لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
اعداد فیثاغورثی
هر سه عدد صحیح مثبت که مربع یکی از آنها مساوی مجموع مربعات دو عدد دیگر باشد، عددهای فیثاغورثی نامیده می شوند.
مصریان باستان با کمک ریسمانهایی با اندازه های متناسب با اعداد 3 و 4 و 5 مثلث قائم الزوایه و در واقع زاویه قائمه می ساختند. گاهی نیز هر کدام را 2 یا 3 برابر می کردند، تا نسبتهای 3 و 4 و 5 باز هم بین اضلاع وتر برقرار باشد.
تعریف- فرض کنید z,y,x سه عدد صحیح مثبت باشند و (x,y,z) یک جواب معادله x2+y2=z2 باشد بطوریکه z,y,x هیچ عامل مشترکی بزرگتر از 1 نداشته باشند.
در این صورت (x,y,z) را یک جواب اولیه معادله می نامند.
قضیه: هر جواب صحیح مثبت معادله x2+y2=z2 بصورت z=(a2+b2)d و y=(a2-b2)d و x=2abd یا به صورت مشابهی است که جای y,x با هم عوض شده اند. (a>b)
به عکس اگر d,b,a اعداد صحیح مثبت دلخواهی باشند و a>b، آنگاه x,y,z یک جواب معادله است.
قضیه:
فرض کنید z,y,x سه عدد مثبت باشند و (x,y,z) یک جواب اولیه معادله x2+y2=z2 باشد . در این صورت دو عدد صحیح مثبت متباین b,a که a>b و یکی از آنها زوج است وجود دارند بطوریکه:
z=a2+b2 و y=a 2 –b 2 وx=2ab
یا همین دستور وقتی که جای y,x عوض شده باشند.
مثلاً به ازای a=4 وb=1 سه عدد فیثاغورثی اولیه x=8 و y=15 و z=17 بدست می آید. از دستورهای دیگر نیز می توان برای تعیین اعداد فیثاغورثی استفاده کرد.
مثلاً اگر z=a+b اعداد صحیح مثبت باشند و 2ab مربع کامل باشد آنگاه سه عدد و و فیثاغورثی هستند.
مثلاً اگر a=8 و b=1 آنگاه x=5 و y=12 و z=13 سه عدد فیثاغورثی هستند. همچنین اگر a یک عدد صحیح مثبت باشد آنگاه:
X=2a+1 و y=2a(a+1) و z=2a(a+1)+1 سه عدد فیثاغورثی هستند. همچنین اگر a یک عدد صحیح مثبت باشد آنگاه:
x=2a+1 و y=2a(a+1) و z=2a(a+1)+1 سه عدد فیثاغورثی هستند. که وتر آن یک واحد بیشتر از یک ضلع آن است. مثلاً به ازای a=3 اعداد x=7 و y=24 و z=25 بدست می آیند که این سه عدد نیز اعداد فیثاغورثی هستند.
در جدول زیر بعضی از سه گانه های فیثاغورثی اولیه آمده است:
بلقیس انصاری
خواندنی
تعریف نسبت طلایی:
هر گاه نقطه ای مانند C روی پاره خط AB چنان اختیار که پاره خط بزرگتر ایجاد شده واسطه هندسی بین آن پاره خط و قطعه کوچکتر باشد مثلاً AC واسطه هندسی بین AC، BC باشد در این صورت گفته می شود که نقطه C پاره خط AB را به نسبت طلایی تقسیم می کند.
اگر AB=a فرض شود اندازه پاره خط ac بر حسب a برابر است با زیرا:
BC=a-c AB=a,AC=x
x2+ax-a2=o x2=a(a-x) AC2=AB.BC
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
اعداد اول
تعریف : هر عدد طبیعی و بزرگتر از یک مانند p را اول می نامیم . در صورتی که هیچ شمارنده یا مقسوم علیه مثبتی بجز یک و خودش نداشته باشد.
نتیجه 1. اگر p عددی اول و 0m و m|p آنگاه m =1 یا m = p
نتیجه 2. اگر p و q دو عدد اول باشند و p | q یا q | p ، آنگاه p = q
q = p q = p یا p=1 p | q اثبات
قرار داد : به ازای هر عدد طبیعی مانند n، تجزیه بدیهی n را بصورت n = 1×n در نظر می گیریم.
نتیجه 3. اگر p عددی اول باشد طبق تعریف ، فقط تجزیه بدیهی دارد و ناقد تجزیه ی نا بدیهی است.
تعریف : هر عدد طبیعی مانند 1n که اول نباشد ( تجزیه نابدیهی هم داشته باشد ) یک عدد مرکب نامیده می شود.
مثال : اگر n , m دو عدد طبیعی باشند و داشته باشیم 17=4-9، m و n را بیابید.
نتیجه 4. عدد 1 نه اول است و نه مرکب
نتیجه 5 . عدد اول زوجی بجز 2 وجود ندارد.
نتیجه 6 . هیچ دو عدد اول متوالی بجز 2و3 وجود ندارد.
قضیه: فرض کنیم m در شرایط زیر صدق کند آن گاه m اول است.
b|m یا m |a ab|m ، Nb ، a
اثبات : (برهان حلق) فرض کنید m در شرط مذکور صدق کند ولی اول نباشد پس m باید دارای تجزیه ی نابدیهی به دو عامل مثبت مانند m=ab ایجاب می کند که m|ab ، پس طبق شرط قضیه m |a یا m |b که با am و bm تناقض دارد، پس فرض خلق باطل و حکم برقرار است، یعنی m اول است.
طبق مثال قبل دارای عامل اولی به شکل است حال این عامل اول را p می نامیم و ثابت می کنیم p جزء ها نیست، که در این صورت فرض خلق باطل می شود زیرا به عدد اولی بجز n عدد اول مفروض دست یافته ایم.
برای اثبات این که p جزء ها نیست از برهان حلق دیگری استفاده می کنیم یعنی فرض می کنیم p جزءها باشد. پس؛
×....×× | بنابراین
که p|1 با فرض اول بودن p تناقض دارد لذا فرض خلق باطل است و باید p عدد اولی بجزء ها باشد و در کل حکم به اثبات می رسد.
مثال : اگر اول باشد ثابت کنید که n عددی اول است.
اثبات : (برهان حلق) فرض کنیم n عدد اول نباشد پس n باید دارای تجزیه ایی غیر بدیهی بصورت ab = n باشد که اگر ab ، باید و اگر ، باید از طرفی داریم :
]1++[(1-)= 1- ()
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 43 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نظریه اعداد:
بعد از دوران یونان باستان، نظریه اعداد در سده شانزدهم و هفدهم با زحمات ویت Viete، باشه دو مزیریاک Bachet de Meziriac، و بخصوص فرما دوباره مورد توجه قرار گرفت. در قرن هجدهم اویلر و لاگرانژ به قضیه پرداختند و در همین مواقع لوژاندرLegendre (1798)و گاوسGauss (1801) به آن تعبیر علمی بخشیدند. در ۱۸۰۱ گاوس در مقاله Disquisitiones Arithmeticæ حساب نظریه اعداد مدرن را پایه گذاری کرد.
چبیشف Chebyshev (1850) کرانهایی برای تعداد اعداد اول بین یک بازه ارائه داد. ریمانRiemann (۱۸۵۹) اظهار کرد که حد تعداد اعداد اول از یک عدد داده شده تجاوز نمیکند. (قضیه عدد اول) و آنالیز مختلط را در تئوری تابع زتای ریمان Riemann zeta functionگنجاند. و فرمول صریح تئوری اعداد اولexplicit formulae of prime number theory را از صفرهای آن نتیجه گرفت. تئوری همنهشتی congruences از Disquisitiones گاوس شروع شد. او علامتگذاری زیر را پیشنهاد کرد: mod(c)
چبیشف در سال ۱۸۴۷ به زبان روسی کاری را در این زمینه منتشر کرد و سره Serret آن را در فرانسه عمومی کرد. بجای خلاصه کردن کارهای قبلی، لوژاندر قانون تقابل درجهٔ دوم را گذاشت. این قانون از استقراء کشف شد و قبلاً اویلر آن را مطرح کرده بود. لوژاندر در کتاب تئوری اعداد Théorie des Nombres (1798) برای حالتهای خاص آن را ثابت کرد. جدا از کارهای اویلر و لوژاندر، گاوس این قانون را در سال ۱۷۹۵ کشف کرد و اولین کسی بود که یک اثبات کلی ارائه داد. کوشی Cauchy؛ دیریشله Dirichlet (که مقاله Vorlesungen über Zahlentheorie) او یک مقاله کلاسیک است؛ جکوبی Jacobi که علامت جکوبی Jacobi symbol را معرفی کرد؛ لیوویل Liouville ؛ زلر Zeller ؛ آیزنشتین Eisenstein؛ کومرKummer و کرونکر Kronecker نیز در این زمینه کارهایی کردهاند. این تئوری تقابل درجه دوم و سوم cubic and biquadratic reciprocity را شامل میشود (گاوس؛ جکوبی که اولین بار قانون تقابل درجه سوم cubic reciprocity را ثابت کرد ؛ و کومر).
نمایش اعداد با صورت درجه دوم دوتایی binary quadratic forms مدیون گاوس است. کوشی، پوانسو Poinsot (1845)، لوبکLebesque (1859-1868) و بخصوص هرمیت Hermite به موضوع چیزهایی افزودهاند. آیزنشتاین در تئوری صورتهای سهگانه پیشتاز است، و تئوری فرمها theory of forms به طور کلی مدیون او و اچ. اسمیتH. J. S. Smith است. اسمیت دسته بندی کاملی از صورتهای سه گانه انجام داد و تحقیقات گاوس در مورد صورتهای درجه دوم حقیقی به فرمهای مختلط افزود. جستجوهایی در مورد نمایش اعداد به صورت جمع ۴، ۵، ۶، ۷، ۸ مربع توسط آیزنشتاین ادامه یافت و اسمیت آن را کامل کرد.
دیریشله اولین کسی بود که در یک دانشگاه آلمانی در این مورد سخنرانی کرد. او در مورد بسط قضیه اویلر که میگوید:
که اویلر و لوژاندر برای 04 3 = n آن را ثابت کردند و دیریشله نشان داد که: z5 y5 x5 +.
بین نویسندگان فرانسوی بورل Borel و پوانکاره Poincare ذهن قوی داشتند و تانریTannery و استیلجزStieltjes. کرونکر، کومر، شرینگ Schering، باخمن Bachmann و ددکیند Dedekind آلمانیهای پیشتاز هستند. در اتریش مقاله استلز Stolz’s vorlesungen uber allgemeine Arithmetik (1885-86) و در انگلستان تئوری اعداد ماتیو Mathew (قسمت اول، 1892) جزو کارهای عمومی دانشگاهی هستند. جنوچیGenocchi، سیلوستر Sylvester، و جی. گلیشرJ.W.L. Glaisher به این تئوری چیزهایی افزودهاند .
نظریه مقدماتی اعداد
در نظریه مقدماتی اعداد، اعداد صحیح را بی استفاده از روشهای بهکار رفته در سایر شاخههای ریاضی بررسی میکنند. مسائل تقسیمپذیری، الگوریتم اقلیدس برای محاسبه بزرگترین مقسومالیه مشترک، تجزیه اعداد به اعداد اول، جستجوی عدد تام perfect number و همنهشتیها در این رده هستند. برخی از یافتههای مهم این رشته قضیه کوچک فرما،قضیه اعداد اول و قضیه اویلر، قضیه باقیمانده چینی و قانون تقابل درجه دوم هستند. خواص توابع ضربی مانند تابع موبیوس و تابع φ اویلر و دنباله اعداد صحیح و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 53
تجزیه ی اعداد به عوامل اول
مقدمه
مجموعه اعداد اول زیر مجموعهای از اعداد طبیعی است که هر کدام از عضوهای آن فقط دو مقسوم علیه مثبت دارند که یکی از مقسوم علیهها 1 و دیگری خود آن عدد میباشد. با این تعریف معلوم میشود که عدد اول نیست، چون فقط یک مقسوم علیه دارد. مجموعه اعداد اولی که عدد طبیعی m بر آنها بخشپذیر باشد عاملهای اول m نامیده میشوند. هر عدد طبیعی بزرگتر از 1 را میتوان به حاصلضرب عاملهای اول تجزیه کرد.
شرایط بخش پذیری اعداد طبیعی به چند عدد نخست مجموعه اعداد اول
بخشپذیری بر 2: شرط لازم برای آن که یک عدد بر 2 بخشپذیر باشد، آن است که رقم یکان آن زوج باشد مانند 30 ، 1996 ، 204.
بخشپذیری بر 3: شرط لازم برای آن که عددی بر 3 بخشپذیر باشد آن است که مجموع ارقام آن عدد بر 3 بخش پذیر باشد. مانند 192 (زیرا مجموع ارقام آنها برابر 12 میباشد).
بخشپذیری بر 5: شرط لازم برای آن که یک عدد بر 5 بخشپذیر باشد آن است که رقم یکان آن صفر یا 5 باشد، مانند 205 ، 410.
بخشپذیری بر 7: عددی بر 7 بخشپذیر است که اگر رقم اول سمت چپ آن را در 3 ضرب کرده و با رقم دوم سمت چپ جمع کنیم وحاصل را بر 7 تقسیم کنیم، سپس باقیمانده تقسیم را دوباره در 2 ضرب کرده و با رقم سوم از سمت چپ جمع و حاصل را بر 7 تقسیم کنیم و همین عملها را تا آخرین رقم ادامه دهیم، در پایان باقیمانده بر 7 تقسیم بر 7 برابر با صفر باشد.
بخشپذیری بر 11: عددی بر 11 بخشپذیر است که اختلاف مجموع ارقام مرتبه زوج (یکان ، صدگان ، ده هزارگان و ... ) با مجموع ارقام مرتبه فرد (دهگان ، هزارگان ، صدگان و ...) بر 11 بخشپذیر باشد.
در حالت m
عددی مانند m اول است اگر و تنها اگر m بر هیچ کدام از اعداد اول تابیشتر از جذر m بخشپذیر نباشد. برای تجزیه یک عدد به حاصلضرب عاملهای اول ، آن را به کوچکترین عدد اولی که بر آن بخشپذیر باشد تقسیم میکنیم و خارج قسمت را نیز بر کوچکترین عدد اولی که بر آن بخش پذیر باشد تقسیم میکنیم و این کار را تاجایی ادامه میدهیم که خارج قسمت یک باشد. در این صورت حاصلضرب مقسوم علیهها ، حاصلضرب عاملهای اول عدد مورد نظر خواهد بود. مانند 45 = 22 + 32
کوچکترین مضرب مشترک دو عدد
کوچکترین مضرب مشترک دو عدد a و b عبارت است از کوچکترین عددی که بر هم بر a و هم بر b بخشپذیر باشد. برای پیدا کردن کوچکترین مضرب مشترک دو عدد b,a (ک.م.م) که آن را به صورت a,b نمایش میدهیم، ابتدا دو عدد a و b را به حاصلضرب عاملهای اول تجزیه میکنیم. سپس کوچکترین مضرب مشترک دو عدد عبارت است از حاصلضرب عاملهای مشترک و غیر مشترک با توان بیشتر که در تجزیه دو عدد موجود است. به عنوان مثال ک.م.م دو عدد 36 و45 برابر است با 22X32X5 یعنی 180 خواهد بود.
بزرگترین مقسوم علیه مشترک دو عدد
بزرگترین مقسوم علیه مشترک دو عدد a و b عبارت است از بزرگترین عددی که هم a و هم b بر آن بخشپذیر باشد. برای پیدا کردن بزرگترین مقسوم علیه مشترک دو عدد b,a را به حاصلضرب (ب.م.م) که آن را به صورت (a,b) نمایش میدهیم؛ ابتدا دو عدد a و b را به حاصلضرب عاملهای اول تجزیه میکنیم، سپس بزرگترین مقسوم علیه مشترک دو عدد عبارت است از حاصلضرب عاملهای مشترک دو عدد a و b با توان بیشتر که در تجزیه دو عدد موجود است. به عنوان مثال ب.م.م دو عدد 45 و 36 برابر با 32 یعنی 9 میباشد.
دو عدد متباین
دو عدد را نسبت به هم اول یا متباین گویند هر گاه ب.م.م آن دو عدد برابر با 1 باشد. برای مثال دو عدد 8 و 9 نسبت به هم اول هستند، زیرا 1=(9 و 8). بزرگترین مقسوم علیه مشترک n عدد نیز به همین صورت تعریف میشود. باید توجه داشت که در این حالت منظور از عاملهای مشترک ، اعداد اولی هستند که در تجزیه تمامی n عدد مشترک میباشد. برای هر دو عدد طبیعی a,b تساوی (a ,b).a,b=ab برقرار میباشد.
تعداد مقسوم علیه های مثبت یک عدد
در حالت کلی اگر عدد تجزیه به عوامل a به صورت P2α2X PnαnXP1α1 باشد، که در آن P1 ، Pn ، ... ، P2 اعداد اول متمایز می باشند، برای نوشتن یک مقسوم علیه از a میتوانیم از عاملهای P1 به تعداد 0 و1 و......و α1 و از عاملهای P2 به تعداد 0 و 1و......و α2 و.... و بالاخره از عاملهای P1 به تعداد 0 و 1 و ... αn انتخاب کنیم که طبق اصل ضرب این عدد به تعداد (α1+1)X(α2+1)….(αn+1) مقسوم علیه خواهد داشت.
اصل ضرب
اگر از A1 به m1 ، A2 مسیر ، از A2 به m2 ، A3 مسیر و ... و از An به mn ، An+1 مسیر مستقل موجود باشد، آنگاه برای اینکه از A1 به An+1 برسیم، m1Xm2X...Xmn مسیر وجود خواهد داشت.
جذر
جذر یک عدد یعنی پیدا کردن ریشه آن عدد است. جذر nm برابر است با ریشه دوم nm.
انگاره گلدباخ
انگارهی گلدباخ (حدس گلدباخ) از جمله معروفترین مسایل حل نشدهی ریاضیات میباشد.برای درک این مساله تنها کافیست با مفهوم اعداد اول آشنا باشید. این انگاره چنین است:هر عدد صحیح زوج بزرگتر از 2 حاصلجمع دو عدد اول است.صورت معادل آن چنین است:هر عدد صحیح زوج بزرگتر از 5 حاصلجمع سه عدد اول است.
تاریخچه
گلدباخ (1690 – 1764) به خاطر این حدس که آن را در سال 1742 در نامهای به اویلر مطرح کرد، نامش در تاریخ ریاضیات باقی مانده است. او ملاحظه کرد در هر موردی که امتحان میکند، هر عدد زوج را (به جز 2 و 5) میتوان به صورت مجموع سه عدد اول نوشت.اویلر حدس گلدباخ را تعمیم داد به طوریکه هر عدد زوج بزرگتر از 2 را میتوان به صورت مجموع دو عدد اول نوشت. مثلاً 4=2+2 , 6=3+3 , 8=5+3 , 10=5+5 , 12=5+7 , 14=7+7 , 16=13+3 , 18=11+7 , 20=13+7 , … , 48 = 29 +19 , … , 100 = 97 + 3 , … گلدباخ از اویلر پرسید که آیا میتواند این مطلب را برای همه عددهای زوج ثابت کند و یا اینکه مثال نقضی برای آن بیابد؟ شواهد تجربی در تایید اینکه هر عدد زوج به این صورت قابل نمایش است، کاملاً قانعکننده است و هر کسی میتواند با امتحان کردن چند عدد زوج، این موضوع را تحقیق کند. منشأ دشواری در این است که عددهای اول بر حسب ضرب تعریف میشوند در حالی که این مسأله با جمع سروکار دارد. به طور کلی، اثبات رابطه بین ویژگیهای ضربی و جمعی اعداد صحیح کار مشکلی است.
تلاشها برای اثبات
در سال 1931 اشنیرلمان (1905-1938) که در آن موقع یک ریاضیدان روس جوان و گمنام بود موفقیت مهمی در این زمینه به دست آورد که برای همه متخصصان غیرمنتظره و شگفتآور بود. او ثابت کرد هر عدد صحیح مثبت را میتوان به صورت مجموع حداکثر 300000 عدد اول نمایش داد. گر چه این نتیجه در مقایسه با هدف اصلی یعنی اثبات انگارهی گلدباخ مضحک به نظر میرسد، ولی این نخستین گام در آن جهت بود. این اثبات مستقیم و سازنده است، اما هیچ روش خاصی برای تجزیه یک عدد صحیح دلخواه به اعداد اول ارائه نمیکند.
بعدا وینوگرادوف ریاضیدان روس با استفاده از روشهای هاردی ، لیتلوود و همکار هندی برجسته آنها رامانوجان در نظریه تحلیلی اعداد ، موفق شد تعداد عددهای اول مورد لزوم را از 300000 به 4 کاهش دهد. این نتیجه به تعداد مطلوب در انگاره گلدباخ بسیار نزدیکتر است ولی تفاوت عمدهای بین حکم اشنیرلمان و حکم وینوگرادوف وجود دارد که شاید مهمتر از اختلاف میان 300000 و 4 باشد. قضیه وینوگرادوف فقط به ازای همه اعداد صحیح «به اندازه کافی بزرگ» ثابت شده است؛ به بیان دقیقتر، او ثابت کرد عدد صحیح N ای وجود دارد به طوری که هر عدد صحیح n>N را میتوان به شکل مجموع حداکثر 4 عدد اول نشان داد. اثبات وینوگرادوف راهی برای براورد کردن N به ما نشان نمیدهد، و بر خلاف اثبات اشنیرلمان، اساساً غیرمستقیم و غیرسازنده است. در حقیقت، چیزی که وینوگرادوف ثابت کرد این است که فرض نامتناهی بودن تعداد عددهای صحیحی که قابل تجزیه به حداکثر 4 عدد اول نیستند، به نتیجه نامعقولی میانجامد. در اینجا با نمونه خوبی از تفاوت عمیق میان دو نوع اثبات، مستقیم و غیرمستقیم، رو به روییم.
در سال 1956 باروتسکین با نشان دادن اینکه عدد exp(exp(16/038))=n در قضیه وینوگرادف کافیست گام دیگری در این راه نهاد.
در 1919 ویگوبرون رویکرد متفاوتی با عنوان روش غربال مطرح کرد که تعمیمی از غربال اراتستن است. او ثابت کرد هر عدد صحیح زوجی که به قدر کافی بزرگ باشد ، مجموع دو عدد است که هر کدام از آنها حاصلضرب حداکثر 9 عدد اول هستند.
در 1937 ریچی ثابت کرد هر عدد زوجی که به قدر کافی بزرگ باشد مجموع دو عدد است که یکی حاصلضرب حداکثر دو عدد اول و دیگری حاصلضرب حداکثر 366 عدد اول است.
کُن با بهرهگیری از ایدههای ترکیبیاتی بوخشتاب ثابت کرد هر عدد زوج بقدر کافی بزرگ مجموع دو عدد است که هر یک حاصلضرب حداکثر چهار عدد اول است.
در 1957 ، ونگ یوان با فرض درست بودن صورت تعمیم یافته فرضیه ریمان ثابت کرد هر عدد صحیح زوج بقدر کافی بزرگ ،مجموع یک عدد اول و حاصلضرب حداکثر سه عدد اول است.
در 1948 آلفرد بدون استفاده از صورت تعمیم یافته فرضیه ریمان ثابت کرد که هر عدد زوج بقدر کافی بزرگ مجموع یک عدد اول و حاصلضرب حداکثر c عدد اول است. ( c عددی ثابت و مجهول است).
در 1961 باربن نشان داد که c=9 برای این منظور کفایت میکند.
در 1962 ، پان چنگ دونگ این مقدار را به c=5 کاهش داد. مدت کوتاهی پس از آن باربن و پان ، مستقل از هم ،آن را به c=4 کاهش دادند.
در 1965 بوخشتاب این قضیه را به ازای c=3 کاهش داد.
در 1966 ، چن جینگ ران روش غربال را بهتر کرد و قضیه را به ازای c=2 ثابت کرد. یعنی
هر عدد صحیح زوجی که به قدر کافی بزرگ باشد ، مجموع یک عدد اول و حاصلضرب حداکثر دو عدد اول است.
قضیه پاسکال
بلز پاسکال در سن 16 سالگی قضیهای را مطرح نمود که تعمیمی از قضیهی سادهتر دیگر منسوب به پاپوس اسکندرانی بود . صورت این قضیه چنین است : اضلاع متقابل یک ششضلعی محاط در مقطعی مخروطی ، یکدیگر را در سه نقطهی همخط قطع میکنند. این قضیه در هندسهی تصویری دوگان قضیهی بریانشون میباشد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
اعداد اول
اعداد اول اعدادی طبیعی هستند که بر هیچ عددی بجز خودشان و عدد ۱ بخشپذیر نباشند. تنها استثنا عدد ۱ است که جزو این اعداد قرار نمیگیرد. اگرعددی طبیعی وبزرگتر از ۱ اول نباشد مرکب است.
عدد یکان اعداد اول بزرگتر از ۱۰ فقط ممکن است اعداد ۱، ۳، ۷، ۹ باشد.
پیدا کردن ضابطه ای جبری برای اعداد اول جزو یکی از معماهای ریاضی باقیمانده است و هنوز کسی به فرمولی برای آنها به دست نیاورده است.
دنبالهٔ اعداد اول به این صورت شروع میشود: ۲، ۳، ۵، ۷، ۱۱، ۱۳، ۱۷، ۱۹ ...
قضیه ۱: تعداد اعداد اول بینهایت است.
برهان: حکم را به روشی که منسوب به اقلیدس است اثبات میکنیم: فرض کنید تعداد اعداد اول متناهی و تعداد آنها n تا باشد. حال عدد M را که برابر حاصلضرب این اعداد به علاوه ۱ را در نظر بگیرید. این عدد مقسومعلیهی غیر از آن n عدد دارد که با فرض در تناقض است.
قضیه ۲ (قضیه اساسی حساب): هر عدد طبیعی بزرگتر از ۱ را می توان به شکل حاصلضرب اعدادی اول نوشت.
قضیه ۳ (قضیه چپیشف):اگر n عددی طبیعی و بزرگتر از ۳ باشد، حتما" بین n و ۲n عدد اولی وجود دارد. قضیه ۴ هر عدد زوج را میتوان بصورت جمع سه عدد اول نوشت.
قضیه ۵ هر عدد فرد (شامل اعداد اول) را میتوان به صورت جمع سه عدد اول نوشت (اثبات بر پایه قضیه ۴)
قضیه 6-هر عدد فرد را میتوان به صورت دو برابر یک عدد اول بعلاوه یک عدد اول دیگر نوشت (برهان آن را بنویسد).
خواص اعداد اول:
1- هر عدد اول برابر است با 6n+1 یا 6n-1 که n یک عدد صحیح است.
2-مجذور هر عدد اول برابر است با 24n+1.
3-تفاضل مجذورهای دو عدد اول مضربی از 24 است.
4-حاصلضرب هر دو عدد اول بجز 2و3 مضربی از 6 بعلاوه یا منهای یک است.
توان چهارم هر عدد اول بجز 2و3 مضربی از 240 بعلاوه یک است.
بزرگترین عدد اول کشف شده برابر دو به توان ۳۰میلیون و ۴۰۲هزار و ۴۵۷منهای یک است.این عدد یک عدد مرسن است. عدد مرسن عددی است که برابر 2 به توان n منهای یک است.
لازم به ذکر است که تعداد 3000 عدد اول در سایت مگاسندر www.megasender.org وجود دارد و افرادی که مایل به دریافت بیشتر این اعداد هستند می توانند با سایت مذکور تماس گرفته و تعداد بیشتری از آنها را بر روی لوح فشرده دریافت نمایند و طراحان این سایت خودشان این اعداد را محاسبه نموده اند
تاریخچه اعداد اول
در سال ۲۰۰۱دو تن از دانشجویان او یعنی کایال و سکسنا به یک نکته بسیار حساس و فنی توجه کردند. ابتدا این مساله سبب شد تا گروه سه نفره در آبهای عمیق نظریه اعداد غوطه ور شوند، اما اندک اندک برایشان روشن شد که تنها یک مانع در راه تکمیل روشی جهت آزمودن دقیق و سریع اعداد اول وجود دارد. مانع از این قرار بود که روش آنان تنها در صورتی کار میکرد که عدد اول مورد نظر که با pنمایش داده میشود همواره در محدوده خاصی جای داشته باشد که با اعدادی که در آزمون شرکت داده میشوند مرتبط باشد. مشخصه ویژه این مانع آن است که عدد " p-1 " باید یک مقسوم علیه یا بخشیاب بسیار بزرگ باشد. گروه سه نفر ریاضی دانان هندی برای غلبه بر مشکل به هر دری زدند و با بررسی مقالات مختلف بالاخره دریافتند که در سال ۱۹۸۵یک ریاضیدان فرانسوی به نام اتن فووری از دانشگاه پاریس ۱۱این نکته را به صورت ریاضی اثبات کرده است. به این ترتیب آخرین بخش معما حل شد و آلگوریتم پیشنهادی این سه نفر با موفقیت پا به عرصه گذارد. اما این موفقیت "مشروط" بود. به این معنی که این روش برای اعداد اولی که انسان در حال حاضر میتوان به سراغ آنها برود از کارآیی چندانی برخوردار نیست. در روایت اولیه روش پیشنهادی، زمان لازم برای محاسبات که متناسب با ارقام عدد اول مورد نظر بود، با آهنگ ۱۰۱۲ازدیاد پیدا می کرد. در روایتهای بهبود یافته اخیر این روش، سرعت ازدیاد زمان لازم برای محاسبات به ۱۰۷.۵کاهش یافته اما حتی در این حالت نیز این روش در مقایسه با روش آ پی آر تنها در هنگامی موثر تر خواهد بود که تعداد ارقام عدد اولی که قصد شکار و یافتن آن را داریم در حدود ۱۰۱۰۰۰باشد. اعدادی تا این اندازه بزرگ در حافظه هیچ کامپیوتر جای نمیگیرند و حتی آن را نمیتوان در کل کیهان جای داد. اما حال که ریاضی دانان توانستهاند یک طبقه خاص از آلگوریتمهای توانی را برای شناسایی اعداد اول مشخص کنند، این امکان پدید آمده که به دنبال نمونههای بهتر این روش بگردند. پومرانس و هندریک لنسترا از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی با تلاش در همین زمینه توانستهاند زمان لازم برای محاسبات را از توان ۷.۵به توان ۶کاهش دهند. این دو از همان استراتژی کلی گروه هندی موسسه کانپور استفاده کردند اما تاکتیهای دیگری را به کار گرفتند. اگر فرضیههای دیگری که درباره اعداد اول مطرح شده درست از کار درآید آنگاه میتوان زمان محاسبه را از توان ۶به توان ۳تقلیل داد که در این حد این روش کارآیی عملی پیدا خواهد