لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 43
عمربن خیام نیشابوری
آغاز زندگی
حکیم، فیلسوف ریاضی دان و رباعی سرای بزرگ ایران زمین،« عمربن خیام نیشابوری» نامی آشنا برای تمام ایرانیان اهل ذوق و معرفت است.« وی در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم می زیسته است.». هر چند از تاریخ ولادت دقیق وی هیچ اطلاعی دردست نیست اما د رکتابهای معتبر قدیمی از وی بسیار یاد شده که معروف ترین آنها چهار مقاله ای نظامی عروضی سمرقندی است. وی در نیشابور چشم به جهان گشود ه است و چون شغل پدرش خیمه دوزی بود به هیمن علت وی را خیام می نامیده اند. «نامش عمر کنیه اش ابوالفتح، لقبش غیاث الدین و نام پدرش ابراهیم بوده است.» در تمامی آثاری که در باره ی خیام از گذشته های دور تاکنون به رشته ی تحریر درآمده است، نویسندگان بر یک نکته اذعان دارند که وی به تمام فنون و معلومات زمان خود تسلط کامل داشت و در فلسفه، حکمت و ریاضیات سرآمد دوران بود. اما با همه ی فرزانگی و دانایی، خیام مردی صریج الهجه بود و هیچگاه ا زبیان واقعیت و حقیقت ترسی به خود راه نمی داد. و به همین سبب بسیاری از ویژگی او را حمل بر تندخویی وی دانسته اند. داستان زیر مصداقی بر این ادعاست:
« گویند فقیهی هر روز صبح پیش از برآمدن آفتاب نزد خیام می رفت و درس حکمت می خواند و چون به میان مردم می آمد از او به بدی یاد می کرد. عمر خیام یکبار چندتن را با طبل و بوق درخانه ی خود پنهان کرد. چون فقیه به عادت خودبه خانه ی و ی امد خیام فرمان داد تا طبل ها و بو قها را به صدا درآورند. مرد از هر سوی در خانه ای او گرد آمدند. عمر گفت:ای مردم نیشابور این فقیه شماست که هر روز در همین هنگام نزد من می آید و درس حکمت می آمود و آنگاه پیش شما از من به ن حوی که میدانید یاد می کند، اگر من همان باشم که او می گوید پس چرا از من علم می آموزد و اگر چنین نیست پس چرا از استاد خود به بدی یاد می کند»
از این دست داستانها و حکایت ها که از سندیت معتبری نیزب رخوردار است درکتابها مختلفی ذکر گردیده که نشان از روج آزاد اندیش خیام داشته است.
خیام بیشتر از هر چیز به تدریس فلسفه مشغول بود و به افکار و عقاید فلاسفه ی یونانن اعتقاد بسیار داشته و بویژه در حکمت و فلسفه پیرو محض
به حکم آنکه آن کم زندگانی
چو گل بر باد شد روز جوانی
سبک رو چون بت قبچاق من ود
گمان افتاد که خود آفاق من بود
همایون پیکری نغز و خردمند
فرستاده به من دارای دربند
سران را گوش بر مالش نهاده
مرا درهمسری بالش نهاده
چو ترکان گشته سوی کوچ تاج
به ترکی داده رختم را به تاراج
البته نظامی بعد از مرگ آفاق همسران دیگری برمی گزیند. اما هیچ یک از آنان در نظر نظامی همچون آفاق قدر و منزلت نداشت و مایة دلبستگی عمیق شاعر به آنان نگشت.
محمد، تنها به فرزند نظامی و یادگار آفاق بود.دیدار محمد، غم فراق آفاق را برای نظامی قابل تحمل می کرد. او سعی می نمو د تا فرزند را به شیوه ای تربیت کند که در آینده جزو فرهیختگان ادب فارسی گردد. اما نظامی چندی حسین بن علی که ما او را به نام نظام الملک می شناسیم وزیر الب ارسلان سلجوقی و پس از او ملک شاه شد و مدرسة نظامیه را در بغداد بنیاد نهاد. هنگامی که عمرخیام دید رفیق مصاحبش صاحب مقام ومنصب گشته ر اصفهان نزد وی رفت. خواجه نیز مقدمش را گرامی داشت و عهدی را که با یکدیگر بسته بودند به یاد آورود و از امام خراسان( خیام) پرسید:« خواست تو چیست»؟ خایم می دانست که هر چه بخواهد خواجه از انجامش کوتاهی نخواهد کرد، ولی چون دارای متانت طبع و مناعت نفس بود جز وجهی برای معاش و آن هم بسیار مختصر و معمولی تقاضای دیگری نکرد. خواجه نیز مزرعه ای در نیشابور که عایدی سالانة آن در حدود پانصد تومان امروز بود، به وی داد.
خلاصة داستان سه یار دبستانی که در بالا آورده شده در کتاب های بسیاری از جمله کتاب جامع التواریخ، روضة الصفا، و تذکره دولتشاه آمده است اما نباید از نظر دور داشت که این سه تن اگر چه با یکدیگر معاصر بوده اند ولی تصور هم شاگردی آنان بعید به نظر می رسد. زیرا وفات خیام در حدود سالهای 509 تا 517 ذکرشده و حسن صباح نیز به سال 518 دار فانی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
عمر خیام نیشابوری
حکیم عمر خیام نیشابوری، متولد 29 اردیبهشت 427 هجری شمسی (18 می 1048 میلادی) در نیشابور، متوفی 13 آذر ماه 510 هجری شمسی (4 دسامبر 1131 میلادی). خیام را به عنوان یک شاعر، ستاره شناس، و ریاضی دان مشهور می شناسند؛ ولی شهرت بیشتر او برای رباعـیاتش می باشد.نام خیام (خیمه دوز) ممکن است که از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد. خیام تحصیلات خود را در عـلوم و فلسفه در نیشابور و بلخ به خوبی گذرانید و به سمرقند رفت؛ جایی که رساله مهم خودش را در رابطه با جبر کامل کرد. نام او چنان پرآوازه شد که سلطان سلجوقی، ملکشاه، از او درخواست کرد که جای ستاره شناس او را گرفته و نظارت ضروری را در رابطه با بازسازی سالنامه بیان کند. او همچنین ماموریت یافت که رصد خانه ای در شهر اصفهان بنا کند و با دیگر ستاره شناسان همکاری نماید. امروزه صدها رباعی را به او نـسبت می دهند؛ که بسیاری از آن ها جعـلی و ساختگی است؛ اما هفتاد و دو رباعی از رباعـیات به طور قطع درست و معتبر هستند، که در کتاب شعر شراب نیشابور به قلم خود خیام است.
آرامگاه این شاعر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، در باغـی در نـیشابور بنا شده است. این آرامگاه در سال 1341 هجری شمسی برابر با 1962 میلادی ساخته شد.
ابوالفتح عمر ابن ابراهیم خیام یا خیامی نیشابوری مشهور به حکیم عمر خیام، فیلسوف، ریاضی دان، ستاره شناس و شاعر قرن پنجم هجری قمری/ قرن دوازدهم میلادی است. شهرت او گرچه بیشتر به شاعری است اما در واقع خیام فیلسوف و ریاضی دانی بود که به آثار ابوعلی سینا پرداخت و یکی از خطبه های معروف او را در باب یکتایی خداوند به فارسی ترجمه کرد. اولین اشاره ای که به شعر خیام شده، صدسال پس از مرگ اوست.
نوشته اند، که خیام را به تدریس و نوشتن کتاب رغبت چندانی نبود. شاید به دلیل آنکه شاگردان هوشمند برگزیده ای پیرامون خود نمی یافت و چه بسا از آن جهت که اوضاع روزگار خود را، که مقارن حکومت سلجوقیان و مخالفت شدید با فلسفه و زمان رونق بازار بحث ها و جدل های فقیهان و ظاهربینان بود، شایسته ابراز اندیشه های آزاد و بلند نمی دید. با این همه، از او نوشته های بسیار برجای مانده که در قرون وسطی به لاتین ترجمه شد و مورد توجه اروپائیان قرار گرفت. رساله وی در جبر و مقابله و رساله ای دیگر، که در آن به طرح و پاسخگویی به مشکلات هندسه اقلیدس پرداخته، از جمله مشهورترین آثار ریاضی اوست.
خیام منجم بود و تقویم امروز ایرانی، حاصل محاسباتی است که او و عده ای از دانشمندانی دیگر، در زمان جلال الدین ملک شاه سلجوقی انجام دادند و به نام وی تقویم جلالی خوانده می شود. خیام در باب چگونگی محاسبات نجومی خود رساله ای نیز نوشته است. وی علاوه بر ریاضی و نجوم، متبحر در فلسفه، تاریخ جهان، زبان شناسی و فقه نیز بود. علوم و فلسفه یونان را تدریس می کرد و دانشجویان را به ورزش جسمانی و پرورش نفس تشویق می کرد. از همین رو، بسیاری از صوفیان و عارفان زمان او را به خود نزدیک می یافته اند.
خیام سفرهای طولانی به سمرقند و بلخ و هرات و اصفهان کرد و همه جا با روشنی تمام در باب حیرت و سرگشتگی فلسفی خویش سخن می گفت و معتقدات دینی را مورد تردید قرار می داد. رساله ای در کیفیت معراج، رساله
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
عمر خیام نیشابوری
حکیم عمر خیام نیشابوری، متولد 29 اردیبهشت 427 هجری شمسی (18 می 1048 میلادی) در نیشابور، متوفی 13 آذر ماه 510 هجری شمسی (4 دسامبر 1131 میلادی). خیام را به عنوان یک شاعر، ستاره شناس، و ریاضی دان مشهور می شناسند؛ ولی شهرت بیشتر او برای رباعـیاتش می باشد.نام خیام (خیمه دوز) ممکن است که از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد. خیام تحصیلات خود را در عـلوم و فلسفه در نیشابور و بلخ به خوبی گذرانید و به سمرقند رفت؛ جایی که رساله مهم خودش را در رابطه با جبر کامل کرد. نام او چنان پرآوازه شد که سلطان سلجوقی، ملکشاه، از او درخواست کرد که جای ستاره شناس او را گرفته و نظارت ضروری را در رابطه با بازسازی سالنامه بیان کند. او همچنین ماموریت یافت که رصد خانه ای در شهر اصفهان بنا کند و با دیگر ستاره شناسان همکاری نماید. امروزه صدها رباعی را به او نـسبت می دهند؛ که بسیاری از آن ها جعـلی و ساختگی است؛ اما هفتاد و دو رباعی از رباعـیات به طور قطع درست و معتبر هستند، که در کتاب شعر شراب نیشابور به قلم خود خیام است.
آرامگاه این شاعر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، در باغـی در نـیشابور بنا شده است. این آرامگاه در سال 1341 هجری شمسی برابر با 1962 میلادی ساخته شد.
ابوالفتح عمر ابن ابراهیم خیام یا خیامی نیشابوری مشهور به حکیم عمر خیام، فیلسوف، ریاضی دان، ستاره شناس و شاعر قرن پنجم هجری قمری/ قرن دوازدهم میلادی است. شهرت او گرچه بیشتر به شاعری است اما در واقع خیام فیلسوف و ریاضی دانی بود که به آثار ابوعلی سینا پرداخت و یکی از خطبه های معروف او را در باب یکتایی خداوند به فارسی ترجمه کرد. اولین اشاره ای که به شعر خیام شده، صدسال پس از مرگ اوست.
نوشته اند، که خیام را به تدریس و نوشتن کتاب رغبت چندانی نبود. شاید به دلیل آنکه شاگردان هوشمند برگزیده ای پیرامون خود نمی یافت و چه بسا از آن جهت که اوضاع روزگار خود را، که مقارن حکومت سلجوقیان و مخالفت شدید با فلسفه و زمان رونق بازار بحث ها و جدل های فقیهان و ظاهربینان بود، شایسته ابراز اندیشه های آزاد و بلند نمی دید. با این همه، از او نوشته های بسیار برجای مانده که در قرون وسطی به لاتین ترجمه شد و مورد توجه اروپائیان قرار گرفت. رساله وی در جبر و مقابله و رساله ای دیگر، که در آن به طرح و پاسخگویی به مشکلات هندسه اقلیدس پرداخته، از جمله مشهورترین آثار ریاضی اوست.
خیام منجم بود و تقویم امروز ایرانی، حاصل محاسباتی است که او و عده ای از دانشمندانی دیگر، در زمان جلال الدین ملک شاه سلجوقی انجام دادند و به نام وی تقویم جلالی خوانده می شود. خیام در باب چگونگی محاسبات نجومی خود رساله ای نیز نوشته است. وی علاوه بر ریاضی و نجوم، متبحر در فلسفه، تاریخ جهان، زبان شناسی و فقه نیز بود. علوم و فلسفه یونان را تدریس می کرد و دانشجویان را به ورزش جسمانی و پرورش نفس تشویق می کرد. از همین رو، بسیاری از صوفیان و عارفان زمان او را به خود نزدیک می یافته اند.
خیام سفرهای طولانی به سمرقند و بلخ و هرات و اصفهان کرد و همه جا با روشنی تمام در باب حیرت و سرگشتگی فلسفی خویش سخن می گفت و معتقدات دینی را مورد تردید قرار می داد. رساله ای در کیفیت معراج، رساله
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
عمر خیام نیشابوری
حکیم عمر خیام نیشابوری، متولد 29 اردیبهشت 427 هجری شمسی (18 می 1048 میلادی) در نیشابور، متوفی 13 آذر ماه 510 هجری شمسی (4 دسامبر 1131 میلادی). خیام را به عنوان یک شاعر، ستاره شناس، و ریاضی دان مشهور می شناسند؛ ولی شهرت بیشتر او برای رباعـیاتش می باشد.نام خیام (خیمه دوز) ممکن است که از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد. خیام تحصیلات خود را در عـلوم و فلسفه در نیشابور و بلخ به خوبی گذرانید و به سمرقند رفت؛ جایی که رساله مهم خودش را در رابطه با جبر کامل کرد. نام او چنان پرآوازه شد که سلطان سلجوقی، ملکشاه، از او درخواست کرد که جای ستاره شناس او را گرفته و نظارت ضروری را در رابطه با بازسازی سالنامه بیان کند. او همچنین ماموریت یافت که رصد خانه ای در شهر اصفهان بنا کند و با دیگر ستاره شناسان همکاری نماید. امروزه صدها رباعی را به او نـسبت می دهند؛ که بسیاری از آن ها جعـلی و ساختگی است؛ اما هفتاد و دو رباعی از رباعـیات به طور قطع درست و معتبر هستند، که در کتاب شعر شراب نیشابور به قلم خود خیام است.
آرامگاه این شاعر بزرگ و ریاضی دان مشهور ایرانی، در باغـی در نـیشابور بنا شده است. این آرامگاه در سال 1341 هجری شمسی برابر با 1962 میلادی ساخته شد.
ابوالفتح عمر ابن ابراهیم خیام یا خیامی نیشابوری مشهور به حکیم عمر خیام، فیلسوف، ریاضی دان، ستاره شناس و شاعر قرن پنجم هجری قمری/ قرن دوازدهم میلادی است. شهرت او گرچه بیشتر به شاعری است اما در واقع خیام فیلسوف و ریاضی دانی بود که به آثار ابوعلی سینا پرداخت و یکی از خطبه های معروف او را در باب یکتایی خداوند به فارسی ترجمه کرد. اولین اشاره ای که به شعر خیام شده، صدسال پس از مرگ اوست.
نوشته اند، که خیام را به تدریس و نوشتن کتاب رغبت چندانی نبود. شاید به دلیل آنکه شاگردان هوشمند برگزیده ای پیرامون خود نمی یافت و چه بسا از آن جهت که اوضاع روزگار خود را، که مقارن حکومت سلجوقیان و مخالفت شدید با فلسفه و زمان رونق بازار بحث ها و جدل های فقیهان و ظاهربینان بود، شایسته ابراز اندیشه های آزاد و بلند نمی دید. با این همه، از او نوشته های بسیار برجای مانده که در قرون وسطی به لاتین ترجمه شد و مورد توجه اروپائیان قرار گرفت. رساله وی در جبر و مقابله و رساله ای دیگر، که در آن به طرح و پاسخگویی به مشکلات هندسه اقلیدس پرداخته، از جمله مشهورترین آثار ریاضی اوست.
خیام منجم بود و تقویم امروز ایرانی، حاصل محاسباتی است که او و عده ای از دانشمندانی دیگر، در زمان جلال الدین ملک شاه سلجوقی انجام دادند و به نام وی تقویم جلالی خوانده می شود. خیام در باب چگونگی محاسبات نجومی خود رساله ای نیز نوشته است. وی علاوه بر ریاضی و نجوم، متبحر در فلسفه، تاریخ جهان، زبان شناسی و فقه نیز بود. علوم و فلسفه یونان را تدریس می کرد و دانشجویان را به ورزش جسمانی و پرورش نفس تشویق می کرد. از همین رو، بسیاری از صوفیان و عارفان زمان او را به خود نزدیک می یافته اند.
خیام سفرهای طولانی به سمرقند و بلخ و هرات و اصفهان کرد و همه جا با روشنی تمام در باب حیرت و سرگشتگی فلسفی خویش سخن می گفت و معتقدات دینی را مورد تردید قرار می داد. رساله ای در کیفیت معراج، رساله
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
ارزش گویش نیشابوری
گویند که عمرولیث صفار چون نیشابور را به زیر نگین درآورد، گفت:
«شهری را گرفته ام که گل آن خوردنی، بوته ی آن ریواس و سنگ های آن فیروزه است»
امروز اگر آن دلاور سیستانی بر نیشابور دست می یافت جای آن بود که نخست از گرفتن شهری بر خویشتن ببالد که گنجور و گوهرستان واژه های ناب پارسی است.
گویش های محلی فارسی، چه در جای جای ایران کنونی رایج باشد، چه بیرون از مرزهای سیاسی، در حکم ذخایر ارزنده ای است که انبوهی از واژه ها، اصطلاحات، امثال، افسانه ها، اشعار و تصنیف های فارسی را نگاه داشته و گردآوری، ضبط، تحقیق و نشر اهم آنها ضرورتی انکار ناپذیر است.
نیشابور با آن گذشته درخشان تاریخی و فرهنگی، تاریخ هنوز از عهده شمارش بزرگان و دانشوران این سرزمین برنیامده، یکی از ارزشمند ترین گونه های گویش فارسی را تا امروز پاس داشته است. حفظ تلفظ های درست و کهن، همچون مراعات دقیق واو یا یای معلوم و مجهول، حفظ بسیاری از کنایات، استعارات و امثال برخی از وجوه زندگی گویش نیشابوری است که در این نوشته بدانها اشارتی هست.
عناصر دستوری
در گویش نیشابوری بسیاری عناصر دستوری ارزنده بر جای مانده که برخی امروز متروک و ناشناخته است و شناسایی آنها بس سودمند تواند بود، از آن میان به ذکر چند پسوند بسنده می کنم.
الف) «وک» (واو مجعول + کاف تازی)؛ این پسوند که پس از اسامی کوتاه و گاه اصوات می آید و معمولا صفت نسبی می سازد، کاربرد بسیار دارد و هنوز زنده و تقریبا فعال است. همانند:
بادوک {badok}: خودپسند و پر افاده
ترسنوک {tersunok}: ترسو. گویا با وساطت نون وقایه
گیلوک {gilok}: گل آلود
ب) «له» (لام مفتوح + های غیر ملفوظ)؛ این پسوند که معنای نسبت می دهد، پس از اسامی قرار می گیرد و اسمی دیگر می سازد و موارد استعمال آن بسیار است. همچون:
آوله {ahvla} و اوله {avla}: آبله و تاول. منسوب به «آو» (=آب)
چله {chala}: چاله، گویا منسوب به «چه» (=چاه)
چیکله {chikela}: قطره، منسوب به «چیک» (صدای افتادن قطره)
ج) «یخ» (مصوت معلوم یاء + خای معجمه)؛ این پسوند پس از اسامی معنای شباهت دارد و صفت می سازد. مانند:
پتیخ {pettikh}: آشفته. ماننده به «پت» (pat) که در نیشابور نخ در هم پیچیده و مانند آن را گویند
تریخ {terikh}: راست ایستاده. گویا ماننده به «تیر»
زرنیخ {zernikh}: بیمارگونه و زردروی. گویا ماننده به «زر» با وساطت نون وقایه
د) «او» (مصوت الف + واو صامت)؛ این پسوند معنای شباهت دارد و پس از صفاتی می آید که بر عیب و نقصان دلالت می کند و صفتی دیگر می سازد. مانند:
شلاو {shallav}: شل گونه
کراو {karrav}: کر گونه
لنگاو {langav}: لنگ کونه
ه) «نا» (نون + مصوت الف)؛ این پسوند، پس از صفات می آید و اسم می سازد. مانند:
تنگنا {tangna}: جای تنگ
سوزنا {suzuna & sevzuna}: سبزه عید
خزانه واژگان
شناسای واژه های ناشناخته متون پارسی کهن و بازیافت واژه های فنا شده فارسی از میان گویش های موجود یکی از نیازهای بنیادین زبان و ادب فارسی است که گردآوری، ضبط و تحیق در گویش نیشابوری، بخش چشمگیری از این نیاز را برآورده می سازد.
گویش کنونی نیشابور از واژه های دخیل ترکی، عربی و زبان های دیگر تهی نیست، اما راه یافتن این واژه های بیگانه جای واژه های بومی را تنگ نکرده، بلکه لختی بر غنای آن افزوده است. حیات هزاران واژه ناب فارسی در گویش مردم این سامان شاهد این مدعاست. بسیاری از واژه های نیشابوری در فرهنگ ها و متون کهن پارسی بکار رفته و ریشه بسیاری را در زبان های ایرانی کهن توان جست که از اصالت تردید ناپذیر این گویش حکایت دارد، اما می خواهم بگویم که ارزش آن روی دیگر سکه بسی افزون تر است؛ یعنی واژه های نابی گه در فرهنگ ها و متون نیامده و آنها را نیشابوری ها می شناسند.
منتخبی اندک از واژه های جالب توجه نیشابوری:
آغشگه {aghushga}: پنجره و دریچه کوچک.جزء اول آن «آغش»(=آغوش) است