لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 74
اهمیت حشرات در زندگی انسان
حشرات از قدیمی ترین ساکنین کرة زمین بوده و بیشتر از دویست و پنجاه میلیون سال است که در روی این سیاره سکونت دارند این جانوران که به علت ساختمان حلقهای بدن و پوشش سخت و غیر قابل نفوذ خود بی شباهت به سربازان زرهپوش قدیمی نمیباشند بوسیلة فعالیتهای خود در جهت های مختلف یکی از دشمنان سرسخت و دائمی انسان محسوب شده و تمام فعالیتهای حیاتی و سلامتی انسان و جانوران اهلی را بطور مستقیم یا غیر مستقیم تهدید مینمایند .
بیماریهای مالاریا ، تیفوس ، طاعون ، تب و بسیاری دیگر از بیماریهای انگلی و واگیر در انسان و جانوران اهلی بوسیلة حشرات انتقال پیدا کرده و از این جهت حشرات عامل انتشار و بروز اپیدمی این بیماریها میباشند مثلاً تنها مگس معمولی (Musca domestical) به صورت یک آفت جهانی و همه جائی عامل انتشار عده کثیری از بیماریهای وخیم از قبیل تیفوئید ، اسهال خونی ، تراخم ، پیان و غیره میباشد .
بیماری مالاریا (Paludisme) که بوسیله پشه معروف به آنوفل در انسان انتقال می یابد . در طی تاریخ بیش از هر بیماری دیگر موجب تلفات جمعیتهای انسانی بوده است و در کشورهای مالاریا خیز مبارزه بر ضد این بیماری مخصوصاً از طریق از بین بردن ناقل آن موجب کاهش مرگ و میر بین مبتلایان مخصوصاً اطفال گشته و باعث افزایش جمعیت و بالا رفتن قدرت کار و تولیدات کشاورزی و صنعتی شده است . اپیدمی تیفوس که تا جنگ بین المللی اخیر یکی از عمومی ترین و مهلک ترین بیماریهای اردوگاهها و زندانها و اجتماعات فقیر به شمار می رفت امروزه در نتیجه مبارزه بر ضد ناقل آن یعنی شپش بوسیله د.د.ت تقریباً ریشه کن شده است .
خسارت و تهدید حشرات مخصوصاً از طریق فعالیتهائی که این جانوران روی نباتات از موقع کاشت تا برداشت و همچنین محصولات انباری انجام می دهند قابل توجه می باشد . این جانوران بوسیله تغذیه از قسمتهای مختلف نباتی مانند برگ ، گل ، میوه ، شاخه ، تنه ، ریشه و یا مکیدن شیره نباتی اغلب موجب نابودی کامل و یا ضایع شدن نسبی محصولات کشاورزی می گردند .
حشرات همچنین از طریق نقل و انتشار بیماریهای مختلف نباتی از نوع ویروسی ، باکتریائی و قارچی موجب بروز اپیدمی های وخیمی در نباتات زراعتی میگردند که به نوبه خود حائز اهمیت زیاد میباشند .
حشرات با وجود تخریبهای فوق العادهای که در زمینه های مختلف بر علیه انسان به عمل می آورند در بعضی موارد از طریق شکار یا انگلی کردن گونههای مضر و یا از طریق فرآوردههائی مانند ابریشم و عسل و همچنین به علت ژلی که در گردافشانی گلها دارند مفید بوده و مورد استفاده و حمایت انسان می باشند . (اقتباس از منبع (2)) .
رده حشرات (Class Insecta . Insects)
ملخها ، مگسها ، شپشها ، پروانه ها ، سوسکها ، زنبورعسلها و بسیاری از جانوران دیگر ردة حشرات را تشکیل می دهند . انواع مختلف حشرات در شکل 41 نشان داده شده است .
( در لاتین «Insecta» به معنی « بریده شده به قسمتهای متمایز» است ) این رده دارای بیش از 675000 گونه می باشد . این جانوران فراوانترین و کثیرالانتشارترین جانوران زمینی می باشند و بی مهرهگان عمدهای هستند که می توانند در محیطهای خشک زندگی کنند و تنها بی مهرگانی هستند که قادر به پرواز می باشند . وجود خواص و عادات مخصوص آنها به علت پوشش کیتینی بدن آنها میباشند . که این پوشش بدن حشرات اندامهای داخلی را در برابر صدمه و اتلاف رطوبت حفاظت می نماید . بالها از امتداد و توسعة این پوشش تشکیل می شود . لوله های نایی ، آنها را به دمزدن در هوا قادر می سازد . توانایی پرواز ، به حشرات امکان میدهد که به سهولت غذای خود را پیدا کنند و تحت شرایط مساعد می توانند به سرعت تکثیر یابند . حشرات در همه جا بجز دریا فراوان می باشند انواع مختلف آنها به زندگی در آبهای شیرین ، شورطعم ،درخشکی ، در روی یا پیرامون انواع گیاهان و در خارج یا داخل بدن جانوران دیگر سازگار شدهاند . انواع حشرات از اندام ها و قسمت های مختلف گیاهان مانند ریشه ها ، ساقه ها ، برگها ، دانه ها ، میوه ها و غیره تغذیه می کنند ، بسیاری از حشرات گل نشین و یا گل دوست به گردهافشانی گلها کمک می کنند .
عده ای از حشرات بافتها ، مایعات و مواد دفعی جانوران را مورد استفاده قرار می دهند و حشرات لاشه خور ، جانوران و گیاهان مرده را به مصرف می رسانند .
شکل (1) انواع مختلف حشرات
اقتباس از منبع (1)
شکل (2)
اشکال مختلف حشرات
1- نیم بالان (Hemiptera) «Stink bug» 2- هم بالان (Homoptera) «Froghopper»
3- دو بالان (Diptera) «Gnat» 4- لوله بالان (Siphonaptera) «Flea»
5- کتاب خوران (Corrodentia) «Booklouse» 6- شپشها (Anoplura) «Crab louse»
7- پئست خورات (Mallophaga) «Biting louse» 8- نازک بالان (Hymenoptera) «Bumble bee»
9- پوست بالان (Dermaptera) «Erwig» 10- حاشیه بالان (Thysanoptera) «Thrips»
11- فلس بالان (Lepidoptera) «Moth» 12- راست بالان (Orthoptera) «Cricket»
13- دراز بالان (Mecoptera) «Scorpionfly» 14- موی بالان (Tricoptera) «CADDISFLY»
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
شناخت مختصرى از زندگى پیامبر اسلام(ص)
ولادت و دوران کودکى
ولادت پیغمبر اکرم به اتفاق شیعه و سنى در ماه ربیع الاول است , گو اینکه اهل تسنن بیشتر روز دوازدهم را گفته اند و شیعه بیشتر روز هفدهم را , به استثناى شیخ کلینى صاحب کتاب کافى که ایشان هم روز دوازدهم را روز ولادت مى دانند . رسول خدا در چه فصلى از سال متولد شده است ؟ در فصل بهار . در السیرة الحلبیة مى نویسد : ولد فى فصل الربیع در فصل ربیع به دنیا آمد . بعضى از دانشمندان امروز حساب کرده اند تا ببینند روز ولادت رسول اکرم با چه روزى از ایام ماههاى شمسى منطبق مى شود , به این نتیجه رسیده اند که دوازدهم ربیع آن سال مطابق مى شود با بیستم آوریل , و بیستم آوریل مطابق است با سى و یکم فروردین . و قهرا هفدهم ربیع مطابق مى شود با پنجم اردیبهشت . پس قدر مسلم این است که رسول اکرم در فصل بهار به دنیا آمده است حال یا سى و یکم فروردین یا پنجم اردیبهشت . در چه روزى از ایام هفته به دنیا آمده است ؟ شیعه معتقد است که در روز جمعه به دنیا آمده اند , اهل تسنن بیشتر گفته اند در روز دوشنبه . در چه ساعتى از شبانه روز به دنیا آمده اند ؟ شاید اتفاق نظر باشد که بعد از طلوع فجر به دنیا آمده اند , در بین الطلوعین .
مسافرتها
رسول اکرم , به خارج عربستان فقط دو مسافرت کرده است که هر دو قبل از دوره رسالت و به سوریه بوده است. یکسفر در دوازده سالگى همراه عمویش ابوطالب , و سفر دیگر در بیست و پنج سالگى به عنوان عامل تجارت براى زنى بیوه به نام خدیجه که از خودش پانزده سال بزرگتر بود و بعدها با او ازدواج کرد . البته به بعد از رسالت , در داخل عربستان مسافرتهایى کرده اند . مثلا به طائفرفته اند , به خیبر که شصتفرسخ تا مکه فاصله دارد و در شمال مکه است رفته اند , به تبوک که تقریبا مرز سوریه استو صد فرسخ تا مدینه فاصله دارد رفته اند , ولى در ایام رسالت از جزیرة العرب هیچ خارج نشده اند .
شغلها
پیغمبر اکرم چه شغلهایى داشته است ؟ جز شبانى و بازرگانى , شغل و کار دیگرى را ما از ایشان سراغ نداریم . بسیارى از پیغمبران در دوران قبل از رسالتشان شبانى مى کرده اند ( حالا این چه از الهى اى دارد , ما درست نمى دانیم ) همچنانکه موسى شبانى کرده است . پیغمبر اکرم هم قدر مسلم این است که شبانى مى کرده است . گوسفندانى را با خودش به صحرا مى برده است , رعایت مى کرده و مى چرانیده و بر مى گشته است . بازرگانى هم که کرده است . با اینکه یک سفر , سفر اولى بود که خودش مى رفت به بازرگانى ( فقط یک سفر در دوازده سالگى همراه عمویش رفته بود ) . آن سفر را با چنان مهارتى انجام داد که موجب تعجب همگان شد .
پیغمبر اکرم در عصر جاهلیت
سوابق قبل از رسالت پیغمبر اکرم چه بوده است ؟ در میان همه پیغمبران جهان , پیغمبر اکرم یگانه پیغمبرى استکه تاریخ کاملا مشخصى دارد ... الف-در همه آن اهل سال قبل از بعثت , در آن محیط که فقط و فقط محیط بت پرستى بود , او هرگز بتى را سجده نکرد . البته عده قلیلى بوده اند معروف به[ ( حنفا]( که آنها هم از سجده کردن بتها احتراز داشته اند ولى نه اینکه از اول تا آخر عمرشان , بلکه بعدا این فکر برایشان پیدا شد که این کار , کار غلطى است و از سجده کردن بتها اعراض کردند و بعضى از آنها مسیحى شدند . اما پیغمبر اکرم در همه عمرش , از اول کودکى تا آخر , هرگز اعتنائى به بت و سجده بت نکرد . این , یکى از مشخصاتایشان است.
ب -پیش از بعثت براى خدیجه که بعد به همسرى اش در آمد , یک سفر تجارتى به شام انجام داد در آن سفر بیش از پیش لیاقت و استعداد و امانتو درستکارى اش روشن شد او در میان مردم آنچنان به درستى شهره شده بود که لقب[ ( محمد امین]( یافته بود امانتها را به او مى سپردند . پس از که با او پیدا کردند , باز هم امانتهاى خود را به او مى سپردند , از همین بعثت نیز قریش با همه دشمنى اى رو پس از هجرت به مدینه , على ( علیه السلام ) را چند روزى بعد از خود باقى گذاشت که امانتها را به صاحبان اصلى برساند .
ا در بسیارى از کارها به عقل او اتکا مى کردند . عقل و صداقت و امانت از صفاتى بود که پیغمبر اکرم سختبه آنها مشهور بود به طورى که در زمان رسالت وقتى که فرمود آیا شما تاکنون از من سخن خلافى شنیده اید , همه گفتند : ابدا , ما تو را به صدق و امانت مى شناسیم .
یکى از جریانهایى که نشان دهنده عقل و فطانت ایشان است , این است که وقتى خانه خدا را خراب کردند ( دیوارهاى آن را برداشتند ) تا دو مرتبه بسازند , حجر الاسود را نیز برداشتند . هنگامى که مى خواستند دو مرتبه آنرا نصب کنند , این قبیله مى گفت من باید نصب کنم , آن قبیله مى گفتمن باید نصب کنم , و عنقریب بود که زد و خورد شدیدى روى دهد . پیغمبر اکرم آمد قضیه را به شکل خیلى ساده اى حل کرد . قضیه , معروف است , دیگر نمى خواهم وقت شما را بگیرم .
مسئله دیگرى که باز در دوران قبل از رسالت ایشان هست , مسئله احساس تأییدات الهى است . پیغمبر اکرم بعدها در دوره رسالت , از کودکى خودش فرمود . از جمله فرمود من در کارهاى اینها شرکت نمى کردم . . . گاهى هم احساس مى کردم که گویى یک نیروى غیبى مرا تأیید مى کند . مى گوید من هفت سالم بیشتر نبود , عبدالله بن جدعان که یکى از اشراف مکه بود , عمارتى مى ساخت . بچه هاى مکه به عنوان کار ذوقى و کمکدادن به او مى رفتند از نقطه اى به نقطه دیگر سنگ حمل مى کردند . من هم مى رفتم همین کار را مى کردم . آنها سنگها را در دامنشان مى ریختند , دامنشان را بالا مى زدند و چون شلوار نداشتند کشف عورت مى شد . من یک دفعه تا رفتم سنگ را گذاشتم در دامنم , مثل اینکه احساس کردم که دستى آمد و زد دامن را از دستم انداخت, حس کردم که من نباید این کار را بکنم , با اینکه کودکى هفت ساله بودم .
از جمله قضایاى قبل از رسالت ایشان , به اصطلاح متکلمین[ ( ارهاصات]( است که همین داستان ملک هم جزء ارهاصات به شمار مىآید . رؤیاهاى فوق العاده عجیبى بوده که پیغمبر اکرم مخصوصا در ایام نزدیک به رسالتش مى دیده است . مى گوید من خوابهایى مى دیدم که : | یأتى مثل فلق الصبح | مثل فجر , مثل صبح صادق , صادق و مطابق بود , اینچنین خوابهاى روشن مى دیدم . چون بعضى از رؤیاها از همان نوع وحى و الهام است, نه هر رؤیایى , نه رؤیایى که از معده انسان بر مى خیزد , نه رؤیایى که محصول عقده ها , خیالات و توهمات پیشین است . جزء اولین مراحلى که پیغمبر اکرم براى الهام و وحى الهى در دوران قبل از رسالت طى مى کرد , دیدن رؤیاهایى بود که به تعبیر خودشان مانند صبح صادق ظهور مى کرد , چون گاهى خود خواب براى انسان روشن نیست , پراکنده است, و گاهى خوابروشن است ولى تعبیرش صادق نیست , اما گاه خواب در نهایت روشنى است , هیچ ابهام و تاریکى و به اصطلاح آشفتگى ندارد , و بعد هم تعبیرش در نهایت وضوح و روشنایى است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
آئین زندگی
چگونه تشویش و نگرانی را از خود دور کنیم
در بهار سال 1871 یک دانشجوی جوان بردی گذران امتحان نهائی خود در بیمارستان (مونترال جنرال) در تشویش بود نمی دانست چه باید بکند و سرانجامش چه خواهد شد و از همه گذشته چطور زندگانیش را اداره خواهد کرد. در آن سال مطالعه 21 کلمه اثر عمیقی در زندگانی آینده این جوان باقی گذاشت و همین 21 کلمه ای که مورد مطالعه و استفاده آن دانشجوی جوان قرار گرفت او را یکی از بزرگترین پزشکان عصر خود کرد. دانشکده پزشکی (جونز هوپکنز) را که شهرت جهانی دارد تأسیس کرد و دانشگاه آکسفورد او را پروفسور طب با امتیاز تاج شناخت که از بزرگترین افتخاراتیست در انگلستان که هر پزشکی آرزو دارد به آن برسد. پادشاه انگلیس او را بلقب شوالیه مفتخر کرد و بعد از مرگش شرح زندگانیش را در دو کتاب در 1466 صفحه منتشر شد. نام این شخص سرویلیام آسلر و 21 کلمه ای که او را از زندگی نجات داد و از (توماس کالایل) نویسنده شهیر انگلیسی باین شرح بود وظیفه اساسی این نیست که ببینیم چه چیزهایی در فواصل دور در پشت ابر و تاریکی ابهام مخفی است بلکه کار اساسی ما باید صرف آن چیزهایی گردد که در دسترس ما قرار گرفته اند.
چهل و دو سال بعد در یک شب مهتاب بهاری که لاله های آتشین باغ بزرگ دانشگاه (یال) شکفته بود همین سرویلیام آسلر خطاب به دانشجویان دانشکده گفت که درباره شخصی چون او که در چهار دانشگاه کرسی استادی دارد و کتاب معروفی نوشته فکر میکنند که (مغزش دارای ساختمان مخصوصی ) است در صورتی که این موضوع حقیقت نداشته و دوستان یکرنکش میدانند که مغزش کاملاً طبیعی است. پس سرّ موفقیت او چه بود بهتر است از زبان خودش بشنوید که چگونه حساب دیروز را از امروز و امروز را از فردا جدا میکرد. چند ماه قبل از اینکه قبل از اینکه برای دانشجویان دانشگاه یال صحبت کند با یک کشتی بزرگ اقیانوس پیما اقیانوس اطلس را پیمود.ناخدای کشتی می توانست روی عرشه ایستاده و دکمه کوچکی را فشار دهید. بلافاصله صدای برهم خوردن ماشین آلات و اجزای مختلف یک کشتی بگوش می رسید و در یک آن کشتی بزرگ اقیانوس پیما به اطاق ها و قسمت های مجزا و غیر قابل نفوذ تقسیم می گردید. ویلیام آسلر چون به آنجا رسید خطاب به دانشجویان گفت شما هر کدام سازمانی عجیب تر از آن کشتی اقیانوس پیما هستید که برای مسافرت طولانی تری ساخته شده اید آنچه من از شما می خواهم این است که ماشین حیات را طوری تحت اختیار درآورید که بتواند دیروز و امروز را از هم تفکیک کنید و فردا را بی جهت در کار امروز دخالت ندهید تا بتوانید در این مسافرت دور و دراز با اطمینان خاطر پیش بروید.
در مراحل زندگی در آهنین بروی گذشته ... آن دیروزی که دیگر وجود ندارد ببندید و همین طور پرده ای فولادین بروی آینده فردایی که نیامده است بکشیدآنوقت با اطمینان خاطر امروز را بگذرانید. گذشته را به حال خود گذارید تا مرگ و نیستی مدفون گردد. آن دیروزی را که برای اشخاص احمق راهنمایی به طرف فنا و مرگ بوده است بدور افکنید.
پس پرده ای بین این دو هیولای عظیم یعنی گذشته و آینده بکشید و امروز را از فردا جدا سازید. سئوال اینست که هیچ قدمی برای آینده خود نباید برداریم؟ خیر. حتی چنین خیالی نباید کرد. بلکه عقیده بر این است که بهترین وسیله تهیه مقدماتی برای آینده اینست که کار امروز را همین امروز آنهم بطور شایسته و دلپسند انجام دهیم. زیرا این یگانه راهی است که خوشبختی ما را در آینده نیز تأمین می کند.
خوشبخت کسیست که امروز را روز خود دانست وبا خیال راحت فریاد زد: ای فردا هر چه از دستت بر می آید کوتاهی نکن زیرا امروز را گذراندم. ما چقدر دیر متوجه می شویم که زندگانی یعنی همان دقایق و ساعاتی که هر روز آرزو کند گذشتن آنرا داشته ایم.
پس اولین چیزی که درباره نگرانی فرا گرفته ام اینستکه اگر میخواهید در زندگی به آن گرفتار نشوید درهای آهنی را به روی گذشته و آینده ببندید و دیروز و فردا را درامروز راه ندهید.
بنا به گفته دکتر (اختلالات عصبی معده) میگوید: «آنچه میخورید باعث زخم معده نمیشود بلکه آنچه شما را میخورد موجب پیدایش این زخم میشود.»
استراحت و تفریح
مؤثرترین عوامل استراحت و تفریح ایمان صحیح، خواب، موسیقی و خنده است.
بخدا ایمان داشته باش. خوب خوابیدن را بیاموز و موسیقی را دوست بدار. چند شوخی و تفریح زندگی را در نظر بگیر در این صورت سلامتی و خوشبختی از آن تو خواهد شد.
راهنمای فنی تجربه و تحلیل نگرانی
چگونه نگرانی را تجزیه و تحلیل کنیم؟
1. درک حقیقت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
آئین زندگی
چگونه تشویش و نگرانی را از خود دور کنیم
در بهار سال 1871 یک دانشجوی جوان بردی گذران امتحان نهائی خود در بیمارستان (مونترال جنرال) در تشویش بود نمی دانست چه باید بکند و سرانجامش چه خواهد شد و از همه گذشته چطور زندگانیش را اداره خواهد کرد. در آن سال مطالعه 21 کلمه اثر عمیقی در زندگانی آینده این جوان باقی گذاشت و همین 21 کلمه ای که مورد مطالعه و استفاده آن دانشجوی جوان قرار گرفت او را یکی از بزرگترین پزشکان عصر خود کرد. دانشکده پزشکی (جونز هوپکنز) را که شهرت جهانی دارد تأسیس کرد و دانشگاه آکسفورد او را پروفسور طب با امتیاز تاج شناخت که از بزرگترین افتخاراتیست در انگلستان که هر پزشکی آرزو دارد به آن برسد. پادشاه انگلیس او را بلقب شوالیه مفتخر کرد و بعد از مرگش شرح زندگانیش را در دو کتاب در 1466 صفحه منتشر شد. نام این شخص سرویلیام آسلر و 21 کلمه ای که او را از زندگی نجات داد و از (توماس کالایل) نویسنده شهیر انگلیسی باین شرح بود وظیفه اساسی این نیست که ببینیم چه چیزهایی در فواصل دور در پشت ابر و تاریکی ابهام مخفی است بلکه کار اساسی ما باید صرف آن چیزهایی گردد که در دسترس ما قرار گرفته اند.
چهل و دو سال بعد در یک شب مهتاب بهاری که لاله های آتشین باغ بزرگ دانشگاه (یال) شکفته بود همین سرویلیام آسلر خطاب به دانشجویان دانشکده گفت که درباره شخصی چون او که در چهار دانشگاه کرسی استادی دارد و کتاب معروفی نوشته فکر میکنند که (مغزش دارای ساختمان مخصوصی ) است در صورتی که این موضوع حقیقت نداشته و دوستان یکرنکش میدانند که مغزش کاملاً طبیعی است. پس سرّ موفقیت او چه بود بهتر است از زبان خودش بشنوید که چگونه حساب دیروز را از امروز و امروز را از فردا جدا میکرد. چند ماه قبل از اینکه قبل از اینکه برای دانشجویان دانشگاه یال صحبت کند با یک کشتی بزرگ اقیانوس پیما اقیانوس اطلس را پیمود.ناخدای کشتی می توانست روی عرشه ایستاده و دکمه کوچکی را فشار دهید. بلافاصله صدای برهم خوردن ماشین آلات و اجزای مختلف یک کشتی بگوش می رسید و در یک آن کشتی بزرگ اقیانوس پیما به اطاق ها و قسمت های مجزا و غیر قابل نفوذ تقسیم می گردید. ویلیام آسلر چون به آنجا رسید خطاب به دانشجویان گفت شما هر کدام سازمانی عجیب تر از آن کشتی اقیانوس پیما هستید که برای مسافرت طولانی تری ساخته شده اید آنچه من از شما می خواهم این است که ماشین حیات را طوری تحت اختیار درآورید که بتواند دیروز و امروز را از هم تفکیک کنید و فردا را بی جهت در کار امروز دخالت ندهید تا بتوانید در این مسافرت دور و دراز با اطمینان خاطر پیش بروید.
در مراحل زندگی در آهنین بروی گذشته ... آن دیروزی که دیگر وجود ندارد ببندید و همین طور پرده ای فولادین بروی آینده فردایی که نیامده است بکشیدآنوقت با اطمینان خاطر امروز را بگذرانید. گذشته را به حال خود گذارید تا مرگ و نیستی مدفون گردد. آن دیروزی را که برای اشخاص احمق راهنمایی به طرف فنا و مرگ بوده است بدور افکنید.
پس پرده ای بین این دو هیولای عظیم یعنی گذشته و آینده بکشید و امروز را از فردا جدا سازید. سئوال اینست که هیچ قدمی برای آینده خود نباید برداریم؟ خیر. حتی چنین خیالی نباید کرد. بلکه عقیده بر این است که بهترین وسیله تهیه مقدماتی برای آینده اینست که کار امروز را همین امروز آنهم بطور شایسته و دلپسند انجام دهیم. زیرا این یگانه راهی است که خوشبختی ما را در آینده نیز تأمین می کند.
خوشبخت کسیست که امروز را روز خود دانست وبا خیال راحت فریاد زد: ای فردا هر چه از دستت بر می آید کوتاهی نکن زیرا امروز را گذراندم. ما چقدر دیر متوجه می شویم که زندگانی یعنی همان دقایق و ساعاتی که هر روز آرزو کند گذشتن آنرا داشته ایم.
پس اولین چیزی که درباره نگرانی فرا گرفته ام اینستکه اگر میخواهید در زندگی به آن گرفتار نشوید درهای آهنی را به روی گذشته و آینده ببندید و دیروز و فردا را درامروز راه ندهید.
بنا به گفته دکتر (اختلالات عصبی معده) میگوید: «آنچه میخورید باعث زخم معده نمیشود بلکه آنچه شما را میخورد موجب پیدایش این زخم میشود.»
استراحت و تفریح
مؤثرترین عوامل استراحت و تفریح ایمان صحیح، خواب، موسیقی و خنده است.
بخدا ایمان داشته باش. خوب خوابیدن را بیاموز و موسیقی را دوست بدار. چند شوخی و تفریح زندگی را در نظر بگیر در این صورت سلامتی و خوشبختی از آن تو خواهد شد.
راهنمای فنی تجربه و تحلیل نگرانی
چگونه نگرانی را تجزیه و تحلیل کنیم؟
1. درک حقیقت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
خلاصه ای از زندگی امام حسین
در مقابل این قوم عده ای ولادت امام حسین علیه السلام را در سال سوم هجرت ذکر کرده اند که از آن جمله مرحوم شیخ نکینی از علمای شیعه و از اهل سنت هستند در مورد ماه و روز ولادت آن بزرگوار نیز مشهور ان است که در پنجم ماه شعبان بوده و این قول را مورخانی که در بالا نامشان برده شد اختیار کرده اند.
گرچه اقوال دیگری نیز مانند سوم شعبان و اخر ماه ربیع الاول و یا سیزدهم ماه رمضان نقل شده که این دو قول اخیر خلاف مشهور است و قوم سوم را همان گونه که مرحوم مجلسی که مزیت فن حدیث است نسبت به مشهور می دهد ما نیز می پذیریم چون امام حسین (ع) متولد شد او را نزد پیامبر می آوردند تا نامی برای او بگذارد پیامبر (ص) فرمود: من در نامگذاری این فرزند بر خدای عزوجل سبقت نمی گیرم.
چون امام حسین به دنیا آمد رسول خدا (ص) در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه گفت و در روز هفتم ولادت آن حضرت دستور داد.
سر نوزاد را تراشیدند و هم وزن موی سرش صدقه داد و گوسفندی برای او عقیقه کرد و ران آن گوسفند را برای قابله فرستاد و در روز 7 ولادت امام دو گوسفند خاکستری رنگ برای او عقیقه کرد و رانی از آن را به همراه یک دینار به قابله داد سپس سرش را تراشید، و هم وزن موی سرش نقره صدقه داد، و آنگاه بر سر آن نوزاد عطر مالید خبر دادن پیامبر (ص) از آینده غم انگیز نوزاد در روایات اهل سنت نظیر روایت فوق نقل شده، در برخی از این روایات آمد، که اسماء گویند من حسین(ع) را نزد پیامبر (ص) بروم و در دامان آن حضرت نهادم پیامبر گریست! من عرض کردم پدر و مادرم به قربانت سبب گریه شما چیست به راستی این پسر مرا گروه ستمکار از امت من خواهند کشت که خدای تعالی شفاعت مرا به آنها نرساند و بدنبال آن فرمود. ای اسماء این خبر را به فاطمه مده زیرا تازه زاست و این خبر غم انگیز برای او در این در حال خوب نیست.
دوران کودکی امام حسین (ع)
دوران زندگانی آن دو بزرگوار با جد بزرگوارشان پیامبر (ص) از ویژگی خاصی برخوردار است زیرا شدت علاقه پیامبر (ص) به آن دو موجب شده بود که همگان آن دو کودک را احترام کنند و دوست بداند و در خصوص علاقه پیامبر (ص) به امام حسین (ع) روایات متعددی است که به چند نمونه اشاره می کنیم این جدیث معروف است که رسول خدا فرمود حسین از من است و من از حسین.
درباره شدت علاقه پیامبر (ص) به امام حسین (ع) روایات نقل شده که گوید پیامبر(ص) حسین بن علی را بر شانه خود سوار کرده بودی مردی آن حضرت را دید و رو به حسین (ع) کرده و گفت ای پسرک خوب و سوار شده ای رسول خدا(ص) فرمود او هم خوب سواری است ص 23 همانگونه که قبلاً یادآور شدیم بهترین و شیرین ترین دوران عمر امام حسن و امام حسین (ع) دوران زندگانی آنان در کنار جد بزرگوارشان پیامبر (ص) بود پس از رحلت آن حضرت دوران مصیبت و مظلومیت این خانواده شروع شد. رحلت جانگداز پیامبر که برای همه مسلمانان فاجعه بزرگی بود برای این دو آقازاده نیز ضایعه ای غیر قابل جبران بود و پس از آن بود که دشمنان سعی در منزوی کردن این خانواده گرامی کردند و آن هم مصائب را برای آنان بوجود آوردند، و هر روز غم تازه ای بر غمهای آنان افزودند. شیخ صدوق به سند خود از جابر بن عبدالله انصاری نقل میکند سه روز قبل از رحلت رسول خدا(ص) از آن حضرت شنیدم که علی(ع)را مخاطب ساخته و به او چنین فرمود. درود خدا بر تو ای پدر دو ریحانه و گل خوشبوی من، تو را به دو ریحانة خود از دنیا سفارش می کنم که به زودی دور کن و اساس زندگی تو شسته خواهد شد و خداوند پس از من نگهبان تو است.
و در حدیثی دیگر آمده: هنگام رحلت پیامبر (ص) حسین (ع) آمدند و خود را روی سینه آن حضرت انداختند و گریه می کردند، علی (ع) خواست آن دو را از روی سینه پیامبر (ص) دور کند رسول خدا (ص) فرمود این دو راه واگذار، تا از من بهره گیرند و من نیز از آن دو بهره گیرم که پس از من به آن دو ناگواری خواهد رسید و آنگاه رو به اطرافیان و عبادت کنندگان خود کرد فرمود: براستی که من در میان شما از خود به یادگار می گذارم کتاب خدا و عترتم، خواندانم را، پس هرکس کتاب خدا را ضایع سازد، چنان است که سنت مرا ضایع کرد، و هرکس سنت مرا ضایع سازد، چنان است که عترت مرا ضایع کرد، براستی که این دو از یکدیگر جدا نشوند تا در کنار خوش کوثر بر من در آیند.
شهادت مادر
پس از رحلت پیامبر (ص) هنوز هشت سال از عمر آن حضرت نگذشته بود که دومین مصیبت ناگوار یعنی شهادت مادر عزیزشان فاطمه (س) اتفاق افتاد، ماجرای جانگداز شهادت زهرا (س) بر اثر غم و اندوه و ستمهایی بود که بعد از پدر بزرگوارش بر آن بانوی معصومه رسیده بود و به فاصله اندکی بعد از رحلت پیامبر (ص) منجر به شهادت آن بانوی گرامی گردید.
در آن ایام اندک نزدیکان و از جمله فرزندان بانوی اسلام کمتر می شد که زهرا(س) را گریان نبینند خصوصاً هرگاه چشم فاطمه (س) بر امام حسن و امام حسین(ع) می افتاد داغ دلش تازه می شد و محبتها و عواطف رسول خدا(ص) را نسبت به آن دو فرزند