لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن .doc :
علل انحطاط علمی مسلمین
بدون تردید سلسله جنبان نهضتهای اسلامی صد ساله اخیر سید جمال الدین اسد آبادی است، او بود که دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد.
با اینکه درباره سید جمال فراوان گفته و نوشته می شود، ولی راجع به تز اصلاحی او کمتر سخن می رود. حرکت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها . او در یک شهر و یک کشور و حتی یک قاره توقف نکرد، هر چند وقت، در یک کشور به سر می برد.آسیا و اروپا و آفریقا را پشت سر گذاشت.
بی توجهی به فرهنگ قرآن
اسلام و قرآن دعوت به پاکی و درستکاری و امانت و تلاش و کوشش و آگاهی و بیداری و دانش و پژوهش و اتحاد و فداکاری و... میکنند اما با نهایت تاسف امروز تعلیمات اسلام و پیامبران آسمانی در بسیاری از جوامع اسلامی متروک یا نیمه متروک مانده ات و ادعای اسلام و شعار پای بندی به دین غیر از التزام علمی به آن در همه شوون زندگانی است.
فراموشی فرهنگ جهاد و تلاش و مبارزه
اسلام دین تلاش و مبارزه و کوشش و ایستادگی در برابر برنامه ها و نقشه های ضد انسانی و اخلاقی دشمنان و بدخواهان است. جامعه اسلامی برای تثبیت موقعیت خویش و دست یافتن به درمانها والای خود باید در تمام جبهه ها (فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی و...) بااعتماد به اسلام ناب با تمام توان در میدان تلاش و پیشروی حضوری پررنگ و اثرگذار داشته باشد.
استفاده نکردن از فرصت های مادی و معنوی
نشانه رشد فکر و عقلانی یک نفر و یک جامعه بهره مندی از فرصت های مادی و معنوی است. اسلام نه تنها به مسلمانان توصیه بهرهمندی از تمام فرصت ها را می کند.
بلکه آنان را به فرصت آفرینی و استفاده بهینه از فرصت های رنگارنگ تشویق می کند. روشن است که در شرایط مختلف زمانی و مکانی، فرصت ها تفسیرهای گوناگونی پیدا می کنند و بهره برداری از آنها رمز پیشرفت و رشد بشری مناسب برای جبران عقب ماندگی هاست.
فراموش فرهنگ اخلاص و کار برای خدا
ارزشمندی جامعه اسلامی به این جهت است که باید همگان برمحور کاربرای خدا و دستیابی به رضایت او کار و تلاش کنند در این میدان خودخواهی و خودپرستی رنگ می بازد و روحیه خیرخواهی و دلسوزی زمینه ساز بستری مناسب برای رشد و تعالی همگانی و تعالی هنگانی می گردد.
البته می تواند تمام عوامل چهارگانه را به نحوی معلول تبلیغات پرزرق و برق کشورهای به اصطلاح متمدن و توسعه یافته غربی دانست چرا که بهره مندی از تجربیات علمی و فناوری پیشرفته این کشورها به گونه ای تعریف شده که ناخودآگاه و غیر مستقیم خود فراموش و بیگانگی با فرهنگ دینی و ملی را به فکر و جان مسلمانان تزریق می کند. همانگونه که گام اول توحید حقیقی نفی تمام خدایان دروغین است گام نخست پیشرفت و مبارزه با انحطاط نفی عملی و همه جانبه فرهنگ های غلط و بی محتوا غرب و غرب زدگان است تا شیرینی تعالیم اسلام به کام ما بنشیند.
مشکلاتی که سید جمال در جامعه اسلامی تشخیص داده؛ عبارت بود از:
1- استبداد حکام
2- جهالت و بی خبری توده مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم وتمدن.
3- نفوذ عقاید خرافی در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آنها از اسلام نخستین.
4- جدائی و تفرقه میان مسلمانان، به عناوین مذهبی و غیر مذهبی.
5- نفوذ استعمار غربی.
راهکارهایی که سید جمال به جامعه اسلامی پیشنهاد می کند:
سید برای چاره این دردها و بدبختیها از همه وسائل ممکن: مسافرتها، تماسها، سخنرانیها ، نشر کتاب، مجله، تشکیل حزب و جمعیت حتی ورود و خدمت در ارتش بهره جست. در عمر 60 ساله خود ازدواج نکرد و تشکیل عائله نداد، زیرا با وضع غیر ثابتی که داشت که هر چندی در کشوری به سر می برد و گاهی در تحصن یا تبعید یا تحت نظر بود نمی توانست مسئولیت تشکیل خانواده را بر عهده گیرد. او چاره دردهایی را که تشخیص داده بود در امور زیر می دانست:
1- مبارزه با خودکامگی مستبدان : این مبارزه را چه کسی باید انجام دهد؟ مردم. مردم را چگونه باید وارد میدان مبارزه کرد؟ آیا از این راه که به حقوق پامال شده شان آگاه گردند؟ بدون شک این کار لازم است اما کافی نیست پس چه باید کرد؟
کار اساسی این است که مردم ایمان پیدا کنند که مبارزه سیاسی یک وظیفه شرعی و مذهبی است . تنها در این صورت است که تا رسیدن به هدف از پای نخواهد نشست. مردم در غفلتند که از نظر اسلام سیاست از دین و دین از سیاست جدا نیست. پس همبستگی دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کرد.
2- مجهز شدن به علوم و فنون جدید
3- بازگشت به اسلام نخستین و دور ریختن خرافات و پیرایه ها و ساز و برگهایی که به اسلام در طول تاریخ بسته شده است.
4- ایمان و اعتماد به مکتب : سید مخصوصا روی توحید اسلامی و اینکه اسلام توحید را جز بر مبنای یقین برهانی پذیرفته نمی داند و اینکه توحید برهانی و استدلالی ریشه سوز همه عقائد باطله است تکیه فراوان داشت و معتقد بود جامعه ای که معتقد باشد اساسیترین معتقداتش را باید با نیروی برهان و یقین نه ظن و تخمین و نه تعبد و تقلید به دست آورد کافی است که زیر بار خرافه و اوهام نرود.
5- مبارزه با استعمار خارجی
6- اتحاد اسلام
7- دمیدن روح پرخاشگری و مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه اسلامی
8- مبارزه با خودباختگی در برابر غرب
علل انحطاط در کشورهای غربی
به نظر من می توان پرسش را این گونه مطرح کرد که چرا کشورهای غربی و راوپایی در انحطاط اخلاقی به سر می برند و کمتر توجهی به معنویت و خدا و پاکی و ارزش های انسانی دارند در این صورت می توان ادعا کرد که هر چند کشورهای اسلامی شاید از نظر فناوری پیشرفت علمی عقب تر از کشورهای غربی هستند اما این معلول نفوذ فرهنگ بیگانگان و دشمنان اسلام و بیشتر غربی هاست که در کنار فناوری، فرهنگ و ابتذال و بی دینی را به جامعه اسلامی تزریق کرده اند. اگر کشورهای غربی در انحطاط اخلاقی به سر می برند معلول غوطه ور شدن در تکنولوژی و فناوری منهای معاد و خدا هستند که محصولش بمب اتم و تخریب شهرهای بزرگ و کشتار انسان ها و نابودی ارزش هاست اما در دل خداجویی مسلمانان و فطرت پاک آنان در کشورهای اسلامی پاک و فضیلت خواهی وعدالت دوستی زنده و پویا است و با همین سرمایه می توان بر کجی ها و کجروی های و ارادته غرب غلبه پیدا کنند و فکر و رفتار و زندگی فردی و اجتماعی خویش را در پرتو تعالیم سازنده اسلام بیمه کنند.
آیا میتوان تعالیم دینی اسلام را عامل عقب ماندگی مسلمانان دانست ؟
راه کارهاى احیاى مجدد تمدن اسلامى را بررسى مى کنیم.
آیا مى توان تعالیم دینى اسلام را عامل عقب ماندگى مسلمانان دانست؟
جواب : برخى براساس برداشت سوء از دین مبین اسلام، مسائلى چون اعتقاد به سرنوشت و قضا و قدر اعتقاد به آخرت و تحقیر زندگى دنیایى، شفاعت، تقیه و انتظار فرج را از عوامل انحطاط و عقب ماندگى جوامع اسلامى دانسته اند.
برخى از مستشرقین غرضورز مسیحى و روشن فکران غرب گراى جهان اسلام معتقدند که تعالیم اسلامى و اعتقاد به آن موجب عقب ماندگى جهان اسلام و کشورهاى اسلامى شده است; از جمله عقیده به قضا و قدر الهى; بدین معنا که، سرنوشت انسان از قبل تعیین شده است و هیچ تلاشى از انسان به نتیجه اى نمى رسد و آدمى در این دنیا هیچ کاره است و اعتقاداتى از این نوع که انسان براساس آنها از تحرک و فعالیت علمى و عملى بازمى ایستد و از تکاپو در راه پیشرفت و تعالى و تولید در مىماند و فراگیر شدن این اندیشه در جهان اسلام، مسلمانان را در مساجد به عبادت و نماز و کسب عمل صالح مشغول داشت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان :
دیزرائلی، تمایل به شیک پوشی و انحطاط
استاد ارجمند :
جناب آقای طیبی
تهیه و تنظیم :
شیما صنعی شرق
زمستان 86
دیزرائلی، تمایل به شیک پوشی و انحطاط، توسط کاهن، ویلیام، امروز تاریخ، 00182753، اکتبر 2006، جلد 56، انتشار 10
پایگاه داده:
مهم ترین تحقیق دانشگاهی
دیزرائلی، تمایل به شیک پوشی و انحطاط
مفاد
1- برای مطالعة بیشتر
ویلیام کاهن برخی از روشهایی را بررسی می کند که نگاهی به میل جنسی بنجامین دیزرائلی، عقیدة ما دربارة ویکتوریایی ها و مردم خودش را به چالش می کشاند. بنجامین دیزرائلی، یکی از سنجیده ترین مردان تاریخ است. هم اکنون بیش از هفتاد اثر زندگی نامه ای، تاریخی، نمایش نامه ای و داستانی وجود دارد که او را به عنوان موضوع مورد بحث شان انتخاب کرده اند. در این بین، جلدهایی از مکاتبات و گفته های او به علاوة سه شرح حال همسرش وجود دارند. چه چیزی برای صحبت دربارة او به جای مانده در پی موارد زیادی که در معرض فروش قرار گرفته اند؟
توجه کنونی، تلاش ما برای بازگویی چیزهای بیشتری از ویکتوریایی های پایبند به مبادی آداب است که مضحکه ی قرن بیستم بودند. چیزهایی دیگذر از عصر طلایی ما، توجه ما را به مردم قرن نوزدهم برانگیخته اند. علاوه بر این، بدبینی ** دربارة ویکترویایی ها خودش به این تاریخ برمی گردد. لیتون استراچی، قهرمانان ویکتوریایی را به اندازة ویکتوریایی های برجسته پایین آورد امّا او از نقطه نظر خشم نسلی می نویسد که آنها را به عنوان منابع ویکتوریایی اولین جنگ جهانی به شمار می آورند. برای زمان طولانی، محبوبیت کتاب اش، دشمنی تاریخی بر علیه ویکتوریایی ها را نشان داد.
اخیراً، تسهیل پیشداوری اجتماعی، ترقی جنسیت به عنوان ردیفی از تجریه و تحلیل تاریخی و علاقه در بین مورخان به سئوالات مربوط به امور جنسی، علاقه به موضوعات مشابه را مجدداً قوت بخشیده اند. تعدد در اسناد فراوان چاپ شده از زندگی دیزرائلی، ما را هشیار کرد و متوجه نظر به این موضوعات جدید کرد. آن قسمت هایی از زندگی اش را که مورخان قبلی به عنوان حرف چرند یا گمان پردازی برای مثال علاقه اش به مقام سلطنت و اشراف زادگی یا شهرت اش برای تضاد جنسی رد کرده اند نیاز به یک نگاه جدید دارند.
یک پاداش جدی گرفتن آن اجزاء دورة دیزرائلی که برای علاقمند شدن به موضوعات دیگر ممانعت ایجاد کرده یا شکست خورده اند، افشای جنبة منفی محافظه کاری ویکتوریایی است. پاداش دیگر این است که دریابیم چطور دیزرائلی بر مانع اصلی پیشرفت اش غلبه کرد و آن را به نفع خودش تغییر داد. سرانجام در درک برخی روشها، شکل برجسته ویکتوریایی می تواند میل جنسی اش را هم مخفی و هم آشکار نماید، یکی با ستایش فزایندة نه تنها برای مرد بلکه برای دنیوی بودن و زیرکی نسل اش به وقوع بپیوندد. دیزرائلی علاوه بر سیاستمداری، نویسنده هم بود. از نوشته هایش بخصوص رمان دوازدهم اش علاوه بر خاطره گویی های چاپ نشده اش ما می توانیم درک کنیم که چطور کشش اش به جامعة اشرافی در زمان یکسان هم غیرمنطقی و هم خطرناک بود. تولد در یک خانوادة یهودی طبقه متوسط رو به بالا با پدری که تمام روز را در کتابخانه صرف می کرد، دیزرائلی آرزو داشت در گردهمایی های هنری شرکت کند و در کلاس های نقاشی حضور یابد. او اولین داستانش را در طول نیابت سلطنت منتشر کرد و قهرمانانش، نلانروس با لباس پرزرق و برق و شیک پوشان بودند. او در اشراف سالاری نخبه بود و گفتة لرد النبروگ از خانواده های سرشناس را به یاد می آورد که می گفت: همیشه یک تجمل پرستی در نسل سوم وجود دارد. به عنوان یک تجمل پرست، دیزرائلی همیشه مراقب نسل سوم بود.
قصه های شاد دیزرائلی دربارة دنیای اجتماعی به عنوان یک ویژگی داستان گذشته نگرانه و خودزیستنامه ای اش، او را بسیار متفاوت از موقعیت سیاسی اش می کرد. لیبرال های گلادستونین انگشت بر روی اصلاح و بهسازی گذاشتند. آنها به دنبال جهانی سازگار با آینده با عقیدة استوار به پیشرفت بودند. موضوع اصلی سیاست های دیزرائلی، لذت، بهره مندی از اشیا زمانیکه وجود دارند و احترام به چیزهایی که بوده اند بود. زندگی خوب اجتماعی در لندن و رفتن به مهمانی ها، آرزویی برای خرسند کردن دیگران بودند. این دیدگاه دیزرائلی است که درک بیوفورت می گوید:
استفاده می شود برای گفتن این موضوع که زندگی شهری برای ظهور طراوت، مطلوب بود. افرادی که همیشه در شهر زندگی می کردند خیلی زودتر از ساکنان لندن پیرتر می شوند. او این را به خودخواهی، خودکامگی و زندگی نکردن با میل به خرسندی نسبت می داد.
هنر خرسند کردن دیگران نه فقط عنصری از افسونگری بود، آن یک چسب اجتماعی بود که زندگی را همانطور که بود حفظ و تقویت می کرد.
مایکل اکشرت فیلسوف و مفسر محافظه کار قرن بیستم، عنوان نقش نوئل کووارد را برای ایجاد دیدگاهش به کار برد تا محافظه کار باشد که قرار است خندة فعلی را به عصر طلایی یا دید آرمانی حد مطلوب اجتماعی ترجیح دهد. به علاوه، تأکید دیزرائلی بر خرسندی اجتماعی نه فقط خودخواهی بود، امّا او شعف ناخوشایندی را در آن ایجاد می کرد، آن روشش برای گفتن این موضوع بود که سرگرمی شدید در اینجا و اکنون یک نتیجة اجتماعی بود.
در سن پیری اش هرگز از رفتن به مهمانی ها دست نکشید. زمانیکه سلامت اش در اواخر 1880 و اوایل 1881 تحلیل رفت،