لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 34 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
فصل اول
شرع و عوامل شادی آفرین
شادی چیست؟
یکی از جنبه های هیجان شادی است که با واژه های چون سرور، نشاط، وجد ، سرخوشی ، مسرت، خوشی و خوشحالی هم معنا است.ازآن جا که بعد برجسته هیجان مربوط به روان انسان به دست دادن تعریف دقیق تر آن نیز درحوزه دانش روان شناسی چندان مورد توجه قرار نگرفته است چنان که هنری موری می گوید یکی از غریب ترین نشانه ها ی مشخص عصر ما که کم تر قابل تفسیر است غفلت روان شناسان از موضوع شادی است.یعنی همان حالت درونی که افلاطون و ارسطو و تقریبا تمامی متفکران بر جسته گذشته آن را بهترین متاعی دانسته اندکه ازراه فعالیت قابل حصول است با وجود این برخی تعریفهای پراکنده از این هیجان شده است مثلا گفته اند: شادی احساس مثبتی است که ازحس ارضاء و پیروزی بدست میاید .
شادی عبارت است از مجموعه لذتها منهای درد ها . شادی ترکیبی ازعاطفه مثبت بالا و عاطفه منفی پایین است .به طور خلا صه میتوان گفت: هر انسانی مطابق جهان بینی و اندیشه های خود اگربه چیز مورد علاقه اش برسد در خود حالتی احساس مکیند شادی نام دارد.
ضرورت شادی
شادی برای انسان یک ضرورت است که با آن زندگی می یابد و عاطفه منفی مثل ناکامی ونا امید ی و ترس و نگرانی بی اثر می شود در پرتو شادی است که انسان می تواند خویش را بسازد و قله های سلوک را چالاکانه بپیماید و در اجتماع نقش سازنده خود را در زمینه های فر هنگی سیاسی و اقتصادی ایفا کند.ارسطو گفته است شادی بهترین چیز هاست وآنقدر اهمیت دارد که سایر چیزها برای کسب آن هستند . اهمیت شادی تا به آن حد است که می تواند بیماریهای صعب العلاج جسمی را درمان کند یک جراح معروف طی مقاله ای نوشت.
شادی نه تنها جلوی بسیاری از بیماریهای ناشی از ناملایمات را که در قرن حاضر است می گیرد بلکه شادی حتی قادر است جلو رشد ونمو بیمار ی سرطا ن را بگیرد .
ضرورت شادی در برنامه ریزی های اقتصادی و اجتماعی دولتها نیز خود را نشان می دهد اگر دولتها به بالا بردن سطح شادی در جامعه توجه کنند در اجرای برنامه های خود موفق ترند برطرف کردن غم و اندوه به وجود آوردن روحیه شاد برای خانواده و جامعه از جنبه دیگری هم ضرورت می یابدو آن این که غم و شادی انسان فقط مربوط به خودش نیست بلکه باشاد یاد غمگین شدن یک نفر ، تمامی جامعه تاثیر میپذیرد یعنی غم و شادی فردی نیست و در یک جا باقی نمی ماند و به همه افراد سرایت می کند روپرت شلدریک زیست شناس مشهو ر در کتاب علم جدید حیات فلسفه ای جدیدی را پیش میکشد که ثابت میکند نحوه تفکر ما نه تنها بر اوضاع واحوال خود ما که بر همه اذ هان انسانها در سراسر جهان تاثیر می گذارد . وی که برای اثبات نظریه اش از شوا هد علمی و تجربه های بسیاری کمک گرفته معتقد است حافظه و شعور انسان تنها در مغزش ذخیره نمی شود بلکه چیزی به نام شعور جمعی نیز وجود دارد . .
اساس فلسفه روپرت شلدریسک بر این پایه استوار است که تمام موجوداتی که در یک رده و گونه خاص قرار دارند توسط یک حوزه مورفو ژنتیکی که بسیار شبیه یک حوزه مغناطیسی است احاطه شدند به نحوی با یکدیگر در ارتبا طند کن کایز در کتابی تحت عنوان صد میمون بر اساس این فلسفه تجربه شگفت انگیز زیر را نقل مکند:
در جزیره دور افتاده در ژاپن تعدادی میمون را از گونه خاص رها کردند ومقداری هم سیب زمینی در گوشه ای از ساحل قرار دادند و آن را با خاک آلودند ، سپس منتظر شدند تا ببینند این جانوران چه واکنشی نشان می دهند در ابتدا چون غذاهای دیگری در اختبیار میمو ن ها بو د هیچ یک توجهی به این سیب زمینی ها نشان ندادند تا این که روزی یکی از آنها به سیب زمینیها نزدیک شد وپس از آن که آن را با شیوه ای خاص شست با روش مخصوص شروع به خوردن آن کرد پس از مدتی هنگامی که تعداد قابل ملا حظه ای از این میمون ها حدود صد میمون را ه این کار را یاد گرفتند ؛مشاهده شد که در جزیره ای حدود سیصد مایل دورتر میمونهایی که از همان گونه بودند با اینکه هیچ گونه تماس ظا هری با گروه اول نداشتند به طرف سیب زمینیها که تا آن زمان به آن ها بی اعتنا بودند رفتند وبه همان شیوه مشغول تناول شدند به این ترتیب اگر قرار باشد اعضای گونه خاصی ازحیوانات با هم به طریقی در ارتباط باشند مسلما انسان ها هم به وسیله همین نیرو باهم در ارتباط اند با این منطق اگر گره بر ابروان آورید وافکار سیاه و مسموم به ذهن خود راه دهید تنها خودرا نیازرده اید بلکه شخصی را در آن طرف دنیا نیز پریشان کرده اید.
عوامل شادی آفرین
چه چیزهایی انسان را شاد می کند؟ عوامل شادی آفرین کدام است؟ برخی در پاسخ به این سوال می گویند نباید عوامل شادی آفرین را مشخص کرد ،چون اگر به شادی بیندیشیم در واقع شادی را از بین برده ای . معنای این سخن آن است که نباید مستقیما در جستجوی شادی بود و عواملی را مشخص کرد ودستور العمل هایی را صادر نمودچون شادی باید خود به خود ودر ضمن فعالیت روزمره زندگی به طور طبیعی به دست آید حال که چنین نیست چون انسان برای هر کاری وایجاد هر حالتی ، آگاهی نسبی داشته باشد مسلط تر وموثرتر می تواند کار ها را انجام دهد :چطور ما برای آماده کردن یک ساختمان به عوامل می اندیشیم وراههای مختلفی را در نظر می گیریم ما به چگونگی کسب شادی فکر نکنیم کسانی که به دنبال راه کسب شادی اند بیش از دیگران فرصت دست یابی به آن را پیدا میکنند پاسخی هم که اکثر مردم می دهند این است که ثروت ؛ شهرت وقدرت ، شادی آور است تاکید آنان بر این است که پول وثروت بیش از عوامل دیگر ، شادی افزاست اما به تجربه ثابت شده که ثروت به تنهایی شادی وخوشبختی نمی آورد . دکتر دیوید مایزر در کتاب در جستجوی شادی ، چه کسی شاد است و چرا ؟ کلیه مقاله های تحقیقی ای را که در آمریکا ؛کانادا ؛کشورهای اروپایی غربی وبرخی دیگر از کشورها در باره شادی به چاپ رسیده است را به طور جامع بررسی می کند . وی از این بررسی های خود نتیجه می گیرد که :
رابطه بین شادی وثروت وجود ندارد و ”آرامش شادی را نمی توان با پول خرید
وی همچنین نتیجه می گیردکه سن ؛ جنسیت ؛ موقعیت اجتماعی محل زندگی ؛ و سطح تحصیلات کمک مؤثری به شادی انسان نمی کند با افرادی که با آنان مصاحبه کرده اند گفته های متعددی نقل می کند ترجیح می دهم تمام ثروت خانوادگی ام را با خانه ای پر از محبت عوض کنم یا پول - به هر اندازه که باشد - نمی تواند تاثر وغمی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 35 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
فصل اول
شرع و عوامل شادی آفرین
شادی چیست؟
یکی از جنبه های هیجان شادی است که با واژه های چون سرور، نشاط، وجد ، سرخوشی ، مسرت، خوشی و خوشحالی هم معنا است.ازآن جا که بعد برجسته هیجان مربوط به روان انسان به دست دادن تعریف دقیق تر آن نیز درحوزه دانش روان شناسی چندان مورد توجه قرار نگرفته است چنان که هنری موری می گوید یکی از غریب ترین نشانه ها ی مشخص عصر ما که کم تر قابل تفسیر است غفلت روان شناسان از موضوع شادی است.یعنی همان حالت درونی که افلاطون و ارسطو و تقریبا تمامی متفکران بر جسته گذشته آن را بهترین متاعی دانسته اندکه ازراه فعالیت قابل حصول است با وجود این برخی تعریفهای پراکنده از این هیجان شده است مثلا گفته اند: شادی احساس مثبتی است که ازحس ارضاء و پیروزی بدست میاید .
شادی عبارت است از مجموعه لذتها منهای درد ها . شادی ترکیبی ازعاطفه مثبت بالا و عاطفه منفی پایین است .به طور خلا صه میتوان گفت: هر انسانی مطابق جهان بینی و اندیشه های خود اگربه چیز مورد علاقه اش برسد در خود حالتی احساس مکیند شادی نام دارد.
ضرورت شادی
شادی برای انسان یک ضرورت است که با آن زندگی می یابد و عاطفه منفی مثل ناکامی ونا امید ی و ترس و نگرانی بی اثر می شود در پرتو شادی است که انسان می تواند خویش را بسازد و قله های سلوک را چالاکانه بپیماید و در اجتماع نقش سازنده خود را در زمینه های فر هنگی سیاسی و اقتصادی ایفا کند.ارسطو گفته است شادی بهترین چیز هاست وآنقدر اهمیت دارد که سایر چیزها برای کسب آن هستند . اهمیت شادی تا به آن حد است که می تواند بیماریهای صعب العلاج جسمی را درمان کند یک جراح معروف طی مقاله ای نوشت.
شادی نه تنها جلوی بسیاری از بیماریهای ناشی از ناملایمات را که در قرن حاضر است می گیرد بلکه شادی حتی قادر است جلو رشد ونمو بیمار ی سرطا ن را بگیرد .
ضرورت شادی در برنامه ریزی های اقتصادی و اجتماعی دولتها نیز خود را نشان می دهد اگر دولتها به بالا بردن سطح شادی در جامعه توجه کنند در اجرای برنامه های خود موفق ترند برطرف کردن غم و اندوه به وجود آوردن روحیه شاد برای خانواده و جامعه از جنبه دیگری هم ضرورت می یابدو آن این که غم و شادی انسان فقط مربوط به خودش نیست بلکه باشاد یاد غمگین شدن یک نفر ، تمامی جامعه تاثیر میپذیرد یعنی غم و شادی فردی نیست و در یک جا باقی نمی ماند و به همه افراد سرایت می کند روپرت شلدریک زیست شناس مشهو ر در کتاب علم جدید حیات فلسفه ای جدیدی را پیش میکشد که ثابت میکند نحوه تفکر ما نه تنها بر اوضاع واحوال خود ما که بر همه اذ هان انسانها در سراسر جهان تاثیر می گذارد . وی که برای اثبات نظریه اش از شوا هد علمی و تجربه های بسیاری کمک گرفته معتقد است حافظه و شعور انسان تنها در مغزش ذخیره نمی شود بلکه چیزی به نام شعور جمعی نیز وجود دارد . .
اساس فلسفه روپرت شلدریسک بر این پایه استوار است که تمام موجوداتی که در یک رده و گونه خاص قرار دارند توسط یک حوزه مورفو ژنتیکی که بسیار شبیه یک حوزه مغناطیسی است احاطه شدند به نحوی با یکدیگر در ارتبا طند کن کایز در کتابی تحت عنوان صد میمون بر اساس این فلسفه تجربه شگفت انگیز زیر را نقل مکند:
در جزیره دور افتاده در ژاپن تعدادی میمون را از گونه خاص رها کردند ومقداری هم سیب زمینی در گوشه ای از ساحل قرار دادند و آن را با خاک آلودند ، سپس منتظر شدند تا ببینند این جانوران چه واکنشی نشان می دهند در ابتدا چون غذاهای دیگری در اختبیار میمو ن ها بو د هیچ یک توجهی به این سیب زمینی ها نشان ندادند تا این که روزی یکی از آنها به سیب زمینیها نزدیک شد وپس از آن که آن را با شیوه ای خاص شست با روش مخصوص شروع به خوردن آن کرد پس از مدتی هنگامی که تعداد قابل ملا حظه ای از این میمون ها حدود صد میمون را ه این کار را یاد گرفتند ؛مشاهده شد که در جزیره ای حدود سیصد مایل دورتر میمونهایی که از همان گونه بودند با اینکه هیچ گونه تماس ظا هری با گروه اول نداشتند به طرف سیب زمینیها که تا آن زمان به آن ها بی اعتنا بودند رفتند وبه همان شیوه مشغول تناول شدند به این ترتیب اگر قرار باشد اعضای گونه خاصی ازحیوانات با هم به طریقی در ارتباط باشند مسلما انسان ها هم به وسیله همین نیرو باهم در ارتباط اند با این منطق اگر گره بر ابروان آورید وافکار سیاه و مسموم به ذهن خود راه دهید تنها خودرا نیازرده اید بلکه شخصی را در آن طرف دنیا نیز پریشان کرده اید.
عوامل شادی آفرین
چه چیزهایی انسان را شاد می کند؟ عوامل شادی آفرین کدام است؟ برخی در پاسخ به این سوال می گویند نباید عوامل شادی آفرین را مشخص کرد ،چون اگر به شادی بیندیشیم در واقع شادی را از بین برده ای . معنای این سخن آن است که نباید مستقیما در جستجوی شادی بود و عواملی را مشخص کرد ودستور العمل هایی را صادر نمودچون شادی باید خود به خود ودر ضمن فعالیت روزمره زندگی به طور طبیعی به دست آید حال که چنین نیست چون انسان برای هر کاری وایجاد هر حالتی ، آگاهی نسبی داشته باشد مسلط تر وموثرتر می تواند کار ها را انجام دهد :چطور ما برای آماده کردن یک ساختمان به عوامل می اندیشیم وراههای مختلفی را در نظر می گیریم ما به چگونگی کسب شادی فکر نکنیم کسانی که به دنبال راه کسب شادی اند بیش از دیگران فرصت دست یابی به آن را پیدا میکنند پاسخی هم که اکثر مردم می دهند این است که ثروت ؛ شهرت وقدرت ، شادی آور است تاکید آنان بر این است که پول وثروت بیش از عوامل دیگر ، شادی افزاست اما به تجربه ثابت شده که ثروت به تنهایی شادی وخوشبختی نمی آورد . دکتر دیوید مایزر در کتاب در جستجوی شادی ، چه کسی شاد است و چرا ؟ کلیه مقاله های تحقیقی ای را که در آمریکا ؛کانادا ؛کشورهای اروپایی غربی وبرخی دیگر از کشورها در باره شادی به چاپ رسیده است را به طور جامع بررسی می کند . وی از این بررسی های خود نتیجه می گیرد که :
رابطه بین شادی وثروت وجود ندارد و ”آرامش شادی را نمی توان با پول خرید
وی همچنین نتیجه می گیردکه سن ؛ جنسیت ؛ موقعیت اجتماعی محل زندگی ؛ و سطح تحصیلات کمک مؤثری به شادی انسان نمی کند با افرادی که با آنان مصاحبه کرده اند گفته های متعددی نقل می کند ترجیح می دهم تمام ثروت خانوادگی ام را با خانه ای پر از محبت عوض کنم یا پول - به هر اندازه که باشد - نمی تواند تاثر وغمی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 213
سازمانهای یادگیرنده و دانش آفرین
تعریف سازمان عبارت است از کوشش جمعی و عمدی عده ای از افراد بر اساس روابط منظم و منطقی برای رسیدن به هدف مشترکی که هر یک از افراد به تنهایی از رسیدن به آن عاجزند با یکدیگر همکاری و مساعدت می نمایند.
سازمانهای یادگیرنده سازمانهایی هستند که در آنها افراد به طور مستمر تواناییهای خود را افزون می سازند تا به نتایجی که مدنظر است دست یابند، جایی که الگوهای جدید تفکر رشد می یابند، اندیشه های جمعی و گروهی ترویج می شوند و افراد چگونگی آموختن را به اتفاق هم می آموزند.
سازمانهای یادگیرنده را به تعبیری دیگر می توان سازمانهای دانش آفرین نامید، سازمانهایی که در آنها خلق دانش و آگاهیهای جدید، ابداعات و ابتکارات یک کار تخصصی و اختصاصی نیست، بلکه نوعی رفتار همگانی و روشی است که همه اعضای سازمان بدان عمل می کنند. به عبارت دیگر سازمان دانش آفرین سازمانی است که هر فردی در آن انسانی خلاق و دانش آفرین است. در این سازمان تفکر، بحثهای جمعی، و کشف نظریات و افکار نو تشویق می شوند و نوآوران پرورش می یابند.
سازمانهایی با چنین ویژگیها و خصوصیات سازمانهایی آرمانی و خواستنی هستند، اما چگونه می توان به چنین سازمانهایی دست یافت و چطور می توان چنین سازمانهایی را طراحی و ایجاد نمود؟ چه برنامه ها و سیاستهایی باید اعمال شوند تا سازمانها به این وضعیت مطلوب انتقال یابند؟
آنچه در مورد این سازمانها ارائه شده بیشتر جنبه فلسفی و نگرشهای کلی داشته و کمتر به جنبه های عملی و کاربردی اشاره گردیده است. در مورد تعریف این گونه سازمانها بطور عملی و کاربردی تعریفی وجود ندارد، از نظر مدیریت رهنمود های روشن و صریحی بیان نشده و از نظر ابزار سنجش و ارزیابی این گونه سازمانها نیز وسیله ای در دست نیست. با توجه به ابهامات ونارساییهایی که موضوع سازمانهای یادگیرنده را احاطه کرده است، در این مقاله کوشش شده تا ضمن تشریح مفاهیم و موازین عملی و کاربردی آنها نیز حتی المقدور تبیین و ارائه گردد.
سازمانهای یادگیرنده
یادگیری را به گونه مختلف تعریف کرده اند، اما در تمامی این تعاریف تغییر رفتار به عنوان اساسی ترین رکن قلمداد گردیده است. یادگیری فرایندی است که در آن رفتارها و پندارهای افراد تغییر می یابد و به گونه های دیگر عمل می کنند. بدین ترتیب فرایند یادگیری هنگامی تحقق می یابد که تغییری در رفتارها و عملکرد افراد مشاهده شود.
گاهی مستقیما قابل مشاهده اند و گاهی به طور غیر مستقیم احساس می شوند از این رو تغییر در ادراکات، نحوه تفکر و به خاطر سپردن و تشخیص افراد هم در دایره آثار یادگیری قرار می گیرد.
سازمان یادگیرنده نیز در فراگیری از همین تعریف تبعیت می کند، بدین معنی که چنین سازمانی در طول زمان تغییر می کند و عملکرد هایش متحول می شوند. سازمان یادگیرنده سازمانی است که عملکردهایش پس از طریق آگاه کردن بهتر، بهبود می یابد و اصلاح می شود و از طریق فرایند ارتباط دامنه رفتارهای بالقوه اش را تغییر می دهد و تأثیر می بخشد. سازمان ها زمانی یادگیرنده و دانش آفرین شمرده می شوند که بتوانند استنباطاتی را از تاریخ و تجربیات خود را بخاطر بیاورند و آنها را به صورت کاربردی راهنمای رفتارهایشان قرار دهند
یادگیری سازمانی فرایند یافتن خطاها و اشتباهات و رفع و اصلاح آنهاست. یادگیری سازمانی از طریق مشترک و همذهنی، الگوهای ذهنی و دانش، ایجاد می شود و بر تجربه و آگاهیهای گذشته و رویدادهای پیشین استوار است. همان گونه که از این تعاریف استنباط می شود یادگیری سازمانی فرایندی است که با کسب دانش و بهبود عملکرد در طرق مختلف رخ می دهد. به طور کلی می توان سازمان یادگیرنده را سازمانی دانست که در ایجاد، کسب، انتقال دانش مهارت داشته و تغییر و اصلاح رفتارهایش به کمک آگاهیهای جدید مکتسبه عمل کند. در این تعریف از سازمان یادگیرنده، ایجاد و خلق و نوآوری و خلاق بودن رکن اساسی را تشکیل می دهد. اما آفرینندگی و کسب دانش به تنهایی برای آنکه سازمانی یادگیرنده شود، کافی نیستَ، بلکه سازمان باید بتواند آن دانش را در رفتارها و عملکردهایش بکار گیرد و بهبود و اصلاح فعالیتهایی که به کمک آنها میسر سازد. به عنوان مثال امروزه در اغلب دانشکده های مدیریت مغرب زمین مدیریت کیفیت جامع تدریس و روشهای مختلف آن به عنوان دانش و آگاهی در سازمان آنها موجود است، اما دانشکده هایی که از آن در فعالیتهایشان نام می برند، معدود و انگشت شمارند. سازمانهای مشاوره ای روشهای مختلف مدیریت نوین و سازماندهی جدید را به خود عرضه می کنند و این بدان معناست که آنها از این شیوه ها آگاهند، ولی سازمانهای خود آنها عموما از تشکیلاتی قدیمی استفاده می کنند.
سازمانهای موفق و کامیاب امروز، سازمانهایی هستند که دانش جدید را خلق یا کسب کرده و آن را به طرق و شیوه های کاربردی برای بهبود فعالیتهایشان تبدیل نموده اند. آنها از شیوه های نو و خلاق برای اصلاح ساختار و عملکردشان بهره گرفته و از این رو می توانند برای ما سرمشق و الگو باشند.
ویژگیهای سازمانهای یادگیرنده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 213
سازمانهای یادگیرنده و دانش آفرین
تعریف سازمان عبارت است از کوشش جمعی و عمدی عده ای از افراد بر اساس روابط منظم و منطقی برای رسیدن به هدف مشترکی که هر یک از افراد به تنهایی از رسیدن به آن عاجزند با یکدیگر همکاری و مساعدت می نمایند.
سازمانهای یادگیرنده سازمانهایی هستند که در آنها افراد به طور مستمر تواناییهای خود را افزون می سازند تا به نتایجی که مدنظر است دست یابند، جایی که الگوهای جدید تفکر رشد می یابند، اندیشه های جمعی و گروهی ترویج می شوند و افراد چگونگی آموختن را به اتفاق هم می آموزند.
سازمانهای یادگیرنده را به تعبیری دیگر می توان سازمانهای دانش آفرین نامید، سازمانهایی که در آنها خلق دانش و آگاهیهای جدید، ابداعات و ابتکارات یک کار تخصصی و اختصاصی نیست، بلکه نوعی رفتار همگانی و روشی است که همه اعضای سازمان بدان عمل می کنند. به عبارت دیگر سازمان دانش آفرین سازمانی است که هر فردی در آن انسانی خلاق و دانش آفرین است. در این سازمان تفکر، بحثهای جمعی، و کشف نظریات و افکار نو تشویق می شوند و نوآوران پرورش می یابند.
سازمانهایی با چنین ویژگیها و خصوصیات سازمانهایی آرمانی و خواستنی هستند، اما چگونه می توان به چنین سازمانهایی دست یافت و چطور می توان چنین سازمانهایی را طراحی و ایجاد نمود؟ چه برنامه ها و سیاستهایی باید اعمال شوند تا سازمانها به این وضعیت مطلوب انتقال یابند؟
آنچه در مورد این سازمانها ارائه شده بیشتر جنبه فلسفی و نگرشهای کلی داشته و کمتر به جنبه های عملی و کاربردی اشاره گردیده است. در مورد تعریف این گونه سازمانها بطور عملی و کاربردی تعریفی وجود ندارد، از نظر مدیریت رهنمود های روشن و صریحی بیان نشده و از نظر ابزار سنجش و ارزیابی این گونه سازمانها نیز وسیله ای در دست نیست. با توجه به ابهامات ونارساییهایی که موضوع سازمانهای یادگیرنده را احاطه کرده است، در این مقاله کوشش شده تا ضمن تشریح مفاهیم و موازین عملی و کاربردی آنها نیز حتی المقدور تبیین و ارائه گردد.
سازمانهای یادگیرنده
یادگیری را به گونه مختلف تعریف کرده اند، اما در تمامی این تعاریف تغییر رفتار به عنوان اساسی ترین رکن قلمداد گردیده است. یادگیری فرایندی است که در آن رفتارها و پندارهای افراد تغییر می یابد و به گونه های دیگر عمل می کنند. بدین ترتیب فرایند یادگیری هنگامی تحقق می یابد که تغییری در رفتارها و عملکرد افراد مشاهده شود.
گاهی مستقیما قابل مشاهده اند و گاهی به طور غیر مستقیم احساس می شوند از این رو تغییر در ادراکات، نحوه تفکر و به خاطر سپردن و تشخیص افراد هم در دایره آثار یادگیری قرار می گیرد.
سازمان یادگیرنده نیز در فراگیری از همین تعریف تبعیت می کند، بدین معنی که چنین سازمانی در طول زمان تغییر می کند و عملکرد هایش متحول می شوند. سازمان یادگیرنده سازمانی است که عملکردهایش پس از طریق آگاه کردن بهتر، بهبود می یابد و اصلاح می شود و از طریق فرایند ارتباط دامنه رفتارهای بالقوه اش را تغییر می دهد و تأثیر می بخشد. سازمان ها زمانی یادگیرنده و دانش آفرین شمرده می شوند که بتوانند استنباطاتی را از تاریخ و تجربیات خود را بخاطر بیاورند و آنها را به صورت کاربردی راهنمای رفتارهایشان قرار دهند
یادگیری سازمانی فرایند یافتن خطاها و اشتباهات و رفع و اصلاح آنهاست. یادگیری سازمانی از طریق مشترک و همذهنی، الگوهای ذهنی و دانش، ایجاد می شود و بر تجربه و آگاهیهای گذشته و رویدادهای پیشین استوار است. همان گونه که از این تعاریف استنباط می شود یادگیری سازمانی فرایندی است که با کسب دانش و بهبود عملکرد در طرق مختلف رخ می دهد. به طور کلی می توان سازمان یادگیرنده را سازمانی دانست که در ایجاد، کسب، انتقال دانش مهارت داشته و تغییر و اصلاح رفتارهایش به کمک آگاهیهای جدید مکتسبه عمل کند. در این تعریف از سازمان یادگیرنده، ایجاد و خلق و نوآوری و خلاق بودن رکن اساسی را تشکیل می دهد. اما آفرینندگی و کسب دانش به تنهایی برای آنکه سازمانی یادگیرنده شود، کافی نیستَ، بلکه سازمان باید بتواند آن دانش را در رفتارها و عملکردهایش بکار گیرد و بهبود و اصلاح فعالیتهایی که به کمک آنها میسر سازد. به عنوان مثال امروزه در اغلب دانشکده های مدیریت مغرب زمین مدیریت کیفیت جامع تدریس و روشهای مختلف آن به عنوان دانش و آگاهی در سازمان آنها موجود است، اما دانشکده هایی که از آن در فعالیتهایشان نام می برند، معدود و انگشت شمارند. سازمانهای مشاوره ای روشهای مختلف مدیریت نوین و سازماندهی جدید را به خود عرضه می کنند و این بدان معناست که آنها از این شیوه ها آگاهند، ولی سازمانهای خود آنها عموما از تشکیلاتی قدیمی استفاده می کنند.
سازمانهای موفق و کامیاب امروز، سازمانهایی هستند که دانش جدید را خلق یا کسب کرده و آن را به طرق و شیوه های کاربردی برای بهبود فعالیتهایشان تبدیل نمو
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 213
سازمانهای یادگیرنده و دانش آفرین
تعریف سازمان عبارت است از کوشش جمعی و عمدی عده ای از افراد بر اساس روابط منظم و منطقی برای رسیدن به هدف مشترکی که هر یک از افراد به تنهایی از رسیدن به آن عاجزند با یکدیگر همکاری و مساعدت می نمایند.
سازمانهای یادگیرنده سازمانهایی هستند که در آنها افراد به طور مستمر تواناییهای خود را افزون می سازند تا به نتایجی که مدنظر است دست یابند، جایی که الگوهای جدید تفکر رشد می یابند، اندیشه های جمعی و گروهی ترویج می شوند و افراد چگونگی آموختن را به اتفاق هم می آموزند.
سازمانهای یادگیرنده را به تعبیری دیگر می توان سازمانهای دانش آفرین نامید، سازمانهایی که در آنها خلق دانش و آگاهیهای جدید، ابداعات و ابتکارات یک کار تخصصی و اختصاصی نیست، بلکه نوعی رفتار همگانی و روشی است که همه اعضای سازمان بدان عمل می کنند. به عبارت دیگر سازمان دانش آفرین سازمانی است که هر فردی در آن انسانی خلاق و دانش آفرین است. در این سازمان تفکر، بحثهای جمعی، و کشف نظریات و افکار نو تشویق می شوند و نوآوران پرورش می یابند.
سازمانهایی با چنین ویژگیها و خصوصیات سازمانهایی آرمانی و خواستنی هستند، اما چگونه می توان به چنین سازمانهایی دست یافت و چطور می توان چنین سازمانهایی را طراحی و ایجاد نمود؟ چه برنامه ها و سیاستهایی باید اعمال شوند تا سازمانها به این وضعیت مطلوب انتقال یابند؟
آنچه در مورد این سازمانها ارائه شده بیشتر جنبه فلسفی و نگرشهای کلی داشته و کمتر به جنبه های عملی و کاربردی اشاره گردیده است. در مورد تعریف این گونه سازمانها بطور عملی و کاربردی تعریفی وجود ندارد، از نظر مدیریت رهنمود های روشن و صریحی بیان نشده و از نظر ابزار سنجش و ارزیابی این گونه سازمانها نیز وسیله ای در دست نیست. با توجه به ابهامات ونارساییهایی که موضوع سازمانهای یادگیرنده را احاطه کرده است، در این مقاله کوشش شده تا ضمن تشریح مفاهیم و موازین عملی و کاربردی آنها نیز حتی المقدور تبیین و ارائه گردد.
سازمانهای یادگیرنده
یادگیری را به گونه مختلف تعریف کرده اند، اما در تمامی این تعاریف تغییر رفتار به عنوان اساسی ترین رکن قلمداد گردیده است. یادگیری فرایندی است که در آن رفتارها و پندارهای افراد تغییر می یابد و به گونه های دیگر عمل می کنند. بدین ترتیب فرایند یادگیری هنگامی تحقق می یابد که تغییری در رفتارها و عملکرد افراد مشاهده شود.
گاهی مستقیما قابل مشاهده اند و گاهی به طور غیر مستقیم احساس می شوند از این رو تغییر در ادراکات، نحوه تفکر و به خاطر سپردن و تشخیص افراد هم در دایره آثار یادگیری قرار می گیرد.
سازمان یادگیرنده نیز در فراگیری از همین تعریف تبعیت می کند، بدین معنی که چنین سازمانی در طول زمان تغییر می کند و عملکرد هایش متحول می شوند. سازمان یادگیرنده سازمانی است که عملکردهایش پس از طریق آگاه کردن بهتر، بهبود می یابد و اصلاح می شود و از طریق فرایند ارتباط دامنه رفتارهای بالقوه اش را تغییر می دهد و تأثیر می بخشد. سازمان ها زمانی یادگیرنده و دانش آفرین شمرده می شوند که بتوانند استنباطاتی را از تاریخ و تجربیات خود را بخاطر بیاورند و آنها را به صورت کاربردی راهنمای رفتارهایشان قرار دهند
یادگیری سازمانی فرایند یافتن خطاها و اشتباهات و رفع و اصلاح آنهاست. یادگیری سازمانی از طریق مشترک و همذهنی، الگوهای ذهنی و دانش، ایجاد می شود و بر تجربه و آگاهیهای گذشته و رویدادهای پیشین استوار است. همان گونه که از این تعاریف استنباط می شود یادگیری سازمانی فرایندی است که با کسب دانش و بهبود عملکرد در طرق مختلف رخ می دهد. به طور کلی می توان سازمان یادگیرنده را سازمانی دانست که در ایجاد، کسب، انتقال دانش مهارت داشته و تغییر و اصلاح رفتارهایش به کمک آگاهیهای جدید مکتسبه عمل کند. در این تعریف از سازمان یادگیرنده، ایجاد و خلق و نوآوری و خلاق بودن رکن اساسی را تشکیل می دهد. اما آفرینندگی و کسب دانش به تنهایی برای آنکه سازمانی یادگیرنده شود، کافی نیستَ، بلکه سازمان باید بتواند آن دانش را در رفتارها و عملکردهایش بکار گیرد و بهبود و اصلاح فعالیتهایی که به کمک آنها میسر سازد. به عنوان مثال امروزه در اغلب دانشکده های مدیریت مغرب زمین مدیریت کیفیت جامع تدریس و روشهای مختلف آن به عنوان دانش و آگاهی در سازمان آنها موجود است، اما دانشکده هایی که از آن در فعالیتهایشان نام می برند، معدود و انگشت شمارند. سازمانهای مشاوره ای روشهای مختلف مدیریت نوین و سازماندهی جدید را به خود عرضه می کنند و این بدان معناست که آنها از این شیوه ها آگاهند، ولی سازمانهای خود آنها عموما از تشکیلاتی قدیمی استفاده می کنند.
سازمانهای موفق و کامیاب امروز، سازمانهایی هستند که دانش جدید را خلق یا کسب کرده و آن را به طرق و شیوه های کاربردی برای بهبود فعالیتهایشان تبدیل نموده اند. آنها از شیوه های نو و خلاق برای اصلاح ساختار و عملکردشان بهره گرفته و از این رو می توانند برای ما سرمشق و الگو باشند.
ویژگیهای سازمانهای یادگیرنده