لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 158
فصل اول
ناســیونالیسـم
1- تعریف دولت و عناصر آن
مفهوم دولت تا سدهی شانزدهم رواج سیاسی نیافت. نخستین کاربرد آن در بحث عملی به نیکولو ماکیاولی (1527-1469) نسبت داده میشود. مفهوم دولت نو در بخش عمدهی اروپای سدههای میانه، به تدریج پدیدار شد، در آن زمان دولت را با اقتدار عالی برابر میدانستند. متفکّران و پژوهشگران سیاسی در مورد تعریف دولت توافق نظر ندارند و این اختلاف نظر بیش از هر چیز به گوناگونی اندیشهها در مورد سرشت دولت که بر تعریفها اثر میگذارد، مربوط است. باید گفت که روی هم رفته سه گونه تعریف از دولت وجود دارد: تعریف فلسفی، تعریف سیاسی و تعریف حقوقی.
1-1 تعریف فلسفی: دارای یک هدف اصلی است: که ویژگیهای ضروری و بسندهی دولت کمال مطلوب، دولت خوب، یا دولت کامل را توصیف میکند از لحاظ فلسفی سه مکتب وجود دارد:
الف- دولت برای ایجاد هماهنگی میان اجزای گوناگون و ضروری جامعه وجود دارد. این نظریه به فیلسوفانی مانند افلاطون، ارسطو، آباء کلیسا- از جمله آکوئیناس- و همچنین سیسرون تعلق دارد.
دولت در نتیجهی یک «قرارداد اجتماعی» به وجود آمده است. این نظریه به فیلسوفانی مانند هابز، و روسو تعلق دارد.
پ- دولت در نتیجه مبارزه میان نیروهای متضّاد اجتماعی پدیدار شده است. مارکس و پیروان او این نظر را ارائه کردهاند.
1-2 تعریف سیاسی: در این نظر گفته میشود که جامعه از صورت بندیهای بسیار ساده تا بسیار پیچیده، بر پایهی تغییرات در نظام تولید، رشد مییابد؛ زیرا انسان نیازهای اساسی دارد که بدون تولید کردن تأمین نمیشود. در جریان این تولید، گروهها و طبقات اجتماعی و اقتصادی پدیدار شدند. مارکس و انگلس عقیده داشتند که در روند پیدایش طبقات، کار انسان از او بیگانه شد و انسان پیوسته میکوشد تا بر خودبیگانگی مادی و معنوی فائق آید.
1-3 تعریف حقوقی: دولت آن واحدی است که باید این ویژگیها را داشته باشد:
سرزمین، ملّت(جمعیّت)، حاکمیت(انحصار قدرت)، حکومت.
قبل از پرداختن به عناصر بنیادی دولت، به تعریف جامعی از دولت میپردازیم که «ژرژ بوردو»از سیاستشناسان بنام فرانسه بیان کرده است: «دولت، «قدرت نهادینه» است. زیرا دولت نهادی است که از طریق سازمانهای خود به حاکمیّت ملّی تبلور میبخشد و ادارهی امور همگانی را بر عهده میگیرد، بدون آنکه جنبه شخصی یا گروهی داشته باشد» (نقیبزاده، 1380: 179).
دولت به عنوان مجموعهای بسیار پیچیده که بر تمامی نظام اجتماعی انسان تسلّط دارد، بر بنیادهایی استوار است که بدون این عناصر نمیتواند پیوندی ارگانیک متعادل و یکپارچه به وجود آورد و این عناصر عبارتند از:
سرزمین: ژان گاتمن این تعریف را از سرزمین در رابطه با «حاکمیت» حکومت ارائه داده است: سرزمین بخشی از جلوهگاه جغرافیایی است که با ادامه فیزیکی قلمرو یک حکومت برابری پیدا میکند. این مفهوم گستره فیزیکی و حمایت سیاسی است که یک ساختار حکومتی به خود میگیرد. این مفهوم، پهنه فیزیکی یک سیستم سیاسی را معرفی میکند که در حکومتی ملّی و یا در بخشی از آن که از گونهای اقتدار برخوردار باشد، قوام میگیرد (مجتهدزاده، 1381: 38-39).
ملّت: اندیشهی ملّت در انقلاب فرانسه اعتبار خاصی پیدا کرد و دولتها به اعتبار نمایندگی ملّت خود قدر و قیمت پیدا کردند. وطنپرستی و ملّتخواهی از قدیم در ژرفای اندیشه انسانها وجود داشته است و ادبیّات همهی کشورها جلوههای زیبایی از آن را به نمایش گذاشتهاند. امّا دولتهای امروز که به «دولت- ملّت» هم مشهورند عنصر دوم خود را از انقلاب فرانسه به بعد باز یافتند، هر دولتی که صاحب ملّتی یکپارچه، همبسته و متّحد باشد از قدرت و قوام و پشتوانه عظیمی برخوردار است.
حاکمیّت: بر قدرت قانونی بالاتر و برتری دلالت میکند که هیچ قدرت قانونی دیگری، برتر از آن وجود ندارد. «حاکمیت دو جنبه دارد:
جنبهی اوّل آن، برتری داخلی دولت در سرزمین خویش است و مفهوم جنبهی دوّم آن، این است که دولت استقلال خارجی کامل داشته و از مداخلهی دولت و یا قدرت سیاسی دیگری مانند سازمانهای بینالمللی بری است» (طاهری، 1378: 82).
در عین حال باید اذعان کرد که مفهوم حاکمیّت جنبه اطلاق خود را از دست داده است. وابستگی متقابل اقتصادی، وجود نیروهای فراملّی و مداخله سازمانهای بینالمللی حاکمیّت دولتها را تضعیف کرده است.
حکومت: اگر مسألهی حاکمیّت حل شود سازمانی لازم است تا به این حاکمیّت عینیّت بخشد. آن سازمان، حکومت است که با ارادهی مردم و تأیید آنها شکل میگیرد. سه عنصر دیگر حالتی تأسیسی دارند و وظیفهای بر عهدهی آنها نیست. «تنها حکومت است که به عنوان عنصر زنده، کار تدوین استراتژی، برنامهریزی و انجام وظایف دولت را بر عهده دارد و در نتیجه بصورت چشمگیرترین عنصر دولت در عرصهی زندگی یک ملّت جلوهگر میشود و باید از کارآیی بالایی برخوردار باشد» (نقیبزاده،1380: 182-185).
2- تعریف ملّت و عناصر آن
کلمهی «ملّت» که از قرن سیزدهم باب شده، از واژه ای به معنی متولّد شدن مشتق شده است. این کلمه در شکل «نیشن»، اشاره به گروهی از مردم داشت که بر مبنای اصل و نسب یا محلّ تولّد، با یکدیگر پیوند داشتند. بنابراین کلمهی «ملّت» در کاربرد اوّلیه آن، دلالت بر یک نسل از مردم یا یک گروه نژادی داشت، امّا فاقد اهمیّت سیاسی بود. فقط در اواخر قرن هجدهم بود که این واژه بار سیاسی یافت.
در دایرهالمعارف ناسیونالیسم، ملّت این گونه تعریف میگردد: «ملّت اجتماعی متصوّر و مفروض است که اعضایش، برپایهی اسطورههای جغرافیایی و دنیای جغرافیایی مشترک، به آن احساس تعلّق میکنند، و نیز اجتماعی سیاسی و سرزمینی از منافع است که اعضایش تجهیز شدهاند تا از راه کسب حاکمیّت بیشتر بر مکانی که خانه یا وطن خود میدانند، کنترل آینده خویش را به دست گیرند» (ماتیل، 1383: 365).
گروهی معتقدند هر ملّتی دارای خصوصیاتی میباشد از قبیل محلّ زندگی، نژاد، مذهب، زبان، مشی سیاسی و وفاداری به یک سازمان سیاسی خاص، رسوم و آداب مشترک که این عوامل را میتوان عناصر متشکله «ملّت» دانست. همین عوامل هستند که باعث تشخیص ملیّتهای مختلف از یکدیگر میباشند، ولی ضروریترین عامل تشکیلدهنده ملیّت اراده متحّدی است که بین افراد آن ملیّت بهوجود میآید و صرف وجود همین اراده است که ناسیونالیسم را به وجود میآورد (انصاری، 1345: 11).
با توجه به تعریف ملّت، عناصر تشکیلدهنده آن با تعریفی اجمالی از هر یک در ذیل ارائه میگردد:
زبان: یکی از عناصر مهمّی که در وحدت یک گروه انسانی مؤثر است، زبان است. اکثر کشورهایی که در جهان امروز وجود دارند، هر کدام دارای یک زبان مشترک هستند که ساکنان آن کشور بدان تکّلم میکنند. درپارهای از موارد، گروههای جدایی طلب، تجزیه طلب، از زبان به عنوان سمبل آرزوهای ناسیونالیستی و میهنخواهی استفاده میکنند که به این گونه زبانها، زبانهای سیاسی میگویند.
نژاد: عنصر مهمّ دیگر که در پیدایش ملّت مؤثر دانسته شده است، نژاد است. در این زمینه بعضی از اندیشمندان معتقد به برابری نژادی نیستند، بلکه معتقدند برخی از آنها بر برخی دیگر برتری دارند.
مذهب: مذهب نیز از جمله عوامل تشکیلدهندهی اجتماعات است و قبل از گسترش مدرنیته، تقسیم جهان بر پایه این عامل استوار بود، که پس از آن نقش عامل مذهب در تشکیل اجتماعات کمرنگ تر شد.
سرزمین یا محدوده جغرافیایی: عنصر دیگری که در تشکیل ملّت سهم نسبتاً زیادی دارد، محدوده جغرافیایی است. وحدت سرزمین نقش فراوانی در وحدت ملّت دارد.
تاریخ و فرهنگ: تاریخ و فرهنگ ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند، به نحوی که رویدادهای تاریخی باعث ایجاد روحیّات و آداب و رسوم خاصّی در بین مردم میشوند و تأثیر فراوانی در ایجاد و استحکام پیوندهای آنها دارند، زیرا نوعی حافظه تاریخی مشترک پدید میآورد که انسانها، همواره بدان رجوع میکنند.
روابط اقتصادی و عامل تاریخی: عنصر دیگری که در تشکیل ملّت نقش دارد، روابط اقتصادی در میان افراد یک جامعه است و صرف وجود مردمانی خاص در قلمروی معین نیست که یک ملّت را پدید میآورد بلکه مراودات و ارتباطات بین این افراد نیز در تشکیل ملّت مؤثر میباشند، و بالاخره علاوه بر تمام عواملی که تاکنون به آن پرداخته شد، نقش عامل سیاسی نیز در فرآیند ملّت سازی بسیار قوی است تا جایی که در پارهای از موارد نقش سایر عناصر متشکله ملّت از قبیل زبان، نژاد، مذهب و ... تحتالشعاع این عامل واقع میشود. تفاوت در عناصر فوق سبب پیدایش ملّیتهای مختلف میگردد (قمری،1380: 10-19).
3- ناسیونالیسم
پس از بحثهایی که راجع به ملّت و عناصر تشکیلدهندهی آن شد، در اینجا به تعاریف ناسیونالیسم پرداخته میشود. باید توجّه داشت که دربارهی مفهوم ناسیونالیسم هنوز تعریف دقیق و واحدی ارائه نشده است و صاحب نظران در این مورد همنظر نیستند و یکی از دلایل مهمّی که باعث شده تا تعریف واحدی در این مورد وجود نداشته باشد، تغییر مفهوم ناسیونالیسم با توجه به تحوّلات تاریخی است.
دایرةالمعارف بینالمللی علوم اجتماعی ناسیونالیسم را چنین تعریف کرده است:
« ناسیونالیسم نوعی عقیده سیاسی است که زمینه یکپارچگی جوامع جدید و مشروعیّت ادّعای آنها برای داشتن اقتدار را فراهم میآورد. ناسیونالیسم وفاداری اکثریت مردم را متوجّه یک دولت- ملّت مینماید. خواه این دولت- ملّت موجود باشد و خواه این که به صورت یک خواسته باشد. دولت- ملّت نه تنها به عنوان یک شکل ایدهال «طبیعی» یا «عادی» از نظام سیاسی مورد نظر واقع میشود، بلکه به عنوان یک چارچوب ضروری برای تمام فعّالیتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مورد نظر قرار میگیرد» (قمری، 1380 : 17).
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
فصل اول
فصل دوم
فصل سوم
بین جهانبینى و علم اخلاق تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد; زیرا از یک سواخلاقیات (علم اخلاق) مانند منطقیات، طبیعیات و ریاضیات از علوم جزئىاست و زیر پوشش «علم کلى» (جهانبینى) قرار دارد; چون این علم موضوعخود راکهنفس و قواى آن است اثبات مىکند (1) ، چنانکه بخشى از اینها را همعلوم طبیعى اثبات مىکند، و از سوى دیگر علم اخلاق نیز درباره جهانبینىاظهار نظر مىکند; به این معنا که در علم اخلاق، ثابت مىشود جهانبینى توحیدى، خیر، ملایم با روح و امرى ارزشى و کمال روح است ولىجهانبینى الحادى، شر، زیانبار و قبیح است و براى روح پیامد ناگوارى دربر دارد.
در علم اخلاق، علوم نافع از علوم غیرنافع شناخته مىشود. پیغمبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم به ذات اقدس اله پناه مىبرد و مىفرماید: «اعوذ بک من علم لا ینفع، وقلب لا یخشع، ونفس لا تشبع» چون علوم از نظر نفع و ضرر به چند قسم تقسیم مىشود، بعضى از علمها نافعند و بعضى نه; بعضى از علوم مانند علوم الحادى، نه تنها نافع نیستند بلکه ضرر هم دارند و بعضى از علوم نه نافع هستند و نه ضار، مانند تاریخ بعضى از اقوام جاهلى که هیچ نکته آموزندهاى در دانستن آن وجود ندارد و هیچ اثر فقهى هم بر آن مترتب نیست.
البته برخى از بخشهاى علم تاریخ و نسب، فواید فراوانى دارد و از علوم نافع به شمار مىآید اما آشنایى با قواعد علمى مربوط به انساب و تاریخ اقوامى که آثار علمى یا صنعتى و هنرى از خود به یادگار نگذاشتند، صرف بیهوده عمر و اتلاف وقت است و مصداق علمى است که رسول خداصلى الله علیه و آله و سلم و امام هفتم (علیهالسلام) در باره آن فرمودهاند: «لا یضر من جهله ولا ینفع من علمه» .
بعضى از علوم فى نفسه نافعند ولى چون به مرحله عمل ننشستهاند علم نافع به شمار نمىآیند و این همان است که در بیان حضرت على (علیه السلام) آمده: «لا تجعلوا علمکم جهلا ویقینکم شکا اذا علمتم فاعملوا واذا تیقنتم فاقدموا» و نیز مىفرماید: «رب عالم قد قتله جهله وعلمه معه لا ینفعه» . بعضى از دانشمندان در عین حال که عالمند، جاهلند. چون عاقل نیستند کشته جهلند و علم آنان به حالشان نافع نیست. کسى که علم را براى مقامهاى دنیا، جلب
1. مراد از «علم کلى» که عهدهدار اثبات موضوع علم اخلاق و سایر علوم جزئى است همان فلسفه نظرى است که متکفل هستىشناسى و شناختحقایق (جهانبینى) است و از آن به «علم اعلى» نیز تعبیر مىشود.
توجه و احترام مردم و یا برخوردارى از زرق و برق بیشتر طلب کند، خود را ارزان مىفروشد. او عالم است ولى عاقل نیست. و دیگران که راه دنیا را طى کردهاند، بیشتر و بهتر از این شخص، حطام دنیا را فراهم کردهاند و از آن لذت مىبرند. پس این گونه از علوم هم علوم غیر نافع به شمار مىآید.
نیز حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در خطبه «همام» در وصف متقیان مىفرماید: «ووقفوا اسماعهم على العلم النافع لهم» و این تنها در باره سامعه نیستبلکه در مورد سایر اعضا هم هست، یعنى جز به علم نافع، به چیز دیگرى گوش نمىدهند; به این معنا که الفاظ آن را مىشنوند و معانى را ادراک مىکنند ولى وقتى سودمند نبودن آن را ببینند رها مىکنند; مثلا، درسوره «زمر» مىفرماید: «فبشر عباد× الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» آنان، نخست اقوال و مکاتب گوناگون را مىشنوند و سپس تشخیص مىدهند که کدام زیانبار و کدام نافع است و آنگاه به آنچه نافع است دل مىسپارند و گوش مىدهند. گوش فرادادن یعنى اطاعت کردن و پذیرش.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 109
فصل اول
قانون تاسیس مدارس غیر انتفاعی
مقدمه – تعریف
ماده1- مدارس غیر انتفاعی مدارسی است که از طریق مشارکت مردم, مطابق اهداف و ضوابط و دستور العمل های عمومی و وزارت آموزش و پرورش تحت نظارت آن وزارتخانه تاسیس و اداره میشود.
مبحث اول- تاسیس مدارس غیر انتفاعی
مادة2- موسس یا موسسان مدارس غیر انتفاعی فرد یا افراد حقیقی و نیز اشخاص حقوقی هستند که بر طبق مفاد این قانون اقدام به تاسیس واحد اموزشی می نمایند.
مادة3= موسس یا موسسان باید واجد شرایط ذیل باشند.
الف- اسلام و عمل به احکام اسلامی و برخوردرای از حسن شهرت.
ب- التزام عملی به ولایت فقیه و قانون اساسی.
ج- تابعیت جمهوری اسلامی ایران.
د- عدم وابستگی به رژیم گذشته و عدم وابستگی به گروهکهای منحرف و یا منحرف و غیر قانونی مانند منافقین.
هـ - تاهل و داشتن حداقل 30 سال سن.
و- داشتن سابقة آموزشی یا فرهنگی.
ز- داشتن حداقل مدرک دیپلم یا معادل (حوزوی) آن.
تبصرة 1: در صورتی که موسس یا موسسان از اشخاص حقوقی باشند، فرد یا افرادی که به عنوان نماینده یا نمایندگان موسس یا موسسان معرفی می شوند باید دارای شرایط مندرج در این ماده باشند.
تبصره 2: مرجع تحقیق و رسیدگی و اعلام صلاحیت موسس یا موسسان شورای نظارت مذکور در ماده 15 این قانون می باشد.
تبصرة 3: موسسان مدارس اقلیتهای دینی شناخته شدة موضوع این قانون شرایط مراجع رسمی مذهبی آنان که تابع و مقیم کشور هستند یا نمایندگان مورد تائید ایشان به وزارت آموزش و پرورش معرفی می شوند.
مادة4- وظایف موسس یا موسسان به قرار زیر میباشد:
الف- اخذ مجوز رسمی از وزارت آموزش و پرورش برای تاسیس واحد یا واحدهای آموزشی در مقاطع مختلف تحصیلی (کودکستان، دبستان، مدرسة راهنمایی، دبیرستان و آموزشگاههای آمادگی برای کنکور و کلاسهای تقویتی).
ب- تضمین منابع مالی لازم برای تامین هزینه های واحد آموزشی، حداقل به مدت یک سال.
ج- پیش بینی و تهیة فضای آموزشی مناسب و تجهیزات و امکانات آموزشی و تربیتی مورد نیاز واحد آموزشی بر طبق ضوابط وزارت آموزش و پرورش. فضای آموزشی این گونه مدارس همانند مدارس دولتی موجود در منطه است، مگر آنکه برای موسسین امکان استفاده از فضای بیشتر باشد.
د- پیشنهاد سه نفرواجد شرایط به آموزش و پرورش برای صدور حکم مدیریت واحد آموزشی به نام یکی از آنها.
مادة 5- مدیر واحد آموزشی باید دارای شرایط زیر باشد:
الف- اعتقاد و التزام عملی به مبانی و احکام اسلامی و ولایت فقیه وقانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
ب- سلامت روانی و نداشتن نقص عضو، به طوری که مانع انجام وظیفه شود.
ج- عدم وابستگی به رژیم گذشته و گروهکهای منحرف غیر قانونی.
د- داشتن آشنایی با مسائل آموزشی.
ه- تاهل برای مردان
و- تابعیت جمهوری اسلامی ایران.
ز- داشتن حداقل 30سال سن.
تبصره- مدیران مدارس غیر انتفاعی بر حسب دوره های تحصیلی واحد آموزشی باید حداقل دارای یکی از مدارک زیر یا معادل آنها باشند:
دبستان: دیپلم، راهنمایی، کاردانی (فوق دیپلم)، دبیرستان: کارشناسی (لیسانس).
مادة 6- مدیر مدارس غیر انتفاعی باتوجه به شرایط مندرج در مادة 5 و بر اساس پیشنهاد موسس یا موسسان و حکم آموزش و پرورش منصوب می گردد. در صورتی که ظرف دو ماه از تاریخ پیشنهاد، حکم صادر نشود، شورای نظارت مذکور در ماده 15 در مورد فرد یا افراد پیشنهاد شده از طرف موسس و یا موسسان اتخاذ تصمیم خواهد نمود.
تبصره- انتخاب مجد مدیر قبلی بلامانع است.
مادة 7- منابع مالی مدارس غیر انتفاعی عبارتند از:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 170
فصل اول :
مباحث کلی پیرامون توبه
معنای توبه
الف – معنای لغوی توبه
ابن فارس می گوید : « توب : التاء و الواو و الباء کلمة واحدة ، تدل علی الرجوع . یقال : تاب من ذنبه ای رجع عنه »1
( توب : ت ، و ، ب ، یک کلمه است ، بر بازگشت دلالت می کند گفته می شود توبه کرد از گناه یعنی بازگشت از آن ) .
« توب . توبه . متاب ، همه به معنی رجوع و برگشتن است . »2
در جایی دیگر آمده :
« التوبة : بالفتح و سکون الواو ، فی اللغة الرجوع »3
توبه : با فتح ( ت ) و سکون ( و ) ، در لغت به معنی بازگشت است .
در لغت نامهی دهخدا نیز به معنی بازگشت آمده است . 4
ب – معنای اصطلاحی توبه
بزرگان اهل لغت ، در تعریف اصطلاحی توبه ، چنین گفته اند :
« التوبة الرجوع من الذنب »5 توبه به معنی بازگشت از گناه است .
راغب در تعریف توبه چنین می گوید :
« توبه یعنی ترک گناه به بهترین وجه . واژة توبه از جهاتی از اعتذار رسا تر است . زیرا اعتذار و عذر خواهی بر سه وجه است : اوّل عذر خواهنده می گوید : من گناه نکرده ام ، دوّم می گوید : به این دلیل گناه کردم و سوم می گوید : گناه کردم ، بد کرده ام و دیگر تکرار نمی کنم .که این معانی وجه چهارم ندارد و معنای سوم ، همان توبه است »1
در اقرب الموارد آمده : « التوبة رجع عن المعصیته » 2 یعنی توبه بازگشت از گناه است .
در معجم فقه الجواهر در تعریف توبه آمده : « هی الندم علی ما وقع من المعصیته و العزم علی عدم الوقوع فیما یأتی و ان ذلک امتثالا لامرالله تعالی شأنه » 3
(توبه یعنی پشیمانی بر آنچه که از معصیت ، واقع شده ، و عزم بر انجام ندادن آن در آینده و همانا آن ، فرمانبرداری برامر خداوند متعال است . )
مرحوم شیخ بهایی در تعریف توبه می گوید :
« التوبة : الرجوع و ینسب الی العبد و الی الله سبحانه و معناها علی الاول الرجوع عن المعصیته الی الطاعة و علی الثانی الرجوع عن العقوبة الی اللطف . فی اصطلاح ، الندم علی الذنب لکونه ذنبا ، فخرج الندم علی شرب الخمر لاضراره بالجسم و قدیراد مع العزم علی ترک المعاودة ابدا و الظاهر ان هذا العزم لذلک الندم غیره منفک عنه » 4 .
شیخ بهایی ابتدا به ذکر معنای لغوی توبه می پردازد و بعد به موارد استعمال واژة توبه اشاره میکند و می گوید :
توبه یعنی بازگشت و نسبت داده می شود به انسان و به خدای متعال ، معنای توبه در مورد انسان بازگشت از معصیت به سوی فرمانبرداری است و در مورد خدای متعال رجوع از عذاب به سوی لطف است . توبه در اصطلاح ، پشیمانی از گناه است به خاطر گناه بودنش ، پس خارج میشود با این تعریف ، پشیمانی از شراب خوردن به خاطر ضرر رساندن آن به جسم ، و به تحقیق توبه با عزم همیشگی بر ترک بازگشت به گناه ، حاصل می شود و ظاهر این است که این عزم ، لازمة آن پشیمانی بوده و از آن جدایی ناپذیر است .
مرحوم نراقی در این باره می گوید :
« …. هی (التوبة ) الرجوع من الذنب القولی و الفعلی و الفکری ، و بعبارة اخری : هی تنزیة القلب عن الذنب و الرجوع من العبد الی القرب و بعبارة اخری : ترک المعاصی فی الحال و العزم علی ترکها فی الاستقبال و تدارک ما سبق من التقصیر »1
توبه ، برگشتن از گناهان است . هرچند این گناهان در حیطة گفتار ، افعال و یا افکار باشد . به عبارت دیگر توبه ، پاک گردانیدن قلب از گناه و بازگشت از دوری به نزدیکی است . ( اگر با گناهان از خداوند دور
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 95
فصل اول :
طرح مسئله
1-1 بیان مسئله
1-2 گزاره های تحقیق
1-3 متغیرهای مورد مطالعه و تعریف عملیاتی آنها
1-1 بیان مسئله:
مقدمه:
ابعاد وجودی انسان بسیار گسترده و پیچیده است و در نتیجه تغییرات و تحولات روانی و اجتماعی ناشی از آن نیز بسیار است.
بنابراین تأمین سلامتی جسمانی و روانی افراد یکی از مهمترین اهداف ملی کشور محسوب می شود و بخش عمده ای از سرمایه های مادی و معنوی دولتها و ملتها به این امر اختصاص می یابد. بدیهی است کسب توفیق در زمینه پیشگیری از بیماریها و تأمین سلامت افراد به شناخت همه جانبه عوامل موجه و متجلی شده بیماریها وابسته است.
افسردگی نیز نوعی از اختلالات روانی است که انسان ممکن است به آن دچار شود. بیماری افسردگی نوعی از بیماری است که خصوصیت اول و عمدة آن تغییر خلق است. این تغییر خلق شامل یک احساس غمگینی است که از نومیدی حفیف تا احساس یأس شدید نوسان دارد. خصوصیات اصلی و مرکزی حالات افسردگی کاهش عمیق میل به فعالیتهای لذت بخش روزمره مانند معاشرت، تفریح و ورزش و ... است. حال این بیماری می تواند با عوامل متعددی رابطه داشته باشد. این تحقیق در نظر دارد رابطه این عوامل با افسردگی را تعیین کند.
حدود 472 میلیون نفر در سال 1990 در جهان دچار افسردگی اساسی شده اند به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان.
دکتر سرلگراین استادیار روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با بیان این مطلب در سمینار تعرفه های پزشکی گفت: در همان مقطع زمانی در ایران 5 میلیون نفر دارای افسردگی اساسی، یک میلیون و دویست هزار نفر دارای عقب ماندگی ذهنی، 500 نفر اسکیزوفرین، 600 نفر صرع، 150 هزار نفر دمانس (نوعی بیماری روحی و روانی را دارا بوده اند.)
1-1-2طرح مسئله:
افسردگی را می توان شایع ترین اختلال عاطفی دانست این حالت عاطفی از دیرباز مورد توجه بوده است. افسردگی یکی از رایج ترین ناراحتیهای روانی است که باعث مراجعه افراد به روانپزشکان، روانشناسان و دیگر متخصصان بهداشت روانی می گردد. از این لحاظ افسردگی با سرماخوردگی در میان ناراحتیهای جسمی قابل مقایسه است. تحقیقات مورد مطالعه این مسأله را تأیید می کند.
افسردگی دارای نشانه ها و ویژگیهایی می باشد از جمله دو نشانه اصلی افسردگی عبارتند از: احساسات مستمر غم و از دست دادن علاقه و لذت نبردن از چیزهایی که قبلاً از آن لذت می برده و باید دست کم یکی از این دو نشانه حداقل برای دو هفته وجود داشته باشد تا بیماری افسردگی تشخیص داده شود بعلاوه این خلقها به اندازهای شدید باشد که از کارکرد عادی فرد در کار یا در موقعیتهای اجتماعی مانع شوند.
از جمله علل احتمالی بروز این بیماری میتوان به عوامل خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و... اشاره کرد که در تحقیق حاضر در پی دست یافتن به رابطه افسردگی با عوامل خانوادگی است، البته عوامل خانوادگی متعددی را می توان نام برد که در این تحقیق چهار مورد از آنها مورد بررسی و تحقیق قرار می گیرد: از جمله:
رابطه افسردگی و وجود صمیمیت فرد در بین اعضاء خانواده.
رابطه افسردگی و تعداد اعضای خانواده، رابطه افسردگی و فاصله سنی فرد با والدینش و رابطة افسردگی و چندمین فرزند بودن فرد در خانواده.
همچنین نباید پیامدها و اثرات مخرب این بیماری را از نظر دور داشت. افسردگی هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ انسانی اثرات جبران ناپذیری دارد. هزینه اقتصادی به علت اتلاف وقت و نیروی وقت و نیروی تولید و جایگزینی نیروی کار و مراقبت پزشکی قابل توجه است، هیچ راهی برای اندازه گیری هزینه انسانی آن در اختیار وجود ندارد. این بیماری اگر درمان نشود به عزت نفس آسیب می رساند، سوء استفاده از مواد را افزایش می دهد، روابط و شغلها را مختل می کند و گاهی باعث ناتوانی یا حتی مرگ می شود.
تحقیق حاضر به روش توصیفی است و روش نمونه گیری بصورت تصادفی میباشد و ابزار اندازه گیری آزمون افسردگی بک خواهد بود. همچنین عوامل خانوادگی از طریق پرسشنامه محقق ساخته سنجش خواهد شد، که در بین دانشجویان دختر رشته حسابداری ورودی 79 بعمل خواهد آمد.
1-2 گزاره های تحقیق
1-2-1هدف کلی تحقیق
مشخص کردن رابطه افسردگی با عوامل خانوادگی در دانشجویان دختر رشته حسابداری ورودی 79.