لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .docx :
مقدمه
امیین جمع امی، به معنای درس ناخوانده، مکتب ندیده و بیسواد ذکر شده است. در آیات قرآن مجید این کلمه چهاربار به صورت جمع امیین و دو بار به صورت (=امی) و صفت برای پیامبر مقدس اسلام استعلام شده است. لذا در ابتدا لازم است قدری درباره واژه امی و مفهوم آن دقت و تأمل به عمل آید.
درباره واژه امی هم از نظر ریشهیابی و هم از نظر معنی و مفهوم آن اختلاف نظر وجود دارد:
1- عده گفتهاند: امی منسوب به ام(مادر) است.
2- عده دیگر عقیده دارند که امی منسوب به امالقری (مکه) است
3- دسته سوم اظهار داشتهآند که امی منسوب به امت است.
اما خود واژه ام گفته شده است از ریشه امم به معنای والده و اصل آن امه بوده است که جمع آن برای انسان امهات و برای بهایم امات استعمال میشود، در آیات شریفه قرآن مجید هم بیش از سی مورد کلمه: ام، امهات، امالقری و امالکتاب به کار رفته است که:
بیست و پنج مورد آن درباره مادر صلبی و حقیقی استعمال شده است. پنج بار به صورت مرکب: ام القری و ام الکتاب به کار رفته است. یک بار به معنای جایگاه «و ام هاویه» به کار رفته است. یک بار در مورد زنان پیامبر (ص) آمده است که به عنوان مادران مؤمنین معرفی شدهاند.
و یک بار هم به معنای مرکز استعمال شده است آن جای که سخن از هلاکت دسته جمعی مطرح میشود قرآن میگوید:
«و ما کان ربک مهلک القری حتی بیعث فی امها رسولاً یتلوا علیهم آیاتنا»
یعنی:
«پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمیکرد، تا این که در کانون آنها پیامبری مبعوث کند که آیات ما را بر آنان بخواند»
در مقردات راغب اصفهانی ذیل واژه الام این گونه میخوانیم که:
«الام بازاء الاب و هی الوالده القربیه اللتی ولدته و البعیده اللتی ولدت من ولدته و لهذا قیل لحواء هی امنا و ان کان بیننا و بینها وسائط و یقال لکل ما کان اصلاً لوجود شیء او تربیته او اصلاحه او مبدثه»
یعنی:
«مادر در برابر پدر است و به کسی که انسان را مستقیماً و بدون واسطه به دنیا میآورد و یا به مادر بزرگ که مادر انسان را به دنیا میآورد گفته میشود لذا حواء را مادر همه انسانها میگویند با این که بین او و بقیه انسانها فاصلههای زیادی قرار دارد در واقع به هر چیزی که منشاء پیدایش و وجود و یا تربیت وا اصلاح چیزی دیگری شود، مادر اطلاق میگردد.»
با توجه به معنای که اهل لغت برای کلمه ام ذکر کردهاند میشود گفت که : امی به کسی و یا چیزی گفته میشود که منسوب به اصل خود شود و این اصل یک وقت مادر واقعی و صلیبی انسان است. زمانی اصل خلقت و سرشت انسان موردنظر قرار میگیرد و گاهی هم جای و مکان و مرکز که انسان در آن جا به دنیا آمده است در نظر گرفته میشود لذا خلیل گوید:
«کل شیء ضم الیه سایر مابلیه بسمی اما»
و اگر در سوره مبارکه الزخرف میخوانیم«وانه فی ام الکتاب» «ای اللوح المحفوظ» برای این است که العلوم کلها منسوبه الیه و متولده منه و اگر به فاتحه الکتاب، ام الکتاب گفته میشود برای این است که الکونها مبدأ الکتاب و اگر به مکه ام القوی اطلاق میشود. لتذرام القری و من حولها برای روایت است که ان الدنیا دحیث من تحتها یا برای این است که مکه مرکزی است برای اطراف و اکناف آن، پس امی یعنی کسی به اصل و ریشه خود نسب داده شود.
مفهوم واژه امی
مرحوم راغب اصفهانی در کتاب وزین مفردات خود برای واژه امی این گونه تعریف میآورد که:«هو الذی لایکتب و الا بقوأمن کتاب» و علیه حمل»
هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم
مرحوم دهخدا در لغتنامه خود به نقل از غیاث الغات میگوید:
«امی: کسی که پدرش در ایام طفلی او بمیرد و از تربیت پدر مرحود باشد و در کنف مادر و یا دایه پرورش یابد و از جهت علم نوشتن و خواندن او را حاصل نشود و مجازاً به معنی هر آن کسی که نوشتن و خواندن نداند اگر چه بیش پدر جوان شده باشد»
و نیز از ناظم الطبا نقل میکنند که :
«امی کسی است که بر اصل خلقت خود بود و کتاب و حساب نیاموخته باشد»
پس امی یعنی کسی که خواندن و نوشتن را نیاموخته باشد، آنگاه اگر منسوب به ام=مادر شود مهربانی مادر باعث شده است که ان نزد معلم نرود و خواندن و نوشتن را فرا نگیرد و اگر منسوب به امت شود برای این است که بر اصل خلقت و سرشت اولیه خود باقی است و اگر منسوب به ام القوی باشد به لحاظ این است که اکثریت مردم درس نخوانده و استاد ندیده است .
پیامبر امی
بعد از توضیحات که درباره واژه امی و معنی آن داده شد، بحث جنجالی که همواره ذهن و ضمیر محققان اسلامی و نویسندگان متون تاریخی را به خود معطوف داشته است مطرح میگردد که :آیا پیامبر اسلام که قرآن او را به حیث یک فرد امی معرفی میکند، قدرت و توانایی خواندن و نوشتن را داشته است یانه؟ در صورت که جواب مثبت باشد آیا دلیل متقن که ثابت کند پیامبر اسلام که خاتم پیامبران است، دین و شریعتش دین جاوید و جهانی است و نزول وحی بعد از نام خداوند، طبق قول مشهور با کلمه اقرء شروع میشود خودش قدرت و توانایی خواندن و نوشتن را داشته است یا نه؟
در جواب این سؤال بین علما و دانشمندان اسلامی اختلاف نظر وجود دارد، ولی در این که: پیامبر گرامی اسلام هرگز مدرسهای را ندیده و نزد هیچ استادی زانو نزده است کمترین تردیدی وجود ندارد و این مطلبی است که حتی محققین غیر مسلمان نیز به آن تصریح دارند من باب نمونه کارلیل در کتاب الابطال خود میگوید:
«یک چیز را نباید فراموش کنیم و آن این که: محمد هیچ استادی نیاموخته است. صنعت خط تازه در میان عرب پیدا شده بود و به عقیدهای من حقیقت این است که محمد با خط و خواندن آشنا نبود جز زندگی صحرا چیزی نیاموخته بود»
دانشمند معروف ویل دورانت نیز گوید:
«ظاهراً هیچ کس در این فکر نبود که وی را نوشتن و خواندن آموزد در آن موقع نوشتن و خواندن به نظر عربان اهمیتی نداشت به همین جهت در قبیله قریش بیش از هفده تن خواندن و نوشتن نمیدانستند معلوم نیست که محمد شخصا چیزی نوشته باشد، معذلک معروفترین و بلیغترین کتاب زبان عربی به زبان وی جاری شد و دقایق امور را بهتر از مردم تعلیم داده شناخت»
جان دیون پورت نیز در کتاب خود مینویسد:
«درباره تحصیل و آموزش آن طوری که در جهان معمول است همه معتقدند که محمد تحصیل نکرده است و جز آنچه در میان قبیلهاش معمول رایج بوده چیزی را نیاموخته است»
از منظر عقل
اصولا قبل از بعثت رسول گرامی آن طوری که از کتب تاریخی استفاده میشود در بین مردم حجاز، هنر و صنعت خواندن و نوشتن رواج نداشت، عدهای محدود و انگشتشماری بودند که خواندن و نوشتن را