لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 61 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آدم
آدم، یا آدم ابوالبشر، نخستین انسان و پدر همة مردمان. دربارة آفرینش و زندگانی او در دینهای سهگانة یهود و مسیحیت و اسلام، روایات و داستانهای همسان و همانند آمده است، و این همسانی و همانندی از آن رو است که مبدءِ وحی در این 3 دین یکی است. از این رو، پیش از پژوهش دربارة آفرینش آدم و سرگذشت او در فرهنگ اسلامی، بررسی مختصری دربارة چگونگی آن در دین یهود و مسیحیت و نظری کوتاه به انسانشناسی این ادیان، سودمند خواهند بود.اشتقاق: واژة آدم از اَدَم عبری گرفته شده است، ولی ریشة اصلی آن در زبان عبری به درستی معلوم نیست. کلمة مؤنث آن اَدَمَه در عبری به معنی زمین یا خاک است. کاربرد دو صورت مذکر و مونث آن، «اَدَم» و «اَدَمَه» با هم در سفر پیدایش (7:2) معنی خاکی (ساخته شده از خاک) را القا میکند. ریشة ادم همچنین با رنگ «سرخ» پیوند دارد، و این شاید اشاره به رنگ خاک باشد که آدم از آن آفریده شده است. در زبان اکدی ادمو به معنی خون است و ادمتو به معنی «خون سیاه» (در حالات بیماری)، و جمع آن ادماتو به معنی خاک سرخ و تیرهای است که در رنگرزی به کار میرفته. ظاهراً واژة ادمو و اتمو (به معنی کودک) پیوندی با «اَدَم» ندارد، بلکه با ریشة و ت م و واژة عبری یتوم (به معنی یتیم) مربوط است. در عربی جنوبی کهن ریشة ادم به معنی خادم و برده است. در یکی از فهرستهای مترادفات زبان اکدی، واژة «ادمو» به معنی «شخص مهم و شریف» آمده است. در اکدی کهن و بابلی کهن نیز به نامهای خاصّی بر میخوریم از قبیل ا ـ د ـ مو ، ا ـ دم ـ او ، ا ـ د ـ مو (جودائیکا، 2/235؛ و نیز نک : هیستینگز، 1/84). اما شواهدی در دست است که اشتقاق این کلمه را از «ادمه» به معنی خاک، تأیید میکند. در اغلب اسطورههای بینالنهرین و آسیای غربی، انسان از خاک یا خاک آغشته به خون خدایان آفریده شده است. در میان کنعانیان قدیم «آدم» هم به معنی انسان بوده، هم نام خدای زمین (نک : ویدن گرن، 174)، و جزء «ادم» در بعضی اسامی چون «عبدادم» در کتاب دوم شموئیل (10:6 به بعد؛ جودائیکا، 2/235) نیز ظاهراً نام همین خداست.در زبان عربی نیز ریشة «ادم» کاربردی گسترده دارد؛ از مفردات این ریشه است: «اُدْمّه» به معنی وسیلة آمیزش، «ادمه» در شتر سپیدی است با سیاهی چشمان، و در مردم گندمگونی است (جوهری؛ ازهری؛ زبیدی). در وجه تسمیة پدر مردمان به «آدم» ازهری از قول زجّاج گوید که اشتقاق کلمه از «ادیمالارض» است، زیرا انسان از خاک آفریده شد. راغب اصفهانی تفصیل بیشتری میآورد و 4 وجه بر میشمرد: 1. چون جسم آدم از خاک روی زمین (ادیم) گرفته شده است؛ 2. چون پوست او گندمگون (آدم) بوده است؛ 3. چون او از درآمیخته شدن عناصر گوناگون و نیروهای مختلف آفریده شده است (اُدْمهَ: الفت و اختلاط)؛ 4. چون او از دمیده شدن روح الهی عطرآگین شده است (اِدام: آنچه طعام را خوشبو گرداند) (1/38ـ39).I. آدم در یهودیتدر عهد عتیق: دوبار و به دو بیان در عهد عتیق از آفرینش آدم سخن رفته است: یک بار در باب اول سفر پیدایش و بار دیگر در بابهای دوم تا پنجم آن، و تحقیقات در متون کتاب مقدس نشان داده است که سرچشمة آنها دو روایت مختلف بوده است (نک : کتاب مقدس، مقدمة سفرپیدایش، و نیز ص 3، زیرنویس). در باب اول از تکوین عالم هستی در 6 روز، و از آفرینش آدم، که نقطة کمال خلقت و مهر پایانی آن است، سخن میرود. پس از آنکه خدا آسمانها و زمین را آفرید، و با اراده و کلام خود روشنایی را پدید آورد، آبهای زیر فلک را از آبهای بالای فلک جدا ساخت، روی زمین را از گیاهان گوناگون و انواع جانوران و پرندگان پر ساخت و اجرام فلکی را در آسمان قرار داد، در روز ششم گفت: «آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهائم و بر تمامی زمین و همة حشراتی که بر زمین میخزند، حکومت نماید. پس خدا آدم را به صورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید، ایشان را نر و ماده آفرید. و خدا ایشان را برکت داد، و خدا بدیشان گفت بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمائید.» (سفر پیدایش، 1).در بابهای دوم تا پنجم داستان خلقت آدم، با تفصیل بیشتر و تقریباً با بسیاری از جزئیاتی که در روایات مسیحی و اسلامی نیز دیده میشود، آمده است. آدم، زن وی حوا، باغ عدن، درخت ممنوع، اغوای حوا و خوردن از میوة آن درخت (نخستین گناه)، رانده شدن از باغ بهشت، زندگی بر روی زمین، زناشویی و آوردن فرزندان و جز آن در این قسمت ذکر شده است.پس از پیدایش آسمانها و زمین، خداوند آدم را خلق کرد تا بر روی زمین کار کند. آفرینش آدم از خاک زمین بود، و خداوند در بینی او روح حیات دمید، و از نفخة الهی آدم «نفس زنده» شد. سپس باغی پر از درختان گوناگون در عدن به طرف شرق غرس نمود. «درخت حیات» و «درخت معرفت نیک و بد» را در میان آن قرار داد، و آدم را در آنجا نهاد تا به کار زمین بپردازد و باغ را نگهبانی کند، ولی او را از خوردن میوة «درخت معرفت نیک و بد» منع کرد، و به او گفت که اگر از آن بخوری «هر آینه خواهی مرد». آنگاه خداوند همة جانداران و پرندگان زمین و آسمان را که از خاک سرشته بود، نزد آدم آورد تا وی آنان را نام بگذارد، و نامی که آدم بر هر یک از آنان نهاد، همان نام او شد. آدم تنها بود و خداوند خواست تا برای او جفتی و معاونی بیافریند، پس خوابی گران بر او مستولی کرد، یکی از دندههای او را برداشت و از آن حوا را خلق کرد. این که مردان پدر و مادر خویش را ترک میکنند و با همسران خود انس و الفت میگیرند، از آن روست که زن پارة تن مرد است. مار، که هوشیارتر از جانوران دیگر بود، نزد حوا آمد و او را به خوردن میوة «درخت معرفت نیک و بد» ترغیب و اغوا کرد، و گفت این که خداوند شما را از آن منع کرده است از آن روست که اگر از آن بخورید. چشمانتان باز میشود و چون خداوند بر نیک و بد معرفت خواهید یافت. حوا از میوة آن درخت بخورد و پارهای از آن را به آدم داد، و او نیز بخورد. در همان حال چشم هر دو به نیک و بد باز شد و از برهنگی خود باخبر شدند و از شرم اندامهای خود را با برگهای انجیر پوشاندند.خداوند که از نافرمانی آنان به خشم آمده بود، حوا را محکوم کرد که گرفتار بار حمل و درد زائیدن شود و تا ابد زیر فرمان شوهر باشد، و آدم را گفت که «زمین به سبب تو ملعون شد» و تو در تمامی ایام عمرت با رنج و عذاب از زمین نان خواهی خورد و خار و خس برایت خواهد رویاند، و سرانجام به خاک بازخواهی گشت و مار نیز از اینکه حوا را اغوا کرده بود ملعون و محکوم شد که تا ابد بر شکم خود راه برود و خاک بخورد و میان او و آدمیان دشمنی برقرار باشد. و خداوند گفت که «همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف نیک و بد گردیده» و مبادا که از میوة «درخت حیات» نیز بخورد و جاودان زنده و بیمرگ بماند. پس خداوند آدم را از باغ عدن بیرون کرد تا بر روی زمین، که خود از آن آفریده شده بود، کار و زندگی کند، و کرّوبیان را در سمت شرقی عدن مسکن داد، و شمشیر آتشباری را در اطراف درخت حیات به گردش درآورد تا آن را محافظت کند. آدم و حوا زندگانی بر روی زمین را آغاز کردند. نخست قائن (قابیل) و سپس هابیل از ایشان ولادت یافتند. قائن به زراعت مشغول شد و هابیل گلهداری پیشه کرد. 130 سال بعد، شیث به دنیا آمد، و پس از او نیز پسران و دختران دیگر آوردند. مدت عمر آدم 930 سال بود (نک : سفر پیدایش، بابهای 2ـ 5). در اسفار عهد عتیق از دوران 800 سالة زندگانی آدم بعد از ولادت شیث، جز اینکه «پسران و دختران آورد» خبر دیگری روایت نشده است، ولی دربارة انسان به معنی عام آن («آدم» به زبان عبری) در بعضی از کتب عهد عتیق مطالبی آمده است که به گونهای با نکاتی که در 4 باب اول سفر پیدایش دیده میشود ارتباط دارند، چنانکه در مزامیر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 61 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آدم
آدم، یا آدم ابوالبشر، نخستین انسان و پدر همة مردمان. دربارة آفرینش و زندگانی او در دینهای سهگانة یهود و مسیحیت و اسلام، روایات و داستانهای همسان و همانند آمده است، و این همسانی و همانندی از آن رو است که مبدءِ وحی در این 3 دین یکی است. از این رو، پیش از پژوهش دربارة آفرینش آدم و سرگذشت او در فرهنگ اسلامی، بررسی مختصری دربارة چگونگی آن در دین یهود و مسیحیت و نظری کوتاه به انسانشناسی این ادیان، سودمند خواهند بود.اشتقاق: واژة آدم از اَدَم عبری گرفته شده است، ولی ریشة اصلی آن در زبان عبری به درستی معلوم نیست. کلمة مؤنث آن اَدَمَه در عبری به معنی زمین یا خاک است. کاربرد دو صورت مذکر و مونث آن، «اَدَم» و «اَدَمَه» با هم در سفر پیدایش (7:2) معنی خاکی (ساخته شده از خاک) را القا میکند. ریشة ادم همچنین با رنگ «سرخ» پیوند دارد، و این شاید اشاره به رنگ خاک باشد که آدم از آن آفریده شده است. در زبان اکدی ادمو به معنی خون است و ادمتو به معنی «خون سیاه» (در حالات بیماری)، و جمع آن ادماتو به معنی خاک سرخ و تیرهای است که در رنگرزی به کار میرفته. ظاهراً واژة ادمو و اتمو (به معنی کودک) پیوندی با «اَدَم» ندارد، بلکه با ریشة و ت م و واژة عبری یتوم (به معنی یتیم) مربوط است. در عربی جنوبی کهن ریشة ادم به معنی خادم و برده است. در یکی از فهرستهای مترادفات زبان اکدی، واژة «ادمو» به معنی «شخص مهم و شریف» آمده است. در اکدی کهن و بابلی کهن نیز به نامهای خاصّی بر میخوریم از قبیل ا ـ د ـ مو ، ا ـ دم ـ او ، ا ـ د ـ مو (جودائیکا، 2/235؛ و نیز نک : هیستینگز، 1/84). اما شواهدی در دست است که اشتقاق این کلمه را از «ادمه» به معنی خاک، تأیید میکند. در اغلب اسطورههای بینالنهرین و آسیای غربی، انسان از خاک یا خاک آغشته به خون خدایان آفریده شده است. در میان کنعانیان قدیم «آدم» هم به معنی انسان بوده، هم نام خدای زمین (نک : ویدن گرن، 174)، و جزء «ادم» در بعضی اسامی چون «عبدادم» در کتاب دوم شموئیل (10:6 به بعد؛ جودائیکا، 2/235) نیز ظاهراً نام همین خداست.در زبان عربی نیز ریشة «ادم» کاربردی گسترده دارد؛ از مفردات این ریشه است: «اُدْمّه» به معنی وسیلة آمیزش، «ادمه» در شتر سپیدی است با سیاهی چشمان، و در مردم گندمگونی است (جوهری؛ ازهری؛ زبیدی). در وجه تسمیة پدر مردمان به «آدم» ازهری از قول زجّاج گوید که اشتقاق کلمه از «ادیمالارض» است، زیرا انسان از خاک آفریده شد. راغب اصفهانی تفصیل بیشتری میآورد و 4 وجه بر میشمرد: 1. چون جسم آدم از خاک روی زمین (ادیم) گرفته شده است؛ 2. چون پوست او گندمگون (آدم) بوده است؛ 3. چون او از درآمیخته شدن عناصر گوناگون و نیروهای مختلف آفریده شده است (اُدْمهَ: الفت و اختلاط)؛ 4. چون او از دمیده شدن روح الهی عطرآگین شده است (اِدام: آنچه طعام را خوشبو گرداند) (1/38ـ39).I. آدم در یهودیتدر عهد عتیق: دوبار و به دو بیان در عهد عتیق از آفرینش آدم سخن رفته است: یک بار در باب اول سفر پیدایش و بار دیگر در بابهای دوم تا پنجم آن، و تحقیقات در متون کتاب مقدس نشان داده است که سرچشمة آنها دو روایت مختلف بوده است (نک : کتاب مقدس، مقدمة سفرپیدایش، و نیز ص 3، زیرنویس). در باب اول از تکوین عالم هستی در 6 روز، و از آفرینش آدم، که نقطة کمال خلقت و مهر پایانی آن است، سخن میرود. پس از آنکه خدا آسمانها و زمین را آفرید، و با اراده و کلام خود روشنایی را پدید آورد، آبهای زیر فلک را از آبهای بالای فلک جدا ساخت، روی زمین را از گیاهان گوناگون و انواع جانوران و پرندگان پر ساخت و اجرام فلکی را در آسمان قرار داد، در روز ششم گفت: «آدم را به صورت ما و موافق شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بهائم و بر تمامی زمین و همة حشراتی که بر زمین میخزند، حکومت نماید. پس خدا آدم را به صورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید، ایشان را نر و ماده آفرید. و خدا ایشان را برکت داد، و خدا بدیشان گفت بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمائید.» (سفر پیدایش، 1).در بابهای دوم تا پنجم داستان خلقت آدم، با تفصیل بیشتر و تقریباً با بسیاری از جزئیاتی که در روایات مسیحی و اسلامی نیز دیده میشود، آمده است. آدم، زن وی حوا، باغ عدن، درخت ممنوع، اغوای حوا و خوردن از میوة آن درخت (نخستین گناه)، رانده شدن از باغ بهشت، زندگی بر روی زمین، زناشویی و آوردن فرزندان و جز آن در این قسمت ذکر شده است.پس از پیدایش آسمانها و زمین، خداوند آدم را خلق کرد تا بر روی زمین کار کند. آفرینش آدم از خاک زمین بود، و خداوند در بینی او روح حیات دمید، و از نفخة الهی آدم «نفس زنده» شد. سپس باغی پر از درختان گوناگون در عدن به طرف شرق غرس نمود. «درخت حیات» و «درخت معرفت نیک و بد» را در میان آن قرار داد، و آدم را در آنجا نهاد تا به کار زمین بپردازد و باغ را نگهبانی کند، ولی او را از خوردن میوة «درخت معرفت نیک و بد» منع کرد، و به او گفت که اگر از آن بخوری «هر آینه خواهی مرد». آنگاه خداوند همة جانداران و پرندگان زمین و آسمان را که از خاک سرشته بود، نزد آدم آورد تا وی آنان را نام بگذارد، و نامی که آدم بر هر یک از آنان نهاد، همان نام او شد. آدم تنها بود و خداوند خواست تا برای او جفتی و معاونی بیافریند، پس خوابی گران بر او مستولی کرد، یکی از دندههای او را برداشت و از آن حوا را خلق کرد. این که مردان پدر و مادر خویش را ترک میکنند و با همسران خود انس و الفت میگیرند، از آن روست که زن پارة تن مرد است. مار، که هوشیارتر از جانوران دیگر بود، نزد حوا آمد و او را به خوردن میوة «درخت معرفت نیک و بد» ترغیب و اغوا کرد، و گفت این که خداوند شما را از آن منع کرده است از آن روست که اگر از آن بخورید. چشمانتان باز میشود و چون خداوند بر نیک و بد معرفت خواهید یافت. حوا از میوة آن درخت بخورد و پارهای از آن را به آدم داد، و او نیز بخورد. در همان حال چشم هر دو به نیک و بد باز شد و از برهنگی خود باخبر شدند و از شرم اندامهای خود را با برگهای انجیر پوشاندند.خداوند که از نافرمانی آنان به خشم آمده بود، حوا را محکوم کرد که گرفتار بار حمل و درد زائیدن شود و تا ابد زیر فرمان شوهر باشد، و آدم را گفت که «زمین به سبب تو ملعون شد» و تو در تمامی ایام عمرت با رنج و عذاب از زمین نان خواهی خورد و خار و خس برایت خواهد رویاند، و سرانجام به خاک بازخواهی گشت و مار نیز از اینکه حوا را اغوا کرده بود ملعون و محکوم شد که تا ابد بر شکم خود راه برود و خاک بخورد و میان او و آدمیان دشمنی برقرار باشد. و خداوند گفت که «همانا انسان مثل یکی از ما شده است که عارف نیک و بد گردیده» و مبادا که از میوة «درخت حیات» نیز بخورد و جاودان زنده و بیمرگ بماند. پس خداوند آدم را از باغ عدن بیرون کرد تا بر روی زمین، که خود از آن آفریده شده بود، کار و زندگی کند، و کرّوبیان را در سمت شرقی عدن مسکن داد، و شمشیر آتشباری را در اطراف درخت حیات به گردش درآورد تا آن را محافظت کند. آدم و حوا زندگانی بر روی زمین را آغاز کردند. نخست قائن (قابیل) و سپس هابیل از ایشان ولادت یافتند. قائن به زراعت مشغول شد و هابیل گلهداری پیشه کرد. 130 سال بعد، شیث به دنیا آمد، و پس از او نیز پسران و دختران دیگر آوردند. مدت عمر آدم 930 سال بود (نک : سفر پیدایش، بابهای 2ـ 5). در اسفار عهد عتیق از دوران 800 سالة زندگانی آدم بعد از ولادت شیث، جز اینکه «پسران و دختران آورد» خبر دیگری روایت نشده است، ولی دربارة انسان به معنی عام آن («آدم» به زبان عبری) در بعضی از کتب عهد عتیق مطالبی آمده است که به گونهای با نکاتی که در 4 باب اول سفر پیدایش دیده میشود ارتباط دارند، چنانکه در مزامیر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حضرت آدم و آفرینش او
آدم از کلمه ادیم گرفته شده به معنای آفریده شده از سطح زمین
نام حضرت آدم (ع) در9 سوره و 25 آیه قرآن کریم ذکر شده است . پس از آفرینش سایر موجودات ،حکمت الهی اقتضا نمود که اشرف مخلوقاتش را بیافریند . موجودی که نماینده او و صفات او بوده ، مقامش برتر از فرشتگان باشد . به همین منظور خداوند و … به فرشتگان فرمود من در زمین جانشینی قرار میدهم . فرشتگان عرض کردندآیا کسانی را در زمین قرار می دهی که فساد و خونریزی کنند در حالی که ما ترا تسبیح و تقدیس می کنیم . خداوند فرمود : من چیزی ( از اسرار خلقت بشر ) می دانم که شما نمی دانید » فرشتگان گفتند ای خدای پاک و منزه ما جز آنچه تو به ما تعلیم فرمودی نمی توانیم و تو دانا و حکیمی » مُفسران گفتند که چون خالق منّان خواست بشر را بیافریند ، به مقربان بارگاه ربوبی فرمان داد از عنصر خاک سُلاله و خلاصه ای تهیه کنند .
خواوند در حین آفرینش ، به زمین خطاب کرد که در قصد آنم تا از تو مخلوقی بیافرینم ، گروهی از آن اطاعت من می کنند وجمعی عصیان می ورزند ، پیروان و مطیعان داخل بهشت خواهند شد و متخلفان به آتش دوزخ خواهند سوخت . آنگاه به جبرئیل خطاب کرد از تمام روی زمین ومواد وعناصر مشتی بگیر و بیاور اما چون جبرئیل به قصد این کار آمد ، خاک به او گفت پناه می برم به خدا که بیمناکم از مخلوقی که آفریده شود و عصیان نماید . آنگاه خداوند به میکائیل این مأموریت را داد . او نیز دست خالی بازگشت تا اینکه سرانجام عزرائیل مأمور شد به طور حتم خاک را بیاورد و از مشتیخاک برگرفت . پس از چهل صباح ، از سلاله خاک که شامل تمام خواص و الوان بوده ، پیکره آدم عجین و خمیر گردید و موجب شگفتی فرشتگان شد . این پیکره در آستان بهشت بود تا نفخه روح الهی برآن دمیده شد
سرپیچی شیطان از سجده بر آدم (ع)
هنگامی که مراحل خلقت آدم (ع) سپری شد و زمان اجرای فرمان الهی فرا رسید ، تمام فرشتگان امر خداوند را پذیرفتند ولی شیطان با دستور حق مخالفت کرد و از سجده کردن خودداری نمود . سجده ملائکه بر آدم (ع) بر وَجهِ اکرام و تعظیم شأن و تقدّم او بر آنها بود و این طور بود که آدم (ع) را برای آنها قبله قَرار داد شیطان که از طایفة جن بود ولی به دلیل عبادت چند هزار ساله اش ملائکه او را از خود می دانستند ، از فرمان الهی سرپیچی کرد ، چنان که قرآن می فرماید : « خدای متعال به او فرمود چه چیز ترا مانع از سجدة آدم شد که چون ترا امر کردم نافرمانی کردی پاسخ داد که من از او برترم مرا از آتش و او را از خاک آفریده ای » خدا به شیطان فرمود از این مقام فرود آی که ترا نَرسد که بزرگی و نخوت ورزی بیرون شو که تواز زمرة پست ترین فرومایگانی شیطان که دید دیگر راه نجاتی برایش نمانده به مهر و رأفت پروردگار پناه برد و « گفت پروردگارا پس به من تا خلایق ( در روز قیامت ) برانگیخته میشود مهلت ید » و « خدا فرمود البته مهلت خواهی داشت » چون شیطان دانست و یقین کرد که در امان است بار دیگر گفت: «چون مرا گمراه کردی من نیز بندگانت را از راه راست که آئین تو است گمراه گردانم » . « آنگاه ازپیشروی و پشت سر و از راست و چپ آنان در می آیم تا بیشتر آنان شکر نعمت را به جای نیاورند .» « و خدا به شیطان گفت از این جا بیرون برو که تو از درگاه ما رانده شدی دوزخ را برای تو و هر کس از فرزندان آدم (ع) که از تو پیروی کند پر خواهم کرد .» « و هرگز ترا بر بندگان با خلوص من تسلط نخواهند بود لیکن اقتدار تو بر مردم نادان گمراهیِ است که پیروتو شوند.»
خلقت حوا و وجه تسمیة او
پس از خلقت آدم (ع) ، حکمت الهی اقتضی نمود همسری برایش بیافریند . در روایتی آمده است که چون آدم (ع) وارد بهشت شد ، از تنهایی وحشت نمود ، زیرا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
در افسانه ها و در متن کتاب مقدس در داستان آدم و حوا آمده است که انسان بدون اجازه غذای محبوب الهه ها یعنی سیب را می خورد. برخی از اسطوره شناسان و متخصصان متون مقدس می گویند که انجیر میوه ممنوعه ای بود که باعث رانده شدن آدم و حوا از بهشت شد و نه سیب.
میوه چیست؟
بسیاری از گیاهان برای پراکنش بذرهایشان، روش بسیار بدیعی را خلق کرده اند که همان تولید میوه است. تقریبا برای گیاه بی معنی و نیز بی فایده است که تمام بذرهایش را درست زیر پاهایش بریزد چه در این صورت تمام نهال ها مجبور خواهند بود بر سر آب و مواد غذایی با یکدیگر و نیز والدشان رقابت کنند.
از این رو گیاهان طی تکامل مکانیسم های گوناگونی به وجود آورده اند تا بذرهایشان را تا دوردست ترین نقاط بپراکنند. برخی گیاهان مانند افرای چناری میوه خشک خاردار یا چرمی دارند که عمدتا توسط باد پراکنده می شوند. بعضی نیز مانند باباآدم میوه های تیغ داری دارند که به پشم حیوانات یا لباس های ما می چسبند و بدین ترتیب جابه جا می شوند. اما میوه هایی که در این جا مورد نظر ما است میوه های آبدار و گوشتی هستند که ما و حیوانات با علاقه فراوان آنها را می خوریم.
همچنان که بذرها کم کم به بلوغ می رسند، تخمدان ها و گاهی وقت ها نهنج هایی که بذرها را در میان گرفته اند، متورم شده و رفته رفته آبدار، گوشتی و در مواردی شیرین می شوند. بذرهایی که درون میوه اند معمولا پوشش خارجی سفت و محکمی دارند که خورده نمی شوند البته این بیشتر در مورد میوه هایی که بذرهای بزرگ دارند صدق می کند مانند آلو، آلوچه، هلو و میوه هایی از این دست. حیوانات معمولا این جور میوه ها را با خود می برند و پس از خوردن میوه بذر آن را در جایی دورتر از گیاه والد روی زمین می اندازند اما میوه هایی که بذرهای کوچک دارند، احتمالا درسته خورده می شوند در این صورت بذرها بدون اینکه آسیبی ببینند از طریق مدفوع در جایی دورتر از گیاه والد رها می شوند. معمولا مزه میوه پیش از رسیده شدن بذرها خیلی بد است به همین خاطر بعید است تا پیش از آنکه بذر به بلوغ برسد و آماده جوانه زدن شود، میوه خورده شود. از این رو بذر و میوه دقیقا همزمان رسیده می شوند تا سرمایه گذاری گیاه برای میوه بی جهت هدر نرود. ارتباط گیاه با جانورانی که از میوه ها می خورند کاملا دوطرفه است. گیاه یک وعده غذای خوب تقدیم می کند و در عوض انتظار دارد بذرش به اطراف پراکنده شود.
بی چشمداشت از این بابت که ما بذرهایشان را به اطراف نمی پراکنیم و در عوض آنها را روانه سطل آشغال می کنیم و امکان جوانه زدن را از آنها می گیریم. تمدن و اهلی سازی گیاهان باعث شده است ما بر خلاف نیاکانمان بتوانیم به راحتی به میوه هایی که متعلق به اقلیم های دیگر غیر از محیط زندگی مان هستند، دسترسی داشته باشیم. از طریق انتخاب مصنوعی گیاه را وادار به تولید میوه های بی دانه ساخته ایم و این کاری است که در طبیعت برای هیچ گیاهی توجیه ندارد. با ایجاد محیط های کشت مصنوعی می توانیم در تمام طول سال به میوه هایی که مخصوص یک فصل اند، دسترسی پیدا کنیم. درختان میوه اصلاح شده در عوض شرایطی که ما برایشان فراهم آورده ایم میوه های آبدار، خوش طعم، مملو از قندهای طبیعی، ترکیبات معطر ویتامین ها و مواد معدنی و سایر ترکیبات غذایی را در اختیار ما قرار می دهند. میوه ها از جمله خوشمزه ترین مواد غذایی روی زمین اند. اکثریت آنها سبک و آسان هضم هستند و یک غذای حاضری طبیعی به حساب می آیند و نیاز به فرآوری و آماده سازی ندارند، به جز شمار اندکی از میوه ها مانند زیتون.
ارزش غذایی میوه
بیشتر میوه ها به راحتی هضم می شوند زیرا مواد غذایی آنها به شکل قند ذخیره شده اند، میوه های نارس اما به خاطر داشتن مقادیر زیادی نشاسته و اسیدهای معدنی علاوه بر تلخ و بدمزه بودن، سخت هضم هم هستند. این ترکیبات تنها پس از رسیده شدن به انواع قندها تبدیل می شوند. اکثر میوه ها فاقد چربی یا روغن اند اما برخی میوه ها مانند زیتون و آووکادو نوعی میوه گلابی شکل و بزرگ با هسته ای به ضخامت ۳ تا ۴ سانتی متر مملو از روغن اند. به همین ترتیب بیشتر میوه ها هیچ پروتئینی ندارند. پروتئین و چربی معمولا در هسته یا بذر آنها ذخیره می شود که خوردنی نیستند، به همین خاطر میوه غذای کامل به حساب نمی آید و رژیم های غذایی که منحصرا از میوه باشند به هیچ وجه توصیه نمی شوند. البته میوه های سته توت مانند دارای مقادیری پروتئین، چربی و ترکیبات معدنی هستند. اکثریت میوه ها اندکی کلیسم و منیزیم دارند که برای سلامتی دندان ها و استخوان ها بسیار ضروری اند. عنصر روی نیز که برای عملکرد صحیح سیستم ایمنی، طراوت پوست، بهبود زخم ها و عملکرد مغز و اندام های تولیدمثلی بسیار حیاتی است به مقدار بسیار کمی در میوه ها وجود دارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 8 صفحه
قسمتی از متن .doc :
تعریف: به انتقال یک شخص بدون رضایت او از محلی به محل دیگر به وسیله زور، تهدید یا فریفتن آدم ربایی گفته میشود.[1]
بیان مطلب:
آدم ربایی به معنای سلب آزادی تن است بنابراین ابتدا باید معنای آزادی تن را دانست که چنین بیان شده است:
آزادی بدنی بر فرد بطوری که بتواند از هر نقطه کشور به نقطه دیگر آن مسافرت نموده یا نقل مکان دهد یا از کشور خود خارج شده و به آن مراجعت نماید و از توقیف بدون جهت محفوظ و مصون باشد نتیجه این آزادی لغو بردگی، منع توقیف و حبس بدون مجوز اشخاص است.
پس آدم ربایی به معنای سلب آزادی تن دیگری بدون رضایت او و با قصد نامشروع از راه جابجایی از محلی به محل دیگر میباشد.[2]
سابقه تخفیفی جرم آدم ربایی:
در مواد 202 و 203 قانون مجازات عمومی منسوخ مطرح گردید متعاقب آن ماده واحده طرح قانون مربوط به تشدید مجازات رانندگان متخلف در سال 1335 به تصویب رسید در سال 1353 بالغو مواد 202 و 203 ق، م. 4، قانون تشدید مجازات ربایندگان اشخاص وضع شد که بموجب ماده 12 این قانون مواد 202 و 203 لغو میشود و در حال حاضر با تصویب ماده 621 ق. م. 1. باید قانون تحدید مجازات ربایندگان اشخاص را بدلیل دامنه شمول ماده 621 ملغی بدانیم و اداره حقوقی قوه قضائیه طبق نظریه 1208/7- 14/5/1376 معتقد به منسوخ بودن آن قانون دارد.[3]
جرم آدم ربایی از دیدگاه فقهی:
آدم ربایی جرمی است که از گذشتههای دور وجود داشته و قانونگذار اسلامی نیز در مورد آن سکوت نکرده و احکامی را در مورد بودن انسان بیان کرده است عدهای هم کوشیدهاند آن را تحت عناوین عام تعزیر است و افساد فیالارض قرار دهند. عنوان آدم ربایی یکی از مصادیق خاص افساد فیالارض است.
شیخ طوسی در کتاب النهایه ص 102 میفرماید:
هر کسی انسان آزادی را برباید و بفروشد باید دستاش قطع شود زیرا چنین شخصی مفسد فیالارض است پس آدم ربایی در تقسیم بندی جرایم از نظر فقهی جزء جرایم تعزیری میباشد زیرا جرایم حدّی محصور بوده و آدم ربایی جزء موارد احصاء شده نیست بنابراین احکام عمومی جرم آدم ربایی همان احکام عمومی بقیه جرایم است اطلاق ماده 621 ق. م. 1 اقتضاء میکند که شامل مجنی علیه دیوانه و عاقل بشود و تفاوتی از این جهت نباشد اما در نوشتههای فقهی آمده چنانچه مجنی علیه دیوانه باشد و ربوده شود حکم سرقت بر او بار میشود.[4]
عناصر جرم آدم ربایی:
الف) عنصر مادی:
1- موضوع جرم آدم ربایی ساده: انسان زنده که حداقل 15 سال داشته باشد و در غیر این صورت ممکن است مشمول آدم ربایی مشدد و یا دزدیدن طفل تازه متولد شده یا مخفی کردن اموات قرار گیرد.
2- رفتار مجرمانه: انتقال جسم مجنی علیه از محلی به محل دیگر با زور و تهدید و حیله بطوری که مجنی علیه ارادهای از خود نداشته باشد.
3- مرتکب و شکل ارتکاب: هر کسی میتواند باشد که به صورت مباشرت یا مداخله و غیر مستقیم قابل تحقق است که بحث مباشرت شرکت و معاونت پیش میآید.
4- عدم رضایت مجنی علیه شرط لازم است و بدون آن جرم محقق نمیشود.
5- نتیجه مجرمانه: درست است در ماده 621 ق. م. 1. از نتیجه حرفی به میان نیامده ولی آدم ربایی از جرایم مقید میباشد و نتیجه هم سلب آزادی از فرد ربوده شده میباشد.[5]
ب) عنصر معنوی:
1- سوء نیت عام: مرتکب علاوه بر علم به موضوع جرم و وصف آن یعنی انسان زنده باید در انجام عمل عامل هم باشد و علم و آگاهی مرتکب به عدم رضایت بزه دیده شرط نیست این جرم مطلق است و نیازی به سوء نیت خاص ندارد و مفروض