لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
عنوان :
بررسی میزان کتابخوانی غیردرسی دانش آموزان دوره دبیرستان در پیشرفت تحصیلی آنان
« فهرست مطالب »
مقدمه 1
بیان مساله 2
اهداف پژوهش 4
بیان مساله 4
پیشینه تحقیق 4
خانواده 8
مدرسه 10
کتابخانه های عمومی 11
آزمودنیهای پژوهش 13
تجزیه و تحلیل داده ها 13
نتیجه گیری 15
پیشنهادات 16
منابع 17
ضمایم 18
مقدمه :
میزان مطالعه و گرایش به خواندن از مهمترین شاخص های رشد و توسعه است. مطالعه یکی از عوامل موثر برای شکوفایی استعدادهای بالقوه ی انسانی برای رسیدن به کمال است در پرتو مطالعه، انسان می تواند با عقاید و افکار گذشتگان آشنا شود و راه خیر و صلاح را از راه فساد تشخیص دهد. مطالعه عامل موثری برای جلوگیری از تک بُعدی فکر کردن است و زمینه پرورش استعدادهای بشر را در ابعاد مختلف فراهم می کند.
اهمیت کتاب و فرهنگ کتابخوانی و جایگاه والای کتاب بر کسی پوشیده نیست. کتاب از دید باز یکی از مهمترین ابزار آگاهی و بصیرت به شمار آمده است. یکی از معیارهای سنجش رشد فرهنگی و فکری هر ملت و کشوری در تعداد کتابخانه ها، کتابفروشی ها، کتاب های چاپ شده و کتاب خوان های آن جامعه است. کتابخوانی و بالا بودن میزان مطالعه در جهان یکی از شاخص های توسعه یافتگی و رشد شناخته است.
با نگاهی اجمالی به پیشرفت کشورهای توسعه یافته در می یابیم که تحولات عظیم فرهنگی، اقتصادی و صنعتی آنان مرهون توجه خانواده و نظام آموزشی به مطالعه و پژوهش، توسعه و تجهینی کتابخانه ها، ایجاد فرهنگ مطالعه و ... می باشد. اما با درنظر گرفتن سابقه درخشان تاریخی و دینی کشورمان، میزان رویکرد افراد به کتاب و کتابخوانی در مقایسه با سایر جوامع در سطح پایینی قرار داد و باید اقداماتی برای ایجاد راه های مناسب ترویج مطالعه و فرهنگ کتابخوانی در کشور ما فراهم آید. عادت به مطالعه مستمر و مفید بخصوص برای جوانان یک نیاز اساسی در آموزش و پرورش کشور است. و لازم است اولیاء دانش آموزان و مسئولان دبیرستان ها دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت با هدف به هنگام کردن اطلاعات خود و آشنایی با یافته های پژوهشی محققان و متخصصان در این امر مهم اقدام نمایند. یافتن راهی مناسب برای آموزش اولیاء با شیوه های تخصصی و ترغیب و تشویق دانش آموزان به مطالعه کتب غیردرسی امری ضروری به نظر می رسد.
بیان مساله
منابع اطلاعاتی از قیبل کتاب روزنامه و مجله سبب تقویت دانش و مهرات های افراد و نیز گسترش بینش و تلتیف نگرش افراد می شود. مقایسه آمار و بیانات رسمی مسئولان فرهنگی کشور را از میزان مطالعه، نشان می دهد که جایگاه مطالعه در کشور ما نسبت به سایر ممالک توسعه یافته وضعیت مطلوبی ندارد و هنوز به مطالعه به عنوان یک نیاز مطرح دائمی نگاه نمی شود.
مدارس به عنوان یکی از نمادهای رسمی که متولی آموزش و پرورش افراد جامعه است تمام
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
درباره کتاب و کتابخوانی و انواع کتابها
عینالقضات همدانی، عارف نامی ایران متوفی به سال 525 ه.ق از مشایخ و شاگرد عمر خیام و امام محمد غزالی (برادر ابوحامد غزالی مشهور)، استادی داشته است به نام شیخ برکه همدانی که کاملاً امی و بیسواد بوده، با این حال عینالقضات سخت به او ارادت میورزیده و در نامههای خود بارها از او یاد کرده و نوشته است:
«هفت سال کم یا بیش برکه را -قدس سره- میدیدم و هرگز زهره نداشتمی که دست فراکفش او کنم.»1
البته در میان عارفان کم نیستند افرادی که استادان بیسواد و امی اما فاضل و عارف و واصل داشتهاند که میتوان به «ابوالعباس قصاب» استاد عطار، «شیخ ابوالحسن خرقانی» (425 ه.ق) و نیز شمسالدین تبریزی استاد کامل مولانا، اشاره کرد. معمولاً عرفا چیزهایی که از این عارفان نامی ولی امی یا ناشناخته، بهصورت حضوری یاد گرفتهاند، بیشتر از استادان علوم کسبی و حصولی بوده است.
هرچند کتاب به معنای اعم آن تنها به معنای اوراقی چند از کاغذ که در میان دو جلد چرمی یا مقوایی قرار دارد نیست و میتوان آن را شامل کتب انفسی، عقلی، علوی، تکوینی و... نیز دانست، اما در عصر ما آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد و فرهنگ عمومی را ارتقا میبخشد، همین مطالعه کتابهای معمولی تحریری است. اهمیت مطالعه کتاب و کتابخوانی تا بدان حد است که اگر چنین پدیدهای وجود نمیداشت، قطعاً نام بسیاری از بزرگان، از جمله همین بزرگان: برکه، شمس، خرقانی و عالمان و عارفان دیگر زنده و برجای نمیماند. چنانچه همین مشایخ اگر دارای سواد بودند و چیزی تحریر میکردند، آیندگان را بهره کاملتری میرساندند و منشأ آثار و برکات بیشتری میشدند.
ما امروزه، زندگی، شخصیت و آثار و اقوال شیخ برکه همدانی را از خلال نامههای عینالقضات همدانی یا مقالات شمس که به قلم مولانا تحریر شده، درمییابیم. اینکه شیخ برکه مفسر قرآن بوده و اگر چه عربی نمیدانست و تفسیر را نزد کسی فرا نگرفته بود، اما بهتر از مفسران عربیدان بر اسرار و معانی قرآن واقف بود، و اینکه خواجه عبدالله انصاری درباره شیخ ابوالحسن خرقانی نقل کرده: «من از خرقانی الحمدلله شنیدم که میخواند [یعنی سوره حمد را میخواند] که وی امی بود، الحمد نمیدانست گفت، و وی سید و غوث روزگار بود.»
البته فقط با نوشتجات و تحریرات آنهاست که به وجود و شخصیت این بزرگان پی میبریم.
بنابراین معنای اعم کتاب اگر هم شامل کتب انفسی و تکوینی باشد، نمیتواند چیزی از ارزش کتابهای منتشره بکاهد. فرهنگ و تمدن انسانی از دیرباز نشان داده که کتاب به هر شکل که باشد (کتیبه، سنگ نوشته، پاپیروس، استخوان، کاغذ و...) همواره جایگاه ارزنده خود را حفظ نموده است.
در دوران گذشته نیز گستردگی معنوی این واژه و اطلاق آن بر کتب انفسی و عقلی و تکوینی وجود داشته، اما با این حال بشر هیچگاه نسبت به کتاب به معنای تحریری آن بیرغبت و غافل نبود. و ادیان الهی نیز در قالب اسفار، صحف، مزامیر و کتب، به کتاب اهمیت داده و آن را ترویج نمودهاند.
چنانکه در قرآن کریم کلمه کتاب 71 بار به کار رفته است و سورهای با عنوان «قلم» نازل گشته و در آن خداوند به قلم و آنچه مینویسد سوگند خورده است.
در واقع عالمان وارسته و عارفان برجسته همواره با این دو نوع تلقی و برداشت از معنای کتاب: (تحریری و نفسانی) مواجه بودهاند، اما باز هم کتاب تحریری را فراموش نکرده و با شعر یا نثر خود آثار گرانسنگی برای آیندگان خلق نمودهاند.
جلالالدین مولوی با اینکه به شمس تبریزی ارادت میورزیده و حتی نسبت به او عشق میورزیده و ارزش او را از صد کتاب برتر دانسته و گفته:
هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشتههر عضو من از ذوقت خم عسلی گشته
با این حال چیزی از ارزش و اهمیت کتاب در نزد او نکاسته چنانکه خود میگوید: