لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
مقدمه
داستانهای ملی ایران که در شاهنامه وحماسه های دیگر می بینیم چنانکه گذشت مسائلی ابداعی و ابتکاری نیست بلکه اغلب و نزدیک به تمام آنها را مبادی تاریخی است که با گذشت روزگار عناصرتداستانی مختلفی بر آنها افزوده شده و آنها را بصورتهایی که می بینیم درآورده است.
مورخان جدید که در تاریخ ایران پیش از اسلام مطالعه می کنند همواره درتحقیق تاریخ ایران از سلسله سلاطین ما در آغاز می کنند وآنجه را که در شاهنامه در باب پیشدادیان و کیان می یابیم از مقوله خرافات می شمرند. به عقیده من این حکم نتیجه عدم استقصاء و تحقیق است و هیچ داستان ملی و عام که از آغاز مورود قبول همگان شود و از روزگاران بسیار قدیم آثاری از آن بیابیم ممکن نیست بی اصل و اختراعی باشد. از اینروی به صرف اینکه از هوشنگ وجمشید و کیقباد و کاوس و کیخسرو وکتیبه ی بر صخره های جبال نمانده یا اثری از پرتوهای خاک بدست نیامده نمی توان وجود ایشان را یکباره انکار کرد و دروغ و بی اساس شمرد.
بنابراین باید تعصب و انکار را در باب یکسو نهاد و با دقت و تحقیقی بیشتر به کار پرداخت.
بنابر آنچه خواهیم دید بسیاری از رجال داستانی و اساطیری حماسه های ملی ما اصلاً و اساساً وجودهای تاریخی و حقیقی بوده اند که از بعضی ایشان در روایات ملی و مذهبی هندوان نیز آثاری می یابیم و وجود همه آنان بیاری قدیمی ترین قطعه اوستا ثابت و محقق میشود.
در گاتاها که بنابر تحقیقات مشاهر خاور شناسان منسوب به شخص زردشت و بالنتیجه قدیمی ترین قطعات اوستا نام گشتاسب و چند تن دیگر از معاصران او را می یابیم و همچینن در بعضی از پشتهای قدیم که متعلق به حدود قرن نهم و دهم پیش از میلاد است اسامی بسیاری از رجال داستانی( پیشدادیان و کیان) دیده می شود و از این طریق مسلم می گرددد که داستان این مردان اصلی قدیمی تر از آنچه می پنداشتیم دارد. در وجود گشتاسب و درباریان و اطرافیان او که از ایشان درگاتاها سخن رفته است هیچگونه تردیدی جایز نیست و جون وجود او برای ما مسلم شود وجود نیاکان وی که مانند او عنوان کی(کوی یا کو در اوستا) دارند و اسامی همه آنها در یشتهای کهن مانند فروردین یشت و آبان یشت و یشتهای قدیم دیگر آمده است تا درجه یی محقق می گردد اتفاقاً از بعض سلاطین کیان که شهرت و قدرت بسیار داشتند مانند کاوس در ادبیات سانسکریت نیز یاد شده است و بهر حال وجود تاریخی زیاد که هنگام تحقیق در باب سلسله کیان بدانها برخواهیم حخورد وجود تاریخی سلسه کیان را ثابت می کند. از سلسله پیشدادی خاصه بعضی از رجال آن مانند جمشید و پدرش ویونگهان و فریدون و پدرش اثو به ( اثفیان) چنانگه خواهیم دید در« ودا» سخن رفته است و از اینروی محقق می شود که این مردان از رچال مشترک دو قوم هندی و ایرانی بوده اند وناگزیر روزی که هردوان بصوسرت قبیله یی واحد در نقطه یی از نقاط آسیای مرکزی می زیستند برایشان سلطنت می کرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند چنانکه خاطره بزرگیها و مردانگی ها و خدمات مختلف ایشان دیرگاهی د راذهان هر دو قوم باقی ماند و هر یک از ایشان را مختص خود پنداشته و زندگی آنان را با اساطیر و افسانه های مذهبی و ملی خود در آمیخته اند.
برخی از اسامی پهلوانان دیگ مانند قان و بیژن و گیوو و گودرز و فردووپلاشان و امثال ایشان را در میان بزرگان و رجال عهده اشکانی می توان دید و چنانکه ثابت خمام کرد این مردان اغلب از رجال و ملوک الطوایف اشکانیانند که هر یک به نوعی در داستانهای ملی ما راه جسته و بعهد معینی انتساب یافته اند.
چنانکه خواهیم دید اصل و اساس تاریخی افسانه دیوان و توران و تورانیان نیز هر یک بصورت خاصی درتاریخ ملی ایران ثابت و محقق است منتهی عناصر داستانی بسیاری بر آنها افزود ه شده و بصورت فعلی درآمده است.
همچنانکه اصل تاریخی حماسه های ملی لازم و وضرری است راه یافتن مطالب داستانی نیز در آنها حتمی است زیرا چنانکه میدانیم حفظ روایات حماسی که همواره قدیمی ترین روایات تاریخی یک فوم است، در روزگاران نخستین تمدن هر قوم، از طریق نقل صور ت نمی گرفت و میان وجود یافتن و مدون شدن آنها قرنها فاصله بود.
با اطلاع بر این مقدمات و برای آنکه اصل و اساس روایات حماسی و داستانهای ملی ما و آنچه که میسر است روشن گردد و محقق شود که ذ هن ایرانیان قرن چهارم و پنجم در خلق این داستانها اثری نداشته من در این گفتار به دشوارترین بحقث خود می پردازم و ریشه داستان شاهان و پهلوانان رااز قدیمی ترین ایام تمدن ایرانی جست و جو می کنم و همچنین در تحقیق اسامی شاهان و پهلوانان از لحاظ فقه اللغه تا آنجا که بضاعت مزجات من رخصت می دهد می کوشم.
مطالب این گفتار در سه فصل دیگر خواهد شد: 1 – شاهان 2- پهلوانان 3- دشمنان ایران( دیوان، تورانیان، رومیان و تازیان)
داستان بیژن و منیژه نخستین و یاا جزو نخستین طبع آزمایی فردوسی برای ورود به روند طولانی و پر مرارت رنج سی ساله سرایش شاهنامه بوده است. این نظریه اکنون دیگر یک مدعا نیست که نیاز به اثبات داشته باشد بل ک اصلی است که هم برمبنای قرائن داخلی داستان] ساختار، زبان، منطق قکری و موضوعی نسبت به آنها با کل شاهنامه[ و هم برپایه مستنداتی بیرون از منظومه فردوسی دیری است به اثبات رسیده است. طرح یک نکته مهم اما در همین آغاز درباره بیژن و منیژه ضروری است و آن این است که داستان رزم بیژن گیو با گرازان و عاشق شدن او به منیژه دختر افراسیاب و باقی قضایا نیز مانند برخی دیگر از داستانهای شاهنامه و از جمله مشهورترین آنها یعنی رستم و سهراب و رستم و اسفندیار، اگرچه به لحاظ موضوع کلی در بخش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 106
انقلاب ایران و جهان امروز
انقلاب ایران پایان نیافته است . بازماندگان متفق انقلابی که در فوریه 1979 قدرت را به دست آوردند ، ناظر بر انحلال نظام سیاسی سلسله پهلوی و ساختار اقتصادی ایران بودند ، اما نه تنها نتوانستند قابلیتهای هماهنگی در اداره امور از خود نسان بدهند ، بلکه حتی یک دولت لایق که به تلاشهای انقلابی جهت دهد و جنگ را بطور موثر علیه عراق اداره کند ایجاد نکردند . نهادهای متزلزل جوشیده از انقلاب ، گروگانگیری ، جنگ و برخوردهای پایان ناپذیر چپگرایان و افراطیون اسلامی را در هم آمیخت . بدین سان بیشتر گروههای مجاهدین افراطی ( حدود یک سوم از کل مجاهدین ) برای به بن بست کشاندن استقرار هر ن.ع رابطه مجدد بین ایالات متحده و رژیم خمینی ، صلاح خود را در همکاری با فداییان دیدند . حتی تا آن جا که دهها تن از دیپلماتهای امریکا را بیش از یک سال در اسارت نگاهداشتند .
رفتار خارج از عرف کسانی که پس از انقلاب به قدرت رسیدند تقریباً در همه پایتختهای جهان امواجی تکان دهنده پدید آورد . پس از آن ، بحران گروگانگیری وسیعاً موجب تشدید انزوای ایران گردید . اگر چه این مانع بزرگ از سر راه شده است ،سیاست خارجی کشور همچنان با آشفتگی کامل دست به گریبان است .
این غیر ممکن است که بتوان فراز و نشیبهایی که ایران هنوز باید طی کند پیش بینی نمد ، اما مسیر تکاملی آینده ، مطمئناً بر مبنای حوادث گذشته و عکس و العمل در مفابل این حوادث شکل خواهد گرفت . آنچه در ایران اتفاق افتاد دور نماهای جالبی از عملکرد جوامع در تغییرات بزرگ اجتماعی و پی آمدهایی که برای نظام جهانی می تواند داشته باشد ارائه داد .
ایران بر حسب تئوری و عمل انقلاب
از نظر تئوری مهمترین پرسش این است که اگر توسط کسانی که درگیر وقایع بودند ، سیاست و تدبیر دیگری اتخاذ می گردید ، آیا انقلاب ایران قابل پیش گیری بود و یا حداقل امکان داشت به راهی که کمتر افراطی و ویران کننده باشد سمت داده شود . از سال 1963 تا 1978 طی 15 سال توسعه و پیشرفت در ایران ، همه کس از نظر مادی منتفع گردید ، برخی کمتر و برخی بیشتر .
هر چند که توده های مردم از نظر روانی با ساختار حکومت بیگانه شدند . مردم متوجه گردیدند که از داشتن حق اظهار عقیده موثر در امور سیاسی مملکت محروم شده اند و یا نسبت به دیگران به صورت اتباع درجه دوم در آمده اند . چیزی که در ایران اتفاق افتاد موید این نظر است که انقلاب زمانی به وقوع نمی پیوندد که شرائط زندگی در بدترین وضع باشد ، بلکه هنگامی حادث می شود که وضع رو به بهبودی می رود اما با انتظارات هماهنگ نگاهداشته نمی شود . اگرچه شاه قولهای زیادی داد اما دولت در اجرای آن سرعت کافی به خرج نداد ، و مهم نبود که اوضاع چقدر بهبود یافته. بدین ترتیب هنگامی که سیاست توسعه اقتصادی با دوران متلاطم سالهای1977و1978مواجه گردید،هر کس از هر قشر وطبقه اجتماعی بیشتر به سویی گرایش پیدا کرد که با پرسیدن"برای من چه کاری انجام دادهاید؟" شاه را برای کمبودهای درمان ناپذیر مقصر بداند.
یک نظریه ساده پیش پا افتاده باید دور ریخته شود.این صحت نداردکه مردم همیشه از دولتی پشتیبانی می کنند که معیارهای زندگی آنها رابهبود بخشیده است.شاه به دلیل پیشرفتهای اقتصادی که خود موجب شده بود،تصور کرد که مردم حمایت خو د از رژیم او ادامه خواهند داد.همچنان که اوضاع بهتر شد،توجه مردم بیش از پیشاز مسایل مربوط به خود معطوف گردید.
تمایل مردم به داشتن یک نقش سیاسی واقعی و یا دست کم داشتن تصوری از یک نقش سیاسی بطور وسیع افزایش یافت. در لحظه سرنوشت ساز، که وفاداری به سلطنت پهلوی در تعادل بود، شاه به شیطانی که خود می شناخت- دیکتاتوری- روی آورد، و نه به شیطانی که نمی شناخت- مشارکت سیاسی غیر انحصاری.
یک عقیده عمومی پذیرفته شده درباره منشاء و گسترش انقلاب، به وسیله حوادث ایران نفی گردید. چیزی اتفاق نیفتاد که بنابر تئوریهای جا افتاده مارکسیستی با نظریه های غربی مؤید این باشد که در دست داشتن جوامع روستایی کلیدی است که می تواند تلاطمات انقلابی را برانگیزد. [ 2 ] کشاورزان از معرکه برکنار ماندند، تصور کردند که کشمکش، جدال و ستیز بین مردم شهرنشین است. سه ماه پس از این که نیروهای خمینی قدرت را بدست گرفتند، اکثریت عظیمی از کشاورزان روستاهای نزدیک تهران عقیده داشتند که شاه پس از معامله با رهبری اسلامی به سلطنت بازخواهد گشت! زارعین انعطاف پذیر بودند. روستائیانی که به شهرها مهاجرت کرده بودند و از بحران اقتصادی صدمه دیده بودند، مشتاق به پیروی از ملاهای ناراضی بودند. تا نوامبر 1978 که دورنمای سقوط رژیم شاه پدیدار گردید، روستائیانی که در روستاها بودند، همه بطور یکسان خواستار شرکت در راهپیماییهای دولتی بودند.
اگر سازمانهای گسترده انقلابی مخفی تشکیل نمی گردیدند، با وجود همه مشکلات، انقلاب اتفاق نمی افتاد و یا می توانست به مسیری کشانده شود که اساسا متفاوت باشد. البته با وجود شبکه مسجد به روحانیون افراطی امکان داد تا بر اوضاع تسلط یابند و سپس تحول نهضت را کنترل کنند. برای خمینی آسان بود که با بسیج یک گروه فعال و موثر به رهبر پیامبر گونه متعصبین مذهبی تبدیل شود. در دوران حکومت شاه در ایران، روحانیون از سال 1963 تا 1977 یک نیروی حاشیه ای بودند که بطور فزاینده ای منزوی می شدند. بنابراین جای تعجب نیست که بنیادگرایان، نظام سیاسی سلطنتی را رد کرده و سیاستهای افراطی ضد دولتی را در پیش گیرند. [ 3 ] از نظر تاریخی، مهمترین پی آمد انقلاب، ممکن است اثبات ظهور مذهب به عنوان یک نیروی مهم سیاسی باشد. با درهم آمیختن ایدئولوژی حکومت الهی و قدرت انبوه مردم بر مبنایی درست، شق دیگری از انقلاب ارایه میشود که مارکسیسم و دیگر نمونه ها را تکامل می بخشد. این طریقی است که قدرتی دیگر مبتنی بر توجیهی متفاوت جانشین قدرت و مشروعیت شاه و یا هر رهبر غیر مذهبی دیگر می شود، و از نظر موضعی هدف خود را بدون توسل به خشونت به انجام می رساند. در این حالت بنیادگرایان اثبات کردند که حتی یک نیروی مسلح قدرتمند می تواند از دوران متلاشی شود. مهترین عامل مضطرب کننده در مورد جنبش اسلامی خمینی، دکترین جنبش نیست بلکه بسیج موثر آن بود که گروههای مختلف اجتماعی را برای حمایت از یک حکومت اسلامی در یک سازمان سیاسی متشکل کرد. برتری روحانیت، آنچنان که خمینی ادعا کرد، نشان ضمنی به مبارزه طلبی دولتهای غیر مذهبی در همه جاست. اگر این پدیده به موجودیت و مقاصد خود ادامه دهد، روش دیرین غرب را مبنی بر جدایی حکومت و کلیسا تغییر خواهد داد.
تسلط روحانیت در ایران، جنبش خمینی را از شورش ساندینیستها در نیکاراگوئه، گروهی که در بسیاری موارد مشابه ایرن است، متمایز می سازد. سال 1979 در نیکاراگوئه، یک جنبش انقلابی در اصولی مبهم توسط یک گروه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
اهمیت انقلاب ایران
انقلاب ایران پایان نیافته است . بازماندگان متفق انقلابی که در فوریه 1979 قدرت را به دست آوردند ، ناظر بر انحلال نظام سیاسی سلسله پهلوی و ساختار اقتصادی ایران بودند ، اما نه تنها نتوانستند قابلیتهای هماهنگی در اداره امور از خود نسان بدهند ، بلکه حتی یک دولت لایق که به تلاشهای انقلابی جهت دهد و جنگ را بطور موثر علیه عراق اداره کند ایجاد نکردند . نهادهای متزلزل جوشیده از انقلاب ، گروگانگیری ، جنگ و برخوردهای پایان ناپذیر چپگرایان و افراطیون اسلامی را در هم آمیخت . بدین سان بیشتر گروههای مجاهدین افراطی ( حدود یک سوم از کل مجاهدین ) برای به بن بست کشاندن استقرار هر ن.ع رابطه مجدد بین ایالات متحده و رژیم خمینی ، صلاح خود را در همکاری با فداییان دیدند . حتی تا آن جا که دهها تن از دیپلماتهای امریکا را بیش از یک سال در اسارت نگاهداشتند .
رفتار خارج از عرف کسانی که پس از انقلاب به قدرت رسیدند تقریباً در همه پایتختهای جهان امواجی تکان دهنده پدید آورد . پس از آن ، بحران گروگانگیری وسیعاً موجب تشدید انزوای ایران گردید . اگر چه این مانع بزرگ از سر راه شده است ،سیاست خارجی کشور همچنان با آشفتگی کامل دست به گریبان است .
این غیر ممکن است که بتوان فراز و نشیبهایی که ایران هنوز باید طی کند پیش بینی نمد ، اما مسیر تکاملی آینده ، مطمئناً بر مبنای حوادث گذشته و عکس و العمل در مفابل این حوادث شکل خواهد گرفت . آنچه در ایران اتفاق افتاد دور نماهای جالبی از عملکرد جوامع در تغییرات بزرگ اجتماعی و پی آمدهایی که برای نظام جهانی می تواند داشته باشد ارائه داد .
ایران بر حسب تئوری و عمل انقلاب
از نظر تئوری مهمترین پرسش این است که اگر توسط کسانی که درگیر وقایع بودند ، سیاست و تدبیر دیگری اتخاذ می گردید ، آیا انقلاب ایران قابل پیش گیری بود و یا حداقل امکان داشت به راهی که کمتر افراطی و ویران کننده باشد سمت داده شود . از سال 1963 تا 1978 طی 15 سال توسعه و پیشرفت در ایران ، همه کس از نظر مادی منتفع گردید ، برخی کمتر و برخی بیشتر .
هر چند که توده های مردم از نظر روانی با ساختار حکومت بیگانه شدند . مردم متوجه گردیدند که از داشتن حق اظهار عقیده موثر در امور سیاسی مملکت محروم شده اند و یا نسبت به دیگران به صورت اتباع درجه دوم در آمده اند . چیزی که در ایران اتفاق افتاد موید این نظر است که انقلاب زمانی به وقوع نمی پیوندد که شرائط زندگی در بدترین وضع باشد ، بلکه هنگامی حادث می شود که وضع رو به بهبودی می رود اما با انتظارات هماهنگ نگاهداشته نمی شود . اگرچه شاه قولهای زیادی داد اما دولت در اجرای آن سرعت کافی به خرج نداد ، و مهم نبود که اوضاع چقدر بهبود یافته. بدین ترتیب هنگامی که سیاست توسعه اقتصادی با دوران متلاطم سالهای1977و1978مواجه گردید،هر کس از هر قشر وطبقه اجتماعی بیشتر به سویی گرایش پیدا کرد که با پرسیدن"برای من چه کاری انجام دادهاید؟" شاه را برای کمبودهای درمان ناپذیر مقصر بداند.
یک نظریه ساده پیش پا افتاده باید دور ریخته شود.این صحت نداردکه مردم همیشه از دولتی پشتیبانی می کنند که معیارهای زندگی آنها رابهبود بخشیده است.شاه به دلیل پیشرفتهای اقتصادی که خود موجب شده بود،تصور کرد که مردم حمایت خو د از رژیم او ادامه خواهند داد.همچنان که اوضاع بهتر شد،توجه مردم بیش از پیشاز مسایل مربوط به خود معطوف گردید.
تمایل مردم به داشتن یک نقش سیاسی واقعی و یا دست کم داشتن تصوری از یک نقش سیاسی بطور وسیع افزایش یافت. در لحظه سرنوشت ساز، که وفاداری به سلطنت پهلوی در تعادل بود، شاه به شیطانی که خود می شناخت- دیکتاتوری- روی آورد، و نه به شیطانی که نمی شناخت- مشارکت سیاسی غیر انحصاری.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
افزایش زیاد کاشی های ایران آناتولی و سوریه
سده های دوازدهم / ششم الی چهاردهم / هشتم
دوره های سلجوقی و ایلخانی به عنوان اولین مظاهر شگرف کاشی کاری اسلامی به حساب می آیند که در این برهه های تاریخی تحت حاکمیت این دو سلسله در تکنیک های گوناگون صنعت سفالگری انجام گرفت . نکته جالب اینکه شمار زیادی از کاشی هایی که اکثرا دارای تاریخ و امضا صنعتگران خود بوده از این دوران باقی مانده اند. افزون بر آن حمایت های وسیع مذهبی که توسط حاکمان و شخصیت های برجسته مذهبی هر دو سلسله صورت گرفته باعث ساختن بناهای متعددی به عنوان مقبره گردید که مهم ترین این مقبره ها با کاشی های زرین فام تزئین می شدند.
دوران تاریخی مورد بحث با سلطنت سلجوقیان بزرگ که تبار ترکی داشته شروع می شود این سلسله بین سالهای 1194-1038/591-430 در عراق و ایران حکومت کردند. اگرچه انشعاباتی جداگانه از آنان در سوریه و کرمان نیز گسترش یافتند اما آنچه که بیشتر باعث شگفتی می شود این است که شروع موج فعالیت هنری آنان تنها در روزهای آخر استقرار حکومت شان رخ داد. و به این ترتیب این دوران رونق و شکوفایی هنری پس از اضمحلال امپراطوری سلجوقی به خوبی ادامه پیدا کرد و به قلمروهای کوچکتری تقسیم گردید . البته دودمان سلاجقه تنها در آناتولی تداوم یافت. خلفای عباسی که در حال نابودی و زوال بودند در بغداد بار دیگر ظاهر شدند. اما دیری نپایید که نه تنها آنان بلکه تمامی دنیای اسلام به دلیل حملات پی در پی مغولان که در سال 1258/657 منجر به تصرف مسند امپراطوری اسلام در بغداد گردید به سوی یک سردرگمی سیاسی و آشفتگی تاریخی سوق داده شدند. زمانی که سلسله ایلخانان مغول حاکمیت یافتند آثار هنرمندان در مقایسه با دوره سلجوقیان بیشتر و گسترده تر مورد حمایت هنری قرار گرفتند . بناهای جدیدی در ایران ساخته شد و در نتیجه این ساخت و سازها تولید کاشی رو به افزایش گذاشت.
شهر کاشان مهم ترین مرکز سفالگری و کاشی کاری نفیس در بخش مرکزی ایران به شمار می رفت و کلمه کاشی نام خود را از این شهر گرفته است اگر چه بدون تردید فعالیت های سفالگری دیگری در سده های میانی ایران نیز وجود دارد اما مدارکی از موقعیت ممتاز کاشان بین سده های دوازدهم / ششم و چهاردهم/ هشتم وجود دارد. همچنین امضاهای تعداد زیادی از سفالگران معروف و شناخته شده نیز بر این نکته صحه می گذارد که مشهورترین آنان امضا خاندان ابوطاهر بوده که نام های خود را بر روی کاشی ها و ظرف ها امضا می کردند. بعضی از آنان نسبت خود یعنی کاشان را نیز اضافه می کردند و در کنار امضاشان با صراحت آنرا می نوشتند . به عنوان مثال در یک نمونه کاشی که در موزه بریتانیا موجود بوده و تاریخ آن 1339/739 است. در آن زمان این خاندان در کاشان اقامت داشتند.
یاقوت جغرافی دان و نویسنده سده سیزدهم / هفتم به صادرات محصولات سفالی کاشان اشاره می کند. اگرچه منطقه کاشان به طور منظم حفاری نشده اما انواعی از ضایعات و بقایای کوره هایی که در این منطقه ساخته شده به دست آمده اند. قطعات فراوانی متعلق به این دوره موجود بوده که دارای تاریخ اند و اولین نمونه شناخته شده یک پارچ کوچک موجود در موزه بریتانیا بوده که تاریخ آن 1180-1179/576-575 است تاریخ کاشی های باقی مانده نشان می دهد که تولید کاشی درکاشان پس از 1200/597 تا دهه 1330/731 تقریبا بی وقفه ادامه یافت.
تهاجمات مغول موجب یک رکود کوتاه در صنعت کاشی کاشان شد. بنابراین کاشی هایی که بین سده های 1243/641 و 125/653 ساخته شده باشند وجود ندارند. اما همه این ویرانی ها و حملات به سفالگران افراسیاب – شهر قدیمی سمرقند در آسیای مرکزی – یا شهرراقه در فرات آنان را از پای در نیاورد. و به این ترتیب سبک ها و تکنیک های مشابه همچنان ادامه یافته و در کاشی کاری بعد از تهاجمات مغول به کار گرفته شدند و در شکل های جذابتری درکاشی ها و ظرف هایی که اصطلاحا ظرفهای سلطان آباد نامیده می شدند توسعه یافتند و ازحدود سال 1270/669 آثاری که تولید شدند با به کارگیری نقشمایه چینی در مقایسه با نمونه های اولیه قابل توجه تر و بارزتر بودند.
مقبره ها و کاخ ها
بدیهی است که کاشی های تولید شده کاشان بسیار گسترده بوده زیرا کاشی های این قرن که بیشتر بدون منشا بوده پیوسته در بازارهای هنری عرضه می گردیده و به سرعت نایاب می شده اند . البته از این گروه کاشی ها هنوز با همان موقعیت و شرایط به تعداد کافی باقی مانده که به هر حال این مساله به سبک و نوع ساختمان هایی که کاشی کاری می شده اشاره می کند این آثار بیشتر به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 34
دین
دین ایران باستان بیشتر به سبب قلت اسناد و شواهد امری است راز گونه و مشکل. چون به اشارات و کنایات متون اخیر توجه کنیم شاید به سطحی از اعتقادات بدوی دینی پی ببریم. "خدایان طبیعی" پرستش می شد. شاید این خدایان در محیطی از اندیشه وتفکرات مناسب و وظایف فرمانیفرمایان که محدود به جنگ و با روری یا تناسل بود شایستگی داشتند. میان دین کهن ایرانیان و هندویان پیوندهای فکری مشاهده می شود که مربوط به زمانی پیش از مهاجرت این دوگروه هند و اروپائی. بعضی خدایان پدید آمدند ک نماینده مفهوم نام خویشوند مانند میترا که به معنی پیمان است. کرامات اخلاقی به گروهی زا خدایان که در ایران به نام اوراها شناخته شدند اختصاص یافت. در چنین محیطی زرتشت به جهان گام نهاد. روایات و شواهد زبانی, زمان زندگی او را حدود 600 پ. م. و جایگاه موعظه و ارشاد او را در شرق ایران مشخص می کند.تصادفا به چشم و پشتاسب پادشاه ما قبل تاریخ پایگاهی یافت. اما مضمون سخنان و آموزش های او چه بود؟
آیین زرتشت هنوز هم دینی است زنده و اقلیتی کوچک در ایران وپارسیان هند بدان ایمان دارند.از گروه ها پاره هایی از نوشته های مقدس باستانی که مجموعاً به نام اوستا خوانده می شود بدست آمده است با بعضی تفسیرهای کهن. اگر از روی تفاوتهای مهم و چشمگیر زبانو تخیل و تصور داوری کنیم قطعه های اوستا از زمان زندگی رزتشت تا دوران ساسانیان پدیدار گشته است. پنج مجموعه شعر به نام گاتها به سبب کهنگی زبان و گویش شرقی ایرانی به نظر برجسته جلوه می کند. بنابراین شاید این ها بدوران زندگی پیامبر متعلق باشد و مضمون آن ها هم بعضی از آموزشهای اساسی او را نمودار می سازد. در میان پرستده و خدای متعالی و جهانی اهورامزدا پیمانی تازه و فدری پدیدار می کند. دیگر یک ثنویت اساسی نیکی و بدی تصور شده است .این دو اصل همواره با هم در پیکارند چه در معنویات وچه در مادیات . اما روز داوری فرا می رسد که خوبی پیروز می شود . اینک پیکار ادامه دادر .
اهورامزدا (که بعدها اهرمزد شد ) با نیروهای جاودانی دیگر وروان پاک انگر مینیو (که بعدها اهریمن شد) با دیوان پیروانش که در میان ایشان بسیاری از خدایانی که در گذشته محبوب مدرم بودند از دوسو پیکار می کنند. وظیفه هر کس در جهان آن سات که بر نیروی پلیدی و دروغ گزندرساند و بدین شیوه به پیروزی ملکوت مزدا یاری رساند. پیام اخلاقی زرتشت در اینجا جلوه می کند که نیکمدران باید به کارهای نیک به ویژه کشت زمین پدرازند اندیشه نیک و گفتار نیک و کار نیک آنچنانکه زرتشتیان امروز هم بدان معتقدند مومنان را مصون می دادر. پاداش کسانی که اصول اخلاقی زرتشتی را آنچنانکه باید به کار بسته اند همانا جاودان زیستن در بهشت است و بدکاران محکومند به تحمل کیفر در جایگاه دروغ و ناراستی.
آیین پاک زرتشتی در محیط دین اصلاح نشده ایرانی که خدایان بسیار داشت و برای عناصر طبیعت سپاس و احترام داشت و اسب قربانی می کدر چون عاملی در فضای ناساز پدیدار شد. با اینهمه بعضی از اصول آن به ویژه اهمین فراوان اهورامزدا و ثنویت نیکی و بدی (یا ارته و درستکاری و دروخ و دروغ) رایج شد (یا بلکه هم بود؟) میان اندیشه های دینی زرتشت و شاهان هامنشی همانندیهای شگرفی وجود دادر. هم زرتشت وهم شاهان هخامنشی اهورامزدا را پصرستش می کدرند و بنابراین "مزدیسنایی" بودند. نزدیک پایان فرمانروائی هخامنشیان پیوندی استوار گویا میان آیین زرتشت و آیین پرستشی که کاست روحانی مغان تجویز می کدرند پدید آمه بود. تاریخ طولانی مغان از زمان پدید آمدنشان همچون قبیله ای یا بهتر بگوئیم طبقه خاصی در میان مادها که به وظیفه کهانت دین اصلاح نشده ایرانی می پدراختند آغاز شد. ایشان همواره خویشتن را از یک قبیله می پنداشتند و بسیار دربند رسوم و تشریفات بودند. بزودی رسالت خود را در سراسر اینران گستدرند. سرانجام هنگامی که آیین زرتشتی در زمان ساسانیان دین رسمی ایران گشت مغان رهبری معنوی آن گشتند. تشخیص اینکه اینان در گذشته تا چه پایه از آیین زرتشتی پشتیبانی می کدرند امری است دشوار. اما شاید بعضی از ایشان از این آیین پشتیبانی کدرند و آنرا رواج دادند.
پاره های اخیر کتاب مقدس زرتشتیان "خدره اوستا" تفاوتهای بسیاری از نظر اندیشه های دینی و مجموعه خدایان و عوامل الهی با تعلیمات زرتشت دادر. گذشته از خدایان برشمدره در گاتها از میترا, خدای پیمان و روشنای واناهیتا, الهه آب و باروری و ورثر غنه, خدای جنگ و پیروزی و فروشی ها, روانهای نگهبان نام بدره شده است. در وندیداد که همانا قوانین ضد دیو باشد از قوانین زرتشتی دوانهای اخیر یاد می کند که مجموعه قواعد و آیین های مربوط به رسومی است که گویا مغان آ،ها را مراعات و به کار می بدرند. پلیدیها و گناهان با توبه کاریها و وسایل رسیدن به پاکی به تفصیل همچون روش سفر لاویان در کتاب مقدس یاد شده است. برای بسیاری از گناهان کیفرهایی از پنج تا هزار زخمه تازیانه تجویز شده است. گناهان جرایم و آدمکشی و پلیدی حاصل از فی المثل مس مدره یا اشیا مدره را شامل می شود. شیوه رفتار با سپیکر مدرگان آیین خاص دادر. مدرگان ار باید در دخمه های برآودره با آجر که به نام "برج خاموشی" معروفند گذاشت تا گوشتشان طعمه مرغان شکاری شود. آنگاه استخوانها را در ستودانیها گذارند. پلید ساختن عناصر زمین و آتش یا بهخاک سپدرن یا سوختن سخت نهی شده است. آب نیز عنصری مقدس بود و پرستش آتش به ویژه در روزگارهای اخیر آیین زرتشتی از خصوصیات آن گشت.
شواهدی از وجود اندیشه های کلی "مزده یسنایی" در ایران سلوکی و پارتی دیده می شود. ولی از رفتار و عمل بدان کمتر بروزاتی مشاهده شده است. به کار بستن ماه ها و نام هایی که از آ، طنین آیین زرتشت به گوش می رسد مانند hwrmzdyk (هرمزدیک) و dynmzdk (دنی مزدک) چه بسا که دلیل بر وجود محیطی زرتشتی