لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
نقش دین ، دینداری و انتظار در کاهش ناهنجاریهای اجتماعی
پس هر یک از شما باید کاری کنید تا به محبت و دوستی ما نزدیک شوید.وظیفه منتظران، پیوند دادن و آشنا کردن مردم با امام زمان(عج) و گوشزد کردن دوستی و محبت حضرت به آنان است تا خود را در جهت پیوند معنوی با امام زمان(عج)، متعهد و پایبند به هنجارهای دینی گردانند و از هنجارشکنی و کجروی دست بردارند. منتظر واقعی کسی است که به خود سازی بپردازد، معارف، ارزشها و محبت آنان را نشر دهد و به دیگران بیاموزد تا مکتب اهلبیت: احیا شود:امام صادق(ع)میفرماید:رحم الله عبداً اجترّ مودّة الناس إلینا، فحدّثهم بما یعرفون و ترک ما ینکرون؛[51]خداوند رحمت کند بندهای را که مودت مردم را به سوی ما کشاند و به آنچه میشناسند با آنان سخن بگوید و آنچه را منکرند واگذارد.بنابراین، منتظران براساس شفقت بر همنوعان، احسان به خَلق و مهرورزی و رعایت قوانین اجتماعی، به وحدت انسانی در سطح جهانی با همنوعان میاندیشند آنان تکیهگاه مردمند و دیگران به ایشان امیدوارند. مردم برای حل معضلات فردی و اجتماعی خویش، به منتظران، چشم امید دارند و به آنان اعتماد میکنند. امام عسکری7 میفرماید:أولی الناس بالمحبّة منهم من أمّلوه؛[52]سزاوارترین شخص به دوستی کسی است که مردم به او امید دارند.نظریه بریتویت در کنترل اجتماعی، شرمندهسازی کجروان بود. به اعتقاد او، با شرمندهسازی متخلف، میتوان ناهنجاری را کنترل کرد.[53] در راهکار انتظار که مبتنی بر عزت و کرامت انسانی است، حتی هنجارشکنان نیز شرمنده نمیشوند، بلکه در دریای کرم و مهر مهدوی، با رغبت و ارادة خویش، از هنجارشکنی و کجروی، دست بر میدارند و با مهرورزی و حمایت عاطفی و امید به زندگی سالم، در پرتو فرهنگ انتظار، به گروه منتظران میپیوندند. همچنین برای ارزشهای متعال جامعه مهدوی، ارزش قائل میشوند و نه تنها هنجارهای مؤمنان را نادیده نمیگیرند، بلکه با فراگیری هنجارها، برای نهادینه کردن آنها در جامعه میکوشند.
2. انتظار و کنترل اجتماعیکنترل اجتماعی، سبب میشود فرد به واسطه تعلق به گروههای اجتماعی، و از ارزشهای آنها پیروی کند.[54] کنترل اجتماعی، ادامه فرآیند جامعهپذیری است. جامعهپذیری، همنوایی داوطلبانه و اختیاری به شمار میآید. وقتی همنوایی صورت نگیرد، مکانیسمهای کنترل اجتماعی برای انتقال و تحمیل و اجرای هنجارها و انتظارات اجتماعی به کار میروند. در واقع، در جامعهپذیری، ارزشها و هنجارهای اجتماعی به فرد آموخته میشود و سپس رفتار او به وسیله «کنترل اجتماعی» زیر نظارت قرار میگیرد.[55]مکانیسمهای مختلفی برای تنظیم رفتارهای مقبول و جلوگیری از بینظمی در جوامع وجود دارد که عبارتند از:ـ مکانیسمهای رسمی:[56] مبتنی بر عنصر حقوقی و قانونی کنترل اجتماعی است که سرپیچی از آنها کیفر به دنبال دارد.ـ مکانیسمهای غیر رسمی:[57] در عرصه رویارویی اجتماعی اعضای جامعه و در خانواده، مدرسه، محل کار و ... تحقق مییابد؛ در این حالت حفظ آبرو و ترس از بیآبرویی یا بیاحترامی، فرد را از هنجارشکنی باز میدارد.[58] مکانیسمهای غیررسمی عبارتند از:الف) بیرونی و درونی (وجدانی)؛ب) ارزشی، عاطفی، اقتصادی؛ج) انتظامی، ارشادی.[59]در همه جوامع انسانی، نوعی کنترل اجتماعی مبتنی بر هنجارهای مقبول و سنتهای متداول بر چارچوب رفتارهای اجتماعی مردم نظارت میکند و گرچه همنوایان را تشویق میکند، بیشتر بر تنبیه هنجارشکنان و مخالفان تأکید میورزد.[60]هرشی یکی از مهمترین نظریهپردازان کنترل اجتماعی است که علت ناهنجاری را سست شدن رابطه فرد با جامعه میداند.[61]«دین» به طور عام و «انتظار فرج» به طور خاص، ارزشهای خود را به مردم عرضه میکند تا به صورت هنجار درآید و از طریق تقویت آنها، نقش خود را در کنترل رفتار افراد به شکل مؤثری ایفا کند.
انتظار فرج، یکی از مهمترین ابزارهای کنترل اجتماعی غیررسمی است؛ چون مؤمنان براساس آن، همواره خود را در محضر حضرت ولیعصر(عج) میبینند و تردید ندارند که امام، شاهد و ناظر ایشان است.حضرت مهدی(عج) میفرماید:فإنّا یحیط علمنا بأنبائکم ولا یعزب عنّا شیء من أخبارکم؛[62]ما بر اخبار و احوالتان آگاهیم و هیچ چیزی از اوضاع شما بر ما پوشیده نیست.تمام همت منتظران، انجام دادن وظایفی است که در برابر آن حضرت بر عهده دارند. مولیالموحدین، حضرت علی7 میفرماید:إن غاب عن الناس شخصه فی حال هدایتهم، فإنّ علمه و آدابه فی قلوب المؤمنین مثبتة، فهم بها عاملون؛[63]اگر شخص او [ولیعصر(عج)] از مردم در حال صلح و متارکه با مخالفان، غایب ماند، به راستی که علم و آداب او در دلهای مؤمنان ثبت است که به آن عمل میکنند.منتظران واقعی معتقدند «حضرت بقیهالله، شاهد و ناظر است»[64] و آنان را برای ایفای نقش خویش در جامعه و انجام دادن رسالت امر به معروف و نهی از منکر آماده میکند.[65]در جامعهای که «فرهنگ انتظار» در آن رواج داشته باشد و به درستی نهادینه شود، افراد در برابر سرنوشت همدیگر احساس مسئولیت میکنند و مسئولیتپذیری، وظیفهای دینی تلقی میگردد. امام صادق(ع)میفرماید:یجب للمؤمن علی المؤمن النصیحة؛[66]نصیحت کردن مؤمن، بر مؤمن [دیگر]، واجب است.امام باقر(ع)در اهمیت امر به معروف میفرماید:إنّ الأمر بالمعروف و النهی عن المنکر سبیل الأنبیاء و منهاج الصلحاء فریضة عظیمة بها تقام الفرائض وتأمن المذاهب و تحلّ المکاسب و ترّد المظالم و تعمر الأرض و ینتصف من الأعداء و یستقیم الأمر؛[67]بیتردید، امر به معروف و نهی از منکر، طریق انبیا و صالحان و وظیفهای سترگ و عظیم است و دیگر واجبات دینی به واسطه آن انجام میپذیرد؛ راهها به وسیله آن امنیت مییابد و درآمدها (کسبها) به واسطه آن مشروع و حلال میشوند و مظالم دفع میگردند و زمین، آباد میشود و از دشمنان انتقام گرفته میشود و امور سامان مییابد.
تسلیم بودن، کنارهگیری و بیاعتنایی در برابر تباهی و فساد اجتماعی، با فلسفه انتظار سازگاری ندارد؛[68] چون همه، روزی اعمال خود را میبینند و خود را در محضر خدا میدانند:gوَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَf.[69]منتظران چون خود را در برابر سرنوشت جامعه، مسئول میدانند، پیوند افراد با آرمانهای متعالی را مستحکم میکنند تا از گسستن و سست شدن پیوند افراد با جامعه و شکلگیری ناهنجاری جلوگیری کنند.آنان نه تنها براساس احساس نظارت ولیعصر(عج)، به اصلاح خویش مشغولند، بلکه در راه اصلاح دیگران نیز تلاش میکنند. این برنامه، فردی نیست بلکه تمام عناصر تحول، باید در آن شرکت جویند و کار به صورت دسته جمعی و همگانی باشد. عمق و وسعت این همآهنگی، باید به عظمت همان برنامه انقلاب جهانی باشد که انتظار آن را دارند. بنابراین، هیچ فردی نباید از حال دیگران غافل بماند، بلکه موظف است هرگونه ضعف و کاستی را در همه جا اصلاح کند و با ترمیم هر موضع آسیبپذیری، و هر ناتوانی را تقویت کند.[70]
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 103
سرآغاز
اگر نگاهی دقیق و جامع به مکتب اسلام داشته باشیم ، به اهمیت سه رکن از ارکان و پایه های مکتب می رسیم یعنی سه موضوع غدیر ، عاشوراء و انتظار م جدا کنیم ، دیگر از اسلام چیزی باقی نمی ماند و همین است که بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران فرمودند : محرّم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است .
به راستی که در غدیر ، امامت شیعه رقم خورده است و در عاشوراء قیام شیعه در برابر ظلم ها به وقوع پیوسته است و با انتظار ، منتظر قیام دیگری در برابر تمام یزیدیانِ شرق و غرب هستیم و منتظر نجات نسل آدمی و تمام هستی از غربت دوری امام و رهبر آگاه و آزاد خویش ، مهدی فاطمه .
غدیر سرآغاز زعامت ، ولایت و حکومت امام معصوم است تا انسانها را به سر منزل مقصود هدایت کند ولی با خیانت مسلمان مآب های صدر اسلام ، حق زعامت امام معصوم ، غصب گردید تا آنجا که مقام امامت را در عاشورائی خونین ، با همراهان خویش ، به شهادت رساندند... راستی که اگر حقّ علی را نمی گرفتند ، چگونه جرأت می کردند که حسین و یارانش را آنگونه شهید کنند...
امروز و اما ، امروز منتظر عاشورائی دیگر هستیم آن هم به رهبری فرزند حسین - عَلَیْه السَّلام- مهدی فاطمه ، تا غدیر را به جایگاه خویش برگردانیم و آن پیمان صادقانه را ببندیم......
راستی که عاشوراء انتظاری محقق شده است و انتظار عاشورائیست محقق نشده برای پیوندی دوباره با غدیر ...
امام باقر- عَلَیْه السَّلام- فرمودند :
قائم ... روز عاشوراء ، روزی که حسین در آن روز به شهادت رسیده ، خروج می کند. 1
و باز در روایت آمده که:
حضرت مهدی- عَلَیْه السَّلام- بعد از ظهور ، انتقام غصب جایگاه امامت و ظلمی که به اهل بیت رسول خدا - صَلَی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم- شد ، را می گیرند 2 و چه مرتبط است آن خروج در روز عاشورا و این انتقام با عاشورا و غدیر و چه زیباست انتظار ظهور حجت خدا...
اما در زمینه سازی ظهور حضرت چه افرادی ، نقش مهمّی را ایفا می کنند؟ با بررسی بعضی از روایات انتظار ، به این نتیجه می رسیم که توجه و اعتماد اولیاء دین از میان ملت ها به ملت و کارگزاران شیعة ایرانی متمرکز شده است ، چنانکه می خوانیم که :
بحار الانوار ، ج 95 ، ص 190 .
همان ، ج 53 ، ص 14 ، حدیث مفصّل مفضل بن عمر
« اشعث بن قیس از سران منافقین ، روزی در حالی که جماعت ایرانیان ، به دور حضرت علی- عَلَیْه السَّلام- حلقه زده بودند ، با شکستن جماعت ، خود را به ایشان رسانید و گفت: این سرخ رویان که اطراف شما را گرفته اند و نزدیک شما نشسته اند ، بر ما چیره شده اند . حضرت سکوت کرده و سر به زیر افکنند. در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
انتظار بشر از دین
آیا باید پرسید: “انتظار بشر از دین چیست؟” یا: “انتظار دین از بشر چیست؟” چرا؟
استاد ملکیان دو پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” و “انتظار دین از بشر چیست؟” مانعةالجمع نیستند، تا سؤال کنیم که کدامیک از آن دو را باید پرسید .هر دو پرسش پرسیدنیاند و میتوان آنها را با هم پرسید.
در همین جا و قبل از این که به جواب سایر سؤالات بپردازم، تذکار این نکته را لازم میبینم که، با توجه به این که همه سؤالات دوازدهگانه شما حول محور “دین” میچرخد، ضرورت دارد که مراد از لفظ “دین” را تعیین کنیم .قصد ندارم که دین را تعریف کنم، که، از سویی، کاری است بسیار دشوار، بل مُحال، و، از سوی دیگر، کاری است غیرضروری، بیفایده، و حتی بیمعنا .اما عدول از تعریف دین، هر وجهی داشته باشد، به هیچ روی، ما را مُجاز نمیدارد که مراد خود را از لفظ “دین” تعیین نکنیم؛ چرا که این کار دوم، یعنی تعیین مراد، اگر صورت نپذیرد گفتوگو و دادوستد فکری ما در فضایی غبارآلود و مِهگرفته انجام میگیرد، که در آن نه هیچ اختلافِنظرِ ظاهریای دلالت بر اختلافنظرِ واقعی دارد و نه هیچ اتفاقنظرِ ظاهریای دال بر اتفاقنظرِ واقعی است؛ یعنی اصلاً گفتوگو و دادوستدی در میان نیست.
مراد من از “دین”، در جوابهایی که به سؤالات شما میدهم، مجموعه تعالیم و احکامی است که، بنا بر ادعایِ آورنده آن احکام و تعالیم و پیروان او، حاصل ذهن بشر نیست، بلکه، برعکس، دارای منشأ الهی است، خواه وَحیانی باشد (مانند اسلام) و خواه عرفانی (مانند آیین بودا) .بدین قرار، فیالمثل، کمونیزم، لیبرالیزم، و امانیزم که گاهی “دین” خوانده میشوند، با توجه به خاستگاه و گرایشهایشان و این که چیزی بیش از دستاورد فکر بشر نیستند، در مواضعه و اصطلاح ما “دین” نامیده نمیشوند (و البته این امر هیچ چیزی را، در عالم واقع، اثبات یا نفی نمیکند؛ زیرا قراردادهای زبانی نفیاً و اثباتاً به عالم واقع کاری ندارند.) اگر “دین” را به این معنا اخذ کنیم ادیان بزرگ روزگار ما عبارتند از: اسلام، مسیحیت، دین یهود، آیین هندو، آیین بودا، آیین دائو، شینتو، و زرتشتیگری؛ و میتوان گفت که در این سؤال و جوابها بیشتر به این هشت دین ناظریم.
آیا معتقدان به حقانیت متون مقدس دینی میتوانند جواب سؤالِ “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدسِ دینی خود طلب کنند یا باید پاسخ را از غیر این طریق بجویند؟ چرا؟ اگر به غیر متون مقدس رجوع باید کرد آن غیر چیست؟
به نظر میرسد که معتقدان به حقانیتِ متونِ مقدسِ دینی نمیتوانند جواب سؤال “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدس دینیِ خود طلب کنند؛ زیرا، به نحوِ پَسین و از طریق رجوع به متونِ مقدسِ ادیانِ مختلف، میدانیم که جواب این سؤال در هیچیک از آن متون نیامده است .وانگهی، حتی اگر جواب سؤال مذکور در متن مقدس دینیای هم آمده بود، باز آدمیان میبایست صحت و سقم آن جواب را با خویشتننگری و درونبینی معلوم میداشتند و، در این صورت، در واقع جواب را از خود طلب میکردند .ظاهراً باید پاسخ را از غیرِ طریقِ رجوع به متونِ مقدسِ جُست و یافت؛ و آن غیر هم، چنانکه به اشارت گذشت، خویشتننگری و درونبینی است: یکایک متدینان باید به خود رجوع کنند و دریابند که از تدین خود، یعنی از التزام همه جانبه به دین خود، انتظار و توقع حصول چه مطلوبی را دارند .البته از این که جواب سؤال مذکور را باید با خویشتننگری و درونبینی دریافت لزوماً استنتاج نمیشود که انتظار بشر از دین امری است خصوصی، بدین معنا که در آن جایی برای حجت و دلیل و نیز رد و تکذیب نیست، بلکه کاملاً امکان دارد که مشاهدات و گردآوری آمارها نشان دهد که همه یا اکثریت قریب به اتفاق یا بیشتر متدینان یا انسانها چشمداشتشان از دین امر واحدی است (که فعلاً با تعیین آن امر واحد کاری نداریم).
بلی، سؤال دیگری میتوان کرد، و آن این که: آیا نمیتوان با رجوع به متون مقدس پاسخ این پرسش را یافت که: “انتظار بشر از دین چه باید باشد؟” به تعبیر دیگر، اگر متون مقدس انتظار بشر از دین را گزارش نمیکنند، لااقل، به اصلاح و تصحیح آن نمیپردازند؟ و باز، به تعبیر سوم، آیا متون مقدس بیان نمیکنند که چه انتظاراتی از دین داشتن بجاست و چه انتظاراتی نابجا؟ بعید نیست که جواب این سؤال مثبت باشد، یعنی متون مقدس بیان کرده باشند که دین فقط چه انتظار یا انتظاراتی را برآورده میکند یا، به عبارت دیگر، چه وعده یا وعدههایی میدهد و، به عبارتی که اندکی مسامحهآمیز است، چه کارکرد یا کارکردهایی برای خود قائل است .اما اگر هم چنین باشد، باز، باید دانست که در صورتی بشر به دین اقبال میکند که وعدهای که دین میدهد در جای دیگری، به نحو بهتر یا لااقل به همان نحو، انجاز نشود.
آیا یافتن پاسخی برای پرسشِ “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی دارد یا نتیجه نظری هم دارد؟ فیالمثل آیا در فهم متون مقدس هم تأثیری دارد یا نه؟ اگر بلی، چگونه؟
یافتن پاسخی برای پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی ندارد، بلکه نتیجه نظری هم دارد و، فیالمثل، در فهم متون مقدس هم مؤثر است .اگر فهم احکام و تعالیم مندرج در متون مقدس را به معنای عام آن بگیریم که شامل علم به معنای احکام و تعالیم، علم به اهمیت نسبی هر یک از احکام و تعالیم در قیاس با سایر احکام و تعالیم، علم به علت و جهت (یا فلسفه وجودی) آنها، و تفسیر آنها بشود، با اندک تأمل، میتوان دریافت که انتظار هر فرد از دین در فهمی که وی از متون مقدس میتواند داشت تأثیر تام و قاطع دارد .البته نه به این معنا که هیچ گزارة دینی و مذهبیای نیست اِلا این که انتظار از دین در فهم آن اثر دارد؛ اما، به صورت موجبهای جزئیه، میتوان گفت که فهم بسیاری از گزارههای دینی و مذهبی بر تعیین انتظار از دین توقف دارد.
به نظر شما، انتظار ما انسانها از دین چیست؟
ما انسانها، در طی زندگی اینجهانی و دنیوی، همواره، خود را در اوضاع و احوالی نامطلوب مییابیم .این زندگی آگنده است از دردها و رنجهای جسمانی، روحی، فردی، و جمعی؛ و این واقعیت با چنان وضوح و بداهتی مشهود و معلومِ یکایکِ ما انسانهاست که کسی در آن چون و چرا ندارد و، در نتیجه، کسی هم خود را محتاج اقامه حجت و دلیل بر آن نمیبیند و حتی میتوان گفت که هر گونه شرح و بسط و تفصیل و اطناب در باب آن نه فقط چیزی بر معلومات مخاطب نمیافزاید بلکه از شدتِ وضوح و ظهورِ این واقعیت همیشگی و همهجایی و همگانی میکاهد. امورِ واقعِ دردانگیز و رنجآور را میتوان به دو گروه تقسیم کرد: یکی آن گروه از امور واقع دردانگیز و رنجآور که تغییرپذیر و، به تعبیری، قابلِ اِمحاءاند، و دیگری آن گروه که چنین نیستند .این که هر امر واقع دردانگیز و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
انتظار بشر از دین
آیا باید پرسید: “انتظار بشر از دین چیست؟” یا: “انتظار دین از بشر چیست؟” چرا؟
استاد ملکیان دو پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” و “انتظار دین از بشر چیست؟” مانعةالجمع نیستند، تا سؤال کنیم که کدامیک از آن دو را باید پرسید .هر دو پرسش پرسیدنیاند و میتوان آنها را با هم پرسید.
در همین جا و قبل از این که به جواب سایر سؤالات بپردازم، تذکار این نکته را لازم میبینم که، با توجه به این که همه سؤالات دوازدهگانه شما حول محور “دین” میچرخد، ضرورت دارد که مراد از لفظ “دین” را تعیین کنیم .قصد ندارم که دین را تعریف کنم، که، از سویی، کاری است بسیار دشوار، بل مُحال، و، از سوی دیگر، کاری است غیرضروری، بیفایده، و حتی بیمعنا .اما عدول از تعریف دین، هر وجهی داشته باشد، به هیچ روی، ما را مُجاز نمیدارد که مراد خود را از لفظ “دین” تعیین نکنیم؛ چرا که این کار دوم، یعنی تعیین مراد، اگر صورت نپذیرد گفتوگو و دادوستد فکری ما در فضایی غبارآلود و مِهگرفته انجام میگیرد، که در آن نه هیچ اختلافِنظرِ ظاهریای دلالت بر اختلافنظرِ واقعی دارد و نه هیچ اتفاقنظرِ ظاهریای دال بر اتفاقنظرِ واقعی است؛ یعنی اصلاً گفتوگو و دادوستدی در میان نیست.
مراد من از “دین”، در جوابهایی که به سؤالات شما میدهم، مجموعه تعالیم و احکامی است که، بنا بر ادعایِ آورنده آن احکام و تعالیم و پیروان او، حاصل ذهن بشر نیست، بلکه، برعکس، دارای منشأ الهی است، خواه وَحیانی باشد (مانند اسلام) و خواه عرفانی (مانند آیین بودا) .بدین قرار، فیالمثل، کمونیزم، لیبرالیزم، و امانیزم که گاهی “دین” خوانده میشوند، با توجه به خاستگاه و گرایشهایشان و این که چیزی بیش از دستاورد فکر بشر نیستند، در مواضعه و اصطلاح ما “دین” نامیده نمیشوند (و البته این امر هیچ چیزی را، در عالم واقع، اثبات یا نفی نمیکند؛ زیرا قراردادهای زبانی نفیاً و اثباتاً به عالم واقع کاری ندارند.) اگر “دین” را به این معنا اخذ کنیم ادیان بزرگ روزگار ما عبارتند از: اسلام، مسیحیت، دین یهود، آیین هندو، آیین بودا، آیین دائو، شینتو، و زرتشتیگری؛ و میتوان گفت که در این سؤال و جوابها بیشتر به این هشت دین ناظریم.
آیا معتقدان به حقانیت متون مقدس دینی میتوانند جواب سؤالِ “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدسِ دینی خود طلب کنند یا باید پاسخ را از غیر این طریق بجویند؟ چرا؟ اگر به غیر متون مقدس رجوع باید کرد آن غیر چیست؟
به نظر میرسد که معتقدان به حقانیتِ متونِ مقدسِ دینی نمیتوانند جواب سؤال “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدس دینیِ خود طلب کنند؛ زیرا، به نحوِ پَسین و از طریق رجوع به متونِ مقدسِ ادیانِ مختلف، میدانیم که جواب این سؤال در هیچیک از آن متون نیامده است .وانگهی، حتی اگر جواب سؤال مذکور در متن مقدس دینیای هم آمده بود، باز آدمیان میبایست صحت و سقم آن جواب را با خویشتننگری و درونبینی معلوم میداشتند و، در این صورت، در واقع جواب را از خود طلب میکردند .ظاهراً باید پاسخ را از غیرِ طریقِ رجوع به متونِ مقدسِ جُست و یافت؛ و آن غیر هم، چنانکه به اشارت گذشت، خویشتننگری و درونبینی است: یکایک متدینان باید به خود رجوع کنند و دریابند که از تدین خود، یعنی از التزام همه جانبه به دین خود، انتظار و توقع حصول چه مطلوبی را دارند .البته از این که جواب سؤال مذکور را باید با خویشتننگری و درونبینی دریافت لزوماً استنتاج نمیشود که انتظار بشر از دین امری است خصوصی، بدین معنا که در آن جایی برای حجت و دلیل و نیز رد و تکذیب نیست، بلکه کاملاً امکان دارد که مشاهدات و گردآوری آمارها نشان دهد که همه یا اکثریت قریب به اتفاق یا بیشتر متدینان یا انسانها چشمداشتشان از دین امر واحدی است (که فعلاً با تعیین آن امر واحد کاری نداریم).
بلی، سؤال دیگری میتوان کرد، و آن این که: آیا نمیتوان با رجوع به متون مقدس پاسخ این پرسش را یافت که: “انتظار بشر از دین چه باید باشد؟” به تعبیر دیگر، اگر متون مقدس انتظار بشر از دین را گزارش نمیکنند، لااقل، به اصلاح و تصحیح آن نمیپردازند؟ و باز، به تعبیر سوم، آیا متون مقدس بیان نمیکنند که چه انتظاراتی از دین داشتن بجاست و چه انتظاراتی نابجا؟ بعید نیست که جواب این سؤال مثبت باشد، یعنی متون مقدس بیان کرده باشند که دین فقط چه انتظار یا انتظاراتی را برآورده میکند یا، به عبارت دیگر، چه وعده یا وعدههایی میدهد و، به عبارتی که اندکی مسامحهآمیز است، چه کارکرد یا کارکردهایی برای خود قائل است .اما اگر هم چنین باشد، باز، باید دانست که در صورتی بشر به دین اقبال میکند که وعدهای که دین میدهد در جای دیگری، به نحو بهتر یا لااقل به همان نحو، انجاز نشود.
آیا یافتن پاسخی برای پرسشِ “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی دارد یا نتیجه نظری هم دارد؟ فیالمثل آیا در فهم متون مقدس هم تأثیری دارد یا نه؟ اگر بلی، چگونه؟
یافتن پاسخی برای پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی ندارد، بلکه نتیجه نظری هم دارد و، فیالمثل، در فهم متون مقدس هم مؤثر است .اگر فهم احکام و تعالیم مندرج در متون مقدس را به معنای عام آن بگیریم که شامل علم به معنای احکام و تعالیم، علم به اهمیت نسبی هر یک از احکام و تعالیم در قیاس با سایر احکام و تعالیم، علم به علت و جهت (یا فلسفه وجودی) آنها، و تفسیر آنها بشود، با اندک تأمل، میتوان دریافت که انتظار هر فرد از دین در فهمی که وی از متون مقدس میتواند داشت تأثیر تام و قاطع دارد .البته نه به این معنا که هیچ گزارة دینی و مذهبیای نیست اِلا این که انتظار از دین در فهم آن اثر دارد؛ اما، به صورت موجبهای جزئیه، میتوان گفت که فهم بسیاری از گزارههای دینی و مذهبی بر تعیین انتظار از دین توقف دارد.
به نظر شما، انتظار ما انسانها از دین چیست؟
ما انسانها، در طی زندگی اینجهانی و دنیوی، همواره، خود را در اوضاع و احوالی نامطلوب مییابیم .این زندگی آگنده است از دردها و رنجهای جسمانی، روحی، فردی، و جمعی؛ و این واقعیت با چنان وضوح و بداهتی مشهود و معلومِ یکایکِ ما انسانهاست که کسی در آن چون و چرا ندارد و، در نتیجه، کسی هم خود را محتاج اقامه حجت و دلیل بر آن نمیبیند و حتی میتوان گفت که هر گونه شرح و بسط و تفصیل و اطناب در باب آن نه فقط چیزی بر معلومات مخاطب نمیافزاید بلکه از شدتِ وضوح و ظهورِ این واقعیت همیشگی و همهجایی و همگانی میکاهد. امورِ واقعِ دردانگیز و رنجآور را میتوان به دو گروه تقسیم کرد: یکی آن گروه از امور واقع دردانگیز و رنجآور که تغییرپذیر و، به تعبیری، قابلِ اِمحاءاند، و دیگری آن گروه که چنین نیستند .این که هر امر واقع دردانگیز و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
انتظار بشر از دین
آیا باید پرسید: “انتظار بشر از دین چیست؟” یا: “انتظار دین از بشر چیست؟” چرا؟
استاد ملکیان دو پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” و “انتظار دین از بشر چیست؟” مانعةالجمع نیستند، تا سؤال کنیم که کدامیک از آن دو را باید پرسید .هر دو پرسش پرسیدنیاند و میتوان آنها را با هم پرسید.
در همین جا و قبل از این که به جواب سایر سؤالات بپردازم، تذکار این نکته را لازم میبینم که، با توجه به این که همه سؤالات دوازدهگانه شما حول محور “دین” میچرخد، ضرورت دارد که مراد از لفظ “دین” را تعیین کنیم .قصد ندارم که دین را تعریف کنم، که، از سویی، کاری است بسیار دشوار، بل مُحال، و، از سوی دیگر، کاری است غیرضروری، بیفایده، و حتی بیمعنا .اما عدول از تعریف دین، هر وجهی داشته باشد، به هیچ روی، ما را مُجاز نمیدارد که مراد خود را از لفظ “دین” تعیین نکنیم؛ چرا که این کار دوم، یعنی تعیین مراد، اگر صورت نپذیرد گفتوگو و دادوستد فکری ما در فضایی غبارآلود و مِهگرفته انجام میگیرد، که در آن نه هیچ اختلافِنظرِ ظاهریای دلالت بر اختلافنظرِ واقعی دارد و نه هیچ اتفاقنظرِ ظاهریای دال بر اتفاقنظرِ واقعی است؛ یعنی اصلاً گفتوگو و دادوستدی در میان نیست.
مراد من از “دین”، در جوابهایی که به سؤالات شما میدهم، مجموعه تعالیم و احکامی است که، بنا بر ادعایِ آورنده آن احکام و تعالیم و پیروان او، حاصل ذهن بشر نیست، بلکه، برعکس، دارای منشأ الهی است، خواه وَحیانی باشد (مانند اسلام) و خواه عرفانی (مانند آیین بودا) .بدین قرار، فیالمثل، کمونیزم، لیبرالیزم، و امانیزم که گاهی “دین” خوانده میشوند، با توجه به خاستگاه و گرایشهایشان و این که چیزی بیش از دستاورد فکر بشر نیستند، در مواضعه و اصطلاح ما “دین” نامیده نمیشوند (و البته این امر هیچ چیزی را، در عالم واقع، اثبات یا نفی نمیکند؛ زیرا قراردادهای زبانی نفیاً و اثباتاً به عالم واقع کاری ندارند.) اگر “دین” را به این معنا اخذ کنیم ادیان بزرگ روزگار ما عبارتند از: اسلام، مسیحیت، دین یهود، آیین هندو، آیین بودا، آیین دائو، شینتو، و زرتشتیگری؛ و میتوان گفت که در این سؤال و جوابها بیشتر به این هشت دین ناظریم.
آیا معتقدان به حقانیت متون مقدس دینی میتوانند جواب سؤالِ “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدسِ دینی خود طلب کنند یا باید پاسخ را از غیر این طریق بجویند؟ چرا؟ اگر به غیر متون مقدس رجوع باید کرد آن غیر چیست؟
به نظر میرسد که معتقدان به حقانیتِ متونِ مقدسِ دینی نمیتوانند جواب سؤال “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدس دینیِ خود طلب کنند؛ زیرا، به نحوِ پَسین و از طریق رجوع به متونِ مقدسِ ادیانِ مختلف، میدانیم که جواب این سؤال در هیچیک از آن متون نیامده است .وانگهی، حتی اگر جواب سؤال مذکور در متن مقدس دینیای هم آمده بود، باز آدمیان میبایست صحت و سقم آن جواب را با خویشتننگری و درونبینی معلوم میداشتند و، در این صورت، در واقع جواب را از خود طلب میکردند .ظاهراً باید پاسخ را از غیرِ طریقِ رجوع به متونِ مقدسِ جُست و یافت؛ و آن غیر هم، چنانکه به اشارت گذشت، خویشتننگری و درونبینی است: یکایک متدینان باید به خود رجوع کنند و دریابند که از تدین خود، یعنی از التزام همه جانبه به دین خود، انتظار و توقع حصول چه مطلوبی را دارند .البته از این که جواب سؤال مذکور را باید با خویشتننگری و درونبینی دریافت لزوماً استنتاج نمیشود که انتظار بشر از دین امری است خصوصی، بدین معنا که در آن جایی برای حجت و دلیل و نیز رد و تکذیب نیست، بلکه کاملاً امکان دارد که مشاهدات و گردآوری آمارها نشان دهد که همه یا اکثریت قریب به اتفاق یا بیشتر متدینان یا انسانها چشمداشتشان از دین امر واحدی است (که فعلاً با تعیین آن امر واحد کاری نداریم).
بلی، سؤال دیگری میتوان کرد، و آن این که: آیا نمیتوان با رجوع به متون مقدس پاسخ این پرسش را یافت که: “انتظار بشر از دین چه باید باشد؟” به تعبیر دیگر، اگر متون مقدس انتظار بشر از دین را گزارش نمیکنند، لااقل، به اصلاح و تصحیح آن نمیپردازند؟ و باز، به تعبیر سوم، آیا متون مقدس بیان نمیکنند که چه انتظاراتی از دین داشتن بجاست و چه انتظاراتی نابجا؟ بعید نیست که جواب این سؤال مثبت باشد، یعنی متون مقدس بیان کرده باشند که دین فقط چه انتظار یا انتظاراتی را برآورده میکند یا، به عبارت دیگر، چه وعده یا وعدههایی میدهد و، به عبارتی که اندکی مسامحهآمیز است، چه کارکرد یا کارکردهایی برای خود قائل است .اما اگر هم چنین باشد، باز، باید دانست که در صورتی بشر به دین اقبال میکند که وعدهای که دین میدهد در جای دیگری، به نحو بهتر یا لااقل به همان نحو، انجاز نشود.
آیا یافتن پاسخی برای پرسشِ “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی دارد یا نتیجه نظری هم دارد؟ فیالمثل آیا در فهم متون مقدس هم تأثیری دارد یا نه؟ اگر بلی، چگونه؟
یافتن پاسخی برای پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” فقط نتیجه عملی ندارد، بلکه نتیجه نظری هم دارد و، فیالمثل، در فهم متون مقدس هم مؤثر است .اگر فهم احکام و تعالیم مندرج در متون مقدس را به معنای عام آن بگیریم که شامل علم به معنای احکام و تعالیم، علم به اهمیت نسبی هر یک از احکام و تعالیم در قیاس با سایر احکام و تعالیم، علم به علت و جهت (یا فلسفه وجودی) آنها، و تفسیر آنها بشود، با اندک تأمل، میتوان دریافت که انتظار هر فرد از دین در فهمی که وی از متون مقدس میتواند داشت تأثیر تام و قاطع دارد .البته نه به این معنا که هیچ گزارة دینی و مذهبیای نیست اِلا این که انتظار از دین در فهم آن اثر دارد؛ اما، به صورت موجبهای جزئیه، میتوان گفت که فهم بسیاری از گزارههای دینی و مذهبی بر تعیین انتظار از دین توقف دارد.
به نظر شما، انتظار ما انسانها از دین چیست؟
ما انسانها، در طی زندگی اینجهانی و دنیوی، همواره، خود را در اوضاع و احوالی نامطلوب مییابیم .این زندگی آگنده است از دردها و رنجهای جسمانی، روحی، فردی، و جمعی؛ و این واقعیت با چنان وضوح و بداهتی مشهود و معلومِ یکایکِ ما انسانهاست که کسی در آن چون و چرا ندارد و، در نتیجه، کسی هم خود را محتاج اقامه حجت و دلیل بر آن نمیبیند و حتی میتوان گفت که هر گونه شرح و بسط و تفصیل و اطناب در باب آن نه فقط چیزی بر معلومات مخاطب نمیافزاید بلکه از شدتِ وضوح و ظهورِ این واقعیت همیشگی و همهجایی و همگانی میکاهد. امورِ واقعِ دردانگیز و رنجآور را میتوان به دو گروه تقسیم کرد: یکی آن گروه از امور واقع دردانگیز و رنجآور که تغییرپذیر و، به تعبیری، قابلِ اِمحاءاند، و دیگری آن گروه که چنین نیستند .این که هر امر واقع دردانگیز و