لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
آداب و سنن پیامبر گرامى اسلام(1)
مبحث آداب و سنن نبی اکرم صلی الله علیه و آله دارای گستردگی فراوانی می باشد که در این مقاله به چند جنبه رفتاری ایشان می پردازیم. البته از آن جهت که باعث خستگی خوانندگان عزیز نشود آن را به سه قسمت تقسیم می نماییم.
روایاتى چند درباره پارهاى از سنن و آداب آن حضرت در معاشرت
از جمله سنن و آداب آن حضرت در امر نظافت و نزاهت
آداب آن جناب در سفر
روایاتى درباره آداب حضرتش در پوشاک و متعلقات آن
آداب آن حضرت در خوردنی ها و آشامیدنى ها
1ـدر معانى الاخبار به یک طریق از ابى هاله تمیمى از حسن بن على علیهماالسلام و به طریق دیگر از حضرت رضا، از آباء گرامیش از على بن الحسین از حسن بن على(ع) و به طریق دیگرى از مردى از اولاد ابى هاله از حسن بن على(ع) روایت شده که گفت: از دائى خود هند بن ابى هاله که رسول خدا را براى مردم وصف مىکرد تقاضا کردم که مقدارى از اوصاف آن حضرت را براى من نیز بیان کند، بلکه به این وسیله علاقهام به آن جناب بیشتر شود او نیز تقاضایم را پذیرفت و گفت:
رسول خدا(ص) مردى بود که در چشم هر بیننده، بزرگ و موقر مىنمود و روى نیکویش در تلألؤ چون ماه تمام و قامت رعنایش از قامت معتدل بلندتر و از بلند بالایان کوتاهتر بود، سرى بزرگ و مویى که پیچ داشت و اگر هم گاهى موهایش آشفته می شد شانه مىزد، و اگر گیسوان خود را بلند می نمود، از نرمه گوشش تجاوز نمىکرد. رنگى مهتابى و جبینى فراخ و ابروانى باریک و طولانى داشت و فاصله بین دو ابرویش فراخ بود، بین دو ابروانش رگى بود که در مواقع خشم از خون پر مىشد و این رگ به طورى براق بود که اگر کسى دقت نمىکرد خیال مىکرد دنباله بینى آن جناب است و آن حضرت کشیده بینى است، محاسن شریفش پُر پشت و کوتاه و گونههایش کم گوشت و غیر برجسته بود، دهانش خوشبو و فراخ و بیشتر اوقات باز و دندانهایش از هم باز و جدا و چون مروارید سفید، و گردنش در زیبائى چنان بود که تو گویى گردن آهو است، و از روشنى و صفا تو گویى نقره است، خلقى معتدل داشت. فاصله بین دو شانهاش زیاد و به اصطلاح چهار شانه بود. بند دستهایش کشیده و محیط کف دستش فراخ و استخوان بندى آن و استخوان بندى کف پایش درشت بود. سرا پاى بدنش صاف و استخوانهایش باریک و بدون برآمدگى بود، و گودى کف پا و دستش از متعارف بیشتر و دو کف قدمش محدب و بیشتر از متعارف برآمده، و هم چنین پهن بود، به طورى که آب بر آن قرار مىگرفت، وقتى قدم برمىداشت تو گویى آن را از زمین مىکند و به آرامى گام برمىداشت و با وقار راه مىپیمود، و در راه رفتن سریع بود، و راه رفتنش چنان بود که تو گویى از کوه سرازیر مىشود، و وقتى بجائى التفات مىکرد با تمام بدن متوجه مىشد، چشمهایش افتاده یعنى نگاهش بیشتر به زمین بود تا به آسمان، و آن قدر نافذ بود که کسى را یاراى خیره شدن بر آن نبود، و به هر کس برمىخورد در سلام از او سبقت مىجست.
راوى گفت پرسیدم: منطقش را برایم وصف کن، گفت: رسول خدا(ص) دائما با غصهها قرین و دائما در فکر بود و یک لحظه راحتى نداشت، بسیار کم حرف بود و جز در مواقع ضرورت تکلم نمىفرمود، و وقتى حرف می زد کلام را از اول تا به آخر با تمام فضاى دهان ادا مىکرد، این تعبیر کنایه است از فصاحت، و کلامش همه کوتاه و جامع و خالى از زوائد و وافى به تمام مقصود بود. خُلق نازنینش بسیار نرم بود، به این معنا که نه کسى را با کلام خود مىآزرد و نه به کسى اهانت مىنمود، نعمت در نظرش بزرگ جلوه مىنمود، اگر چه هم ناچیز مىبود، و هیچ نعمتى را مذمت نمىفرمود، و در خصوص طعام ها مذمت نمىکرد و از طعم آن تعریف هم نمىنمود، دنیا و ناملایمات آن هرگز او را به خشم در نمىآورد، و وقتى که حقى پایمال مىشد از شدت خشم کسى او را نمىشناخت، و از هیچ چیزى پروا نداشت تا آن که احقاق حق مىکرد، و اگر به چیزى اشاره مىفرمود با تمام کف دست اشاره مىنمود، و وقتى از مطلبى تعجب مىکرد دستها را پشت و روى مىکرد و وقتى سخن مىگفت انگشت ابهام دست چپ را به کف دست راست مىزد، و وقتى غضب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فلسفه اخلاق
فلسفه اخلاق از علل پیدایش اخلاق بحث مینماید و اینکه اساسا مبناء و منشااخلاق چیست و از کجا نشاءت گرفته و علت به وجود آمدن قوانین و قواعد آن چه مى باشد؟ و چرا باید به آن گردن نهاد و سر پیچى از آن چه عواقبى را به دنبال مى آورد؟ بحث و مورد گفتگو قرار مى دهد.
حوزه بحث پیرامون فلسفه اخلاق
1- اخلاق نظرى 2- اخلاق عملى 3- اخلاق مکتبى 4- اخلاق فلسفى
1- اخلاق نظرى
اخلاق نظرى از کیفیت پیدایش علمى اخلاق بحث مینماید و از شناخت اخلاق در محور خوبیها و بدیها و معیارهاى ارزشى اخلاق سخن میگوید.
2- اخلاق علمى
اخلاق عملى از کیفیت پیاده کردن و عمل نمودن و به کار بستن اوصاف اخلاقى بحث مینماید.
3- اخلاق مکتبى
اخلاق مکتبى دیدگاههاى اخلاقى هر مکتبى را مطرح میکند و نظریات جهان بینى مختلف اخلاقى را پیرامون مسئله اخلاق به میان میآورد مثلا دیدگاه مکتب رواقیون چیست ؟ و دیدگاه مکتب الهیون کدام است ؟
4- اخلاق فلسفى
از نظریات و دیدگاههاى فلاسفه در اخلاق از نظر فلسفى بحث مینماید مثلا کانت چه میگوید؟ مارکس چه گفته است ؟ و دیدگاه ارسطو و فارابى در زمینه اخلاق چه میباشد؟
اخلاق از دیدگاه مذاهب و مکاتب
به دلیل اهمیت و وسیع بودن بحث فلسفه اخلاق در میان مذاهب فقط مذاهب اسلامى خاصه شیعى را مورد بررسى قرار مى دهیم
1- اخلاق از دیدگاه مذاهب اسلامى : گروهى از امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح (خوب و بد)عقلى اعمال مى باشد و براى اثبات مدعاى خویش دلائل و شواهدى را اقامه مینماید همچنین گروهى نیز به حسن و قبح شرعى اعمال معتقدند، و میگویند عقل را قدرت و کشش بر درک محاسن اخلاقى و قبایح نیست ، و فقط شارع میتواند حسن و قبح اعمال را تشخیص دهد این گروه همان اشاعره هستند که عقل را کوچکتر و نارساتر از آن میدانند که بتواند همه مسائل اخلاقى را بفهمند و حسن و قبح آنرا را انتزاع نمایند.
حسن قبح عقلى
همانطورى که بیان شد امامیه و معتزله معتقد به حسن و قبح عقلى اعمال هستند؛ این گروه از دانشمندان علم اخلاق مى گویند: عقل همه بایدها و نبایدها و محاسن و شرور را تشخیص میدهد مثلا صدق عدل خوب و شایسته است و دروغ و ظلم ، بد و ناروا میباشد.
نظر برخى از دانشمندان در زمینه حسن و قبح عقلى
1 - دلائل حکیم ملا عبدالرزاق فیاض لاهیجى : وى معتقد است که عقل میداند که فعل فلانى که امر شرعى به آن وارد شد در نفس الامر نیکو و احسن است ، اگر فعل مذکور قبیح بود یا خالى از جهات قبح بود، البته قبیح بود از حکیم طلب آن فعل . همچنین فعلى که نهى شرعى بر آن وارد شده عقل مى تواند بفهمد که مذموم است در نفس الامر، و الا نهى از آن مذموم بود (2) مجموع استدلال حکیم متاءله به ثبوت میرساند که عقل حسن و قبح را تشخیص مى دهد یعنى اگر عقل همه بایدها و نبایدها را بفهمد با ادله مستدل ایشان حسن و قبح عقلى است نه شرعى .
2 - دلائل محقق بزرگوار طوسى : ایشان در کتاب کشف المراد اثبات نموده اند که حسن و قبح عقلى است نه شرعى ، به دلیل اینکه عقل حسن احسان و افعال ناشایسته و قبح ظلم را بخوبى تشخیص میدهد و هیچ نیازى به شرعى بودن آن نیست ؛ و دیگر اینکه اگر حسن و قبح شرعا و بخصوص ثابت گردد و تشخیص عقل در آن هیچ گونه دخالتى نداشته باشد هر دو از عقلى و شرعى بودن ، منتفى مى شوند.(3)
قاعده ملازمه : یکى از دلائل عقلى بودن حسن و قبح قاعدة ملازمه است ، که مى گوید ((کلما حکم به الشرع حکم به العقل )) یعنى هر چه را که شرع به آن حکم میکند، عقل هم همان را حکم میکند، این قاعده یکى از استدلالهاى بسیار مهم کلامى است که اهل استنباط و عقل از این قاعده استفاده میکنند. معتزله و امامیه و همه طرفداران حسن و قبح ، با همین قاعده ملازمه استدلال میکنند، که عقل قدرت فهم حسن و قبح را دارد، همچنین سخن امیرالمؤ منین على علیه السلام نیز گواه بر مسئله میباشد که حسن و قبح عقلى است . حضرت فرمود: من لم یعرف مضره الشرلم یقدر على المتناع منه (4)
کسى که زیان و ضرر شر و بدى را نشناسد قادر بر پرهیز از آن نیست .
حسن و قبح شرعى
برخى معتقدند که حسن و قبح شرعى است ، یعنى هر حکم شرعى که بر آن وارد شده عقل هم باید او را بپذیرد و عقل قبل از ورود شرعى حق حکم کردن ندارد. اشاعره از طرفداران و بنیان گذاران این عقیده میباشد.
نظریات دانشمندان در خصوص حسن و قبح
گروهى از دانشمندان میگویند: حسن و قبح شرعى است که این نظریه یکى از دلائل اشاعره میباشد. و شبیه به نظریات دانشمندانى است که براى جامعه اصالت قائلند، زیرا سوسیالیستها (جامعه گرایان ) اخلاق رایک پدیده اجتماعى میدانند و میگویند خوب چیزى است که جامعه میطلبد و بد چیزى است که جامعه نفى میکند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 39 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه:
یکی از بهترین شیوه های تربیت، معرفی الگوی موفق است. الگو به اعمال و تئوری ها روح و حیات می بخشد. خداوند بارها به پیامبرش دستور داده، نمونه های برجسته انسانیت را به مردم معرفی، کند تا این الگوها به فراموشی سپرده نشود همچنین قرآن کریم در آیه 31 سوره احزاب درباره الگو بودن پیامبر اکرم (ص) می فرماید:
« همانا برای شما در سیره رسول الله، الگو و سرمشقی نیکوست البته برای کسانی که به خداوند و روز قیامت امید دارند و خدا را بسیار زیاد یاد می کنند .»
سیره پیامبر در قرآن:
در میان تمام انبیا، تنها پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است که جزئیّات تاریخ زندگى او به روشنى ثبت و ضبط شده که افتخار بزرگى براى مسلمانان به شمار مىرود، زیرا زندگى سایر انبیا مدّتى بعد از آن بزرگواران، با تحریفات فراوان و همراه با انواع تهمتها نوشته شده است.کتابهاى زیادى درباره اخلاق پیامبر صلى الله علیه و آله نوشته شده که بیشتر آنها به زبان عربى است و چون در بخشهاى قبلى درباره انبیا و شناخت و صفات آنان بحثهایى کردیم مناسب است گوشهاى از سیره آن پیامبر عزیز صلى الله علیه و آله را در اینجا ذکر کنیم زیرا آشنایى با سیره و روش زندگى و اخلاق فردى و اجتماعى آن بزرگوار براى همه مردم بدون استثنا مفید است. از خداوند متعال مىخواهم این نوشته مختصر را از ما بپذیرد و ما را از بهترین امّت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله قرار دهد. پیامبر اکرم نزد کسى پاى خود را دراز نمىکرد. با گشادهرویى صحبت مىکرد و به همه افراد توجه مىفرمود.آنچه در اینجا ذکر مىشود از کتاب «بحارالانوار» جلد شانزده و «سیره ابن هشام» و «کُحل البصر» و «تفسیر المیزان» جلد ششم و غیر آن است.
عبادت پیامبر:
چون پاسى از شب مىگذشت رسول خدا صلى الله علیه و آله از بستر برمىخاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواک و تلاوت آیاتى چند از قرآن کریم، در گوشهاى به عبادت مىپرداخت و اشک مىریخت. بعضى از همسرانش که او را به این حال مىدیدند مىگفتند: تو که گناهى ندارى چرا این قدر اشک مىریزى؟ مىفرمود: آیا بنده شاکر خدا نباشم؟ امّ سلمه مىگوید: شبى پیامبر در خانه من بود، نیمه شب، او را نیافتم به سراغش شتافتم، دیدم در تاریکى ایستاده، دستها را بلند کرده، اشک مىریزد و مىگوید: خدایا! هرچه نعمت به من دادهاى از من مگیر، دشمنم را خشنود مکن، به بلاهایى که مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مکن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدایت شوند، شما که بخشوده شدهاى! فرمود: هیچ کس از خدا بىنیاز نیست. حضرت یونس آنى به خودش واگذار شد، در شکم ماهى زندانى شد. چون ماه رمضان مىرسید، پیامبر همه بردگان خود را آزاد مىکرد، به هنگام نماز مىلرزید و هرگاه نماز را به تنهایى مىخواند رکوع و سجود آن را طول مىداد ولى هرگاه با مردم به جماعت نماز مىخواند بسیار عادّى و ساده برگزار مىکرد. به یکى از یارانش که امام جماعت سایر مسلمانان شده بود سفارش فرمود: هرگاه با مردم به نماز مىایستى سعى کن بعد از حمد، سوره کوچکى قرائت کنى و نماز را طول ندهى. رسول خدا هنگام خروج از خانه، خود را آماده و زینت مىکرد.
زهد پیامبر:
روزى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دوازده درهم به حضرت على علیه السلام داد و فرمود: لباسى براى من تهیّه کن. على علیه السلام به بازار رفت و لباسى به همان قیمت تهیّه کرد و خدمت رسول اکرم صلى الله علیه و آله آورد. پیامبر فرمود: اگر لباس ارزانتر یا سادهترى بود بهتر بود. اگر فروشنده حاضر است لباس را به او برگردان. حضرت على علیه السلام لباس را برگرداند و پول را پس گرفت و خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله برگشت. رسول خدا صلى الله علیه و آله با على علیه السلام به سوى بازار راه افتادند، در راه کنیزى را دیدند که گریه مىکند، از حالش جویا شدند. گفت: چهار درهم پول براى خرید جنس به من دادهاند ولى پول را گم کردهام و اکنون مىترسم که به خانه برگردم. پیامبر صلى الله علیه و آله چهار درهم از دوازده درهم را به او داد و آنگاه به بازار رفتند و پیراهنى به قیمت چهار درهم خریدند.هنگام بازگشت برهنهاى را دیدند، لباس را به او بخشیدند و دوباره به بازار برگشته و پیراهن دیگرى خریدند. در راه بازگشت به منزل دوباره همان کنیز را دیدند که ناراحت است و مىگوید: چون برگشتن به خانه طول کشیده مىترسم مرا بزنند. پیامبر صلى الله علیه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سیره پیامبر اکرم در بیت المال
معناى بیت المال
کلمه بیت المال مرکب از دو واژه ((بیت)) و ((مال)), به معناى خانه دارایى و خزینه مال است. و در اصطلاح به دو معنا مىآید: گاهى به معناى اموال عمومى و حکومتى و هر آنچه که مردم به نحوى در آن حق دارند, استعمال مى شود و گاهى به معناى مکانى که اموال عمومى در آن نگهدارى مى شود. معناى اول قائم به اموال است و معناى دوم قائم به مکان است.
با نگاهى در منابع روایى و تاریخى به دست می آید که لفظ بیت المال و استعمال آن در زمان پیامبر اکرم(ص) وجود نداشته است. بلکه این اصطلاح در چند دهه بعد از وفات آن حضرت, خصوصا در زمان حکومت على(ع) رواج یافته است. بنابراین اگر این اصطلاح در زمان حاضر در مورد اموال عمومى در زمان پیامبر اکرم(ص) به کار برده مى شود, از باب حکایت از معناى آن خصوصا معناى اول آن است, نه این که این لفظ در گفتار پیامبر(ص) و صحابه در زمان حکومت آن حضرت استعمال شده باشد(1)
O سیره پیامبر(ص) در اداره بیت المال
گرچه دوران حکومت پیامبر(ص) و به تبع آن, اداره امور بیت المال از ناحیه آن حضرت, محدود به ده سال بود و از طرفى منابع تإمین کننده بیت المال و مصارف آن محدود به مدینه و اطراف آن بوده است, ولى با این حال شیوه آن حضرت در گردآورى, حفظ و نگهدارى, تقسیم و مصرف آن در موارد خاص خود داراى جایگاه خاصى است. چه این که سیره علمى و عملى آن حضرت نشان از حضور قطعى قدرت سیاسى و مدیریتى وى در اداره امور مالى مسلمانان مى باشد. و این مى تواند سرمشق مناسبى براى تمام مدیران بیت المال باشد. همان طور که حضرت على(ع) خود را ملزم به تبعیت از آن حضرت در مدیریت بیت المال مى داند و سیره آن حضرت را سرمشق رفتارهاى خود قرار مى دهد; چنانچه مى فرماید:
(( و انى حاملکم على منهج نبیکم(ص) و منفذ فیکم ما امرت به ان استقمتم لى و بالله المستعان الا ان موضعى من رسول الله(ص) بعد وفاته کموضعى منه ایام حیاته فامضوا لما تومرون و قفوا عند ما تنهون عنه(2);من شما را به راه و روش پیامبر (ص) خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام درباره ى شما عمل خواهم کرد. اگر به آنچه مى خواهم[ تن سپردید و] مستقیم شدید و[ البته] از خدا باید یارى جست. بدانید که موضع من نسبت به رسول الله(ص) پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگى اوست. پس نسبت به آنچه امر مى شوید, ملتزم و نسبت به آنچه نهى مى شوید, متوقف شوید.))
و نیز مى فرماید: ((کان خلیلى رسول الله(ص) لا یحبس شیئا لغد و کان ابوبکر یفعل و قد رإى عمربن الخطاب فى ذلک ان دون الدواوین و اخر المال من سنه الى سنه و اما انا فإصنع کما صنع خلیلى رسول الله(ص) ;(3) دوستم رسول خدا(ص) چیزى را براى فردا نگه نمى داشت و ابوبکر این کار را مى کرد و[ اما] عمر بن خطاب در این کار نظر کرده و دفاتر حقوق و عطایا را تدوین کرد و مال را از این سال تا آن سال به تإخیر انداخته[ و انبار مى کرد] و اما من همان کارى را مى کنم که دوست من رسول خدا (ص) مى کردند.))
و باز مى فرماید: ((محوت دواوین العطایا و اعطیت کما کان رسول الله(ص) یعطى بالسویه و لم إجعلها دوله بین الاغنیإ(4); دفاتر حقوق و عطایا را[که به دستور عمر طبق ملاک هاى طبقاتى تعیین شده بود] از بین بردم. و مانند رسول خدا(ص) که به طور مساوى تقسیم مى کرد, آن را به مساوات تقسیم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم.))
امام صادق(ع) نیز بر تإسى از سیره پیامبر(ص) تإکید مى کند, شیوه آن حضرت را به عنوان حکم خداوند مطرح مى کند. نمونه اش جواب از سوالى درباره نحوه تقسیم بیت المال است که مى فرماید: ((هذا هو فعل رسول الله(ص) فى بدو امره(5); این[ تساوى در حقوق] همان شیوه رسول خدا(ص) در[ همان] ابتداى حکومتش است((
از جمله اوصاف مهدى(ع) نیز اداره امور بیت المال به شیوه پیامبر(ص) ذکر شده است. عبدالله بن مسعود از پیامبر(ص) در مورد اوصاف آن حضرت نقل مى کند که: ((یقسم المال بالسویه و یجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامه;([ (6مهدى (عج]( مال را طبق مساوات تقسیم مى کند و خداوند قلب هاى این امت را لبریز از بى نیازى خواهد کرد.))
O منابع مالى بیت المال
1 ـ انفال
((انفال)) عبارت است از هر مالى که اختصاص به مقام نبوت و ولایت امر دارد.(7) (یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله وللرسول);(8) ((اى پیامبر! از تو در مورد انفال سوال مى کنند, بگو: انفال مال خدا و رسول اوست.))
زمین هاى بایر, سواحل دریاها, جنگل ها, کوه ها, اموال پادشاهان, غنائم برجسته و مال بى وارث از مصادیق انفال هستند که پیامبر اکرم(ص) طبق مصلحت اسلام و مسلمین, از آن ها بهره بردارى و به مصرف مى رساند.(9)
2 ـ خمس
((خمس)) عبارت است از یک پنجم درآمد سالانه و بعضى اموال دیگر که به حاکم اسلامى تحویل داده مى شود.
(واعلموا إنما غنمتم من شیىء فإن لله خمسه و للرسول...);(10)((اى مومنان بدانید که هر چه به شما غنیمت رسد خمس آن, مال خدا و رسول اوست((.
منفعت کسب, معدن, گنج, مال حلال مخلوط به حرام, غواصى, غنیمت جنگى و زمینى که کافر ذمى از مسلمان بخرد, از مواردى است که خمس به آن تعلق مى گیرد.(11) بله در زمان پیامبر اکرم(ص) طبق تصریح مورخان و مفسران و فقهإ, خمس اختصاص به غنیمت هاى جنگى داشته است و در غیر آن, پیامبر اکرم(ص) از مردم خمس نگرفته است. گرچه بعضى از عالمان گفته اند که خمس در زمان پیامبر اکرم(ص) اختصاصى به غنایم جنگى نداشته بلکه از مطلق درآمد بوده است, و مستند خود را نامه هاى آن حضرت به قبایل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حکومت اسلام قرار داده اند و گفته اند بدون آن که جنگى میان پیامبر اکرم(ص) و قبیله اى باشد و یا قبیله اى به اذن آن حضرت جهادى کرده باشد, پیامبر اکرم(ص) از آن ها مطالبه خمس کرده است, که یک نمونه اش عبارت است از: