لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .docx :
تاریخ اسلامی
قرنها بر انسان گذشت و از تدوین تاریخ بی بهره بود،چه انسان آن دوران خواندن و نوشتن نمیدانست و تمام سعیش صرف آن میگشت که لوازم ضروری زندگی خود را فراهم سازد بعلاوه وضع ساده بدوی انسان آنروز به تدوین تاریخ احتیاج نداشت،فقط چیزهائی که در زندگی ساده انسان مؤثر میشد در خاطرش باقی میماند،یعنی اگر مردم بدوی آن روزگار گرفتار قحطی و جنگ و یا طوفانی میشدند شرح آن حوادث در نظرشان میماند و برای آیندگان نقل میکردند و چون بشر طبعا از شنیدن اخبار عجیب و غریب لذت میبرد حوادث مزبور بتدریج با افسانه و اغراق آمیخته میگشت و همینکه مدتی از وقوع آن میگذشت،حوادث با شاخ و برگ های زیادی نقل میشد و از آنرو می بینیم که داستانهای باستانی غالبا بصورت اوهام و خرافات در آمده است و در اثر مقتضیات زمان و مکان پاره ای رنگ دینی بخود گرفته بعضی بصورت افسانه های رزمی در آمده و قسمتی هم مانند خیالات شاعرانه ظهور کرده است.نمونه این افسانه های تاریخی یکی ایلیاد یونانی و دیگر روایات شاهنامه ایرانی و مهابهاراته هندی و داستانهای اعراب بائده (ناپدید شده) میباشد که در اصطلاح امروز آن را میتولوژی یا افسانه و افسون میخوانند.مثلا داستانهائی که عربها از عاد و ثمود و طلسم و جدیس و سیل عرم و ملکه بلقیس و مانند آن میگویند یک سلسله حقایق تاریخی است که بمرورزمان افسانه هائی بر آن افزوده اند.
بعد از این اخبار مطالب دیگری مانند جنگ های قدیم عربها و مهاجرت آنان و هم چنین داستان عام الفیل و امثال آن در ضمن تاریخ عرب مذکور است که جنبه حقیقت آن بر افسانه های کهن می چربد و ما قسمتی از آنرا ضمن علوم جاهلیت اعراب یادآور شدیم.بهر حال هنگامی که اسلام ظهور کرد از علم تاریخ جز آن اخبار و افسانه هائی که گفتیم چیزی در میان اعراب نبود جز اینکه نسب های خود را تا حدی میدانستند و از ملت های مجاور آنان تا حدی که مربوط بخودشان بود مختصر اطلاعی داشتند و از پیشوایان دینی یهود و نصاری مطالب کوتاهی از حوادث توراه و تلمود شنیده بودند که البته صورت تاریخی نداشت بلکه اطلاعات کوتاهی بود که از پاره ای حوادث و وقایع حکایت میکرد.
از اینرو باید گفت عربهای جاهلیت از حیث دانستن تاریخ ناتوان ترین مردم دنیا بودند،اما همینکه اسلام آمد مسلمانان بجنگ رفتند و ممالک دیگران را فتح کردند و همینکه از کشورگشائی فارغ شدند به مملکت داری پرداختند و در علم تاریخ مانند سایر علوم اسلامی پیشرفت نمودند و اینکه تاریخ را جزء علوم اسلامی گفتیم نه برای آنست که مسلمانان واضع علم تاریخ شدند بلکه از آن نظر که اسلام تاریخ را برای اعراب (مسلمانان) آورد. پیش گفتیم (ضمن گفتگو از اینکه دانشمندان اسلام بیشتر ایرانی بودند) که عربها بیش از هر علمی بشنیدن اخبار گذشتگان علاقه داشتند و همینکه آن اخبار را می شنیدند با دقت حفظ کرده برای دیگران میگفتند و پیش از هر چیز بسر گذشت دلیران،سخنوران،شاعران و گویندگان علاقه مند بودند.چه که شنیدن اخبار آنان همت بر می انگیزد و روح انسانی را نیرو میبخشد.
اتفاقا هر یک از خلفاء که هشیارتر و سیاس تر بودند بیش از خلفای دیگر بشنیدن اخبار ابراز علاقه میکردند.مثلا معاویه بن ابوسفیان نابغه بنی امیه هر شب بعد از شام تا پاسی از نیمه شب گذشته (دو سوم شب) با داستان سرایان و اشخاص مطلع شب نشینی داشت و از آنان داستان جنگ عربها-ایرانیان و رومیان و غیره را میشنید و از شرح حال پادشاهان و طرز مملکت داری و سیاست آنان خبر میگرفت و از حیله ها و تدبیرهای آنان در اداره امور کشور آگاهی مییافت،آنگاه یک سوم شب را در بستر میگذراند و همینکه صبح نزدیک میشد عده ای از کتابخوانها که در موقع خواب او مشغول مطالعه کتب تاریخی بودند کنار بستر معاویه میآمدند و خلاصه آنچه را که راجع بجنگها و سیاستمداریها و غیره در کتاب خوانده بودند برای معاویه باز میگفتند.تصور میرود که کتب مزبور بزبان یونانی و لاتینی بوده و اخبار مربوط بتاریخ قهرمانان یونان و روم مانند اسکندر،ژولی سزار،هانیبال و غیره در آن کتب دیده میشده و کتابخوانها (غلامان) آنرا بعربی برای معاویه ترجمه میکرده اند و جز این هم نمیتواند بود،چه که اعراب پس از معاویه بتالیف کتاب دست زدند.
شکی نیست که شنیدن و خواندن اخبار و سرگذشت بزرگان همت اشخاص را بر می انگیزد و آنرا بکارهای مهم وادار میکند و از همین جهت سرکردگان و سیاستمداران بزرگ دنیا (چه عرب و چه غیر عرب) اخبار و سرگذشت پیشینیان را با اشتیاق تمام گوش میکردند و اگر بمشکلی دچار می شدند با شنیدن و خواندن سرگذشت گذشتگان راه چاره را پیدا کرده رفع محظور میساختند.
میگویند منصور عباسی چندی در قتل ابومسلم خراسانی مردد بود،از طرفی او را رقیب بزرگ خود میدید و از وی بیم داشت و از طرف دیگر نمیخواست مساعدت های فوق العاده ابو مسلم را در تاسیس دولت با قتل آن راد مرد پاداش دهد و بقدری در این اندیشه فرومانده بود که غالب شبها تا صبح بیدار میماند تا آنکه روزی از آن شب زنده داری ها خسته و ناتوان سر برآورد و اسحق بن مسلم عقیلی را خواسته گفت داستان آن پادشاه و قصه حیره را برای من بازگو کن.
اسحق گفت:
«شاپور پادشاه وزیر خود را بخراسان فرستاد تا مردم آنجا را باطاعت او (شاپور) دعوت کند،وزیر بخراسان رفت و با مردم خراسان بقدری خوشرفتاری کرد که اهالی او را (وزیر را) بیش از شاپور خواستار شدند،سپس با اعیان و بزرگان خراسان نزد شاپور بازگشت.شاپور که از ماجرا خبردار بود بطور ناگهان سر وزیر را بریده پیش پای بزرگان خراسان افکند و آنان از بیم جان مطیع شاپور گشتند.»منصور تا این داستان را شنید قدری بفکر فرو رفت و وضع خود و شاپور را با وزیر و ابومسلم یکسان دیده سر برآورد و این شعر را خواند:
لذی الحلم قبل الیوم ان تقرع العصا.
و ما علم الانسان الا لیعلمها.
و با خواندن آن شعر فایده شنیدن تجربیات گذشتگان را متذکر شد و سپس به قتل ابومسلم تصمیم گرفت و در مدت کوتاهی فکر خود را عملی ساخت.
بدر الدین لؤلؤ فرمانروای موصل تمام شب های ماه رمضان را بشنیدن داستانهای تاریخی میگذرانید و همینقسم سایر فرمانروایان و پادشاهان اسلام علاقه بسیاری بتاریخ پیدا کردند بقسمیکه در همان اوایل اسلام این مثل میان مسلمانان شایع بود:
«پادشاهان علم تاریخ میخواهند،جنگجویان داستانهای رزمی میپسندند و بازرگانان کتاب و حساب دوست دارند.»
همینکه خلفاء ناتوان شدند و قدرت بدست وزیران افتاد خلفاء را از مطالعه کتب تاریخی و سرگذشت پیشینیان منع کردند که مبادا از خواندن آن مطالب چیزی بفهمند و فهم آنان بضرر وزیران تمام شود.
میگویند مکتفی از وزیرش کتابهائی خواست تا خود را بدان مشغول دارد وزیر هم بملازمان خود گفت کتابهای لازم را تهیه کرده بنظر او برسانند و سپس بخلیفه بدهند.اتفاقا کتابهائی از تاریخ و شرح حال وزیران و طریقه جمع آوری مالیات و مانند آن برای خلیفه انتخاب شد و تا چشم وزیر بآن کتابهای افتاد فریادش برخاست که «واقعا شما دشمن من هستید»من گفتم کتابهایی باو بدهید تا از من و دیگران دست بردارد و با آن سرگرم شود.شما بر عکس کتابهائی آورده اید که طریقه جمع آوری اموال و آزار وزیران را باو میآموزد و کشور را از این خراب تر ساخته کار او را بسامان میرساند.فوری این کتابها را بردارید و چیزی باو بدهید که سرگرم باشد،آنها هم مطابق دستور وزیر عمل کردند.
منابع تاریخی اسلامی
منابع تاریخ اسلام متعدد است که بر حسب مقتضیات زمان و پیش آمدها تهیه شده است مثلا:
موقعیکه مسلمانان بجمع آوری قرآن و تفسیر و جمع آوری احادیث پرداختند محتاج بآن شدند که از محل (نزول) قرآن (مکه و مدینه) و صدور احادیث و اوضاع و احوال آنروز نیز اطلاعاتی بدست آورند،لذا بتدوین شرح حالات حضرت رسول اکرم (ص) پرداختند.چه که با جمع آوری آن مطالب تمام احتیاجات آنان بر طرف میشد.نخستین کسیکه سیره نبوی را جمع نمود بقول مشهور محمد بن اسحق متوفی بسال ۱۵۱