لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
دیدگاه پیاژه در گستره اصلاحات در آموزش و پرورش
چکیده
امروز موضوع توسعه از مباحث اساسی کشور است اما برای دستیابی به توسعه پایدار باید به زیر ساخت های فرهنگی آن پرداخت و توسعه فرهنگی را به عنوان بستر اصلی توسعه همه جانبه مورد توجه قرار داد از سوی دیگر باید عنایت داشت که لازمه توسعه فرهنگی توسعه نیروی انسانی به همراه باروری اندیشه و خردورزی است که این خود مستلزم ایجاد تحولات و اصلاحات جدی در عرصه آموزش و پرورش می باشد به اعتقاد پیاژه مساله کلیدی نوسازی آموزش و پرورش و آماده سازی معلمان است و در این راستا معلم آینده باید در ارتباط با جامعه قرار گیرد و با فرهنگ عمومی آشنا شود البته این آشنایی نباید جنبه صرف نظری داشته باشد بلکه باید بر آموزش های عملی تاکیدگردد تا بدین ترتیب او به تواند با تغییر نقش خود از سخنران به یک آزمایشگر عر صه آموزش یادگیری را فعال سازد علاوه بر آماده سازی معلمان ارزشمند سازی هیات آموزشی نیز لازمه اصلاحات در آموزش و پرورش است شعار پیاژه برای این منظور تحصیلات دانشگاهی کامل برای معلمان کلیه سطوح آموزشی است زیرا به نظر او آموزش و پرورش علاوه بر این که هنر است یک علم نیز است پیاژه باگذشته نگری از نظر کمی فراهم سازی امکان برخورداری آموزش برای همه و از نظر کیفی به آموزشهای پیش دبستانی توجه دارد همچنین با دید آینده نگری تاکید بر تحول روشهای آموزش و به کارگیری روش های فعال دارد و بنا به همین تاکید اعتقاد دارد آموزش و پرورش وظیفه پروردن انسان های خلاق را عهده دار است موضوع دیگری که مورد توجه جدی پیاژه قرار گرفته مساله تربیت بین المللی است به نظر او آموزش و پرورش می باید تفاهم اغماض و دوستی تمام ملل و گروه های نژادی یا مذهبی را مساعد سازد و فعالیت های ملل را در را حفظ صلح هموار کند
مقدمه :
پیاژه دانشمندی که افکار بنیادی و به کار بسته نظام روانشناختی وی در تربیت رهنمود دهنده اند در مصاحبه ای با فروتنی اعلام می کند از آنجا که متخصص آموزش و پرورش نیستم به خود اجازه نمی دهم چیزی به معلمان توصیه کنم آنچه از من ساخته است تهیه داده ها و یافته هایی است کا آنان بتوانند مورد استفاده قرار دهند (1) همچنین در جای دیگر می گوید من در آموزش و پرورش صاحب عقیده نیستم اما مساله تربیت سخت مورد توجه من است چه احساس می کنم باید اصلاحات و تغییرات عظیمی به عمل آورد (2) او یاد آور می گردد زیباترین اصلاحات و بازسازی ها به جائی نمی انجامد اگر معلمانی به تعدادکافی و با سطح آمادگی متناسب در اختیار نباشند بدین ترتیب برای آنکه مدرسه با یک نو سازی تربیتی قرین گردد باید در وهله نخست به مساله آماده سازی معلمان بپردازد پیاژه آماده سازی معلمان را مساله کلیدی این نوسازی می داند اگر معلمان از توشه علمی محکم تری برخوردار باشند همین امر دارای یک پیامد اقتصادی نیز هست بالا رفتن سطح زندگی همراه با بالا رفتن مقام و منزلت اجتماعی آنان آن وقت است که کمبود معلم تقلیل خواهد یافت و محافظه کاری آموزشگاهی که یک موسسه تربیتی را به صورت یک ارگانیسم تربیتی واپس نگر در می آورد به حداقل خواهد رسید بدیهی است نتایجی که بار می آیند هم در سطح اقتصاد تربیت مثبت خواهد بود و هم در سطح اصلاح شرایط شکوفایی کودکان و هم در رابطه با این تغییرات از لحاظ بالا رفتن سطح فرهنگی مردم خلاصه آن که نظام های تربیتی بر این اساس به تولید بیشتری نایل خواهند آمد حتی اگر این امر هدف اصلی تربیت نباشد برای موفقیت در این راه باید معلم به دانش روان شناسی و آموزش و پرورش مجهز شود افزون بر این وی باید از لحاظ آموزش و پرورش تجربی که برترین رشته برای معلمان مدرسه است در سطح معتبری آماده شود این آماده سازی را باید از طریق موسساتی برای معلمان تامین کرد که در این ارتباط فعال با جامعه باشند یعنی آنکه هدف فقط آماده سازی معلم از لحاظ معلومات نباشد بلکه معلم آینده با فرهنگ عمومی که برای گسترش ذهنی او لازم است دمساز باشد البته در مورد آموزش و پرورش مخصوص آماده سازی معلمان روش هائی بکار گرفته می شود که بریدگی از اجتماع به درجات کمتری در چهارچوب آنها مشهود است امادر حال خطر جدایی همواره پا بر جاست در دانشگاه ها ممکن است این خطر وجود داشته باشد که بیشتر بر آماده سازی فرهنگی و نظری تکیه کنند و به اندازه کافی به فعالیت عمومی نپردازند پس باید در هر موسسه ای که به منظور آماده سازی معلمان مورد بهره برداری قرار می گیرد برنامه ای تدوین گردد که هم دریچه آن به روی جامعه باز باشد و هم از یک استحکام روشن شناختی برخوردار باشد تا مربی آینده به معلومات روان شناختی و جامعه شناختی سطح بالائی دست یابد و بتواند در عین مشارکت در امر شکوفایی شاگردان خود از طریق آموزشی که مبتنی بر یک روش فعل پذیر نیست به آزمایشگری نیز دست زند بنا بر این یکی از موضوع گیریهای پیاژه در گستره تربیت در باب روشهای تهیه و ارائه مطالب آموختنی فعال ساختن شاگرد و پایان دادن به دوران( معلم به منزله سخنرانی) است به نظر او معلم باید موضوعات تازه ای به شاگرد عرضه کند اما این تازگی نباید بیش از اندازه باشد تا آنکه از سر خوردگی هایی که ذوق کوشش را دستخوش باز داری می سازد و حتی شاگرد را به واپس روی سوق می دهند اجتناب شود از نظر او آموزش باید فرصت بیشتری به شاگرد دهد تا خود عنان ررفتار و تجارت خویش را در دست گیرد اما در عین حال مهمتا کار است که معلم لوازم و شرایطی را در دسترس شاگرد قرار دهد تا راه پیشرفت وی هموار شود البته منظور این نیست که شاگرد به هر کاری که مایل است بپردازد بلکه مقصود قرار دادن او در صحنه اوضاع و احوالی است که بتواند مسائل تازه ای را در وی بر انگیزند و بین آنها ارتباط برقرار کنند باید در عین آزادگذاردن شاگردان بتوان آنهارا هدایت کرد به اعتقاد پیاژه در آماده سازی و ارزشمند سازی هیات آموزشی دو مساله عمومی وجود دارد : مساله اول مربوط به ( آماده ساختن معلمان ) یعنی آن چیزی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
اصلاحات ساختاری آموزش و پرورش درمانی بر دردهای کهنه
* باید رویکرد اصلاحی در خصوص سازمان و تشکیلات آموزشی را به عنوان یک تحول اساسی در نظر گرفت.* بسیاری از فرصتها و موانع تحقق آموزش و پرورش کارآمد، فراتر از مرزهای سازمانی قرار دارند* تشکیلات مستقل تحت عنوان معاونت پرورشی، درکنار معاونت آموزشی، بیش از هر چیز نقش تربیتی مدیر، معلم و دیگر کارکنان را مورد خدشه قرار می دهد.
ساختار سازمانی پیکره و قالب فعالیتهای هر سازمان را تشکیل می دهد. به وسیله ساختار، تحقق هدفها با تعیین وظایف و فعالیتهای مورد نیاز و توزیع آن میان بخشها و افراد و تصریح سطوح ارتباطات پیگیری می شود. ساختار عاملی اساسی در جهت کارآمدی سازمانها به شمار می آید. از طریق ساختار، تصویری نسبتاً روشن از مجموع فعالیتهای یک سازمان که در راستای تحقق هدفها انجام می پذیرد، ارایه می گردد.عوامل گوناگونی در تدارک ساختار سازمانی دخیل هستند، هدفها مؤثرترین نقش رادر این زمینه بر عهده دارند. هدفها راهنمای طراحان ساختار سازمانی هستند. ساختارها وسیله تحقق اهداف هستند و از این رو باید هماهنگی کامل میان این دو وجود داشته باشد. اهداف با داشتن اهمیت ویژه، بهترین ملاک برای ارزیابی میزان کارآمدی ساختار هستند.علاوه بر این محیط درون و بیرون سازمان و تغییرات در رسالت و اهداف نیز بر طراحی ساختار تأثیر می گذارد. با این توصیف تغییر و تحول و بهسازی ساختار سازمانی از اقدامات مستمر وحیاتی برای یک سازمان پویا به شمار می آید.نظامهای آموزشی در این میان بیش از سایر نظامها محتاج بازنگری و بهبود در ساختار وتشکیلات خود هستند. آموزش و پرورش با برعهده گرفتن نقش گذرگاه در توسعه جامع و پایدار جوامع و برای انجام مطلوب آن لاجرم باید بهسازی ساختار سازمانی رابه عنوان یک اولویت اساسی در دستور کار خود داشته باشد و برای آن برنامه ارایه دهد.تحمل بار سنگین مسؤولیتهای آموزش و پرورش جز با طراحی و اجرای ساختار و تشکیلات کارآمد میسر نخواهد شد. به عبارت دیگر ساختار و تشکیلات است که نحوه سازماندهی منابع موجود رادر جهت دستیابی به اهداف مشخص می کند. اگر ساختار و تشکیلات به صورت شایسته پیش بینی نگردد، منابع اتلاف می شود، تعادل سازمانی بر هم می خورد و وصول به اهداف دور از دسترس می گردد.نظام آموزشی ایران نیز همواره با چالش بهبود کارآمدی ساختار و تشکیلات روبرو بوده است و هرازگاهی نیز به همین منظور ساختار و برنامه های آن دستخوش تغییر و تحول گردیده است. در بررسیهای متعدد نیز بر ضرورت اصلاح و تغییر مستمر ساختار نظام آموزشی بر حسب نیازهای جدید تأکید شده است. بویژه در شرایط جدید جامعه و در رویارویی با چالشهای محیطی در نیل به یک توسعه همه جانبه از آموزش و پرورش انتظار می رود با نوسازی، بازسازی و بهسازی ساختار خود، نقش جدی تری را در این روند بر عهده گیرد. به عبارت دیگر در شرایطی که جامعه تصمیم به توسعه فراگیر دارد، آموزش و پرورش باید برای بر عهده گرفتن نقش و جایگاه واقعی خود در این عرصه تلاش وسیع تر را به عمل آورد و برای نیل به آن به طراحی ساختار سازمانی مناسب دست زند.در این راستا اخیراً با تصویب ادغام تشکیلات آموزشی و پرورشی در شورای معاونین وزارت آموزش و پرورش می رود تا با عملی نمودن بحث مذکور، فصل جدیدی در اصلاحات ساختاری نظام آموزشی کشور گشوده شود.همه آنهایی که از نزدیک با نظام آموزشی کشور آشنایی دارند، خوب می دانند که این نظام سالهاست با بیماریهای مزمن ساختاری دست و پنجه نرم می کند و از ناحیه آنها در رنج بوده و هست.مسائل ساختاری در وزارت آموزش و پرورش ضمن اتلاف منابع بی شمار انسانی و مالی، بعضاً موجبات انحراف از اهداف و آرمانهای نظام آموزشی را نیز در پی داشته است. علاوه بر این ساختار غیرضروری و غیرکارآمد با اشغال نمودن ظرفیتهای نظام آموزشی مانع از ایجاد ساختارهای جدید مورد نیاز گردیده است.همزمانی و یکپارچگی امر آموزش و پرورش موضوعی است که بسیار پیش از این توسط صاحبنظران تعلیم و تربیت حل شده و مورد پذیرش قرار گرفته است و از این رو برای معرفی مفهوم آموزش و پرورش نیز غالباً از یک واژه استفاده می شود.نگاه دوگانه نسبت به امر آموزش و پرورش که بر جدایی این مفهوم و فرآیند و در نتیجه بر لزوم ایجاد ساختار وتشکیلات جداگانه پای می فشرد، امروز دیگر طرفداری ندارد. در واقع نگرش مذکور قادر به ارایه پاسخی مناسب برای توجیه تعارض حاصل از این اندیشه در نقش تربیتی معلم و سایر کارکنان مدرسه نمی باشد.تشکیلات مستقل تحت عنوان معاونت پرورشی، درکنار معاونت آموزشی، بیش از هر چیز نقش تربیتی مدیر، معلم و دیگر کارکنان را مورد خدشه قرار می دهد. گرچه قصد طراحان آن نیز هرگز چنین مطلبی نبوده است. نگاه یکپارچه به امر آموزش و پرورش که اصولاً به واسطه طراحی و اجرای ساختاری واحد پدید می آید، تلاش دارد تا وظیفه ذاتی و بعضاً مغفول مانده پرورشی را در میان همه دست اندرکاران امر آموزش و پرورش احیا و تقویت کند. با این اقدام ظرفیتهای بیشتری به صورت رسمی درمسؤولیت پرورشی دانش آموزان درگیر خواهند شد و معلم یامدیر با استناد به حضور مربی تربیتی در مدرسه، از انجام مسؤولیتهای خود در این زمینه قصور و صرف نظر نخواهند نمود. هرچند که آنها با وجود مربی تربیتی، به دلیل آمیختگی امر آموزش و پرورش هرگز از امر پرورش دانش آموزان جدا نبوده اند.با این توصیف ادغام معاونت پرورشی بامعاونت آموزشی نه تنها حذف وظیفه ضروری پرورش دانش آموزان از عرصه نظام آموزشی کشور نمی باشد، بلکه تقویت پایه های آن است که با انتقال امر پرورش دانش آموزان به بستر واقعی و طبیعی خود، در همراهی با امر آموزش دانش آموزان دنبال می شود.بدیهی است در این تحول برخی از فعالیتهای غیرقابل انتقال معاونت پرورشی نظیر تربیت بدنی و ورزش و فعالیتهای فوق برنامه همچنان در ساختار آموزش و پرورش پیش بینی و انجام آنهاتداوم خواهد یافت و مربیان تربیتی در نقشهای جدید سهم بیشتری را درخدمت به آموزش و پرورش دریافت خواهند داشت.اصلاح ساختار و تشکیلات آموزش و پرورش گرچه امروز با بحث ادغام معاونتهای پرورشی و آموزشی آغاز شده ولی قطعاً به آن ختم نمی شود. این حرکت ضروری باید تا کارآمد سازی ساختار نظام آموزشی در همه ابعاد ادامه یابد.در حال حاضر ساختار و تشکیلات بویژه در حوزه ستاد و اجرایی دارای اشکالات عمده و آسیب زایی است که مانع از بروز خلاقیت و نوآوری در سطوح پایین تر و مدرسه و درنتیجه تحقق کارآمد اهداف و آرمانهای نظام آموزشی گردیده است.بسیاری از نوآوریهای سازمانی در عرصه ساختار و تشکیلات آموزش و پرورش، نظیر شوراها در سطوح مختلف و رویکرد مدرسه محوری هنوز بواقع فاصله شعار تا عمل را نپیموده اند.زدودن تمرکز و اقتدار بیش از اندازه در نظام آموزشی، با وجود اقبال چشمگیری که در گفتار و شعار برای نیل به آن وجود دارد، همچنان مانعی اساسی در جهت پویایی نظام آموزشی کشور به شمار می آید.هنوز رویکرد آموزش و پرورش مشارکت جو، به دلیل نگرشهای انحصارطلبانه در نظام آموزشی ما امکان تحقق رابه دست نیاورده است. ریشه این دشواریها که قابلیت و توانایی عمومی را برای حل مسائل آموزشی به رسمیت نمی شناسد، عمدتاً در ساختار نظام اقتدارگرای آموزشی نهفته است. کارآمد نمودن ساختار و تشکیلات درنظام آموزشی کشور به همان اندازه که اهمیت دارد، نیل به آن نیز دشوار است. بویژه مقاومتهای بسیاری ممکن است در مقابل اقدامهای اصلاح طلبانه در این زمینه به وجود آید که باید با برخوردهای مناسب با آنها برخورد شود.باید رویکرد اصلاحی در خصوص سازمان و تشکیلات آموزشی را به عنوان یک تحول اساسی در نظر گرفت و برای تحقق آن به صورتی نظام مند تلاش نمود. باید منابع و علل ایستادگی در برابراین تحول و همچنین روشهای مقابله با آنها شناسایی شود تا بتوان حرکت تحولی را در مسیر، زمان و مراحلی مشخص دنبال کرد.بدیهی است بسیاری از فرصتها و موانع تحقق آموزش و پرورش کارآمد، فراتر از مرزهای سازمانی قرار دارند که باید شناسایی و موردتوجه قرار گیرند.آغاز و انجام اصلاحات آموزشی گام نهادن در مسیر دشواری است که نظام آموزشی برای بقای اثربخش خود ناچار به طی آن است. انجام اصلاحات آموزشی در این مرحله به مثابه شناسایی و درمان بیماریهایی است که نظام آموزشی کشور ما را بیش از پیش رنجور نموده است. در مرحله بعد قطعاً بعد مراقبت و پیشگیری از ابتلای مجدد به آفتهای آزاردهنده سازمانی مورد توجه قرار خواهد گرفت.آنچه پیداست این است که تمامی اسباب و لوازم اصلاحی ساختار و تشکیلات در مجموعه امکانات کشور وجود دارد و بویژه اهتمام جدی ملی برای نیل به این مهم و حمایت فرهنگیان از این اقدامات سرمایه بزرگی است که تحقق چنین آرمانی را قابل وصول می سازد.
منبع: مجلات مدیریتی آموزش و پرورش
رجب محمدی
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
اصلاحات در نظام آموزشی فرانسه
سال جدید تحصیلی فرانسه با ورود ۱۲میلیون و ۶۸هزار و ۲۰۰دانش آموز از سه شنبه گذشته آغاز شد.
این دانش آموزان در ۶۷هزار و ۷۷مدرسه زیر نظر ۸۷۸هزار و ۹۴۷معلم، تحصیلات خود را پی می گیرند.
رییس جمهوری فرانسه برخلاف سال های گذشته که رسم بود وزیر آموزش و پرورش به مناسبت آغاز سال تحصیلی پیامی ارسال کند، امسال خود راسا با ارسال و قرائت پیامی خواستار تحکیم مبانی آموزشی این کشور شد که بیشتر نظام آموزش مدارس راهنمایی را نشانه رفته است.
● پیشینه نظام آموزشی فرانسه
نظام آموزشی موجود یا همان «مدارس راهنمایی یگانه» که در زمان «والری ژیسکاردستن» و وزارت «هابی» در آموزش و پرورش فرانسه و به نام همین وزیر شهرت یافته است، در ۱۱ژوییه ۱۹۷۵با تصویب قانون تاسیس نظام آموزشی یگانه ابلاغ شد و بر اساس آن مدارس راهنمایی در متن نظام آموزشی متولد گردید.
بر اساس این قانون، مقرر شد تا دانش آموزان پس از اتمام و دریافت گواهی نامه دوره دبستان یک دوره چهار ساله راهنمایی که به «بروه» شهرت دارد را نیز بگذرانند.
دانش آموزان فرانسوی همچنین ناگزیرند پس از گذراندن دوره راهنمایی، ادامه تحصیل خود را در سه حوزه آموزش عمومی، فنی و حرفه ای دنبال کنند تا به مدرک دیپلم متوسطه ختم شود (نظام آموزش عمومی ایران و بسیاری کشورهای دیگر نیز برگرفته از همین تقسیم بندی است).
این قانون در سال های اخیر دستخوش تغییراتی شده ولی کلیت آن حفظ شده است و تلاش می شود تا بر غنای آن افزوده شود.
در حقیقت تاسیس مدارس راهنمایی در فرانسه ناشی از نیاز پس از جنگ بود تا ابتدا یک آموزش عمومی و مبانی عمومی و حرفه ای کار و دانش در اختیار همه افراد جامعه قرار گیرد و در مرحله بعد دانش آموزان خود را برای ورود به مرحله تخصصی دبیرستان و آمادگی برای آموزش های فنی تر آماده سازند.
مراحل ترکیب دو سطح آموزشی و تربیتی نیز در مدارس راهنمایی پیش بینی شد و برای هر مدرسه راهنمایی، مرکز اسنادی سمعی و بصری پیش بینی شده بود تا دانش آموزان و اساتید بتوانند با مشارکت نزدیک با هم راه آینده را آسانتر تصویر کنند.
سارکوزی نتایج این راه ۳۰ساله را موفق ارزیابی نمی کند و منتقدانه در پی آن است که آموزش عمومی فرانسه باید با نیاز فرزندان مطابقت داشته و شایسته آنان باشد.
● پیشنهادهای سارکوزی
نامه سارکوزی که در ۳۴صفحه تنظیم و در یک میلیون شمارگان انتشار یافته است، توسط خود او در اولین روز سال تحصیلی در برابر دانش آموزان فرانسوی قرائت شد. همچنین این نامه با ۵۰۰هزار یورو هزینه برای بیش از ۸۰۰هزار کادر آموزشی ارسال می شود.
نامه ای به تعبیر کارشناسان اولین نمونه در نوع خود بشمار می رود. برخی هم این نامه را به نامه «ژول فری» بنیانگذار آموزش ملی فرانسه در اواخر قرن نوزدهم تشبیه کرده اند.
مواضع ضد سوسیالیستی سارکوزی و شعارهای راست لیبرالی او در جریان انتخابات به ویژه اظهارات صریح وی برای مقابله با جنبش چپ ۱۹۶۸که نقطه عطفی در تاریخ معاصر فرانسه محسوب می شود، نشان می داد که سارکوزی در پی تغییر بنیادین سیاست های کلی فرانسه است.
نظام جدید آموزشی به نام "مدرسه یگانه" در شمار همان میراثی است که از نظر سارکوزی ادامه آثار انقلاب دانشجویی ماه مه سال ۶۸در فرانسه محسوب می شود.
اینکه اقتدار معلم در چشم دانش آموزان کاهش یافته باشد و یا ارتباط بخش های آموزشی با بازار کار سرمایه ضعیف باشد به باور سارکوزی از نتایج همان گرایشهای سوسیالیستی برآمده از انقلاب دانشجویی ماه مه ۱۹۶۸است.
سارکوزی در پیام خود همان شعارهای زمان انتخابات را آورده است: اصلاح مدارس راهنمایی یگانه، استقلال بخشی به مراکز آموزشی، تعلیم همه دانش آموزان معلول، تنظیم و یکنواختی نوسان برنامه های آموزشی، بازسازی ارزشهای فرهنگی در محیط های آموزشی، گشایش درهای مدارس به سوی بیرون (بازار)، توسعه آموزش تربیت بدنی و...
فراهم کردن هزینه این اقدامات در نظام آموزشی فرانسه را سارکوزی موکول به شایستگی، کارآمدی و تعدیل نیروی انسانی کرده است.
شیوه ای که سارکوزی با آن به جلو آمده است چندان کامیاب به نظر نمی رسد، چرا که سنت اجتماعی فرانسه که بر اعتراض و انتقاد مدام شکل گرفته است موضع گیری های او را بر نخواهد تافت.
به عنوان مثال او گفته است که خزانه کشور ۱۲۰۰میلیارد یورو بدهی دارد و او به عنوان رییس جمهوری تازه راه یافته به کاخ «الیزه» مسوول پرداخت حقوق معلمان و این بدهی ۳۰ساله نیست.
یکی از موارد مورد اشاره منتقدان چپ، تهدید سارکوزی به قطع کمک هزینه های اجتماعی است که دولت به همه خانواده ها ارایه می کند و سارکوزی تهدید کرده که اگر خانواده ای امکان رفتن فرزند خود را به مدرسه فراهم نکند و یا اینکه غیبت های تحصیلی طولانی شود، باید این کمک ها را قطع کرد.
سارکوزی در پیام خود اولیا دانش آموزان را نیز خطاب قرار داده و با عباراتی جدی، کم سابقه و آمرانه آنها را مسوول اولیه آموزش فرزندان خود قلمداد کرده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
رضاخان و اصلاحات
ایران در دوره سلطنت رضاشاه (پهلوی اول)
در این دوره که شانزده سال به طول انجامید، شیوه های گوناگونی در ادارة امور به کار رفت. در آغاز به ظاهر جنبه های مشروطه خواهی و دین پروری و ملت خواهی چیره بود و دکتر مصدّق و مدرّس و آزادیخواهان دیگری از تهران و برخی از شهرها به مجلس راه یافتند. اما بسیاری از آزادیخواهان یا در نظام جدید ادغام می شدند یا از سیاست و مبارزه بر ضد دیکتاتوری نظامی وابسته، کناره گیری می کردند و سلطنت جدید، که اجرا کنندة قرارداد منحوس 1919 م بود، در سال های اول مجلس (کانون قانونگذاری)، قشون (ابزار تسلط بر سراسر کشور) و اقتصاد (منابع نفتی و ادغام آن در اقتصاد مسلّط جهانی) را قبضه کرد. به همین دلیل با گشایش مجلس هفتم تا سیزدهم، هیچ گاه انتخابات آزاد انجام نشد و نمایندگان در واقع دست نشاندگان قوّة مجریّه کشور بودند و قانون و قانونگذاری مبتنی بر قدرت مداری و دیکتاتوری و به مرور استبداد بود. تشکیل ارتش و اجرای قانون نظام وظیفة عمومی، به منظور تمرکز قدرت سیاسی کشور و سرکوبی هر نوع جنبش مردمی بود و نوآوری های نظامی، که بی تردید برای کشور لازم و سودمند بود، تحت الشعاع خواسته های سلطنتی قرار می گرفت. در اصلاحات و سازندگی کشور همچون احداث خط آهن سراسری (از خلیج فارس به دریای مازندران) نه تنها مسیر راه های تاریخی و بازرگانی ایران مدنظر نبود، بلکه مصالح بیگانگان را در اعزام نیروهای نظامی (انگلیس) به شمال در صورت پیشروی روس ها تأمین می کرد. اسکان عشایر، آسیب های فراوانی بر دامداری کشور وارد کرد. شاه بیشتر جنبة یک پارچگی کشور را در امر نظامی در نظر می گرفت و این امر با متحدالشکل کردن لباس و کشف حجاب سنّتی زنان، به بهانة گسترش تمدّن و تجدّد بر هویت ملّی و تنوع قومی ایرانیان نیز زیان هایی وارد آورد. مکانیزه کردن کشاورزی و حتی ایجاد دانشکدة کشاورزی در نظام ارباب – رعیّتی سابق، گره گشا نبود و تملّک سرزمین های حاصل خیز کشور، خاصّه در شمال که رضاشاه خود پیش قدم بود، قدرت و شوق تولید را در کشاورزان ایران از بین می برد. در ترویج صنایع غیر وابسته تلاشی صورت نمی گرفت. دانشگاه ها و مراکز فرهنگی جدید، چه بسا در ارتقای روابط سالم فرهنگی و دانش عمومی تأثیرگذار بودند، اما بیشتر با هدف پاسخگویی به نیاز حکومت، به فعالیت مشغول بودند.
در این دوران، مفاهیم مشروطیت و قانون اساسی و زندگی مبتنی بر روش های دموکراتیک، که تازه در کشور پیدا شده بود، از میان رفت. بسیاری از رجال برجستة ملی و سیاسی کشور و عالمان مذهبی و شخصیت های منطقه ای به نفع سلطنت متمرکز نظام رضاشاهی، یکی پس از دیگری یا از صحنه خارج شدند یا به صورت آشکار و پنهان به قتل رسیدند.
راه رضاخان به سوی سلطنت نه صرفاً با خشونت، نیروی مسلح، و توطئه های نظامی، بلکه با همدستی علنی با گروههای مختلف در درون و بیرون مجالس ملی چهارم و پنجم هموار شد. این گروهها از چهار حزب سیاسی تشکیل می شدند: محافظه کاران از حزبی با اسم بی مسمای حزب اصلاح طلبان، اصلاح طلبان از حزب تجدد رادیکالها از حزب سوسیالیست و انقلابیون از حزب کمونیست. حزب اصلاح طلبان وارث اعتدال پیشین بود در برنامه های محافظه کارانه مشابهی ارائه می داد.
مدرّس روحانی برجسته که پیوسته می گفت دین از سیاست جدا نیست احمد قوام که از خانواده ملاکین بزرگ بود و سیداحمد بهبهانی پسر مجتهد مشهور و چند تن دیگر که از زمینداران و ثروتمندان بداند … (ایران بین دو انقلاب ص 110)
زمینه اجتماعی
سلطنت خاندان پلهوی با تاج گذاری رضاشاه در اردیبهشت ماه 1304 ش. آغاز شد. وی در سال 1299 ، آن گاه که وزیر جنگ بود، طی کودتایی قدرت را در دست گرفت. (کاتوزیان، 1982: 89-92). قصد او ساختن یک دولت ملی متمرکز جدید تحت عنوان «ایران نوین» بود. او جنبش نوسازی را در ایران مستبدانه پیش برد و کوشید همه اقتدارهای سنتی را سرکوب کرده، حکومتی مقتدر ایجاد کند. به عنوان یک نظامی، همه قدرت های محلی، نظیر زمین داران و خان ها را سرکوب کرد و از طریق تأسیس نظام های جدید قضایی و آموزشی، حوزه وظایف مدیریتی رهبران مذهبی را محدود ساخت و آنان را از صحنه کنار زد. در جهت کشف حجاب و متحدالشکل کردن لباس مردم، حتی تلاش کرد تا لباس مخصوص علما را نیز تغییر دهد که البته در این کار موفق نشد. از طرف دیگر، رهبران مذهبی کوشش نمودند نظام آموزشی خویش را تقویت کنند و برای کاهش برخورد با دولت از دخالت در امور سیاسی اجتناب نمایند. عدم مداخله در سیاست موجب شد تا محمدرضا شاه که از سال 1320 تا 1357 ش. در ایران حکومت کرد، در مقایسه با پدر رفتاری ملایم تر – البته نه حمایت گر – نسبت به نهاد مذهبی داشته باشد. برای مثال، وی در آغاز سلطنت خویش، بنا به درخواست علما، ممنوعیت عزاداری در ماه محرم و ممنوعیت حجاب را لغو کرد. رضاشاه از طریق برنامه های نوسازی خود، بسیاری از نقش ها و اکثر اقتدار رسمی سازمان مذهبی را از آن ستاند. آلگار برنامه های نوسازی رضاشاه را از دیدگاه مردم مذهبی چنین بیان می کند:
شانزده سال سلطنت پهلوی اول انصافاً می تواند به یک دوره دشمنی فراوان نسبت به نهادهای فرهنگ اسلامی توصیف شود. آنچه از نظر نویسندگان غربی، همراه با تأیید، «اصلاحات» و «نوسازی» خوانده می شود، از طرف بسیاری – اگر نگوییم اغلب ایرانیان – اهانتی سنگین به فرهنگ، سنت ها و هویت آنان تلقی می شد (آلگار، 1991: 739).
برای مثال می توان به تغییر نظام قضایی کشور اشاره کرد. رضاشاه نمی خواست علما را از دادگاه ها براند؛ بلکه در پی آن بود که با اعمال نظارت کامل بر نظام قضایی، آن را تحت کنترل حکومت درآورد. دیگر اصلاحات فرهنگی نیز در پی آن اعمال شدند که وی می خواست از حیطه اقتدار مذهب، به نفع گسترده اقتدار سیاسی جدید بکاهد. (جنبشهای اجتماعی معاصر ایران، سعید زاهد ص 155)
در دوران حکومت وحشت نظامی رضاخان – البته با صورتی شبه غربی و مدرن – همان روشنفکرانِ اشراف زاده و تحصیل کرده در غرب بار دیگر زمام امور را در حکومت رضاخان بدست گرفتند. این افراد به عنوان عوامل دولت استعمارگر انگلستان به انواع خیانت های سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی در جهت تضعف و تحریف و حتی نابودی اندیشة سیاسی اسلام مبادرت ورزیدند. رضاخان با یک فریب و مکر فکری و تاریخی – که وضع جامعة عقب ماندة آن زمان ایران ایجاب می کرد – با طرح اندیشة «تجدّد» و تشبّه به کشورهای مترقی غرب و نفی دروغین پدیدة «تحجّر» و «استبداد» ، به مخالفت با شعائر و مظاهر اسلامی پرداخت. تحجر و استبداد، قرن