لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 15 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حضرت آدم (ع)
حضرت آدم (ع) روزی دید ناگهان سه مجسمه سیاه و بدقیافه در طرف چپ او قرار گرفتند و سه مجسمه نورانی در طرف راست او ، از مجسمه های طرف راست یکی یکی پرسید : شما کیستید ؟
اولی گفت: من عقل هستم . دومی : من حیا می باشم . سومی : من رحم هستم .
حضرت پرسید : جای شما در کجاست ؟
اولی : در سر انسانها دومی : در چشم انسانها . سومی در دل انسانها.
حضرت به طرف چپ برگشت و از سه مجسمه سیاه و بد شکل ، یکی یکی پرسید : شما کیستید ؟
اولی : من تکبرم.
حضرت : جای تو کجاست ؟
سر انسانها
سر که جای عقل است.
اگر من وارد سر شوم ، عقل می رود.
دومی : من طمعم .
مکان تو کجاست ؟
در چشم انسانها .
چشم که جای حیا است .
من اگر در چشم جا گرفتم ، حیا می رود .
سومی : من حسدم .
محل تو کجاست ؟
جای من در دل انسانهاست .
دل که جای رحم و مروت است .
اگر من وارد قلب انسان شوم رحم و مروت از قلب می رود .
به این ترتیب می فهمیم که اگر انسان دریچه های وجود خود را به روی گناهان بگشاید ، هر گناهی که در او جا کند ، به همان تناسب ، فضیلت و اخلاق انسانی از او دور می گردد .
حضرت نوح (ع)
وقتی که قوم لجوج حضرت نوح (ع) پند و اندرز او را گوش نکردند و دهها سال به گناه ادامه دادند ، خداوند بر آنها خشم کرد ، طوفان را فرستاد ، طوفان همراه آب که از زمین و هوا می جوشید و می بارید ، همه را غرق کرد ، مادری که خیلی کودک شیر خوارش را دوست داشت ، او را برداشت و به بالای کوه رفت ، تا یک سوم بلندی کوه بالا رفت ، پس از مدتی آب به آنجا رسید ، کم کم با زحمت خود را به آخرین نقطة اوج کوه یعنی قلة کوه رساند ، آب به آنجا نیز رسید ، کودکش را به گردنش انداخت ، آب همچنان بالا آمد تا به گردنش رسید ، کودکش را با دو دست بلند کرد ، آب از دستها نیز گذشت و آنها هلاک شدند .
رسول اکرم (ص) پس از نقل این جریان فرمود :
" اگر خداوند به کسی از قوم گنهکار نوح ، رحم می کرد به مادر آن کودک رحم می کرد .
آری ، مراقب باشیم و توجه به عذاب الهی داشته باشیم که اگر فرا رسید گاه این چنین راه نجات بسته می شود .
حضرت ابراهیم (ع)
در مدتی که حضرت ابراهیم (ع) در سرزمین بابل بود ، جمعی از جمله حضرت لوط (ع) و ساره به او ایمان آوردند. او با « ساره» ازدواج کرد. از طرف پدر ساره ، زمینهای مزروعی و گوسفندهای بسیاری به ساره رسیده بود. حضرت مدتی ضمن دعوت مردم به توحید ، به کشاورزی و دامداری پرداخت تا اینکه تصمیم گرفت از سرزمین بابل به سوی فلسطین هجرت کند و دعوت خود را به آن سرزمین بکشاند.
اموال خود ، از جمله گوسفندانش را برداشته ، به همراه چند نفر با همسرش ساره حرکت کردند ولی از طرف حاکم وقت اموالش توقیف و ماجرا به دادگاه کشیده شد. حضرت خطاب به قاضی چنین گفت :
من و همسرم سالها زحمت کشیده ایم تا این اموال را به دست آورده ایم ، اگر می خواهید اموال مرا مصادره کنید ، سالهای عمرم را که صرف تحصیل این اموال شده به من برگردانید.
قاضی در برابر استدلال منطقی عقب نشینی کرد و گفت : « حق با ابراهیم است » .
حضرت آزاد شد و همراه اموال خود ، به هجرت ادامه داد و با توکل به خدا و استمداد از درگاه حق ، حرکت کرد تا تحول تازه ای در منطقة جدیدی به وجود آورد و سخنش این بود :
« من ( هرجا بروم) به سوی پروردگار می روم ، او به زودی راهنماییم فرماید»
« اسماعیل» تازه به رشد رسیده بود ، حدود سیزده سال داشت . همدمی مهربان و یاری باوفا برای پدر بود. حضرت ابراهیم (ع) او را بسیار دوست داشت ، ولی خداوند خواست در همین مورد وی را بیازماید.
حضرت ابراهیم (ع) در شب هشتم ذیحجه در خواب دید که کسی به او می گوید : « اسماعیل را در راه خدا قربانی کن !»
شب بعد نیز همین خواب را دید ، ولی آن حضرت هنوز یقین نکرده بود که این خواب رحمانی است. سومین شب ( دهم ذیحجه) نیز همین خواب را دید ، یقین کرد که خواب رحمانی و وحی الهی می باشد ، ماجرا را به اسماعیل گفت ، وی بیدرنگ پاسخ داد : « پدرم هرچه دستور داری اجرا کن ، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت »
حضرت میوة دل و ثمره یک قرن رنج و سختیهایش را به سوی قربانگاه منی برد تا او را قربانی کند. در مسیر راه ، شیطان به صورت پیرمردی به او رسید و گفت : « آیا دلت روا می دارد که نوجوان عزیزت را قربانی کنی ؟! »
حضرت : سوگند به خدا اگر به اندازه افراد شرق و غرب فرزند داشتم و خداوند فرمان قربانی کردن آنها را به من می داد آنها را قربانی می کردم. آنگاه آن حضرت چند سنگ از زمین برداشت و با پرتاب کردن آن به سوی شیطان ، او را از خود دور ساخت.
همین پیر به سراغ اسماعیل و مادر او نیز رفت و وسوسه کرد ، ولی آنها گفتند : « اگر فرمان خداست ، باید تسلیم آن بود» و به طرف آن پیر سنگ انداختند و او را از خود دور ساختند.
حضرت ابراهیم (ع) اسماعیل را به قربانگاه آورد و او را مانند گوسفند خوابانید و کارد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
جلد اول ص127 سجده فرشتگان بر آدم :
سوره ی بقره آیه ی 34-36 آدم در بهشت
قرآن در تعقیب بحثهای گذشته پیرامون مقام و عظمت انسان به فصل دیگری از این بحث پرداخته . نخست چنین می گوید : بخاطر بیاورید هنگامی را که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده و خصوع کند و ( اذقلبا للملائکه اسجدوا الادم) آنها همگی سجده کردند جز ابلیس که سرباز زد و تکبر ورزید (فسجدوا الا ابلیس ابی واستکبر) اری او استکبار کرد و بخاطر همین استکبار و نافرمانی از کافران شد ( و کان من الکافرین) گر چه در آغاز چنین به نظر می آید که مساله سجده بر آدم بعد از آزمایش فرشتگان و تعلیم اسماء بود ولی دقت در آیات دیگر قرآن نشان میدهد که این موضوع بلافاصله بعد از آفرینش انسان و تکامل خلقت او و قبل از آزمایش فرشتگان بوده است . در سوره ی حجر آیه 29 می خوانیم (فاذا سویته و نفخت فته من روحی فقعلوا له صاحدین ) هنگامی که آفرینش آدم را نظام بخشیدم و از روح خودم در روح شایسته ای که مخلوق من بود در آن دمیدم برای او سجده کنید . همین معنی در سوره ی (ص) آیه 72نیز آمده است . گواه دیگر این موضوع این است که اگر دستور سجده بعد از روشن شدن مقام آدم بود چندان افتخاری برای ملائکه محسوب نمی شد زیرا در آن هنگام مقام آدم بر همه آشکار شده بود. بهر حال آیه فوق سند زنده و گواه روشنی بر شرافت انسان و عظمت مقام او است که پس از تکمیل خلقتش تمام فرشتگان مامور می شدند در برابر این آفرینش بزرگ سر تعظیم فرود آوردند به راستی کسی که لایق مقام خلافت الهی و نمایندگی او در زمین است و استعداد آن همه تکامل و پرورش فرزندان بلند مقامی همچون پیامبران به خصوص پیامبر اسلام و جانشینانش دارد شایسته هر نوع احترامی است .
چرا ابلیس مخالفت کرد ؟
می دانم (شیطان) اسم جنس است شامل نخستین شیطان و همه ی شیطانها می شود ولی ابلیس اسم خاص است و اشاره به همان شیطانی است که اغواگر آدم شد او طبق صریح آیات قرآن از جنس فرشتگان نبود بلکه در صف آنها قرار داشت او از طایفه جن بود که مخلوق مادی است . در سوره ی کهف آیه 50 می خوانم (مسجدوا ولا ابلیس کان من الجن) همگی سجده کردند جز ابلیس که از طایفه جن بود. انگیزه ی او در این مخالفت کبر و غرور و تعصب خاصی بود که بر فکر او چیره شد و چنین می پنداشت که از آدم برتر است و نمی بایست دستور سجده بر آدم به او داده شود . بلکه او باید سجود باشد و آدم بر او سجده کند که شرح این معنی در ذیل آیه 12 سوره اعراف خواهد بود . علت کفر او نیز همین بود که فرمان حکیمانه پروردگار را نادرست شمرد نه تنها عملا عصیان کرد از نظر اعتقاد نیز معترض بود و به این ترتیب خود بینی و خودخواهی محصول یک عمر ایمان و عبادت او را بر باد داد و آتش به خرمن هستی او افکند و غرور از این آثار بسیار دارد . تعبیر(کان من الکافرین ) نشان می دهد که او قبل از این فرمان نیز حساب خود را از فرشتگان و اطاعت فرمان خدا جدا کرده بود و در سر فکر استکبار می پروراند.
آیا سجده برای خدا بود یا آدم ؟ ص183 :
جلد اول شک نیست که سجده به معنی پرستش برای خداست چرا که درجهان هیچ معبودی جز خدا نیست و معنی توحید عبادت همین است که غیر از خدا را پرستش نکنیم بنابراین جای تردید نخواهد بود که فرشتگان برای آدم در سجده پرستش نگردید. بلکه سجده برای خدا بود ولی بخاطر آفرینش چنین موجود شگرفی و یا اینکه سجده برای آدم کردند اما سجده به معنی خضوع نه پرستش در کتاب عیون الاخبار از امام علی بن موسی الرضا چنین می خوانیم "کان سجود هم لله تعالی عبودته و لادم اکراما و طاعه لکونتا فی صلبه" : سجده ی فرشتگان پرستش خداوند از یک سو و اکرم و احترام آدم از سوی دیگر بود . چرا که مادر صلب آدم بودیم .
بهرحال بعد از این ماجرا و ماجرای آزمایش فرشتگان به آدم دستور داده شد او و همسرش در بهشت سکنی گزیند . چنانکه قرآن می گوید به آدم گفتیم تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و هرچه می خواهید از نعمتهای آن گوارا بخورید ""و قلنا یا آدم اسکن انت وو زوجک الجنه و کلانها وعذاً حیث سئتما" ولی به این درخت مخصوص نزدیک نشوند که از ظالمان خواهید شد "و لا تقر با هذه الشجره فتکونا من الظالمین" . از آیات قرآن استفاده می شود که آدم برای زندگی در روی زمین همین زمین معمولی آفریده شده بود ولی در آغاز خداوند او را ساکن بهشت که یکی از باغهای سر سبز پرنعمت این جهان بود ساخت و شاید علت آن این بود که آدم با زندگی کردن در روی زمین هیچگونه آشنایی نداشت و تحمل زحمتهای آن بدون مقدمه برای او مشکل بود و اطلاعات بیشتری از چگونگی کردار و رفتار و در زمین بدست آورد تعلیمات لازم را ببیند و لازم بود بداند که اگر خطا و لغزشی را دامنگیرش شود دردهای سعادت برای همیشه به روی او بسته شود و دوست و دشمن خود را بشناسد در اینجا آدم خود را در برابر فرمان الهی درباره ی خوداری از درخت ممنوع دید ولی شیطان اغواگر که سوگند یاد کرده بود که دست از گمراه کردن آدم و فرزندانش بر ندارد به وسوسه گری پرداخت و چنان که از آیات قرآن استفاده می شود به آدم اطمینان داد که اگر از درخت بخورد و همسرش فرشتگانی خواهند و جاویدان در بهشت زندگی می کنند و سرانجام مورد لغزش قرار گرفت از بهشت رانده شدند (فازلها الشیطان عنها فاخر مهمامما کانافیه)
آیا سجده برای غیر خدا جایز است ؟ سوره یوسف آیه 99-101
سجده به معنی پرستش و عبادت مخصوص خداست و برای هیچکس درهیچ مذهبی پرستش و عبادت مخصوص خداست و برای هیچ کس در هیچ مذهبی پرستش جایز نیست که بر پیامبر خدا یوسف هم اجازه پرستش به او هم نداد . سجده مزبور یا برای خدا بوده یا (سجده شکر) همان خدایی که این همه موهبت و مقام عظیم به یوسف داده و یا الینکه منظور از سجده مفهوم وسیع آن یعنی خضوع و تواضع است و به معنی معروفش نمی آید بلکه به معنی هر نوع تواضع نیز گاهی آمده است و لذا بعضی از مفسران گفته اند که تحت و تواضع متداول در آن روز خم شدن و تعظیم بوده این است و با توجه به کلمه خروا در این آیه که مفهوم آن بر زمین افتادن و به معنی انحناء و سر فرود آوردن نبوده است و در روایات متعدد از ائمه اهل بیت که سجود آنها به عنوان عبادت برای پروردگار بوده است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
حضرت آدم
لقب:خلیفۀ ا.....
کنیه:
ابوالبشر
معنای اسم :
آدم = آفریده از سطح زمین
خداوند متعال آدم را ا ازخاک آفرید وجان دراو دمید
تاریخ ولادت:قبل از هبوت آدم
مدت عمر: 930
محل هبوت:
آن حضرت در کوه صفا و بنا به قول مسهور در کوه سر اندیب فرود آمد.
محل دفن:
نجف اشرف در کشورعراق
نسب :
خداوند متعال بعد از خلقت آسمانها و زمین و سایر موجودات اراده فرمود سرآمد مخلوقات یعنی انسان را بیافریند ونخستین انسان و نخستین انسان وپیامبری که سرگذشت او در قرآن ذکر شده حضرت آدم است.
تعداد فرزندان:
آن حضرت فرزندان زیادی دارا بود.
مختصری از زندگی نامه
خداوند متعال بعد از اینکه آدم وحوا را آفرید،به آنها اجازه داد در بهشت زندگی کنند
و از تمامی نعمت ها آن استفاده کنند بجز میوه خاصی را که آدم و هوا را از آن نهی کردو فرمود اگر به آن درخت نزدیک روید و از میوه آن بخورید از بهست راننده خواهید سد. ولی با وسوسه های سیطان به درخت نزدیک سدند و از میوه آن نخوردند و خداوند آنها را از بهست بیرون راند و به زمین فرستاد . آدم و حوا از اعمال خود سخت پسیمان سدند و به درگاه خداوند ناله و زاری کردند و طلب مغفرت نمودند . خداوند مهربان توبه آنها را پذیرفت و از گناه آنان گذست نمود .
فهرست سوره های که نام حضرت آدم در آن ذکر سده عبارتند از :
عمران،ماعده،اعراف،اسراء،کهف،مریم،طه،یس
در بیان خلقت عالم و آدم
در اساطیر الاولین آمده است : جبرئیل فرشته خدا به امر او مامور شد مشتی از خاک زمین را به پیشگاه باریتعالی ببرد تا در کارگاه افرینش به صورت انسان در آید. جبرئیل در اجرای فرمان الهی
به زمین امد اما به هرقطعه از خاک زمین دست زد با عجز و التماس او مواجه شد. زمین به تضرع و التماس افتاده و استدعا نمود به خاطر خدا دست از او بردارد.
به روایت مرحوم طبری این فرشته (نزد خدای تعالی رفت و گفت: یا رب تو دانی که زمین مرا به حق تو سوگند داد تو از من بر نداری نیارستم به برداشتن ) حضرت میکائیل و اسرائیل که ازفرستگان درگاه خدا بودند
فرشتگان در گاه خدا بودند با تضرع و خواهش موکد زمین رو به رو شده و دست خالی برگشتند و جریان را به پیشگاه افریدگار عالم معروض داشتند .
چون اراده خدا بر این قرار گرفته است تا حتما قبضه ای خاک جهت صورتگری آدم به حضورش آورده شود ، عزرائیل فرشته مقرب خدا را مامور کرد تا بدون ملاحضه برود و بدون اعتنا به عجز
ولابه زمین مشتی خاک را به حضور پروردگار برد این بار عزرائیل اعتنایی به التماس و لابه زمین نکرد و قبضه ای از خاک زمین برداشت و به حضور حضرت احدیت برد . بدین سان گل آدم
سرشته و به پیمانه زده شد.
خداوند انسان را از گل افرید و روح خود را در او دمید ، این موجود به صورت انسان در آمد و خدا او را اشرف مخلوقات قرار داد و علم اسماء را به او آموخت و دستور داد ملائکه به او سجده و
تعظیم کنند به طوری که در اساطیر و کتب و قرآن کریم آمده است همه به آدم تعظیم کردند جز شیطان.
شرح حال آدم و حوا، فرزندان و نوادگان آنها
روزی صانع عالم به فرشتگان مخلوق خود فرمود : می خواهم در روی زمین از خاک آدمی بسازیم که از همه موجودات داناتر بوده و نماینده من در روی زمین باشد ارده با ریتعالی- که همه
موجودات زمین و اسمان ها را افریده - بر این قرار گرفت که اشرف مخلوقات را خلق نماید پس پیکره انسان را از گل افرید. " و خلق الانسان من صلصال کالفخار" پس روح خود را در او دمید و او
ار زنده کرد و به ملائک فرمان داد که آدم را سجده کنند ؛ همه او را سجده کردند مگر ابلیس که از این دستور امتناع کرد و کبر ورزید و گفت: من از انسان بالاترم چون تو مرا از آتش خلق کردی
و او را از گل افریدی ؛ سزاوار نیست من او را سجده کنم . و چون این فرشته ابا و استکبار کرد ابلیس گردید و از در گاه خدا رانده و از همان زمان ، دشمن انسان گردید و در رگ و پوست او رفت
و آدم را اغوا کرد.
خدا حوا را از پهلو آدم خلق کرد و به همین جهت زوجه آدم را حوا یعنی زنده که از کلمه حی می آید گفته اند . آدم و حوا زندگی را شروع کردند و خدا آن دو را در بهشت عنبر سرشت جای داد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تعریف: به انتقال یک شخص بدون رضایت او از محلی به محل دیگر به وسیله زور، تهدید یا فریفتن آدم ربایی گفته میشود.[1]
بیان مطلب:
آدم ربایی به معنای سلب آزادی تن است بنابراین ابتدا باید معنای آزادی تن را دانست که چنین بیان شده است:
آزادی بدنی بر فرد بطوری که بتواند از هر نقطه کشور به نقطه دیگر آن مسافرت نموده یا نقل مکان دهد یا از کشور خود خارج شده و به آن مراجعت نماید و از توقیف بدون جهت محفوظ و مصون باشد نتیجه این آزادی لغو بردگی، منع توقیف و حبس بدون مجوز اشخاص است.
پس آدم ربایی به معنای سلب آزادی تن دیگری بدون رضایت او و با قصد نامشروع از راه جابجایی از محلی به محل دیگر میباشد.[2]
سابقه تخفیفی جرم آدم ربایی:
در مواد 202 و 203 قانون مجازات عمومی منسوخ مطرح گردید متعاقب آن ماده واحده طرح قانون مربوط به تشدید مجازات رانندگان متخلف در سال 1335 به تصویب رسید در سال 1353 بالغو مواد 202 و 203 ق، م. 4، قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص وضع شد که بموجب ماده 12 این قانون مواد 202 و 203 لغو میشود و در حال حاضر با تصویب ماده 621 ق. م. 1. باید قانون تحدید مجازات ربایندگان اشخاص را بدلیل دامنه شمول ماده 621 ملغی بدانیم و اداره حقوقی قوه قضائیه طبق نظریه 1208/7- 14/5/1376 معتقد به منسوخ بودن آن قانون دارد.[3]
جرم آدم ربایی از دیدگاه فقهی:
آدم ربایی جرمی است که از گذشتههای دور وجود داشته و قانونگذار اسلامی نیز در مورد آن سکوت نکرده و احکامی را در مورد بودن انسان بیان کرده است عدهای هم کوشیدهاند آن را تحت عناوین عام تعزیر است و افساد فیالارض قرار دهند. عنوان آدم ربایی یکی از مصادیق خاص افساد فیالارض است.
شیخ طوسی در کتاب النهایه ص 102 میفرماید:
هر کسی انسان آزادی را برباید و بفروشد باید دستاش قطع شود زیرا چنین شخصی مفسد فیالارض است پس آدم ربایی در تقسیم بندی جرایم از نظر فقهی جزء جرایم تعزیری میباشد زیرا جرایم حدّی محصور بوده و آدم ربایی جزء موارد احصاء شده نیست بنابراین احکام عمومی جرم آدم ربایی همان احکام عمومی بقیه جرایم است اطلاق ماده 621 ق. م. 1 اقتضاء میکند که شامل مجنی علیه دیوانه و عاقل بشود و تفاوتی از این جهت نباشد اما در نوشتههای فقهی آمده چنانچه مجنی علیه دیوانه باشد و ربوده شود حکم سرقت بر او بار میشود.[4]
عناصر جرم آدم ربایی:
الف) عنصر مادی:
1- موضوع جرم آدم ربایی ساده: انسان زنده که حداقل 15 سال داشته باشد و در غیر این صورت ممکن است مشمول آدم ربایی مشدد و یا دزدیدن طفل تازه متولد شده یا مخفی کردن اموات قرار گیرد.
2- رفتار مجرمانه: انتقال جسم مجنی علیه از محلی به محل دیگر با زور و تهدید و حیله بطوری که مجنی علیه ارادهای از خود نداشته باشد.
3- مرتکب و شکل ارتکاب: هر کسی میتواند باشد که به صورت مباشرت یا مداخله و غیر مستقیم قابل تحقق است که بحث مباشرت شرکت و معاونت پیش میآید.
4- عدم رضایت مجنی علیه شرط لازم است و بدون آن جرم محقق نمیشود.
5- نتیجه مجرمانه: درست است در ماده 621 ق. م. 1. از نتیجه حرفی به میان نیامده ولی آدم ربایی از جرایم مقید میباشد و نتیجه هم سلب آزادی از فرد ربوده شده میباشد.[5]
ب) عنصر معنوی:
1- سوء نیت عام: مرتکب علاوه بر علم به موضوع جرم و وصف آن یعنی انسان زنده باید در انجام عمل عامل هم باشد و علم و آگاهی مرتکب به عدم رضایت بزه دیده شرط نیست این جرم مطلق است و نیازی به سوء نیت خاص ندارد و مفروض
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 61
آدم
آدم، یا آدم ابوالبشر، نخستین انسان و پدر همة مردمان. دربارة آفرینش و زندگانی او در دینهای سهگانة یهود و مسیحیت و اسلام، روایات و داستانهای همسان و همانند آمده است، و این همسانی و همانندی از آن رو است که مبدءِ وحی در این 3 دین یکی است. از این رو، پیش از پژوهش دربارة آفرینش آدم و سرگذشت او در فرهنگ اسلامی، بررسی مختصری دربارة چگونگی آن در دین یهود و مسیحیت و نظری کوتاه به انسانشناسی این ادیان، سودمند خواهند بود.اشتقاق: واژة آدم از اَدَم عبری گرفته شده است، ولی ریشة اصلی آن در زبان عبری به درستی معلوم نیست. کلمة مؤنث آن اَدَمَه در عبری به معنی زمین یا خاک است. کاربرد دو صورت مذکر و مونث آن، «اَدَم» و «اَدَمَه» با هم در سفر پیدایش (7:2) معنی خاکی (ساخته شده از خاک) را القا میکند. ریشة ادم همچنین با رنگ «سرخ» پیوند دارد، و این شاید اشاره به رنگ خاک باشد که آدم از آن آفریده شده است. در زبان اکدی ادمو به معنی خون است و ادمتو به معنی «خون سیاه» (در حالات بیماری)، و جمع آن ادماتو به معنی خاک سرخ و تیرهای است که در رنگرزی به کار میرفته. ظاهراً واژة ادمو و اتمو (به معنی کودک) پیوندی با «اَدَم» ندارد، بلکه با ریشة و ت م و واژة عبری یتوم (به معنی یتیم) مربوط است. در عربی جنوبی کهن ریشة ادم به معنی خادم و برده است. در یکی از فهرستهای مترادفات زبان اکدی، واژة «ادمو» به معنی «شخص مهم و شریف» آمده است. در اکدی کهن و بابلی کهن نیز به نامهای خاصّی بر میخوریم از قبیل ا ـ د ـ مو ، ا ـ دم ـ او ، ا ـ د ـ مو (جودائیکا، 2/235؛ و نیز نک : هیستینگز، 1/84). اما شواهدی در دست است که اشتقاق این کلمه را از «ادمه» به معنی خاک، تأیید میکند. در اغلب اسطورههای بینالنهرین و آسیای غربی، انسان از خاک یا خاک آغشته به خون خدایان آفریده شده است. در میان کنعانیان قدیم «آدم» هم به معنی انسان بوده، هم نام خدای زمین (نک : ویدن گرن، 174)، و جزء «ادم» در بعضی اسامی چون «عبدادم» در کتاب دوم شموئیل (10:6 به بعد؛ جودائیکا، 2/235) نیز ظاهراً نام همین خداست.در زبان عربی نیز ریشة «ادم» کاربردی گسترده دارد؛ از مفردات این ریشه است: «اُدْمّه» به معنی وسیلة آمیزش، «ادمه» در شتر سپیدی است با سیاهی چشمان، و در مردم گندمگونی است (جوهری؛ ازهری؛ زبیدی). در وجه تسمیة پدر مردمان به «آدم» ازهری از قول زجّاج گوید که اشتقاق کلمه از «ادیمالارض» است، زیرا انسان از خاک آفریده شد. راغب اصفهانی تفصیل بیشتری میآورد و 4 وجه بر میشمرد: 1. چون جسم آدم از خاک روی زمین (ادیم) گرفته شده است؛ 2. چون پوست او گندمگون (آدم) بوده است؛ 3. چون او از درآمیخته شدن عناصر گوناگون و نیروهای مختلف آفریده شده است (اُدْمهَ: الفت و اختلاط)؛ 4. چون او از دمیده شدن روح الهی عطرآگین شده است (اِدام: آنچه طعام را خوشبو گرداند) (1/38ـ39).I. آدم در یهودیتدر عهد عتیق: دوبار و به دو بیان در عهد عتیق از آفرینش آدم سخن رفته است: یک بار در باب اول سفر پیدایش و بار دیگر در بابهای دوم تا پنجم آن، و تحقیقات در متون کتاب مقدس نشان داده است که سرچشمة آنها دو روایت مختلف بوده است (نک : کتاب مقدس، مقدمة سفرپیدایش، و نیز ص 3، زیرنویس). در باب اول از تکوین عالم هستی در 6 روز، و از آفرینش آدم، که نقطة کمال خلقت و مهر پایانی آن است، سخن میرود. پس از آنکه خدا آسمانها و زمین را آفرید، و با اراده و کلام خود روشنایی را پدید آورد، آبهای زیر فلک را از آبهای بالای فلک جدا ساخت، روی زمین را از گیاهان گوناگون و انواع جانوران و پرندگان پر ساخت و اجرام فلکی را در آسمان قرار داد، در روز ششم گفت: «آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهائم و بر تمامی زمین و همة حشراتی که بر زمین میخزند، حکومت نماید. پس خدا آدم را به صورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید، ایشان را نر و ماده آفرید. و خدا ایشان را برکت داد، و خدا بدیشان گفت بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمائید.» (سفر پیدایش، 1).در بابهای دوم تا پنجم داستان خلقت آدم، با تفصیل بیشتر و تقریباً با بسیاری از جزئیاتی که در روایات مسیحی و اسلامی نیز دیده میشود، آمده است. آدم، زن وی حوا، باغ عدن، درخت ممنوع، اغوای حوا و خوردن از میوة آن درخت (نخستین گناه)، رانده شدن از باغ بهشت، زندگی بر روی زمین، زناشویی و آوردن فرزندان و جز آن در این قسمت ذکر شده است.پس از پیدایش آسمانها و زمین، خداوند آدم را خلق کرد تا بر روی زمین کار کند. آفرینش آدم از خاک زمین بود، و خداوند در بینی او روح حیات دمید، و از نفخة الهی آدم «نفس زنده» شد. سپس باغی پر از درختان گوناگون در عدن به طرف شرق غرس نمود. «درخت حیات» و «درخت معرفت نیک و بد» را در میان آن قرار داد، و آدم را در آنجا نهاد تا به کار زمین بپردازد و باغ را نگهبانی کند، ولی او را از خوردن میوة «درخت معرفت نیک و بد» منع کرد، و به او گفت که اگر از آن بخوری «هر آینه خواهی مرد». آنگاه خداوند همة جانداران و پرندگان زمین و آسمان را که از خاک سرشته بود، نزد آدم آورد تا وی آنان را نام بگذارد، و نامی که آدم بر هر یک از آنان نهاد، همان نام او شد. آدم تنها بود و خداوند خواست تا برای او جفتی و معاونی بیافریند، پس خوابی گران بر او مستولی کرد، یکی از دندههای او را برداشت و از آن حوا را خلق کرد. این که مردان پدر و مادر خویش را ترک میکنند و با همسران خود انس و الفت میگیرند، از آن روست که زن پارة تن مرد است. مار، که هوشیارتر از جانوران دیگر بود، نزد حوا آمد و او را به خوردن میوة «درخت معرفت نیک و بد» ترغیب و اغوا کرد، و گفت این که خداوند شما را از آن منع کرده است از آن روست که اگر از آن بخورید. چشمانتان باز میشود و چون خداوند بر نیک و بد معرفت خواهید یافت. حوا از میوة آن درخت بخورد و پارهای از آن را به آدم داد، و او نیز بخورد. در همان حال چشم هر دو به نیک و بد باز شد و از برهنگی خود باخبر شدند و از شرم اندامهای خود را با برگهای انجیر پوشاندند.خداوند که از نافرمانی آنان به خشم آمده بود، حوا را محکوم کرد که گرفتار بار حمل و درد زائیدن شود و تا ابد زیر فرمان شوهر باشد، و آدم را گفت که «زمین به سبب تو ملعون شد» و تو در تمامی ایام عمرت با رنج و عذاب از زمین نان خواهی خورد و خار و خس برایت خواهد رویاند، و سرانجام به خاک بازخواهی گشت و مار نیز از اینکه حوا را اغوا کرده بود ملعون و محکوم شد که تا ابد بر شکم خود راه برود و خاک بخورد و میان او و آدمیان دشمنی برقرار باشد. و خداوند گفت که «همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف نیک و بد گردیده» و مبادا که از میوة «درخت حیات» نیز بخورد و جاودان زنده و بیمرگ بماند. پس خداوند آدم را از باغ عدن بیرون کرد تا بر روی زمین، که خود از آن آفریده شده بود، کار و زندگی کند، و کرّوبیان را در سمت شرقی عدن مسکن داد، و شمشیر آتشباری را در اطراف درخت حیات به گردش درآورد تا آن را محافظت کند. آدم و حوا زندگانی بر روی زمین را آغاز کردند. نخست قائن (قابیل) و سپس هابیل از ایشان ولادت یافتند. قائن به زراعت مشغول شد و هابیل گلهداری پیشه کرد. 130 سال بعد، شیث به دنیا آمد، و پس از او نیز پسران و دختران دیگر آوردند. مدت عمر آدم 930 سال بود (نک : سفر پیدایش، بابهای 2ـ 5). در اسفار عهد عتیق از دوران 800 سالة زندگانی آدم بعد از ولادت شیث، جز اینکه «پسران و دختران آورد» خبر دیگری روایت نشده است، ولی دربارة انسان به معنی عام آن («آدم» به زبان عبری) در بعضی از کتب عهد عتیق مطالبی آمده است که به گونهای با نکاتی که در 4 باب اول سفر پیدایش دیده میشود ارتباط دارند، چنانکه در مزامیر