لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی
چکیده:
شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ، شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به نگارش درآمده است. مفهوم عدل و داد در شاهنامه دارای جایگاه ویژه ای است. در شاهنامه،یک نوع تقسیم کار وجود دارد و هر شغلی،خصلت و اخلاق خود را ایجاد میکند. عدل و داد در شاهنامه به گونهای طرح شده که مفهوم "قرار داشتن هر چیزی در جای خود" از آن استنباط میگردد. این پژوهش از نوع تحقیقات نوصیفی – تحلیلی به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی مفهوم عدل و داد در شاهنامه فردوسی می باشد. به منظور جمع اوری اطلاعات از ابزار فیش برداری استفاده شده است. در این مقاله مشخص گردید که عدل و داد نزد شاهنامه متناسب با زمانهای مختلف ، با معانی مختلفی به کار گرفته شده است.
کلیدواژه ها: شاهنامه ، عدل ، داد ، عدالت ، فردوسی
مقدمه:
یکی از بنیادیترین واژههایی که فردوسی در شاهنامه به کار برده است از دید آماری،واژه ی داد است.داد یکی از پایههای جهانبینی و سامانه ی اندیشهای فردوسی را میسازد.ارج و ارزش داد در شاهنامه تا بدان پایه است که میتوان آن را نامه ی داد نامید.
از جمله مواریث فرهنگی به یادگار ماند از پیشینیان،شاهنامه سخنور توس است.شاهنامه در میان آثار کلاسیک زبان و ادب فارسی از اهمّیّت بسزایی برخوردار است.به واقع شاهنامه را باید سنگ بنای ادب فارسی دانست و فردوسی را اوّل مرد فرهنگ ایران.از جمله ویژگیهای شاهنامه جدای از درونمایه حماسی آن،پرداختن به مسائل فرهنگی،اجتماعی و اخلاقی است که این ویژگی شاهنامه را در میان دیگر آثار حماسی ارج و منزلتی خاص بخشیده است.از جمله درونمایههای اخلاقی که در شاهنامه بسیار به آن اشاره شده داد و دهش است.از رهگذر بررسی جلوههای دادخواهی فردوسی در شاهنامه درمییابیم که دادخواهی در باور فردوسی از دو جنبه اندیشهای و دینی او سرچشمه میگیرد و مهمترین جلوههای انسانیت اوست.(قربانپور ،1383ص73)
اگر بخواهیم به دریافت و دیدگاه ایرانی از داد راه ببریم و آن را بشناسیم میباید به شاهنامه بنگریم،فردوسی بر آن سر است که هستی،زمانی به آیین است که چهار بنیاد در آن یافتنی باشد و به دست بیاید،یکی از آن چهار،داد است.
داد یکی از چهار شالودهای است که هستی بر آن بنیاد گرفته است.داد قلمرویی دارد به پهنای جهان هستی.در این معنی داد است که همه ی پدیدههای گیتی سامانمند و دارای مرز و کرانهای هستند که نمیتوانند از آن فراتر بروند.
اگر ما میتوانیم جهان را بشناسیم و در شناخت جهان دانش خود را به کار بگیریم،همه در گرو داد است وآنچه در زبان نوین"هاویه"خوانده شده یا یونانیان کهن آن را"کائوس"نامیدند-به معنای آشفتگی،زمانی سامان گرفت و به سخنی دیگر جهان پدید آمد که داد به کار گرفته شد،داد چیرگی یافت و فرمان راند.اگر آشفتگی هست از این دید در جهان بیرون،در آفرینش،در هستی نیست.چون این جهان،جهانی که به گفته آمد،جهانی است به داد و سامانمند.آشفتگی و نابسامانی یا بیداد در درون و نهاد آدمی است.تنها آفریدای که میتواند بر داد بشورد و از مرز خویش در بگذرد آدمی است.ما زمانی به بیداد میرسیم که به انسان رسیده باشیم،آنهم از اینجاست که انسان خداییست خرد و چون خداییست خرد،آن زمان که به خردی خویش بازمیگردد میتواند به بیداد بگراید.چون هوشمند است؛چون میتواند اندیشید. بیرون از انسان هرچه هست،نیک است؛چرا؟چون آفریده ی خداوند است. آفریدگار سرآمد است در نیکی زیبایی،در همه ی ویژگیها و شایستگیها.از سویی دیگر این شایستگیها،این والاییها از آنجاست که او بیچون است از دریای لغزان چونی و چندی رهاست،همه ی پدیدههای هستی جز خدا،در این دریا به ناچار شناورند،پس جهان آفرینش جهانی است یکسره داد آیین اما زمانی که این جهان بیرونی،درونی میشود به انسان میرسد. (کزازی ، 1384ص61)
شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ،شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به نگارش درآمده است و دغدغه اصلی آن حکومت عادلانه میباشد.به نظر میرسد رگه- های این نظریه در شاهنامه یافت میشود و در صددیم تا تصویری از نظریه چرخه عدال و داد را در این اثر مهم،جستوجو کنیم.
در شاهنامه،هرکس نمیتواند صاحب قدرت شود،بلکه باید ویژگیهای خاصی داشته باشد.فردوسی،چهار خصیصه را برمیشمرد:برخورداری از نژاد شاهان،هنر،گوهر و خرد. فردی که دارای نژاد شاهان و گوهرشاهی باشد.باید صفات نیک را دریافت و از صفات رذیله دوری نماید.صفات نیک باید در وجودش نهادینه و ملکه گردد.تمرین و ممارست در این راه،ذیل عنوان هنر شهریار بررسی میگردد.شهریار باید هم به لحاظ جسمانی دارای قدرت و توان زیادی باشد،شمشیرزنی،تیراندازی و هنرهای رزمی را خوب بداند و هم به فضایل اخلاقی و روان شهریار چون از بدی پالوده گشت و این صفات را در خویش پرورش داد،آنگاه روان وی روشن میگردد.شادی و خرسندی به سراغش میآید و فروغ ایزدی که همان فرّه ایزدی است،بر آن میتابد.جامعهای که حاکمش اینگونه است،آباد،امن زیبا خواهد بود.اگر شهریار،یکی از صفات را از دست دهد،صلاحیتش زیر سؤال میرود و خود به خود عزل خواهد شد.(عزیزی ، 1388ص141)
عدل و داد در نگاه فردوسی:
در نزد فردوسی نخستین و لازمترین صفت برای پادشاه،دادگری میباشد.صفاتی که برای شهریار بر میشمرند،همه لازم و ملزوم یکدیگرند.برای اینکه باید تمامی صفات نیک در پادشاه دادگر،نهادینه شده و وی را همراهی کنند،صفاتی مانند شرم،قدردانی،بردباری، خردمندی وقتی در کسی جمع شد،وی دادگر میگردد.شهریار از همان کودکی،آموزش میبیند تا تهذیب نفس یابد.حال به مفهوم و رابطه آن با جامعه انسانی میپردازیم.
درشاهنامه،بنیاد شاهی برداد،استوار است:
جهاندار شاهی زداد آفرید دگر از هنر و زنژاد آفرید
بدان کس دهد کو سزاوارتر خرد دارتر هم بیآزارتر
در اندیشه ی ایران باستان،مفهوم داد به مفهوم اشا یا راستی،بسیار نزدیک است.داد، قانونی است که باید مورد شناسایی قرار گیرد و اجرا گردد.به کسی این قاعده را اجرا میکند،دادگر میگویند و کسی میتواند داد را شناخته و عملی نماید که دادگر باشد و داد در تمام وجود،زندگی شخصی و سیاسی اجتماعی وی نفوذ کرده و ملکه ذهن و رفتار وی گردد و این،همان مرحله ی آغازین دادگری است.در شاهنامه،بیان میشود که انسان باید ابتدا در وجود و تن خویش،داد را برقرار سازد.همانطور که میدانیم در وجود انسان نیز جنگ و کشمکش سختی بین نیروهای خیر و شر،برقرار است.«داد تن دادن»تلاش برای پیروزی در این کشمکش و آراسته شدن به صفات نیک انسانی است.
چو داد تن خویشتن داد مرد چنان دان که پیروز شد در نبرد
پرهیز و اجتناب از آلودگی و گناه، صفحه روان را روشن میگرداند.
دگر دادن دادن تن خویش را نگه داشتن دامن خویش را
این امر برای پادشاه،ضروری است؛زیرا برای برقراری داد،ابتدا باید از خویش شروع کند.البته اگر در این مرحله،پیروز و در حکومتداری خویش و برقراری عدل و داد بین مردمان نیز موفق گردد،در این صورت وی انسان کاملی است.
چنین داد پاسخ که داد و خرد تن پادشا را همی پرورد اگر دادگر چند بیکس بود و را پاسبان راستی بس بود
عدل و داد از واژگان پیچیدهای است که توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب کرده است.انسان،همیشه در برابر مفاهیم مشوّش بوده و هست.چگونه میتوان داد را در زندگی سیاسی-اجتماعی پیاده نمود؟جوامع در این جستوجو،موفقیت چندانی کسب نکردهاند.با مطالعه اشعار فردوسی،متوجه میشویم که نگاه خاصی به عدل و داد،وجوددارد و نمونههای عملی،آن را به روشنی نشان داده است. (حسنی ، 1368ص43)
الف) عدل و داد،قرار گرفتن هرکس و هر چیز در جای خودش است.
قانون راستی،در شاهنامه به گونهای طرح شده که مفهوم«قرار داشتن هر چیزی در جای خود»از آن استنباط میگردد.
جهت پردازش قاعدهای در این خصوص،بهتر است به مهتر مهتران بپردازیم.
شهریار،اولین مرحله ی اجرای داد؛کسی که در رأس امور قرار میگیرد،ویژگیهایی دارد.در شاهنامه،هرکسی نمیتواند شهریار گردد.اگر خصیصههای موردنظر در کسی جمع گردد،شاهد شهریاری دادگر هستیم والاّ اساس جامعه بر بیداد و ظلم،استوار است. «از کوزه همان تراود که در اوست».در شاهنامه،بارها میبینیم که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 184
1: بازشناسی نمایش و هنرهای نمایشی
1-1: چیستی هنر نمایش
آغاز نمایش در هر سرزمینی را باید در آداب، رسوم و مناسک مذهبی همان قوم و در فعالیتهای انسانی برای تنازع بقا جستجو کرد.
انسان بدوی برای تسلطیافتن بر محیط زندگانی و برای شناخت و کنترل نیروهای سرکش طبیعت شروع به خلق شخصیتهای جادویی با کمک لباس، گریم و ماسک میکند. چه این انسان میپنداشت که با خلق این شخصیتها و اجرای مراسم سحر و جادو میتواند بر جادوگران و گیاهان تأثیر نهد و آنها را در خدمت خود گیرد.
از سوی دیگر، انسان بدوی که در بیان افکار و عواطف خود ناتوان بود حرکت را به کمک طلبیده و از طریق حرکات موزون سعی در بیان افکار و عواطف خود کرد و برای درک لذت و به عنوان نیایش و سخن گفتن با خدایان خود شروع به انجام حرکات موزون (رقص) میکند.
بنابراین اولین هنرهای نمایشی در درون همین مراسم جادویی و حرکات موزون است که شکل میگیرد.
آئین و مراسم جادویی که اولین هستههای نمایشی را در درون خود پرورش میدهند، روش تعلیم بودند، زیرا مشخصه جامعه ابتدایی نداشتن زبان نوشتاری است و اجرای آیین و مراسم جادویی وسیلهای برای انتقال دانش و سنن یک قوم به نسلهای بعدی است. آئین برای مهارکردن حوادث احتمالی آینده اجرا میشود.
آئین و مراسم جادویی که گفتیم ریشههای تئاتر اند غالباً برای بزرگداشت نیروی فوق طبیعی، پیروزی در شکار یا جنگ، گذشته یک قوم و یک قهرمان به کار میروند.
آئینها میتوانند سرگرم کننده و لذت بخش باشد پیدا است غالب این عملکردها را میتوان با درجات و روشهای متنوع و گوناگونی در تئاتر نیز به کار میگرفت لذا میتوان به این نتیجه رسید که آئینهای بدوی و تئاتری که ما میشناسیم به وضوح با هم مربوطند.
آئینها و تئاتر از عوامل اساسی مشابهی استفاده میکنند: موسیقی، حرکات موزون (رقص)، گفتار، لباس اجراکنندگان، تماشاگران و صحنه.
گاه تئاتر و آئین در هم ادغام شدهاند، اما در جوامع پیشرفته هر یک کارکرد معین خود را دارند. اگر چه باید گفت که مرز میان این دو، همیشه به دقت روشن نیست.
در اکثر آئیننامههای ابتدایی بهرهگیری از رقصهای پانتومیم به همراه موسیقی ضربی ضروری است و گاه صدای آوازی نیز ضرورت مییابد. گفتار و دیالوگ در آئینها از ضرورت کمتری برخوردارند، اما گریم و لباس از وسایل اصلی اجرای آئین به شمار میآیند. یکی از پیشکسوتان و یا روحانیان تمرین سختی را برای اداره حسن اجرای آئین به کار میگیرد که کاملاً با کارگردانی تئاتر قابل مقایسه است «مکان اجرا». و اگر تماشاگری وجود داشته باشد «تالار نمایش» نیز از ضروریات به شمار میروند. تنظیم فضای اجرای آئین بسیار متنوع است گاه مکانی دایره مانند برگزیده میشود که توسط تماشاگران احاطه میگردد و گاه صحنهای در نظر گرفته میشود که پس زمینه آن را با گونی رنگ شده یا با قابی از پارچه میپوشانند و تماشاگران در سه سوی صحنه مینشینند، یا میایستند و گاه فضایی باز به عنوان پس زمینه مورد استفاده قرار میگیرد مثل کنار دریا، بنابر آنچه آمد، آیا هیچ تفاوت قابل ملاحظهای میان مراسم آئینی و تئاتر وجود ندارد؟ برخی محققان هنوز خط فاصل روشنی بین این دو میکشند، در حالی که بعضی معتقدند تفاوتها آن قدر ناچیز است که اکثر آئینها را باید جزئی از تاریخ تئاتر به شمار آورد. البته این اختلاف نظرها را نمیتوان حل کرد اما شاید بتوان با توجه به بعضی فرضیههای بنیادی زمینه اختلاف را کاهش داد. اول آنکه ذهن انسان نمیتواند آشوب را تحمل کند. بنابراین جستجوی نظم و پرسش علت چیزها امری است ابدی. (جهان چگونه بوجود آمد؟ چرا پدیدههای طبیعی رخ میدهند یا تکرار میشوند، عمل و عکسالعمل انسانها ناشی از چیست؟) از درون این پرسشها، در هر عصری انسان مفاهیمی را در مورد رابطه خود با خدایان، با جهان، با جامعه و با خویشتن تنظیم و قاعدهبندی میکند.
دوم اینکه انسان مذهب، علم نهادی سیاسی و اجتماعی و هنر خود را از طریق این مفاهیم شکل میدهد. سوم اینکه، تئاتر در هر عصری اعتقادات رایج همان عصر را درباره انسان و جایگاه او در جهان وجامعه منعکس میکند. اگر این فرضیهها را بپذیریم، چنین مینماید که در آغاز فعالیتهای تئاتری از طریق آئینها بوجود آمدند. زیرا در آن هنگام آئینها اولین وسایلی بودند تا مردم توسط آنها نقطهنظرهای خویش را درباره خود و جهان قاعدهبندی کنند.
در سده چهارم قبل از میلاد، ارسطو گفت انسان به حسب طبیعت خود جانوری مقلد است و از تقلید کردن از اشخاص، چیزها و حرکات دیگران و نیز از تماشای تقلید لذت میبرد. در سده بیستم عدهای روانشناسان اظهار کردند انسان دارای استعداد خیالپردازی است و از این طریق میکوشد واقعیت بیرونی را مناسب حال خود و آنچنانکه در زندگی روزمره با آن برخورد میکند بازسازی کند از این رو تئاتر به انسان امکان میدهد تا اضطرابها و ترسهای خود را عینیت ببخشد تا بتواند با آنها برخورد کند یا امیدها و رویاهایش را یابد. همچنین وسیلهای میشود که انسان توسط آن جهان خود را تعریف کند یا از طریق آن از واقعیتهای تلخ بگریزد.
اما نه غریزه مقلد انسان، نه میل وافر برای خیالپردازی هیچیک ما را به تئاتر راهبر نخواهد شد. پس توضیح بیشتری لازم است. شاید بتوان گفت یکی از شرایط ضروری برای پیدایش تئاتر فراهم آمدن درک نسبتاً پیچیدهای از جهان است که در آن امکان داشتن نظر گاه عینی و بیطرفانه از مسائل انسانی وجود داشته باشد. مثلاً یکی از علائم این فرا یافت، ظهور یا بروز یک برخورد کمدی با مسائل است، زیرا برای آنکه در راه خیر و سعادت مردم از معیارهای جدی صرفنظر کرده و معیارهای مضحک را برگزینیم، نیاز به بینشی عینی و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی
چکیده:
شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ، شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به نگارش درآمده است. مفهوم عدل و داد در شاهنامه دارای جایگاه ویژه ای است. در شاهنامه،یک نوع تقسیم کار وجود دارد و هر شغلی،خصلت و اخلاق خود را ایجاد میکند. عدل و داد در شاهنامه به گونهای طرح شده که مفهوم "قرار داشتن هر چیزی در جای خود" از آن استنباط میگردد. این پژوهش از نوع تحقیقات نوصیفی – تحلیلی به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی مفهوم عدل و داد در شاهنامه فردوسی می باشد. به منظور جمع اوری اطلاعات از ابزار فیش برداری استفاده شده است. در این مقاله مشخص گردید که عدل و داد نزد شاهنامه متناسب با زمانهای مختلف ، با معانی مختلفی به کار گرفته شده است.
کلیدواژه ها: شاهنامه ، عدل ، داد ، عدالت ، فردوسی
مقدمه:
یکی از بنیادیترین واژههایی که فردوسی در شاهنامه به کار برده است از دید آماری،واژه ی داد است.داد یکی از پایههای جهانبینی و سامانه ی اندیشهای فردوسی را میسازد.ارج و ارزش داد در شاهنامه تا بدان پایه است که میتوان آن را نامه ی داد نامید.
از جمله مواریث فرهنگی به یادگار ماند از پیشینیان،شاهنامه سخنور توس است.شاهنامه در میان آثار کلاسیک زبان و ادب فارسی از اهمّیّت بسزایی برخوردار است.به واقع شاهنامه را باید سنگ بنای ادب فارسی دانست و فردوسی را اوّل مرد فرهنگ ایران.از جمله ویژگیهای شاهنامه جدای از درونمایه حماسی آن،پرداختن به مسائل فرهنگی،اجتماعی و اخلاقی است که این ویژگی شاهنامه را در میان دیگر آثار حماسی ارج و منزلتی خاص بخشیده است.از جمله درونمایههای اخلاقی که در شاهنامه بسیار به آن اشاره شده داد و دهش است.از رهگذر بررسی جلوههای دادخواهی فردوسی در شاهنامه درمییابیم که دادخواهی در باور فردوسی از دو جنبه اندیشهای و دینی او سرچشمه میگیرد و مهمترین جلوههای انسانیت اوست.(قربانپور ،1383ص73)
اگر بخواهیم به دریافت و دیدگاه ایرانی از داد راه ببریم و آن را بشناسیم میباید به شاهنامه بنگریم،فردوسی بر آن سر است که هستی،زمانی به آیین است که چهار بنیاد در آن یافتنی باشد و به دست بیاید،یکی از آن چهار،داد است.
داد یکی از چهار شالودهای است که هستی بر آن بنیاد گرفته است.داد قلمرویی دارد به پهنای جهان هستی.در این معنی داد است که همه ی پدیدههای گیتی سامانمند و دارای مرز و کرانهای هستند که نمیتوانند از آن فراتر بروند.
اگر ما میتوانیم جهان را بشناسیم و در شناخت جهان دانش خود را به کار بگیریم،همه در گرو داد است وآنچه در زبان نوین"هاویه"خوانده شده یا یونانیان کهن آن را"کائوس"نامیدند-به معنای آشفتگی،زمانی سامان گرفت و به سخنی دیگر جهان پدید آمد که داد به کار گرفته شد،داد چیرگی یافت و فرمان راند.اگر آشفتگی هست از این دید در جهان بیرون،در آفرینش،در هستی نیست.چون این جهان،جهانی که به گفته آمد،جهانی است به داد و سامانمند.آشفتگی و نابسامانی یا بیداد در درون و نهاد آدمی است.تنها آفریدای که میتواند بر داد بشورد و از مرز خویش در بگذرد آدمی است.ما زمانی به بیداد میرسیم که به انسان رسیده باشیم،آنهم از اینجاست که انسان خداییست خرد و چون خداییست خرد،آن زمان که به خردی خویش بازمیگردد میتواند به بیداد بگراید.چون هوشمند است؛چون میتواند اندیشید. بیرون از انسان هرچه هست،نیک است؛چرا؟چون آفریده ی خداوند است. آفریدگار سرآمد است در نیکی زیبایی،در همه ی ویژگیها و شایستگیها.از سویی دیگر این شایستگیها،این والاییها از آنجاست که او بیچون است از دریای لغزان چونی و چندی رهاست،همه ی پدیدههای هستی جز خدا،در این دریا به ناچار شناورند،پس جهان آفرینش جهانی است یکسره داد آیین اما زمانی که این جهان بیرونی،درونی میشود به انسان میرسد. (کزازی ، 1384ص61)
شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ،شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به نگارش درآمده است و دغدغه اصلی آن حکومت عادلانه میباشد.به نظر میرسد رگه- های این نظریه در شاهنامه یافت میشود و در صددیم تا تصویری از نظریه چرخه عدال و داد را در این اثر مهم،جستوجو کنیم.
در شاهنامه،هرکس نمیتواند صاحب قدرت شود،بلکه باید ویژگیهای خاصی داشته باشد.فردوسی،چهار خصیصه را برمیشمرد:برخورداری از نژاد شاهان،هنر،گوهر و خرد. فردی که دارای نژاد شاهان و گوهرشاهی باشد.باید صفات نیک را دریافت و از صفات رذیله دوری نماید.صفات نیک باید در وجودش نهادینه و ملکه گردد.تمرین و ممارست در این راه،ذیل عنوان هنر شهریار بررسی میگردد.شهریار باید هم به لحاظ جسمانی دارای قدرت و توان زیادی باشد،شمشیرزنی،تیراندازی و هنرهای رزمی را خوب بداند و هم به فضایل اخلاقی و روان شهریار چون از بدی پالوده گشت و این صفات را در خویش پرورش داد،آنگاه روان وی روشن میگردد.شادی و خرسندی به سراغش میآید و فروغ ایزدی که همان فرّه ایزدی است،بر آن میتابد.جامعهای که حاکمش اینگونه است،آباد،امن زیبا خواهد بود.اگر شهریار،یکی از صفات را از دست دهد،صلاحیتش زیر سؤال میرود و خود به خود عزل خواهد شد.(عزیزی ، 1388ص141)
عدل و داد در نگاه فردوسی:
در نزد فردوسی نخستین و لازمترین صفت برای پادشاه،دادگری میباشد.صفاتی که برای شهریار بر میشمرند،همه لازم و ملزوم یکدیگرند.برای اینکه باید تمامی صفات نیک در پادشاه دادگر،نهادینه شده و وی را همراهی کنند،صفاتی مانند شرم،قدردانی،بردباری، خردمندی وقتی در کسی جمع شد،وی دادگر میگردد.شهریار از همان کودکی،آموزش میبیند تا تهذیب نفس یابد.حال به مفهوم و رابطه آن با جامعه انسانی میپردازیم.
درشاهنامه،بنیاد شاهی برداد،استوار است:
جهاندار شاهی زداد آفرید دگر از هنر و زنژاد آفرید
بدان کس دهد کو سزاوارتر خرد دارتر هم بیآزارتر
در اندیشه ی ایران باستان،مفهوم داد به مفهوم اشا یا راستی،بسیار نزدیک است.داد، قانونی است که باید مورد شناسایی قرار گیرد و اجرا گردد.به کسی این قاعده را اجرا میکند،دادگر میگویند و کسی میتواند داد را شناخته و عملی نماید که دادگر باشد و داد در تمام وجود،زندگی شخصی و سیاسی اجتماعی وی نفوذ کرده و ملکه ذهن و رفتار وی گردد و این،همان مرحله ی آغازین دادگری است.در شاهنامه،بیان میشود که انسان باید ابتدا در وجود و تن خویش،داد را برقرار سازد.همانطور که میدانیم در وجود انسان نیز جنگ و کشمکش سختی بین نیروهای خیر و شر،برقرار است.«داد تن دادن»تلاش برای پیروزی در این کشمکش و آراسته شدن به صفات نیک انسانی است.
چو داد تن خویشتن داد مرد چنان دان که پیروز شد در نبرد
پرهیز و اجتناب از آلودگی و گناه، صفحه روان را روشن میگرداند.
دگر دادن دادن تن خویش را نگه داشتن دامن خویش را
این امر برای پادشاه،ضروری است؛زیرا برای برقراری داد،ابتدا باید از خویش شروع کند.البته اگر در این مرحله،پیروز و در حکومتداری خویش و برقراری عدل و داد بین مردمان نیز موفق گردد،در این صورت وی انسان کاملی است.
چنین داد پاسخ که داد و خرد تن پادشا را همی پرورد اگر دادگر چند بیکس بود و را پاسبان راستی بس بود
عدل و داد از واژگان پیچیدهای است که توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب کرده است.انسان،همیشه در برابر مفاهیم مشوّش بوده و هست.چگونه میتوان داد را در زندگی سیاسی-اجتماعی پیاده نمود؟جوامع در این جستوجو،موفقیت چندانی کسب نکردهاند.با مطالعه اشعار فردوسی،متوجه میشویم که نگاه خاصی به عدل و داد،وجوددارد و نمونههای عملی،آن را به روشنی نشان داده است. (حسنی ، 1368ص43)
الف) عدل و داد،قرار گرفتن هرکس و هر چیز در جای خودش است.
قانون راستی،در شاهنامه به گونهای طرح شده که مفهوم«قرار داشتن هر چیزی در جای خود»از آن استنباط میگردد.
جهت پردازش قاعدهای در این خصوص،بهتر است به مهتر مهتران بپردازیم.
شهریار،اولین مرحله ی اجرای داد؛کسی که در رأس امور قرار میگیرد،ویژگیهایی دارد.در شاهنامه،هرکسی نمیتواند شهریار گردد.اگر خصیصههای موردنظر در کسی جمع گردد،شاهد شهریاری دادگر هستیم والاّ اساس جامعه بر بیداد و ظلم،استوار است. «از کوزه همان تراود که در اوست».در شاهنامه،بارها میبینیم که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
بازشناسی مفاهیم عدل و داد در شاهنامه فردوسی
چکیده:
شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ، شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به نگارش درآمده است. مفهوم عدل و داد در شاهنامه دارای جایگاه ویژه ای است. در شاهنامه،یک نوع تقسیم کار وجود دارد و هر شغلی،خصلت و اخلاق خود را ایجاد میکند. عدل و داد در شاهنامه به گونهای طرح شده که مفهوم "قرار داشتن هر چیزی در جای خود" از آن استنباط میگردد. این پژوهش از نوع تحقیقات نوصیفی – تحلیلی به شمار می رود. هدف از این مطالعه بررسی مفهوم عدل و داد در شاهنامه فردوسی می باشد. به منظور جمع اوری اطلاعات از ابزار فیش برداری استفاده شده است. در این مقاله مشخص گردید که عدل و داد نزد شاهنامه متناسب با زمانهای مختلف ، با معانی مختلفی به کار گرفته شده است.
کلیدواژه ها: شاهنامه ، عدل ، داد ، عدالت ، فردوسی
مقدمه:
یکی از بنیادیترین واژههایی که فردوسی در شاهنامه به کار برده است از دید آماری،واژه ی داد است.داد یکی از پایههای جهانبینی و سامانه ی اندیشهای فردوسی را میسازد.ارج و ارزش داد در شاهنامه تا بدان پایه است که میتوان آن را نامه ی داد نامید.
از جمله مواریث فرهنگی به یادگار ماند از پیشینیان،شاهنامه سخنور توس است.شاهنامه در میان آثار کلاسیک زبان و ادب فارسی از اهمّیّت بسزایی برخوردار است.به واقع شاهنامه را باید سنگ بنای ادب فارسی دانست و فردوسی را اوّل مرد فرهنگ ایران.از جمله ویژگیهای شاهنامه جدای از درونمایه حماسی آن،پرداختن به مسائل فرهنگی،اجتماعی و اخلاقی است که این ویژگی شاهنامه را در میان دیگر آثار حماسی ارج و منزلتی خاص بخشیده است.از جمله درونمایههای اخلاقی که در شاهنامه بسیار به آن اشاره شده داد و دهش است.از رهگذر بررسی جلوههای دادخواهی فردوسی در شاهنامه درمییابیم که دادخواهی در باور فردوسی از دو جنبه اندیشهای و دینی او سرچشمه میگیرد و مهمترین جلوههای انسانیت اوست.(قربانپور ،1383ص73)
اگر بخواهیم به دریافت و دیدگاه ایرانی از داد راه ببریم و آن را بشناسیم میباید به شاهنامه بنگریم،فردوسی بر آن سر است که هستی،زمانی به آیین است که چهار بنیاد در آن یافتنی باشد و به دست بیاید،یکی از آن چهار،داد است.
داد یکی از چهار شالودهای است که هستی بر آن بنیاد گرفته است.داد قلمرویی دارد به پهنای جهان هستی.در این معنی داد است که همه ی پدیدههای گیتی سامانمند و دارای مرز و کرانهای هستند که نمیتوانند از آن فراتر بروند.
اگر ما میتوانیم جهان را بشناسیم و در شناخت جهان دانش خود را به کار بگیریم،همه در گرو داد است وآنچه در زبان نوین"هاویه"خوانده شده یا یونانیان کهن آن را"کائوس"نامیدند-به معنای آشفتگی،زمانی سامان گرفت و به سخنی دیگر جهان پدید آمد که داد به کار گرفته شد،داد چیرگی یافت و فرمان راند.اگر آشفتگی هست از این دید در جهان بیرون،در آفرینش،در هستی نیست.چون این جهان،جهانی که به گفته آمد،جهانی است به داد و سامانمند.آشفتگی و نابسامانی یا بیداد در درون و نهاد آدمی است.تنها آفریدای که میتواند بر داد بشورد و از مرز خویش در بگذرد آدمی است.ما زمانی به بیداد میرسیم که به انسان رسیده باشیم،آنهم از اینجاست که انسان خداییست خرد و چون خداییست خرد،آن زمان که به خردی خویش بازمیگردد میتواند به بیداد بگراید.چون هوشمند است؛چون میتواند اندیشید. بیرون از انسان هرچه هست،نیک است؛چرا؟چون آفریده ی خداوند است. آفریدگار سرآمد است در نیکی زیبایی،در همه ی ویژگیها و شایستگیها.از سویی دیگر این شایستگیها،این والاییها از آنجاست که او بیچون است از دریای لغزان چونی و چندی رهاست،همه ی پدیدههای هستی جز خدا،در این دریا به ناچار شناورند،پس جهان آفرینش جهانی است یکسره داد آیین اما زمانی که این جهان بیرونی،درونی میشود به انسان میرسد. (کزازی ، 1384ص61)
شاهنامه،کتابی است که درباره ی فرهنگ،شیوه ی حکومتداری و تاریخ ایران باستان به نگارش درآمده است و دغدغه اصلی آن حکومت عادلانه میباشد.به نظر میرسد رگه- های این نظریه در شاهنامه یافت میشود و در صددیم تا تصویری از نظریه چرخه عدال و داد را در این اثر مهم،جستوجو کنیم.
در شاهنامه،هرکس نمیتواند صاحب قدرت شود،بلکه باید ویژگیهای خاصی داشته باشد.فردوسی،چهار خصیصه را برمیشمرد:برخورداری از نژاد شاهان،هنر،گوهر و خرد. فردی که دارای نژاد شاهان و گوهرشاهی باشد.باید صفات نیک را دریافت و از صفات رذیله دوری نماید.صفات نیک باید در وجودش نهادینه و ملکه گردد.تمرین و ممارست در این راه،ذیل عنوان هنر شهریار بررسی میگردد.شهریار باید هم به لحاظ جسمانی دارای قدرت و توان زیادی باشد،شمشیرزنی،تیراندازی و هنرهای رزمی را خوب بداند و هم به فضایل اخلاقی و روان شهریار چون از بدی پالوده گشت و این صفات را در خویش پرورش داد،آنگاه روان وی روشن میگردد.شادی و خرسندی به سراغش میآید و فروغ ایزدی که همان فرّه ایزدی است،بر آن میتابد.جامعهای که حاکمش اینگونه است،آباد،امن زیبا خواهد بود.اگر شهریار،یکی از صفات را از دست دهد،صلاحیتش زیر سؤال میرود و خود به خود عزل خواهد شد.(عزیزی ، 1388ص141)
عدل و داد در نگاه فردوسی:
در نزد فردوسی نخستین و لازمترین صفت برای پادشاه،دادگری میباشد.صفاتی که برای شهریار بر میشمرند،همه لازم و ملزوم یکدیگرند.برای اینکه باید تمامی صفات نیک در پادشاه دادگر،نهادینه شده و وی را همراهی کنند،صفاتی مانند شرم،قدردانی،بردباری، خردمندی وقتی در کسی جمع شد،وی دادگر میگردد.شهریار از همان کودکی،آموزش میبیند تا تهذیب نفس یابد.حال به مفهوم و رابطه آن با جامعه انسانی میپردازیم.
درشاهنامه،بنیاد شاهی برداد،استوار است:
جهاندار شاهی زداد آفرید دگر از هنر و زنژاد آفرید
بدان کس دهد کو سزاوارتر خرد دارتر هم بیآزارتر
در اندیشه ی ایران باستان،مفهوم داد به مفهوم اشا یا راستی،بسیار نزدیک است.داد، قانونی است که باید مورد شناسایی قرار گیرد و اجرا گردد.به کسی این قاعده را اجرا میکند،دادگر میگویند و کسی میتواند داد را شناخته و عملی نماید که دادگر باشد و داد در تمام وجود،زندگی شخصی و سیاسی اجتماعی وی نفوذ کرده و ملکه ذهن و رفتار وی گردد و این،همان مرحله ی آغازین دادگری است.در شاهنامه،بیان میشود که انسان باید ابتدا در وجود و تن خویش،داد را برقرار سازد.همانطور که میدانیم در وجود انسان نیز جنگ و کشمکش سختی بین نیروهای خیر و شر،برقرار است.«داد تن دادن»تلاش برای پیروزی در این کشمکش و آراسته شدن به صفات نیک انسانی است.
چو داد تن خویشتن داد مرد چنان دان که پیروز شد در نبرد
پرهیز و اجتناب از آلودگی و گناه، صفحه روان را روشن میگرداند.
دگر دادن دادن تن خویش را نگه داشتن دامن خویش را
این امر برای پادشاه،ضروری است؛زیرا برای برقراری داد،ابتدا باید از خویش شروع کند.البته اگر در این مرحله،پیروز و در حکومتداری خویش و برقراری عدل و داد بین مردمان نیز موفق گردد،در این صورت وی انسان کاملی است.
چنین داد پاسخ که داد و خرد تن پادشا را همی پرورد اگر دادگر چند بیکس بود و را پاسبان راستی بس بود
عدل و داد از واژگان پیچیدهای است که توجه بسیاری از اندیشمندان را به خود جلب کرده است.انسان،همیشه در برابر مفاهیم مشوّش بوده و هست.چگونه میتوان داد را در زندگی سیاسی-اجتماعی پیاده نمود؟جوامع در این جستوجو،موفقیت چندانی کسب نکردهاند.با مطالعه اشعار فردوسی،متوجه میشویم که نگاه خاصی به عدل و داد،وجوددارد و نمونههای عملی،آن را به روشنی نشان داده است. (حسنی ، 1368ص43)
الف) عدل و داد،قرار گرفتن هرکس و هر چیز در جای خودش است.
قانون راستی،در شاهنامه به گونهای طرح شده که مفهوم«قرار داشتن هر چیزی در جای خود»از آن استنباط میگردد.
جهت پردازش قاعدهای در این خصوص،بهتر است به مهتر مهتران بپردازیم.
شهریار،اولین مرحله ی اجرای داد؛کسی که در رأس امور قرار میگیرد،ویژگیهایی دارد.در شاهنامه،هرکسی نمیتواند شهریار گردد.اگر خصیصههای موردنظر در کسی جمع گردد،شاهد شهریاری دادگر هستیم والاّ اساس جامعه بر بیداد و ظلم،استوار است. «از کوزه همان تراود که در اوست».در شاهنامه،بارها میبینیم که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
دانشگاه پیام نور
مرکز تهران
رشته روان شناسی (کارشناسی )
موضوع:
تأثیر رنگ در حافظه یادآوری و بازشناسی دانش آموزان دختر پایه دوم ابتدایی
پژوهشگر:
اکرم توحیدلو
استاد راهنما:
دکتر علی پور
نیمسال دوم 1383-1382
فرم پذیرش:
بسمه تعالی
پایان نامه پیوست تحت عنوان (تأثیر رنگ در حافظه یادآوری و بازشناسی دانش آموزان دختر پایه دوم ابتدایی) که توسط خانم اکرم توحید لو جهت اخذ مدرک کارشناسی در رشته روان شناسی عمومی تهیه و تدیون گردیده الف مورد بررسی و با نمره در درجه مورد تایید قرار گرفت .
نام و نام خانوادگی استاد راهنما: دکتر احمد علی پور امضاء
چکیده:
تأثیر رنگ در حافظه یادآوری و بازشناسی دانش آموزان دختر پایه دوم ابتدایی است.
هدف این پژوهش یافتن رابطه بین رنگ و حافظه است.
روش تحقیق آزمایشی بوده و از شیوه پیش آزمون و پس آزمون استفاده شده است.
جامعه آماری در تحقیق حاضر شامل کلیه دانش آموزان دختر پایه دوم ابتدایی است. در انتخاب نمونه از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شده و نمونه از 60 نفر دانش آموز پایه دوم آموزشگاهی دخترانه در منطقه 17 تهران تشکیل شده است که در گروه 30 نفره تحت عنوان گروه کنترل و گروه گواه قرار گرفتند.
ابزار تحقیق در این پژوهش آزمون محقق ساخته است که دو برگ یکی شامل 30 تصویر رنگی از حیوانات ، میوه ها و اشیا و دیگری شامل همان تصاویر به صورت سیاه و سفید برای آزمون یاداوری و دو برگ یکی شامل 60 تصویر رنگی از حیوانات ، میوه ها و اشیا که 30 تصویر فوق را داراست و دیگری شامل همان تصاویر به صورت سیاه و سفید برای آزمون بازشناسی است.
میانگین بدست آمده از نمرات هر دو گروه (کنترل، گواه) در هر دو آزمون (یادآوری و بازشناسی) بااستفاده از آزمون مقایسه میانگین های دو گروه مستقل (فرمول اعداد خام) با یکدیگر مقایسه شدند.
فرضیه های پژوهش به شرح ذیل است:
1 – میزان یادآوری گروهی که تصاویر رنگی به آنها ارائه شده است (گروه A) از میزان یادآوری گروهی که تصاویر سیاه و سفید آنها ارائه شده است (گروه B) بیشتر است. که این فرضیه تایید می گردد.
2 – میزان بازشناسی گروهی که تصاویر رنگی به آنها ارائه شده (گروه A) از میزان بازشناسی گروهی که تصاویر سیاه و سفید به آنها ارائه شده است (گروه B) بیشتر است. که این فرضیه تایید می گردد.