لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سازماندهی گروههای مشارکتیدر سازمانهای یادگیرنده
چکیده
یادگیری سازمانی زمانی اتفاق می افتد که موجب تغییر عقاید و دیدگاههای موجود شده و دیدگاه جدیدی را خلق کند و ازطریق ارتباط و تعامل به تمام سطوح سازمانی منتقل شود. این انتقال ازطریق مشارکت بهتر صورت می گیرد. یادگیری مشارکتی در سازمانهای یادگیرنده که دارای ساختارهای اصلی و زیربنایی است، تاثیرات عمده خود را برجای خواهد گذاشت. روشهای یادگیری در سازمان یادگیرنده عبارت است از رشد فردی، مدلهای ذهنی، دیدگاه مشترک، یادگیری گروهی و تفکر سیستمی که هریک از این پنج شیوه به نوعی با مشخصه های اصلی یادگیری مشارکتی همخوانی پیدا می کنند.گروههای مشارکتی را می توان کارکردن مسئولانه درقالب گروههای کوچک ناهمگون برای رسیدن به هدف مشترک تعریف کرد. برای افزایش کارایی گروههای مشارکتی ساماندهی درست آن یک ضرورت است. برخی صاحبنظران در این زمینه تعیین هدفها و فعالیتهای یادگیری، تعیین ترکیب گروهی و وظایف اعضای گروه و نظارت بر رفتار اعضا، تبیین انتظارات و رفتارهای مطلوب، آموزش مهارتهای همکاری به کارکنان، راهنمایی به موقع آنان و ارزشیابی از کارگروهی مشارکتی پس از اجرا را موردتاکید قرار دادهاند. در ساماندهی گروههای مشارکتی بهتر است کار با گروههای دونفری و موضوعات آشنا شروع شود، برنامه زمان بندی شده موردتوجه قرار گیرد و فلسفه گروه مشارکتی همراه با مهارتهای کارکردن به شیوه مشارکتی برای کارکنان توضیح داده شود. تحقیقات نشان می دهد که بهترین ترکیب گروهی چهار تا شش نفر است. پژوهشها بر ناهمگون بودن این ترکیب تاکید کرده اند.
دکتر محمدرضا کرامتیMkeramati,47@yahoo.com
مقدمه از نقطه نظر فردی، یادگیری، دسترسی به اطلاعات، درک آن و کسب مهارتهاست. از نقطه نظر سازمانی، یادگیری بر بدست آوردن سنتها، دیدگاهها، استراتژیها و انتقال دادن دانش متمرکز است. در هر دو دیدگاه یادگیری با کشف، ابداع، تشخیص، خلاقیّت، کشف و تولید دانش جدید همراه است.یادگیری از دیدگاه سازمانی زمانی اتفاق میافتد که اطلاعات جمعآوری و به منظور تولید و گسترش حقایق جدید تجزیه و تحلیل شود، موجب تغییر عقاید و دیدگاههای موجود شود، دیدگاه جدیدی را خلق کرده و آن را از طریق ارتباط، تدریس و گفتگو و تعامل به تمام سطوح سازمانی منتقل کند. این تعامل از طریق تشکیل حلقههای کیفیت در سازمانها، بهتر صورت میگیرد. به اعتقاد کارشناسان کارکنانی که از طریق گروههای کاری کار می کنند از کارکردن لذت بیشتری می برند. زیرا آنها به جای اینکه شنونده صرف باشند فعالانه در جریان یادگیری مشارکت می کنند وخود را مسئول یادگیری خویش میدانند. (گاردنر وجولر، 2000 ) از جمله روشهای فعالی که امروزه توجه صاحبنظران را به خود جلب کرده است، تشکیل گروههای مشارکتی در سازمانها است.این رویکرد در صورتی که به درستی ساماندهی و اجرا شود می تواند اثرات مثبتی داشته باشد .حال سوال اساسی این است که چگونه می توان از طریق این رویکرد از زمان در دسترس استفاده بهینه کرد؟ چگونه و چه زمانی کارکنان از راهنمایی و کمک مدیر بهره مند شوند ؟ چگونه کارکنان به طور اثر بخش با یکدیگر کار کنند؟ کدام ترکیب گروهی ایده آل است ؟ چگونه می توان یک تیم موثر تشکیل داد ؟ این تیم چه مشخصه هایی را باید دارا باشد و چه وظایفی را باید انجام دهد ؟ این مقاله درصدد است تا با اشاره به نظرگاههای جدید ، زمینه پاسخگویی به سوالات فوق را فراهم ساخته و بستر مناسب را برای ساماندهی کار گروهی مشارکتی در سازمانها فراهم سازد .
سازمان یادگیرندهیادگیری عامل کلیدی مورد نیاز سازمانی است که میخواهد در دنیای جدید اقتصادی پا برجا بماند. سازمانهای بزرگ همواره در این اندیشه هستند که چگونه به گسترش دانش در سازمان بپردازند. زیرا دریافتهاند که یادگیری مانند کاتالیزور عمل میکند. در سازمانهایی که سیستم مدیریت دانش به خوبی اعمال شده است، یادگیری افراد در خود سازمان صورت میگیرد و تغییر دیدگاه افراد در قالب تغییرات رسمی و غیررسمی عملکرد سازمان منعکس میشود. دانش وقتی که بین همگان تقسیم شود ثمردهی بیشتری دارد. یک سازمان یادگیرنده، سازمانی است که مدام توانایی خود را صرف ساخت آینده میکند. روشهای جدید را میآموزد و راههای قدیمی انجام کار را فراموش میکند.سازمان یادگیرنده سازمانی است که یادگیری را برای تمام اعضا تسهیل میکند و مداوم آن را انتقال میدهد. همچنین به وجود آورنده دیدگاههای جدید است. این سازمان مکانی است که در آن افراد مرتباً توانایی خود را در جهت خلق هر آنچه که میل به خلق آن دارند افزایش می دهند، مدلهای جدید یادگیری را فراگرفته و یاد میگیرند که چگونه بیاموزند. محل آزمایش مداوم تجربهها، انتقال آنها و ربط دادن آن به هدف اصلی است .یک سازمان یادگیرنده سازمانی است که شیوههای انجام کار را هدایت میکند، به آموزش کارکنان اهمیت میدهد، به کارکنان یادآور میشود که همواره علاقهمند فراگیری باشند، گروههای کاری را تشکیل میدهد، بر ریسک تأکید و از سرزنش کردن دوری میکند، با کارکنان ارتباط همه جانبهای برقرار میکند و اطلاعات لازم را به موقع در اختیارشان قرار میدهد، به آنها میآموزد که قدرت تصمیمگیری واقعبینانه را در خود توسعه دهند، از ایدههای جدید استقبال میکند، با سرعت زیاد آییننامهها و بخشنامهها را معرفی میکند، ارباب رجوع خود را میشناسد و مستقیماً با آنها وارد گفتگو میشود، بازخوردهای مثبت را به همه کارکنان به طور مستمر ارائه می دهد و تنبیهها را به حداقل میرساند، آگاهی و شناخت را سرلوحه رشد حرفهای کارکنان قرار میدهد، به پروندهها در حداقل زمان ممکن رسیدگی میکند، رضایت و غرور کارکنان را تقویت میکند، برای پرهیز از خودمحوری قدرت را به طور تقریباً منطقی در سراسر سازمان توزیع میکند، بر اطلاعات مستند تکیه دارد نه بر فرضها و دهنبینیها، از تجارب خود و گذشتگان به خوبی درس میگیرد و ارزش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
سازماندهی گروههای مشارکتیدر سازمانهای یادگیرنده
چکیده
یادگیری سازمانی زمانی اتفاق می افتد که موجب تغییر عقاید و دیدگاههای موجود شده و دیدگاه جدیدی را خلق کند و ازطریق ارتباط و تعامل به تمام سطوح سازمانی منتقل شود. این انتقال ازطریق مشارکت بهتر صورت می گیرد. یادگیری مشارکتی در سازمانهای یادگیرنده که دارای ساختارهای اصلی و زیربنایی است، تاثیرات عمده خود را برجای خواهد گذاشت. روشهای یادگیری در سازمان یادگیرنده عبارت است از رشد فردی، مدلهای ذهنی، دیدگاه مشترک، یادگیری گروهی و تفکر سیستمی که هریک از این پنج شیوه به نوعی با مشخصه های اصلی یادگیری مشارکتی همخوانی پیدا می کنند.گروههای مشارکتی را می توان کارکردن مسئولانه درقالب گروههای کوچک ناهمگون برای رسیدن به هدف مشترک تعریف کرد. برای افزایش کارایی گروههای مشارکتی ساماندهی درست آن یک ضرورت است. برخی صاحبنظران در این زمینه تعیین هدفها و فعالیتهای یادگیری، تعیین ترکیب گروهی و وظایف اعضای گروه و نظارت بر رفتار اعضا، تبیین انتظارات و رفتارهای مطلوب، آموزش مهارتهای همکاری به کارکنان، راهنمایی به موقع آنان و ارزشیابی از کارگروهی مشارکتی پس از اجرا را موردتاکید قرار دادهاند. در ساماندهی گروههای مشارکتی بهتر است کار با گروههای دونفری و موضوعات آشنا شروع شود، برنامه زمان بندی شده موردتوجه قرار گیرد و فلسفه گروه مشارکتی همراه با مهارتهای کارکردن به شیوه مشارکتی برای کارکنان توضیح داده شود. تحقیقات نشان می دهد که بهترین ترکیب گروهی چهار تا شش نفر است. پژوهشها بر ناهمگون بودن این ترکیب تاکید کرده اند.
دکتر محمدرضا کرامتیMkeramati,47@yahoo.com
مقدمه از نقطه نظر فردی، یادگیری، دسترسی به اطلاعات، درک آن و کسب مهارتهاست. از نقطه نظر سازمانی، یادگیری بر بدست آوردن سنتها، دیدگاهها، استراتژیها و انتقال دادن دانش متمرکز است. در هر دو دیدگاه یادگیری با کشف، ابداع، تشخیص، خلاقیّت، کشف و تولید دانش جدید همراه است.یادگیری از دیدگاه سازمانی زمانی اتفاق میافتد که اطلاعات جمعآوری و به منظور تولید و گسترش حقایق جدید تجزیه و تحلیل شود، موجب تغییر عقاید و دیدگاههای موجود شود، دیدگاه جدیدی را خلق کرده و آن را از طریق ارتباط، تدریس و گفتگو و تعامل به تمام سطوح سازمانی منتقل کند. این تعامل از طریق تشکیل حلقههای کیفیت در سازمانها، بهتر صورت میگیرد. به اعتقاد کارشناسان کارکنانی که از طریق گروههای کاری کار می کنند از کارکردن لذت بیشتری می برند. زیرا آنها به جای اینکه شنونده صرف باشند فعالانه در جریان یادگیری مشارکت می کنند وخود را مسئول یادگیری خویش میدانند. (گاردنر وجولر، 2000 ) از جمله روشهای فعالی که امروزه توجه صاحبنظران را به خود جلب کرده است، تشکیل گروههای مشارکتی در سازمانها است.این رویکرد در صورتی که به درستی ساماندهی و اجرا شود می تواند اثرات مثبتی داشته باشد .حال سوال اساسی این است که چگونه می توان از طریق این رویکرد از زمان در دسترس استفاده بهینه کرد؟ چگونه و چه زمانی کارکنان از راهنمایی و کمک مدیر بهره مند شوند ؟ چگونه کارکنان به طور اثر بخش با یکدیگر کار کنند؟ کدام ترکیب گروهی ایده آل است ؟ چگونه می توان یک تیم موثر تشکیل داد ؟ این تیم چه مشخصه هایی را باید دارا باشد و چه وظایفی را باید انجام دهد ؟ این مقاله درصدد است تا با اشاره به نظرگاههای جدید ، زمینه پاسخگویی به سوالات فوق را فراهم ساخته و بستر مناسب را برای ساماندهی کار گروهی مشارکتی در سازمانها فراهم سازد .
سازمان یادگیرندهیادگیری عامل کلیدی مورد نیاز سازمانی است که میخواهد در دنیای جدید اقتصادی پا برجا بماند. سازمانهای بزرگ همواره در این اندیشه هستند که چگونه به گسترش دانش در سازمان بپردازند. زیرا دریافتهاند که یادگیری مانند کاتالیزور عمل میکند. در سازمانهایی که سیستم مدیریت دانش به خوبی اعمال شده است، یادگیری افراد در خود سازمان صورت میگیرد و تغییر دیدگاه افراد در قالب تغییرات رسمی و غیررسمی عملکرد سازمان منعکس میشود. دانش وقتی که بین همگان تقسیم شود ثمردهی بیشتری دارد. یک سازمان یادگیرنده، سازمانی است که مدام توانایی خود را صرف ساخت آینده میکند. روشهای جدید را میآموزد و راههای قدیمی انجام کار را فراموش میکند.سازمان یادگیرنده سازمانی است که یادگیری را برای تمام اعضا تسهیل میکند و مداوم آن را انتقال میدهد. همچنین به وجود آورنده دیدگاههای جدید است. این سازمان مکانی است که در آن افراد مرتباً توانایی خود را در جهت خلق هر آنچه که میل به خلق آن دارند افزایش می دهند، مدلهای جدید یادگیری را فراگرفته و یاد میگیرند که چگونه بیاموزند. محل آزمایش مداوم تجربهها، انتقال آنها و ربط دادن آن به هدف اصلی است .یک سازمان یادگیرنده سازمانی است که شیوههای انجام کار را هدایت میکند، به آموزش کارکنان اهمیت میدهد، به کارکنان یادآور میشود که همواره علاقهمند فراگیری باشند، گروههای کاری را تشکیل میدهد، بر ریسک تأکید و از سرزنش کردن دوری میکند، با کارکنان ارتباط همه جانبهای برقرار میکند و اطلاعات لازم را به موقع در اختیارشان قرار میدهد، به آنها میآموزد که قدرت تصمیمگیری واقعبینانه را در خود توسعه دهند، از ایدههای جدید استقبال میکند، با سرعت زیاد آییننامهها و بخشنامهها را معرفی میکند، ارباب رجوع خود را میشناسد و مستقیماً با آنها وارد گفتگو میشود، بازخوردهای مثبت را به همه کارکنان به طور مستمر ارائه می دهد و تنبیهها را به حداقل میرساند، آگاهی و شناخت را سرلوحه رشد حرفهای کارکنان قرار میدهد، به پروندهها در حداقل زمان ممکن رسیدگی میکند، رضایت و غرور کارکنان را تقویت میکند، برای پرهیز از خودمحوری قدرت را به طور تقریباً منطقی در سراسر سازمان توزیع میکند، بر اطلاعات مستند تکیه دارد نه بر فرضها و دهنبینیها، از تجارب خود و گذشتگان به خوبی درس میگیرد و ارزش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شیوه های رفتاری در گروههای مختلف
معرفی
شیوه های رفتاری در کار گروهی به طور گسترده بروز می کند و نمایان می شود یکی از دلایل این نمایانی یا شهرت پیدا کردن تاکید کردن روی این موضوع است که این روشها روی آموزش مهارتهای خود اداره خودمحوری کردن مراجعه کنندگان و بیماران می تواند پیاده شود آنها می توانند از این روشها برای کنترل زندگی شان، رفتارشان به طور موثر با مشکلات حال و آینده استفاده کنند، و وظایفشان را به خوبی بدون ادامه روان درمانی انجام دهند. نویسندگان با یک مبدا رفتاری، همانند واتسون و تارپ(2002)، کتابهایی را به موضوع کمک کردن به مردم در زمینه رفتار شخصی یا رفتار خود محوری اختصاص داده اند. این هدف از طریق تنوع های وسیع و گسترده، در مورد تکنیکهای شناختی و رفتاری با مبدا عملی انجام می شد. اکثر این تکنیکهای درمانی مراحلی هستند که مراجعه کنندگان می توانند برای حل مشکلات درون شخصیتی، احساسی و تصمیم گیری روی خودشان پیاده کنند و انجام دهند.
- اصطلاح روان درمانی رفتار به کاربرد چند مرحله و تکنیک اشاره می کند که از یک متغیر در تئوریهای یادگیری ریشه گرفته است. برای اینکه هیچ تئوری به تنهایی تمرینهای روان درمانی موقتی را تایید نمی کند، هیچ مدل گروهی تنها وجود ندارد. که به معنای دقیق کلمه بتواند گروه رفتاری نامیده شود بعلاوه، انواع گوناگونی از گروهها هستند که روی یادگیری و رفتاری کار می کنند. رفتار درمانی بهترین روش و مفهوم تصور شده به عنوان یک اصل عمومی برای تمرینهای کلینیکی است که به روشهای تجربی به منظور مطالعه رفتار بستگی دارد. یک فرض اساسی از پیش بینی های رفتاری این است که اکثر رفتارهای مشکل ساز، رفتارهای شناختی و احساسی هستند که یاد گرفته شده اند و می توانند توسط یادگیری رفتارهای جدید اصلاح شوند، این روش اغلب"روان درمانی" نامیده می شود. برای اینکه آن بیشتر به طور خاص یک تجربه تحصیلی است، افراد در یک مرحله آموزش و یادگیری قرار دارند و به آنها یاد داده می شود که چطور یک منظره یا ژرف نمایی جدیدی را روی راههای یادگیری باز کشد و آن را گسترش دهند- آنها تشویق می شوند تا در زمینه رفتارهای موثر، شناختی و احساسی بیشتر تلاش کنند، همچنین مشکلات ممکن است مربوط به نقص مهارتها، رفتارهای سازگار یا هماهنگ، یا استراتژی های شناختی باشد که یاد گرفته نشده اند و بیماران می توانند این مهارتها را با شرکت کردن در تجربه های کسب شده تقلید کنند بسیاری از تکنیکهای به کار گرفته شده توسط گردهمایی با صداهای متفاوت(همانند روان درمانی، رفتارهای احساسی، عقلانی، به روان درمانی شناختی، روان درمانی واقعیت و تجزیه و تحلیل کاری یا اجرایی). این فرض اساسی روان درمانی گروه، به عنوان یک مرحله تحصیلی به حساب می آید و آنها به ارزشیابی یادگیری و آموزش که در یک گروه به ارث برده شده تاکید می کنند.
- فرض دیگر از مبدا رفتاری این است که رفتارهایی که بیماران بیان می کنند خود بیماری است(نه این که اساسا نشانه بیماری باشد. راه حل های موفقیت آمیز از این رفتارهای مشکلساز حل دوباره مشکل است، و یک سری جدید از بیماریها به طور ضروری بوجود نیامده است. این چشم انداز رفتاری در تضاد با شیوه های است که مبدا ارتباطی و شناختی دارند که تاکید خاصی روی بیماران برای شناخت بیماری و مشکلاتشان دارند که به عنوان یک شرط لازم برای تغییر در آنها است. در حالیکه روشهای مبدا شناختی فرض می کنند که اگر بیماران سرشت و علت علائم بیماری شان را بفهمند، آنها بهتر قادر به کنترل زندگیشان هستند. شیوه های رفتاری گمان می کند که تغییرات بدون شناخت هم می تواند انجام شود. روان درمانان رفتاری روی این مقاله کار می کنند که تغییر در رفتار می تواند قبل از شناخت خود شخص اتفاق بیافتد و تغییرات رفتاری می تواند به سطح وسیع تری از خود شناختی منتهی شود. پیشروان گروه رفتاری ممکن است استراتژی هایی را از نقطه نظر تئوریکی گوناگون توسعه دهند، طوری تهیه و تنظیم شده اند که اثراتشان در اهداف جلسه روان درمانی می تواند شرح داده شود این پیشروان پیشرفتهای اعضای گروه را از طریق مجموعه در حال تکوین از اطلاعات قبل، در طول و بعد از تمام مداخله ها دنبال می کنند. چنین روش هر دو گروه پیشبرد اعضا را با اظهار نظرهای مداوم درباره پیشرفتهای درمانی آماده می کنند. در این روش، الگوی رفتاری هم یک پزشک بالینی و هم دانشمندان است که به بررسی اثربخشی تکنیکهایش می پردازد.
- گروههای رفتاری از یک بینش رفتاری به یک تنوع وسیعی از مداخله ها کشیده می شوند که از تئوریهای یادگیری اجتماعی مشتق شده اند. و برای بیشتر قسمتها، آن گروههای شناخت رفتاری هستند تا گروههای روان درمانی رفتاری که به طور سنتی شکل گرفته اند. شیوه درمان شناختی برای گروهها اکنون رشته اصلی روان درمانی رفتار موقتی را بازگو می کند. از اوایل سال 1970، حرکت های رفتاری توسعه پیدا کرد تا به عوامل شناختی یک نقش اصلی در تشخیص و معالجه مشکلات رفتاری بدهد وقتی که فوریت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شیوه های رفتاری در گروههای مختلف
معرفی
شیوه های رفتاری در کار گروهی به طور گسترده بروز می کند و نمایان می شود یکی از دلایل این نمایانی یا شهرت پیدا کردن تاکید کردن روی این موضوع است که این روشها روی آموزش مهارتهای خود اداره خودمحوری کردن مراجعه کنندگان و بیماران می تواند پیاده شود آنها می توانند از این روشها برای کنترل زندگی شان، رفتارشان به طور موثر با مشکلات حال و آینده استفاده کنند، و وظایفشان را به خوبی بدون ادامه روان درمانی انجام دهند. نویسندگان با یک مبدا رفتاری، همانند واتسون و تارپ(2002)، کتابهایی را به موضوع کمک کردن به مردم در زمینه رفتار شخصی یا رفتار خود محوری اختصاص داده اند. این هدف از طریق تنوع های وسیع و گسترده، در مورد تکنیکهای شناختی و رفتاری با مبدا عملی انجام می شد. اکثر این تکنیکهای درمانی مراحلی هستند که مراجعه کنندگان می توانند برای حل مشکلات درون شخصیتی، احساسی و تصمیم گیری روی خودشان پیاده کنند و انجام دهند.
- اصطلاح روان درمانی رفتار به کاربرد چند مرحله و تکنیک اشاره می کند که از یک متغیر در تئوریهای یادگیری ریشه گرفته است. برای اینکه هیچ تئوری به تنهایی تمرینهای روان درمانی موقتی را تایید نمی کند، هیچ مدل گروهی تنها وجود ندارد. که به معنای دقیق کلمه بتواند گروه رفتاری نامیده شود بعلاوه، انواع گوناگونی از گروهها هستند که روی یادگیری و رفتاری کار می کنند. رفتار درمانی بهترین روش و مفهوم تصور شده به عنوان یک اصل عمومی برای تمرینهای کلینیکی است که به روشهای تجربی به منظور مطالعه رفتار بستگی دارد. یک فرض اساسی از پیش بینی های رفتاری این است که اکثر رفتارهای مشکل ساز، رفتارهای شناختی و احساسی هستند که یاد گرفته شده اند و می توانند توسط یادگیری رفتارهای جدید اصلاح شوند، این روش اغلب"روان درمانی" نامیده می شود. برای اینکه آن بیشتر به طور خاص یک تجربه تحصیلی است، افراد در یک مرحله آموزش و یادگیری قرار دارند و به آنها یاد داده می شود که چطور یک منظره یا ژرف نمایی جدیدی را روی راههای یادگیری باز کشد و آن را گسترش دهند- آنها تشویق می شوند تا در زمینه رفتارهای موثر، شناختی و احساسی بیشتر تلاش کنند، همچنین مشکلات ممکن است مربوط به نقص مهارتها، رفتارهای سازگار یا هماهنگ، یا استراتژی های شناختی باشد که یاد گرفته نشده اند و بیماران می توانند این مهارتها را با شرکت کردن در تجربه های کسب شده تقلید کنند بسیاری از تکنیکهای به کار گرفته شده توسط گردهمایی با صداهای متفاوت(همانند روان درمانی، رفتارهای احساسی، عقلانی، به روان درمانی شناختی، روان درمانی واقعیت و تجزیه و تحلیل کاری یا اجرایی). این فرض اساسی روان درمانی گروه، به عنوان یک مرحله تحصیلی به حساب می آید و آنها به ارزشیابی یادگیری و آموزش که در یک گروه به ارث برده شده تاکید می کنند.
- فرض دیگر از مبدا رفتاری این است که رفتارهایی که بیماران بیان می کنند خود بیماری است(نه این که اساسا نشانه بیماری باشد. راه حل های موفقیت آمیز از این رفتارهای مشکلساز حل دوباره مشکل است، و یک سری جدید از بیماریها به طور ضروری بوجود نیامده است. این چشم انداز رفتاری در تضاد با شیوه های است که مبدا ارتباطی و شناختی دارند که تاکید خاصی روی بیماران برای شناخت بیماری و مشکلاتشان دارند که به عنوان یک شرط لازم برای تغییر در آنها است. در حالیکه روشهای مبدا شناختی فرض می کنند که اگر بیماران سرشت و علت علائم بیماری شان را بفهمند، آنها بهتر قادر به کنترل زندگیشان هستند. شیوه های رفتاری گمان می کند که تغییرات بدون شناخت هم می تواند انجام شود. روان درمانان رفتاری روی این مقاله کار می کنند که تغییر در رفتار می تواند قبل از شناخت خود شخص اتفاق بیافتد و تغییرات رفتاری می تواند به سطح وسیع تری از خود شناختی منتهی شود. پیشروان گروه رفتاری ممکن است استراتژی هایی را از نقطه نظر تئوریکی گوناگون توسعه دهند، طوری تهیه و تنظیم شده اند که اثراتشان در اهداف جلسه روان درمانی می تواند شرح داده شود این پیشروان پیشرفتهای اعضای گروه را از طریق مجموعه در حال تکوین از اطلاعات قبل، در طول و بعد از تمام مداخله ها دنبال می کنند. چنین روش هر دو گروه پیشبرد اعضا را با اظهار نظرهای مداوم درباره پیشرفتهای درمانی آماده می کنند. در این روش، الگوی رفتاری هم یک پزشک بالینی و هم دانشمندان است که به بررسی اثربخشی تکنیکهایش می پردازد.
- گروههای رفتاری از یک بینش رفتاری به یک تنوع وسیعی از مداخله ها کشیده می شوند که از تئوریهای یادگیری اجتماعی مشتق شده اند. و برای بیشتر قسمتها، آن گروههای شناخت رفتاری هستند تا گروههای روان درمانی رفتاری که به طور سنتی شکل گرفته اند. شیوه درمان شناختی برای گروهها اکنون رشته اصلی روان درمانی رفتار موقتی را بازگو می کند. از اوایل سال 1970، حرکت های رفتاری توسعه پیدا کرد تا به عوامل شناختی یک نقش اصلی در تشخیص و معالجه مشکلات رفتاری بدهد وقتی که فوریت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .doc :
شیوه های رفتاری در گروههای مختلف
معرفی
شیوه های رفتاری در کار گروهی به طور گسترده بروز می کند و نمایان می شود یکی از دلایل این نمایانی یا شهرت پیدا کردن تاکید کردن روی این موضوع است که این روشها روی آموزش مهارتهای خود اداره خودمحوری کردن مراجعه کنندگان و بیماران می تواند پیاده شود آنها می توانند از این روشها برای کنترل زندگی شان، رفتارشان به طور موثر با مشکلات حال و آینده استفاده کنند، و وظایفشان را به خوبی بدون ادامه روان درمانی انجام دهند. نویسندگان با یک مبدا رفتاری، همانند واتسون و تارپ(2002)، کتابهایی را به موضوع کمک کردن به مردم در زمینه رفتار شخصی یا رفتار خود محوری اختصاص داده اند. این هدف از طریق تنوع های وسیع و گسترده، در مورد تکنیکهای شناختی و رفتاری با مبدا عملی انجام می شد. اکثر این تکنیکهای درمانی مراحلی هستند که مراجعه کنندگان می توانند برای حل مشکلات درون شخصیتی، احساسی و تصمیم گیری روی خودشان پیاده کنند و انجام دهند.
- اصطلاح روان درمانی رفتار به کاربرد چند مرحله و تکنیک اشاره می کند که از یک متغیر در تئوریهای یادگیری ریشه گرفته است. برای اینکه هیچ تئوری به تنهایی تمرینهای روان درمانی موقتی را تایید نمی کند، هیچ مدل گروهی تنها وجود ندارد. که به معنای دقیق کلمه بتواند گروه رفتاری نامیده شود بعلاوه، انواع گوناگونی از گروهها هستند که روی یادگیری و رفتاری کار می کنند. رفتار درمانی بهترین روش و مفهوم تصور شده به عنوان یک اصل عمومی برای تمرینهای کلینیکی است که به روشهای تجربی به منظور مطالعه رفتار بستگی دارد. یک فرض اساسی از پیش بینی های رفتاری این است که اکثر رفتارهای مشکل ساز، رفتارهای شناختی و احساسی هستند که یاد گرفته شده اند و می توانند توسط یادگیری رفتارهای جدید اصلاح شوند، این روش اغلب"روان درمانی" نامیده می شود. برای اینکه آن بیشتر به طور خاص یک تجربه تحصیلی است، افراد در یک مرحله آموزش و یادگیری قرار دارند و به آنها یاد داده می شود که چطور یک منظره یا ژرف نمایی جدیدی را روی راههای یادگیری باز کشد و آن را گسترش دهند- آنها تشویق می شوند تا در زمینه رفتارهای موثر، شناختی و احساسی بیشتر تلاش کنند، همچنین مشکلات ممکن است مربوط به نقص مهارتها، رفتارهای سازگار یا هماهنگ، یا استراتژی های شناختی باشد که یاد گرفته نشده اند و بیماران می توانند این مهارتها را با شرکت کردن در تجربه های کسب شده تقلید کنند بسیاری از تکنیکهای به کار گرفته شده توسط گردهمایی با صداهای متفاوت(همانند روان درمانی، رفتارهای احساسی، عقلانی، به روان درمانی شناختی، روان درمانی واقعیت و تجزیه و تحلیل کاری یا اجرایی). این فرض اساسی روان درمانی گروه، به عنوان یک مرحله تحصیلی به حساب می آید و آنها به ارزشیابی یادگیری و آموزش که در یک گروه به ارث برده شده تاکید می کنند.
- فرض دیگر از مبدا رفتاری این است که رفتارهایی که بیماران بیان می کنند خود بیماری است(نه این که اساسا نشانه بیماری باشد. راه حل های موفقیت آمیز از این رفتارهای مشکلساز حل دوباره مشکل است، و یک سری جدید از بیماریها به طور ضروری بوجود نیامده است. این چشم انداز رفتاری در تضاد با شیوه های است که مبدا ارتباطی و شناختی دارند که تاکید خاصی روی بیماران برای شناخت بیماری و مشکلاتشان دارند که به عنوان یک شرط لازم برای تغییر در آنها است. در حالیکه روشهای مبدا شناختی فرض می کنند که اگر بیماران سرشت و علت علائم بیماری شان را بفهمند، آنها بهتر قادر به کنترل زندگیشان هستند. شیوه های رفتاری گمان می کند که تغییرات بدون شناخت هم می تواند انجام شود. روان درمانان رفتاری روی این مقاله کار می کنند که تغییر در رفتار می تواند قبل از شناخت خود شخص اتفاق بیافتد و تغییرات رفتاری می تواند به سطح وسیع تری از خود شناختی منتهی شود. پیشروان گروه رفتاری ممکن است استراتژی هایی را از نقطه نظر تئوریکی گوناگون توسعه دهند، طوری تهیه و تنظیم شده اند که اثراتشان در اهداف جلسه روان درمانی می تواند شرح داده شود این پیشروان پیشرفتهای اعضای گروه را از طریق مجموعه در حال تکوین از اطلاعات قبل، در طول و بعد از تمام مداخله ها دنبال می کنند. چنین روش هر دو گروه پیشبرد اعضا را با اظهار نظرهای مداوم درباره پیشرفتهای درمانی آماده می کنند. در این روش، الگوی رفتاری هم یک پزشک بالینی و هم دانشمندان است که به بررسی اثربخشی تکنیکهایش می پردازد.
- گروههای رفتاری از یک بینش رفتاری به یک تنوع وسیعی از مداخله ها کشیده می شوند که از تئوریهای یادگیری اجتماعی مشتق شده اند. و برای بیشتر قسمتها، آن گروههای شناخت رفتاری هستند تا گروههای روان درمانی رفتاری که به طور سنتی شکل گرفته اند. شیوه درمان شناختی برای گروهها اکنون رشته اصلی روان درمانی رفتار موقتی را بازگو می کند. از اوایل سال 1970، حرکت های رفتاری توسعه پیدا کرد تا به عوامل شناختی یک نقش اصلی در تشخیص و معالجه مشکلات رفتاری بدهد وقتی که فوریت و