لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مقدمه :
آب رسانی و پالایش آب در ایران باستان
زیگورات چغازنبیل خوزستان: قدیمی ترین تصفیه خانه آب در جهان
چو این کرده شد، چاره ی آب ساخت
ز دریا برآورد و هامون نواخت
به جوی آنگهی آب را راه کرد
به فر «کی» ای رنج کوتاه کرد
چو آگاه مردم بر آن برفزود
پراکندن تخم و کشت و درود
شاهنامه فردوسی
شوش را دیدم.
گو بماند آن شنیدن ها و خواند ها
دیدنی بسیار بود وگفتی بسیار،
گو بماند گفتنی ها نیز،
لیک، تنها یک سخن، یک چیز :
من نمی دانم
بر خراب این ابر شهر شگفت انگیز
بر فراز آن شکوه و شوکت دیرین
ما پریشان نسل غمگین را
بر سر اطلال این مسکین خراب آباد
فخر باید کرد، یا ندبه
شوق باید داشت، یا فریاد؟
از قصیده شوش، مهدی اخوان ثالث، سال 1349
تقدیس و ارج گذاری آب از دیرباز در باورها و اعتقادات ایرانیان باستان، بازتاب داشته است، آنان آب را دومین آفریده از آفریدگان هفت گانه ای می پنداشتند که اورمزد خلق کرده است وپس از آتش، مقدس ترین عنصر به شمار می آورند، نیاکان ما آب را مظهر پاکی وماده ای زندگی بخش می دانستند و این باور را ب استایش وجودهای مقدسی که نمایشگر نشانه ای ارزش های آب بودند، ابراز می کردند. آناهیتا یا ناهید الهه یا فرشته نگهبان آب، همواره مورد ستایش و تقدیر قرار می گرفت. اشکانیان برای نیایش الهه آب معبدهای بزرگی در کنگاور، نیشابور، همدان و شوش ساختند. اهورامزدار پرداختن به آب را امری نیک شمرد وسرزمین های خشک و بیابان های بایر ر اقلمرو اهریمن دانست. شاهان هخامنشی تمام کسانی را که سرزمینی را آبیاری و آباد می کردند تا پنج نسل از پرداخت مالیات معاف داشند. ساسانیان و حکومت های دوره اسلامی در ایران، قوانین تشویقی فراوانی براس ساختن شبکه ها و کانال های آبیاری وضع و اجراء کردند. احادیث و روایات متعددی نیز از پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) در تأکید بر اهیمت آبیاری و آبادانی نقل شده است. قرآن مجید ضمن تأکید بر صرفه جویی در مصرف آب، آبیاری و آبادانی را ستوده و در قسمتی از آیۀ سی ام سوره انبیاء با طرح «من الماء کل شیء حی» حیات و زندگی کلیه موجودات را از آب دانسته است.
گاهواره تمدن ایران باستان، جنوب و جنوب غربی سرزمین پهناوری بوده است که از چند هزار سال پیش بنام «ایرانشهر» مهر خود را بر تارک فرهنگ و تمدن جهانی نقش کرده است. خوزستان که مرزهای آن با محدوده جغرافیایی ایلام قدیم مطابقت دارد، کانون این تمدن است. شوش و پس از آن شوشتر با سابقه ای به قدمت تاریخ به عنوان پاسدار و مشعل دار فرهنگ و تمدن درخشان خوزستان شناخته شده اند.
خوزستان به معنی کشور خوزهاست وخوز را به صورت های هوز یا حوز نیر نوشته اند که به یک قبیله جنگجو اطلاق می شده است. جمع هوز در زبان عربی اهواز می شود که در حال حاضر مرکز استان خوزستان در گذشته، انبار غله و سرزمین نیشکر ایران بوده و شهرت جهانی داشته است. در حاشیه برهان قاطع آمده است که نیشکر را بدان جهت خوز خوزستان سرزمین فراوان یافت می شود.
خوزستان سرزمین سدها و شبکه های آبیاری باستانی است. هر چند احداث سدهای جدید، آماده سازی اراضی و کانال کشی های فراوان، بیشتر بندها و نهرهای قدیمی را از بین برده است، اما هنوز هم سد شادوران و نهر داریون که اعراب آن ر اعجایب ابنیه جهان می شمردند، شبکه گسترده نهرهای آبیاری خوزستان که بر اساس مدارک و اسناد موجود در دوره ایلامی ها احداث شده اند، پل بند دزفول که در طغیان سده اخیر غیر قابل استفاده گردیده است و پل بند ساسانی کرخه در پای پل که آثار آن اینک نیز وجود دارد در کنار بقایای سدها و بناهای قدیمی خوزستان، عظمت و بزرگی تمدن و فرهنگ قوم ایرانی را نشان می دهد.
خوزستان از دیرباز از مناطق بسیار با ارزش ایران محسوب می شده است. جمعیت آن در گذشته دور بیش از 5 میلیون نفر بوده است و به علت احداث سدهای متعدد روی رودخانه های پر آب و اراضی حاصل خیز آن مورد توجه سلاطین قدیم قرار داشت و زمانی مرکز و پایتخت کشور شد. خوزستان یکی از مراکز مهم بازرگانی ایران و هند نیز به شمار می آمد ودهلیز کشورهای خاورزمین نامیده می شد. قسمت عمده جنگ های اسکندر مقدونی و اعراب در این سرزمین رخ داده است.
تاخت و تازهای مکرر عشایر عرب نواحی مختلف خوزستان وعشایر عرب ساکن بین النهرین که تحت حمایت دولت عثمانی بودند، موجب خرابی سدها و بایر ماندن اراضی و متواری شدن سکنه آن شد و سرزمینی که هندوستان ایران بود برای مدت طولانی به دشتی خشک وشورزار تبدیل گردید.
خوزستان سرزمینی ثروت خیز است. اما در فاصله زمانی که بند قدیمی کارون محل پل سیاه یا پل فلزی فعلی وسایر بندها و سدهای کوچک شمال اهواز در اثر دخالت بیگانگان و پیوستن نهر مسرقان به کارون، شکست و کانال ها و شبکه های
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
مقدمه
داستانهای ملی ایران که در شاهنامه وحماسه های دیگر می بینیم چنانکه گذشت مسائلی ابداعی و ابتکاری نیست بلکه اغلب و نزدیک به تمام آنها را مبادی تاریخی است که با گذشت روزگار عناصرتداستانی مختلفی بر آنها افزوده شده و آنها را بصورتهایی که می بینیم درآورده است.
مورخان جدید که در تاریخ ایران پیش از اسلام مطالعه می کنند همواره درتحقیق تاریخ ایران از سلسله سلاطین ما در آغاز می کنند وآنجه را که در شاهنامه در باب پیشدادیان و کیان می یابیم از مقوله خرافات می شمرند. به عقیده من این حکم نتیجه عدم استقصاء و تحقیق است و هیچ داستان ملی و عام که از آغاز مورود قبول همگان شود و از روزگاران بسیار قدیم آثاری از آن بیابیم ممکن نیست بی اصل و اختراعی باشد. از اینروی به صرف اینکه از هوشنگ وجمشید و کیقباد و کاوس و کیخسرو وکتیبه ی بر صخره های جبال نمانده یا اثری از پرتوهای خاک بدست نیامده نمی توان وجود ایشان را یکباره انکار کرد و دروغ و بی اساس شمرد.
بنابراین باید تعصب و انکار را در باب یکسو نهاد و با دقت و تحقیقی بیشتر به کار پرداخت.
بنابر آنچه خواهیم دید بسیاری از رجال داستانی و اساطیری حماسه های ملی ما اصلاً و اساساً وجودهای تاریخی و حقیقی بوده اند که از بعضی ایشان در روایات ملی و مذهبی هندوان نیز آثاری می یابیم و وجود همه آنان بیاری قدیمی ترین قطعه اوستا ثابت و محقق میشود.
در گاتاها که بنابر تحقیقات مشاهر خاور شناسان منسوب به شخص زردشت و بالنتیجه قدیمی ترین قطعات اوستا نام گشتاسب و چند تن دیگر از معاصران او را می یابیم و همچینن در بعضی از پشتهای قدیم که متعلق به حدود قرن نهم و دهم پیش از میلاد است اسامی بسیاری از رجال داستانی( پیشدادیان و کیان) دیده می شود و از این طریق مسلم می گرددد که داستان این مردان اصلی قدیمی تر از آنچه می پنداشتیم دارد. در وجود گشتاسب و درباریان و اطرافیان او که از ایشان درگاتاها سخن رفته است هیچگونه تردیدی جایز نیست و جون وجود او برای ما مسلم شود وجود نیاکان وی که مانند او عنوان کی(کوی یا کو در اوستا) دارند و اسامی همه آنها در یشتهای کهن مانند فروردین یشت و آبان یشت و یشتهای قدیم دیگر آمده است تا درجه یی محقق می گردد اتفاقاً از بعض سلاطین کیان که شهرت و قدرت بسیار داشتند مانند کاوس در ادبیات سانسکریت نیز یاد شده است و بهر حال وجود تاریخی زیاد که هنگام تحقیق در باب سلسله کیان بدانها برخواهیم حخورد وجود تاریخی سلسه کیان را ثابت می کند. از سلسله پیشدادی خاصه بعضی از رجال آن مانند جمشید و پدرش ویونگهان و فریدون و پدرش اثو به ( اثفیان) چنانگه خواهیم دید در« ودا» سخن رفته است و از اینروی محقق می شود که این مردان از رچال مشترک دو قوم هندی و ایرانی بوده اند وناگزیر روزی که هردوان بصوسرت قبیله یی واحد در نقطه یی از نقاط آسیای مرکزی می زیستند برایشان سلطنت می کرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند چنانکه خاطره بزرگیها و مردانگی ها و خدمات مختلف ایشان دیرگاهی د راذهان هر دو قوم باقی ماند و هر یک از ایشان را مختص خود پنداشته و زندگی آنان را با اساطیر و افسانه های مذهبی و ملی خود در آمیخته اند.
برخی از اسامی پهلوانان دیگ مانند قان و بیژن و گیوو و گودرز و فردووپلاشان و امثال ایشان را در میان بزرگان و رجال عهده اشکانی می توان دید و چنانکه ثابت خمام کرد این مردان اغلب از رجال و ملوک الطوایف اشکانیانند که هر یک به نوعی در داستانهای ملی ما راه جسته و بعهد معینی انتساب یافته اند.
چنانکه خواهیم دید اصل و اساس تاریخی افسانه دیوان و توران و تورانیان نیز هر یک بصورت خاصی درتاریخ ملی ایران ثابت و محقق است منتهی عناصر داستانی بسیاری بر آنها افزود ه شده و بصورت فعلی درآمده است.
همچنانکه اصل تاریخی حماسه های ملی لازم و وضرری است راه یافتن مطالب داستانی نیز در آنها حتمی است زیرا چنانکه میدانیم حفظ روایات حماسی که همواره قدیمی ترین روایات تاریخی یک فوم است، در روزگاران نخستین تمدن هر قوم، از طریق نقل صور ت نمی گرفت و میان وجود یافتن و مدون شدن آنها قرنها فاصله بود.
با اطلاع بر این مقدمات و برای آنکه اصل و اساس روایات حماسی و داستانهای ملی ما و آنچه که میسر است روشن گردد و محقق شود که ذ هن ایرانیان قرن چهارم و پنجم در خلق این داستانها اثری نداشته من در این گفتار به دشوارترین بحقث خود می پردازم و ریشه داستان شاهان و پهلوانان رااز قدیمی ترین ایام تمدن ایرانی جست و جو می کنم و همچنین در تحقیق اسامی شاهان و پهلوانان از لحاظ فقه اللغه تا آنجا که بضاعت مزجات من رخصت می دهد می کوشم.
مطالب این گفتار در سه فصل دیگر خواهد شد: 1 – شاهان 2- پهلوانان 3- دشمنان ایران( دیوان، تورانیان، رومیان و تازیان)
داستان بیژن و منیژه نخستین و یاا جزو نخستین طبع آزمایی فردوسی برای ورود به روند طولانی و پر مرارت رنج سی ساله سرایش شاهنامه بوده است. این نظریه اکنون دیگر یک مدعا نیست که نیاز به اثبات داشته باشد بل ک اصلی است که هم برمبنای قرائن داخلی داستان] ساختار، زبان، منطق قکری و موضوعی نسبت به آنها با کل شاهنامه[ و هم برپایه مستنداتی بیرون از منظومه فردوسی دیری است به اثبات رسیده است. طرح یک نکته مهم اما در همین آغاز درباره بیژن و منیژه ضروری است و آن این است که داستان رزم بیژن گیو با گرازان و عاشق شدن او به منیژه دختر افراسیاب و باقی قضایا نیز مانند برخی دیگر از داستانهای شاهنامه و از جمله مشهورترین آنها یعنی رستم و سهراب و رستم و اسفندیار، اگرچه به لحاظ موضوع کلی در بخش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
مقدمه
داستانهای ملی ایران که در شاهنامه وحماسه های دیگر می بینیم چنانکه گذشت مسائلی ابداعی و ابتکاری نیست بلکه اغلب و نزدیک به تمام آنها را مبادی تاریخی است که با گذشت روزگار عناصرتداستانی مختلفی بر آنها افزوده شده و آنها را بصورتهایی که می بینیم درآورده است.
مورخان جدید که در تاریخ ایران پیش از اسلام مطالعه می کنند همواره درتحقیق تاریخ ایران از سلسله سلاطین ما در آغاز می کنند وآنجه را که در شاهنامه در باب پیشدادیان و کیان می یابیم از مقوله خرافات می شمرند. به عقیده من این حکم نتیجه عدم استقصاء و تحقیق است و هیچ داستان ملی و عام که از آغاز مورود قبول همگان شود و از روزگاران بسیار قدیم آثاری از آن بیابیم ممکن نیست بی اصل و اختراعی باشد. از اینروی به صرف اینکه از هوشنگ وجمشید و کیقباد و کاوس و کیخسرو وکتیبه ی بر صخره های جبال نمانده یا اثری از پرتوهای خاک بدست نیامده نمی توان وجود ایشان را یکباره انکار کرد و دروغ و بی اساس شمرد.
بنابراین باید تعصب و انکار را در باب یکسو نهاد و با دقت و تحقیقی بیشتر به کار پرداخت.
بنابر آنچه خواهیم دید بسیاری از رجال داستانی و اساطیری حماسه های ملی ما اصلاً و اساساً وجودهای تاریخی و حقیقی بوده اند که از بعضی ایشان در روایات ملی و مذهبی هندوان نیز آثاری می یابیم و وجود همه آنان بیاری قدیمی ترین قطعه اوستا ثابت و محقق میشود.
در گاتاها که بنابر تحقیقات مشاهر خاور شناسان منسوب به شخص زردشت و بالنتیجه قدیمی ترین قطعات اوستا نام گشتاسب و چند تن دیگر از معاصران او را می یابیم و همچینن در بعضی از پشتهای قدیم که متعلق به حدود قرن نهم و دهم پیش از میلاد است اسامی بسیاری از رجال داستانی( پیشدادیان و کیان) دیده می شود و از این طریق مسلم می گرددد که داستان این مردان اصلی قدیمی تر از آنچه می پنداشتیم دارد. در وجود گشتاسب و درباریان و اطرافیان او که از ایشان درگاتاها سخن رفته است هیچگونه تردیدی جایز نیست و جون وجود او برای ما مسلم شود وجود نیاکان وی که مانند او عنوان کی(کوی یا کو در اوستا) دارند و اسامی همه آنها در یشتهای کهن مانند فروردین یشت و آبان یشت و یشتهای قدیم دیگر آمده است تا درجه یی محقق می گردد اتفاقاً از بعض سلاطین کیان که شهرت و قدرت بسیار داشتند مانند کاوس در ادبیات سانسکریت نیز یاد شده است و بهر حال وجود تاریخی زیاد که هنگام تحقیق در باب سلسله کیان بدانها برخواهیم حخورد وجود تاریخی سلسه کیان را ثابت می کند. از سلسله پیشدادی خاصه بعضی از رجال آن مانند جمشید و پدرش ویونگهان و فریدون و پدرش اثو به ( اثفیان) چنانگه خواهیم دید در« ودا» سخن رفته است و از اینروی محقق می شود که این مردان از رچال مشترک دو قوم هندی و ایرانی بوده اند وناگزیر روزی که هردوان بصوسرت قبیله یی واحد در نقطه یی از نقاط آسیای مرکزی می زیستند برایشان سلطنت می کرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند چنانکه خاطره بزرگیها و مردانگی ها و خدمات مختلف ایشان دیرگاهی د راذهان هر دو قوم باقی ماند و هر یک از ایشان را مختص خود پنداشته و زندگی آنان را با اساطیر و افسانه های مذهبی و ملی خود در آمیخته اند.
برخی از اسامی پهلوانان دیگ مانند قان و بیژن و گیوو و گودرز و فردووپلاشان و امثال ایشان را در میان بزرگان و رجال عهده اشکانی می توان دید و چنانکه ثابت خمام کرد این مردان اغلب از رجال و ملوک الطوایف اشکانیانند که هر یک به نوعی در داستانهای ملی ما راه جسته و بعهد معینی انتساب یافته اند.
چنانکه خواهیم دید اصل و اساس تاریخی افسانه دیوان و توران و تورانیان نیز هر یک بصورت خاصی درتاریخ ملی ایران ثابت و محقق است منتهی عناصر داستانی بسیاری بر آنها افزود ه شده و بصورت فعلی درآمده است.
همچنانکه اصل تاریخی حماسه های ملی لازم و وضرری است راه یافتن مطالب داستانی نیز در آنها حتمی است زیرا چنانکه میدانیم حفظ روایات حماسی که همواره قدیمی ترین روایات تاریخی یک فوم است، در روزگاران نخستین تمدن هر قوم، از طریق نقل صور ت نمی گرفت و میان وجود یافتن و مدون شدن آنها قرنها فاصله بود.
با اطلاع بر این مقدمات و برای آنکه اصل و اساس روایات حماسی و داستانهای ملی ما و آنچه که میسر است روشن گردد و محقق شود که ذ هن ایرانیان قرن چهارم و پنجم در خلق این داستانها اثری نداشته من در این گفتار به دشوارترین بحقث خود می پردازم و ریشه داستان شاهان و پهلوانان رااز قدیمی ترین ایام تمدن ایرانی جست و جو می کنم و همچنین در تحقیق اسامی شاهان و پهلوانان از لحاظ فقه اللغه تا آنجا که بضاعت مزجات من رخصت می دهد می کوشم.
مطالب این گفتار در سه فصل دیگر خواهد شد: 1 – شاهان 2- پهلوانان 3- دشمنان ایران( دیوان، تورانیان، رومیان و تازیان)
داستان بیژن و منیژه نخستین و یاا جزو نخستین طبع آزمایی فردوسی برای ورود به روند طولانی و پر مرارت رنج سی ساله سرایش شاهنامه بوده است. این نظریه اکنون دیگر یک مدعا نیست که نیاز به اثبات داشته باشد بل ک اصلی است که هم برمبنای قرائن داخلی داستان] ساختار، زبان، منطق قکری و موضوعی نسبت به آنها با کل شاهنامه[ و هم برپایه مستنداتی بیرون از منظومه فردوسی دیری است به اثبات رسیده است. طرح یک نکته مهم اما در همین آغاز درباره بیژن و منیژه ضروری است و آن این است که داستان رزم بیژن گیو با گرازان و عاشق شدن او به منیژه دختر افراسیاب و باقی قضایا نیز مانند برخی دیگر از داستانهای شاهنامه و از جمله مشهورترین آنها یعنی رستم و سهراب و رستم و اسفندیار، اگرچه به لحاظ موضوع کلی در بخش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 39
مقدمه
داستانهای ملی ایران که در شاهنامه وحماسه های دیگر می بینیم چنانکه گذشت مسائلی ابداعی و ابتکاری نیست بلکه اغلب و نزدیک به تمام آنها را مبادی تاریخی است که با گذشت روزگار عناصرتداستانی مختلفی بر آنها افزوده شده و آنها را بصورتهایی که می بینیم درآورده است.
مورخان جدید که در تاریخ ایران پیش از اسلام مطالعه می کنند همواره درتحقیق تاریخ ایران از سلسله سلاطین ما در آغاز می کنند وآنجه را که در شاهنامه در باب پیشدادیان و کیان می یابیم از مقوله خرافات می شمرند. به عقیده من این حکم نتیجه عدم استقصاء و تحقیق است و هیچ داستان ملی و عام که از آغاز مورود قبول همگان شود و از روزگاران بسیار قدیم آثاری از آن بیابیم ممکن نیست بی اصل و اختراعی باشد. از اینروی به صرف اینکه از هوشنگ وجمشید و کیقباد و کاوس و کیخسرو وکتیبه ی بر صخره های جبال نمانده یا اثری از پرتوهای خاک بدست نیامده نمی توان وجود ایشان را یکباره انکار کرد و دروغ و بی اساس شمرد.
بنابراین باید تعصب و انکار را در باب یکسو نهاد و با دقت و تحقیقی بیشتر به کار پرداخت.
بنابر آنچه خواهیم دید بسیاری از رجال داستانی و اساطیری حماسه های ملی ما اصلاً و اساساً وجودهای تاریخی و حقیقی بوده اند که از بعضی ایشان در روایات ملی و مذهبی هندوان نیز آثاری می یابیم و وجود همه آنان بیاری قدیمی ترین قطعه اوستا ثابت و محقق میشود.
در گاتاها که بنابر تحقیقات مشاهر خاور شناسان منسوب به شخص زردشت و بالنتیجه قدیمی ترین قطعات اوستا نام گشتاسب و چند تن دیگر از معاصران او را می یابیم و همچینن در بعضی از پشتهای قدیم که متعلق به حدود قرن نهم و دهم پیش از میلاد است اسامی بسیاری از رجال داستانی( پیشدادیان و کیان) دیده می شود و از این طریق مسلم می گرددد که داستان این مردان اصلی قدیمی تر از آنچه می پنداشتیم دارد. در وجود گشتاسب و درباریان و اطرافیان او که از ایشان درگاتاها سخن رفته است هیچگونه تردیدی جایز نیست و جون وجود او برای ما مسلم شود وجود نیاکان وی که مانند او عنوان کی(کوی یا کو در اوستا) دارند و اسامی همه آنها در یشتهای کهن مانند فروردین یشت و آبان یشت و یشتهای قدیم دیگر آمده است تا درجه یی محقق می گردد اتفاقاً از بعض سلاطین کیان که شهرت و قدرت بسیار داشتند مانند کاوس در ادبیات سانسکریت نیز یاد شده است و بهر حال وجود تاریخی زیاد که هنگام تحقیق در باب سلسله کیان بدانها برخواهیم حخورد وجود تاریخی سلسه کیان را ثابت می کند. از سلسله پیشدادی خاصه بعضی از رجال آن مانند جمشید و پدرش ویونگهان و فریدون و پدرش اثو به ( اثفیان) چنانگه خواهیم دید در« ودا» سخن رفته است و از اینروی محقق می شود که این مردان از رچال مشترک دو قوم هندی و ایرانی بوده اند وناگزیر روزی که هردوان بصوسرت قبیله یی واحد در نقطه یی از نقاط آسیای مرکزی می زیستند برایشان سلطنت می کرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند چنانکه خاطره بزرگیها و مردانگی ها و خدمات مختلف ایشان دیرگاهی د راذهان هر دو قوم باقی ماند و هر یک از ایشان را مختص خود پنداشته و زندگی آنان را با اساطیر و افسانه های مذهبی و ملی خود در آمیخته اند.
برخی از اسامی پهلوانان دیگ مانند قان و بیژن و گیوو و گودرز و فردووپلاشان و امثال ایشان را در میان بزرگان و رجال عهده اشکانی می توان دید و چنانکه ثابت خمام کرد این مردان اغلب از رجال و ملوک الطوایف اشکانیانند که هر یک به نوعی در داستانهای ملی ما راه جسته و بعهد معینی انتساب یافته اند.
چنانکه خواهیم دید اصل و اساس تاریخی افسانه دیوان و توران و تورانیان نیز هر یک بصورت خاصی درتاریخ ملی ایران ثابت و محقق است منتهی عناصر داستانی بسیاری بر آنها افزود ه شده و بصورت فعلی درآمده است.
همچنانکه اصل تاریخی حماسه های ملی لازم و وضرری است راه یافتن مطالب داستانی نیز در آنها حتمی است زیرا چنانکه میدانیم حفظ روایات حماسی که همواره قدیمی ترین روایات تاریخی یک فوم است، در روزگاران نخستین تمدن هر قوم، از طریق نقل صور ت نمی گرفت و میان وجود یافتن و مدون شدن آنها قرنها فاصله بود.
با اطلاع بر این مقدمات و برای آنکه اصل و اساس روایات حماسی و داستانهای ملی ما و آنچه که میسر است روشن گردد و محقق شود که ذ هن ایرانیان قرن چهارم و پنجم در خلق این داستانها اثری نداشته من در این گفتار به دشوارترین بحقث خود می پردازم و ریشه داستان شاهان و پهلوانان رااز قدیمی ترین ایام تمدن ایرانی جست و جو می کنم و همچنین در تحقیق اسامی شاهان و پهلوانان از لحاظ فقه اللغه تا آنجا که بضاعت مزجات من رخصت می دهد می کوشم.
مطالب این گفتار در سه فصل دیگر خواهد شد: 1 – شاهان 2- پهلوانان 3- دشمنان ایران( دیوان، تورانیان، رومیان و تازیان)
داستان بیژن و منیژه نخستین و یاا جزو نخستین طبع آزمایی فردوسی برای ورود به روند طولانی و پر مرارت رنج سی ساله سرایش شاهنامه بوده است. این نظریه اکنون دیگر یک مدعا نیست که نیاز به اثبات داشته باشد بل ک اصلی است که هم برمبنای قرائن داخلی داستان] ساختار، زبان، منطق قکری و موضوعی نسبت به آنها با کل شاهنامه[ و هم برپایه مستنداتی بیرون از منظومه فردوسی دیری است به اثبات رسیده است. طرح یک نکته مهم اما در همین آغاز درباره بیژن و منیژه ضروری است و آن این است که داستان رزم بیژن گیو با گرازان و عاشق شدن او به منیژه دختر افراسیاب و باقی قضایا نیز مانند برخی دیگر از داستانهای شاهنامه و از جمله مشهورترین آنها یعنی رستم و سهراب و رستم و اسفندیار، اگرچه به لحاظ موضوع کلی در بخش
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
مقدمه :
آب رسانی و پالایش آب در ایران باستان
زیگورات چغازنبیل خوزستان: قدیمی ترین تصفیه خانه آب در جهان
چو این کرده شد، چاره ی آب ساخت
ز دریا برآورد و هامون نواخت
به جوی آنگهی آب را راه کرد
به فر «کی» ای رنج کوتاه کرد
چو آگاه مردم بر آن برفزود
پراکندن تخم و کشت و درود
شاهنامه فردوسی
شوش را دیدم.
گو بماند آن شنیدن ها و خواند ها
دیدنی بسیار بود وگفتی بسیار،
گو بماند گفتنی ها نیز،
لیک، تنها یک سخن، یک چیز :
من نمی دانم
بر خراب این ابر شهر شگفت انگیز
بر فراز آن شکوه و شوکت دیرین
ما پریشان نسل غمگین را
بر سر اطلال این مسکین خراب آباد
فخر باید کرد، یا ندبه
شوق باید داشت، یا فریاد؟
از قصیده شوش، مهدی اخوان ثالث، سال 1349
تقدیس و ارج گذاری آب از دیرباز در باورها و اعتقادات ایرانیان باستان، بازتاب داشته است، آنان آب را دومین آفریده از آفریدگان هفت گانه ای می پنداشتند که اورمزد خلق کرده است وپس از آتش، مقدس ترین عنصر به شمار می آورند، نیاکان ما آب را مظهر پاکی وماده ای زندگی بخش می دانستند و این باور را ب استایش وجودهای مقدسی که نمایشگر نشانه ای ارزش های آب بودند، ابراز می کردند. آناهیتا یا ناهید الهه یا فرشته نگهبان آب، همواره مورد ستایش و تقدیر قرار می گرفت. اشکانیان برای نیایش الهه آب معبدهای بزرگی در کنگاور، نیشابور، همدان و شوش ساختند. اهورامزدار پرداختن به آب را امری نیک شمرد وسرزمین های خشک و بیابان های بایر ر اقلمرو اهریمن دانست. شاهان هخامنشی تمام کسانی را که سرزمینی را آبیاری و آباد می کردند تا پنج نسل از پرداخت مالیات معاف داشند. ساسانیان و حکومت های دوره اسلامی در ایران، قوانین تشویقی فراوانی براس ساختن شبکه ها و کانال های آبیاری وضع و اجراء کردند. احادیث و روایات متعددی نیز از پیامبر گرامی اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) در تأکید بر اهیمت آبیاری و آبادانی نقل شده است. قرآن مجید ضمن تأکید بر صرفه جویی در مصرف آب، آبیاری و آبادانی را ستوده و در قسمتی از آیۀ سی ام سوره انبیاء با طرح «من الماء کل شیء حی» حیات و زندگی کلیه موجودات را از آب دانسته است.
گاهواره تمدن ایران باستان، جنوب و جنوب غربی سرزمین پهناوری بوده است که از چند هزار سال پیش بنام «ایرانشهر» مهر خود را بر تارک فرهنگ و تمدن جهانی نقش کرده است. خوزستان که مرزهای آن با محدوده جغرافیایی ایلام قدیم مطابقت دارد، کانون این تمدن است. شوش و پس از آن شوشتر با سابقه ای به قدمت تاریخ به عنوان پاسدار و مشعل دار فرهنگ و تمدن درخشان خوزستان شناخته شده اند.
خوزستان به معنی کشور خوزهاست وخوز را به صورت های هوز یا حوز نیر نوشته اند که به یک قبیله جنگجو اطلاق می شده است. جمع هوز در زبان عربی اهواز می شود که در حال حاضر مرکز استان خوزستان در گذشته، انبار غله و سرزمین نیشکر ایران بوده و شهرت جهانی داشته است. در حاشیه برهان قاطع آمده است که نیشکر را بدان جهت خوز خوزستان سرزمین فراوان یافت می شود.
خوزستان سرزمین سدها و شبکه های آبیاری باستانی است. هر چند احداث سدهای جدید، آماده سازی اراضی و کانال کشی های فراوان، بیشتر بندها و نهرهای قدیمی را از بین برده است، اما هنوز هم سد شادوران و نهر داریون که اعراب آن ر اعجایب ابنیه جهان می شمردند، شبکه گسترده نهرهای آبیاری خوزستان که بر اساس مدارک و اسناد موجود در دوره ایلامی ها احداث شده اند، پل بند دزفول که در طغیان سده اخیر غیر قابل استفاده گردیده است و پل بند ساسانی کرخه در پای پل که آثار آن اینک نیز وجود دارد در کنار بقایای سدها و بناهای قدیمی خوزستان، عظمت و بزرگی تمدن و فرهنگ قوم ایرانی را نشان می دهد.
خوزستان از دیرباز از مناطق بسیار با ارزش ایران محسوب می شده است. جمعیت آن در گذشته دور بیش از 5 میلیون نفر بوده است و به علت احداث سدهای متعدد روی رودخانه های پر آب و اراضی حاصل خیز آن مورد توجه سلاطین قدیم قرار داشت و زمانی مرکز و پایتخت کشور شد. خوزستان یکی از مراکز مهم بازرگانی ایران و هند نیز به شمار می آمد ودهلیز کشورهای خاورزمین نامیده می شد. قسمت عمده جنگ های اسکندر مقدونی و اعراب در این سرزمین رخ داده است.
تاخت و تازهای مکرر عشایر عرب نواحی مختلف خوزستان وعشایر عرب ساکن بین النهرین که تحت حمایت دولت عثمانی بودند، موجب خرابی سدها و بایر ماندن اراضی و متواری شدن سکنه آن شد و سرزمینی که هندوستان ایران بود برای مدت طولانی به دشتی خشک وشورزار تبدیل گردید.
خوزستان سرزمینی ثروت خیز است. اما در فاصله زمانی که بند قدیمی کارون محل پل سیاه یا پل فلزی فعلی وسایر بندها و سدهای کوچک شمال اهواز در اثر دخالت بیگانگان و پیوستن نهر مسرقان به کارون، شکست و کانال ها و شبکه های