لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 55
نگاهی به کلاه پارسیان
شناسایی کلاههای گوناگون اقوام مختلف تاریخی و باستانی، مبحثی است بسیار شیرین و جالب زیرا در طی مطالعه آن، نکات سودمندی مطرح و روشن میگردد که از دیده تاریخ پوشاک و تاریخ تمدن یک ملت بسیار مهم و ارزنده است و اعتقادات، تشکیلات، ابتکارات و پیشرفتهای آنان را در راه زندگانی نشان می دهد بدین منظور ما در این شماره بخشی از تاریخ پوشاک پارسیان را که همه از روی مدارک محکم تاریخی و باستانی تهیه شده است منعکس می کنیم و امیدواریم بتوانیم در آینده نیز از اینگونه مباحث علمی و فنی که از تاریخ تمدن و باستان شناسی ایران دارای اهمیت بسیار می باشد، بررسی کنیم.
تاریخ استعمال کلاه و هرچه بدان ماند، به منظور پوشاندن و نگاهداری سر و صورت از سوز سرما و گرما و حوادث طبیعی دیگر، به روزگاران بسیار کهن باز می گردد، و حتی مدارکی موجود است که نشان میدهد، مردمان وحشی غارنشین نیز کلاههایی از پشم و پوست جانوران ساخته، بسر می نهادهاند.
اقوام باستانی، گذشته از اینکه از کلاه برای پوشاک استفاده میکردند، از آن برای آرایش سر و صورت و نمایش خصوصیات قومی و نژادی و مذهبی و صنفی نیز سود میجستند، و از همان زمانها، این بخش از پوشاک آدمی، نسبت به دیگر بخشها، دارای ارج مخصوص و فراوانی بود و به آن با دیده دیگری مینگریستند، چنانکه هنوز هم آثار این توجه در میان بسیاری از اقوام جهان بازمانده، و کلاه در نزد آنان احترام مخصوصی دارد.
از زمانهای بسیار قدیم، نوه مخصوصی از کلاه فرمانروایان و پادشاهان که «تاج» نامیده میشود، رمز و نشانهیی از قدرت و مقام و افتخارات پوشیده آن بود و در ایران نیز از همان زمان باستان، تاج شاهان دارای معنای خاصی بود بدینسان که شکل افسر شاهنشاهان نماینده کره آسمان و خورشید، تابش و درخشش گوهر های گوناگون آن نشانهیی از آتش یعنی سرچشمه زندگانی جاودانی بشر بود.
جلوه و جمال تاج و چگونگی آن بیشتر با مقام دینی سلطنت ارتباط داشت و هر یک از بخشها و اشکال و نقوش آن با عقاید مذهبی آن زمان بستگی داشت و به همین علت است که اغلب در ایران آن را بصورت کنونی کره آسمانی ساخته و علائمی از ماه و خورشید و ستارگان و یا رموز مذهبی بر آن نصب می کردند. تاج کنگره دار شاهنشاهان هخامنشی نیز چنان که خواهیم دید بصورت برج و باروی شهر یا کاخ و معبد ساخته می شد و رمز و علامت قدت و حکومت و شهریاری بود. موضوع بستگی تاج به امر سلطنت چنان است که رفته رفته خود شکل تاج و افسر، رمزی از برای مقام سلطنت و پادشاهی گردید، برای نمایش این معنی بکار میرود.
تاجها را معمولاً فرمانروایان و شاهنشاهان بسر مینهادند وی از نیم تاجها و دیهیمها و پیشانی بندها، شاهزادگان و بزرگان و نجبا استفاده می کردند و اصولاً تاج درمیان اقوام مختلف جهان بر دو گونه بوده است یکی «تاج بسته» که دارای کلگی و طاق است و آرایشهایی از زر و زیور بر روی قبه و لبه و دیواره آن انجام میگیرد و سنگها و نگینهای گرانبهای رنگین بر آن افزوده میشود و دیگری «تاج باز » که بدون کلگی و روباز است و گاهی تنها دو بست متقاطع از بالا ، دیواره آن را بهم میپیوندد و آن همان است که ما در این گفتار نیم تاج و دیهیم نامیدهایم .
در دربار هخامنشیان نیز مانند تیرههای باستانی دیگر ، ارجدارترین بخش پوشاک شاهنشاهان تاج آنان بود و همیشه یکی از بزرگان معتبر پارسی برای پاسداری و نگهبانی آن گمارده میشد و چنانچه از مطالب تاریخی مربوط به آن زمان بر میآید، استعمال منغیر حق تاج مانند پوشیده جامه مخصوص شاهنشاهان، یک گناه نابخشودنی بشمار میرفت و هر کس مبادرت به این کار میکرد، بیگمان سر و گردن خود را حواله تیغ دژخیم میساخت.
کوتاه سخن آنکه، در شاهنشاهی هخامنشی گذشته از کلاههای گوناگونی که مردم و نژادها و تیرههای مختلف شاهنشاهی بسر میگذاشتند، خود پارسیان نیز در زمان و مکان و منصبهای مختلف از کلاههای گوناگون استفاده میکردند و طبقات گوناگون مردم پارس از شاهنشاهان گرفته تا بزرگان و کارگزاران و لشکریان و توده مردم همه از این رهگذر، جدائیهایی با هم داشتند که اینک شرح مفصل هر کدام در این گفتار خواهد آمد:
تاج شاهنشاهان هخامنشی
شاهنشاهان هخامنشی در مواقع مخصوص از جمله هنگام نشستن بر اورنگ شاهنشاهی و بار دادن بزرگان و فرستادگان کشورهای دیگر و برخی مراسم ملی و مذهبی کلاه زرین بلند و کنگرهداری بر سر مینهادند که برخی از تاریخ نویسان یونانی از زبان پارسیان آنگاه «کوداریس»(kydaris) یا «سیداریس» (Cidaris) نامیده اند لیک هرودت و پلوتارخ آن را «تیاره» (Tiara) نوشتهاند.
از قرائن و آثاری که در نقوش تخت جمشید باز مانده است چنین پیداست که این تاج از ورقههای زر ساخته میشده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
بررسی وضعیت سنگ آهن در ایران و جهان
براساس آخرین آمارهای منتشر شده از سوی صندوق بین المللی پول و اعتبار، 98 درصد از سنگ آهن دنیا برای تولید آهن و فولاد بکار برده می شود، بطور میانگین برای تولید یک تن فولاد، حدود 1600 کیلوگرم سنگ آهن مورد نیاز می باشد. براساس برنامه توسعه اقتصادی و صنعتی کشور تا پایان سال 1388 تولید فولاد ایران می بایست به 28 میلیون تن افزایش یابد که سرمایه گذاری های جدید در بخش معدن می بایست پاسخگوی این میزان تولید فولاد در کشور باشد. مجموع ذخائر و منابع سنگ آهن در ایران حدود 4/4 میلیارد تن ذخیره تثبیت شده و 4/6 میلیارد تن ذخیره احتمالی است که در دهه های آینده وارد چرخه مصرفی صنایع فولاد کشور خواهد شد. ظرفیت تولید سنگ آهن در ایران هم اکنون (2007) از مرز 18 میلیون تن در سال گذشته است (IMIDRO) و این رقم در چند سال آینده با توجه به نیازهای بازارهای داخلی و جهانی در صورت عملی شدن ظرفیتهای در دست اجرا به 7/40 میلیون تن در سال خواهد رسید.
تولید جهانی سنگ آهن در سال 2006، 1482 میلیون تن و تولید فولاد خام 1239 میلیون تن بوده است که این مقدار افزایشی معادل 12 درصد برای تولید سنگ آهن و 8/8 درصد افزایش برای تولید فولاد نسبت به سال 2005 را نشان می دهد. تولید سنگ آهن و فولاد در اواخر دهه 90 میلیادی روند ثابتی داشته است اما از سال 2000 میلادی تا کنون پیوسته در حال افزایش بوده است.
با توجه به این که صنعت فولاد تنها مشتری اصلی سنگ آهن است هرگونه بررسی در مورد سنگ آهن می بایست با ارزیابی بازار فولاد همراه باشد.
قاره آسیا عمده ترین قطب تولید کننده فولاد جهان تلقی می شود در سال 2006 حدود 57 درصد فولاد جهان در این قاره تولید شده است. کشور چین با تولید بیش از 418 میلیون تن فولاد خام در سال 2006 معادل 8/33 درصد تولید جهانی فولاد را داشته است .
پیش بینی شده که در سال 2007 حدود 385 میلیون تن سنگ آهن به کشور چین وارد خواهد شد که 18 درصد نسبت به سال قبل رشد دارد و این رقم در سال 2008 حدود 440 میلیون تن، سال 2009 حدود 400 میلیون تن و در سال 2010 حدود 520 میلیون تن واردات سنگ آهن به کشور چین انجام خواهد شد. چین در سال 2007 می بایست حدود 2/52 درصد از نیاز خود به سنگ آهن را از طریق واردات تأمین کند که این رقم بالاتر از 3/51 درصد مربوط به سال 2006 بود است.
میزان ذخایر سنگ آهن دنیا از سال 1995 تا کنون پیوسته در حال افزایش بوده است و این بدلیل افزایش بازار مصرف و نیاز به شناسایی ذخایر جدید صورت گرفته است. میزان کل ذخایر زمین شناسی جهان حدود 400 میلیارد تن برآورد شده است که ایران با 5/4 میلیارد تن فقط 5/1 درصد از کل ذخایر جهان را به خود اختصاص داده است، لذا برنامه ریزی برای اکتشاف و شناسایی و اطمینان از وجود ذخیره قابل استخراج ضروری می باشد که این امر ناشی از نبود اکتشافات تفصیلی مطلوب می باشد از 5/4 میلیارد تن ذخایر کشف شده کشور، حدود 5/2 میلیارد تن ذخایر قطعی (کاتاگوری Bو C1) و حدود 9/1 میلیارد تن ذخایر احتمالی و ممکن (کاتاگوی C2 و C3) می باشند که نیاز به مطالعات اکتشافی بیشتر دارند. حدود 41 درصد ذخایر سنگ آهن ایران در منطقه ایران مرکزی، 35 درصد آهن در منطقه گل گهر، 21 درصد در منطقه سنگان قرار دارد و سایر آنومالیها فقط 2 درصد از ذخایر سنگ آهن را در بر می گیرند. جدول شماره 1 بیان کننده میزان تولید سنگ آهن در سال 2006 ، 2007 و ذخایر آن می باشد .
بررسی وضعیت تولید سنگ آهن در ایران ذخایر قابل استخراج سنگ آهن کشو ر دو میلیارد و 876 میلیون تن برآورد شده است. هم اکنون 53 معدن سنگ آهن در کشور وجود دارد. ولی چهار معدن گل گهر سیرجان، چادرملو، چغارت و سه چاهون بیشترین سهم در تولید سنگ آهن ایران را دارند.
جداول 2 و 3 میزان تولید سنگ آهن دانه بندی و کنسانتره سنگ آهن را در وضعیت فعلی و پس از اجرای طرح های توسعه و افزایش ظرفیت مربوطه را نشان می دهد. براساس جدول شماره 4 میزان تولید واحدهای تولید کننده گندله در شرایط فعلی بالغ بر 10 میلیون تن است که با توجه به ظرفیت های در دست اجرا بر اساس برنامه های توسعه می بایست به 6/41 میلیون تن در سال برسد. که این رقم با توجه به چشم انداز تقاضای آتی فولاد در کشور و همچنین منظور نمدن رقمی معادل 15 درصد تولید داخلی برای صادرات تا پایان برنامه چهارم توسعه اقتصادی کشور (1388) به حدود 28 میلیون تن در سال خواهد رسید.
تولید صنعت فولاد کشور در سال 1385 رقمی بالغ بر 10 میلیون تن بوده که با توجه به برنامه چهارم توسعه اقتصادی کشور قرار است این میزان به 28 میلیون تن برسد. برای تحقق چنین رقمی طرحهای توسعه و افزایش ظرفیت فراوانی در حال اجرا هستند. نکته حائز اهمیت این است که عملی شدن برنامه های گفته شده در خصوص تولید فولاد جز با ایجاد و راه اندازی هر چه سریعتر طرح های توسعه و افزایش ظرفیت صنایع بالادستی فولاد در کشور میسر نخواهد شد.
با توجه به آمار ارائه شده در جدول شماره 4 میزان تولید گندله کشور در حال حاضر 10 میلیون تن بوده که می بایست تا پایان برنامه چهارم به 6/41 میلیون تن برسد. که بسیاری از طرح های توسعه و افزایش ظرفیت آنها (6/31 میلیون تن) در حال اجرا بوده و تعدادی از آنها مانند گندله سازی اردکان به بهره برداری رسیده است. برای رسیدن به رقم مصوب تولید گندله، ضروریست که ماده اولیه مورد نیاز آ« (کنسانتره و دانه بندی) مجموعاً بالغ بر 20 میلیون تن می باشد که تا پایان برنامه چهارم توسعه این میزان تولید می بایست به حدود 48 میلیون تن برسد.
لازم به توضیح است که معادل چادرملو ، گل گهر و چغارت که عمده ذخایر شناسایی شده و تولید سنگ آهن کشور هم اکنون از آنها ممکن یا امکان پذیر شده است می باشد مسیر طولانی را تا ریسدن به میزان تولید فعلی طی نموده اند. مثلاً معدن چادرملو در سال 1362 تجهیز و پس از گذشت 15 سال به ظرفیت فعلی دست یافته است. آنومالی شماره 1 معدن گل گهر نیز پس از گذشت بیش از 20 سال که از شناسایی آن سپری شده در سال 1373 به بهره برداری رسید واین در حالیست که هنوز آماده سازی بزرگترین آنومالی این معدن (آنومالی شماره 3) خاتمه نیافته است و استخراجی نیز صورت نگرفته است. چنین وضعیتی برای سنگ آهن چغارت نیز وجود دارد.
شده همگی حکایت از این امر دارند که می بایستی سرمایه گذاری و توجه بیشتری به حجم سرمایه و ایجاد ارزش افزوده در تولید سنگ آهن کشور نمود. با توجه به وجود ذخایر گازی فراوان و تولید 68 درصد از فولاد کشور به روش احیاء مستقیم و بومی شدن تکنولوژی این روش، که با به بهره برداری رسیدن طرحهای توسعه و افزایش ظرفیت این میزان به 80 درصد خواهد رسید. مسأله تأمین کنسانتره سنگ آهن و سرمایه گذاری در آن از اولویت خاصی برخوردار می باشد.
از طرف دیگر با نگاهی به ارزش ریالی فروش تولیدات شرکتهای معدنی سنگ آهن، (با فرض اینکه قیت FOB هر تن سنگ آهنکنسانتره را حدود 100 دلار در نظر بگیریم) ، به خوبی ضرورت سرمایه گذاری و راه اندازی طرح های معدنی با افزایش 149 درصد در ارزش فروش نمایان خواهد شد.
ناحیه معدنی بافق در یکی از کهن ترین پهنه های ایران زمین قرار دارد و در بر دارنده ذخایر سترگی از آهن، فسفر، سرب و روی است. این ناحیه ذخیرهای بیش از 2 میلیارد تن سنگ آهن (NISCO, 1980) را در بر دارد که در 34 آنومالی اصلی مغناطیسی و در ناحیه ای به وسعت 7500 کیلومتر مربع با روند شمالی- جنوبی در کمان آتشفشانی- پلوتونیک کامبرین آغازی موسوم به کاشمر- کرمان پراکنده است. (شکل 1). میزبان سیستم کانی زایی مگنتیت- آپاتیت سکانسی دگرسان شده شامل گدازه ها، سنگهای پیروکلاستیک و اپی کلاستیک، کربناتهای میان لایه ای و گرانیت های ساب ولکانیک متعلق به کامبرین آغازی است و در آنها گسترده ترین آلتراسیون ها عبارتند از نوع سدیک در عمق زیاد، اکتینولیتی و پتاسیک در ترازهای میانی و سرسیتی و سیلیسی در عمق های کم (تراب و لمان، 2007). در این کانسارها مگنتیت کانی اصلی است و آپاتیت کانی مزاحم به حساب می آید. آپاتیت به صورت توده ای در رگه ها و دایک ها و به صورت بلورهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 51
بررسی وضعیت سنگ آهن در ایران و جهان
براساس آخرین آمارهای منتشر شده از سوی صندوق بین المللی پول و اعتبار، 98 درصد از سنگ آهن دنیا برای تولید آهن و فولاد بکار برده می شود، بطور میانگین برای تولید یک تن فولاد، حدود 1600 کیلوگرم سنگ آهن مورد نیاز می باشد. براساس برنامه توسعه اقتصادی و صنعتی کشور تا پایان سال 1388 تولید فولاد ایران می بایست به 28 میلیون تن افزایش یابد که سرمایه گذاری های جدید در بخش معدن می بایست پاسخگوی این میزان تولید فولاد در کشور باشد. مجموع ذخائر و منابع سنگ آهن در ایران حدود 4/4 میلیارد تن ذخیره تثبیت شده و 4/6 میلیارد تن ذخیره احتمالی است که در دهه های آینده وارد چرخه مصرفی صنایع فولاد کشور خواهد شد. ظرفیت تولید سنگ آهن در ایران هم اکنون (2007) از مرز 18 میلیون تن در سال گذشته است (IMIDRO) و این رقم در چند سال آینده با توجه به نیازهای بازارهای داخلی و جهانی در صورت عملی شدن ظرفیتهای در دست اجرا به 7/40 میلیون تن در سال خواهد رسید.
تولید جهانی سنگ آهن در سال 2006، 1482 میلیون تن و تولید فولاد خام 1239 میلیون تن بوده است که این مقدار افزایشی معادل 12 درصد برای تولید سنگ آهن و 8/8 درصد افزایش برای تولید فولاد نسبت به سال 2005 را نشان می دهد. تولید سنگ آهن و فولاد در اواخر دهه 90 میلیادی روند ثابتی داشته است اما از سال 2000 میلادی تا کنون پیوسته در حال افزایش بوده است.
با توجه به این که صنعت فولاد تنها مشتری اصلی سنگ آهن است هرگونه بررسی در مورد سنگ آهن می بایست با ارزیابی بازار فولاد همراه باشد.
قاره آسیا عمده ترین قطب تولید کننده فولاد جهان تلقی می شود در سال 2006 حدود 57 درصد فولاد جهان در این قاره تولید شده است. کشور چین با تولید بیش از 418 میلیون تن فولاد خام در سال 2006 معادل 8/33 درصد تولید جهانی فولاد را داشته است .
پیش بینی شده که در سال 2007 حدود 385 میلیون تن سنگ آهن به کشور چین وارد خواهد شد که 18 درصد نسبت به سال قبل رشد دارد و این رقم در سال 2008 حدود 440 میلیون تن، سال 2009 حدود 400 میلیون تن و در سال 2010 حدود 520 میلیون تن واردات سنگ آهن به کشور چین انجام خواهد شد. چین در سال 2007 می بایست حدود 2/52 درصد از نیاز خود به سنگ آهن را از طریق واردات تأمین کند که این رقم بالاتر از 3/51 درصد مربوط به سال 2006 بود است.
میزان ذخایر سنگ آهن دنیا از سال 1995 تا کنون پیوسته در حال افزایش بوده است و این بدلیل افزایش بازار مصرف و نیاز به شناسایی ذخایر جدید صورت گرفته است. میزان کل ذخایر زمین شناسی جهان حدود 400 میلیارد تن برآورد شده است که ایران با 5/4 میلیارد تن فقط 5/1 درصد از کل ذخایر جهان را به خود اختصاص داده است، لذا برنامه ریزی برای اکتشاف و شناسایی و اطمینان از وجود ذخیره قابل استخراج ضروری می باشد که این امر ناشی از نبود اکتشافات تفصیلی مطلوب می باشد از 5/4 میلیارد تن ذخایر کشف شده کشور، حدود 5/2 میلیارد تن ذخایر قطعی (کاتاگوری Bو C1) و حدود 9/1 میلیارد تن ذخایر احتمالی و ممکن (کاتاگوی C2 و C3) می باشند که نیاز به مطالعات اکتشافی بیشتر دارند. حدود 41 درصد ذخایر سنگ آهن ایران در منطقه ایران مرکزی، 35 درصد آهن در منطقه گل گهر، 21 درصد در منطقه سنگان قرار دارد و سایر آنومالیها فقط 2 درصد از ذخایر سنگ آهن را در بر می گیرند. جدول شماره 1 بیان کننده میزان تولید سنگ آهن در سال 2006 ، 2007 و ذخایر آن می باشد .
بررسی وضعیت تولید سنگ آهن در ایران ذخایر قابل استخراج سنگ آهن کشو ر دو میلیارد و 876 میلیون تن برآورد شده است. هم اکنون 53 معدن سنگ آهن در کشور وجود دارد. ولی چهار معدن گل گهر سیرجان، چادرملو، چغارت و سه چاهون بیشترین سهم در تولید سنگ آهن ایران را دارند.
جداول 2 و 3 میزان تولید سنگ آهن دانه بندی و کنسانتره سنگ آهن را در وضعیت فعلی و پس از اجرای طرح های توسعه و افزایش ظرفیت مربوطه را نشان می دهد. براساس جدول شماره 4 میزان تولید واحدهای تولید کننده گندله در شرایط فعلی بالغ بر 10 میلیون تن است که با توجه به ظرفیت های در دست اجرا بر اساس برنامه های توسعه می بایست به 6/41 میلیون تن در سال برسد. که این رقم با توجه به چشم انداز تقاضای آتی فولاد در کشور و همچنین منظور نمدن رقمی معادل 15 درصد تولید داخلی برای صادرات تا پایان برنامه چهارم توسعه اقتصادی کشور (1388) به حدود 28 میلیون تن در سال خواهد رسید.
تولید صنعت فولاد کشور در سال 1385 رقمی بالغ بر 10 میلیون تن بوده که با توجه به برنامه چهارم توسعه اقتصادی کشور قرار است این میزان به 28 میلیون تن برسد. برای تحقق چنین رقمی طرحهای توسعه و افزایش ظرفیت فراوانی در حال اجرا هستند. نکته حائز اهمیت این است که عملی شدن برنامه های گفته شده در خصوص تولید فولاد جز با ایجاد و راه اندازی هر چه سریعتر طرح های توسعه و افزایش ظرفیت صنایع بالادستی فولاد در کشور میسر نخواهد شد.
با توجه به آمار ارائه شده در جدول شماره 4 میزان تولید گندله کشور در حال حاضر 10 میلیون تن بوده که می بایست تا پایان برنامه چهارم به 6/41 میلیون تن برسد. که بسیاری از طرح های توسعه و افزایش ظرفیت آنها (6/31 میلیون تن) در حال اجرا بوده و تعدادی از آنها مانند گندله سازی اردکان به بهره برداری رسیده است. برای رسیدن به رقم مصوب تولید گندله، ضروریست که ماده اولیه مورد نیاز آ« (کنسانتره و دانه بندی) مجموعاً بالغ بر 20 میلیون تن می باشد که تا پایان برنامه چهارم توسعه این میزان تولید می بایست به حدود 48 میلیون تن برسد.
لازم به توضیح است که معادل چادرملو ، گل گهر و چغارت که عمده ذخایر شناسایی شده و تولید سنگ آهن کشور هم اکنون از آنها ممکن یا امکان پذیر شده است می باشد مسیر طولانی را تا ریسدن به میزان تولید فعلی طی نموده اند. مثلاً معدن چادرملو در سال 1362 تجهیز و پس از گذشت 15 سال به ظرفیت فعلی دست یافته است. آنومالی شماره 1 معدن گل گهر نیز پس از گذشت بیش از 20 سال که از شناسایی آن سپری شده در سال 1373 به بهره برداری رسید واین در حالیست که هنوز آماده سازی بزرگترین آنومالی این معدن (آنومالی شماره 3) خاتمه نیافته است و استخراجی نیز صورت نگرفته است. چنین وضعیتی برای سنگ آهن چغارت نیز وجود دارد.
شده همگی حکایت از این امر دارند که می بایستی سرمایه گذاری و توجه بیشتری به حجم سرمایه و ایجاد ارزش افزوده در تولید سنگ آهن کشور نمود. با توجه به وجود ذخایر گازی فراوان و تولید 68 درصد از فولاد کشور به روش احیاء مستقیم و بومی شدن تکنولوژی این روش، که با به بهره برداری رسیدن طرحهای توسعه و افزایش ظرفیت این میزان به 80 درصد خواهد رسید. مسأله تأمین کنسانتره سنگ آهن و سرمایه گذاری در آن از اولویت خاصی برخوردار می باشد.
از طرف دیگر با نگاهی به ارزش ریالی فروش تولیدات شرکتهای معدنی سنگ آهن، (با فرض اینکه قیت FOB هر تن سنگ آهنکنسانتره را حدود 100 دلار در نظر بگیریم) ، به خوبی ضرورت سرمایه گذاری و راه اندازی طرح های معدنی با افزایش 149 درصد در ارزش فروش نمایان خواهد شد.
ناحیه معدنی بافق در یکی از کهن ترین پهنه های ایران زمین قرار دارد و در بر دارنده ذخایر سترگی از آهن، فسفر، سرب و روی است. این ناحیه ذخیرهای بیش از 2 میلیارد تن سنگ آهن (NISCO, 1980) را در بر دارد که در 34 آنومالی اصلی مغناطیسی و در ناحیه ای به وسعت 7500 کیلومتر مربع با روند شمالی- جنوبی در کمان آتشفشانی- پلوتونیک کامبرین آغازی موسوم به کاشمر- کرمان پراکنده است. (شکل 1). میزبان سیستم کانی زایی مگنتیت- آپاتیت سکانسی دگرسان شده شامل گدازه ها، سنگهای پیروکلاستیک و اپی کلاستیک، کربناتهای میان لایه ای و گرانیت های ساب ولکانیک متعلق به کامبرین آغازی است و در آنها گسترده ترین آلتراسیون ها عبارتند از نوع سدیک در عمق زیاد، اکتینولیتی و پتاسیک در ترازهای میانی و سرسیتی و سیلیسی در عمق های کم (تراب و لمان، 2007). در این کانسارها مگنتیت کانی اصلی است و آپاتیت کانی مزاحم به حساب می آید. آپاتیت به صورت توده ای در رگه ها و دایک ها و به صورت بلورهای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 51 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فصل اول
سیمای کلی از تاریخ فرش و فرشبافی در ایران و جهان
فرش ایران و بحث در خصوص تاریخ آن همواره یکی از مهمترین مسایل مورد علاقه شرق شناسان اعم از ایرانی و غیرایرانی بوده است.اما از آنجاییکه اغلب مطالعات انجام شده دراین خصوص فاقد بنیاد علمی و به تعبیر دیگر از مبنای صحیح برخودار نیست. در اغلب موارد با نتایج سراسر اشتباه و حتی مغرضانه همراه بوده است. علاقه به تحقیق در مورد قالی ایرانی و سوابق تاریخی آن بیش از یکصد سال است که توجه محققان غربی را به خود معطوف داشته، اما از آنجاییکه توجه به هنر دیرینه ی شرق در بسیاری موارد با اهداف غیر باستانشناختی همراه بوده، کوشیده اند که در بسیاری موارد از جمله تاریخ، تاریخ فرش بافی ایران را سراسر مخدوش ساخته، با برخی تصاویر غلط و استنتاجات شتابزده آنرا به هنر ترک و قبایل آسیای مرکزی مرتبط نمایند که به آن خواهیم پرداخت. به گفته دکتر سیروس پرهام :
‹‹ هنرهایی مانند قالیبافی که اختصاص به منطقه خاور نزدیک و خاورمیانه و به ویژه ایران و قفقاز و ترکمنستان و آسیای صغیر و افغانستان داشت، از همان ابتدا برای هنرشناسان غربی معمایی آزاردهنده بود، چون نه به یونان و رم و تمدن و فرهنگ باختری می چسبید، نه به مسیحیت و نه می توانست دستاورد یا دستآموز مستعمره نشینان باشد. اما دیری نگذشت که از برکت ‹درایت›! تنی چند از باستانشناسان و هنرشناسان امپراتوری پروس، راه حل معما کشف شد و قالیبافی هنر و صنعتی قلمداد شد که در جوار و در پناه مغرب زمین و مسیحیت رشد کرده و اعتلا یافته است. آسیای صغیر که چه در دوران امپراتوری رم شرقی و چه در جنگهای صلیبی و عصر تمدن بیزانس همراه با اروپا رابطه نزدیک داشته و نیز قفقاز که به اروپا و مسیحیت نزدیک بود، عرصه اعتلای فرشبافی به شمار آمدند. خاصه آنکه در آثار نقاشان اروپای قرون پانزدهم و شانزدهم مسیحی هر چه فرش بود از آناتولی و قفقاز بود و نمونه های بازمانده از فرشبافی سده های سیزدهم و چهاردهم مسیحی نیز از قفقاز و آسیای صغیر و هیچ نمونه ی ماقبل صفوی که به تحقیق بافت ایران باشد در دست نبود. در آن زمان هنوز قالی پازیریک نیز کشف نشده بود و تصور می رفت که قالیبافی دارای عمری هزار ساله و رواج آن در ایران نیز مرهون شاهان صفوی است. با اوج گرفتن نهضت پان تورکیسم در دهه دوم قرن بیستم و گسترده شدن دامنه تحریفات و جعلیات تاریخی نظریه پردازان و تاریخ نگاران این ایدئولوژی، کفه اصالت و تقدم تاریخی فرشبافی ترکی سنگین تر شدو پژوهندگان شتابزده این مکتب چندان بی پروا شدند که نه همان فرشبافی، که تمامی فرهنگ و تمدن آسیای میانه و غربی را دستاورد نژاد ترک دانستند و حتی ساکنان ایرانی نژاد آسیای میانه ی عهد باستان را نیز جزو ترکان آوردند. از این گروه کرزی اوغلو تاریخ نگار ترک است که ضمن انکار این که سکاها از گروه هند و اروپایی، به ویژه ایرانی بودند همراه با دیگر مورخان پان ترکیست، سکاهای آسیای میانه را ترک خواند، و تاکید ورزیدن که همه قبایل تحت فرمانروایی دولت اورارتو دارای منشا سکایی به دیگر سخن ترکی هستند. اما پذیرفته شدن قفقاز و آسیای صغیر(ترکیه کنونی) بعنوان مراکز تمدن فرشبافی لاجرم حداقل یک نتیجه گیری نادرست را در دنباله داشت که برای کل تاریخ فرشبافی جهان تاسف بار بود و آن اینکه فرشبافی هنر و صناعتی است که اقوام ترک زبان پس از مهاجرت به خاورمیانه و آسیای غربی در سده های پنجم و ششم هجری به ارمغان آورده اند».
نخستین مبلغان بزرگ این مکتب « ژوزف اشترزیگووسکی J.Strzygowski» استاد کرسی تاریخ هنر دانشگاه وین بود که در سال 1917 کتاب Altai – IRSN und vlkerwanderung را منتشر ساخت و آخرین نظریه پرداز نامدار آن « کورت اردمان Kurt Erdmann» فرش شناس طراز اول آلمانی بود که در دهه 1950 در د انشگاه استانبول تدریس می کرد. اما در اینجا دو سوال مطرح است اول اینکه اگر فنون بافت قالی پرزدار اختراع ترکان نیست پس چرا قدیمی ترین قالی جهان یعنی قالی پازیرک که در پی به آن نیز خواهیم پرداخت با گره ترکی بافته شده است؟
و سوال دوم را دکتر علی حصوری، در کتاب فرش سیستان هوشمندانه چنین مطرح می کند :
چرا در همه جا ترکان و ترک زبانان گره ترکی به کار می برند؟
وی خود این سوال را عالمانه پاسخ گفته که در بحث معرفی انواع گره و سوابق تاریخی آنها به طور کامل به آن می پردازیم. خوشبختانه از یک سو با حضور معدود کارشناسان و محققان ایرانی که در طی دهه های گذشته در مقابل خیل نظریات ناآگاهان قد برافراشته اند و از سوی دیگر به برکت اکتشافات انجام شده در طی نیم قرن گذشته بر بسیاری از عقاید مغرضانه محققان غرب که برخی از آنها در رده مشهورترین فرش شناسان جهان می باشند خط بطلان کشیده شده است. ما نیز در این جستار سعی داریم تا با ارایه آخرین نظریات و دستاوردهای علمی بر اساس مستندات و شو اهد، تصویر روشنی از تاریخ فرش بافی ایران، بلکه جهان را ارایه نمائیم. در این راستا و با توجه به قدیمی ترین شواهد و جدیدترین نظریات علمی در دسترس به ترتیب زمانی به بررسی تاریخی فرش ایران می پردازیم.
بدون شک قدمت استفاده از زیرانداز بدانجا می رسد که انسان به فکر ساختن سرپناهی جهت تامین آسایش خود افتاد. بافتن انواع زیرانداز نیز همزمان با پرورش دام و استفاده از پشم آن بدین منظور بوده است و انسان پس از بهره وری از پوست حیوانات به اهمیت الیافت پشمی پی برده است و به مرور به صورتهای گوناگون خام و رسیده شده و از طریق بافتن از آن بهره گرفته است.
1- عهد مفرغ (1500 تا 2500 سال پیش از میلاد مسیح)
اولین اطلاع و یا به عبارتی کشفیاتی که نشانه ای از هنر قالیبافی در عهده مفرغ را با خود به دنبال دارد مربوط به کارد قالیبافی است که توسط « ا.ن خلوپین I.N Khlopin» راجع به ابزار مخصوص قالیبافی، از جمله کاردک، از گورهای عصر مفرغ در ترکمنستان و شمال ایران کشف شده و اولین بار در شماره دوم از دوره ی پنجم مجله Hali (پاییز 1982) به چاپ رسید. اما روشنترین تصویر در خصوص قالی بافی عهد مفرغ را دکتر علی حصوری به دست می دهد. وی برای اولین بار در سال 1354 با دو ابزار از این نوع مواجه شد که پس از وقوع یک سیل و پدید آمدن یک گور توسط یک مرد قشقایی در شمال غربی راهجرد و در نزدیکی کامفیروز فارس پیدا شده بود. وی در توضیح دلایل تعلق این ابزار به ابزار قالی بافی با بررسی شکل ظاهر و نوع طراحی و ساخت آنها و ارایه تصویر روشنی از مشخصاتشان چنین می نویسد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 51 صفحه
قسمتی از متن .doc :
الهیات فلسفی اسلامی
میخواهم آثار دشوار سید حسین نصر را بر اساس سخنرانیهای گیفورد(lecture Gifford) ، با عنوان معرفت و امر قدسی(Knooleadge and the Sacred) بررسی کنم که در تکملهِ آن چند سخنرانی بِجا در باب ملاصدرا و مولای روم افزوده شده، این دو شخصیت، وجوه تفکری را مجسم میکنند، که نصر در قبولاندن آن به ما اصرار میورزد، اما وی با توجه به بحث گستردهِ سخنرانیهای گیفورد، همراه با حوزهِ طرح آن، تصمیم گرفت که گفتار خود را آشکارا در جهتی تطبیقی پیش ببرد. بدین ترتیب وجه تفکر اشراقی نیز که نصر مدتها در جلب مخاطبان غربیاش به آن با دشواری هایی مواجه بود، اینک خاستگاهی برای گفتگوئی روشنی بخش و متقابل به شمار میآید. من قریب بیست سال به جستجوی آثاری از تفاهمات متقابل در میان اندیشمندان یهودی، مسیحی و مسلمان، مشغول بودهام -- به ویژه در قرونی که پژوهشهای فکری آنها با هم تلاقی پیدا کردهاند. سخنرانیهای نصر دقیقاً همین تفاهمات را به من القا میکنند. با این همه اندیشههای گستردهای که سید حسین نصر به مدد آنها به این امر دست مییابد، از سنت ایرانی (یا اشراقی) خاص وی سرچشمه میگیرد، و به او اجازه میدهد که لبهِ تیز انتقاد خود را از سرنوشت فلسفه غرب تیزتر کند - این انتقاد توازی چشمگیری با انتقادهای پیر هادت(Pierre Hadot) دارد که من ضمن ادای دین به او، در قرائت انتقادی خود از اثر نصر مواضع آن را به کار خواهم گرفت. افزون بر آن، فرصت ورود به این گونه گفتگو را باید خوشامد گفت، زیرا این فرصت با پرداختن به دانش پژوهی مسلمان که صریحاً از نگرگاه ایمان یک مسلمان ما را مخاطب میسازد، کار تطبیقی مرا به فرجام خوشی میرساند. با این همه تردید دارم که اگر به شرکت در این همایش دعوت نمیشدم، به طریق دیگری جرات میکردم از عهده این مهم برآیم. زیرا تا کنون احترام من به اثر نصر و شخصیت خود او باعث شده تا از نوشتههای گوناگون ایشان بهره فراوانی ببرم و به همین دلیل در پرداخت انتقادی به این نوشتهها مسامحه کردهام. به علاوه، وقتی نخستین بار سخنرانیهای گیفورد منتشر شدند، حالت گفتمان آنها چنان بود که مرا به درنگ و تأخیر واداشت و از آنجا به علت همان احترام و گرامی داشت تمایلی به در افتادن با این نوشتهها نداشتم. سرانجام احساس ادای تکلیف در ورود به این گفتگو بر اکراه و نگرانیهای آغازین غالب آمد و هر چند نگرانیها هنوز رفع نشده بودند، اکنون امکان بیان آنها در مقیاسی وسیعتر میسر گردید که سخن رانیها خود فراهم آورده بودند. افزون بر آن، مواجههِ فکری با اثر ملاصدرا در همایش بهار 1999 در تهران مرا به شیوهِ تفکر اشراقی سوق داد. نصر میکوشد تا این طریقت فکری را در عینِ نگاه تقدیرآمیزش به دیدگاههای دیگر به ما بفهماند. در نهایت باید بگویم که من عبارت الهیات فلسفی(Philosophical theology) را به عنوان بدیلی بر تئوسوفی پیشنهادی نصر، ترجیح میدهم. سرانجام مطلبی نیز دربارهِ این طریقت فکری(theology Philosophical) باید گفت که من آن را به عنوان بدیلی بر کلمه تئوسوفی(theosophy) که نصر آن را ترجیح میدهد، پیشنهاد میکنم. من بر آنم که به کارگیری واژه تئوسوفی در غرب یکسره ناممکن است؛ در واقع، قرائت انتقادی مبسوط نصر در نخستین سخنرانی ما را به ملاحظه این نکته یاری میدهد که چرا بازتابهای طنین این واژه به هر معنایی که از آن مراد کنیم، با توجه به تاریخ اخیر کاربرد آن، همچنان ابهام آفرین میماند. افزون بر آن، من با واگذاشتن واژهِ فلسفه که سقراط و نیز افلاطون در توضیح و شرح وبیان آن عملاً بسی دقت به خرج دادهاند، موافق نیستم. در همین جاست که نقد پیر هادت میتواند، به مدد بازگرفتن واژهِ فلسفه به جای واگذاری آن به واژهای دیگر، مکمل نظر نصر قرار گیرد. با این همه من این تک واژه را به عبارت ذاتاً مکمل "فلسفهِ الهی" بسط دادهام تا بدین طریق برای اعادهِ همان ابعادی که نصر (و هادت) سرسختانه از آن دفاع میکنند، اهتمامی صورت گیرد. ساختار معنایی "الهیات فلسفیPhilosophical theology"، قریب به ساختار اضافه در زبان عربی است که مطابق آن دو اسم در کنار هم قرار میگیرند تا مانند "خانهِ خانواده(Family house) " یکی نقش واصف دیگری را1 ایفا کند. در چنین مواردی، ساختار اضافی با پیوند دو کلمه به یکدیگر نسبت وصفی متقابلی را برای هر دو کلمه بنا مینهد. البته میان زبانها تفاوت هایی وجود دارد، چنانکه این مقایسه ما را در نشان دادن اضافهِ صفت به اسم در انگلیسی یاری میکند: الهیات(theology) به آنچه ما مشخصاً در جهت اهتمام به بیان نسبت امر وحدانی(the one) به آنچه که هست انجام میدهیم، اطلاق میگردد؛ واژه فلسفی(Philosophical) شیوهای را که برگزیدهایم وصف میکند، زیرا واقعیاتی که در حیطهِ پژوهش ما قرار دارند، جز از طریق کاربرد ابزار فکری لازم و ضرور قابل درک نمیشوند. با این همه ادغام یا همجواری این دو واژه باید به یادمان آورد که پژوهش هایی از این گونه چه بسا هم برای فلاسفه و هم برای الهی دانها نامأنوس به نظر آیند، زیرا نتیجه ادغام یک واژهِ پیوندی ناب(genuine hybrid) است. بدین لحاظ، الهیات فلسفی نمیتواند ذیل "فلسفه دین" مندرج گردد، زیرا فرض و ادعای اینآموزه، بر آن است که احکام و گزارههای ایمانی به محک و ملاک جنسی فلسفه تحویل میگردند، و این احکام، احکامی هستند که وقتی عبارت ما بر اشتغال به الهیات تأکید دارد،به طور رایج به ذهن متبادر میشوند. معهذا تأملات ما چه بسا از نظر الهی دانها نیز نامربوط تشخیص داده شود، زیرا اغلب متفکران متعلق به سنت ابراهیمی به ندرت قدرت تحمل (و ذوق) آن تفکراتی را دارند که آنها را ملزم میکند تا با توسل به ابزار مفهومی، که بحق نابسندهاش میشمرند، پذیرههای ایمانی شان را به پرسش کشند. با این همه کسان دیگری از میان ما، از جمله خود من و نصر، بر این امر واقفیم که پژوهش بشری در امور گوناگون از جمله الوهیت به سهولت نمیتواند از ابزار مفاهیم چشم پوشی کند، حتی اگر این پژوهشها به گونهای باشد که در همین ابزار نیز تحول و دگردیسی ایجاد کند. 1) سخنرانیهای گیفورد: معرفت و امر قدسی بنابراین همانطور که نصر در ارائه و معرفی مؤثر سنت اشراقی اش به روشنی نشان میدهد، در چنین پژوهشهایی عقل و ایمان متقابلاً میتوانند مناط