لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
آیت الله حاج سید علی بهبهانی
مقدمه
آیت الله سید عبد الله فرزند سید اسماعیل مجتهد بهبهانی در حدود سال 1260 قمری به دنیا آمد. وی تحت توجهات پدر عالم و مجاهدش در نجف اشرف تحصیل علوم دینی را آغاز کرد و در حوزه ی درس آیات عظام شیخ مرتضی انصاری، میرزا محمد حسن شیرازی و سید حسین کوه کمری شرکت جست. سید عبدالله پس از اخذ اجتهاد، در سال 1295 ق. به تهران مراجعت کرد و پس از اخذ اجتهاد، در سال 1295 ق. به تهران مراجعت کرد و پس از فوت پدر، مقام مذهبی او را احراز نمود.وی قبل از انقلاب مشروطیت نیز جزو روحانیون و علمای بنام پایتخت بود و در حل و عقد امورات مختلف تأثیرگذار بود. وی با آغاز مشروطیت به صف مبارزان پیوست و با یاری و همکاری آیت الله سید محمد صادق طباطبایی رهبری اصلی مشروطه خواهان را به عهده گرفت. ایشان از روحانیون طراز اول تهران و رهبر آزادیخواهان دوره مشروطیت به شمار می آید که در راه تحقق آرمان انقلابی خویش، صدمات فراوانی دید و مدتی به عتبات تبعید گشت. وی تصمیم داشت با توجه به مبانی اسلامی یک قانون اساسی اسلامی در چهار چوب دستورات اسلام پی ریزی نماید، و بدعتها و قوانین مغایر اسلام را از بین ببرد که در این راه زحمات فراوانی را متحمل شد و عاقبت به شهادت وی منتهی گشت.وی در واقعه ی به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه قاجار، به اسارت قزّاقان درآمد و بعد از شکنجه های بسیار، به باغشاه برده شد. آیت الله بهبهانی، پس از اعلان مشروطیت، فعالانه در برگزاری انتخابات و تشکیل مجلس ملی شرکت جست. اگرچه خود هیچ مقام دولتی را نپذیرفت ولی در همه ی کارها نظارت کامل داشت. در مجلس دوم که نمایندگان به دو گروه تندرو و میانه رو تقسیم شده بودند، به حمایت از میانه روها برخاست. در این حال تندروان کمر به قتل او بستند. و سرانجام این عالم ربانی در 24 تیر 1289 شمسی برابر با هشتم رجب 1328 ق. توسط اشخاص نقابداری که به منزلش هجوم بردند، به درجه شهادت نائل گردید. پس از شهادت سید در این روز مجلس شورای ملی و بازار تعطیل و عزای عمومی اعلام گردید. در پی آن نیز در تمامی شهرهای ایران مجالس ترحیم برگزار شد و پیکر این شهید انقلاب به یاری میر سید علی بهبهانی به نجف اشرف انتقال یافت و در مقبره خانوادگی به خاک سپرده شد.
نقش آیت الله سید عبدالله بهبهانی در انقلاب مشروطه
بهبهانی از رهبران مشروطه است. وی فرزند سید اسماعیل مجتهد بهبهانی است و در سال 1262 هجری قمری در نجف متولد شد . او پس از فراگیری تحصیلات مقدماتی نزد پدرش، از حوزه درس حاج میرزاحسن شیرازی ، شیخ مرتضی انصاری و سیده حسن کوه کمری بهره برد و به درجه اجتهاد رسید. آنچه در ذیل می آید نگاهی به نقش این عالم برجسته در انقلاب مشروطه دارد .
بهبهانی در سال 1295 ه ق به تهران آمد و پس از فوت پدر، مقام علمی و مذهبی او را کسب کرد و توانست با توجه به قدرت علمی و شخصیت هوشمند خویش ، جایگاه خاصی در حوزه علمی و مذهبی تهران و در بین مردم کسب نماید.
آیت الله بهبهانی با گذشت زمان در تهران مرجعیت تامی پیدا کرد ، وی از مخالفان استبداد بود و از صدرات عین الدوله بسیار ناراضی بود، بدین سبب بدنبال فرصت مناسبی بود که مخالفت خود را آشکار سازد. اولین ماجرا که بهبهانی را در مقابل حکومت قرار داد، درگیری بین طلاب مدرسه های محمدیه و صدر بود. طلاب مدرسه صدر با تحریک سید ابوالقاسم امام جمعه، روحانی درباری، در صدد تصرف مدرسه محمدیه درآمدند که با مقاومت طلاب مدرسه روبر شدند. معتمد الاسلام رشتی که حامی طلاب مدرسه محمدیه بود به دلیل تعقیب حکومت، به خانه بهبهانی پناه برد ، این امر زمینه ای فراهم آورد که بهبهانی مورد حمله طلاب مدرسه صدر قرار گیرد. با واکنش عین الدویه به این ماجرا و دستگیری طلاب ضارب، بهبهانی مخالفت خود را با برخورد دولت با روحانیون اعلام کرد و بعد قضیه نوز بلژیکی و پوشیدن لباس روحانیت، باعث گردد که بهبهانی به دلیل توهین به روحانیت، خواستار عزل نوز گردد. پیگیریهای وی و همراهی طباطبایی و برخی دیگر از روحانیون بالاخره منجربه سه درخواست از شاه شد؛ یکی عزل علاءالدوله حاکم تهران، برکناری مسیو نوز و تاسیس عدالتخانه.
یکی دیگر از ماجراها که بهبهانی در آن نقش خاصی داشت تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم بعد از گرانی قند و شلاق زدن عده ای از تجار بود. این تحصن تا برکناری علاءالدوله حاکم تهران ادامه داشت اما درخواست دیگر یعنی تاسیس عدالتخانه و برکناری نوز عملی نشد.
با فعالیت روحانیون جهت برآورده شدن درخواست ها ، مبارزات به دستگیری سلطان المحققین و قتل یک طلبه جوان به نام سید عبدالحمید منجر شد که باعث مهاجرت سیدین به قم شد . این مهاجرت تا عزل عین الدوله و صدور فرمان مشروطیت ادامه داشت: در دوران استبداد صغیر بهبهانی و طباطبایی به عتبات تبعید شدند و بعد از فتح تهران در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
معیارها و موانع وحدت اسلامی اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری
یکی از نیرنگهای غرب این بود که در پوست ملل مسلمان رفت (و میان آنها در باب تمدن اسلامی تفرقه ایجاد کرد.) چون نمی شد این تمدن گذشته را انکار کرد در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب .
کتاب « اتحاد اسلامی در آثار شهید آیت الله مطهری » به کوشش سیدحمید جاوید موسوی تدوین شده و انتشارات صدرا آن را در ۱۶۰ صفحه منتشر کرده است . این کتاب هشت فصل دارد وعناوین موجود در فهرست مطالب آن به شرح زیر می باشد :
شبنم یک صبح خندان وحدت کلمه درکلام قدسی علی (ع ) و اتحاد اسلامی علی (ع ) فدایی وحدت اسلامی پیشگامان وحدت اسلامی اسلام فرامرزی و وحدت اسلامی حج همایش اتحاد حج و وحدت اجتماعی حج و اتحاد دل ها تقویت پیوند مسلمانان جلوه های اتحاد غوغای تفرقه و عناوین متعدد دیگر. به دلیل اهمیت مطالبی که شهید مطهری پیرامون وحدت اسلامی نوشته و یا بیان کرده اند گزیده هایی از کتاب مذکور را برای استفاده خوانندگان درج می کنیم .
● علی علیه السلام فدایی وحدت
الان کار تبلیغات استعماری به آنجا رسیده که اگر کسی سخن از وحدت اسلامی بگوید عده ای از نظر مذهبی او را تکفیر می کنند که تو می گویی وحدت اسلامی ! وحدت اسلامی بر خلاف مذهب تشیع است !
علی فدای وحدت اسلامی شد. چه کسی به اندازه علی برای وحدت اسلامی احترام قائل بود این دیگران بودند که می بریدند و این علی بود که وصل می کرد. یک آقایی روی منبر می گفت : الحمدلله یادم هست که از اول عمرم با وحدت اسلامی مخالف بودم !(خدا مثل تو را زیاد نکند در این جامعه !) قرآن می فرماید : واعتصموابحبل الله جمیعا و لاتفرقوا و اذکروانعمه الله علیکم اذکنتم اعدا فالف بین قلوبکم آیه دیگر : و لاتکونوا کالذین تفرقو واختلفوا من بعد ما جا هم البینات . آیه دیگر : ولاتنازعوا فتفشلوا وتذهب ریحکم . مسلمین ! با یکدیگر تنازع و اختلاف نداشته باشید که فشل و سست می شوید نیروی شما گرفته می شود بعد بو و خاصیت از شما گرفته می شود یک جمعیتی که وحدت نداشته باشد و اختلاف داشته باشدسست است دیگر آن بو و رایحه خوشی که از یک جامعه واقعی اسلامی بلند می شود از آن جامعه بلند نمی شود. علی علیه السلام در آن لحظات آخر عمرشان وصیتی کرده اند که مجموعا بیست ماده است یکی از آنها در باره وحدت و اتفاق است . حال این که در این زمینه هم دشمنان چه کرده اند از ده دوازده قرن پیش تا قرن خودمان چه شده است . خود مسلمین چقدر مسئول این کارند(که واقعا هم مسئول اند) و عوامل خارجی بالاخص یهودی ها چقدر نقش موثر داشته اند این هم داستان مفصلی است .
● تمدن اسلامی و نیرنگ غرب
یکی از نیرنگهای غرب این بود که در پوست ملل مسلمان رفت (و میان آنها در باب تمدن اسلامی تفرقه ایجاد کرد.) چون نمی شد این تمدن گذشته را انکار کرد در پوست عربها رفت و گفت تمدن عرب . حتی گوستاولویون وقتی کتاب می نویسد می گوید تمدن عرب گو این که مترجم فارسی اش گفته تمدن اسلام و عرب ولی او می گوید تمدن عرب برای این که عرب بگوید این تمدن مال من بود. ولی وقتی که به ایران می آمدند نقیض و ضد آن را به ایران تلقین می کردند که این تمدنی که در گذشته بوده تمدن ایرانی بوده بوعلی سینا وابسته به تمدن ایرانی است و از بقایای تمدن ۲۵۰۰ ساله پیش تر است ! در جشن ۲۵۰۰ ساله چقدر کوشش می کردند روی مسئله استمرار فرهنگی تکیه کنند که ما در ۲۵۰۰ سال پیش یک فرهنگ را آغاز کردیم و آن فرهنگ با روح خاصی که داشته است ادامه داشته تا به زمان ما رسیده است . بوعلی سینا ابوریحان بیرونی حافظ مولوی و خواجه نصیرالدین طوسی زاده آن فرهنگ اند همان روح است که تا زمان ما استمرار پیدا کرده در صورتی که این یک دروغ محض است . تمدنی که در دوره اسلام شروع شد با یک روح مخصوص شروع شد. این تمدن مثل هر تمدن دیگری از تمدنهای دیگر جهان استفاده کرد اما به صورت تغذیه نه به صورت التقاط مثل هر جاندار جوانی که پیدا می شود و از محیط خودش تغذیه می کند ولی معنی تغذیه این است که او را هضم می برد و به شکل خودش در می آورد و روح خودش را به او می دهد. اما کاری کردند که ملت ما از تاریخ خودش بی خبر و به آن بی اعتقاد وبی اعتماد باشد.
جزوه کوچکی اخیرا نوشتم به نام کتابسوزی ایران و مصر. من در موضوع کتابسوزی ایران و مصر سالهاست که مطالعه کرده ام .
در سالهایی که در حسینیه ارشاد سخنرانی می کردم در میان همه سخنرانی هایی که چه من غیر من در حسینیه ارشاد کردیم هیچ وقت اتفاق نیفتاد که ما اعلان به روزنامه ها بدهیم و روزنامه ها حاضر به چاپ کردن آن نشوند و بااین که سخنرانی بود جلو اعلان را بگیرند جز دو هفته ای که من در باره کتابسوزی مصر و ایران می خواستم سخنرانی کنم و بگویم داستان کتابسوزی مصر و داستان کتابسوزی ایران مجعول است . دیدم نه اطلاعات چاپ کرده نه کیهان هفته بعدش هم نه اطلاعات چاپ کرد نه کیهان رفتیم سراغشان گفتند از بالا دستور دادند این اعلان را نباید چاپ کنید. درآن زمان من صلاح ندیدم مطالب کتابسوزی را درکتاب خدمات متقابل اسلام و ایران قرار دهم چون می دانستم اگراین مطالب باشد اجازه نشرنمی دهند. یادداشتهایش را کنار گذاشتم یکی دوماه پیش هم در چاپ هشتم آن کتاب گنجاندم و هم به طور مستقل آن را چاپ کردم .
سالهاست که در میان ما تبلیغ می کنند. یک تبلیغ دروغ که اسلام نه تنها تمدنی را پایه گذاری نکرد تمدنهای گذشته راهم نابود کرد تمدن مصر و تمدن ایران رااز بین برد.اینها کارهای حساب شده است می خواهند ملت مسلمان به تاریخ اسلامی خودش بدبین شود.
● تفرقه بینداز و حکومت کن
در جنگهای صلیبی دویست سال مسلمین با مسیحی ها جنگیدند و آخرش مسیحی ها شکست خوردندو بعد شروع کردند به نیرنگ زدن از داخل تفرقه ایجاد کردن که محققین امروز به این مطلب پی برده اند که بسیاری از حوادثی که در دنیای اسلام بعداز جنگهای صلیبی رخ داده به تحریک همان صلیبی ها بوده که وقتی از مواجهه رو در رو مایوس شدند بااختلاف ایجاد کردن ها و با شعارهای (محرک نژادی در پی اهداف خود بودند.)
از همه روشنتر جریانی است که در حدود پنجاه سال پیش رخ داد قصه دولت عثمانی و جنگی که عثمانی ها با اروپایی ها داشتند. دولت عثمانی خودش یک نیرویی بود. درست است که این دولت از درون خودش فاسد بود ولی بالاخره یک مرکزی بود. دشمن چه کرد بر اساس فرق تسد(تفرقه بینداز و حکومت کن ) بعضی از عربها را تحریک کردند که شما ملت عرب هستید سیادت مال شماست چرا باید ترکها بر شما سیادت کنند چرا باید منطقه های عربی زیر حکم و نفوذ ترکها باشد بیایید امپراطوری عربی بسازید. به طمع امپراطوری عربی اینها را تحریک کردند. در حالی که عثمانی ها به هر حال داشتند با دشمن اسلام و مسلمین می جنگیدند و احتیاج به تقویت داشتند در چنین شرایطی از پشت خنجر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
استاد شهید آیت الله مطهری
استاد شهید آیت الله مطهری در 13 بهمن 1298 هجری شمسی در فریمان واقع در 75 کیلومتری شهر مقدس مشهد در یک خانواده اصیل روحانی چشم به جهان می گشاید. پس از طی دوران طفولیت به مکتبخانه رفته و به فراگیری دروس ابتدایی می پردازد. در سن دوازده سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نموده و به تحصیل مقدمات علوم اسلامی اشتغال می ورزد. در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید رضاخان با روحانیت و علیرغم مخالفت دوستان و نزدیکان، برای تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم می شود در حالی که به تازگی موسس گرانقدر آن، آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی دیده از جهان فروبسته و ریاست حوزه را سه تن از مدرسان بزرگ آن آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمد تقی خوانساری به عهد گرفته اند.
در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (در فقه و اصول) و حضرت امام خمینی (به مدت 12 سال در فلسفه ملاصدرا و عرفان و اخلاق و اصول) و مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی (در فلسفه : الهیات شفای بوعلی و دروس دیگر) بهره می گیرد. قبل از هجرت آیت الله العظمی بروجردی به قم نیز استاد شهید گاهی به بروجرد می رفته و از محضر ایشان استفاده می کرده است. مولف شهید مدتی نیز از محضر مرحوم آیت الله حاج میرزا علی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان بهره های معنوی فراوان برده است. از اساتید دیگر استاد مطهری می توان از مرحوم آیت الله سید محمد حجت ( در اصول) و مرحوم آیت الله سید محمد محقق داماد (در فقه) نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشته و از جمله با فدائیان اسلام در ارتباط بوده است. در سال 1331 در حالی که از مدرسین معروف و از امیدهای آینده حوزه به شمار می رود به تهران مهاجرت می کند. در تهران به تدریس در مدرسه مروی و تألیف و سخنرانیهای تحقیقی می پردازد. در سال 1334 اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان توسط استاد مطهری تشکیل می گردد. در همان سال تدریس خود در دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را آغاز می کند. در سالهای 1337 و 1338 که انجمن اسلامی پزشکان تشکیل می شود .استاد مطهری از سخنرانان اصلی این انجمن است و در طول سالهای 1340 تا 1350 سخنران منحصر به فرد این انجمن می باشد که بحثهای مهمی از ایشان به یادگار مانده است.
ایشان همواره در کنار امام بوده است به طوری که می توان سازماندهی قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگی آن با رهبری امام را مرهون تلاشهای او و یارانش دانست. در ساعت 1 بعد از نیمه شب روز چهارشنبه پانزده خرداد 1342 به دنبال یک سخنرانی مهیج علیه شخص شاه به وسیله پلیس دستگیر شده و به زندان موقت شهربانی منتقل می شود و به همراه تعدادی از روحانیون تهران زندانی می گردد. پس از 43 روز به دنبال مهاجرت علمای شهرستانها به تهران و فشار مردم، به همراه سایر روحانیون از زندان آزاد می شود.
پس از تشکیل هیئتهای موتلفه اسلامی، استاد مطهری از سوی امام خمینی همراه چند تن دیگر از شخصیتهای روحانی عهده دار رهبری این هیئتها می گردد. پس از ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت توسط شهید محمد بخارایی کادر رهبری هیئتهای موتلفه شناسایی و دستگیر می شود ولی از آنجا که قاضی یی که پرونده این گروه تحت نظر او بود مدتی در قم نزد استاد تحصیل کرده بود به ایشان پیغام می فرستد که حق استادی را به جا آوردم و بدین ترتیب استاد شهید از مهلکه جان سالم بدر می برد. سنگینتر می شود. در این زمان وی به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانی در دانشگاهها، انجمن اسلامی کردن محتوای نهضت اسلامی پزشکان، مسجد هدایت، مسجد جامع نارمک و غیره ادامه می دهد. به طور کلی استاد شهید که به یک نهضت اسلامی معتقد بود نه به هر نهضتی، برای اسلامی کردن محتوای نهضت تلاشهای ایدئولوژیک بسیاری نمود و با اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود و با کجرویها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد نمود به طوری که می توان او را بنیانگذار آن موسسه دانست. ولی پس از مدتی به علت تکروی و کارهای خودسرانه و بدون مشورت یکی از اعضای هیئت مدیره و ممانعت او از اجرای طرحهای استاد و از جمله ایجاد یک شورای روحانی که کارهای علمی و تبلیغی حسینیه زیر نظر آن شورا باشد سرانجام در سال 1349 علیرغم زحمات زیادی که برای آن موسسه کشیده بود و علیرغم امید زیادی که به آینده آن بسته بود در حالی که در آن چند سال خون دل زیادی خورده بود از عضویت هیئت مدیره آن موسسه استعفا داد و آن را ترک گفت.
در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال 1349 تا 1351 برنامه های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال 1353 ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.
اما مهمترین خدمات استاد مطهری در طول حیات پر برکتش ارائه ایدئولوژی اصیل اسلامی از طریق درس و سخنرانی و تألیف کتاب است. این امر خصوصاً در سالهای 1351 تا 1357 به خاطر افزایش تبلیغات گروههای چپ و پدید آمدن گروههای مسلمان چپ زده و ظهور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
گذری بر حیاتی عارفانه:
مفسر فقیه و وارسته آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی در سال ١٢٨٣شمسی در خانواده ای اصیل ومذهبی در تهران متولد شد.پدرش مرحوم حاج محمد تقی و برادرش مرحوم حاج آقارضاشاهپوری از تجار متعهد و مورداطمینان دربین بازاریان بودند.مرحوم حاج آقا رضا به انتخاب مرحوم آیت الله العظمی بروجردی تا آخر عمر در سمت سرپرستی مسجد اعظم قم تلاشی مخلصانه وموفق داشت.
مرحوم میرزا پس از تحصیل دوره ابتدایی اخذ گواهی سیکل از مدرسه ثروت تهران برای فراگیری علوم دینی راهی قم شد.پس از چند سال سکونت در آن شهروگذراندن مقدمات وبخشی از سطوح به نجف اشرف رفت. در توقف دو ساله خود در نجف اشرف از محضر اساتیدی چون آیت الله حاج شیخ مرتضی طالقانی ومرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ محمد تقی آملی بهره های علمی واخلاقی فراوانی برد. با این که تصمیم داشت در نجف بماند وبه ادامه تحصیل بپردازد از والده مکرمه اش نامه ای دریافت کرد که وی را به مراجعت به تهران فرا میخواند لذاعلی رغم میل باطنی اش از آنجا که به گفته خویش (تحصیل را واجب واطاعت از امر مادر را اوجب میدانست) به تهران برگشت وپس از گذشت سه روز از مراسم ساده ازدواجی که قبلا تدارکش رادیده بودند رهسپار مشهد مقدس شده بود واین حدود سال ١٣١٢ شمسی بود.
در مشهد که اینک در آن رحل اقامت افکنده بود پس از پایان تحصیل سطح در محضر مرحوم آیت ا... شیخ هاشم قزوینی در حوزه درس خارج فقه واصول ومعارف مرحوم آیت ا...غروی اصفهانی حاضر می شود وتا پایان عمر استاد نزدیک ١٠ سال از محضر وی مبانی اصولی مرحوم آیت ا... میرزای نایینی وفقه ومعارف اهل البیت (ع) را فرا می گیرد سالیان ملازمت با مرحوم آیت ا... میرزا مهدی در دوران شکل گیری شخصیت علمی واخلاقی او بود مکتب استاد چنان در او رسوخ کرده بود که تا پایان عمر در تبیین وترویج مبانی وخط مشی اعتقادی او کوشش داشت در کتابها ودرسهای خود همواره به تبیین وتفسیر معارف بر اساس اندیشه ای استاد می پرداخت .
ای گلبن جوان بر دولت بخور که من
در سایه تو بلبل باغ جهان شدم
اول زتحت وفوق وجودم خبرنبود
درمکتب غم توچنین نکته دان شدم
آن روز بر دلم در معنی گشوده شد
کز ساکنان درگه پیر مغان شدم
ازآن زمان که فتنه چشمت به من رسید
ایمن ز شر فتنه آخر زمان شدم
مرحوم میرزا پس از نیل به مدارج عالیه علوم متعارف حوزه وکسب کمالات معنوی واخلاقی به تدریس وتالیف پرداخت ودر انتخاب موضوع درس همواره به نیاز جامعه ومصلحت مسلمین وطلاب عنایت داشت سالیانی دراز خارج از فقه واصول درس می گفت ومعارف رابراساس آموخته های مکتب مرحوم میرزای غروی تدریس می کرد وبه درخواست طلاب یکی دودوره به تدریس شرح منظومه سبزواری پرداخت وسپس به تفسیر قرآن همت گماشت ودلیل آن را تنها اقتضای مصلحت می شمرد محل تدریس ایشان غالبا مدرس فوقانی مدرسه میرزا جعفر بود وپس از بسته شدن مدرسه در مسجد حاج ملا حیدر درس می گفت در ایراد مطالب بسیار مراقب بود که احترام بزرگان علمی ودینی کاسته نشود واهانت به آنان را گناهی کبیره می شمرد در نقد آراء دیگران نیز به دلیل پرهیز از تنزل مقام ایشان نام فردی را به میان نمی آورد واگر نا خواسته برزبانش جاری می شد نخست او را به بزرگی وعظمت علمی می ستود وعلو مقامش را می شناسانید سپس در نهایت تواضع به نقد نظر او می پرداخت چنان که یک بار نام مرحوم صاحب جواهر را بر زبان آورد ابتدا به تمجید مقام او می پرداخت ولختی از خدمات علمی وارزش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
آیت الله طالقانی
شرح زندگی
سید محمود طالقانی به سال1289 ه. ش. در روستای گلگرد طالقان از توابع استان تهران، دیده به جهان گشود و نزد پدری همچون آیتالله سید ابوالحسن طالقانی که از علمای برجسته تهران به شمار میرفت ، پرورش یافت. پدری که حضرت امام خمینی در باره مقام و منزلت او چنین میگوید:
«رحمتخداوند بر پدر بزرگوار او که در راس پرهیزکاران بود.»
در باره زهد و پرهیزکاری آسید ابوالحسن طالقانی، آیتالله سیدحسین بدلا که با وی حشر و نشر داشته چنین میگوید:
«علیرغم این که محل رجوع عام و خاص مردم بود ولی به هیچ وجه من الوجوه از وجوهات شرعیه و سهم مبارک امام علیه السلام استفاده نمیکرد و زندگی روزمره خویش را به وسیله تعمیر ساعت تامین میکرد».
سید محمود طالقانی در 10 سالگی به مکتب خانه روستای گلگرد میرود و پس از طی این دوره روانه مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان تهران میشود و شروع به تعلم دروس حوزوی مینماید. پس از اندکی وارد مدرسه رضویه قم میشود و در نهایت در مدرسه فیضیه سکنی میگزیند. دروس سطح حوزه علمیه را نزد آیاتی چون نجفی مرعشی، ادیب تهرانی و حجتبه پایان میبرد. بنا به گفته سیدتقی طالقانی، سید محمود دارای هوشی فوقالعاده بود و در مدت اندکی دروس سطح را به پایان رساند. وی میگوید:
«با آنکه سید محمود خیلی جوان بود، سطح را تمام کرد و وارد حلقه درس آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم گردید.
طالقانی در کنار دروس فقه و اصول حوزه (که درس معمول و رایج در حوزههاست و هر طلبهای الزاما آن را باید بخواند)، فلسفه و حکمت را نزد آیاتی همچون تقی اشراقی و میرزا خلیل کمرهای طی کرد. سید محمود در سال 1310 ه.ش. پدر خویش را در سن 72 سالگی از دست میدهد و پس از فوت پدر به وی پیشنهاد میشود که در تهران امام جماعت مسجدی شود و به وعظ و خطابه مردم مشغول گردد. ولی از آنجا که سید محمود به درس و بحث علاقه داشت، حوزه را به امام جماعتی و مرید و مرادی ترجیح داد و برای تکمیل تحصیلات خود عازم نجف اشرف گردید. در آنجا از محضر آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ محمدحسین غروی و آقاضیاء عراقی بهرهمند گردید و از دست مرجع بزرگ جهان تشیع آیتالله ابوالحسن اصفهانی موفق به اخذ درجه اجتهاد گردید. در قم نیز آیتالله عبدالکریم حائری یزدی به وی اجازه استنباط و اجتهاد احکام الهی میدهد و از آقایان نجفی مرعشی و شیخ عباس قمی اجازه نقل حدیث و روایت دریافت میکند.
در آستانه جنگ دوم جهانی (1317 - 1318) وارد تهران میشود و پس از تشکیل خانواده، فعالیتهای علمی و فرهنگی خویش را در آنجا آغاز میکند. خود طالقانی در این زمینه چنین میگوید:
«پس از دوره تحصیلی که بیشتر در حوزه قم بود و مدتی هم در نجف و دریافت اجازه اجتهاد از مراجع قم و نجف به اصرار دوستان و آشنایان به تهران برگشتم (سال 18 -17) چون احساس کردم که جوانان ما از جهت عقاید و ایمان در معرض خطر قرار گرفتهاند و به پیروی از روش مرحوم پدرم جلساتی برای عدهای از جوانان و دانشجویان در باره بحث در اصول و تفسیر قرآن تشکیل دادم و در دنباله این جلسات بعد از شهریور 1320 انجمنها و کانونهای اسلامی تشکیل شد، مانند کانون اسلام، انجمن تبلیغات اسلامی، اتحادیه مسلمین، که هر کدام دارای نشریات منظم و فراخور افکار و وضع روز بود. من با همه آنها برای پیشرفت تعالیم اصول اسلامی همکاری میکردم، قسمتی از تفسیر قرآن و نهجالبلاغه را در مجله آئین اسلام مینوشتم. این انجمنها هر یک به سهم خود با فقر شرایط مادی و مانوس نبودن مردم با چنین اجتماعات و تبلیغات، آثار خوبی از خود نشان داد .... مشکل بزرگتری که دین و ملت پس از شهریور 20 با آن مواجه شد، گسترش سریع اصول مارکس و تشکیل حزب توده بود. همیشه هیات حاکمه ایران دچار این اشتباه [بوده] است که هر عقیده و فکری را که با مصلحت و وضع خود مضر تشخیص دادهاند، خواستهاند با فشار و زور و زندان و کشتن، از بین برده و یا محدود سازند با آنکه فکر و عقیده را هیچ وقت نمیتوان با این طریق از بین برد و به فرض آنکه زیر پرده رفت، هر وقت فرصتی بدست آید با وضع دیگری آشکار میشود».
طالقانی پس از اقامت در تهران با آیتالله کمرهای حشر و نشر پیدا میکند و این دو، در راه نشر معارف اسلامی و جلوگیری از خطر سستی عقاید جوانان و گرایش آنان به اصول و اندیشههای مارکسیم همکاری لازم را با یکدیگر به عمل میآورند و علاوه بر این نوع فعالیتها، از فعالیت علمی هیچ گاه غافل نمیشد. آقای کمرهای از آن دوران که با آقای طالقانی مانوس بوده است، چنین میگوید:
«ما با هم جلساتی داشتیم و در این جلسات نهجالبلاغه را با آقای طالقانی مجاهد، در مورد نقشه پیاده کردن دولت امیرالمؤمنین مورد مطالعه قرار دادیم. بخصوص خطبه بیعتبا امیرالمؤمنین را که خطبهای است انقلابی. درصدد برآمدیم دو نفری نهجالبلاغه را تجزیه کنیم و کتب و کلمات را که مشتملات نهجالبلاغه است، هر خطبهای را به ضمیمه قطعات مناسب آن در یکجا جمعآوری کنیم. نهجالبلاغه بیست و دو کتاب شد، مقدماتی بر آن نوشتیم و در معیت آقای طالقانی در ماه رمضان پس از نماز در مسجد شاهآباد و در مسجد مرحوم حاج سیدمصطفی حجازی من دیکته میکردم و صفحه را تصفح میکردم و قطعات متناسب را تعیین میکردم و آقای طالقانی یادداشت میکردند. الان دفترچه تجزیه نهجالبلاغه به خط آقای طالقانی در کتابخانه من موجود است».
طالقانی فعالیت علمی، فرهنگی و حتی سیاسی خود را با این پیش فرض آغاز کرد که اگر روحانیان و مجتهدان مصلح به جوانان مبارز و حرکتبخش طرح و نقشه مهندسی اجتماعی اسلام را ارائه ندهند، به طور طبیعی جوانان سرشار از انرژی و فعالیتبه سمت امثال مارکس، لنین و استالین جذب خواهند شد و از آنان پاسخ سؤال خود را خواهند خواست. طالقانی نسبتبه جوانان، دیدی عاشقانه و مشفقانه داشت و اگر با جوانان، از هر مکتب و ایدئولوژیای که بودند، با مهربانی و نرم خویی رفتار میکرد به این دلیل بود که اعتقاد داشت جوان پاک است و زمینه رشد و تعالی و تکامل او بسیار است. بدین سان طالقانی از شهریور 20 به بعد فعالیتخویش را بیشتر در جبهه فرهنگی جهت ارائه اندیشه و معارف ناب اسلامی قرار داد. به خاطر همین فعالیتهای فرهنگی و اسلامی که از سالهای17 - 1318 آغاز کرده بود و عمامه به سر بود، رژیم رضاخان وی را دستگیر و به مدت 50 روز زندانی میکند که در نهایتبا ضمانت آزاد میگردد.
پس از پایان جنگ دوم جهانی (1317 - 1322) و به دنبال شورش کمونیستها و تجزیهطلبان در آذربایجان به رهبری پیشهوری، طالقانی از سوی علما و مجامع دینی و مذهبی به آن منطقه اعزام میشود و پس از بررسی مسائل و توقف ده روز در آنجا، در باره اوضاع و احوال آن منطقه چنین میگوید:
«تجزیه نشدن آذربایجان از ایران چندین علت داشت. ولی از جنبه داخلی میدانید که مؤثرترین ضربه به تجزیهطلبان، بنا به اعتراف رئیس دولت وقت (قوام السلطنه)، فوت مرحوم آیتالله ابوالحسن اصفهانی مرجع شیعیان بود. عزاداری ایشان چنان آذربایجان را تکان داد که تجزیهطلبان با هر قدرت تا مدتها نتوانستند از بروز نتایج این احساسات جلوگیری کنند و مردم مسلمان آن سرزمین عملا به آنان فهماندند که عمیقتر و پایدارتر از این قدرتهای موقت قدرت ایمان است که بالاخره دست متجاوز را کوتاه میکند. لذا پس از برگشتبه تهران از مشاهدات و مطالعات خود بیش از پیش متوجه شدم که انحرافهای فکری عدهای از مردم و جوانان و عواقت آن خطر بزرگی برای تمامیت و استقلال کشور دارد که ممکن استبه نابودی و تجزیه آن بکشد و تکلیف شرعی خود دانستم که اهتمام بیشتری در تشکیل جلسات مرتب و مفصل و منظم که مدتها در راه آن میکوشیدم برای سخنرانی، بحث و انتقاد بر محور اصول برهانی خداپرستی و رد و انتقاد بر اصول ماتریالیستی و کمونیستی بنمایم. در نتیجه سپاهی از دانشجویان برای بحث و فهم اصول اسلامی و مقایسه آن با اصول مادی تشکیل دادم که در دانشگاه و خارج از دانشگاه آثار آن آشکار و هویدا گردید و بر محور همین فکر و نظر، انجمن اسلامی دانشجویان که در سال 1322 تشکیل شده بود و پس از آن (انجمن اسلامی) معلمین و اطباء تشکیل گردید.»
طالقانی تشکیل انجمنهای اسلامی پزشکان، معلمان و دانشجویان دانشگاهها را در دهه 20 که بحرانیترین دهه برای رژیم و مخالفان آن بود، با اهداف ذیل تبیین و تحلیل میکند:
الف) وظیفه کلی و دینی این بود که جوانان با بحث آزاد، اصول دین را دریابند. زیرا از نظر علمای اسلام اصول دین را باید با تحقیق و برهان و بحث آزاد دریافت.
ب) وظیفه خاص دیگری که پیش آمده بود، مبارزهای منطقی با اصول ماتریالیسم بود که اذهان جوانان و تحصیلکردههای ما را میرفت فرا گیرد.
طالقانی با توجه به این مقدمات و با آن دید اسلامی و جهانی خود، احساس تکلیف سنگین میکند که اصول اعتقادی، اجتماعی و اقتصادی اسلام را برای مسلمانان داخل و خارج کشور احیا کند. این وظیفه را نخست نسبتبه کشور خود احساس میکند که سابقه تاریخی و درخشانی در علم و تحقیق، بخصوص علوم اسلامی دارد. از این رو، طالقانی علاوه بر فعالیتسیاسی بیشتر به مسائل فرهنگی و آموزشی توجه داشت و بدین خاطر مسجد هدایت را از دهه 20 محل وعظ و خطابه خود قرار داد. او مسجد