لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
هنر چیست؟ ادبیات چیست؟
از گذشتههای بسیار دور، زمانی که انسان، با پدیدههای ناشناخته و عجیبْ روبهرو میشد، به دنبال چارهای بود تا راهی برای آرامش روح و رفع نیاز فطری خود به معنویت (ارتباط با آسمان و غیب) و زیبایی (درونی و بیرونی) بیابد، تا این که به تدریج آموخت که از طریق ایینهای پرستش و با توسّل به صوت و کلام و آواهای موزون و ادبیات منظوم (آهنگین)، میتواند به مقصود خود برسد. قدیمیترین آثار مکتوبِ بهجای مانده و نخستین آثار بشر در بین اقوام و ملّتهای مختلف، سرودههای دینی یا حماسی منظوم هستند، مانند: گاتا»های زردشت، بخشی از مزامیر داوود، قصائد سلیمان، بخشهایی از وِدا»ها و اوپانیشاد»های هندیان قدیم، ایلیاد» هُمِر و حماسههای ملّی چین و ژاپن. بعدها، نثر، پس از شعر و با گسترش دانش بشری در دورههای بعد، متداول شده است.
اهمیت این مسئله، تا آن جاست که کلام خداوند در قرآن مجید نیز در دوره مکّه (یعنی از آغاز بعثت تا سال سیزدهم)، از جنس شعر و مسجّع و آهنگین است و نیز از این روست که قرآن و اذان و دعاها و مناجاتها هم برای این که تأثیر بیشتری بر دل و جان مؤمنان بگذارند، با صوت خوش خوانده میشوند.
هنر نیز چون مذهب و ادبیات، از گذشته تا به حال، جزء ارکان اصلی زندگی بشر و در پیوند مستقیم با ایینها و باورهای دینی بوده و از آن جا که همواره آدمی، با آفرینش آثار هنری، احساس شعف و لذّت میکرده، با زندگی وی درآمیخته است. از میان انواع هنر، موسیقی، پیش از دیگر رشتههای هنری وجود داشت. موسیقی مذهبی، از قدیمیترین انواع موسیقی در دنیاست. تقریباً تمامی قبایل صحرانشین در افریقا و مغولستان و مَنچوری و اسکیموها و جنگلنشینان آمازون و گینه بیسائو و سرخپوستان سراسر قارّه امریکا و... بیش از دو هزار سال است که در ایینهای مذهبی خود، از سازهای کوبهای و سیمی و بادی و نواهای موزون، بهره میبرند، چه رسد به مردمان متمدّن چین و هند و ایران و بین النّهرین و سواحل نیل و یونان و روم! امروزه، نواختن اُرگ و خواندن آوازهای جمعی، از سنّتهای کلیسا شمرده میشود. در اسلام نیز، البته غنا» ـبه معنای هر نوع آواز مخصوص مجالس گناه و موسیقیای که شنیدنش موجب زَوال عقل و اراده و قدرت تصمیمگیری در انسان شودـ از آغاز، حرام بوده است؛ امّا اغلب فرقههای مذهبی و مکتبهای فقهی، در طول تاریخ اسلام، مخالفتی با آوازهای مذهبی (تلاوت قرآن و مناجات با اَلحان، منقبتخوانی، مولودیخوانی، مدّاحی، ذاکری، مصیبتخوانی و سَماع شرعی) نداشتهاند و به کار بردن سازهایی خاص (مثل دف، طبل، صَنج، سُرنا، نی و نیانبان) را در تعزیه یا مراسم عروسی یا جنگ و تمرین نظامی یا عیدانه و... مُجاز شمردهاند. به علاوه، مجتهدان شیعه، از سَدههای دور تا امروز، شنیدن یا اجرای هر نوع موسیقی غیر غِنایی را که همراه با گناه نباشد، حلال شمردهاند و فقط شنیدن آواز زن از سوی مرد نامَحرم را استثنا کردهاند.1
هنر چیست؟
هنر، انتقال عواطف و احساسات هنرمند به انسان است. هنرمندان چیرهدست، قادر بودهاند در آثارشان، عواطف و تجربیات خود را به صورتی آشکار کنند که باعث برانگیخته شدن احساسات مخاطب شود و با ایجاد عواطف مشترک با مخاطبان، ارتباط و پیوندی معنوی برقرار کنند. هنرمندان، با خلق آثار بدیع، آنچه را که افراد عادی از درک آن عاجز بودهاند، برای همگان، قابل فهم کردهاند. عکاسی، نقّاشی، مجسّمهسازی، آهنگسازی، فیلمسازی، تئاتر، معماری، طرّاحی، طرّاحی کاریکاتور و...، امروزه دیگر از بخشهای ثابت و جذّاب زندگی جوامع انسانی شمرده میشوند.
تولستوی میگوید: هنر، یک فعّالیت انسانی است و مقصدش انتقال عالیترین و بهترین احساساتی است که انسانها بدانها دست یافتهاند».2
ادبیات چیست؟
در ماهیت ادبیات، گفته شده که: ادبیات، عبارت است از آن گونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کردهاند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگونه گشته و احساس غم و شادی یا لذّت و اَلَم کردهاند».3
شاعران، با لطف طبع و احساسات دقیق، و نویسندگان چیرهدست، با قدرت اندیشه و نیروی تخیل و به کارگیری بدیع زبان، جلوه و معنای خاصّی به کلام بخشیدهاند و با نفوذ در فکر و جان خواننده، آنان را در غمها و شادیهای خود شریک کردهاند و گاه با ارائه آثار ادبی متنوّعی چون: شعر و ترانه، فیلمنامه، داستان، رمان و نمایشنامه، علاوه بر عاطفه و احساس، آگاهیها و افکار و تجربیات خود را نیز منتقل کرده و جامعه را همدل و متّحد ساخته و موجب پیشرفتهای بزرگ مادّی و معنوی شدهاند؛ بدین طریق، گاه چنان تأثیر ماندگاری به جا گذاشتهاند که موجب دگرگونی و تعالی اخلاق و فرهنگ نسلها شدهاند.
رسالت هنر
زمانی در دنیای غرب، بحث جنجالبرانگیز ایا زیبایی، جزء ذات هنر است یا خیر؟»، مطرح شد. عدّهای معتقد بودند که اساساً هنر، تجربه زیباشناختی بشر از جهان است و برخی دیگر، بر این باور بودند که هنر، تجربهای از زیباییها و زشتیهای جهان است. امّا باید در نظر داشت اگر هنر، تنها وسیلهای برای کسب لذّت و نشان دادن زیبایی باشد، بسیاری از آثار هنری ارزشمند ـکه به عنوان نمونه، فقر و تبعیض یا جنگ و مرگ و آوارگی را به تصویر میکشندـ، از دایره هنر، خارج خواهند شد.
گروهی دیگر از پیروان اخلاق، هنر را وسیلهای برای ارتقای کمالات بشر و کسب فضیلت و معنویت والای انسانی دانستهاند. به گفته لئو تولستوی: هنر، صرفاً تولید آثار دلپذیر نیست. مهمتر از همه، لذّت نیست؛ بلکه وسیله ارتباط انسانهاست برای دوام حیات بشر و برای سیر به سوی سعادت فرد و جامعه انسانی. پس ضروری و لازم است؛ زیرا افراد بشر را با برانگیختن احساساتی یکسان، به یکدیگر پیوند میدهد».4
هنرمند، با ذهن پویای خویش، آثاری تازه میآفریند تا دریچهای از دنیایی متفاوت را در مقابل چشم بینندگان بگشاید. هر جامعهای میتواند از طریق بهرهگیری از هنر خوب و سالم، با وجود تفاوتهای زبانی و فرهنگی، با همه مردم دنیا و در همه زمانها، ارتباط و پیوند برقرار کند و با زبان هنر ـ که زبان مشترک و قابل فهم همگان استـ، به زندگی در جهان هستیـ که جلوهای از ذات حق استـ، معنا و مفهومی عمیق ببخشد.
رسالت ادبیات
تأثیرات عمیق و ارزشمند آثار خوب و سالم ادبی بر جامعه، بر هیچ کس پوشیده نیست و این آثار، با جامعه، پیوندی استوار دارند. ادبیات، به خاطر بیان و ترویج ارزشهای اجتماعی و انسانی، برای کلّ جامعه بشری، مفید بوده است.
رسالت ادبیات، آشنا کردن انسان با شیوههای زندگی بهتر و تلاش برای کمال و پیشرفت، از طریق آموزش، نقد و اصلاحگری، اتّحاد، مهرورزی و همدردی است و همواره بشر را به سوی آرمانهای والای انسانی، هدایت کرده است.
دکتر محمّدعلی اسلامی ندوشن میگوید: ادب ـکه در آغاز، به معنای رسم و ایین خوب زندگی کردن بودـ، ادب فنّی (یعنی ایجاد آثار ادبی) را گسترش داد و در واقع، ادب نفس با ادب درس، پیوند گرفت و ادبیات، وسیلهای شناخته شد برای بهتر و زیباتر زندگی کردن».5
ادبیات، همواره با اخلاق، پیوندی دیرینه داشته و بر مسئله مهم خودشناسی» تأکید فراوان کرده است و از آن جا که در آموزههای اسلامی، خودشناسی، پایه و پیشنیاز خداشناسی معرّفی شده است،6 میتوان به اهمیت و جایگاه ادبیات در رشد اخلاق و تقویت ارزشهای اخلاقی و دینی بیشتر پی بُرد.
تولستوی، هنر و ادبیات را از عالیترین تجلیات جمال الهی و به وجود آورنده عالیترین لذّتهای روحی و معنوی برای انسان، تعریف میکند.7
نظامی (شاعر نامدار ایرانی)، شاعران را پیشرو و راهنمای عالم بشریت دانسته و مرتبه والایی به آنان نسبت داده و مقام آنان را پس از پیامبران خدا میداند و میگوید:
پیش و پَسی یافت صفِ کبریا
پس، شعرا باشد و پیش، انبیا.
کانت، شاعری را والاترینِ هنرها میپندارد و میگوید: شعر، غذای روح و فکر آدمی و آموزنده است».8
در پایان، میتوان چنین گفت که هنر و ادبیات، در تمامی اهداف و رسالتها، دارای ویژگیهای مشترک و یکسانی هستند و هیچ حدّ و مرزی، آنها را از هم جدا نمیکند و شاید بتوان گفت که در اصل، ادبیات، بخشی از هنر است؛ امّا آن بخشی است که به خاطر گستردگی زیاد، تا حدّی استقلال یافته و در نهادهای رسمی آموزش (مدارس، دانشگاهها و...)، جدا بررسی میشود، در حالی که از نظر ماهیت، ـچنان که ارسطو تصریح کرده استـ در شمار هنرهاست. ادبیات، هنر کلامی است، در برابر هنرهای دستی، تصویری ـ تجسّمی، صوتی و... .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
نام و نام خانوادگی : وفا مهرابی نام درس : شناخت ادبیات
شماره دانشجویی : 8427011038 کد درس : 93103
شهر : کرج نام استاد : جناب اقای ممتاز
" به نام خداوند جان و خرد "
تکلیف نخست :ادبیات چیست
1- معنای لغوی و اصطلاحی ادبیات چیست؟
2- عناصر اصلی وضروری ادبیات کدامند؟
3- شکلهای رایج ادبیات چیست اند؟
4- تعریف ادبیات چیست؟
ادبیات:مجموعه آثار ادبی یک سرزمین یا یک زبان یا یک دوره از تاریخ است که به وسیله شاعران و نویسندگان یک قوم یا ملت پدید آمده باشد. ادبیات را به نوعی میتوان
مجموعه دانشهای ادبی ، ذخایر و مواریث ذوقی نیز دانست . اثر ادبی سخنی است که اندیشه و احساس و تجربه ی گوینده یا نویسنده را آمیخته با تخیل هنرمندانه بیان کند .
وسیله ی آفرینش اثر ادبی ، کلمه ها و جمله ها ، یعنی زبان است .
پدید آورنده اثر ادبی شعر یا نوشته را با خیال و عاطفه واندیشه و تجربه ی خود می آمیزد تا آن را به صورت اثری درآورد که دارای ارزش هنری باشد چنین اثری عاطفه و تخیل و اندیشه ی شاعر یا نویسنده را به شنونده یا خواننده انتقال می دهد، احساسات و عواطف او را بر می انگیزد ، او را شاد، اندوهگین یا شگفتزده می کند و تجربه هایی را به او می آموزد و شاعر یا نویسنده هنگامی می تواند اثر ادبی بیافریند که خوب شادیها ، رنجها ،آرزوها و ناکامی ها و فرازونشیب های زندگی را آزموده باشد .به همین سبب اثر ادبی در ظاهر بیانگر عاطفه و اندیشه و تجربه ی بسیاری از انسانها سخن می گوید که توانایی آفرینش و بیان آن را نداشته اند .
در کل به آثارادبی نوشته شده "ادبیات" می گویند. پیش از اختراع خط ادبیاتی وجود نداشت .اما هر نوشته ای جزو ادبیات نیست مثلا" آگهی های روزنامه ها را نمی توان ادبیات نامید .
نوستهای را میتوان ادبی نامید که نویسنده اش در ذهن خواننده تاثیر کند و مطلبی را به شکلی موثر بفهماند یا در رفتار خواننده تاثیر کند . نویسنده در به کار بردن کلمات همان قدر دقت می کند که نقاش در به کار بردن رنگ.
تمام ذخایر و مواریث ذوقی وفکری اقوام و امم عالم که مردم در ضبط و نقل و نشر آنها اهتمام کرده اند را نیز می توان ادبیات نامید . این میراث ذوقی و فکری که از رفتگان بازمانده است و آیندگان نیز همواره بر آن چیزی خواهند افزود .... همواره موجب استفاده و تمتع و ا لتذاذ اقوام و افراد جهان خواهد بود . ادبیات از حد سخن عادی برتر و والاتر بوده و مردم آن سخنان را در خود ضبط نموده و نقل کرده اند و از خواندن و شنیدن آنها منقلب گشیه اند و احساس غم و شادی یا لذت و الم کرده اند .
همه ی ملت های متمدن ادبیات دارند . یکی از علتهای اینکه مردم زبان خارجی تحصیل می کنند این است که می خواهند با ادبیات آن ملت آشنا شوند چون ادبیات ملت ها مجموعه ای از هنر و ادب آن ملت است که بصورت نوشته یا کلام منظوم یا منثوراست.
ریشه ی زبانی ادبیات را می توان برگرفته از ادب دانست علاوه بر آن ارتباط ادبیات با ادب را می توان از آن جهت دانست که شاید بتوان گفت ادب در بر گیرنده ی مفهوم فرهنگ دانش است و ادبیات خود نیز مجموعه ای از دانش های ادبی است .
ریشه ی ادبیات : دب به معنی لوحه و صفحه ← تغییر یافته به ادب ← ریشه ی ادب برگرفته از
زبان عربی است با ریشه ی فارسی .
- ادب: سخن سنجی ،یعنی آشنایی به احوال نظم و نثر و مراتب هریک و بازشناختن درست از نادرست و خوب از بد آنها . به تعبیر بهتر فن بیان عقاید ، افکارو عواطف که ناگزیر آشنایی به احوال نظم و نثر و مراتب هر یک مقدمه ی آن است. قدما اقسام یا اجزای علم ادب را چنین شماره می کردند :لغت ، صرف ، نحو، اشتقاق ، معانی ، بدیع ، عروض ، قافیه ، انشا و تاریخ .
دکتر م.ع. اسلامی ندوشن در مقاله ی "ادبیات ایران و اخلاق" می نویسد:""ادب که در آغاز به معنای رسم و آیین خوب زندگی کردن است ، خود را با ادب فنی (ایجاد آثار ادبی ) گسترش داد ، در واقع ادب نفس با ادب درش پیوند گرفت و ادبیات وسیله ای شناخته شد برای بهتر و زندگی کردن ""
باید بخاطر سپرد آنچه "ادبیات" نامیده می شود ناگزیر"زبان" نیز هست . اگر هم ادبیات را ذاتا" تجاوز" از زبان بدانیم به هر حال باید بپذیریم که بیرون از زبان ادبیاتی نیست . پس ادبیات همان زبان است به کسر برخی موارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 58
پیشگفتار
ادبیات هر سرزمینی،بخشی است جدایی نا پذیر از تاریخ آن کشور،و تردیدی نیست که یکی از راههای نفوذ به روح هر کشوری ،مرور اد بیات آن است0این ادبیات،در حقیقت ثمره فعالیت آفرینشی ادبی است که در فضای اجتماعی و فرهنگی دوران خود رشد کرده،ومتحول می شود 0گاه اتفاق می افتد که این فضا،مبدل به صحنه چالشی می شود روزافزون،ما بین سنت ادبی معا صر و کهن. با تلاقی بی وقفه این دو ،و همچنین برخورد مابین پاره ای از خط سیرهای ادبی ،تحولات اندک اندک آشکار شده وخطوطی که در این میان برجسته ترند ،به گونه ای محسوس تثبیت می شوند0تعادلی که در این میان بر قرار می شود ،هر اندازه که شکننده باشد،از دو عامل تشکیل شده است نخست ،تحسین وسپس،تکذ یب0
ادبیات مدرن ایران ،زاییده چنین بر خوردهایی است0این ادبیات ،که در لحظاتی حساس از تاریخ ایران چشم گشوده است ،باز تابی است روشن از این تنشها و چالشها، از این پیشرفتها ویا تثبیتهای شکننده و نا پایدار0نا بجاست اگر بپنداریم که می توانیم در چهار چوب صرفا این پیشگفتار،به تشریح تمامی ویژگی های ادبیات مدرن ایران بپردازیم0 اما این نکته بر همگان آشکار است ،که با ارزشترین و پر افتخارترین ثمره این بر خوردها در ادبیات ایران معاصر،پیدایش نوع رما ن است0رمان،ازهمان بدو ظهور در عرصه های ادبی – فرهنگی ایران (مقارن با نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی )، بلافاصله با استقبال فراوان روبرو شد ،و به رغم مشکلات نخستینی که پاره ای از نویسندگان ،به منظور وفق ساختارنوشتاری وروایی خود با این نوع ادبی داشتند ،جای خود را در جامعه نویسندگان ایران باز کرد . اینگونه بود که نثر معاصر ایران، به کنکاش در حیطه رمان پرداخت، و به تدریج خود را از بند سبک پر طمطراق و متکلف حاکم بر ادبیات کلاسیک در حوزه نثر رهانید و از آن فاصله گرفت. در این میان، شاعران بیش از همه با ظهور این پدیده و یا به عبارت صحیح تر با تجدد ادبی به مخالفت پرداختند . چرا که آنان در حقیقت خود را مدافعان اصلی و مسئولان به حق نگاهبانی و صیانت و پاسداری از سنت هزار ساله شعر فارسی تلقی می کردند. هنگامی که در اوایل قرن حاضر، نیما یوشیج نظام عروض را دگرگون کرد و ساختار و وزنی نوین برای شعر فارسی عرضه نمود همین مدافعان سرسخت شعر کلاسیک او را از هر حیث به باد انتقاد گرفته و از عملکرد او به منزله بدعتی نابجا در سنت ادبی یاد کردند.
بدینسان نوع رمان که ورودی پیروزمندانه به گستره ادبی ایران داشت با مرور ایام اندک اندک با موانع و مشکلات متعددی روبرو شد. از همان اواخر قرن نوزدهم میلادی بسیاری از نویسندگان بر آن شدند تا قابلیت های خود را با بایسته ها و الزامات رمان وفق دهند. اما رقیب اصلی رمان یعنی داستان کوتاه در ابتدای قرن بیستم به عرصه رسید و به صورتی جدی وارد صحنه شد. داستان کوتاه تاخیری را که از حیث زمان ظهور در عرصه ادبیات نسبت به رمان داشت با ارائه شاهکارهای ادبی جبران نمود، و باید اعتراف کرد که در این زمینه با توفیق زیادی مواجه شد. نخستین نویسندگانی که به داستان کوتاه پرداختند- از قبیل محمد علی جمال زاده و یا صادق هدایت – بلافاصله از سوی تازه کاران و نوآموزان به عنوان پیش کسوتان این سبک در ایران معرفی و برگزیده شدند.
مقارن با این دوره بود که داستان کوتاه عهده دار ایفای نقشی بارز شد. این نقش عبارت بود از قابلیت داستان کوتاه در هموار سازی راه برای پرداختن به رمان . در میان نویسندگان ابتدای قرن بیستم بسیاری پیش از پرداختن به رمان و داستان بلند به صورت خود آگاه یا ناخودآگاه به داستان کوتاه روی آوردند. برای این دسته از نویسندگان این مرحله در حقیقت بوته آزمایشی بود که در صورت سرافراز در آمدن از آن امکان گذر به مرحله بعدی یعنی نوشتن داستان بلند و یا به عبارتی "رمان" مهیا می شد.بسیاری از این نویسندگان در همین مرحله گذر توقف کرده و در حیطه داستان کوتاه نویسی به کمال مطلوب دست یافتند. برخی دیگر توانستند از تجربه ای که از نگارش داستان کوتاه کسب کرده بودند بهره برده و به نوشتن نخستین رمان خود بپردازند. در این میان می توان از نویسندگانی همچون صادق هدایت بزرگ علوی و همچنین صادق چوبک یاد کرد. این امر در نیمه دوم قرن بیستم نیز به جز پاره ای موارد واقعاً استثنایی در مورد جمیع نویسندگان صادق است. مقارن با این دوره است که شاهد پای در صحنه گذرادن نخستین رمان نویسان حقیقی ایران می شویم . نام آورترین آنها از داستان کوتاه به مثابه تجربه ای استفاده کردند که راهشان را در رسیدن به تبحر و مهارت کافی برای پرداخت به رمان و ساختارهای پیچیده روایی آن هموار می کرد. نویسندگانی از قبیل : سیمین دانشور (سو و شون)،احمد محمود (همسایه ها) ،هوشنگ گلشیری (شازده اصتجاب) ، اسماعیل فصیح (دل کور) ، شهر نوش پارسی پور (سگ و زمستان بلند) و محمود دولت آبادی (جای خالی سلوچ). از میان نامهایی که برده شد تعدادی همچون دانشور، محمود و یا دولت آبادی، تا پیش از انقلاب
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
ادبـیـات داسـتـانـی
هر روایتی که خصلت ساختگی و ابداعی آن به جنبه های تاریخی و واقعیش غلبه کند و نیز به آثار روایتی منثور ادبیات داستانی گویند. شامل قصه، رمان، رمانس داستان کوتاه می شود.
قصه: به آثاری که در آن ها تاکید بر حوادث خارق العاده بیشتر از تحول و تکوین آدم ها و شخصیت هاست قصه می گویند. حوادث قصه را به وجود می آورند و دارای زبانی نقلی و روایتی هستند. و سه خصوصیت عمده قصه ها عبارتند از: خرق عادت، پیرنگ ضعیف و کلی گرایی. قصه ها معمولاً پایانی خوش دارند.
رمانس: قصه خیالی منثور یا منظومی است که به وقایع غیرعادی و شگفت انگیز توجه کند و ماجرای عجیب و غریب و عشقبازی های اغراق آمیز یا اعمال سلحشورانه را به نمایش گذارد. تریستان و ایزوت ژوزف بدیه.
رمان: مهمترین و معروف ترین شکل تبلور یافته ادبی روزگار ماست. دن کیشوت سروانتس شاهزاده خانم کلو مادام دولافایت و رمان های آلن رنه لوساژ ژیل بلاس
نثر روایتی خلاقه ای با طول شایان توجه و پیچیدگی خاص که با تجربه انسانی همراه با تخیل سر و کار داشته از طریق توالی حوادث بیان شود و در آن گروهی از شخصیت ها در صحنه ای مشخص شرکت کنند.
داستان کوتاه: داستان و روایت به نسبت کوتاه خلاقه ای است که نوعاً سر و کارش با گروهی محدود از شخصیت هاست که در عمل منفردی شرکت دارند و غالباً با مددگرفتن از وحدت تأثیر بیشتر به آفرینش حال و هوا تمرکز می یابد تا داستان گویی. (ادگار آلن پو، گوگول، گی دو موپاسان، چخوف، کافکا، جویس، لاردنر، همینگوی ...)
انواع داستان کوتاه:
1-داستانهای پیرنگی: حادثه پردازانه با پایانی شگفت انگیز و لطیفه دار. (عروسک پشت پرده هدایت و هدیه کریسمس اوهنری کباب غاز جمال زاده.)
2- برشی از زندگی: (وسه چخوف و یه ره نچکا علوی)
3- داستان های نمادین و تمثیلی: (پزشک دهکده کافکا، قفس صادق چوبک.
4- داستان های شخصیتی: (سلمانی لاردنر ،شوهرآمریکایی جلا ل آل احمد)
5- داستان هایی با لحظه تجلی یا ظهور: (خرچسونه میرصادقی، مردگان جیمز جویس.)
6- داستان هایی با روایت ساده و بی آلایش: از عملی که هنرمندانه ساخته شده و در پس ظاهر مفهومی دارد. (ده سرخپوست همینگوی و عدل چوبک.)
7- ترکیب از داستان کوتاه و مقاله با پیرنگ های متعدد.
سه خصوصیت مهم داستان کوتاه:
1-پیرنگ غنی، 2-روانشناسی فردی و گروهی و تجزیه و تحلیل های روحی و خلقی، 3-حقیقت مانندی.
داستان:
تصویری است عینی از چشم انداز و برداشت نویسنده از زندگی. داستان نمایشی کوششی است که سازگاری افکار و عواطف را موجب می شود.
تعریف داستان: داستان اصطلاحی برای روایت یا شرح و روایت است و دربرگیرنده نمایش تلاش و کشمکشی است میان دو نیروی متضاد و یک هدف.
اگر دو نیروی متضاد در درون یک شخص تجلی یابند آن شخصیت اصلی خوانده می شود.
ای. ام. فورستر: داستان نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان. در مثل ناهار پس از چاشت و سه شنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ می آید.
ارکان داستان از نظر ارسطو: آغاز، میانه، پایان.
داستان برای چیست؟
1ـ گذراندن اوقات فراغت و سرگرمی و لذت بردن از خیال پردازی.
2-کنجکاوی و آرزوی درک کنه واقعیت و به بیانی دیگر دریافت اطلاعات. (شاهکارهای ادبی)
نقل داستان به شیوه های مختلف صورت می گیرد و این شیوه ها (زاویه دید) بین نویسنده و مخاطب ارتباط برقرار می کند و باخبر می شویم که برای شخصیت ها در صحنه داستان، حوادثی اتفاق می افتد. نظم و ترتیب این حوادث بر عهده پیرنگ است و پیرنگ مواد و مصالح را از داستان می گیرد و آنها بر اساس علت و معلولی تنظیم می کند و به آن آغاز و میانه و پایانی می دهد تا مضمون یا دورنمایه را مجسم کند.
پیرنگ (الگوی حادثه)
تعریف ارسطو: پیرنگ ترکیب کننده حوادث و تقلید از عمل است.
تعریف پیرنگ: پیرنگ وابستگی موجود میان حوادث داستان را به طور عقلانی تنظیم می کند.
پیرنگ نه تنها به شکل اثر مربوط است، بلکه با محتوای آن نیز ارتباطی عمیق دارد.
تفاوت پیرنگ با داستان:
پیرنگ کالبد و استخوان بندی وقایع است و سلسله حوادث را از آشفتگی بیرون می آورد و داستان وحدت هنری پیدا می کند و باید توجه کرد که پیرنگ خلاصه داستان نیست.
1-پیرنگ به شخصیت وابسته است:
1-شخصیت محوری داستان: شخصیت اصلی یا محوری
2-شخصیتی که در برابر شخصیت اصلی یا قهرمان قرار می گیرد: شخصیت مخالف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
بخش اول
داستان کوتاه درادبیات نوین ایران
داستان نویسی نوین ( مدرن ) فارسی ، نوزاد آزادی است ؛ با آزادی تولد یافت وبا آزادی گاه گاهی درجامعه ایرانی رشد وتعالی پیداکرد . درزمان حکومت های خودکامه پیش از انقلاب مشروطیت ، داستان کوتاه وبلند ورمان به معنا وساختار امروزی درایران سابقه نداشت . باتضعیف حکومت استبدادی قاجار ، انقلاب مشروطیت ( 1324-1327 ) درتمام شؤون اجتماعی ایران حرکتی به وجود آورد که موجب تحولات بنیادی در زمینه های گوناگون شد ازجمله ادبیات تخیلی متفاوتی پدید آمد که ازجهات مختلف از ادبیات تخیلی کلاسیک فارسی متمایز بود .
پیش از انقلاب مشروطیت ، انواع گوناگون قصه یعنی اسطوره ، حکایت اخلاقی ، افسانه تمثیلی ، افسانه پریان وسرگذشت ،رایج بودبه عبارت دیگر انواع روایت های خلاقه ای که به استقلال یا به صورت وابسته درمتن های ادبی فارسی گذشته آمده است ومحور آنها برسه خصوصیت عمده ،یعنی برحوادث ناگهانی وخرق عادت وکلی گرایی ومطلق نگری می گردد .
ادبیات داستانی نوین( مدرن ) فارسی تحت تاثیر ترجمه رمان وداستان کوتاه خارجی ( غرب ) کمی پیش وبعد ازانقلاب مشروطیت پاگرفت . وچون با اوضاع واحوال با زندگی طبقه متوسط که نقش مهمی درفراهم آوردن مقدمات انقلاب مشروطیت داشت هماهنگ وهمراه بود . پذیرشی روزافزون ومقبولیتی عام یافت وبه علت آنکه بر خصوصیت روانشناختی افرادتاکید داشت ودر ضمن واقعیت های زندگی روزمره وتلاش انسانی ودرگیرهای اجتماعی وسیاسی را منعکس می کرد ، به عنوان ادبیات داستانی زنده وپویا مقام خودرا به تدریج درمیان عامه خوانندگان ایرانی تثبیت کرد رمان ، به خصوص داستان کوتاه وسیله ای شد برا ی پرداختن به زندگی عامه مردم وچون تصویری عینی وموثر اززندگانی طبقات وگروه های مختلف مردم واوضاع واحوال نابسامان اجتماعی وسیاسی به دست می داد وحامی ضعیفان ومحرومان وافشا کننده ناروایی ها وبی عدالتی ها بود ، انواع گوناگونی یافت .
نویسندگان ایرانی درابتدا شروع به نوشتن رمان کردند . این رمان ها زیر نفوذ سفرنامه های ایرانی وبه خصوص رمان های حادثه ای فرانسوی بود که شاهزادگان قاجار وتحصیل کرده های خارج به فارسی بر گردانده بودند ؛ معروف ترین این رمان ها عبارت بودند از « کنت مونت کریستو » و « سه تفنگدار » اثر الکساندر دوما ( پدر ) « اسرار پاریس ، له میستر دوپاری » نوشته اژن سو و « پل وویرژینی » اثر برنا ردن دوسن پی یر ، این رمان های ترجمه شده همان طور که آریان پور درکتاب « از صبا تانیما » متذکر می شود ، ازلحاظ جنبه های فنی داستان نویسی نقص ها واشکا لات فراوان داشت وبه همین دلیل نتوانست پایه واساسی برا ی داستان نویسی نوین فارسی باشد وبرخلاف اغلب کشورهای دنیا پایه ادبیات داستانی نوین فارسی رانویسندگان داستان کوتاه گذاشتند .
نویسندگانی مثل محمد علی جمالزاده ، صادق هدایت وبزرگ علوی که بانوشتن داستان کوتاه آغاز کردند . البته بعدها رمان هم نوشتند. از این رو ، داستان کوتاه در ادبیات نوین ایران نسبت به رمان ازهمان آغاز ازاهمیت واعتبار بیشتری برخوردار شد وتوانست موقعیت ومنزلت خود را درجامعه بهتر تثبیت کند و خوانندگان بیشتری برای خود فراهم آورد ؛ زیرا اعتبار واقعی داستان کوتاه ، درپیام انسانی ، درطرفداری از له شدگان ومطر ودان