لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
مقدمه
اگر دین را مجموعة عقاید و دستورات عملی بدانیم که بنا بر ادعای آورنده و پیروان آن عقاید و دستورات، از سوی آفریدگار جهان میباشد، و اخلاق را مجموعة آموزههایی که راه و رسم زندگی کردن بهنحو شایسته و بایسته را ترسیم کرده، بایدها و نبایدهای ارزشی حاکم بر رفتار آدمی را مینمایاند، بخوبی به رابطة تنگاتنگ دین و اخلاق پی خواهیم برد و اخلاق را پارهای ناگسستنی از دین به شمار خواهیم آورد.نظام اخلاقی اسلام عقلانی وحیانی است. بدین معنا که هم خرد و اندیشه انسان بدان دعوت میکند و هم پیامبران الهی، که از این امر گاهی به فطری بودن دین تعبیر میشود. یعنی تعالیم کلی دین اسلام از آن جمله احکام اخلاقی آن، با گرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنواست. حاصل آنکه اگر اسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت و ارزشهای معنوی فرا میخواند، عقلِ حسابگر نیز، که همواره سود و زیان و مصالح و مضار انسان را در نظر میگیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای او دارد، دعوت میکند، آن فراخوانِ وحیانی را تأیید میکند. صریحاً میتوان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسانِ عاقل هرگز آخرت را به دنیا نمیفروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را با لذایذ ناچیز و بیمقدار دنیوی مبادله نمیکند. ازاینروست که میگوییم نظام اخلاقی ما عقلانی - وحیانی است، و البته این امر بههیچوجه بهمعنای بینیازی انسان از وحی برای رسیدن به کمال و کافی بودنِ عقل نیست، که شرح آن مجالی دیگر را میطلبد.
گوشه ای از امتیازات اخلاقی اسلام 1- ثبات ارزش ها بشر، تاریخ مدون چند هزار ساله دارد؛ ولی آنچه که از انسان، به نام «انسانیت» یا «فرهنگ انسانی» باقی مانده است، تنها جزئی از آن را تشکیل می دهد، که همان مظاهر ثبات اخلاق در طول اعصار است و اگر جز این بود، انسانیت، تاریخی نداشت و وجه تمایز اساسی بین انسان و حیوان به نظر نمی رسید. سهمی که اسلام در نمودهای تاریخی بقای انسانیت دارد، از نظر هیچ محققی پوشیده نیست. تمدن اسلامی در طول حیات خود با ملت های مختلفی برخورد داشته و فرهنگ های متفاوتی را لمس نموده و میراث اخلاقی گران مایه ای را برای جهانیان تدارک دیده که انوار آن، تاریخ علوم و معارف را درخشان ساخته است، تا جایی که اگر بگوییم فلسفۀ اخلاق اسلامی، چیزی جز ثبات اخلاق نیست، سخنی به گزاف نگفته ایم. قرآن کریم، ظلم و دروغ و کینه ورزی و ... را برای همیشه زشت و ممنوع اعلام کرده و خوبی و زیبایی صداقت و محبت و عدالت و ایمان و ... را ابدی دانسته است. 2- جهانی بودن اسلام، مردم روی زمین را بدون توجه به نژاد و رنگ، به یک نظر می نگرد و از نظر اجرای مقررات اخلاقی، هیچ گونه تبعیض یا امتیازی را به رسمیت نمی شناسد. به رغم مکاتب فلسفی جدید که آخرین هدفشان تربیت شهروند مفید است، اسلام از اولین روز ظهورش تربیت انسان مفید را سر لوحۀ فعالیت های خود قرار داد. هدف اسلام، تربیت انسان کامل یا انسان متعادل در همۀ ابعاد انسانی است، نه انسان تک بعدی یا مفید فقط در جغرافیایی خاص! 3- اعتدال امتیاز دیگر این نظام، ایجاد روح اعتدال بین تمام قوای مادی و معنوی است. در این نظام چنین روشی به کار می رود تا ضمن ارضای تمام خواسته های سطحی و عمقی بشر، تناسب و هماهنگی بین آنها نیز محفوظ بماند. در صورتی که دیگر نظام های موجود فلسفی، قادر به تأمین این تناسب نیستند؛ زیرا اولاً تابع شناخت انسانی هستند و هنوز اعماق اقیانوس روان بشر، شناخته نشده است و ثانیاً از نقاط شناخته شده آن نیز ارزیابی های افراطی و تفریطی به دست داده اند. نقش عبادات در تزکیۀ اخلاق در نظام اخلاقی اسلام، هدف از عبادت، ارتباط دائم با مدبر کارگاه هستی است، و این ارتباط باید به نحوی برقرار شود که در طول حیات بشر پایدار بماند. تکامل اخلاقی انسان ها نیاز شدید به چنین پیوندی دارد. هر لحظه که ارتباط قطع شود، سیر نزولی شروع می گردد. احکام عملی و عبادات اصطلاحی (فروع دین: نماز، روزه، زکات، حج و ...) به منزله پایگاه های تقویتی ای هستند که ارتباط را محکم تر می گردانند تا سیر کمالی بشر، بدون ترس و دور از واپس زدگی انجام گیرد. هنگامی که پیوند برقرار شد، هر لحظه ای که از حیات انسان بگذرد، عبادت محسوب می شود؛ خواه در آن لحظه، کار فیزیکی انجام داده، یا به تفکر پرداخته باشد. عبادات و احکام، برنامۀ دقیق زندگی اند که در سایۀ آن ارتباط با خالق، تقویت و تثبیت می شود؛ اما نکته مهم، هدف از برقراری ارتباط با خداست. هدف، این است که تمام افعال انسان، تحت نظام در آید و جهت مخصوص به خود گیرد تا آن جا که وقتی به امور شخصی زندگی می پردازیم یا موقعی که در آزمایشگاه، سرگرم تحقیق هستیم و یا در مسند قضاوت، حق را از باطل تشخیص می دهیم یا در بازار، در حال خرید و فروشیم، بدون توجه به این که کارمان کوچک است یا بزرگ، خدا را ناظر اعمال بدانیم.
مطالعهی اخلاق اسلامی را نمیتوان به قرآن و به نظام رایج همراه آن محدود کرد، حتی اگر دامنهی آن را به تفاسیر عالمانه در زمینههای مختلف، از قانون گرفته تا فلسفه و علوم طبیعی گسترش دهیم. اهمیت بنیادی این عناصر امری بدیهی است، چرا که آنها در بر دارندهی اصول، استدلالها و روایاتی هستند که میتوانند مشمول گذر زمان نگردند. اما نقش محوری اخلاق اسلامی در گسترهی قرآن و مجموعهی مواعظ و سنن نبوی با اصلی کلیدی همراه است که در قول مصرّح و مکرّر «اسلام، راهی برای زندگی» نهفته است. این نظریه متکی بر جایگاه تاریخی زندگی محمّد(ص) ، همراه با مجموعهی مجاهدتهای مستند وی است که تلاش میکند رسالتی پیامبرانه را به گونهای به انجام رساند که در آن جستجوی آرمانهای اخلاقی امری مجرد و ذهنی نیست، بلکه عملی است.
در عین حال همیشه مسلمانان و غیر مسلمانانی بودهاند که ترجیح دادهاند با متون دینی همچون متونی دارای معانی واحد و بسته رفتار نمایند، زندگانی پیامبر را به روی تفاسیر خلاقانه که شایسته آن است ببندند، و تاریخ متنوّع مسلمانان را تاریخ اسلامی یگانه جلوه دهند. قابل پیشبینی است که این دیدگاه پدیدآورندهی خصلت و ویژگیای است که به عنوان مجموعهای از احکام قدسی قابل شناسایی است. برخی راهشان را در احکام و یا فقه مییابند و دیگران آن را در گسترهی شریعت به عنوان نمادی رایج از اسلام میجویند. سپس به کارگیری این ویژگی در چالشهای روزانه که یک مسلمان با آن مواجه است عملی موقوف به اراده است، هر چند تا آنجا که به تشخیص اصل مربوطه وابسته است، همراه با بصیرت نیز هست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
مقدمه
این پروژه با عنوان اخلاق اسلامی که به نقد و بررسی اخلاق اسلامی و رابطه آن با یاد خدا ، خودخواهی ، خودشناسی و ... می باشد به این نکته تأکید می کند که لازمه ی داشتن اخلاق اسلامی که مورد پسند همگان است ، داشتن اعتقاد و ایمان به خدا و انجام دستورات او می باشد .
توبه به خدا
نگاهی به تعالیم قرآن و آموزش های رسیده از پیشوایان عظیم الشأن آسمانی این نکته را به وضوح به ثبوت می رساند که از نظر اسلام نه تنها هیچ چیز به اندازه یاد خدا از ارزش و اهمیت برخوردار نیست . بر تمام امور دیگر برای تسهیل توجه انسان به خداست و توجه به خدا ، روح همه عبادات و ارزش های اخلاقی را تشکیل می دهد از نظر اسلام سرچشمه قدرت روحی و معنوی برای انسان و یگانه عامل سعادت و کمال او در توجه به خداست و اشتغال به یاد اوست همچنانکه همه ی گرفتاری های انسان و حتی همه ی رذایل اخلاقی و معایب روحی و نفسانی ناشی از غفلت از یاد خداست توجه انسان به خدا در واقع اتصال قلبی انسان به درگاه الهی است و پر واضح است که در این ارتباط و اتصال باطنی فیوضات معنوی فراوانی نصیب انسان می گردد زمانیکه توجه خود را یکسره معطوف به درگاه الهی می کند و روی دل خود را بسوی ساحت قدس خدواند می دارد همچون آئینه ای که در برابر تابش آفتاب قرار گیرد انوار فیوضات الهی را به تناسب استعداد و آمادگی خود دریافت کرده و آثار آن را منعکس می گرداند هر اندازه دل از تیرگی ها و آلودگی ها منزه تر و به صفا و پاکی نزدیکتر به همان اندازه قدرت دریافت آن انوار ازلی در او بیشتر و افزونتر توجه قلبی به خدا سبب استناره از نور خورشید حق و برخورداری از آثار نامتناهی مربوط به آن است بروشنی در می یابند و از این رهگذر به سرچشمه معنویات و علم و حکمت واقعی دست می یابند . در جذبه های حاصله از مشاهده ی نور حق جلوه های خدا را می بیند و لحظه به لحظه ایمان خود را تجدید می کنند . در تعالیم اسلامی موارد مشخصی وجود دارد که هر فرد مسلمان باید در آن مراحل به یاد خدا باشد تا اشتغالات روزمره او را بکلی از یاد خدا غافل نگرداند نماز های یومیه از مهم ترین و موثر ترین مواردی است که فکر و روح انسان را از لابه لای اشتغالات زندگی روزمره خارج و معطوف به درگاه الهی می کند به طوری که اگر این فرضیه مطابق با اصول و موازینی که در شرع تعیین شده است انجام پذیرد و همراه با دقت و تمرکز و حواس و توجه به معانی الفاظ باشد در این صورت زمینه ها برای استمرار یاد خدا در مراحل دیگر زندگی فراهم می آورد به طوری که شخص بتواند نه تنها در حال نماز و نیایش بلکه در مراحل دیگر نیز به یاد خدا باشد تأکید تعالیم اسلامی به دعا از جمله موارد مهم دیگریست که سبب توجه انسان بدرگاه خدا می شود خداوند باب مناجات و دعا را بروی انسان مفتوح کرده تا از این طریق وارد در ساحت عظمت او شود و در مراتب قرب او بالاتر رود تا آنجا که آخر المر به وصال بیواسطه او نائل آید آثار روحی و معنوی توجه به خدا به تناسب شدت و ضعف این توجه مختلف است گاهی این آثار ناخود آگاه و خفیف و گاهی بصورت آگاهانه و بسیار شدید است بطوری که آثار جذبات حاصله از آن دل را منقلب و به اوج لطافت و اثر پذیری از عوالم باطنی می رساند و گاهی این تأثیرات چنان شدید و انقلاب درونی حاصله چنان عمیق است که شخص به مرحله ی مجذوبیت کامل رسیده و در همان حال به دریافت حقایق علوی نائل می شود که آثار و نتایج آن به تدریج ظاهر و اثمار معنوی آن به مرور پدیدار می گردد نمونه ای از این بیخودی را که منتهی به حالت صعقه و بیهوشی شده قرآن در مورد حضرت موسی ( ع ) نقل می کند که چون از خداوند تقاضای دیدارش را می کند در پاسخ ندا می رسد که در کوه بنگرد اگر کوه بتواند بر جای ماند او هم خواهد توانست خدا را مشاهده کند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
مقدمه
انقلاب در لغت به معنی زیر و رو شدن یا پشت و رو شدن است، فلاسفه انقلاب را ین گونه بیان می نمایند که ذات و ماهیت یک شیی لزوماعوض شده باشدو در نگاه جامعه شناسان انقلاب به معنای دگر شدن است حتی نباید بگوییم دگرگون شده زیرا دگرگون شدن یعنی اینکه گونه و کیفیتش جور دیگر شود. به عوض باید بگوییم دگر شدن یعنی تبدیل شدن به موجودی دیگر. انقلاب در ایران دگر شدن جامعه ایرانی بود با یاری گرفتن از آموزه های اسلام ناب محمدی که زمینه ساز جامعه توحیدی می باشد.
انقلاب اسلامى ایران بىشک پدیدهاى نوظهور در قرن حاضرمىباشد.انقلابى غایتگرا،آرمانگرا،اسلامگراوعالمگیر و جهانشمول وبىنظیردر جهان اسلام که به رهبری امام خمینی(ره) هدایت گردید و تحولى شگرف در عرصه روابط بینالملل و در معادلات سیاسى دولتهاى جهان پدید آورد. این رهبر تاریخ ساز انقلابى را بنیان نهاد که بسان تیغى دو لبه همزمان علیه کمونیسم و کاپیتالیسم به کار گرفته شد. ایشان با هدف مقابله با سلطه ابرقدرتهاى شرق و غرب، ملل اسلامى را به رویکردى مجدد به ارزشهاى اسلامى فرا خواندند و با قائل شدن رابطهاى مستقیم میان انقلاب و ایدئولوژى، انقلاب را شرطى لازم و ضرورى براى تحقق آرمانهاى الهى و وسیلهاى براى نیل به مقاصد مکتبى و ایصال جامعه بشرى به تعالى انسانى تلقى کردند، که در این راه در پیاده کردن نظریه خویش اهتمام نمودند. در این رهگذر، ایشان علاوه بر اهتمام به حاکمیت آرمانها و ارزشهاى مذهبى، از هیچ کوششى براى تحقق جنبههاى آزادیخواهانه و استقلال طلبانه نهضت فروگذار ننمودند و بدین ترتیب انقلاب به عنوان وسیلهاى براى تحقق جمهوری اسلامی مطمح نظر ایشان قرار گرفت.
چرایی وقوع انقلاب اسلامی ایران
1- نارضایتی عمیق از شرایط حاکم با شاخص هایی مانند خستگی و تنفر مردم از وعده تکراری و دروغین رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ شاه و شعارهای طردکننده رژیم مانند مرگ بر شاه و نظام شاهنشاهی نابود باید گردد، آشکار بود. برخلاف همه یا بیشتر انقلابهای معاصر که تنها گروههای خاصی در آنها شرکت داشتند در ایران اکثر قریب به اتفاق جمعیت کشور از رژیم پهلوی ابراز تنفر می کردند. با توجه به این واقعیت که ناخشنودی مردم با جنبه های فکری و عقیدتی آمیخته گردید می توان گفت نارضایتی در ایران از دیگر انقلابهای معاصر شدیدتر و عمیق تر بود.
2- گسترش و پذیرش اندیشه و ایدئولوژی جدید جایگزین در انقلاب اسلامی با شاخص شعارهای انقلابیان در بیان آرمان های جدید که در تظاهرات های خیابانی، سخنرانی ها و نوشته های زمان وقوع انقلاب دیده می شد و بی توجهی همگانی به شعارهای گروههای غیر اسلامی به رغم تبلیغات گسترده آنها قابل مشاهده بود. به طورکلی، در پی شکست مارکسیسم و ناسیونالیسم، با تلاش گروههای اسلامی، اندیشه احیای دین و بازگشت به خویشتن روز به روز نیرومندتر شد و کسانی که در انقلاب شرکت جستند به اینکه ایدئولوژی اسلامی باید جایگزین ایدئولوژی قدیم حاکم گردد، معتقد گردیدند.
از سوی دیگر جمعیت پذیرنده آرمانهای انقلاب اسلامی نیز که بر خلاف سایر انقلابهای معاصر بسیار بود، به گونه ای که می توان گفت جز بخشی از روشنفکران که با عقاید مارکسیستی یا لیبرالی در انقلاب شرکت داشتند و عموم مردم از آرمانهای اسلامی و اندیشه های امام خمینی طرفداری می کردند. افزودن بر این اصالت فرهنگی ایدئولوژی انقلاب ایران از تفاوتهای عمده انقلاب اسلامی با دیگر انقلابهای معاصر است. 3- در وقوع انقلاب اسلامی، وجود نوعی رهبری ویژه همراه با ساختارهای خاص نقش آفرین مانند نهاد روحانیت، شبکه مساجد و انجمن های اسلامی نیز آشکار بود.
رهبری هوشمند و بلامنازع امام خمینی، اعتماد خاص مردم به وی و پیوند دینی و تاریخی روحانیت و مردم وضعی استثنایی پدید آورد و به موفقیت سریع در برانگیختن نارضایتی از وضع موجود، گسترش آرمانهای انقلاب اسلامی، ایجاد و گسترش روحیه انقلابی و بسیج عمومی انجامید. شعارهایی مانند «نهضت ما حسینی است رهبر ما خمینی است» «حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله»، «تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست» بر پذیرش همگانی رهبری امام خمینی در انقلاب اسلامی گواهی دهد. 4- روحیه انقلابی در انقلاب اسلامی با شاخصهایی چون عدم تسلیم انقلابیان در برابر اقدامات رفرمیستی رژیم شاه؛ (مانند تغییر نخست وزیران، آزادی زندانیان سیاسی و آزادیهای کنترل شده مطبوعات) و بی توجهی آنان به اقدامات سرکوب گرانه (مانند حکومت نظامی) مشخص می شود. برای کاوش در زمینه چگونگی وقوع انقلاب اسلامی مانند هر انقلاب دیگر باید به تاریخ کشور مرجوع کرد. از سوی دیگر، در بحث چگونگی وقوع انقلاب، توجه به ماهیت انقلاب بسیار راه گشا می نماید. ماهیت دینی انقلاب اسلامی و پیروزی سریع آن که با این ماهیت ارتباط داردبازگو کننده نقش مهمتر تعدادی از علل مربوط به چگونگی وقوع انقلاب اسلامی است. علتهایی مانند دین مبین اسلام، مذهب تشیع و ویژگی ظلم ستیزی و عدالت خواهی آن، نهضتها و حرکتهای شیعی گذشته، مراسم مذهبی (عزاداری در ماههای محرم و صفر به ویژه روزهای تاریخی تاسوعا و عاشوراحسینی)، نهاد روحانیت و ارتباط دائمی آن با مردم و رهبری هوشمند و قاطع امام خمینی. در حقیقت فرهنگ مذهبی مردم ایران به رغم نمودهای آشکار فرهنگ پرزرق و برق غربی، نهادهای فرهنگی تاریخی و رهبری امام خمینی در ایجاد و پیروزی سریع انقلاب نقش اساسی داشت.
خطوط کلى اسلام و انقلاب اسلامى
اسلام مبتنى بر یک نظام ارزشى است. در این نظام ارزشى، ویژگىها و مشخصههاى جامعه سیاسى آرمانى عرضه شده است. رهبران دینى بر اساس نظام ارزشى، شیوهها و راهکارهاى عملى دگرگونسازى جامعه در جهت دستیابى به جامعه آرمانى را ارائه مىدهند. اسلام در کارپردازى روشها و شیوهها، در مقایسه با سایر مکاتب، ملاکها و معیارهاى ویژهاى دارد که با آنچه امروزه در جهان متداول است، متفاوت مىباشد. حرکت در چارچوب اسلام و حاکمیت اخلاق و اینکه اسلام استفاده از هر وسیله در جهت دستیابى به هدف را مجاز نمىشمرد، از خطوط کلى حاکم بر این شیوههاست. قرآن کریم بسیارى از ابعاد نظام آرمانى اسلام را مشخص کرده است. تاریخ سراسر مبارزه شیعه نیز الهامبخش جامعه ایرانى در خلق انقلاب اسلامى بود. ارائه درک صحیح، دقیق و سازنده از تاریخ اسلام و تحول، موجب دگرگونى فکر و اندیشه مردم است. به اعتقاد برخى از محققان، محرک اصلى ایجاد انقلاب در ایران روح حاکم بر تفکر و جهانبینى اسلامى بود. پیش از ایجاد انقلاب جمعى در عرصه اجتماع، انقلاب فردى در درون رخ مىدهد. قرآن کریم مىفرماید: مردم و جامعه تغییر نمىکنند، مگر آنکه خود افراد یکایک تغییر و تحول یابند. ازآنجا که در جهت ایجاد انقلاب در اندیشه، باید در جهانبینى و وضعیت روحى جامعه تحول ایجاد شود، از رسالتهاى مهم پیامبران و رهبران الهىعلیهمالسلام دگرگونى فکر و اندیشه است. نظام اعتقادى اسلام نقش مهمى در موضعگیرى انسان در عرصه اجتماع دارد. هر چه اعتقادات و باورهاى جامعه از استحکام منطقى بیشترى برخوردار باشد نقش فعالترى در مواجهه با مشکلات و مصایب ایفا مىکند، روح حقیقى توحید نفى فراعنه و طواغیت را در پى دارد و در رویارویى و مبارزه با شرک و ظلم قدرت مقاومت و پایدارى مىدهد. یکى از نویسندگان خارجى معتقد است که عقاید تشیع بهگونهاى است که عناصر مبارزاتى و نیروى انقلابى به نحو چشمگیرى در آن وجود دارد و مقاومت علیهمقتدرترینظالمهاراتوجیهمىکند. اعتقاد به حیات اخروى، الهامبخش مبارزه در چارچوب آرمان شهادت طلبى و رسیدن به فوز عظیم و یا پیروزى و اجراى حدود الهى در جهان است. نبوت و امامت نیز گویاى سیره رفتارى و گفتارى رهبران دینى به عنوان اسوه و راهنماى مردم به شمار مىرود. زندگى سراسر مبارزه و جهاد ائمه اطهارعلیهمالسلام در تاریخ پرافتخار تشیع، درس بزرگى براى پیروان آنان در طول تاریخ است. از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 35
مقدمه:
علوم اسلامی را که اکنون موضوع بحث است چند گونه می توان تعریف کرد و بنا به هر تعریف ,موضوع فرق می کند.
علومی که موضوع و مسائل آن علوم اصول یا فروع اسلام است و یا چیزهایی است که اصول و فروع اسلام به استناد آنها اثبات می شود , یهنی قرآن و سنت , مانند علم قرائت , علم تفسیر , علم حدیث , علم کلام نقـلی , علم فقه , علم اخلاق نقلی.
علوم مذکور در فوق به علاوه علومی که مقدمه آن علوم است , علوم مقدمه مانند:ادبیات عرب از صرف و نحو و لغت ومعانی و بیان و بدیع و غیره مانند کلام عقلی , اخلاق عقلی , حکمت الهی , منطق , اصول فقه , رجال و درایه .
علومی که به نحوی جزء و اجبات اسلامی است , یعنی علومی که تحصیل آن علوم و لو به نحو واجب کفایی بر مسلمین واجب است و مشمول حدیث نبوی معروف می گردد : طلب العلم فرضیه علی کل مسلم یعنی دانش طلبی بر هر مسلمانی واجب است . می دانیم علومی که موضوع و مسائل آنها اصول و یا فرئع اسلامی است و یا چیزهایی است که به استناد آنها آن اصول و فروع اثبات میشود , واجب است تحصیل و تحقیق شود , زیرا دانستن و شناختن اصئل دین اسلام براى هر مسلمانى واجب عینى است و شناختن فروع آن واجب کفایى است. شناختن قرآن و سنت هم واجب است زیرا بدون شناخت قرآن و سنت شناخت اصئل و فروع اسلام غیر میسر است و هم چنین علومى که مقدمه تحصیل و تحقیق این علوم است نیز از باب مقدمه واجب واجب است .
علومی که در حوزه هاى فرهنگى اسلامى رشد و نما یافته است اعم از آنکه از نظر اسلام , آن علوم واجب و لازم بوده, یا نه و اعم از آنکه آن علوم از نظر اسلام ممنوع بوده است یا نه , ولی بهر حال در جامعه اسلامى و در میان مسلمانان راه خود را طى کرده است , مانند نجوم احکامى ( نه نجوم ریاضى ) و بعضى علوم دیگر
علم منطق
علم منطق :
یکى از علومى که از جهان خارج وارد فرهنگ اسلامى شد و پذیرش عمومى یافت , و حتى به عنوان مقدمه اى بر علوم دینى جزء علوم دینى قرار گرفت , علم منطق است .
علم منطق از متون یونانى ترجمه شد , واضح و مدون این علم ارسطاطالیس یونانى است.این علم در میان مسلمین نفوذ و گسترش فوق العاده یافت , اضافاتى بر آن شد و به سر حد کمال رسید . بزرگترین منطقهاى ارسطویى که در میان مسلمین تدوین شد منطق الشفاى بو على سینا است , منطق الشفا چندین برابر منطق خود ارسطو است.
تعریف منطق :
منطق < قانون صحیح فکر کردن > است . یعنى قواعد و قوانین منطقى به منزله یک مقیاس و معیار و آلت سنجش است که هر گاه بخواهیم درباره برخى از موضوعات علمى یا فلسفى تفکر و استدلال کنیم باید استدلال خود را این مقیاسعا و معیارها بسنجیم و ارزیابى کنیم که بطور غلط نتیجه گیرى نکنیم , منطق براى یک عالم و فیلسوف که از آن استفاده مى کند نظیر شاقول یا طراز است که بنا از وجود آنها براى ساختمان استفاده مى کند و مىسنجد که آیا دیئارى که بالا برده است عمودى است یا نه ؟ و یا آیا سطحی که چیده است افقى است یا نه؟
فائده منطق :
از تهریفى که برای منطق ذکر کردیم فایده منطق نیز روشن مى شود معلوم شئ فایده منطق جلوگیرى ذهن است از خطاى در تفکر ؛ تفکر عبارت است از مربوط کردن چند معلوم به یکدیگر براى بدست آوردن معلوم جدید و تبدیل کردن یک مجهول به معلوم . در حقیقت تفکر عبارت است از سیر و حرکت ذهن از یک مطلوب مجهول به سوى یک سلسله مقدمات معلوم و سپس حرکت از آن مقدمات معلوم به سوى آن مطلوب براى تبدیل آن به معلوم.
ذهن آنکاه که فکر مىکند و می خواهد از ترکیب و مزدوج کردن معلومات خویش مجهولى را تبدیل به معلوم کند , باید به آن معلومات شکل نظم و صورت خاص بدهد . یعنى معلومات قبلى ذهن تنها در صئرتى مولد و منتج مىشوند که شکل و صورت خاصى به آنها داده شود منطق قواعد و قوانین این نظم و شکل را بیان مى کند .
خطاى ذهن :
ذهن آنگاه که تفکر مى کند و امورى را براى امرى دیگر قرار میدهد ممکن است صحیح عمل کند و ممکن است دچار خطا گردد. منشاء خطا یکى از دو امر ذیل ممکن است باشد :
آن مقدماتى که آنها را پایه قرار داده و معلوم فرض کرده خطا و اشتباه باشد . یعنى مقدماتى که مصالح استدلال ما را تشکیل مىدهد فاسد باشد.
نظم و شکل و صورتى که به مقدمات داده شده غلط باشد یعنى هر چند مصالح استدلال ما صحیح و درست است ولى شکل استدلال ما غلط است.
خطا سنجى منطق ارسطویى منحصراً مربوط به شکل و صورت استدلال , اما سنجش خطاى ماده استدلال از عهده منطق ارسطویى خارج است , لهذا منطق ارسطویى را منطق صورت مى نامند .
موضوع منطق :
موضوع علم عبارت است از آن چیزى که آن علم در اطراف آن بحث مىکند و هر یک از مسائل آن علم را در نظر بگیریم خواهیم دید بیانى است از یکى از احوال و خواص و آثار آن . عبارتى که منطقیین و فلاسفه در تعریف موضوع علم بکار برده اند اینست : موضوع کل علم هو ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه یعنى موضوع هر علم آن چیزىاست که آن علم درباره عوارض ذاتى آن بحث مىکند.
در اینجا دو نظریه است :
علت این امر اینست که مسائل هر علمی بالاخره در اطراف یک حقیقت معینى بحث میکند . مثلا علت هم خانواده بودن مسائل حساب اینست که همه آنها در اطراف عدد و خواص و آثار اعداد است و علت هم خانوادگی و قرابت مسائل هندسى اینست که همه آنها در اطراف مقدار مى باشند.
نظریه دوم اینست که پیوند مسائل علوم با یکدیگر ناشى از آثار و فوایدى است که بر آنها مرتب میشود. فرضا یک عده مسائل در اطراف یک موضوع معین نباشد , هر مسئله ای مربوط به موضوع جداگانه ای باشد اگر آن مسائل از لحاظ اثر و فایده و غرضىکه به دانستن آنها تعلق میگیرد وحدت و اشتراک داشته باشند کافى است که قرابت و هم خانوادگى میان آنها برقرار گردد و ضمناا آنها را از مسائل دیگرى که علم دیگر بشمار میرود متمایز کند. ولى این نظریه صحیح نیست اینکه یک عده مسائل از لحاظ اثر و فایده و غرضى که به دانستن آنها تعلق میگیرد وحدت و سنخیت پیدا مى کند ناشى از شباهت ذاتى لأن مسائل بیکدیگر استو شباهت ذاتى آن مسائل بیکدیگر ناشى از اینست که همه أن مسائل از حالات و عوارض موضوع واحدی می باشند.
کلی و جزیى :
یکی دیگر از بحثهای مقدماتى منطق بحث کلى و جزیى است .تصورات کلى و تصورات جزیى :
تصورات جزیی یک سلسله صورتها است که جز بر شخص واحد قابل انطباق نیست , در مورد مصداق این تصورات کلماتى از قبیل " چندتا" کدامیک " معنى ندارد.
ادراک کلى , علامت رشد و تکامل انسان در میان جانداران است . راز موفقیت انسان – بر خلاف حیوانات-
به درک قوانین جهان و استخدام آن قوانین و ایجاد صنایع و تشکیل فرهنگ و تمدن ، همه در ادراک کلیات نهفته است .منطق که ایزار صحیح فکر کردن است هم با سروکار دارد هم با کلى ، ولى بیشتر سرو کارش با کلیات است .
نسب اربعه :
از جمله مسا ئلی که لازم است دانسته شود ، انواع رابطه و نسبتی است که دو کلی با یکد یگر ممکن است داشته باشند . هر کلی را نظر با ینکه شامل افراد بسیاری است ، اگر آن را با یک کلی دیگر که آن نیز شامل یک سلسله افراد است مقاسیه کنیم یکی از چهار نسبت ذیل را با یکدیگر خواهند داشت:
تبا ین تساوی عموم و خصوص مطلق عموم و خصوص من وجه
زیرا یا اینست که هیچیک از این دو کلی بر هیچیک از افراد آن کلی دیگر صدق نمی کند و قـلمرو هـر کدام ازاینهـا ازقـلمرو دیگری جدا است،در این صورت نسبت