انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد اعجاز عددى ونظم ریاضى قرآن 23 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 23 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

اعجاز عددى ونظم ریاضى قرآن

نظرییه رشاد خلیفه :

 

شان گفت : تعداد تکرار حروف و کلمات در قرآن ,کاملا سنجیده و حساب شده است و از تناسب و نـظمى شگفت انگیز حکایت مى کند و نتیجه گرفت که چون هیچ مؤلف و نویسنده اى نمى تواند در ضـمـن نـگـارش کـتاب , مراعات تعداد تکرار حروف و کلمات خود را نموده و نظمى خاص در میان آنها تعبیه کند, پس این ویژگى خاص قرآن بوده و وجهى از وجوه اعجاز آن به شمارمى رود.اولین مثال ایشان براى اثبات ادعایش , حروف مقطعه قرآن بود که مدعى شد راز و رمز این حروف اسرارآمیز را کشف کرده است .ایـشـان گفت تکرار حروف مقطعه در سوره مربوطه , بیش از تکرار حروف دیگر است و نیز معدل تکرار این حروف نسبت به مجموع حروف سوره خاص , بیش از معدل تکرار این حروف درسورهاى دیگر است .هـمـچنین در هر یک از 29 سوره اى که در افتتاح آن , حروف مقطعه آمده است , مجموع تعداد آن حـرف یا حروف در آن سوره دقیقا و بدون استثنا مضرب 19 مى باشد و مطالب دیگرى از این دست که در ادامه این مقاله به آنها خواهیم پرداخت .بـا اعـلان ایـن خبر و پخش آن توسط رسانه هاى گروهى و جرائد آن روز, این موضوع به گونه اى غیرمنتظره در همه جا صدا نمود و موجى از شادى و شعف در میان مسلمانان برانگیخت .راقـم ایـن سـطـور نیز آن روز از جمله کسانى بود که از خوشحالى در پوست خود نمى گنجید و مى پنداشت که مسلمین سنگرى بسیار قوى در برابرملحدین گشوده اند.انـتشار این خبر در میان روشنفکران کشورهاى اسلامى , نه تنها موجب شعف وشادى بلکه موجب آن شـد تـا بـسـیـارى از آنـهـا خود به میدان آمده و با آمارگیرى ازتعداد حروف و کلمات قرآن , پـرده هاى دیگرى از اسرار و رموز این کتاب آسمانى رابرملا سازند! البته از این عده , جمعى بعد از مدتى سرگردانى و راه به جایى نبردن ,دست از کار کشیدند.اما گروهى دیگر که اعتقادى راسختر به اعجاز قرآن داشتند, به این کاوش ادامه دادند و مقالات و تـالـیـفـاتى نیز منتشر کردند که در مقام نقد یکایک آنها نیستیم بلکه در این مقاله درصدد آنیم تا اثـبات کنیم , این جریان , انحرافى بوده وکسانى که در این وادى افتادند, جز سرگردانى و ناکامى چیزى عائدشان نشد واشکالات نقضى و حلى فراوانى بر دعاوى آنها وارد است .قـبـلا متذکر شویم که ایشان اولین نفر در این وادى نبوده و ردپاى این فکر در کتاب ((الاتقان فى علوم القرآن )) سیوطى نیز دیده مى شود.(2/112).اسـاسـا بـایـد بـبینیم قرآن خود را چگونه معرفى کرده است , پیشوایان معصوم ما قرآن را چـگونه معرفى کرده اند! آیا آن را کتابى اسرارآمیز, معماگونه , عجیب و غریب وصف نموده اند و یا آن را کتابى روشن و پرمحتوى خوانده اند؟ .حـقیقت آن است که قرآن خود را کتاب هدایت و رستگارى مى داند و پیوسته ما را به تلاوت و تدبر در خود دعوت مى کند.قـرآن مـا را بـه تماشاى حروف و کلمات خوددعوت نمى کند, بلکه همواره ما را به قرائت و تدبر و توجه به هشدارهاى خودفرامى خواند.قرآن خود را احسن الحدیث مى خواند که باز جنبه معنایى آن مد نظراست نه ساختار لفظى آن , لذا بعد از آن مى فرماید:.((تـقـشـعـر مـنه جلود الذین یخشون ربهم ثم تلین جلودهم و قلوبهم الى ذکر اللّه ذلک هدى اللّه یهدى به من یشا)) (23/39).

معرفى قرآن از طریق قرآن

توجه شما را به قسمتى از آیات قرآن که ماهیت قرآن را مى توان از آنها فهمید جلب مى کنیم :.((ذلک الکتاب لاریب فیه هدى للمتقین )) (2/2).((شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن هدى للناس و بینات من الهدى و الفرقان )).(185/2).((ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم )) (9/17).((و لقد صرفنا فى هذا القرآن لیذکروا و ما یزیدهم الا نفورا)) (41/17).((و ننزل من القرآن ما هو شفا و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا)).(82/17).((و انک لتلقى القرآن من لدن حکیم علیم )).(6/27) .چـنـانـکـه ملاحظه مى کنید, قرآن خود را حکمت , علم , نور, ذکر, هدایت , موعظه ,بلاغ , وسـیـله جدایى حق از باطل , شفاى بیماریهاى قلبى , بیان هر چیز و وسیله خروج از تاریکى به نور مـى دانـد و هـمـه ایـن عـنـاوین در پرتو توجه به محتواى قرآن وپیروى از رهنمودهاى آن میسر مـى شـود, نـه از طریق دقت در ساختار لفظى و کشف تناسب و توازن حروف و کلمات این کتاب آسمانى .هرگز به وصف یا عنوانى براى قرآن برخورد نمى کنیم که به جنبه لفظى آن هم از این زاویه خاص نظر داشته باشد.الـبـتـه یکى از وجوه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است , اما آن دو نیز طریقى براى توجه هرچه بیشتر به مفاد و محتواى این کتاب آسمانى است .عـربـى بـودن قـرآن نـیـز در همین راستاست قرآن فلسفه عربى بودن خود را تدبر و دقت بیشتر بـندگان مى داند چنانکه مى دانیم , زبان عربى انعطافى بسیار بالا دارد و دقائق و لطائف معانى را در قالب هیچ زبانى همچون زبان عربى ,نمى توان به مخاطب القا نمود:((انا انزلناه قرانا عربیا لعلکم تعقلون )).بنابراین , در هیچ جاى قرآن حتى بطور تلویحى نیز ما به این گونه کاوشها دعوت نشده ایم .بـلـکـه مى توان گفت به عدم آن تشویق شده ایم .چنانکه مى دانیم , یکى ازقصه هاى عبرت انگیز و جالب قرآن قصه اصحاب کهف است .قـرآن بـعـد از ذکـرداسـتان آنها, اظهار تاسف مى کند که چرا مردم به جاى آنکه به پیام این قصه تـوجـه کـنـنـد و راه اصحاب کهف را پیموده و از بیدار شدن آنها بعد از سیصد سال خواب ,نتیجه بگیرند که خداوند قادر است آدمیان را بعد از خواب گران مرگ در روز قیامت زنده نماید, خود را مشغول مطالب حاشیه اى قصه نموده وبر سر تعداد اصحاب کهف باهم جدال مى کنند.بعضى مى گویند: چهار نفر, بعضى مى گویند:شش نفر وعده اى آنها را هشت نفر مى دانند.قـرآن مـى فرماید:((اى پیامبر! در این باره با آنهاجدال مکن و از آنها چیزى مپرس و به افسانه هاى آنها اعتماد منما)).بـه مورد دیگرى توجه فرمائید: در مورد تعداد نگهبانان دوزخ , قرآن مى فرماید:تعدادشان رانوزده نـفر قرار دادیم , نه بدان جهت که اسرار و رموزى در این عدد درنظر گرفته ایم , بلکه فقط به این مـنـظـور کـه چـون و چـراى افـراد مریض و کافر رابرانگیزیم و نیز ایمان مؤمنان را تقویت کرده بـاشیم :((و ما جعلنا اصحاب النار الاملائکة و ما جعلنا عدتهم الا فتنة للذین کفروا لیستیقن الذین اوتـوا الـکـتـاب و یـزدادالذین امنوا ایمانا و لا یرتاب الذین اوتوا الکتاب و المؤمنون و لیقول الذین فـى قـلـوبـهـم مـرض و الکافرون ماذا اراد اللّه بهذا مثلا کذلک یضل اللّه من یشا و یهدى من یشا)) (31/74).

در احادیث معرفى قرآن

حـال ببینیم قرآن در احادیث چگونه معرفى شده است ؟ آیا حدیثى از معصوم به مارسیده است که قرآن را کتابى اسرارآمیز, معماگونه و حاوى فرمولهاى ریاضى و ازمقوله رمل و جفر معرفى کرده باشد؟ پاسخ منفى است .در احـادیث نیز قرآن , علم ,حکمت و نور خوانده شده است و اکیدا توصیه شده است که آن را چراغ عمل ومشعل حیاتمان قرار دهیم .در نهج البلاغه آمده است : ((اللّه اللّه فى القرآن لا یسبقنکم بالعمل به غیرکم )).در کتاب شریف کافى از رسول اکرم (ص ) روایت شده است : ((القرآن هدى من الضلالة و تبیان من الـعـمـى و اسـتقالة من العثرة و نور من الظلمة و ضیا من الاجداث و عصمة من الهلکة و رشد من الغوایة و بیان من الفتن و بلاغ من الدنیا الى الاخرة وفیه کمال دینکم و ما عدل احد عن القرآن الا الى النار)).در کـتـاب فـقیه از امیرالمؤمنین در وصیتشان به فرزندش آمده است : ((و علیک بتلاوة القرآن و الـعـمـل به و لزوم فرائضه و شرایعه و حلاله و حرامه و امره و نهیه و التهجد به و تلاوته فى لیلک و نـهـارک فـانه عهد من اللّه تبارک و تعالى الى خلقه فهو واجب على کل مسلم ان ینظر کل یوم فى عـهـده و لـو خـمـسین ایه واعلم ان درجات الجنة على قدر آیات القرآن فاذا کان یوم القیمة یقال لقارى القرآن اقرا وارق فلا یکون فى الجنة بعد النبیین و الصدیقین ارفع درجة منه )).هـرگـز در بـیانات امامان و سیره عملى آنها مشاهده نشده است که قرآن را از این منظربنگرند و مـطالبى هرچند به صورت ضمنى و تلویحى در مورد تعداد حروف وکلمات قرآن و روابط ریاضى بـیـن آنـهـا بیان نموده باشند و لااقل سر نخى در این مقوله به دست داده باشند, تا ما با اطمینان خـاطر در این رشته وقت صرف کنیم ودلخوش باشیم که اگر تاکنون به نتیجه نرسیده ایم , امید است که در آینده به نتائجى جالب دست یابیم .از عـلـماى بزرگ , حتى ریاضى دانانى نظیر: خواجه نصیر طوسى و شیخ بها نیز نقل نشده است که چنین سیر و سیاحتى را در قرآن نشان داده باشند.

نقد تفصیلى نظریه رشاد خلیفه

حال ببینیم آقایانى که معتقدند نظم محیرالعقولى در قرآن کشف کرده اند تا چه اندازه بر صوابند؟ .گـفـتیم رشاد خلیفه در مورد حروف مقطعه , به این نتیجه رسید که همواره معدل توارد و تکرار حروف مقطعه در سوره اى خاص بر معدل توارد و تکرار حروف دیگرتفوق دارد.چـنـانکه در سوره ق حرف ((ق )) معدلى بالاتر از سایر حروف در این سوره و سایر سوره هاى قرآن دارد و یا حرف ((ن )) در سوره ((ن و القلم )) بزرگترین رقم نسبى را در 114 سوره قرآن دارد.اگـر آمـارهـا بـا موارد نقض روبرو نمى شد, شاید ما هم با ایشان و سائر پیروان تئورى نظم ریاضى قرآن هم عقیده مى شدیم .اما على رغم خواست قلبى ما و ایشان بااستثناهاى فراوانى روبرو مى شویم .بـراى مـثـال تـعداد تکرار حرف ((ق )) در سوره هاى الشمس و القیامة و الفلق , در حدى است که مـعـدل تـکـرار آن از معدل تکرار ((ق ))بیشتر مى شود و یا در مورد سوره طه با پنج استثنا مواجه مى شویم : سوره حج , نور,فتح , مجادله و توبه یا در مورد سوره ((یس )) نتیجه کاملا معکوس است , یعنى یا وسین کمترین تکرار را به خود اختصاص داده اند.نـیـز در مـورد حـرف ((ن )) مـى بـینیم تکرار آن در سوره حجر بیشتر از تکرار آن در سوره ((ن و القلم )) مى باشد.ایـنجاست که آقاى رشاد خلیفه به توجیه روآورده و مطالبى به هم مى بافد که هیچ معقول به نظر نمى آید.مـثـلا در مورد سوره یس و اینکه چرا نتیجه معکوس است , مى گوید:چون ((یس )) بر خلاف بقیه حروف مقطعه برعکس ترتیب حروف الفبایى است ,پس نتیجه نیز باید معکوس و وارونه باشد.یـا اگر معدل تکرار حرف ((ص )) در سوره اعراف از معدل تکرار آن در بعضى سوره ها, مثل سوره والـعـصر کمتر است بایدچهار حرف ((المص )) را که در اول سوره اعراف آمده است , با هم در نظر بـگـیـریم ومعدل مجموعه این چهار حرف را با معدل مجموعه آنها در دیگر سوره هابسنجیم !!و یا بـراى پـاسـخ بـه استثنا سوره حجر مى گوید: سوره حجر با ((الر)) شروع شده است و ما باید همه سوره هایى را که با ((الر)) شروع مى شود در حکم یک سوره قرار دهیم .و در مـورد اسـتثنا شدن پنج سوره فوق الذکر مى گوید: این پنج سوره مدنى هستند و چون سوره طه مکى است باید آن را با دیگر سوره هاى مکى مقایسه کنیم .چـنانکه ملاحظه مى کنید ایشان خود را به آب و آتش مى زند تا به هر قیمت شده است , جایى براى تئورى خود بگشاید در حالى که این استثناها خیلى زیادند وتوجیهات ایشان خیلى سخیف و بارد.ترمیم یک تئورى باید به گونه اى مساعد باتفاهم عرفى باشد.چـنـانـکـه در جمع سخنان متعدد فرد حکیم باید به گونه اى جمع نمائیم که عرف پسند باشد و اصطلاحا جمع تبرعى نباشد.در حـالـى کـه جـمـع کردنهاى ایشان از یک نظم و تناسب منطقى و عرفى برخوردار نیست و هر استثنایى را با اسلوبى خاص جواب مى گوید.بدون شک با این روش مى توان براى هر کتابى نظم ریاضى پیدا نمود!.به قسمتهاى دیگرى از دعاوى ایشان مى پردازیم :.1 ـ جمله بسم اللّه الرحمن الرحیم که اولین آیه قرآن است , داراى نوزده حرف است .تک تک کلمات این جمله به تعدادى قابل تقسیم بر عدد نوزده در قرآن به کاررفته است .چـنـانکه در کل قرآن 114 مرتبه ((بسم )) آمده است .تعداد کلمه ((اللّه ))2698 مرتبه , ((رحمن )) 57 مرتبه , ((رحیم )) 114 مرتبه است که همه مضرب صحیح عدد نوزده مى باشند.از ایـن چـهـار آمـار فقط رقم 57 صحیح است , آن هم مشروط بر اینکه ((الرحمن )) را دربسم اللّه سـوره حـمـد به حساب آورده و در بقیه بسم اللّه هاى قرآن به حساب نیاوریم , مگر آنکه متوسل به همان توجیهات بارده شویم .بـراى مـثال , براى آنکه آمار ((اللّه )) به نصاب مورد نظر برسد, باللّه و تاللّه و للّه و فاللّه را باید حساب بیاوریم ,اما ((اللهم )) را از حساب خارج کنیم .و یـا کـلـمـه ((اسم )) در قرآن 22 مرتبه آمده است واگر منظور ایشان ((باسم )) باشد فقط



خرید و دانلود تحقیق در مورد اعجاز عددى ونظم ریاضى قرآن  23 ص