لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
افسردگی چیست؟
با کمال تعجب و تاسف امروزه بیش از سیصد میلیون نفر در دنیا مبتلا به افسردگی هستند. افسردگی نوعی ناراحتی است که به مدت خیلی طولانی یعنی از ادوار بسیار قدیم، از زمانی که موارد بیماری ها ثبت شده است، افراد بشر را رنج داده است.
در واقع افسردگی اولین نامی است که در دو هزار و چهارصد سال پیش پزشک مشهور یونانی به نام بقراط که آنرا مالیخولیا می نامید به کار برده است.
ما انسان ها به درجات مختلف، کمتر یا بیشتر استعداد ابتلا به افسردگی را داریم، همان طوری که استعداد مضطرب شدن، غمگین شدن و عاشق شدن را نیز داریم. افسردگی چیزی نیست که بگوییم جز طالع و یا اقبال ما بوده است. در طول تاریخ افراد مشهوری نیز به آن مبتلا شده اند که می توان به آبراهام لینکن رئیس جمهوری اسبق آمریکا، وینستون چرچیل نخست وزیر اسبق انگلستان، جین سی بی لیوس آهنگساز مشهور فنلاندی اشاره کرد.
بر همین اساس می توان گفت که افسردگی نشانه ی ضعف و ناتوانی افراد بشر نیست جالت است بدانید که حیوانات نیز به افسردگی مبتلا می شوند و رفتارهای مشابه رفتار انسان از خود نسان می دهند. افسردگی نوعی از تفکرات مزاحم است که در حاشیه هوشیار ذهن قرار گرفته و به طور دائم به نوعی زمزمه و گفت و گوی درونی می پردازند. چنانچه چنین افکاری براساس روش های خاص درمانی، شناخته شوند و به قسمت آگاه ذهن منتقل کردند(جایی که ذهن بتواند وجود آن ها را تحمل نماید). در چنین شرایطی است که اضطراب و افسردگی و یا سایر ناراحتی های روانی و عصبی برطرف شده و از بین می روند. افسردگی حالت بسیار ناراحت کننده ای است که فرد به آن مبتلا می شود. افسردگی احساس بدبختی و بیچارگی مطلق است. فردی که مبتلا به افسردگی می شود دارای حالت هایی چون ترس و وحشت، بی خوابی های شبانه، ترس و وحشت از شکست و عدم موفقیت می باشد. ترس و وحشت، از خصوصیات عمده ی این بیماری است و به همین جهت می توان گفت که افسردگی عبارت است از وحشت و یا زندگی در وحشت. کلمه ی افسردگی از ریشه ی لاتین به نام دپریمیر(deprimere) یعنی فشار دادن به پایین گرفته شده است. در مورد این بیماری بهتر است بدانیم که نه تنها روی چگونگی احساس ما اثر می گذارد، بلکه روی شیوه ی تفکر ما از اشیا، میزان انرژی، تمرکز ذهن، خواب و حتی علایق جنسی ما نیز تاثیر گذار است. بنابراین افسردگی در بسیاری از جنبه های زندگی ما نقش دارد، که در اینجا به تعدادی از آن ها اشاره شده است:
انگیزه- افسردگی روی انگیزه ما برای انجام دادن امور و کارها اثر می گذارد. ما احساس بی روحی و کسالت می کنیم و فکر می کنیم که تمام انرژی و علایق ما از بین رفته است و هیچ چیزی ارزش انجام دادن را ندارد و همه چیز عبث و بیهوده است. به قدری ناامید می شویم که حتی یک بار هم برای انجام کاری اقدام نمی کنیم. اگر ما فرزندانی داشته باشیم علاقه ای نسبت به آن ها نخواهیم داشت و در نتیجه از این امر احساس گناه خواهیم کرد. در محیط کارمان اگر طرحی داشته باشیم که بسیار مورد علاقه است، انجام دادن آن کسل کننده خواهد بود. هر و حتی به زور و با اکراه برای انجام دادن فعالیت های کوچک روزانه اقدام می کنیم.
عواطف- اغلب مردم فکر می کنند که افسردگی فقط باعث بداخلاق شدن و بریدن از زندگی می شود، در حالی که این خصوصیات دقیقا قسمتی از افسردگی است، در واقع نشانه ی اصلی و مهم افسردگی عبارت است از anhedonia که یک کلمه یونانی به معنی از دست دادن شادابی و نشاط است. یعنی این که فرد افسرده توانایی انجام دادن هر نوع فعالیتی که منجر به نشاط و شادابی و سرحالی می شود را از دست داده زندگی پوچ و بی معنی می شود. فرد مبتلا به افسردگی عواطف و احساسات مثبت خود را از دست داده و به طور فزاینده دارای عواطف منفی و خشم می شود.
تفکر- افسردگی روی چگونگی تفکر ما از خودمان، آینده و دنیای اطراف مان اثر می گذارد. به طور کلی افراد افسرده تمایل دارند که خود را حقیر، پست و بی ارزش بشمارند. اگر شما از یک فرد افسرده درباره آینده اش سئوال کنید می گوید"چه آینده ای، همه چیز تاریک و بی ارزش می باشد، مگر شکست، ناکامی و بدبختی پایانی دارد" همانند بسیاری از هیجانات قوی، افسردگی نیز تفکر ما را به دو بعد انتهایی سوق می دهد. یعنی تفکر ما یا همه است یا هیچ. ما یا کاملا موفق هستیم و یا کاملا حقیر و شکست خورده.
رفتارها- وقتی افسرده می شویم، رفتار ما عوض می شود. درگیر فعالیت هایی می شویم که کمتر مثبت هستند و از روابط اجتماعی می بریم و سعی می کنیم مخفی باشیم و در انزوا قرار بگیریم. بسیاری از اموری که قبلا از انجام دادن آنها لذت می بریم، بعد از افسرده شدن انجام دادن آنها کار طاقت فرسایی می شود. برای اینکه به نظر می رسد همه ی امور کوششی بیش از آنچه که ما به کار میبریم لازم دارند. اگر خیلی مضطرب باشیم سعی می کنیم کمتر با مردم روبرو و از ملاقات آنها اجتناب کرده و اعتماد به نفس اجتماعی خود را از دست می دهیم.
روابط اجتماعی- افسردگی ما به هر حال روی دیگران نیز تاثیر می گذارد. حتی اگر سعی کنیم که آن را از دیگران پنهان کنیم. وقتی افسرده هستیم در ارتباط با دیگران جذابیت خود را از دست می دهیم. در چنین حالاتی اغلب زود رنج شده و در ارتباط با دیگران حالت منفی به خود می گیریم و بیشتر اوقات از کلمه خیر استفاده می کنیم.
علل افسردگی: افسردگی علل بسیار مختلفی دارد که می توان آنها را در سه بخش عمده طبقه بندی کرد:
الف) جنبه زیستی و ژنتیکی
ب) عوامل و علل مربوط به دوران اولیه زندگی
ج) استرس ها و عوامل موجود در زندگی کنونی
که در اینجا سعی شده است اشاره ی مختصری به هر کدام از این علل شود:
الف- جنبه زیستی و ژنتیکی: ژن ها حلقه هایی از DNA هستند که به طور گسترده جریانات شیمیایی بدن را کنترل می کنند. ژن ها هستند که مشخص می کنند که یک ارگانیزم چه خواهد شد. مثلا ماهی خواهد شد یا خرگوش و یا انسان. ما ژن های خود را از والدین خود به ارث می بریم و همین ژن ها هستند که رنگ چشم، رنگ پوست و رنگ موی ما را تعیین می کنند. ژن ها هم چنین چگونگی رشد ما و چگونگی رشد ارگان های جنسی ما را مشخص می کنند. هم چنین عده ای در تعیین نوع شخصیت فرد باری می کنند علاوه بر این ژن ها، استعداد و آمادگی فرد را برای ابتلا به اضطراب و افسردگی مشخص می کنند. ژن ها یکی از عواملی هستند که روی سیستم مغز و سیستم انتقال دهنده های عصبی اثر می گذارند. در تحقیقات انجام شده بر روی نوزادان در روزهای اولیه زندگی نشان داده است که آن ها تفاوت های بارزی از لحاظ خلق و خوی با هم دیگر دارند. بعضی از نوزادان بسیار محتاط و ساکت هستند در حالی که بعضی دیگر تمایل به ابراز وجود کردن دارند. بعضی بسیار فعال و بعضی دیگر منفعل هستند. هر فردی بجز دوقلوهای یکسان، از نظر ژنتیکی منحصر به فرد است. ما به هیچ وجه دقیقا مشابه یکدیگر نیستیم. احتمالا یک عامل وراثتی زیستی برای آمادگی ابتلا به افسردگی وجود دارد. تحقیقات انجام شده بر روی دوقلوهای یکسان این امر را مورد تایید قرار داده است.
ب- عوامل و علل مربوط به دوران اولیه زندگی: آیا عواملی در زندگی شخصی فرد وجود دارند که روی انتقال دهنده های عصبی خلق و خوی اثر بگذارند؟ بدون شک جواب مثبت است. یعنی کیفیت و نوع روابط دوران اولیه زندگی ما در حقیقت شکل دهنده انواع مختلف ارتباط سلول های عصبی مغز هستند. چگونگی تکامل مغز در دوران خردسالی و دوران اولیه کودکی بستگی به جریانات اجتماعی که ما در درون آن زندگی می کنیم دارد. و همانها انواع مختلف تجربیاتی هستند که محتوی ذهن و خلق و خوی ما را شکل می دهند. مغز کودکی که دوست داشته می شود و یا مورد محبت قرار میگیرد، به طور کاملا متفاوتی از مغز کودکی که همیشه متهم شده و یا مورد تهدید واقع می شود رشد و تکامل می یابد. در واقع تحقیقات نشان داده اند که عشق و محبت بطور مغایر با بی تفاوتی، سردی و سوء استفاده در چگونگی رشد قسمت هایی از مغز که کنترل کننده خلق و خوی ما دارد. جرقه ی انفجاری و بقای بسیاری از افسردگی ها با استرس است. استرس همیشه عامل تمام مشکلات، ناراحتی ها و غم و غصه ما بوده و می باشد. امروزه ارتباط بین استرس و چگونگی مدارا کردن با آن، با افسردگی مورد تایید بسیاری از روان شناسان و پژوهشگران می باشد. یکی از روان شناسان مشهور به نام ریچارد لازاروس معتقد است که"شناخت، نحوه ی سازگاری و معنایی که به اشیا و امور می دهیم، تاثیر عمده ای روی سیستم استرس و عواطف ما می گذارد." استرس با بسیاری از مشکلات روانی از قبیل اضطراب، زودرنجی، کوفتگی و افسردگی در ارتباط است. لازم بذکر است که استرس ملایم برای ارگانیزم بدن لازم است، و همچنان که هانس سلیه کانادایی، متخصص غدد داخلی که برای اولین بار اصطلاح استرس را به کار برد معتقد است که استرس ملایم لازمه زندگی است. در حالی که استرس های مداوم و شدید برای توازن سیستم بدن خطرناک می باشد. توانایی ما برای سازش با استرس و عوامل ناراحت کننده در زندگی بر میزان استرس آور بودن و یا ناراحت کننده بودن یک واقعه تاثیر می گذارد. ما هر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 15
مقدمه
افسردگی بیماری بسیار شایع عصر ماست. و در تمامی جهان روندی فزاینده دارد. این در حالی است که حدود نیمی از مبتلایان به افسردگی یا از بیماری خود بی خبرند یا بیماری آنها چیزی دیگر تشخیص داده شده است.
افسردگی یک بیماری اختصاصی نیست بلکه در تماما سنین و همه نژادها، هم در زنان و هم در مردان ظاهر می شود. افسردگی بیماری ساده ای نیست بلکه انواع گوناگون دارد به طوری که در بعضی افراد به صورت هایی ظاهر می شود که ما عموماً آنها را افسردگی نمی شناسیم. افسردگی پس از آنکه درمان شد غالباً باز می گردد.
افسردگی مسائل گوناگونی به همراه دارد. غیراز مسائل پزشکی و اندوه که بسیار شایع است، فرد مبتلا به افسردگی خود را در کارها مورد تبعیض و از نظر اجتماعی مطرود و حتی منفور خانواده خودش می بیند. گاهی انزوای همراه افسردگی، بیمارانی را که وضعی درمان پذیر دارند به دوری از مردم یا به سوی مرگ سوق می دهد. درباره افسردگی خبرهای خوشی نیز وجود دارد: بیشتر انواع افسردگی قابل درمان اند.
Depression که غالباً افسردگی بالینی، اختلالات خلق و خوی یا اختلالات عاطفی نامیده می شود، بیمار را دچار آشفتگی اندیشه، آشفتگی عاطفی، تغییر رفتار و بیماری های جسمانی می کند.
افسردگی بالینی، از دیدگاه عملکردهای اجتماعی بیش از دیگر بیماری های مزمن، بیمار را ناتوان می کند. افسردگی کبیر بیش از بیماری های مزمن ششی، التهاب مفصل و دیابت ، ناتوان کننده است. افسردگی یک نشانگان (Syndrom) یعنی مجموعه ای از علامات مرضی(Symptoms) مختلف است.
افسردگی چیست و چگونه می توان علائم آن را شناسایی کرد؟
افسردگی در واقع یک بیماری فراگیر و لطمه زننده به روح و روان آدمیست که از مشخصات آشکار آن میتوان به احساس پوچ بودن و ناراحتی، احساس ناامیدی و یا بیارزش بودن و حتی داشتن تفکرات منفی اشاره کرد. گفته میشود که افسردگی عموما با نشانههای فیزیکی همراه است که معالجه نسبت به آن چندان ثمربخش نیست. عموما فرد مبتلا به افسردگی دارای رفتاری کند و آهسته است. محققان میگویند که سه گونه اختلالات افسردگی و پریشان خاطری وجود دارد که عبارتند از افسردگی پیشرفته، اختلال روانی به صورت افسردگی و افسردگی شیدایی. اینگونه اختلالات روانی در مقیاسهای شدت و طول مدت، نشانههایشان با یکدیگر متفاوت هستند. محققان علوم رفتاری میگویند که افسردگیهای پیشرفته دارای نشانهها و علایمی هستند که میتوانند فعالیتهای روزمره، مطالعات، خواب، خوردن و شرکت در فعالیتهای خوشایند و سرگرم کننده را تحت تاثیر قرار دهد. چنین حالتی ممکنست برای دفعات گوناگون در طول زندگی آدمی روی دهد. محققان معتقدند که نوع دیگری از افسردگی با درجه شدت پایینتر، اختلال روانی به صورت افسردگیست که در واقع دارای نشانههایی طولانی مدت است که بر اساس آن شخص از انجام مناسب فعالیتهای روزانه و یا برخورداری از احساساتی خوب و دلپذیر محروم میشود. بسیاری از مردم که مبتلا به این گونه از افسردگی هستند، همواره دورههای پریشان خاطری قابل توجهی را در برخی از برهههای زندگی خود طی میکنند. محققان همچنین با اشاره به نوع سوم افسردگی و پریشان خاطری میگویند، نوع سوم افسردگی که در واقع یک اختلال روحی شیداگونه است، نام بیماری افسردگی دو قطبی را نیز به خود گرفته است. این نوع از افسردگی، البته نه به اندازه دو نوع قبلی ذکر شده، موجب ایجاد تغییراتی در خلق و خوی آدمی میشوند.در پارهای از مواقع، احساسات و خلق و خوی آدمی، دارای جوش و خروشهایی شده، با این حال در بیشتر مواقع این احساسات رنگ رخوت و سستی به خود میگیرند. هنگامی که یک شخص مبتلا به این نوع از افسردگی دوران بیماری خود را طی کند، میتوان گفت که شخص تمامی نشانههای مربوط به این بیماری را از خود بروز میدهد. این نوع از ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری، در بیشتر مواقع، تفکر، قوه متفاوت، حتی رفتارهای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد که در نتیجه به بروز مشکلات جدی برای شخص و اطرافیان منجر میشود. محققان میگویند که هنوز درمان دقیقی برای اینگونه از افسردگی دریافت نشده است. *علایم ابتلا به افسردگی*محققان علوم روانشناسی و روانپزشکی بر این باورند که اشخاصی که به نوعی به افسردگی و پریشان خاطری مبتلا هستند، لزوما تمامی نشانههای این بیماری را در خود ندارند، گاهی فردی مواردی از علایم این بیماری را از خود بروز میدهد و گاهی نیز شخص دیگری پیدا میشود که حداکثر این نشانهها را در رفتار و احساسات خود بروز میدهد.این اعتقاد علمی وجود دارد که با توجه به شخص، شدت علایم ابتلا به افسردگی و پریشان خاطری در دورههای مختلف زندگی متفاوت هستند. با این حال نشانهها و علایم شناخته شده این بیماری عبارتند از: - ناراحتیهای همیشگی، احساس پوچ بودن، پریشان خاطری، احساس ناامیدی و بدبینیاحساس گناهکار بودن، بی ارزش بودن و ناکارآمد بودن - از دست دادن علایق و تفکرات دلپذیر در جریان تفریحات و سرگرمیها - کاهش قوای بدنی و کرخت و سست شدن رفتار- داشتن مشکلات در امر تمرکز، به خاطر آوردن امور و تصمیمگیری - پریدن از خواب و یا خواب زیاد - از دست دادن میل به غذا خوردن و یا کاهش وزن و حتی بالعکس داشتن میل شدید به خوردن غذا و خواب زیاد- به مرگ و خودکشی فکر کردن و تلاش جهت خودکشی- احساس خشم و بیحوصلگی- علایم فیزیکی طولانیمدت که معالجات پزشکی پاسخگوی آنها نیستند از جمله سردرد و دردهای مزمن- عصبانیتهای غیر معمول- کاهش نیاز برای خوابیدن- صبحت کردن زیاد- افزایش میل جنسی- کاهش قوای قضاوت و داوری - رفتارهای نادرست اجتماعی*علل ابتلا به افسردگی*برخی از انواع افسردگی و پریشانی خاطر در خانوادهها همهگیر میشوند که نشان دهنده آن است که در واقع سستی رفتاری در میان افراد یک خانواده میتواند منشاء وراثتی داشته باشد. همچنین این باور علمی و روانشناختی وجود دارد که در برخی از خانوادهها به نظر میرسد که افسردگیهای پیشرفته نسل به نسل بروز میکنند. هرچند تحقیقات نشان دادهاند این امکان وجود دارد که پریشان خاطری و افسردگی پیشرفته در خانوادههایی که سابقه این بیماری ندارند نیز ظهور یابد. با این حال یک نکته محرزست و آن اینکه چه از طریق وراثتی و یا خیر، اختلالات رفتاری مربوط به پریشان خاطری و افسردگی اغلب مربوط به بروز تغییراتی در ساختار بدن یا عملکرد آن است. تحقیقات نشان میدهند افرادی که دارای سطح پایینی از خود باوری هستند و اغلب نگاه بدبینانهای نسبت به خود و دنیای اطرافشان دارد و نیز به سرعت تحت فشار استرسهای محیطی مستاصل میشوند، آمادگی کامل برای ابتلا به افسردگی دارند. از سوی دیگر تحقیقات سالهای اخیر نشان میدهند که تغییرات فیزیکی در بدن انسان میتواند با تغییرات روحی و روانی نیز همراه باشد. بر این اساس گفته میشود که بیماریهایی از جمله اختلالات مغزی، سکتههای مغزی و حملات قلبی، سرطان، پارکینسون و اختلالات هورمونی میتواند عامل ابتلا به افسردگی شوند که در نتیجه موجب آن میشوند که شخص بیمار، سست و کرخت شده و اقدامی جهت مراقبت از خود در برابر این بیماریها صورت ندهد و بدین ترتیب بهبود شخص همواره به تعویق میافتد.
هرانسانی درمقاطع خاصی از زنـدگی خود به افسردگی دچارمیگردد ...
افـسردگی حالتیست که می تواند افکار، خلق و خو ، احـساسات ، رفـتــار ، سلامتی جسمانی و روحی و بطور کلی تمام جنبه های زندگی فرد را تحـت تاثیر قراردهد. بطور خلاصه علائم و نشانه ها افسردگی عبارتند از: غم و اندوه دائمی ، اضطراب و احساس پوچی ، بی معنا شدن همه چیز و ... احــساس نا امیدی و بدبینی- احساس گناه، احسـاس بی ارزشی و در ماندگی ، احساس تیره بختی و فلاکت* کاهش سطح انرژی و احساس خستگی دائمی و نگران کننده
دشواری در تمرکز، یاد آوری اطلاعات قبلی و تصمیم گیری ، همچنین عدم توانایی در تفکر
بی خوابی و یا افزایش میزان خواب ، اما احساس نامطلوب بودن خواب ، شخص مبتلا اغلب فکر میکند که تمام طول شب را بیدار است ویا مغز او دائما حتی در زمان خواب نیز بیدار است و افکار مختلف او را در تمام طول شب رها نمی کنند
از دست دادن اشتها و کاهش وزن یا برعکس پر خوری و افزایش وزن مفرط
عدم تمایل به ملاقات با دیگران ، یا وحشت از تنها ماندن ، معمولا حضور یافتن در فعالیتهای اجتماعی دشوار و غیر ممکن میگردد و بمرور حتی امکان حضور در میهمانی های خانوادگی هم وجود نخواهد داشت ...
احساس بی ارزش بودن و نا عادلانه بودن زندگی ، احساس شکست ، احساس سربار و زیادی بودن
از دست دادن علاقه و میل به فعالیتهای معمولی در زندگی و یا سرگرمیهایی که در گذشته برای فرد لذت بخش بوده اند
بیقراری و بیتابی ، بیحوصلگی ، زود رنجی و تحریک پذیری بیش از حد و یا کند شدن حرکات و واکنشها و بی تفاوتی مفرط و آزار دهنده کاهش قابل توجه اعتماد بنفس ، سرزنش مدام خود ، نگرانی از گذشته و آینده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
چکیده
افسردگى هر چند که از شایعترین اختلالات روانى انسان است، با این حال شاید بیش از هر اختلال روانى دیگر ناشناخته مانده یا در تشخیص آن اشتباه مىشود. یکى از علل پنهان ماندن و عدم تشخیص افسردگى، در آمیختن آن با غمگینى معمولى است. در زندگى هر کس موقعیتهایى پیش مىآید که خواه ناخواه او را غمگین مىسازد، اما این حالت با آشفتگى واقعى روانى و تقلیل بینش معنوى شخص همراه نیست. برعکس، افسردگى حالتى است که بر کیفیت خلق شخص تاثیر عمیق گذاشته و نحوه ادراک او را از خویش و از محیطش دگرگون مىسازد.
این بیمارى اختصاص به یک طبقه معین اجتماع یا کشور بخصوصى ندارد. علائم زجر دهنده آن را در میان مردم از ثروتمند و فقیر گرفته تا دانشمند و بیسواد و شاه و گدا، زن و مرد و در هر گوشهاى از عالم مىتوان یافت.
مقدمه
افسردگی چیست و به چه صورت در زنان و دختران نمود پیدا می کند؟ افسردگی یک اختلال عاطفی است که در بعد عواطف فرد اختلال ایجاد می کند. افسردگی می تواند هم دلایل بیرونی و محیطی و هم علل ژنی و درونی داشته باشد. به لحاظ ژنی هورمونها تغییراتی در بدن ایجاد می کند.
ما در زبان روزمره، از کلمه افسردگی جهت توصیف ترکیبی از احساسات غمگینی، ناکامی، نا امیدی، و شاید رخوت و بی حالی استفاده کنیم اما زمانی که درمی یابیم پزشکان، روان پزشکان و روان شناسان بالینی این کلمه را به شیوه ای متفاوت به کار می برند، سردرگم می شویم. ازدید آنان، افسردگی یا بیماری افسردگی، حالتی است که به درمان ویژه نیاز دارد. به علت این درهم شدن واژه ها افراد عادی و درمانگرانی که بیماری افسردگی مبتلا نشده اند، احتمالا همدردی و مساعدتی کمتر از آنچه جدی بودن موضوع افسردگی می طلبند، ازخودظاهر می سازند.آنان ممکن است چنین تصور کنند که افراد افسرده تن پرور، خودخواه، یا اهل تمارضند و آنان را با چنین عباراتی نصیحت می کنند : «سعی کن خودت را جمع و جور کنی» یا «خودت را از این حالت خارج کن، به آن بدی هم که فکر می کنی نیست»
افراد مبتلا به خوبی این مسئله را احساس می کنند که دوستان، همکاران و خانواده های آنها نمی توانند مشکل آنها را درک کنند و با آنان همدلی نشان دهند وبا نگرانی از اینکه دیگران آنها را به عنوان فردی متمارض تلقی کنند، ناراحتی شان را دو چندان می سازد.
ضرورتهای تحقیق
تندرستی یکی از نعمتهای بزرگ در زندگی انسان است و نمی توان منکر شد که سلامتی روانی در زمره بالاترین نعمتهاست . و بدیهی است که بیماران روانی مخصوص به یک قشر ویا طبقه خاصی نبوده و تمام طبقات جامعه را شامل می شوند و امکان ابتلا به ناراحتی های روانی برای تمام افراد وجود دارد . از میان اختلالات رفتاری زنان و بیماری آنان لازم است که بیشترین توجه به بیماری افسردگی شود زیرا افسردگی نوعی احساس غم است که اگر درجهت جلوگیری از آن اقدامی نشود به تدریج منجر به گوشه گیری خواهد شد و تقریبا حالت بی تفاوتی به انسان دست می دهد و این زنگ خطر بزرگی است برای زندگی چرا که چنین شخصیتی دچار نوعی کوری می شود و در اثر همین کوری خوبیهای زندگی را نادیده گرفته و فقط بدیها را می بیند واضح است چنین شخصی اکثر اوقات در تنهایی به سر میبرد و هرگز حاضر به رقابت مثبت در هیچ عملی نیست زیرا که خود را شایسته رقابت با دیگران نمی داند و در نتیجه پس از چندی اعتماد به نفس خود را از دست می دهد و مسلم است که نتیجه کارش نه رضایت بخش خواهد بود نه قابل اعتماد . وجود یک بیمار روانی به کار عادی – اقتصادی خانواده لطمه شدید وارد می کند درآمد را کاهش داده و از لحاظ روابط انسانی سایر افراد خانواده را در وضع ناراحت و تاسف باری قرار می دهد . مراقبت و نگهداری بیمار روانی زندگی خانواده را مختل و نشاط و رفاه فردی را از اعضای خانواده سلب می کند . برای سازمان های درمانی – آموزشی – سیاسی – اقتصادی – انتظامی مساله بزرگ و پیچیده ای را ایجاد می کند . به این ترتیب عدم توجه به مسائل عاطفی و روانی زنان – آنها را با مسائل و مشکلات عدیده ای روبرو می کند و آنان را به صورت یک زن دشوار تحویل جامعه می دهد . تراکم مشکلات خطری است که زنان را تهدید می کند و مشکلی که بازشناسی – علت یابی و درمان نشده است با مشکل دیگری پیوند می خورد و ممکن است که در یک دور باطل به پاره ای انحرافات – کمبودها و حتی بزهکاریها در زنان منجر شود .
تعریف مساله
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیریبیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل میشود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام"افسردگی" افزایش خواهد یافت . افسردگی، روح ، جسم ، ذهن و رفتار فرد را درگیر می کند.
افسردگی – زنان – روابط اجتماعی
امکان بروز این بیماری هم درزنان وهم در مردان وجود دارد، اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلامی شوند. در کشور آمریکا در حدود 19 میلیون نفر ( 10/1 بزرگسالان ) مبتلا به افسردگی هستند . پژوهشگران نشان داده اند که شرایط بیولوژیکی و شیوه زندگی، از عوامل روانی – اجتماعی علت ابتلای بیشتر زنان به این بیماریست . از این رو اشاره به دو نکته حائز اهمیت است: 1-هر فردی به دلیل خاص خود ، به این بیماری مبتلا می شود و حتی دو نفر از مبتلایان به دلایل مشابه ، دچار افسردگی نشده اند . 2ـعلائم افسردگی در بیشتر مواقع بروز می کند ، ولی زمانی که شخص،عزیزی را از دست می دهد، احساس اندوه، ناامیدی و کاهش توانایی های روزمره،علائمی عادی به نظر می رسند. همانطور که ذکر شد ، زندگی مملو از فشارهای روانی ، کار زیادوخسته کننده ، بیکاری دراز مدت ، در گیری ها و مشکلات خانوادگی و مالی ، تحریک پذیری فرد را افزایش خواهد داد . از آنجا که میزان تحمل فرد محدود است ، تا نقطه ای خاص می تواند تحریک شده و تجربه های مطلوب را پشت سر بگذارد. اما زمانی که تحریک احساسات ادامه پیدا کند ،ممکن است فرد نتواند مانند روزها یا ماه های قبل زندگی کند و به کار و فعالیتادامه دهد ؛ لذا حالتی گذرا پدید خواهد آمد که گاه به یک بیماری جدید تبدیل خواهد شد .
انواع افسردگی و علائم آن
افسردگی دو نوع است ، یک قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساسغم واندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریک پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان کمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا می شوند . علائم افسردگی عبارتند از: علائم افسردگی 1- شکایات مختلف جسمی و دردهای پراکنده 2- احساس خستگی دائم 3- سوء هاضمه و یبوست 4- اختلالات قاعدگی و جنسی 5-عدم احساس شادی و نشاط 6- لذت نبردن از زندگی 7- زودرنجی 8-از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره 9- کم خوابی و کم اشتهایی و گاهی برعکس 10-از دست دادن قدرت تصمیم گیری 11- احساس بی ارزشی و بی کفایتی 12- اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ 13- اقدام به خودکشی
بررسی علت های افسردگی عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
افسردگی
بیان مساله:
افسردگی می تواند به عنوان یک وضعیت و حالت روانی باشد، که نشانگر آن احساس کسالت، کمبود انرﮊی ، نا امیدی و بی علاقگی است. این پدیده گاه به عنوان یک تجربه و گاه یک نگرش به زندگی محسوب و در شکل حاد آن به عنوان یک بیماری محسوب می شود.
مواجهه با بحران های گوناگون زندگی اعم از بحران های رشدی که بیشتر درونی است و یا بحران های عارضی که جنبه بیرونی دارد و رویارویی با وقایع اطراف و حوادث محیطی مانند سوگ، اندوه، شکست های شغلی، اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی به طور طبیعی می تواند منجر به افسردگی گردد(میچل،به نقل از خواجه پور1369).
از جمله مهترین بحران ها می توان به بحران رشدی بخصوص در مقطع نوجوانی اشاره کرد، نوجوانی مرحله ای است که کودکی با همه وابستگی ها، بی خبری و بی مسولیتی ها پشت سر گذاشته می شود و شخص نگران تغییرات جسمی،فیزیولوﮊیکی و روحی خویش برای کسب هویت می باشد. در این مقطع افسردگی از جمله مسایلی است که گریبان گیر نوجوانان است.
مسلم است اگر برای رفع افسردگی در این دوره که گاه به وخامت می گراید چاره ای اندیشیده نشود، خطراتی همچون خودکشی را به دنبال خواهد داشت.((در میان افرادی که دست به خودکشی می زنند، تعداد نوجوانان افسرده بیشتر از سایرین است. از مهم ترین مقدمات خودکشی، افسردگی است و در مجموعه ای از خود کشی های موفق 72 در صد آن هابه علت افسردگی بوده است)) (اخوت،1362، ص 143).
در این پژوهش تاکید بر قشر عظیمی از اجتماع یعنی نوجوانان است که آینده یک نظام را تعیین می کنند و لذا پرداختن به مسایل و مشکلات آنها در واقع دادن اعتبار و ارزش به آنها و برنامه ریزی و سرمایه گذاری برای پیشرفت جامعه خواهد بود.
واسیت (1998) در پژوهش خود نتیجه گرفت که وجود افسردگی در دانش آموزان دبیرستانی موجب کم شدن رغبت و انگیزه به فراگیری تحصبلات بالاتر و ورد به دانشگاه می شود. حبیبی نیا(1375)نیز بین عدم موفقیت تحصیلی و میزان افسردگی رابطه معنا دار پیدا کرده است.
این روز ها در جریان تعلیم و تربیت در آموزشگاه ها شاهد آن هستیم که تعداد یاز دانش آموزان دارای حالتی از قبیل اضطراب،باس و نا امیدی، عدم اعتماد به نفس، بی تفاوتی و بی حوصلگی، غم و اندوه و ... هستتند. البته این نشانه ها دلیل قطعی افسردگی نیست ولی مجموع چند نشانه به ما هشدار می دهد که شخص به کمک نیاز دارد.
دبیرذستان دخترانه ادب داران میزان شیوع افسردگی در بین دانش آموزان دوره متوسطه در پرده ابهام است. اختلال افسردگی علاوه بر رفتار افراد بر جنبه های مختلف اجتماعی، اخلاقی و... تاثیر می گذارد. هم چنین با توجه به نتایج تحقیقات قبلی میزان افسردگی دانش آموزان در موقیت های مختلف تحصیلی از جمله رشتته تحصیلی با سایرین متفاوت می باشد لذا محقق در صدد است که با انجام تحقیق حاضر میزان افسردگی دانش آموزان دبیرستان دخترانه ادب داران در پایه اول عمومی و شاخه نظری(رشته های ریاضی فیزیک، علوم تجربی و ادبیات و علوم انسانی ) را با معیار طبقه بندی تست افسردگی بک اندازه گیری نموده و پس از آن رابطه ی با وضعیت تحصیلی را تعیین نماید.
اهمیت و ضرورت موضوع:
توجه به مسایل ومشکلات دانش آموزان و مراقبت های مربوط به بهداشت روانی و تعلیم و تربیت آنان بسیار ارزشمن د و حیاتبخش خواهد بود. طبیعی است که هر گاه برنامه ریزی ها و اقدامات لازم در زمینه رفع اختلالات روانی و فکر از جمله افسردگی دانش آموزان صورت گیرد شاهد تحولات عظیمی در بهبود زندگی، پیشرفت تحصیلی، کسب سعادت و تحقق کرامت و ارزش والای آنها خواهیم بود و غفلت دراین امر خسارات جبران ناپذبری برای جامعه به بار خواهد آورد. از آنجا که در آموزش و پرورش دانش آموزان نقش اول و مرکزیت برنامه ریزی ها را به خود اختصاص داد ه اند و کلیه فعالیت های آموزشی و پرورشی برای آنان می باشد، در صورتی که آنان اغز فعالیت های مدرسه و مربیان بهره مند نشوند آموزش و پرورش به اهداف خود نرسیده است.
نتایج تحقیق حاضر به گروه های مختلفی از جمله مربیان، معلمان ،دست اندر کاران آموزش و پرورش و همچنین اولیاء دانش آموزان کمک خواهد کرد که:
1- به این شناخت و آگاهی دست یابند که تا چه اندازه دانش آموزان دبیرستان ادب به افسردگی مبتلا هستند؟
2- آیا بین میزان افسردگی و وضعیت تحصبلی دانش آموزان رابطه ای وجود دارد؟
این آگاهی ایجاب می نماید که بعد از شناسایی مشکل در جهت رفع آن اقدام نماید تا از این طریق با داشتن دانش آموزانی شاداب وامید وار در جهت ارتقاء کیفیت آموزشی قدم برداشته، مانع افت تحصیلی گردد و گامی در جهت تحقق اهداف بلند مدت آموزش و پرورش برداشته شود.
اهداف پژوهش:
اهداف کلی در این تحقیق عبارتنداز: 1- بررسی میزان افسردگی دانش آموزان دبیرستان دخترانه ادب داران 2- تعیین رابطه افسردگی با وضعیت تحصیلی در دانش آموزان دبیرستان دخترانه ادب
اهداف ویزه تحقیق:
.بررسی میزان افسردگی دانش آموزان پایه اول دبیرستان دخترانه ادب شهرستان داران در سال تحصیلی 84-83
2. بررسی میزان افسردگی دانش آموزان پایه دوم و سوم رشته ریاضی فیزیک دبیرستان دخترانه ادب شهرستان داران در سال تحصیلی 84-83
3. بررسی میزان افسردگی دانش آموزان پایه دوم و سوم رشته علوم تجربی دبیرستان دخترانه ادب شهرستان داران در سال تحصیلی 84-83
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 106
چکیده تحقیق :
هدف از این تحقیق آن است که به این پرسش پاسخی داده شود : که آیا بین مردان بازنشسته و شاغل تفاوتی در میزان افسردگی دیده می شود یا خیر ؟
فرضیه تحقیق :
به این صورت مطرح شده است : میزان افسردگی در مردان بازنشسته ،از میزان افسردگی در مردان شاغل ، بیشتر است .
جامعه آماری در مورد پژوهش عبارت است :
از تحقیق روی 60 نفر (30 نفر شاغل و 30 نفر بازنشسته) که با استفاده از روش نمونه گیری که در دسترس است ، این انتخاب صورت گرفته است که در شهر نظرآباد زندگی می کنند . برای اندازه گیری میزان افسردگی ، افراد مورد مطالعه از آزمون یک استفاده شده است . برای تجزیه و تحلیل از فرمول t استفاده شد ، که معنی دار بودن تفاوت افسردگی دو گروه مورد بررسی قرار گیرد .
نتیجه بدست آنده از فرمول t ، فرضیه تحقیق را تایید کرد و نتیجه گرفته شد ، که میزان افسردگی در مردان بازنشسته ، به علت بیکاری بیشتر از افراد شاغل است .
مقدمه :
پیری روز به روز مسئله بزرگی در کشورهای در حال پیشرفت و پیشرفته می شود . بخصوص افراد پیرو طرز زندگی آنان اکثراً مسائل روانی ، اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی پیش می آوردند .
دوران پیری از نظر بهداشت روانی بسیار حائز اهمیت است و از نظر پیشگیری باید بخاطر داشت که معمول ترین بیماری های روانی در افراد پیر عبارتند از : پسیکوزهای پیری ، اختلالات روانی ناشی از اختلالات عروقی ، کمبود اکسیژن و از بین رفتن فعالیت های عادی در مغز که با کم شدن روابط اجتماعی ، از دست دادن مسئولیت ، تربیت دختران و پسران ، ازدواج وجدان شدن آنها ، بازنشسته شدن و از دست دادن نزدیکان و اطرافیان توأم می گردد .
همچنین بروز بعضی از اختلالات روانی ، رفتاری ، شخصیتی ، حافظه و عدم قدرت زندگی به تنهایی ، احتیاج به حمایت دیگران و نظایر آن باعث شده است که پیران را جزء بیماران روانی قلمداد و آنان را در بیمارستان روانی بستری نمایند .
با وجودی که به عقیده بعضی ، مشکلات افراد مسن در نتیجه از بین رفتن اعمال طبیعی و عادی نسج و مغز است . ولی از دست دادن اعتماد به نفس ، ارتباط اجتماعی، مشکلات شغلی و حتی افراد خانواده یا فامیل مهمترین عامل هستند . شخص مسن اکثراً متوجه درون خود می شود و افسرده می گردد ، و دچار هذیان درباره کار دستگاههای گوارش می گردد .
احساس تنهایی می کند ، علاقه و خبرگی خود را کم کم از دست می دهد و در یک دایره معیوب قرار می گیرد ، که همان عوارض پیری است . خودکشی در پیران اکثراً گول زننده و با روشهای خطرناک انجام می گیرد . در 80 درصد موارد ، بعلت افسردگی و در بقیه موارد بعلت ابتلاء به بیماری های غیر قابل علاج ، مسئله اقتصادی، تنهایی و غیره می باشد .