لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
فرهنگ مدیریت پروژه در سازمانهای ایرانی مریم چهاربالش
اشاره
موضوع «مدیریت پروژه» از جمله مسائلی است که اغلب مدیران با آن مواجه هستند. این مساله در سازمانهای ایرانی بیشتر مشکل مینماید، زیرا در بسیاری موارد سازمانها موفق به تحویل پروژههای خود در زمان تعیین شده نمیشوند. کارشناسان دلایل مختلفی را برای این موضوع برشمردهاند. نبود بلوغ سازمانی، ضعف در انجام کار تیمی، حاکمیت ساختار دولتی، ضعف در نظام مشاوره و... از جمله این دلایل است. در سالهای اخیر نرمافزار OPM3 به عنوان یکی از مهمترین نرمافزارهای کنترل پروژه اهمیت یافته است، اما همچنان خبرگان این عرصه بر این باورند که در شرایط کنونی این نرمافزار به سازمانهای ایرانی کمک چندانی نمیتواند بکند. بررسی جوانب این مساله، محور اصلی یکی از برنامههای خانه مدیران سازمان مدیریت صنعتی بود که در ادامه گزارش آن تقدیم شما خوانندگان محترم میشود:
مهندس بهروز بهمنزنگی، نخستین سخنران این جلسه بود. وی در ابتدای سخنان خود به معرفی استاندارد OPM3 پرداخت و گفت: این استاندارد از سه مولفه مهم به شرح زیر تشکیل شده است:- دانش- ارزیابی مستمر- بهبود مستمرو هر یک از این مولفهها به صورت یک چرخ یکدیگر را تقویت میکنند و ایجاد دانش میکنند. مراحل استقرار این نرمافزار نیز به شرح زیر است: - آموزش دستاندرکاران- انجام ارزیابی در قالب 150سوال برتر- برنامهریزی بهبود- پیادهسازی برنامهریزی بهبود- بازگشت به گام سوم یا ارزیابی مجددموضوع بلوغ سازمانی (Organizational Maturity) از جمله مباحث بسیار مهم در استقرار این نرمافزار است. به گونهای که صاحبنظران معتقدند که بلوغ سازمانی مبنای شکلگیری این نرمافزار بوده است. در این ارتباط سخنران گفت: OPM3 اولین استانداری است که برمبنای رویه شکل نگرفته است، بلکه نقاط قوت و ضعف سازمانها را مورد بررسی قرار میدهد. OPM3 براساس بلوغ و پختگی در سازمانها ایجاد دانش میکند. باتوجه به ضعف بلوغ سازمانی در سازمانهای ایرانی، سخنران تصریح کرد: مشکل سازمانهای ما استانداردسازی و نهادینه کردن استانداردها نیست، برای اینکه بتوانیم قابلیت شرکتهایمان را افزایش دهیم، نیازمند پرورش سازمان هستیم تا سازمان به بلوغ لازم برسد. به عنوان نمونه یکی از پیشفرضهای این نرمافزار انجام کار تیمی است، در صورتی که در این ارتباط ما در سازمانهایمان با مشکلات اساسی مواجه هستیم. در سازمانهای ما اغلب تصمیمها به صورت فردی اتخاذ میشود، در حالیکه ما باید نظام تصمیمگیری و تقسیم مسئولیت را در بین گروههای مختلف سازمانی به صورت متناسب توزیع کنیم. وی در ادامه به تشریح یکی دیگر از چالشهای به کارگیری این نرمافزار پرداخت و گفت: ما هنوز در مفهومی به نام کنترل کیفیت (Quality Control=QC) با چالش مواجه هستیم، در این شرایط به دنبال روشهای نوین میگردیم؛ در صورتی که ما باید نظم و ترتیب مفهومی و اجرایی استقرار این نرمافزار یا سایر نرمافزارها را لحاظ کنیم. موضوع داراییهای معنوی یکی دیگر از مباحث مورد توجه سخنران بود. وی در این ارتباط گفت: در سال 1962 نسبت دارایی مشهود به نامشهود در سازمانها را 62به 38 میدانستند؛ در سال 1993 اعلام شد این رقم به نفع داراییها نامشهود تغییر یافته است و سهم داراییها نامشهود به 62 و داراییها مشهود به 38 رسیده است و در سال 2000 اعلام شده است که داراییهای مشهود تنها 15درصد داراییهای سازمان را شامل میشود و 85درصد از دارایی سازمانها، اموال غیرمشهود آنها میباشد. مهندس بهمنزنگی در این ارتباط تصریح کرد: این نشان میدهد که مهمترین سرمایه سازمانها داراییهای نامشهود آنهاست که عمده آنها در رویههای سازمانی و نیرویانسانی سازمانها تجلی