لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
نقد و بررسی دیوان سید رضی« ره»
پایان نا مه جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد .......
توسط:
تصویب و ارزشیابی شده توسط کمیته پایان نامه با درجه.......
آقای دکتر........ استاد راهنما و رئیس کمیته( محل امضاء......)
آقای دکتر ......................................... مرتبه
آقای دکتر.......................................... مرتبه
آقای دکتر.......................................... مرتبه
سپاس
فرصتی پیش آمد تا زبان به ستایش کسانی بگشایم که چراغ علم ومعرفت را در درون بنده ی حقیر برافروخته اند. لذا از تمامی مربیان و معلمان و اساتید محترمی که در طول این سالیان در آموختن الفبای زندگی زحمت کشیده اند و مرارتها دیده اند صمیمانه تقدیر و تشکر می نمایم. مخصوصاً از اساتید دوره کارشناسی از جمله دانشمند محترم استاد گرانقدر جناب آقای دکتر محمود ابراهیمی و استاد فاضل و اندیشمند جناب آقای دکتر صادق فتحی و فرزانه گرانمایه جناب آقای دکتر پیشوایی و همچنین از اساتید دلسوز و بزرگوار جناب آقایان دکتر جعفری و دکتر رسول نژاد کمال تشکر و قدردانی را دارم.
لازم به یادآوری است که از اساتید برجسته ی دوران کارشناسی مخصوصاً ادیب توانا و استاد ارجمند جناب آقای دکتر نادر نظام تهرانی و دکتر باستان و دکتر مرامی و دکتر طهماسبی تقدیر وتشکر نمایم.
شایسته است از همه کسانی که زحمت بنده ی حقیر را متحمل شده اند مخصوصاً خانواده ی محترم همسرم و پدر بزرگوار ایشان نهایت تشکر و سپاس را دارم.
گزیده ی بحث:
هرچند که شعراصیل با بال وهم و خیال به پرواز درمی آید ولی ابزار توانمندی است که با قدرت سحرآمیزش عقلها را می شکافد و کارگر می افتد.« فقیه شاعر» یا« شاعر فقیه» نیز در کنار استدلالهای عقلی و فقهی، سخنان رسا و شیوا را به خدمت گرفته و برای بیان مقاصد و تحقق اهداف از سلاح کارآمد شعر بهره ها جسته است. شاعری که نام و آوازه اش مدیون ذوق نثری اوست، همان ذوق وعلاقه ای که وی را وادار کرد تا خود را به اقیانوس بی کران بیان دراندازد: که صید گوهر بار آن نام صیاد را بر تارک ادب جاودان ساخت.« نهج البلاغه» که رشحاتی از کلام امیر بیان و مبین قرآن، امیر مؤمنان علی(ع) است ک رضی طوق افتخار آن را تا ابد به گردن آویخته است. رضی غواص خردمند دریای بی کران ادب خود مروارید ناشناخته ی این دریاست که معرفی او به جهان علم و ادب، خود ارزش دیگری دارد. ما نیز در پی شناخت او دفتر آثار او را یک به یک ورق زدیم تا به« دیوان اشعار» که لوح ماندگار او در پهنه ادب وعرفان است ما را شیفته و شیدای خود ساخت. بررسی دیوان اشعاری که بازتاب آراء و افکار ادبی و عرفانی و نمایانگر چهره علمی ودر حقیقت عصاره ی مکتوب سیره عملی اوست می تواند در راههای پر پیچ و خم و تاریک کنونی برای جویندگان و تشنگان معرفت، رهگشایی مطمئمن باشد. اشعار نغز و دلنشین، مخصوصاً غزلهای عارفانه و عاشقانه ی او به ما می فهماند که شاعر دلسوخته خود ، اسیر کمند عشق الهی است که برای تفهیم در قالب عشق محسوس زمینی تبلور یافته است. رضی که خود سرمست« می باقی» است ولی هرگز لب به توصیف « باده ی عصیانگر» نمی گشاید و لذا اشعار و غزلهای او خالی از وصف « شراب» و « باده نوشی» است. رضی گرچه در ترانه های سرزمین یار (حجازیات) وصف آهوان بشری می کند و ازشکار و بدعت در حرم سخن می گوید ولی هیچگاه آلوده ی شکار غیرمجاز نشده است. و در این راستا همیشه شکوه از دیده ودل دارد که گویا دیده در عروسی و دل اندر ماتم است و چنین برمی آید که هرگز به مرادش نرسیده و کام دل برنیاورده است.رضی شاعر پاک سیرت، زمانی از عشق آمیخته به عفت سخن می گوید که تمام شاهکار غزل سرایان توصیف دقیق اندام برهنه ی معشوق است.
رضی در حجازیات که شهرت جهانی یافته، سرسلسله غزل سرایان متعهدی است که به حق نام « رائد العفاف» زیبنده و برازنده ی اوست.
رضی که بواسطه اشعارش لقب« اشعر قریش» نام گرفته، گویا فقط مداح اختصاصی پدر بوده است. شاعر هرچند برخلاف عقیده خود به ستایش از خلفای بنی عباس می پردازد، بلکه نه از روی اجبار و کیاست بلکه از روی اخلاص و وفاست که« حرمت دیدار» ایام دوستی را نگه می دارد و لحظه های دوستی و مرام خود را به نان جوئی نمی فروشد. نپذیرفتن صله و هدیه و سوگنامه های ستایش وار او از خلفای مغضوب و در گذشته، خود بهترین دلیل بر صدق و مدعاست. که خلیفه ی بعد را نیز مجذوب رضی می سازد.
رضی از شاعران« حرفه گرا» و « ثروت اندوز» نیست که شعرش را وسیله ی معاش خود سازد و لذا در قبال، مدیحه هایش از کسی حتی پدرش هدیه ای نمی پذیرفت که خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. شاعری که در سنین کمتراز ده سالگی با اشعارش از اقتدار و عزت سخن می گفت اکنون در میانسالی در فراق یاران چنان سرشک دیده اش روان است که گویا همان نیست.
در سوگنامه های جگرسوز وآتشین سرور و سالار شهیدان چنان می گرید که گویا مادری فرزند مرده بربالای جناره ی فرزندی است که داد غم سر می دهد. و لذا به