انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد اخلاق نسبى است‏یا مطلق 40 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 41 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اخلاق نسبى است‏یا مطلق (۱)

در این نوشتار، کلمه «اخلاق‏» به معناى سطحى یا محاوره‏اى آن، که اشاره به نوعى آداب و رسوم دارد، به کار نمى‏رود، بلکه در معناى اصلى و اساسى آن استعمال مى‏شود. اخلاق را مى‏توان به مثابه الگوى رفتارى که مبتنى بر ارزشهاى مطلق ناظر به خیر و خوبى است، توصیف کرد. اما این توصیف از اخلاق، ما را بلافاصله با مساله‏اى که الآن مورد بحث ماست، مواجه مى‏سازد. یعنى این که آیا، واقعا، اخلاق مطلقى وجود دارد؟ و اگر هست آیا این بدان معناست که اخلاق صرفا محصول عوامل اجتماعى و روان‏شناختى یا عوامل دیگر نیست، بلکه امرى است مستقل از هر چیز دیگرى; یعنى یک واقعیت نهایى، مظهر ارزش مطلقى یعنى مظهر ارزش ذاتى‏اى که باید فى‏نفسه پذیرفته شود; زیرا اخلاق نمى‏تواند از اصول اساسى‏تر دیگرى ناشى شود؟ آیا واقعا مى‏توان وجود چنین اخلاقى را مسلم انگاشت؟

براى پاسخ‏گویى به چنین پرسشى، سؤال دیگرى رخ مى‏نماید که باید ابتدا به آن بپردازیم: به چه طریقى ممکن است درباره امر مطلقى بحث کرد؟ ما در اینجا به قلمرو اعتقادات و داوریهایى پا مى‏نهیم که برهانهاى مادى [ناظر به محتوا، در آن] کارگر نیستند و بنابراین مجبوریم به تجارب باطنى اعتماد کنیم. با وجود این، بسیارى شاید امروزه اکثریت معتقدند که اخلاق ثابت (مطلق) نیست و همواره تحت نفوذ ارزشها و اعتقادات متفاوت، تغییر مى‏کند. مطمئنا، به نظر مى‏رسد که بافت اجتماعى به دلیل فقدان معیارهاى مطلق تحلیل مى‏رود. اما صرف این که این معیارها مطلوب به نظر آیند، دلیل کافى براى واقعى بودن آنها نیست. تنها در صورتى مى‏توان آنها را پذیرفت که ما کاملا متقاعد شده باشیم که آنها در واقع وجود دارند. اما همان طور که از وصف «اطلاق‏» به معنى بدون منشا، نهایى و وراى برهان پیداست، به نظر مى‏رسد که این وصف مانع از هر گونه بحث‏بیشترى باشد.

با وجود این، با استفاده از دو راه مى‏توان این بحث را به طور مؤثر به انجام رساند. راه نخست آن که تعیین کنیم اخلاق مطلق به چه معنا و متضمن چه مفهومى است‏به این اعتماد کنیم که این فرض، اگر درست‏باشد، در تجربه هر فردى خبر از پاسخى مى‏دهد که وجود اخلاق مطلق را تایید مى‏کند. این راه، شیوه‏اى است که ما در فصل قبل به کار بستیم. دوم آن که مى‏توانیم به دقت نظریه‏هایى را یا دست‏کم برخى از مهم‏ترین آنها را که منکر اخلاق مطلق‏اند و آن را به عنوان محصولى از عوامل اساسى‏تر، نسبى مى‏دانند، بیازماییم تا دریابیم که آیا چنین نظریه‏هایى، به عنوان حقیقتى تام و تمام (کل حقیقت)، پذیرفتنى هستند یا این که جنبه‏هایى از حقیقت را فرو گذارده‏اند. اما اگر آنها را این گونه (خطا) دیدیم، باز هم مى‏کوشیم تا فهم کنیم که آیا عناصر مفقود در چنین تبیینى مى‏توانند با این ادعا که اخلاق مطلق وجود دارد، تبیین شوند؟ این رویه‏اى است که بنا دارم در این فصل دنبال کنم.

به همین منظور، مجبوریم در اصطلاح «اخلاق‏» جرح و تعدیل بیشترى اعمال کنیم. اخلاق را نمى‏توان به معناى وضع قوانین براى یکایک موقعیتهاى منحصر به فرد دانست; چرا که در این صورت مقتضى انطباق با آن موقعیتهاست و آن را از این رو نسبى خواهد ساخت. بلکه اخلاق قانونى بنیادى است که ما خود را عاجز از انکار آن مى‏دانیم و از این رو مى‏تواند ما را در اوضاع و احوال مختلف هدایت کند. بنابراین، باید بین قانون اخلاقى فى‏نفسه و کاربردهاى آن تمییز قائل شویم; یعنى این ادعا که «اخلاق نسبى است‏» غالبا بر خلط بین این دو مطلب مبتنى است; براى نمونه، در مثل چنین بحثى این ایراد همواره وجود دارد که مذهب مسیحیت، گرفتن تنها یک همسر را اجازه مى‏دهد، در حالى که مذهب اسلام چهار همسر را. این مثالى است که در ظاهر اثبات مى‏کند که اخلاق مبتنى بر اعتقادات است. اما مساله تعدد زوجات وابسته به اخلاق، به آن معنایى که ما این کلمه را به کار مى‏بریم، نیست. تنها هنگامى که بپرسیم شوهر چگونه با همسر یا همسرانش رفتار کند، مساله اخلاقى خواهد بود و در حوزه اخلاق حقیقى وارد شده است. سر و کار ما نه با کاربرد اخلاقیاتى است که طبیعتا وابسته به شرایط بیرونى است، و نه با ناکامى انسانى که بر اساس اعتقاداتش زندگى مى‏کند; بلکه ما با اخلاق فى‏نفسه سر و کار داریم.

براى آن که بحث از این اخلاق بنیادى ممکن باشد، باید اصول عمده اگزیستانسیالیسم به کار گرفته شود یعنى تجربه‏اى که، چونان شاهد و گواه، باید به آن اعتراف کرد. باید تا آنجا که ممکن است صادقانه، هر ادعایى را درباره اخلاق در پرتو تجربه وجودى خودمان بیازماییم. در این راه چاره نهایى، چنین آزمایشى باید درونى (انفسى) باشد یعنى باید اخلاق، تحت تاثیر خصوصیات شخصیتى ما باشد. اما ملاحظاتى چند وجود دارد که باید مد نظر داشت تا از هگذر آن مطمئن شد که چندان تحت تاثیر تمایلات یا پیش‏داوریهاى شخصى خود نیستیم; ملاحظاتى که به ما در ایجاد «شیوه باطنى‏» (۲) کمک مى‏کند و از همین جا، این جنبه‏هاى شخصیتى ما، که ویژگیهاى اصیل و انسانى‏اند و همه انسانها در آن سهیم‏اند، آشکار مى‏شود.

۱. زمانى که با نظریه‏هاى راجع به اخلاق مواجه مى‏شویم، چنین پرسشى سزاوار است: آیا واقعا، من خودم را در این نظریه‏ها مى‏شناسم؟ همه این نظریه‏ها مدعى‏اند که از واقعیاتى بحث مى‏کنند که باید [آنها را] در درون خودم تجربه کنم; اندیشیدن درباره تجربه واقعى خودم به من کمک مى‏کند تا از تفکرات انتزاعى که دیدگاههاى مرا ابطال مى‏کند و لذا، بتدریج، تجربه بعدى مرا نیز تحت تاثیر قرار مى‏دهد، دورى کنیم. قبلا خاطرنشان کردیم که انسان چگونه عمیقا تحت تاثیر تصوراتى است که درباره خودش دارد (۳) ، بنابراین، سؤال از چنین مساله‏اى ضرورى است.

موجه بودن این پرسش را مى‏توان هنگام مقایسه امکان بحث اخلاقى با امکان بحث دینى لحاظ کرد. همان‏گونه که قبلا گفته‏ام (۴) ، اخلاق غالبا آن جنبه از دین دانسته مى‏شود که مى‏تواند مورد بحث قرار گیرد; بدین معنا که مى‏توان از آن،



خرید و دانلود تحقیق در مورد اخلاق نسبى است‏یا مطلق  40 ص