لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
آفرینش انسان
مقصود از اینکه فرمودند: “ولقد خلقنا الانسان” ابتداء خلقت انسان است، به دلیل اینکه در جاى دیگر درباره خلقت آدمى از گل مىفرماید: “و بدء خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلاله من ماء مهین - و آغاز کرد خلقت انسان را از گل آنگاه نسل او را در خلاصهاى از آبى پشیز قرار داد” (الم سجده
بنابراین آیه شریفه خلقت نوع انسان را بیان مىکند، زیرا خلق کردن اولین موجودى که بقیه افرادش از آن منشعب مىشوند در حقیقت خلق کردن همه آنها است.
در مجمع البیان مىگوید: اصل آدم از خاک بوده، چون قرآن مىفرماید: “خلقه من تراب” آدم را از خاک خلق کرد چیزى که هست خاک نامبرده را گل کرد، همچنان که فرمود: “و خلقته من طین - تو آدم را از گل آفریدی” آنگاه آن گل را گذاشت تا متعفن شد، همچنان که فرمود: “من حماء مسنون - آدمى را از گل گندیده خلق کردم”، آنگاه این گل را گذاشت تا خشک شد، همچنان که فرمود: “من صلصال - از گل خشکیده) بنابراین تناقضى در این تعبیرهاى مختلف قرآن نیست، زیرا حالات مختلف مبداء خلقت آدمى را بیان مىکند. این بود کلام مجمعالبیان”(5)
جالب اینکه از این آیات به خوبى استفاده مىشود که انسان از دو چیز مختلف آفریده شده که یکى در حد اعلاى عظمت و دیگرى ظاهرا در حد ادنى از نظر ارزش. جنبه مادى انسان را گل بد بوى تیره رنگ (لجن) تشکیل مىدهد و جنبه معنوى او را چیزى که به عنوان روح خدا از آن یاد شده است البته خدا نه جسم دارد و نه روح و اضافه روح به خدا به اصطلاح “اضافه تشریفی” است و دلیل بر این است که روحى بسیار پر عظمت در کالبد انسان دمیده شده، همان گونه که خانه کعبه را به خاطر عظمتش “بیتالله” مىخوانند و ماه مبارک رمضان را به خاطر برکتش “شهر الله” (ماه خدا) مىنامند و به همین دلیل قوس صعودى این انسان آن قدر بالا است که به جایى مىرسد که جز خدا نبیند و قوس نزولیش آن قدر پایین است که از چهارپایان هم پایینتر خواهد شد (بل هم اضل) و این فاصله زیاد میان “قوس صعودی” و “نزولی” خود دلیل بر اهمیت فوقالعاده این مخلوق است.
و- نیز این ترکیب مخصوص دلیل بر آن است که عظمت مقام انسان به خاطر جنبه مادى او نیست، چرا که اگر به جنبه مادیش بازگردیم لجنى بیش نمىباشد این روح الهى است که با استعدادهاى فوقالعادهاى که در آن نهفته است و مىتواند تجلیگاه انوار خدا باشد به او این همه عظمت بخشیده و براى تکامل او تنها راه این است که آن را تقویت کند و جنبه مادى را که وسیلهاى براى همین هدف است در طریق پیشرفت این مقصود به کار گیرد (چرا که در رسیدن به آن هدف بزرگ مىتواند کمک موثرى کند)
از آیات خلقت آدم در آغاز سوره بقره نیز استفاده مىشود که سجده فرشتگان در برابر آدم به خاطر علم خاص الهى او بود.(6)
د) صلصال کالفخار
“خلق الانسان من صلصال کالفخار” انسان را از گل خشک صدا دهنده مانند گل پخته به آتش (چون کوزه) آفریده.
شهید مطهرى در این ارتباط مىنویسند: “صلصال” یعنى داراى صلصله. “صلصله” صدا را مىگویند، یعنى به شکلى در آمده بود که مانند سفال صدا مىکرد. در قرآن راجع به خلقت انسان، در جاهایى تعبیر دارد انسان را از خاک آفریده یک جا تعبیر دارد انسان را از گل آفریده یک جا تعبیر دارد انسان را از لاى گندیده آفریده (من حما مسنون) یک جا تعبیر دارد انسان را از گل خشکیده آفریده، معلوم است که اینها مراحل را ذکر مىکند. “از خاک آفرید” روشن است که خاک قبل از گل است و گل از خاک به وجود مىآید. “لاى گندیده متعفن” آب و خاک که با همدیگر مخلوط مىشوند ابتدا گل است، بعدها که مىماند، در اثر تخمیرها و فعل و انفعالهایى تبدیل به یک “لاى گندیده” مىشود “گل خشکیده” این باز از مراحل بعد است که زمانى هم به این حالت در مىآید. قرآن خلقت انسان را در این مراحل مختلف بیان کرده است: از خاک آفریده شده است، از گل آفریده شده است، از لاى گندیده آفریده شده است و از گل خشکیده آفریده شده است. اینها مراحلى در خلقت انسان را نشان مىدهد. در اینجا هم قرآن همین قدر تعبیرش این است که انسان از گل خشکیده آفرید. از یک طرف به قرینه اینکه مىگوید “از گل خشکیده” باید بگویم پس مقصود از “انسان” یعنى انسان اول که بعضى از مفسرین این گونه گفتهاند. ولى به قرینه اینکه کلمه “انسان” اسم جنس است نه اسم شخص و بعید است که الف و لام را الف و لام عهد بگیریم [و بگوییم] یعنى آن انسان معین، آن انسان اول،[لذا] مقصود این است که نوع انسان را منتها نوع انسان را به اعتبار آن اوایل اوایلش، یعنى مىخواهد بگوید خلقت اولى انسان منتهى مىشود به گل خشکیده. این هم باز تعبیرى است که از نظر هدف نظیر “والارض و ضعها للانام” است، یعنى این انسان اگر روزى رسیدى به اینجا که ابتداى خلقت انسان خاک بوده، لجن بوده، گل خشکیده بوده، چه و چه بوده، یک وقت اینها فکر تو را به آنجا نبرد که پس یک تصادف بود که انسان آفریده شد.انسان، مخصوصا مردمى که در معارف الهى خیلى ورود ندارند. گاهى به یک اسم الهى توجه مىکند و اسمهاى دیگر خدا را غافل مىشود، یعنى یک شان از شئون الهى را توجه دارد در حالى که از شئون دیگر الهى غافل است. غالبا مردم فقط به قدرت خدا توجه دارند. هرچه بگویید، مىگوید خدا که قدرت دارد. فلان چیز آیا این جور هست یا این جور نیست؟ خدا که قدرت دارد چنین بکند، بله، خدا قدرت دارد، قدرتش هم غیر متنهاى است (ان الله على کل شى قدیر) اما خداوند تنها قادر که نیست حکیم هم هست. حکمت، خودش اقتضایى دارد. قدرت از آن جهت که قدرت است یعنى عجز و ناتوانى در مقابل [کارها] نیست، اما حکمت است که حسابى را در کار مىآورد. خداوند قادر هست، احد هست، حکیم است، باسط هست، قابض هست، هزاران اسماء و صفات دارد. خلقت ناشى از ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه است نه ناشى از ذات داراى فقط یک صفت که قدرت است. افرادى که فقط قدرت را مىبینند مىگویند[آیا ]خدا انسان را آفریده: [مىگوییم بله، مىگویید] خدا که قدرت دارد خدا قدرت دارد انسان را از اول از هیچ چیز یک دفعه بیافریند؛ دیگر چه احتیاجى است که خاکى باشد، گلى باشد، لاى گندیدهاى باشد، گل خشکیدهاى باشد، زمانى باشد، مدتها این در تخمیر مانده باشد؟ مگر خدا قادر نیست؟ مگر خدا عاجز و ناتوان است؟ جواب این است: پس بچه هم که مىخواهد متولد شود، کسى بگوید مگر خدا ناتوان است؟ این تشریفات دیگر چیست؟ که حتما ازدواج باشد و مرد و زنى باشند و عمل مباشرتى انجام بگیرد و بعد نه ماه طول بکشد، قدم به قدم جلو بیاید؛ مگر خدا قادر نیست؟ خدا اگر قادر است یک دفعه این کار را انجام بدهد!
قرآن وقتى که ما را متوجه مىکند که خداوند انسان را از خاک آفرید از گل آفرید، از لاى گندیده آفرید، از گل خشکیده آفرید، در ذهن ما این نباشد که خدا قدرت دارد، بخواهد بیافریند آنا مىآفریند؛ اینها دیگر یعنى چه؟ براى این است که شما اگر بعد در نظامات علمى به این جور مسائل برخوردید بدانید اینها هم روى حکمت و حساب بوده که خلقت انسان باید این مراحل را طى کند پس همین طور که “والارض وضعها للانام” زمین را که خدا آفریده است حساب شده بوده است، خلقت انسان هم از خاک و از گل و این جور چیزها که این مراحل را باید طى کند روى حساب است(7)
نفس واحده
یا ایها الناس اتقوا ربکم الذى خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها و بث منهما رجالا کثیرا و نساء(8)ترجمه: اى مردم! از پروردگارتان بترسید، او که همه شما را از یک نفس آفرید و همسر او را از او آفرید و از آن دو (زن و شوهر)، مردان و زنان بسیارى را در روى زمین منتشر ساخت.علامه طباطبایى در جلد 4 المیزان ذیل این آیه مىفرمایند: نفس آن طور که از کتابهاى لغت استفاده مىشود، عبارت است از عین یک چیز از ظاهر عبارت چنین استفاده مىشود که مقصود از “نفس واحده” آدم و از “زوجها” زن او است، و این دو پدر و مادر نسل انسان کنونى مىباشند که ما از آنان
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نگاهى به پدیده پیرى در انسان
کودکى روزگار ویژه اى است. اگر تنها قادر بودیم عملکرد بدنمان را به همان شکل ده سالگى اش حفظ کنیم، مى توانستیم انتظار عمر متوسطى پنج هزار ساله داشته باشیم. اما افسوس که از یازده سالگى به بعد همه چیز در سرازیرى است.مشکل اینجاست که بدن با افزایش عمر رو به زوال مى گذارد. در بیشتر دوران زندگى مان خطر مرگ به شکل نمایى افزایش مى یابد و هر هشت سال دوبرابر مى شود. بنابراین پرسش اصلى این است که چرا پیر مى شویم و درباره آن چه مى شود کرد؟
بسیارى از دانشمندان معتقدند که امروزه براى اولین بار در تاریخ بشر چنان شناخت کافى و سطح بالایى از ماهیت سالخوردگى انسان به دست آمده که مى توان به طور جدى برنامه ریزى شیوه هاى مقابله با آن را آغاز کرد. در واقع این دانشمندان از اندیشه اى ساده اما محکم شروع به کار کردند: بدن انسان، فراتر از موجودى کامل بودن، ماشینى است مستعد خرابى که طى فرایند تصادفى تکامل زیست شناختى شکل گرفته است. در این دیدگاه ما مى توانیم از طریق مهندسى ژنتیک، پزشکى پیشگیرانه، حیات بخش و ضد پیرى و نیز با تعمیر و تعویض قطعات فرسوده بدن، بیش از پیش اصلاح شویم. به زبان ساده یعنى سرعت پیر شدن ما شاید حتى تا مقدار ناچیزى کاهش خواهد یافت.تلاش براى درک و کنترل سالخوردگى ما دو زیست شناس را به الهام گرفتن از منابع به ظاهر بعیدى به نام مهندسى قابلیت اعتماد کشاند. این رهیافت مهندسى به درک سالخوردگى براساس ایده ها، روش ها و مدل هاى گرفته شده از تئورى قابلیت اعتماد بنا شده است. این تئورى که در سال هاى پایانى دهه ۱۹۵۰ به منظور تشریح شکست و از کارافتادگى (سالخوردگى) تجهیزات الکترونیکى و الکتریکى پیچیده مطرح شد، طى چند دهه گذشته به طور چشم گیرى بهبود یافته است. این تئورى به محققان اجازه مى دهد تا چگونگى خرابى سیستمى را براساس معمارى خاص و سطح قابلیت اعتماد اجزاى اصلى اش در طول زمان پیش بینى کنند. گستره دید این تئورى به حدى عام است که مى تواند در درک سالخوردگى موجودات زنده نیز مورد استفاده قرار گیرد. ما در شیوه هاى افزایش عمر و مرگ خیلى با ماشین هایى که مى سازیم متفاوت نیستیم. در واقع این اختلاف نیز به حداقل مى رسد، اگر درباره خودمان به این شکل ناخوشایند بیندیشیم: ما بسان ماشین هایى ساخته شده از اجزاى مازادى هستیم که بسیارى از آنها درست از همان ابتدا معیوب اند.رهیافت مهندسى قابلیت اعتماد به سالخوردگى انسان براى دانشمندان مشغول در زمینه هاى گوناگون این پدیده، زبان علمى مشترک و چارچوبى کلى فراهم مى کند و به آنها اجازه مى دهد تا موانع ایجادشده به دست متخصصان را از میان بردارند و یکدیگر را بهتر درک کنند. مهمتر از همه این رهیافت کمک مى کند تعریف شفاف ترى از سالخوردگى داشته باشیم. سالخوردگى (کهنگى) در تئورى قابلیت اعتماد از طریق خطر افزوده شکست تعریف مى شود. به عبارت دقیق تر چیزى در حال سالخوردگى است که فردا خطر فروپاشى اش بیشتر از امروز باشد. بنابر این براساس این تئورى اگر خطر شکست درگذر زمان افزایش نیابد هیچ سالخوردگى اى در کار نیست. ما با نگاهى دقیق به اطلاعات سالخوردگى انسان توانستیم شباهت قابل توجهى میان چگونگى افزایش سن و شکست (مرگ) موجودات زنده و دستگاه هاى الکترونیکى پیدا کنیم. در هر دو مورد نرخ شکست یک منحنى تقریباً شبیه وان حمام را دنبال مى کند. این منحنى شامل سه مرحله است، آغاز کار یا مرگ و میر کودکان، کار عادى و دوران سالخوردگى. مهندسان اغلب هر سه مرحله را در مورد محصولى منفرد ملاحظه نمى کنند. در واقع مرحله مرگ و میر کودکان در مورد دستگاه هاى الکترونیکى، ناکامى نسبتاً اجتناب ناپذیرى در ضمانت محصول است. از طرف دیگر بیشتر این دستگاه ها پیش از آغاز دوران سالخوردگى به حد کافى از کارافتاده مى شوند. اما با این حال به طور کلى هنوز همان منحنى وان حمام شکل نشان دهنده مسیر خرابى چیزها است.در آغاز عمر یک ماشین یعنى مرحله آغاز کار، نرخ هاى شکست بسیار بالا هستند و سپس با افزایش سن کاهش مى یابند. در این دوره اجزاى معیوب خراب مى شوند. براى مثال خطر شکست یک میکروپروسسور جدید به خاطر نقص هاى موجود در سیلیکون یا ارتعاشات کوچک در فرایند تولید که منجر به از کار افتادن مدارهاى تحت فشار ابتدایى کار مى شوند، اغلب در آغاز بیشتر است. همین دوره آغاز کار در زندگى بیشتر موجودات زنده از جمله انسان نیز وجود دارد که در این مورد به آن مرگ و میر کودکان گفته مى شوند.آن دسته از کامپیوترها و افرادى که مرحله ابتدایى را به سلامت مى گذرانند براى مدتى موسوم به دوره کار عادى به خوبى عمل مى کنند. این مرحله با نرخ هاى شکست پایین و تقریباً ثابت شناخته مى شود. این دوره که در مورد انسان بسیار کوتاه است از حدود پنج سالگى آغاز مى شود و تنها ۱۰تا ۱۵ سال ادامه مى یابد. سپس نوبت به مرحله سوم، دوران سالخوردگى مى رسد. افزایش بى امان نرخ هاى شکست در طول زمان نشانه بارز این مرحله است.در بیشتر موجودات زنده از جمله خود ما این افزایش در نرخ هاى شکست، الگوى نمایى انفجارى را دنبال مى کند که توسط قانون مرگ و میر گمپرتز بیان مى شود. براساس این قانون که در سال ۱۸۲۵ توسط بنیامین گمپرتز (B.Gompertz)، کارشناس بریتانیایى بیمه، براى محاسبات بیمه عمر پیشنهاد شد، با افزایش سن افراد لگاریتم نرخ مرگ و میر به طور خطى افزایش مى یابد. دوره سالخوردگى در انسان به طور تقریبى از حدود بیست تا صد سالگى رخ مى دهد.اما مرحله چهارمى نیز وجود دارد که ما و ماشین هاى ما در آن سهیم هستیم. این مرحله در زیست شناسى به دوره ثابت مرگ دیررس شناخته شده است. قانونى کاهش نرخ مرگ دیررس بیان مى کند که افزایش غایى نرخ هاى مرگ در سنین بالا متوقف مى شود و شرایطى پایدار به خود مى گیرد. این مرحله در انسان در سنین بالاى صد سال رخ مى دهد. درواقع اگر تا ۱۱۰ سالگى زنده بمانید
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بیماری های مشترک بین انسان وحیوان
محیط زندگی مشترک با حیوانات، بیماری های مشترکی را رقم می زند که از آن با عنوان بیماری های مشترک بین انسان و دام نام می برند. در این میان بیماری های نوپدیدی نیز وجود دارند که مداخله انسان ها در طبیعت، گاه به آن دامن می زند. محیط زندگی مشترک با حیوانات، بیماری های مشترکی را رقم می زند که از آن با عنوان بیماری های مشترک بین انسان و دام نام می برند. در این میان بیماری های نوپدیدی نیز وجود دارند که مداخله انسان ها در طبیعت، گاه به آن دامن می زند. برخی از آنها می توانند چنان فاجعه بار باشند که تلفاتی نظیر جنگ برجای گذارند.این بیماری ها از طریق حیوانات و موادغذایی و محصولات جانبی به دست آمده از آنها (گوشت، پوست، پشم و...) ممکن است به انسان، منتقل شود.۱۳ تیرماه به عنوان روزملی مهار بیماری های مشترک انسان و حیوان نامگذاری شده است اما متأسفانه اهمیت بیماری های مشترک در کشور ما چندان شناخته شده نیست، از آنجایی که پیشگیری، مهمترین گام در مهار بیماری به شمار می آید و این امر به سرویس های دامپزشکی ارتباط دارد، گفت و گویی را بادکتر سید جاوید آل داوود - عضو هیأت علمی دانشگاه دامپزشکی تهران و رئیس جامعه دامپزشکی حیوانات کوچک - انجام داده ایم . وی در این گفت وگو تأکید می کند وجود دامپزشک در مراکز تولید موادغذایی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. دکتر آل داوود در عین حال یادآور می شود در تماس با حیوانات حتماً باید احتیاط کرد.
● با ورود بیماری های جدید مشترک بین انسان و دام مثل آنفلوانزای مرغی، آیا بیماری های قدیمی تحت کنترل درآمده است؟ - بیماری های قدیمی همچنان وجود دارند و نه تنها ریشه کن نشده بلکه بعضی از آنها افزایش نیز یافته اند! مثلاً سل و تب مالت (بروسلوز) افزایش نشان می دهد، البته برخی این افزایش آماری را به پیشرفت های تشخیصی نسبت می دهند که لازم است بدانیم همراه با پیشرفت های تشخیصی، در امر درمان نیز راهکارهای نوینی کشف شده است.
● و دلیل این اتفاق چیست ؟
عدم توانایی در اطلا ع رسانی مشکل بزرگی است، اما مطلب دیگر با همان میزان اهمیت، مشکلی است که در زمینه تحقیقات وجود دارد و معمولاً بودجه بسیار کمی را به این امر اختصاص می دهند، در ضمن، کار عملی و سیستماتیک نیز انجام نمی شود، در حقیقت لازم است که سازمان دامپزشکی کشور متولی این امر باشد اما عملاً وزارت بهداشت این کار را انجام می دهد و سهم بسیار زیادی از بودجه تحقیقاتی را در ارگانهای اجرایی صرف می کند، در حالی که جامعه دانشگاهی از آن بی بهره می ماند.مثلاً در رابطه با آنفلوانزای مرغی از جانب وزارت بهداشت زحمت زیادی کشیده شد که دامپزشک ها نقش بسیار پررنگی در این بین داشتند و بیماری با توجه به هم مرزی با کشورهایی مثل ترکیه ، افغانستان و عراق به خوبی مهار شد. اما نه تنها از دامپزشک ها تقدیری نشد بلکه نقش آنها به عنوان یکی از مهره های اصلی مهار این بیماری نادیده گرفته شد و طبیعی است در این شرایط افراد انگیزه های خود را از دست خواهند داد.
● آیا بیماری های مشترک بین انسان و حیوان قابل پیشگیری اند؟ - به طور کلی دامپزشکی از نظر بحث بهداشتی به دو قسمت کلی تقسیم می شود: بهداشت بیماری هایی که مستقیماً از حیوان منتقل می شوند و بهداشت محصولات حیوانی.همانطور که می دانیم برخی از حیوانات با انسان ارتباط مستقیم دارند به خصوص در سطح شهرها که بسیاری از آنها حیوانات خانگی به شمار می آیند (سگ ، گربه ، موش ، پرنده های مختلف و...) که می توان گفت قادر به انتقال بسیاری از بیماری ها هستند و در واقع وظیفه دامپزشک ها کنترل این بیماری ها است. البته میزان بیماری های منتقله از حیوان به انسان، بسیار کمتر از بیماری های انسان به انسان است و ۱۰۰ درصد آنها قابل پیشگیری است.
● این درصد را می توان به بیماری های جدید هم تعمیم داد؟ - بله، در مورد برخی از بیماری ها که به آنها بیماری های نوپدید می گویند مثل جنون گاوی ، تب کریمه کنگو و... که اگر به انسان منتقل شوند و فرد نسبت به آنها ایمنی نداشته باشد، می تواند کشنده و غیرقابل پیشگیری باشد.
● ایدز را هم می توانیم از بیماری های منتقله از حیوان به انسان به شمار آوریم؟ - بله! با توجه به منشاء یابی جدیدی که توسط محققان انجام شده است و منشاء آن را در گوریل ها تشخیص داده اند، می توان چنین گفت.
● به جز مواد غذایی و ارتباط مستقیم آیا محصولات تولیدی از حیوانات هم می توانند بیماری را منتقل کنند؟ - بله، برخی از بیماری ها از طریق محصولات به دست آمده از حیوانات قابل انتقال هستند مثلاً برخی از لوازم آرایشی - بهداشتی که در تهیه آنها از چربی های حیوانی و... استفاده می شود، می توانند منشاء این انتقال باشند.
● اقدامات پیشگیرانه قبل یا بعد از تولید محصولات انجام می شود؟ - معاینات هم قبل از کشتار و هم بعد از کشتار و در واقع بعد از پروسه تولید اهمیت دارند و باید تدابیری اندیشیده شود که خطر کاهش یابد.اینجاست که لزوم وجود یک دامپزشک در صنایعی مثل صنایع غذایی مشخص می شود مثلاً برای کارخانه سوسیس، کالباس یا محصولات لبنی باید دامپزشک هم داشته باشند، چرا که اطلاعات مهندسین صنایع غذایی در زمینه بیماری ها کم است.
● در زمینه واردات هم این دقت صورت می گیرد؟ - باید این کار انجام شود اما این مشکل وجود دارد که برخی اوقات به دلیل ارزان بودن یک سری مواد، قصور در تاییدات بهداشتی صورت می گیرد. مثلاً بعد از انفجار چرنوبیل یک سری از مواد غذایی به دلیل ارزانی وارد ایران شد در حالیکه سایر کشورها این کار را نکردند. در رابطه با صادرات هم تبعیض وجود دارد مثلاً تن ماهی در داخل کشور با مجوز وزارت بهداشت تولید می شود ولی همین محصول وقتی می خواهد صادر شود باید مجوز دامپزشکی داشته باشد.
● فکر کنم! بد نیست اندکی هم به بیماری ها بپردازیم، به عنوان اولین مورد به تب مالت اشاره کنید! - تب مالت در واقع یک بیماری باکتریایی است که برخی از سویه های بروسلا آن را تولید می کنند و به آن بروسلوز هم می گویند، در واقع یکی از استثنائات بیماری های مشترک هم هست، چون انتقال انسان به انسان ندارد و اختصاصاً باید از دام (گوسفند ، گاو و سگ) منتقل شود که بیشتر از طریق خوراکی است مثل نوشیدن شیرخام یا آبی که توسط سگ آلوده شده باشد.
● سایر محصولات لبنی چطور؟ این بیماری را منتقل می کنند؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
بیماری های مشترک بین انسان وحیوان
محیط زندگی مشترک با حیوانات، بیماری های مشترکی را رقم می زند که از آن با عنوان بیماری های مشترک بین انسان و دام نام می برند. در این میان بیماری های نوپدیدی نیز وجود دارند که مداخله انسان ها در طبیعت، گاه به آن دامن می زند. محیط زندگی مشترک با حیوانات، بیماری های مشترکی را رقم می زند که از آن با عنوان بیماری های مشترک بین انسان و دام نام می برند. در این میان بیماری های نوپدیدی نیز وجود دارند که مداخله انسان ها در طبیعت، گاه به آن دامن می زند. برخی از آنها می توانند چنان فاجعه بار باشند که تلفاتی نظیر جنگ برجای گذارند.این بیماری ها از طریق حیوانات و موادغذایی و محصولات جانبی به دست آمده از آنها (گوشت، پوست، پشم و...) ممکن است به انسان، منتقل شود.۱۳ تیرماه به عنوان روزملی مهار بیماری های مشترک انسان و حیوان نامگذاری شده است اما متأسفانه اهمیت بیماری های مشترک در کشور ما چندان شناخته شده نیست، از آنجایی که پیشگیری، مهمترین گام در مهار بیماری به شمار می آید و این امر به سرویس های دامپزشکی ارتباط دارد، گفت و گویی را بادکتر سید جاوید آل داوود - عضو هیأت علمی دانشگاه دامپزشکی تهران و رئیس جامعه دامپزشکی حیوانات کوچک - انجام داده ایم . وی در این گفت وگو تأکید می کند وجود دامپزشک در مراکز تولید موادغذایی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است. دکتر آل داوود در عین حال یادآور می شود در تماس با حیوانات حتماً باید احتیاط کرد.
● با ورود بیماری های جدید مشترک بین انسان و دام مثل آنفلوانزای مرغی، آیا بیماری های قدیمی تحت کنترل درآمده است؟ - بیماری های قدیمی همچنان وجود دارند و نه تنها ریشه کن نشده بلکه بعضی از آنها افزایش نیز یافته اند! مثلاً سل و تب مالت (بروسلوز) افزایش نشان می دهد، البته برخی این افزایش آماری را به پیشرفت های تشخیصی نسبت می دهند که لازم است بدانیم همراه با پیشرفت های تشخیصی، در امر درمان نیز راهکارهای نوینی کشف شده است.
● و دلیل این اتفاق چیست ؟
عدم توانایی در اطلا ع رسانی مشکل بزرگی است، اما مطلب دیگر با همان میزان اهمیت، مشکلی است که در زمینه تحقیقات وجود دارد و معمولاً بودجه بسیار کمی را به این امر اختصاص می دهند، در ضمن، کار عملی و سیستماتیک نیز انجام نمی شود، در حقیقت لازم است که سازمان دامپزشکی کشور متولی این امر باشد اما عملاً وزارت بهداشت این کار را انجام می دهد و سهم بسیار زیادی از بودجه تحقیقاتی را در ارگانهای اجرایی صرف می کند، در حالی که جامعه دانشگاهی از آن بی بهره می ماند.مثلاً در رابطه با آنفلوانزای مرغی از جانب وزارت بهداشت زحمت زیادی کشیده شد که دامپزشک ها نقش بسیار پررنگی در این بین داشتند و بیماری با توجه به هم مرزی با کشورهایی مثل ترکیه ، افغانستان و عراق به خوبی مهار شد. اما نه تنها از دامپزشک ها تقدیری نشد بلکه نقش آنها به عنوان یکی از مهره های اصلی مهار این بیماری نادیده گرفته شد و طبیعی است در این شرایط افراد انگیزه های خود را از دست خواهند داد.
● آیا بیماری های مشترک بین انسان و حیوان قابل پیشگیری اند؟ - به طور کلی دامپزشکی از نظر بحث بهداشتی به دو قسمت کلی تقسیم می شود: بهداشت بیماری هایی که مستقیماً از حیوان منتقل می شوند و بهداشت محصولات حیوانی.همانطور که می دانیم برخی از حیوانات با انسان ارتباط مستقیم دارند به خصوص در سطح شهرها که بسیاری از آنها حیوانات خانگی به شمار می آیند (سگ ، گربه ، موش ، پرنده های مختلف و...) که می توان گفت قادر به انتقال بسیاری از بیماری ها هستند و در واقع وظیفه دامپزشک ها کنترل این بیماری ها است. البته میزان بیماری های منتقله از حیوان به انسان، بسیار کمتر از بیماری های انسان به انسان است و ۱۰۰ درصد آنها قابل پیشگیری است.
● این درصد را می توان به بیماری های جدید هم تعمیم داد؟ - بله، در مورد برخی از بیماری ها که به آنها بیماری های نوپدید می گویند مثل جنون گاوی ، تب کریمه کنگو و... که اگر به انسان منتقل شوند و فرد نسبت به آنها ایمنی نداشته باشد، می تواند کشنده و غیرقابل پیشگیری باشد.
● ایدز را هم می توانیم از بیماری های منتقله از حیوان به انسان به شمار آوریم؟ - بله! با توجه به منشاء یابی جدیدی که توسط محققان انجام شده است و منشاء آن را در گوریل ها تشخیص داده اند، می توان چنین گفت.
● به جز مواد غذایی و ارتباط مستقیم آیا محصولات تولیدی از حیوانات هم می توانند بیماری را منتقل کنند؟ - بله، برخی از بیماری ها از طریق محصولات به دست آمده از حیوانات قابل انتقال هستند مثلاً برخی از لوازم آرایشی - بهداشتی که در تهیه آنها از چربی های حیوانی و... استفاده می شود، می توانند منشاء این انتقال باشند.
● اقدامات پیشگیرانه قبل یا بعد از تولید محصولات انجام می شود؟ - معاینات هم قبل از کشتار و هم بعد از کشتار و در واقع بعد از پروسه تولید اهمیت دارند و باید تدابیری اندیشیده شود که خطر کاهش یابد.اینجاست که لزوم وجود یک دامپزشک در صنایعی مثل صنایع غذایی مشخص می شود مثلاً برای کارخانه سوسیس، کالباس یا محصولات لبنی باید دامپزشک هم داشته باشند، چرا که اطلاعات مهندسین صنایع غذایی در زمینه بیماری ها کم است.
● در زمینه واردات هم این دقت صورت می گیرد؟ - باید این کار انجام شود اما این مشکل وجود دارد که برخی اوقات به دلیل ارزان بودن یک سری مواد، قصور در تاییدات بهداشتی صورت می گیرد. مثلاً بعد از انفجار چرنوبیل یک سری از مواد غذایی به دلیل ارزانی وارد ایران شد در حالیکه سایر کشورها این کار را نکردند. در رابطه با صادرات هم تبعیض وجود دارد مثلاً تن ماهی در داخل کشور با مجوز وزارت بهداشت تولید می شود ولی همین محصول وقتی می خواهد صادر شود باید مجوز دامپزشکی داشته باشد.
● فکر کنم! بد نیست اندکی هم به بیماری ها بپردازیم، به عنوان اولین مورد به تب مالت اشاره کنید! - تب مالت در واقع یک بیماری باکتریایی است که برخی از سویه های بروسلا آن را تولید می کنند و به آن بروسلوز هم می گویند، در واقع یکی از استثنائات بیماری های مشترک هم هست، چون انتقال انسان به انسان ندارد و اختصاصاً باید از دام (گوسفند ، گاو و سگ) منتقل شود که بیشتر از طریق خوراکی است مثل نوشیدن شیرخام یا آبی که توسط سگ آلوده شده باشد.
● سایر محصولات لبنی چطور؟ این بیماری را منتقل می کنند؟
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 24 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دانشگاه جامع علمی کاربردی
اداره کل زندانهای خراسان رضوی – مشهد مقدس
مرکز آموزش منطقه ای کشور
موضوع تحقیق :
زیر نظر استاد محترم :
جناب آقای دکتر رزقی
گردآورندگان :
سید محمد موسوی – سید حمزه وحدتی – یحیی فولادیان نژاد
بلوغ
بلوغ یکی از مراحل مهم و اساسی در رشد شخصیت افراد می باشد که با تغییرات مهم و اساسی جسمانی، روحی، روانی و اجتماعی و ... همراه می باشد. در واقع میتوان گفت اساسی ترین مرحله رشد همین دوران بلوغ است. که در صورت خوب طی شدن انسان را خوشبخت کرده و عکس آن نیز صحیح است. یعنی اگر این پیچ خطرناک دوران رشد با شناخت صحیح و درست طی نشود عوارض و عواقب بسیار خطرناکی را بر فرد در همه جنبه ها خواهد گذاشت که جبران تقریباً محال است. بنابراین یکی از بهترین کارها و لوحه های تربیتی این است که والدین با شناخت این مرحله از رشد فرزندشان زمینه ای مساعد جهت رشد شخصیت مطلوب وی را مهیا کنند. روانشناسان معتقدند تا زمانی که خودتان را به جای فرزندتان قرار نداده و از دید او به مسائل نگاه نکنید نمی توانید با او ارتباط برقرار کنید.
با توجه به همین مفهوم در این مقاله سعی شده است که شرایط فرزندان را در سنین مختلف مخصوصاً بلوغ به طور اجمالی معرفی شده و نیز نحوة برخورد والدین با این نوع رفتارها مشخص گردد. یعنی در واقع شیوه های صحیح رفتار والدین در سن بلوغ با فرزندان مورد بررسی قرار گیرد. تا اولاً زمینه ای مساعد جهت تربیت صحیح جوانان بوجود آید و ثانیاً، بستری مهیا گردد که در آن نوجوانان در برابر بزهکاریها و رفتارهائی که آنان را تهدید میکند مصون گردد.
فرزندان در سن بلوغ به صورت کامل تغییر می کنند. دارای ویژگیهای خاصی میشوند که هرکدام از این ویژگیها رفتارهای خاص خود را می طلبد که در اینجا به بعضی از آنها اشاره میگردد.
1- هویت یابی :
هویت افراد معمولاً در دوران بلوغ و نوجوانی شکل می گیرد. این هویت شامل ارزشها، روحیات و ویژگی فردی است که در تجربه خانوادگی شکل می گیرد و به صورت رفتارهای به ظاهر ناهنجار دوران بلوغ جلوه گر میشود، والدین باید این وضعیت را درک کرده و آن را بحساب گستاخی فرزند خود نگذارند. در دوران بلوغ سطح فکر افراد گسترش پیدا کرده و تعامل می یابد. نوجوانان همزمان با شناختن هویت خود قادر به تفکر انتزاعی هستند. آنان درباره مسائل کاملاً جدی فکر میکنند . مسئولانی چون من کی هستم، چه چیزهای اهمیت دارند، معنی و مفهوم زندگی چیست؟ و به چه اموری باید معتقد بود؟
نوجوانان بر اساس پاسخ هایی که در برابر پرسشهای خود می یابند. درباره جهانی که در آن بسر می برند. قضاوت می کنند. آنها میتوانند به گونه ای بنیادین و تند روانه آرمان گراه شوند و درباره ارزشها و سبک های زندگی والدین خود (که بطور معمول محافظه کارانه و واقع گرایانه است) قرار گیرند بنابراین والدین باید با صبر و حوصله به پرسشهای آنها جواب داده و در فضایی آرام و دوستانه در هویت یابی نوجوانان و جوانان خود کمک کنند و هویت آنها را بر اساس قوانینهای فرزند خود و متناسب با فضای روحی و روانی وی آنچنان رفتار کنند که نوجوان آنها همانی شود که در ذات خود بالقوه آن را دارا می باشد.
2- شیوه برخورد با فرزندان
دوران بلوغ، تغییرات زیادی در کودکان و نوجوانان و همچنین والدین آنها روی میدهد. برخورد با نوجوان باید به گونه ای باشد که با تشدید عصبانیت، عصیانگری منجر نگردد. زیرا چنین روحیاتی به اندازه کافی در سنین نوجوانی و بلوغ وجود دارد.
یک نوجوان ممکن است انتظار داشته باشد که همچون فردی بالغ با او برخورد شود. اما رفتار او هنوز مانند کودکان باشد از سوی دیگر والدین نیز ممکن است به فرزند خود نصیحت کنند که مانند افراد بالغ رفتار کند. ولی برخورد خود آنها با او همچنان برخورد با کودکان باشد. به طور معمول در مواجه با کودکان از روش هایی چون نق زدن – امر به معروف و نهی از منکر کردن و دستور دادن استفاده میشود. ولی بهره جستن از این روشها و برخورد با افراد بالغ مسئله ساز می شود.
3- اجتناب از بکار بردن زور و فشار
هرگاه وارد مشاجره و اعمال فشار به نوجوانان شدید، بدانید که بازنده خواهید شد. اگر در مواردی با نوجوان اختلاف داشتید. بجای وارد آوردن فشار بکوشید قوانینی وضع کنید که از طریق آن اختلاف هایتان را برطرف سازید. برخی والدین با فرزندان خود مشاجره میکنند و انتظار دارند همیشه پیروز شوند و فرزندان خود را وادار