لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
تاریخچه موسیقی سنتی ایران
/
موسیقی ایران
نقوش و حجاری ها و نگـارگـری های به جای مانده از دوران باستان تا زمان اسلام نشان دهـنده عـلاقه و ذوق ایرانیان به هـنر موسیقی می باشد. در دوران پس از اسلام موسیقی به دلیل مخالف ها، شکوفایی دوران پـیشین خود را از دست داد. ولی به هـر حال به حیات خود ادامه داد. این استمرار را می توان در زمان صفویه در بنای کاخ چهـلستون و اتاق موسیقی کاخ عالی قاپو مشاهـده کرد.
موسیقی ملی ایران، مجـموعه ای است از نواهـا و آهـنگ هایی که در طول قـرن هـا، در این سرزمین به وجود آمده و پـا به پای سایر مظاهـر زندگی مردم ایران تحول وتکامل یافتـه، و بازتابی از خصوصیات اخلاقی، وقایع سیاسی، اجـتماعـی و جـغـرافـیایی ملتی است که تاریخـش به زمان های بسیار دور می رسد. ظرافت و حالت تعـمق ویـژه موسیقی ایرانی انسان را به تـفـکر و تعـقل و رسیدن به جـهـانی غـیر مادی رهـنمون می سازد.
موسیقی ملی ایران، که مبـنا و سابقه ای بسیار کـهـن دارد، شامل شاخه های مختـلفی به شرح زیر است:
1 - قـبل از اسلام: موسیقی های اقوام کهـن ایران شامل : بـخـتـیـاری، کردی، لری و .....
2 - بعـد از اسلام:
الف - موسیقی مقامی ( حماسی، تعـزیه، عـزا )
ب - ردیفـی ( دستگـاه های موسیقی سنـتی )
در دوره حاضر این تـقـسیم بـندی به شرح زیر است :
1 - قـبل از اسلام
2 - بعـد از اسلام
3 - موسیقی های محـلی ایران و نغـمه های سنـتی ( ملودی های دو گـروه قـبل ) و تـنـظیم و تهـیه کلاسیک آنهـا.
طبق روش طبقه بـندی جـدید در آواز و مقامات، که از حدود صد سال پـیش برقـرار شده، آواز و موسیقی سنـتی ایران را در دوازده مجـموعه قرار داده اند .
/
از دوازده مجـموعـه تـقـسیم بـندی شده، هـفت مجموعـه که وسعـت و استـقـلال بـیـشـتری داشتـه اند، دستگـاه نامیده شده و پـنج مجموعـه دیگـر را که مستـقل نـبوده و از دستگـاهـهای مزبور منشعـب شده اند، آواز نامیده اند.
بنا براین موسیقی سـنتی امروز ایران، که باقی مانده مقامات دوازده گـانه قـدیم است، قـبلا مفـصل تر بوده و امروز جـزئی از آن در دستـرس است.
بر هـفت دستگـاه اصلی و پـنج آواز، تعـدادی گوشه استواری و الگـوی نوازندگـان و خوانـندگـان امروزی است.
شمار این گـوشه ها را 228 ذکـر کرده اند، ردیف های مخـتـلف و مشهـور استادان موسیقی سنـتی صد ساله اخـیر مانـند آقا حسیـنـقـلی، میرزا عـبدالله، درویش خان و صـبا نـیـز از هـمین نـظم پـیـروی می کـند.
/
اسامی دستگـاه ها و آوازهـا در موسیقی سنـتی ایران
نام هـفت دستـگـاه اصلی عـبارت است از شور، ماهـور، هـمایون، سه گـاه، چـهـارگـاه، نوا و راست پـنجـگـاه؛
نام پـنج آواز بدین شرح است: اصفـهـان، ابوعـطا، بـیات ترک، افـشاری و دشتـی.
اجـزای دستـگـاه و آواز
برای اجرای یک دستگـاه با یک آواز تـرتـیـبی را باید رعـایت کرد که معـمولا این چـنـیـن است:
درآمد، آواز، تصنـیف و رنگ، از زمان مرحوم درویش خان و به ابـتکـاری وی پـیش درآمد و چـهار مضراب نیـز به این سلسله مراتـب اضافه شده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
ریشه ها و رویکرد های مجسمه سازی در ایران
هنرمجسمه سازی با توجه به کیفیت منحصر به فرد آن در تغییر محیط زیست انسان و جنبه موثراجتماعی،از شاخه های مهم هنرهای تجسمی به شمار می رود. این هنر بسیار پرهزینه بوده و با توجه به آنکه بخش مهمی از حضور آن در فضاهای رسمی انجام می شود، بسیار وابسته به سیاست گذاری های کلان فرهنگی کشورهاست. سیاست تخلیص (پیوریسم) در عرصه فرهنگی به شکل معمول سیاست کشورهای جهان سوم پس از بروز یک انقلاب است. این سیاست در کشورهایی مانند ایران، مکزیک، کوبا و ونزوئلا مورد تاکید قرار گرفته به نحوی که دراین کشورها مردم پس از رهایی از یوغ استعمار به بازیافت ریشه های فرهنگی و ملی خود علاقه نشان می دهند و دولت هاکه برآمده از انقلابی ملی هستند،این سیاست را در دستور کار خود قرار دادند. بااین حال به دلیل وجود ارتباطات بین المللی و به دنبال برقراری روابط تجاری، خواه ناخواه تاثیرات فرهنگی در این کشورها پدیدار می شود و هنر ملی این کشورها تحت تاثیر دنیای بیرون قرار می گیرد. در این میان برخی از هنرمندان قادر می شوند با توجه به تاکید ملی خود به گونه ای از هنر مجسمه سازی دست یابند که مورد توجه دیگر کشورهای جهان نیز قرار گیرد. هنر مجسمه سازی از دوران باستان مورد توجه ایرانیان بوده و بسیاری از ایرانی ها با نقش برجسته های به جای مانده از تخت جمشید، مجسمه داریوش، سرباز مفرغی ساسانی، اسب بالدار و بسیاری نمونه های دیگر آشنایی دارند. به گزارش ایرنا، با حمله اعراب به ایران در دوره ساسانیان، این هنر که از منظر آنها، نشانه هایی از بت پرستی و کفر در آن دیده می شد، تحریم و هنرمندان ایرانی از پرداخت مستقیم به این هنر منع شدند. هنرمندان مجسمه ساز ایرانی درآن دوران به پیوند با زندگی روزمره پرداختند و به تولید اشیایی دست زدند که علاوه بر بروز خلاقیت های مجسمه سازان، دارای کاربری و مصرف روزمره بود. قفل های آهنی با شکل جانوران و پرندگان و یا رمل و اسطرلاب هایی با شکل اژدها و سیمرغ را می توان در زمره نتایج این دست فرایندهای خلاقانه عنوان کرد. دراین دوران مجسمه سازی به صورت کاربردی درآمده بود و به صورت دق الباب، ظروف و وسایلی که در زندگی روزمره از آنهااستفاده می شد، خودنمایی می کرد. باشروع قرن بیستم، شرایط اجتماعی ایران دچار تغییرودگرگونی شد و هنرمندان مجسمه ساز امکان پرداخت مستقیم به هنر خود را بار دیگر بدست آوردند. شاهان قاجار به تقلید از شهرهای اروپایی و آنچه در سفرهای خود دیدند، نصب مجسمه در میدان های تهران و دیگر شهرها را آغاز کردند. ابوالحسن صدیق و علی اکبر صنعتی زاده از پیشگامان این هنر در ایران هستند و در دهه های سی وچهل شمسی،ایران نیز از جریانهای تازه هنری جهان بی تاثیر نماند. نخستین دانش آموختگان هنرستان های تجسمی که برای ادامه تحصیل به اروپا و آمریکا سفر کردند با ایده های جدید به ایران بازگشتند و عشق به تجدد و مدرنیسم که توسط دفتر هنری وابسته به دربار پهلوی و وزارت فرهنگ و هنرآن زمان تایید و ترویج می شد به عنوان حامی این هنرمندان اندیشه های آنان را به عنوان مهمترین جریان هنری کشور تبلیغ کرد. این جریان تا سال ۱۳۵۷که انقلاب اسلامی درایران به وقوع پیوست، به شکل مستمر به رشد خود ادامه داد. نخستین نمایشگاه رسمی مجسمه پس از انقلاب اسلامی، در موزه هنرهای معاصر و در سال ۱۳۶۸برپا شد. این هنر بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دچار تحول و نوزایی شد و هنرمندان مجسمه ساز به مضمون های ملی و بازیافت فرهنگی خود هماهنگ با آرمان های انقلاب دست زدند. مجسمه سازان ایرانی که بنا به ارتباطات بین المللی از جریان حوادث و رویدادهای این هنر در جهان آن سوی مرزها باخبر بودند، در یک برزخ بین سنت ها و هماهنگی و همسانی با مدرنیسم به وقوع پیوسته در دیگر کشورها سرگردان بودند. جامعه ایرانی خود به استقبال مدرنیزاسیون آمده بود و تلاش داشت تا نمود آن را در هنر ببیند اما از سوی دیگر نفهمیدن ریشه هاو بنیان های مدرنیته که ناشی از رایج نبودن «تفکرانتقادی» درطبقه نخبه جامعه بوداز مدرنیزاسیون تحولی شکلی (فرمالیستی) و بی بنیاد می ساخت. تفکر انتقادی به عنوان نیروی محرک مدرنیته زیر ساخت های لازم برای طرح و تحقق مفاهیم اصلی مدرنیته را به وجود می آورد و به دنبال آن مدرنیزاسیون آغاز می شود اما در کشورهایی نظیر ایران که این شیوه فکری به شکل نهادینه آموزش داده نمی شود، مدرنیزاسیون یک کالای وارداتی و مصرفی است. این مساله زمینه وابستگی فکری کشور را به وجود می آورد و هنرمندان مجسمه ساز کشور را به جهان برزخی رهنمون می کرد، زیرا این هنرمندان در مرزهای ملی خود قدرت خلاقه ندارند و به تقلید از هنرمندان اروپایی می پردازند. نمود دیگراین امراعتباری است که برای حضوربین المللی و کسب جوایز خارجی درجامعه هنری قابل می شوند، به این معنی که هنرمندی که از سوی متخصصان خارجی مورد تایید قرار می گیرد، به عنوان یک هنرمند مهم درداخل کشور جلوه می کند. نتیجه این رویکرد، وابستگی فکری هرچه بیشتر هنرمندایرانی به همتای اروپایی اوست که با دو رویکرد اصلی شناخته می شود، عده ای ازهنرمندان که بنا به گرایشات سیاسی پرهیز از جهان غرب را در دستور کار خود قراردادند رو به سوی هنر شرق دورآورده و مروج اندیشه های هنرمندان آن سامان می شوند و جریان دیگر هنری کشور همچنان خود را دراختیار تبلیغ هنرمندان اروپا و غرب قرار داده است. هر چند آنچه فراموش شده، ریشه های فکری و منطقی نظام فرهنگی تاریخی ملت ایران است به این معنی که هنرمند بجای درون نگری در فرهنگ باستانی و ریشه دار رایج در سرزمین خود به تقلید آثار هنرمندان مشهور شرق دور یا غربی می پردازند و به این ترتیب اوج انحطاط فرهنگی کشور را رقم می زند زیرا فردی که باید به بازیافت نوین پایه های فرهنگی ایرانی به تجدید بنا و استمرار آن کمک کند خود عامل ضربه و از پای انداختن آن می شود. درچنین شرایطی آنچه در کشورهای انقلابی در مورد هنر رخ داده،عقیم می ماند و هنرمند همچنان از بطن جامعه جدا مانده و توان لازم را نخواهد داشت. انقلاب اسلامی، فضا را برای ارتقای همه جانبه هنر به ویژه هنر مجسمه سازی که ریشه در فرهنگ غنی ایرانی دارد فراهم ساخته، تقویت ریشه هاو غنی سازی تکینکی این عرصه امری مفروض بر هنرمندان این عرصه است. بافضای ایجاد شده در کشور و پرداخت به مفاهیم عمیق هنری در ارکان مختلف فرهنگی، چشم انداز عرصه های مختلف امیدوارکننده، شفاف و عرصه برای فعالیت هنرمندان در قالب نسل های دیروز، امروز و فردا مهیااست
به آینده امیدوار باش./
چهارشنبه 17 تیر 1388 1:00 PM
/
پاسخ به:مجسمه سازی
//
انسان و مجسمه
مجسمههائی که بویز با روش خاص خود و با مواد و مصالحی همچون نمد و چربی خلق میکرد به موجب تغییرات سیاسیای بود که صورت گرفته بود، اما در این جا لازم بود که قالبهای فکری کهنه و قدیمی نیز تا حدی شکفته شوند. در کنار «تندیسهای اجتماعی»، مجسمههای تاریخی، یک نشان ویژه دیگر دهههای هفتاد و هشتاد بودند که به عنوان تکمیلکننده معماری شهرهای بزرگ و همچنین نمادی از مبارزهطلبی تلقی میشدند«یوهان ولفگانگ فن گوته»، شاعر پرآوازه آلمان، در سال ۱۸۱۷ گفته بود: «هدف اصلی همه هنرمندان مجسمهساز، نشان دادن وقار و منزلت انسان از طریق ساخت پیکرهای انسانی است». بدین گونه، وی به طور خلاصه آنچه را بیان میکند که هنر مجسمهسازی در خلال قرنها توصیف کرده است: انسان، بهعنوان موضوع هنر مجسمهسازی. نظر گوته تا به امروز و حتی در خلال تمام سالهای ظهور و زوال جریانهای مختلف هنری (یکی پس از دیگری)، مصداق داشته و تأثیرگذار بوده است. مجسمهساز ی طی دوران پیش از جنگ در آلمان، از طریق جریانهای هنری «سوررئالیسم»، «کوبیسم» و «اکسپرسیونیسم» دنبال میشد، اما در دهههای سی و چهل این سرمایه هنری در آلمان از طریق رئالیسمِ سوسیال ـ ناسیونالیستی بشدت پسزده شد. مجسمهسازانی پرآوازه همانند «ارنست بارلاخ» (۱۹۳۸ ـ ۱۸۷۰) و «اِوالد ماتاره» (۱۹۶۵ ـ ۱۸۸۷) تحت تعقیب قرار گرفتند و از کار آنان ممانعت به عمل آمد، زیرا در نظر سوسیال ناسیونالیستها، هنری فاسد و منحط شمرده میشد. ماتاره و بارلاخ از یک نظر با هم اشتراک داشتند: اینکه آثار آنها نشأت گرفته از التهاب روز نبود، بلکه آگاهانه از طبیعت و هستی انسانها نشان داشت. تصاویری که آنها از انسان خلق میکردند، تمثیلی و مدور و سنگین بودند. ماتاره در سالهای پایانی عمرش به موضوعات مذهبی نیز علاقهمند شد و سردری زیبا برای کلیسای جامع شهر کلن و دروازه کلیسای صلح جهانی در هیروشیما را طراحی کرد. هنر بعد از دوران جنگ دهههای ۵۰ و ۶۰دلمشغول انقلابهای بزرگِ هنر مجسمهسازی سنتی آلمان بود. در این دوران، مجسمههای حجیم و سنگینِ دارای شکل مدور، جای خود را با حجمهای طولی (خطی) عوض کردند. تعادل و سبکی و همینطور شکل هندسی آثار بهعنوان امکانات یک طرح معمارانه، از شروط اولیه یک تکوین جدید هنری محسوب میشد. از این دیدگاه، «مجسمه» دیگر به خودی خود اهمیت نداشت، بلکه درواقع ساخت یک حجم و یک فضای هندسی بود که هم چشم را نوازش میداد و هم ذهن بیننده را به کنکاش وامیداشت. نوربرت کریکه (۱۹۸۴ ـ ۱۹۲۲) از مهمترین هنرمندان مجسمهساز پیرو ساخت حجمهای هندسی و خطی بود که با هنرمندان گروه دوسلدورفی"ZERO" و گروه پاریسی "NOUREAN REALISME" ارتباطی تنگاتنگ برقرار کرد. اواخر دهه پنجاه و اوائل دههشصت، در شهر دوسلدورف وضعیتی ایجاد شد که از طریق آن دوباره این سرزمین توانست با دنیای هنر و دستآوردهای بینالمللی هنری ارتباط برقرار کرده، فعالانه در این پیشرفتها شرکت داشته باشد. شهر رایلند نیز به مرکزی هنری تبدیل شد که با کلانشهرهای مهم دنیا، مانند پاریس، نیویورک و میلان میتوانست همآوردی کند. در این زمان، کریکه مجسمههایش را طبق طرحهای قراردادی و نه بر اساس تکنیکهای سنتی بلکه با مواد و مصالح جدید میساخت. برای مثال، وی از مفتول استفاده میکرد تا بتواند خمش لازم را در اثرش ایجاد کرده، اشکال تازهای خلق کند. مواد سنتی که قرنها در این هنر مورد استفاده قرار گرفته بود، یکباره کنار نهاده شد و مواد و مصالحی جدید به کار گرفته شد. چنین بود که مصالح سنتی مانند برنز و سنگ از طریق موادی جدید مانند فلز، شیشه، سیمان، لامپ نئون، لاستیک، و پشم شیشه جایگزین شد. زنی هنرمند اهل هامبورگ به نام «اواهسه» (۱۹۷۰ ـ ۱۹۳۶)، هنرمند دیگری است که در دهه شصت توانست در توسعه و پیشرفت هنر مجسمهسازی، نقشی اساسی ایفا کند و نام خود را در فهرست هنرمندان بزرگ این دوره ثبت کند. وی با استفاده از ابزار و وسائل جدید غیرمعمول تا آن زمان، مانند لاستیک و پشمشیشه در سالهای ۱۹۷۰ ـ ۱۹۶۶، موفق شد رکوردی تازه در دنیای هنر (مخصوصاً نیویورک) ایجاد کند و در عرصه هنر حرفی تازه بزند. «هسه» از طریق کمک هزینه تحصیلی اعطا شده به او، توانست با مجسمهسازان بزرگآلمانی که شهرت بینالمللی داشتند («هانس هاکه»، «کارل هاینزهرینگ» و «یوزف بویز») ارتباط برقرار کند. دستآورد هنری «بویز»، از طریق تئوری معروفش به نام «تندیس اجتماعی» نقش گرفته بود. این مفهوم که در دهههای هفتاد و هشتاد میلادی در آلمان دور نمای هنر را توصیف میکرد، منجر به بسط مفهوم هنر سنتی شد. هنر همچون یک پروسه شناخت در نظر گرفته شد که هر کسی میتوانست به آن راه یابد، بدون اینکه مجبور باشد اصول آفرینش و قاعده کلی ترکیب هنری را که از قبل بنا شده بود رعایت کند.. مجسمههائی که بویز با روش خاص خود و با مواد و مصالحی همچون نمد و چربی خلق میکرد به موجب تغییرات سیاسیای بود که صورت گرفته بود، اما در این جا لازم بود که قالبهای فکری کهنه و قدیمی نیز تا حدی شکفته شوند. در کنار «تندیسهای اجتماعی»، مجسمههای تاریخی، یک نشان ویژه دیگر دهههای هفتاد و هشتاد بودند که به عنوان تکمیلکننده معماری شهرهای بزرگ و همچنین نمادی از مبارزهطلبی تلقی میشدند. در این زمان «بریجیته دنینگهف»، مجسمهساز معروف آلمانی، با فرمهای انتزاعی و سیال از جنس فولادی و دارای روکش کروم، فصلی جدید در هنر مجسمهسازی ابداع کرد. پدید آمدن شهرهای بزرگ با معماریهای مدرن، در نظر «هانس هوک» (متولد ۱۹۲۰) نیز نوعی دعوت به مبارزه تلقی شد. بناهای عظیم معماری باعث شده بود هنرمندان به فکر یک فرآورده میانجی باشند. هدف این بود که مجسمههائی از نمایش آزاد فرمهای اکثراً انتزاعی، خلق شوند که بتوانند همزمان با معماری مدرن شهرهای بزرگ سربرآورند، بدون اینکه آثار ماندگار و مجسمههای تاریخی به دست فراموشی سپرده شوند. «بازی با امکانات» از اوائل دهه ۱۹۹۰میلادی تا به امروز، فرمهای بیانی بسیاری پدید آمده که از طعنه و تمسخر گرفته تا زیرکی و مهارت، همه امکانات را به کار گرفتهاند، چنانکه نه تنها از تکنیکهای سنتی، بلکه از سبکهای جدید و امروزی همانند سبک فرمهای هندسی و خطی و تکنیک «نصب» نیز بهره گرفتهاند. هنرمندان برجسته دارای معروفیت جهانی که بنوعی نماینده جنبشهای جدید در هنر مجسمهسازی هستند مانند: «توماس شوته» (متولد ۱۹۵۴)، «اشتفان بالکنهل» (متولد ۱۹۵۷)، و «بگومیر اِکر» (متولد ۱۹۵۰) نماینده نسلی جدید از هنرمندان آلمانی هستند که هنر تندیسسازی را کاملاً انفردی و به دور از قاعدهها و روشهای مرسوم دنبال میکنند. برای مثال یکی از مجسمههای جدید بگومیر اِکر که در محل عمومی به نمایش گذاشته شده از ۱۴ قسمت مختلف، به شکل لاله گوش و از جنس ورقه فولادی دارای لعاب و جلدی قرمز رنگ ساخته شده است. این اثر (گوش سرخ) که روی چهارده درخت راش در پارک «ینیش» هامبورگ نصب شده، صحنهای بسیار زیبا و شاعرانه ایجاد کرده است. بالکنهل که هنر مجسمهسازی را نزد «اولریش روکریم» آموخته است، یکی از نمایندگان شناخته شده در عرصه مجسمهسازی فیگوراتیو در آلمان است. وی پیکرهای به ارتفاع۲ متر از چوب درخت بلوط ساخته و کل اثر را با روش ویژه خود رنگآمیزی کرده است. این پیکره که هماکنون در سقف سالن یک کنگره موسیقی در آلمان نصب شده، تصویر شخصی است که سرش را بالا گرفته و نگاهش غوطهور در افکار، در دوردستها پرسه میزند و درواقع نمایانگر نوعی سکوت و آرامش رواقی گونه است. «فرانکا هورشمایر» (متولد ۱۹۵۸) هنرمند دیگریست که طرحی بسیار جالب برای مجلس نمایندگان فدرال آلمان تهیه کرده است. این طرح که درواقع به شکل نوعی پرچین فلزی با پلههای مارپیچ و فضاهای لابیرنت مانند است، از صفحات فلزی، شبکهها و تورهای فلزی برای ایجاد ترکیبهای پراکنده و نامنظم تشکیل شده و در فضای داخلی این ساختمان (مجلس فدرال) نصب شده است. این شبکهسازی پیچ در پیچ در برابر دیدگان تماشاگر، پرسپکتیوهای بیشماری را ظاهر میکند و دید تماشاگر را به فضاهای اطراف و زمینه جهت داده، در ادراک او از محیط تأثیر میگذارد. در سال ۲۰۰۴ میلادی، مجسمه یکی از محبوبترین کالاهای هنری در بازارهای بینالمللی هنر محسوب خواهد شد. این هنر در آلمان، شاخص جدیدترین رویدادهای بینالمللی هنر است. هدف اصلی همه هنرمندان مجسمهساز، نشان دادن وقار و منزلت انسان از طریق ساخت پیکرهای انسانی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اولین ایستگاه برخورد مخاطب با کتاب، روی جلد است. روی جلد باید بتواند تعریفی درست از شخصیت و محتوای کتاب به خواننده بدهد و او را برای خریدن ترغیب کند. در عین حال به صداقت خود برای ارتباط با محتوای کتاب وفادار باشد. طراحی جلد کتاب از سوی ناشران حرفهای، جدی تلقی میشود، در حالی که برخی ناشران اهمیت چندانی به آن نمیدهند. برای کندوکاوی در چگونگی طراحی جلد کتاب و الزامات این فرایند هنری پای حرفهای مهرداد کشتیآرا مدیر گروه گرافیک دانشگاه هنر نشستهایم. مهرداد کشتی آرا شروع پروسه طراحی جلد کتاب را اینگونه بیان میکند: ناشر متن کتاب و اطلاعاتی از قبیل قطع کتاب، تعداد صفحات، نوع صحافی و... را در اختیار طراح قرار میدهد تا طرح جلد براساس آن توسط طراح گرافیک انجام شود. طراح متن کتاب را میخواند و با توجه به اطلاعات و دانش گرافیک خود، تصویری را که ممکن است برگرفته از مهمترین بخش کتاب یا به گونهای بیانگر محتوی و پیام کتاب باشد، یا به خواننده کمک کند که در جریان کتاب قرار گیرد، برای جلدکتاب طراحی میکند.به طور مثال اگر تصویر یکی از شخصیتهای کتاب روی جلد کشیده شود و خواننده این تصویر را روی جلد ببیند و شروع به خواندن کتاب کند خود به خود آن شخصیت داستان و چهره قهرمان را تجسم میکند و به این ترتیب ارتباط نزدیکتری بین متن کتاب و خواننده برقرار میشود. در بعضی موارد طراح از تایپوگرافی برای طرح روی جلد بهره میبرد که در این حالت نیز نوشته باید مناسب حال و هوای متن کتاب باشد. گاهی ممکن است که طراحی جلد برای کتابهای علمی باشد در اینجا طراح میخواهد نشان دهد که موضوع این کتاب با سایر کتابها متفاوت است این کتاب شیمی، فیزیک، ریاضی یا هندسه است. اینها مسایل اولیهای است که طراح هنگام کار کردن بر روی جلد باید آنها را بداند.کشتی آرا میگوید که طی چند سال فعالیتی که با ناشران گوناگون داشته، آنها انتظار دارند طراح، جلدی ارایه دهد که فقط به فروش بیشتر کتاب بیانجامد. هرچند که منکر این نیست که یک طراحی خوب به فروش بیشتر کتاب کمک میکند، اما بعضیها در این مورد تنها به دید بازاری مینگرند و اگر تصویری به دروغ روی جلد کشیده شود که ربطی به داستان هم نداشته و فقط جذاب باشد و فروش بیشتری داشته باشد ترجیح میدهند که این اتفاق بیافتد و بر این اساس چنین ناشری کار را به کسانی میسپارد که تازه کار هستند و اغلب تنها دستمزد کار برای آنها مهم است. او میگوید این طراحان هرچه که ناشر میگوید انجام میدهند درحالی که یک طراح خوب به کارخود پایبند است و به اصول و قواعد کار خود اعتقاد دارد و این توانایی را دارد که بتواند ناشر را قانع کند.البته اکثر ناشران قدیمی اطلاعات خوبی هم در مورد کار خودشان و هم کار طراح دارند و میدانند که طرح جلد را باید به کدام طراح سفارش بدهند. بعضی از ناشران که به کیفیت و نام خود توجه ندارند و ترجیح میدهند به جای طراح با یک اپراتور کار کنند، سفارش جلد را به یکی میدهند که مطابق دستور آنها کار را برایشان انجام بدهد، این گونه ناشران فقط میخواهند که کارشان راه بیافتد و به کیفیت و زیبایی کار نیز توجهی ندارند. درباره تاثیر عمر کتاب برنحوه طراحی آن از کشتی آرا میپرسیم، او در پاسخ میگوید که عمر کتاب در طراحی تاثیر ندارد و میافزاید: مگر اینکه احتیاج به صحافی خاص داشته باشد، در اینصورت طراحی برای جلدهای گالینگور با شومیز متفاوت است. او در پاسخ به اینکه آیا طرح جلد کتاب برای هر موضوعی دارای چهارچوب مشخصی است که طراح براساس آن طرح روی جلد را طراحی کند یا خیر میگوید: چارچوب خاصی برای طراحی جلد کتاب وجود ندارد. این بستگی به متن کتاب دارد. برای مثال اگر کتاب شعر را در نظر بگیریم انواع شعر مانند نو، کلاسیک، حماسی و ... را میتواند شامل شود و شعر هر کدام از شاعران هم حال و هوای خاص خود را دارد. پس طرح متناسب با ویژگی های هر شعر شکل میگیرد. در صورتی که تمام این کتابها شعر هستند پس محتوی بیشتر تعیین کننده طرح جلد است تا عنوان.کشتی آرا بعد از ارایه مطالبی در خصوص نحوه طراحی خاطر نشان میکند که طراح به طور قطع باید با مراحل لیتوگرافی، چاپ، صحافی و عملیات تکمیلی آشنا باشد به طور مثال قطع کتابها را بداند و بداند که هر قطعی از چه ابعاد کاغذی گرفته میشود تا بر این اساس بتواند طبق یک استاندارد مشخصی کار کند که کار پرت زیادی نداشته باشد. حتی در برخی از مواقع این طراح است که نوع صحافی را مشخص میکند و چون انواع صحافی را میداند با توجه به ماندگاری کتاب، نفیس بودن و ... مشخص میکند که باید از چه نوعی صحافی استفاده شود. کتابی که باید دوام داشته باشد یا کتابی که تاریخ مصرف داشته باشد، صحافی خاص خود را میطلبد. کتابهای درسی و کمک درسی چون به طور معمول فقط یک سال یا دوره خاصی استفاده میشوند، صحافی با دوام و گرانقیمتی را برای آنها در نظر نمیگیرند. در موارد دیگر ممکن
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
«سازمان مربوطه: موسسه آموزش عالی ارشاد دماوند»
عنوان:
بررسی برنامه پنج ساله اول مالیات در ایران (1372-1368)
و مقایسه آن با مالیات در قبل و بعد انقلاب
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
فصل اول: تجزیه وتحلیل برنامه پنج ساله اول
1- برنامه پنج ساله اول و مالیاتها
2- بررسی درآمد های مالیاتی درطول برنامه اول
فصل دوم: بررسی درآمدهای مالیاتی مستقیم در طول برنامه
1- مالیات بر درآمد
2- مالیات بر حقوق
3- مالیات بر مشاغل
فصل سوم: بررسی درآمدهای مالیاتی غیر مستقیم در طول برنامه
1- مالیات بر مصرف و فروش
فصل چهارم: نتیجه گیری و ارائه پیشنهادات
فهرست منابع و مأخذ
فصل اول
تجزیه و تحلیل برنامه پنج ساله اول
برنامه پنج ساله اول و مالیاتها:
برنامه ریزی اقتصادی را می توان کوشش آگاهانه دولت در جهت هماهنگی تصیممات اقتصادی در بلند مدت و تاثیر گذاشتن، جهت دادن و در برخی موارد کنترل سطح و رشد متغیرهای اصلی اقتصادی یک کشور (مانند درآمد، مصرف، اشتغال، سرمایه گذاری، پس انداز، صادرات و واردات و …) برای رسیدن به یک سلسله هدف های از قبل تعیین شده توسعه دانست.
بنابراین برنامه اقتصادی به سادگی یک رشته هدف های کمی اقتصادی خاص است که باید در طی یک دوره زمانی به آنها رسید.
برنامه های اقتصادی هم می توانند جامع باشند و هم چزئی در یک برنامه جامع تنظیم هدف ها به گونه ای است که تمامی جنبه های اصلی اقتصادی ملی را در بر می گیرد. یک برنامه جزئی فقط بخشی از اقتصاد ملی را شامل می شود.
فرایند برنامه ریزی را می توان تلاشی دانست که طی آن دولت ابتدا هدف های اجتماعی را انتخاب می کند سپس هدف های مختلف را تعیین می کند. و بالاخره چهارچوبی برای اجرا، هماهنگی و کنترل برنامه توسعه تشکیل می دهد.
نیل به بهترین طریقه استفاده از منابع کمیاب برای توسعه اقتصادی یکی از ضروری ترین وظایف برنامه ریزی است. راه خروجی کشور های در حال توسعه از تنگناهای عقب مانده در عرصه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی همانا پایه ریزی یک نظام جامع برنامه ریزی جهت توسعه همه جانبه اقتصادی و اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می باشد.
اولین برنامه جمهوری اسلامی ایران برای سال های 66-1361 در چهارچوب قانون اساسی تدوین گردید که به دلایل مختلف از جمله جنگ تحمیلی به مورد اجرا گذاشته نشد.
عملاً اولین برنامه جامع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور در تاریخ 11/1/1368 به تصویب مجلس شورای اسلامی و نگهبان رسید. که سالهای 72-1368 را در بر می گیرد.
این قانون که مشتمل بر ماده واحده و 52 تبصره می باشد که هدف های کلی و کمی سیاست های کلی و برنامه های اجرائی برنامه اول جمهوری اسلامی ایران را منعکس می نماید. در این برنامه برای بخش های مختلف اقتصادی هدف هایی تعیین شده است.
هدف های کلی برای بخش مالیاتها عبارت است از:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
چکیده :
امروزه بنگاه های اقتصادی کشور در فرآیند جهانی شدن و پیوستن به منظومۀ تجارت جهانی که پیوستنی که چندان نیز از روی اختیار نیست با چالش های بی شماری مواجه هستند . حضور در بازار های جهانی و حتی باقی ماندن در بازار های داخلی مستلزم رقابت با رقبای قدرت مند است و با توجه به گسترش و پیچیدگی اهداف ، فرآیند ها و ساختار سازمانی در صحنۀ رقابت ، سازمان هایی می توانند به بقای خود ادامه دهند که نسبت به خواسته ها و انتظارات مشتریان و ذینفعان پاسخگو باشند ، همچنین به سود آوری و ثروت آفرینی به عنوان شاخص های کلیدی و برتر سازمانی توجه کنند . مدلهای تعالی سازمانی یا سر آمدی کسب و کار به عنوان ابزار قوی برای سنجش میزان استقرار در سازمان های مختلف به کار گرفته می شوند . با به کارگیری این مدل ها سازمان ها می توانند از یک سو میزان موفقیت خود را در اجرای برنامه های بهبود در مقاطع مختلف زمانی مورد ارزیابی قرار دهند و از سوی دیگر عملکرد خود را با سایر سازمان ها به ویژه بهترین آن ها مقایسه کنند .
مدل های سر آمدی کسب و کار پاسخی است به این سؤال که سازمان برتر چگونه سازمانی است ؟ چه اهدافی و مفاهیمی را دنبال می کند و چه معیار هایی بر رقبای آن ها حاکم هستند ؟امروزه اکثر کشور های دنیا با تکیه بر این مدل ها جوایزی را در سطح ملی و منطقه ای ایجاد کرده اند که محرک سازمان ها و کسب و کار در تعالی ، رشد و ثروت آفرینی است . مدل های تعالی با محور قرار دادن کیفیت تولید (کالا یا خدمات) و مشارکت همۀ اعضای سازمان می توانند رضایت مشتری را جلب و منافع ذینفعان را فراهم نموده و در عین حال یاد گیری فردی و سازمانی را با تکیه بر خلاقیت و نو آوری تشویق و ترویج کنند . در این مقاله تلاش خواهد شد اصول و مبانی مدل تعالی EFQM و وظابف کارکردی هر یک از اجزای مدل توصیف و تشریح گردد . مقدمه : دست آورد های بالغ بر 50 سال تجربۀ برنامه ریزی توسعه ، شرایط خطیر کنونی اقتصاد ایران به ویژه از نظر روند نگران کنندۀ عرضه و تقاضای نیروی کار ، روند نگران کننده و نزولی سرمایه گذاری در بخش های مولد اقتصاد در کنار حجم عظیم منابع و امکانات موجود اما بلا استفاده در سطح کشور و بالاخره روند جهانی شدن اقتصاد هر یک به نوعی و با منطق خاص خود نشان دهندۀ این واقعیت است که راه منحصر به فرد موفق برای رویایی فعال و ثمر بخش با چالش های موجود جهانی شدن ، سامان دادن برنامۀ چهارم توسعۀ کشور بر پایۀ اصول و موازین بهره وری است ، برنامه ای که در آن به جای اتخاذ رویکرد تزریق مستمر و فزایند ارز و ریال بر کارآمد سازی نحوۀ استفاده از منابع تأکید می گردد و با توجه به این امر و همچنین نگرانی صنایع و سازمان های اقتصادی کشور از پیوستن به تجارت جهانی و طرح سؤالاتی که آیا سازمان های صنعتی کشور ما توان رقابت در این فضا را دارند ؟ در چه معیار هایی ضعیف هستیم ؟سازمان ما چگونه بایستی باشد که در رقابت پیروز میدان باشیم ؟ و تفاوت سازمان ما با یک سازمان سر آمد و متعالی در مقیاس جهانی چیست ؟ دلایلی است که موجب شد مؤسسات اقتصادی کشورمان به دنبال الگو هایی از سازمان های موفق در امر کسب و کار باشند ، سازمان هایی که نیاز های اصلی جامعه را به بهترین نحو بر آورده می کنند و در این راه سر آمد دیگر سازمان ها هستند و می دانند در فضای رقابتی برای رشد ، ماندگاری و برتری ، چگونه باید عمل کنند. در این راستا ، مطالعات متعددی در زمینۀ شناسایی و اشاعۀ عوامل کلیدی موفقیت سازمان ها به منظور بهبود عملکرد آن ها صورت گرفت که جوایز ملی کیفیت و مدل های سر آمدی کسب و کار دمینگ ، بالدریج و EFQM و سازمانی حاصل این مطالعات و تحقیقات است. اگر چه مدل های دمینگ ، بالدریج و EFQM معروف ترین مدل های سر آمدی کسب و کار هستند ، ولی مدل های خاص دیگری در کشور های دیگر توسعه داده شده که از مدل های فوق الذکر الهام گرفته است .
مدل EFQM ابزاری است برای تعیین سطح عملکرد سر آمدی یک سازمان که
- چارچوبی غیر تجویزی دارد .
- مسیری برای حرکت سازمان به سوی سر آمدی است .
- مدلی است برای مدیریت یک سازمان در شرایط دینامیکی
تاریخچۀ مدل های سر آمدی سازمانی :
در سال 1950 مؤسسۀ JUSE (Union of Japanese Scientists & Engineering) آقای دکتر ویلیام ادواردز دمینگ (William Edwards Deming) را برای انجام سخنرانی های مختلفی در زمینۀ کیفیت به ژاپن دعوت نمود و در سال 1951 این مؤسسه به پاس خدمات دکتر دمینگ در زمینۀ کیفیت جایزه ای به نام ایشان بنیان نهاد . مدلی که جایزۀ دمینگ بر اساس آن تهیه گردید و از دهه پنجاه میلادی در ژاپن به اجرا در آمد عمدتاً بر کیفیت محصولات و روش های کنترل کیفی استوار است به بیان دیگر مدل جایزۀ دمینگ بر این اصل استوار است که برای تولید محصولات وخدمات با کیفیت بالا نیاز به هماهنگی همه جانبه و فراگیر در سطح سازمان است . این مدل نگرش جدیدی در بحث کیفیت ایجاد کرد و همین تفکر (نگرش فرا گیر) منجر به ظهور (کنترل کیفیت فرا گیر) در دهۀ 1960 میلادی گردید . مدیریت کیفیت فرا گیر یا TQM (Total Quality Management) روشی است برای مدیریت و ادارۀ سازمان جهت تعیین کیفیت با مشارکت همۀ اعضای سازمان که از طریق جلب رضایت مشتری و تأمین منافع همه ذینفعان به دست می آید . موفقیت ژاپن در به کار گیری روش های علمی کسب و کار تهدیدی جدی برای شرکت های آمریکایی ایجاد کرد به طوری که در دهۀ 1980 میلادی بسیاری از آن ها با وا گذار کردن بازار به رقبای ژاپنی در آستانۀ ور شکستگی قرار گرفتند . این تهدیدات منجر گردید که شرکت های غربی در روش های کسب و کار خود تجدید نظر کرده و مدیریت کیفیت فراگیر را به طور گسترده به کار گیرند .
جایزۀ کیفیت و سر آمدی کانادا (Canadian Paulity and Business Excellence Award) در سال 1983 و پس از آن در سال 1987 جایزۀ ملی کیفیت مالکوم بالدریج در آمریکا از اولین گام هایی بودند که برای بخشیدن دید فرا گیر به مدل هایی که برای ارز یابی در مؤسسات صنعتی و غیر صنعتی مورد استفاده قرار می گرفتند برداشته شد و این مدل ها در واقع پوشش دهندۀ تمامی اجزای یک کسب و کار با در نظر گرفتن منافع تمامی ذینفعان بود . به دنبال مدل مالکوم بالدریج یا MBNQA (Malcolm Baldrige National Quality Award) در سال 1988 مدل تعالی سازمانی EFQM در پاسخ به نیاز بهبود رقابت پذیری سازمان های اروپایی توسط چهارده کمپانی بزرگ اروپایی ( بوش Bosch ، رنو Renault ، فیات Fiat ، بی تی BT ، بول Bull ، الکترولوکس Electrolux ، کی ال ام KLM ، نستلهNestlé ، اولیوتی Olivetti ، فیلیپس Philips ، سولزر Sulzer ، فولکس واگن Volkswagen ، دازالت Dassault و سیبا Ciba) در کمیسیون اروپایی مورد توافق واقع و امضاء گردیده است . این اقدام متهورانه از شبکۀ قدرتمند مدیریت در حال حاضر دارای 800 عضو از 38 کشور جهان در بخش خصوصی و دولتی می باشد که در چارچوب یک جامعۀ اروپایی و در زمینۀ بهبود کیفیت در ادامۀ مدل مالکوم بالدریج از آمریکا و همچنین مدل دکتر دمینگ در ژاپن به پیش می رود . مدل EFQM در سال 1991 به عنوان مدل تعالی کسب و کار معرفی گردید که در آن چارچوبی برای قضاوت و خود ارزیابی سازمانی و نهایتاً دریافت پاداش کیفیت اروپایی ارائه شد ، این اقدام در سال 1992 عملی گردید . این مدل نشان دهندۀ مزیت های پایداری است که یک سازمان متعالی باید به آن ها دست یابد . این مدل به سرعت مورد توجه شرکت های اروپایی قرار گرفت و مشخص شد که سازمان های بخش عمومی و صنایع کوچک هم علاقه دارند از آن استفاده کنند . در سال 1995 ویرایش مربوط به بخش عمومی و در سال 1996 مدلی مربوط به سازمان های کوچک توسعه داده شد . در سال 1999 مهم ترین باز بینی مدل EFQM صورت گرفت . در سال 2001 مدل سر آمدی EFQM ویرایش سازمان های کوچک و متوسط و درسال 2003 ویرایش جدیدتری از مدل EFQM ارائه شد که در زیر معیار ها و نکات راهنما تغییرات قابل ملاحظه ای نسبت به ویرایش سال 1999 داشت . مدل EFQM در اصل به مدل مالکوم بالدریج بسیار شبیه است و تفاوت اصولی در مفاهیم و مبانی با مدل مالکوم بالدریج ندارد . هر دو این مدل ها در چارچوب مدیریت کیفیت جامع قرار می گیرند و ابزاری هستند برای استقرار سیستم در درون سازمان ها و نیز ابزاری هستند برای سنجش این که یک سازمان تا چه اندازه در جهت استقرار سیستم ها در چارچوب مدیریت کیفیت جامع موفق بوده است . تفاوت هایی که بین این دو مدل وجود دارد عمدتاًَ در حد تعداد معیار ها ، امتیاز دهی و رویه های اجرائی است و چار چوب کلی هر دو مدل در واقع یکی است . از میان سه مدل دمینگ و مالکوم بالدریج و EFQM که از معروف ترین مدل های تعالی سازمانی هستند مدل EFQM عمومیت و استقبال بیشتری در سطح جهان یافته است . اعضای کمیتۀ مرکزی EFQM از مدیران عامل شرکت های اروپایی هستند که برای چهار سال انتخاب و برای پنج سال نیز به عنوان عضو ذخیره که هر سال یک بار انتخاب می شوند می باشند . کمیته اجرایی نیز مرکب از 20 عضو از همان سازمان ها بوده که نه تنها به عنوان نمایندۀ تام الاختیار در زمینۀ کیفیت جامع انجام وظیفه می نمایند بلکه گزارش های لازم را به کمیتۀ مرکزی ارائه می نمایند . اعضای کمیتۀ اجرائی EFQM در واقع نقش هدایت گر و پشتیبانی کنندۀ استراتژی ها ، طرح های عملیاتی کسب و کار ، نظارت بر پیشرفت طرح ها و نهایت تدوین جهت کلی مناسب برای تحقق اهداف این سازمان ها را به عهده دارند . در حال حاضر 19 کشور اروپایی با EFQM مشارکت می نمایند.
مدل تعالی سازمانی در ایران مدل تعالی سازمانی در شرایطی در ایران مطرح می شود که در جهان بیش از 70 مدل سر آمدی ملی و 90 جایزۀ کیفیت وجود دارد که عموماً بهره گرفته از مدل های EFQM و مالکولم بالدریج بوده و به سوی یکدیگر همگرا شده اند . گویا زبان رقابت در همه جای دنیا یکی است که مؤسسات اقتصادی را از آموختن الفبای مدیریت فرا گیر سازمان گریزی نیست . لزوم رقابت پذیرشدن بخش صنعت و معدن با رویکرد جهانی و توصیه های مشارکت ها و ادغام های صنعتی با جهان برای امکان دست یابی به بازار جهانی و ایجاد اعتبار جهانی برای این بخش باعث شد که در وزارت صنایع و معادن طراحی مدلی جهانی مورد توجه و اقدام قرار گیرد مدل هایی که چندین سال بود جوامع صنعتی جهانی آن ها را پذیرفته و دنبال کرده بودند .