سنگ همواره اینجا بوده است. احتمالا اثبات نامعقول بودن این پاسخ چندان آسان نخواهد بود. اما فرض کنید که بر روی زمین ساعتی یافته ام و باید بررسی شود که بودن ساعت در آن مکان چگونه اتفاق افتاده است. بسیار بعید است که پاسخ قبلی به ذهن من خطور کند. یعنی اینکه تا آنجا که می دانم این ساعت همواره اینجا بوده است. اما چرا این جواب نباید آنگونه که برای سنگ مفید بود برای ساعت مفید باشد؟ چرا جواب مذکور آنگونه که در مورد اول قابل قبول بود در مورد دوم پذیرفتنی نیست؟ تنها دلیل آن است که وقتی ساعت را وارسی می کنیم می بینیم اجزای گوناگون آن برای هدفی پرداخته و به یکدیگر مرتبط شده اند. ( چیزی که در مورد سنگ نمی توان کشف نمود. ) مثلا این هدف که اجزای مذکور آنگونه طرح ریزی و به هم پیوند داه شده اند که تولید حرکت کنند و حرکت مذکور چنان تنظیم شده است که زمان را در شبانه روز نشان دهد. یعنی اگر اجزای مختلف به گونه ای متفاوت از آنچه هستند ساخته می شدند، مثلا در اندازه ای متفاوت با آنچه که دارند یا به هر روش یا ترتیب دیگری غیر از وضعیت کنونی تعبیه شده بودند، در این صورت یا اساسا هیچ حرکتی در ساعت به وقوع نمی پیوست و یا هیچ حرکتی که تامین کننده ی کاربرد کنونی آن باشد، واقع نمی شد. " در حقیقت پالی برهان خود را اینگونه مطرح می کند: او می پرسد اگر ساعتی را در بیابان ببینید در مورد آن چه فکری می کنید؟ مسلما هیچوقت فکر شما به این سمت سوق پیدا نمی کند که به طور اتفاقی این ساعت در بیابان و با کمک پدیده های طبیعی ساخته شده است. بلکه تصور می کنید این ساعت با این نظم و هماهنگی بین اعضایش باید صانعی آگاه و مدبر داشته باشد. زیرا عوامل طبیعی دارای خصیصه و ابزار مناسبی برای ایجاد این تدبیر نیستند. مهمترین عاملی که وجود صانع را تایید می کند وجود هدف و غایت به خصوصی ( نمایش زمان ) برای این شئ است که تعیین آن تنها از عهده ی شعوری آگاه بر می آید و امکان شکل گیری تصادفی این ساعت را منتفی می کند. بدین سبب حتی اگر هماهنگی و نظم موجود در شئ تصادفی و وابسته به خصائل ذاتی طبیعت باشد غایتمندی آن تنها می تواند معلول شعوری مدبر باشد. بنابراین هماهنگی ای که غایتمند باشد دلالت بر وجود ناظمی آگاه دارد و این هماهنگی متناسب با نوع و میزان آگاهی و تدبیر ناظم است. در نتیجه نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم آگاه تر است. با توجه به این دانسته ها پیلی به اقامه ی برهانی می پردازد: 1- هر نظمی (هماهنگی غایتمندی ) دال بر وجود ناظمی است و نظم گسترده تر حاکی از وجود ناظم بزرگتر است. 2- با توجه و دقت به ساختار اجزای عالم به این نتیجه می رسیم که نظمی بس عظیم و سترگ در عالم موجوداست. 3- بنابراین وجود عالم حاکی از وجود ناظم بزرگی است. روش تمثیل در تفکر غربی دست مایه ی انتقادات محکم بسیاری از فیلسوفان برجسته ی اروپایی شد و این باعث شد تا از قدرت برهان نظم به مرور زمان بیشتر و بیشتر کاسته شود. بسیاری از فلاسفه از هیوم گرفته تا میل و راسل معتقد بودند که تمثیل مورد استفاده در برهان نظم از لحاظ منطقی، قیاس معتبری نیست و مسلما نمی تواند ضامن یک نتیجه ی یقینی و الزامی باشد. آنها معتقد هستند استفاده از روش تمثیل تنها در شرایطی مقدور است که بتوان از منظر موضوع مورد بحث شباهتی اساسی بین مثال مطرح شده و شئ مورد بررسی پیدا کرد و اگر شباهت اساسی و مبتنی بر موضوع مورد بحث یافت نشود کارآمد نخواهد بود. نظر آنها این است که در برهان نظم این شباهت اساسی میان ساختار عالم و اشیاء مورد بررسی، مانند ساعت مصداق پیدا نمی کند.آنها این عدم شباهت را در نوع تجربه ای می داند که ما از عالم و اشیای مثال زده شده (مثلا ساعت ) داریم. در نگاه این دسته از فلاسفه، تجربه ی ما نسبت به ساعت و دیگر ابزار و مصنوعات انسان ساز پیشینی است اما مسلما ما چنین تجربه ای نسبت به عالم نداریم. مقصود از تجربه ی پیشینی حافظه ی ما درباره ی منشا شئ مورد نظر است. مثلا ما به خوبی می دانیم که ساعت شئی انسان ساز است زیرا واجد این تجربه هستیم که همیشه ساعتها به دست انسان ساخته شده اند و هیچ وقت خلاف این، مشاهده یا گزارش نشده است. بنابراین ذهن ما به روش استقراء و با تکیه بر تجربیات قبلی نتیجه می گیرد که ساعت شئی انسان ساز است و این می تواند ناشی از نظم ذاتی موجود در ساعت نباشد و فقط تجربه ی پیشینیمان ما را به این نتیجه برساند. اما ما هیچ وقت ناظر پیدایش جهان نبوده ایم که چنین تجربه ی پیشینی ای داشته باشیم. در نتیجه دلیلی وجود ندارد که بر مبنای آن نتیجه بگیریم در جهان نوعی نظم ذاتی غایتمند وجود دارد که مصنوع شعور آگاه و مدبر است. از اینرو این عدم مشابهت ضعف بزرگی در برهان نظم به حساب می آید. این دیدگاه خدشه ای به روش استقرائی برهان نظم وارد نمی کند و تنها روش تمثیل را از لحاظ منطقی نامعتبر می شمارد. در نتیجه می توان پذیرفت که احتمال شکل گیری تصادفی عالم بعید است و این هماهنگی و دقت موجود در پدیده ها باید هدفمند باشد. این انتقاد موجب می شود که دیگر دلیلی برای قائل شدن به علت فاعلی برای پدیده های عالم نداشته باشیم و احتمال قائم به ذات بودن پدیده ها را منتفی نشماریم در حالی که فلسفه ی الهی علت غایی را متضمن وجود علت فاعلی قائم به غیر می داند. برای مثال دیوید هیوم، فیلسوف تجربه گرای انگلیسی در کتاب " محاورات درباره ی دین طبیعی " از زبان فیلون شکاک که مظهر دیدگاههای شک گرایانه ی خود هیوم است نظریه ی کلئانتس، شخصیت دیگر داستان را که به برهان نظم معتقد است، چنین نقد می کند: " اگر ما خانه ای ببینیم، کلئانتس! با بزرگترین یقین و اطمینان نتیجه می گیریم که آن خانه معمار یا بنایی داشته، زیرا این دقیقا آن نوع معلولی است که تجربه کرده ایم که از آن نوع علت ناشی و صادر می شود. اما مطمانا تصدیق نخواهیم کرد که جهان چنین شباهتی به یک خانه دارد که ما بتوانیم با همان یقین و اطمینان، یک علت مشابه استنباط کنیم. یا بگوییم شباهت در اینجا تمام و کامل است. این عدم شباهت طوری روشن است که بیشترین ادعایی که می توانی بکنی فقط یک حدس و ظن و فرضی درباره ی یک علت مشابه است. ممکن است ماده، علاوه بر روح، در اصل منشا یا سرچشمه ی نظم در درون خود باشد و تصور اینکه چندین عنصر به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ممکن است به عالی ترین نظم و ترتیب در آید، از تصور اینکه صور و معانی آنها در روح بزرگ جهانی به واسطه ی یک علت درونی ناشناخته ی همانند به نظم و ترتیب درآِید مشکل تر نیست. آیا کسی جدا به من خواهد گفت که یک جهان منظم باید ناشی از فکر و صنعتی انسان وار باشد، زیرا که ما آن را تجربه کرده ایم؟ برای محقق ساختن این استدلال لازم است که درباره ی مبدا جهانها تجربه داشته باشیم و مطمانا این کافی نیست که دیده باشیم که کشتی ها و شهرها ناشی از صنعت و اختراع انسانی است. ...آیا می توانی ادعا کنی که چنین شباهتی را میان ساخت یک خانه و پیدایش یک جهان نشان دهی؟ آیا طبیعت را در چنان وضعی همانند نخستین نظم و ترتیب عناصر دیده ای؟ آیا جهانها زیر چشم تو صورت پذیرفته اند وآیا فرصت و مجال آن را داشته ای که تمام پیشرفت ( فنومن ) را از نخستین ظهور نظم تا کمال نهایی آن مشاهده کنی؟ اگر داشته ای پس تجربه ی خود را ذکر کن و نظریه ی خویش را ارائه ده. ثانیا تو بنا به نظریه ی خودت دلیلی نداری برای اسناد کمال به خدا، یا برای این فرض که او از هر خطا و اشتباه یا بی نظمی در افعال خود منزه و مبرا است... لااقل باید اعتراف کنی که برای ما غیر ممکن است که با افکار و انظار محدود خود بگوییم که آیا این نظام اگر با سایر نظامهای ممکن و حتی واقعی مقایسه شود، شامل اشتباهات و خطاهای بزرگ است یا شایسته ی تحسین و تقدیری شگرف؟ آیا یک روستایی اگر " انئید " ( شعر حماسی ویرژیل ) برای او خوانده شود می تواند اظهار نظر کند که آن شعر مطلقا بی عیب است، یا مقام شایسته ی آن را در میان محصولات هوش انسانی تعیین کند در حالی که وی هیچ محصول دیگری هرگز ندیده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
نظم موسیقایی قرآن
انتخاب کلمات و واژه های به کار رفته در جملات و عبارت های قرآنی کاملاً حساب شده است به گونه ای که اگر کلمه ای را از جای خود برداشته ، خواسته باشیم کلمه دیگری را جایگزین آن کنیم که تمامی ویژگی های موضع کلمه اصل را ایفا کند یافت نخواهد شد، زیرا گزینش واژه های قرآنی به گونه ای انجام شده که اولاً تناسب آوای حروف کلمات هم ردیف آن رعایت گردیده آخرین حرف از هر کلمه پیشین با اولین حرف از کلمه پسین هم آوا و هم آهنگ شده است تا بدین سبب تلاوت قرآن روان و آسان صورت گیرد. ثانیاً تناسب معنوی کلمات با یکدیگر رعایت شده تا از لحاظ مفهومی نیز بافت منسجمی به وجود آید به علاوه مسأله فصاحت کلمات طبق شرایطی که در علم «معانی بیان» قید کرده اند کاملاً لحاظ شده است که این رعایت های سه گانه با ملاحظه و دقت در ویژگی های هر کلمه انجام گرفته است. در مجموع هر یک از واژه ها در جایگاه مخصوص خود به گونه ای قرار گرفته است که قابل تغییر و تبدیل نخواهد بود. بزرگان ادب و بلاغت، گرینش و چینش کلمات قرآن را در حد اعجاز ستوده اند. البته این دقت در انتخاب و گزینش کلمات به دو شرط اصلی بستگی دارد که وجود آنها در افراد عادی غیر ممکن است اول احاطه کامل بر ویژگی های لغت به طور گسترده و فراگیر که ویژگی هر کلمه به خصوصی را در سر تا سر لغت بداند و بتواند به درستی در جای مناسب خود به کار برد. شرط دوم حضور ذهنی بالفعل تا در موقع کاربرد واژه ها آن کلمات مدنظر او باشند و در گزینش الفاظ دچار حیرت و سردر گمی نشود حصول این دو شرط در افراد معمولی غیر ممکن به نظر می رسد . ابوسلیمان بستی در این زمینه بخوبی سخن گفته و مسأله گزینش الفاظ را در رساله خود به طور گسترده مطرح ساخته است. عرب را عادت بر این بود که برای سهولت در حفظ قوانین مدنی و اجتماعی و کیفری خود آنها را در قالب جمله های کوتاه و ظریف و ادبی در می آورند زیرا در آن زمان کتابت و تدوین در میان نبود. آنچه داشتند در سینه ها نگاه می داشتند . از این رو برای تدوین قوانین و بهتر محفوظ ماندن از شیوه های ادبی کمک میگرفتند و ادبا و فصحای عرب در کنار قانوندانان و حکمایشان گرد می آمدند. سبک و شیوه بیان اسلوب و شیوه بیان قرآنی در عین حال که موجب جذب و کشش عرب گردید با هیچ یک اسلوب و شیوه های متداول عرب شباهت و قرابتی ندارد. قرآن سبکب نو و روشی تازه در بیان ارائه داد که برای عرب بی یابقه بود و بعداً هم نتوانستند در چنین سبکی سخن بسرایند. این از شگفتی های سخنوری است که سخنور سبکی بیافریند که مورد پذیرش و پسند شنوندگان قرار گیرد با آن که از شیوه های سخن متعارف آنان بیرون است. شگفت آورتر آن که از تمامی محاسن شیوه های کلامی متعارف بهره گرفته باشد بی آن که از معایب آنها چیزی در آن یافت شود. شیوه های سه گانه متعارف ( شعر و نثر و سجع) هر یک محاسنی دارند و معایبی . سبک قرآنی ، جذابیت و ظرافت شعر ،آزادی مطلق نثر، حسن و لطافت سجع را دارا است بی آنکه در تنگنای قافیه و وزن دچار گردد یا پراکنده گویی کند یا تکلف و تحمل دشواری به خود راه دهد. همین امر مایه حیرت سخندانان عرب گردید. بافت موسیقایی قرآن یکی از مهمترین جنبه های اعجاز قرآن که اخیراً بیشتر مورد توجه دانشمندان قرار گرفته – نظم آهنگ واژگانی آن است. این جنبه چنان زیبا و شکوهمند است که عرب را ناچار ساخت از همان روز نخست اقرار کنند که کلام قرآن از توانایی بشر خارج است و تنها می تواند سخن خداوند باشد. نظم آهنگ واژگان قرآن ، نغمهای دلکش و نوایی دلپذیر پدید می آورد نوایی که احساسات آدمی را بر می انگیزد و دل ها را شیفته خود می کند. نوای زیبای قرآن برای هر شنونده ای هر چند غیر عرب محسوس است چه رسد به این که شنونده عرب باشد. هرگاه کسی برای چند بار به یک شعر گوش می سپارد، لحن و آهنگ آن برای او تکراری و ملال آور میشود اما به هنگام نیوشیدن آوای گونه گون و هم دم تجدید شونده قرآن که اسباب و اوتاد و فواصل آن پی در پی جای خود را عوض می کنند و هر کدام گوشه ای از قلب را به نوازش وا می دارند، نه تنها خسته و آزرده نمی شود، بلکه عطش او برای شنیدن همواره فزونی می گیرد سید قطب درباره نظم آهنگ قرآن می گوید: « چنین نوایی در نتیجه نظام مندی ویژه و هماهنگی حروف در یک کلمه و نیز از این جهت قرآن، هم ویژگی نثر و هم خصوصیات شعر را تواماً دارد با این برتری که معانی و بیان در قرآن آن را از قید و بندهای قافیه و افاعیل بی نیاز ساخته و آزادی کامل بیان را میسر ساخته است. در همین حال از خصوصیات شعر موسیقی درونی آن را گرفته و فاصله هایی که نوعی وزن را پدید می آورند. این خصوصیات قرآن را از افاعیل و قوافی بی نیاز ساخته و در عین حال شؤون نظم و نثر هر دو را دارا است.» در هنگام تلاوت قرآن، آهنگ درونی آن کاملاً حس می شود. این آهنگ در سوره های کوتاه با فاصله های نزدیکش و به طور کلی در تصویرها و ترسیم ها بیشتر نمایان است و در سوره های بلند کمتر اما همواره نظام آهنگ آن ملحوظ است. نظم آهنگ در آیه ها و فاصله ها در جای جای کلام قرآن آشکار است. دلیل سخن ما هم این است که اگر کلمه ای را بکه به شکلی خاص به کار رفته به صورت قیاسی دیگر کلمه برگردانیم یا واژه ای را حذف یا پس و پیش کنیم در این نظم آهنگ اختلال به وجود می آید. تمام کسانی که راز موسیقی و فلسفه روانی قرآن را درک می کنند معتقدند که در نزد هیچ هنری نمی تواند حتی بر یک حرف آن ایراد بگیرد. دیگر این که قرآن از موسیقی بسیار برتر است و این خصوصیت را دارا است که اصولاً موسیقی نیست. در نغمه های موسیقی گوناگونی صدا مد و طنین و نرمی و شدت و حرکت های مختلفی که همراهش می شود به اضافه زیر و بم و لرزش که در زبان موسیقی بلاغت صدا می نامند باعث خلجانات روحی می شود. چنانچه این جنبه از قرآن را در تلاوت مد نظر بگیریم در می یابیم که هیچ زبانی از قرآن بلیغ تر نیست و همین جنبه بر انگیزاننده احساسات آدمی است. با توجه به این دست آورد، تشویق به تلاوت قرآن با صدای بلند نیز روشن می شود. این فاصله ها که آیات قرآن بدان ختم می شوند تصویرهایی کامل از ابعادی است که جمله های موسیقایی بدان ختم می یابند. این فاصله ها در درون خود با صداها تناسب بسیار دارد و با نوع صوت و شیوه ای که صوت ادا می شود یگانگی بی مانندی دارد واز جهتی اغلب این فاصله ها با دو حرف نون و میم که هر دو در موسیقی معمول هستند یا با حرف مد پایان می گیرند که آن هم در قرآن طبیعی است. کلمات قرآن کریم که از حروفی تشکیل شده که اگر یکی از آن بیفتد یا عوض شود یا حرف دیگری به آن افزوده شود. اختلالی پدید می آید و در روند وزن و طنین و آهنگ ضعفی آشکار می شود و حس و گوش و زبان را با اشکال روبه رو خواهد کرد و سرانجام انسجام عبارت ها و زبدگی مخرج ها و مسندهای حروف و پیوستگی آن را به یکدیگر با اشکال روبه رو خواهد کرد و به هنگام شنیدن، ناهنجاری به همراه خواهد داشت. گفته اند: این جنبه از اعجاز قرآن در درجه نخست به احساسات مبهمی بر می گردد که در قلب خواننده یا شنونده بر می انگیزد. به عبارتی دیگر حروف به شکل بی نظیری در کنار هم قرار می گیرند که به هنگام شنیدن بدون وجود دستگاه های موسیقی و بدون وجود قافیه یا وزن و بحر چنین آهنگ با شکوهی از آن به سمع میرسد. نظم آهنگ درونی قرآن «موسیقی بیرونی » دست آورد صنایعی مانند قافیه سجع و تجزیه یا تقسیم سخن منظوم به مصراع های مساوی و اوزان و بحور قرار دادی است که همگی قالب های مجرد لفظی و پیوسته به شمار میآیند. اما «نظم آهنگ درونی» دست آورد جلالت تعبیر و ابهت بیان پدید آمده از مغز کلام و کنه آن است. فاصله نوع نخست با نوع دوم نیز بسیار است؛ زیرا در نوع دوم زیبایی لفظ و شکوهمندی معنا ، پیوندی ناگسستنی دارند و مؤانست میان این دو نوایی احسای انگیز پدید میآورد و نسیمی روح نواز را به وزیدن وا می دارد و درون آدمی را به خلجان می نشاند. استاد «مصطفی محمود» در بیان راز شگفت معماری قرآن که در سبک خود بی نظیر و در اسلوبش یگانه است، چنین می گوید:« این راز یکی از عمیق ترین رازهای ساختار کلامی قرآن است. قرآن نه شعر است و نه نثر و نه کلامی مسجع،بلکه قسمی معماری سخن است که موسیقی درونی را آشکار می سازد.» خواندن قرآن با آواز خوش در دستور تلاوت قرآن صدای خوش سفارش شده است و از قاری خواسته اند که نکات ظریف تلاوت – اعم از کشیدن صدا و یا زیر و بم آن و ترجیع قرائت و غیره را رعایت کند از جمله رسول گرامی اسلام می فرمایند: « زیباترین زیبایی ها ، یک موی زیباست و دیگری آواز و صدای دل کش.» «قرآن را با آواز و نواب عرب بخوانید و از آواز اهل فساد و گنهکاران کبیره پرهیز کنید.» همچنین از امام رضا (ع) و او از پدر و نیاکانش از پیامبر گرامی اسلام (ص) نقل است که فرمود: « قرآن را با آواز خوش بخوانید؛ زیرا آواز خوش زیبایی قرآن را افزون می کند.» سپس این آیه را تلاوت کرد: « یزید فی الخلق ما یشاء » وحدت موضوعی یا تناسب معنوی آیات یکی دیگر از ویژگی های قرآن، وجود تناسب معنوی میان آیات هر سوره است، گرچه یکجا نازل نگشته و به صورت پراکنده با فاصله های زیاد یا کم نازل شده باشند. زیرا پراکندگی درنزول آیات که به جهت مناسبت های گوناگون بوده اقتضا می کند میان هر دسته آیاتی که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 44
نظم در لغت به معنای آراستن، برپا داشتن، ترتیب دادن کار و... و در اصطلاح نظامی به معنای پیروی کامل از دستورهای نظامی است.انضباط نیز به معنای نظم و انتظام، تربیت و درستی، عدم هرج و مرج، سامانپذیری و آراستگی است.میدانیم آنچه که امروز حرف اول را در مدرسه میزند انضباط است، انضباط اخلاقی و رفتاری دانشآموزان میتواند روی آموزش اثرگذار باشد. بنابراین پرورش همراه آموزش مهم جلوه میکند.دانشآموزان با انضباط میتوانند مسئولیتهای مهم مدرسه را به عهده بگیرند و در آینده نیز جامعه به خوبی پذیرای این افراد است.حال مسئله این است که اگر دانشآموز بیانضباط باشد چه کارهایی باید انجام دهیم؟مسلماً چنین افرادی دارای مشکلاتی هستند که این مشکلات میتواند از مدرسه و یا عمدتاً از بیرون مدرسه باشد، به هر حال کمک به چنین دانشآموزانی وظیفه معلمان است تا بتوانند دانشآموزانی سالم و بانشاط تحویل جامعه دهند.هدف از بررسی نظم و انضباطهدف از این موضوع، چگونگی ایجاد مدرسهای شاد با دانشآموزان باانضباط و منظم که انسانهای پرورش یافته در این مدرسه، در آینده انسانهایی به تعالی رسیده، تغییر رفتار داده و متفکر و متعهد خواهند بود که فقط هدف آنها کسب نمره بالاتر نیست، بلکه هدف، آموزش و پرورش است.نظم و انضباط حاکم بر مدرسه باعث میشود دانشآموزان با برنامهریزی به کارهای خود برسند. و این نظم و انضباط نه تنها داخل مدرسه، بلکه کارهای خارج از مدرسه را نیز تحت الشعاع قرار میدهد و باعث میشود دانشآموزانی با ایمان، مشتاق به درس و مدرسه و در آینده توانمند روی کار بیایند.اگر هر شخصی در هر مرحله زندگی که هست نظم و انضباط داشته باشد موفقیت در انتظار اوست.میدانیم که اگر به آموزش و پرورش به دید واقعی نگاه کنیم و به آن اهمیت بدهیم باعث پیشرفت جامعه میشود و شاید در کشورهای توسعه یافته، آموزش و پرورش آنها دلیل پیشرفت آنها بوده است. برنامهریزی مناسب و جذاب بودن مدارس، بودن نظم و انضباط در مدارس، جهت دار بودن آموزش و پرورش، باعث به ثمر رسیدن اهداف از پیش تعیین شده جامعه میشود.هدف از نظم و انضباط در آموزش و پرورش، تربیت افرادی است که خود اتکاء و مستقل باشند، دلیل هر فرمان و دستوری را بدانند و چنین دیدی از انضباط، ظرفیت ذهنی افراد را افزایش میدهد و او را قادر میسازد تا مفاهیم جهان اجتماعی و طبیعی را درک کند.بیان مسئلهدر این گزارش این سوال مطرح میشود: آیا انضباط حاکم بر مدرسه میتواند بر تحصیل موفق دانشآموزان اثر داشته باشد؟و آیا معلمان مجرب ما میتوانند با ارائه مطالب جذاب و هیجانانگیز خود، دانشآموزان جامعه فعلی را که پر از آلودگیهای صوتی، تصویری و... است از نظر انضباطی کنترل کنند و در کلاس درس مشکلی نداشته باشند؟و هزاران سوال دیگر که با یافتن جوابهای آن میتوانیم در امر آموزش و پرورش موفق باشیم.متأسفانه اگر نتوانیم مشکل دانشآموزان را در مدرسه برطرف کنیم این معضل بیانضباطی هم برای معلمان دردسرساز خواهد بود هم برای جامعه. زیرا بودن حتی یک دانشآموز بیانضباط در مدرسه نظم مدرسه و کلاس را بر هم میزند. انسان به عنوان یک موجود اجتماعی برای زندگی و ارتباط با دیگران ناچار است اطاعت از هنجارهای اجتماعی بین انسانها را رعایت نماید. به عبارت دیگر رفتارش باید مورد قبول اجتماع باشد، یکی از راههای اجتماعی شدن و مورد قبول واقع شدن، رعایت مقرراتی است که در اجتماع حکمفرماست. آموزش و پرورش و مدارس بعنوان یک سیستم اجتماعی و متشکل از افراد انسانی به منظور نیل به این هدف، باید فعالیتهایی را پیشبینی کند که این مهارت اجتماعی را در دانشآموزان تقویت کرده و درونی سازد. امروزه نزد بسیاری از محققان برای افزایش و ایجاد نظم و انضباط روشهای تربیتی غیرمستقیم و غیرکلاسیک موردتأکید و تشویق قرار گرفته و اعتقاد بر این است که برای آموزش نظم تنها نباید به آموزش کلاسی، مقررات مدرسه و خانواده اکتفا نمود، بلکه استفاده از مشارکت جوانان و نوجوانان را در فعالیتهای گروهی و انتخابی باید مدنظر قرار