لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 3 صفحه
قسمتی از متن .docx :
باستانشناسی
/
باستانشناسان ایتالیایی در رم در حال کار
برای باستانشناسی تعاریف مختلفی پیشنهاد و ارائه شده است. باستان شناسی مطالعهٔ فرهنگ مادی انسانها و جوامع گذشته است. باستان شنا سی یکی از شبعات انسان شناسی است که در تصحیح متون تاریخی نقش عمده ای دارد. درباره تاریخ میتوان گفت که آغاز زمانی است که انسان از نگارش و کتابت برای ثبت وقایع و رویداد ها استفاده کرد. که قدمت آنها حداکثر به حدود ۵٬۲۰۰ سال پیش (۳٬۲۰۰ پ.م ) میرسد که برای اولین بار در میانرودان و دشت خوزستان آغاز گردید. محدودهٔ مطالعات باستان شناسی بیشتر از زمانی است که انسان ها شروع به ساخت ابزار کردند این امر در حدود یک میلیون تا 800 هزار یال پیش اتفاق افتاد انسان هایی که ابزار ساز نبودند بیشتر در محدودهٔ مطالعات شاخهٔ دیرین شناسی رشتهٔ انسان شناسی است. بنابر این میتوان گفت که باستان شناسی آن شاخه از انسان شناسی است که درباره انسانهای ابزار ساز بحث و مطالعه می کند. باستان شناسان نیز پژوهشگرانی هستند که درباره فرهنگ مادی انسان و جوامع گذشته انسانی پژوهش تحقیق و مطالعه میکنند چرا که دستیابی به اطلاعات فرهنگ مادی انسانها و جوامع گذشته بسیار محدود و در مواقعی حتی غیر ممکن است. باستان شناسی در جهان به شاخههای متعددی چه از لحاظ زمانی و چه از لحاظ جغرافیایی تقسیم میشود.
دورهای زمانی در باستان شناسی ایران
پیش از تاریخ که خود شامل دوره های زیر است:
پارینه سنگی: قدیم / میانی / جدید فرا پارینه سنگی نوسنگی: بدون سفال / با سفال مس سنگی: قدیم / میانی / جدید مفرغ: قدیم / میانی / جدید آهن: 1 / 2 / 3
دوره تاریخی: ایلام / اورارتو / ماد / هخامنشی / اشکانی / ساسانی
دوره اسلامی: صدر اسلام / فرون میانی اسلامی / دوران صفویه تا اواخر قاجار
دیگر رشتههای پیونددار با باستانشناسی میتوان از اینها نام برد.
مرمت آثار و بنا
جانور باستان شناسی
گیاه باستان شناسی
زمین باستان شناسی
زیست بوم شناسی
استخوان شناسی
اتنو گرافی
ریخت باستان شناسی
جی آی اس
باستان سنجی
آسیب شناسی
دیرین باستان شناسی
گیتاشناسی (جغرافیا)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
ادیان ایران باستان
میدانیم که اصل و ریشه مذاهب مترقی جهان از عقائد ساده اقوام بدوی و قبائل و عشائر همجی ، که هزاران سال قبل در جهان می زیسته اند، نشأت گرفته است. از این رو در مقام تحقیق از مذهب ایرانیان باستانی نیز باید اصل و مبدأ آن را در افسانه ها و اساطیر آریائی های سفید پوست، هزاران سال قبل از این، جستجو کنیم . همان قوم و نژادی که در قرون قدیمه قبل از تاریخ مکتوب یا لااقل از هزاره دوم و سوم قبل از میلاد در فلات ایران نمایان شده اند.در طول مدت افزون از جهار هزار سال یک سلسله تحولات فکری و تندیشه های مذهبی در مردم آریائی نژاد این آب خاک به ظهور رسیده است که از مبادی بدوی چون فتیشیزم و آنیمیزم و پرستش مظاهر طبیعت آغاز شده و در عصر حاضر به دیانت شیعه امامیه که از فرق اسلام و مذهب رسمی امروز ما ایرانیان می باشد ، پایان می پذیرد.
در هزاره اول قبل از میلاد در اثر آمیزش آرین ها با سکنه بومی در ایران و هند فرهنگ و تمدن جدیدی در آن دو کشور به ظهور رسیده و لسان های ایشان که قبلا لهجه های محلی بوده و بعدا صورت تکامل حاصل کرده ، زبانهای مستقلی شدند. مانند فرس قدیم ( عصر کتیبه های دوره هخامنشی ) یا زبان ماد ( عصر کتاب اوستا) یا زبان سانسکریت ( عصر کتب چهارگانه ودا) یا زبان پهلوی قدیم ( عصر پارت ها) .این زبانها ی قدیم در ایران زمین اکنون مورد تکلم نیست و جزء زبانهای مرده قرار گرفته اند ولی در هندوستان زبان سانسکریت هنوز زنده و موجود و کتب مقدسه هندوها حافظ آن است.
هم چنین در دین و اعتقادات نیز عقائد آریائی های باستانی در هند و ایران مشترک بوده اند، کتیبه لوحی که در بوغازکوی در نزدیکی آنکارا از عصر تمدن هیت ها در سال 1907 م . کشف گردید اشاره به اسامی خدایانی می کند که آن خدایان در نزد آرین های قدیم مورد پرستش بوده اند و تاکنون نیز در هند معبودیت دارند. مانند : آلهه میترا ، ایندرا ، وارونا که هر سه هم در ودا و هم در اوستا مذکورند. خلاصه آئین های تازه وارد در مدت ده قرن با بومیان ایران آمیخته و آئین پرستش طبیعت را با عقائد مغان بومی که اعتقاد به نور و ظلمت و ایمان به سحر و جادو بود ترکیب کردند تا نوبت به ظهور دین عام مزدیسنی رسید.
به هر حال اگر بخواهیم ادیان ایران باستان را طبقه بندی نمائیم، می شود آنها را به صورت زیر دسته بندی نمود:
آئین مغان
آئین مهرپرستی یا میترائیسم
دین زردشت
آئین مانی
آئین مزدک
تعریف دین از نظر دانشمندان اسلامی
مراد این دانشمندان از دین، دین وحیانى و الهى است نه هر چه که نامدین بر او نهاده مىشود. ومنظور آنها دین بشرى و ادیانىکه ساخته انسان است و ریشه در نیازهاى آدمى دارد، نمی باشد. و منظور آنها دینی نیست که بر پایه بت پرستى یا اعتقاد به نیروهاى جادویى و مانند آن باشد. بلکه منظور آنها از دین ادیانى است که ریشه در غیب دارند و پایه و اساس آنها بر وحى و پیام الهى استوار است، و انسان نهسازنده دین بلکه دریافت کننده پیام الهى است که باید به آناعتقاد پیدا کرده و به محتواى وحى ملتزم شده و سلوک فردى واجتماعى خود را بر آن اساس تنظیم کند.
علامه طباطبایی با بیان اینکه دین تنها به نیایش و ستایش خدا نپرداخته، بلکه برای کلیه شئون فردی و اجتماعی انسان دستورهایی جامع و مقرراتی مخصوص وضع نموده است، می گوید:
دین، عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی است که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آورده اند، اعتقاد به این عقایدو انجام این دستورها، سبب سعادت و خوشبختی انسان در دو جهان است.
ایشان در تفسیر المیزان بعد از غیر تقلیدی دانستن پیروی از دین مینویسد: دین مجموعه ای از معارف مربوط به مبدأ و معاد و قوانین اجتماعی ، از عبادات و معاملات که از طریق وحی و نبوت به بشر رسیده، نبوتی که صدقش با برهان ثابت شده و نیز مجموعه از اخبار که مخبر صادق ازآن خبر داده، مخبری که باز صادق بودنش به برهان ثابت شده است .
در جا دیگر می نویسد:دین نظام عملى مبتنى بر اعتقاد است که مقصود از اعتقاد در این مورد تنها علم نظرى نیست; زیرا علم نظرى به تنهایى مستلزم عمل نیست، بلکه مقصود از اعتقاد، علم به وجوب پیروى بر طبق مقتضاى علم قطعى است .
ذیل آیه27 سوره روم نیز می نویسد: «لیس الدین الا سنة الحیاة و السبیل التى یجب على الانسان ان یسلکها حتى یسعد فى حیاته فلا غایة للانسان یتبعها الالسعادة»،دین جز قانون زندگى و راهى که انسان باید براى رسیدن به سعادت بپیماید، نیست و هدف نهایى انسان همان رسیدن به سعادت است.
ونیز بیان می کند که: دین روش مخصوصى است در زندگى که صلاح دنیا را به طورى که موافق کمال اخروى و حیات دایمى حقیقى باشد تامین مىنماید. پس در شریعت باید قانونهایى وجود داشته باشد که روش زندگانى را به اندازه احتیاج، روشن سازد.
استاد مطهری رحمه الله علیه مینویسد: اصول مکتب انبیاء که دین نامیده میشود یکی بوده است و آن اسلام است و اسلام نام دین خداست، که یگانه است، همه پیامبران برای آن مبعوث شدهاند و به آن دعوت نموده اند.
سید مجید ظهیری مینویسد : دین مجموعه تعالیمی است که از طریق غیر عادی کسب معرفت یعنی وحی بدست میآید.
دکتر بیوک علیزاده در تعریف کاربردی از دین مینویسد: ادیان، علی العموم، برای پیروان خود سه کار انجام داده اند :
1- توصیفی از جهان هستی و جایگاه آدمی در آن بدست داده اند (جهان بینی). 2- بر اساس توصیف یاد شده شیوه زندگی خاصی را توصیه نموده اند. 3- آن توصیف و شیوة زندگی مبتنی بر آن را در قالب اعمالی نمادین و سمبلیک که همان عبادیات هستند متبلور کرده اند. در جای دیگر می نویسد: « ان الدین فى عرف القرآن هو السنةالاجتماعیة الدائرة فى المجتمع و ان السنن الاجتماعیه اما دین حق فطرى و هو الاسلام او دین محروف عن الدین الحق و سبیلالله عوجا »; دین در عرف قرآن، سنت اجتماعى حاکم بر جامعه مىباشد و سنتهاى اجتماعى یا دین حق و فطرى است که همان اسلام مىباشد یا دین منحرف از راه خدا و تحریف شده است.
آیة الله جوادى آملى می نویسد:دین مجموعه عقاید، اخلاق، قوانین و مقرراتى است که براى اداره امور جامعه انسانى و پرورش انسانها باشد.
ومی نویسد: دین مجموعه عقاید و قوانین و مقرراتى است که هم به اصول فکرى بشر نظردارد و هم در باره اصول گرایشى وى سخن مىگوید و هم اخلاق و شئونزندگى او را تحت پوشش قرار مىدهد و به دیگر سخن، دین مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتى است که براى اداره جامعهانسانى و پرورش انسانها در اختیار انسان قرار دارد.
با توجه به این تعریف روشن مىگردد ، دینى که مبتنى بر وحى استاز بخشهاى گوناگون تشکیل مىشود یک بخش آن عقاید است یعنى حقایقو واقعیاتى که باور و اعتقاد به آنها از مسلمانان خواسته شدهاست مانند خدا، وجود قیامت و معاد، نبوت و بهشت و دوزخ و امثالآنها.
بخش دیگر آن اخلاقیات است یعنى تعالیمى که فضائل و رذایلاخلاقى را به انسان شناسانده و راه تهذیب نفس از رذایل و تخلق به فضائل را به وى ارائه داده است. بخش دیگر آن شریعت و مناسک و احکام و مقررات است که چگونگىتنظیم روابط اجتماعى حقوقى و مدنى و سلوک اجتماعى و کیفیتروابط اقتصادى و سیاسى و نظامى در این بخش قرار مىگیرد
استاد محمدتقى مصباح یزدی در تعریف دین می آورد : کلمه دین به مجموعهاى از عقاید، اخلاقیات، احکام و قوانین فردى و اجتماعى اطلاق مىشود و ادیان آسمانى آیینهایى هستند که از طرف خداى متعال به پیغمبران وحى شدهاند
در جای دیگر یادآوری می کند: دین برابر است با اعتقاد به آفرینندهاى براى جهان و انسان و دستورات عملى متناسب با این عقاید.
محمد جواد باهنرمی نویسد: دین عبارت از نظام اعتقادى، عملى و اخلاقى به هم پیوستهاى است که از جانب خدا بر پیامبران وحى شده است تا مردم را بر آن اساس، ارشاد و راهنمایى نمایند .
دانشمند گرامی فضل الله کمپانی میگوید : دین به معنای وسیع آن عبارتست از شناختن خدا و دانستن وظایف آدمی در برابر او و انجام آنها و دانستن تکلیف شخص نسبت به وجود خود و همنوعان خود و همچنین نسبت به حیوانات و بلکه سایر موجودات و همه اینها از غریزه فطری انسان سرچشمه میگیرد.بنابراین دین شامل تکالیف ثلاثه میشود یعنی تکالیف الهی که شامل تکالیف نظری و عملی است که تکالیف نظری همان اصول اعتقادات است و تکالیف عملی همان عبادات میباشد، تکالیف اجتماعی که مبتنی بر تکالیف حقوقی و اخلاقی است. تکالیف فردی که شامل تکالیف جسمی و روحی است .
مولانا جلال الدین رومی می فرماید :
چون ز خود رستی همه برهان شدی
چون که گفتی بنده ام سلطان شدی
علامه اقبال لاهوری در تعریف دین مینویسد:
چیست دین برخاستن از روی خاک
تا که آگه گردد از خود جان پاک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 36
1-1سلاح های شیمیایی در دوران باستان:
گرچه تاریخ دقیق نخستین کاربرد مواد سمی در ادوار گذشته نامعلوم است، با این حال می توان به کارگیری آتش از جانب انسان را به عنوان نخستین حربه شیمیایی نام برد.
کاربرد مواد شیمیایی سمی حدود 600 سال قبل از میلاد مسیح در کتاب های پوزانیاس (Pausanias) مولف یونانی در شهر دلفی گزارش شده است.
در آن زمان مهاجمان یونانی برای از پای در آوردن مدافعان دلفی آب رودخانه را به ریشه گیاه خرق سفید (Veratrum از جنس Hellebore) که حاوی مواد سمی بود آغشته کردند و بدین گونه به سادگی شهر محاصره شده را تصرف کردند.
همچنین پروکیپوس، مورخ روم شرقی، در مورد جنگ های ساسانیان و رومیان می نویسد که؛ سپاه ساسانی برای تسخیر دژهای رومی ها زیر دیوار آن نقب می زدند.
گاهی این نقب ها با نقب دشمن که برای مقابله حفر شده بود برخورد می کرد، در چنین شرایطی دو طرف می کوشیدند با سوزاندن گوگرد، سربازان حریف را بیرون رانند.
همچنین در تاریخ حمل و نقل دریایی از آتش مشهور یونانی (The Greek Fire) فراوان صحبت شده است.
مخلوط آتش زا معمولاً شامل قیر، گوگرد و مواد چسبنده همراه با روغن خام و آهک زنده بوده است. آتش یونانی در تماس با آب، خود به خود مشتعل می شد.
در 1453 میلادی که ترک های عثمانی به قسطنطنیه یا استانبول امروزی، آخرین سنگر روم شرقی (بیزانس) حمله بردند، به کندن نقب پرداختند؛ مدافعان شهر برای مقابله با آنها، در نقب ها با پخش دود حاصل از سوزاندن گوگرد که همان SO2 می باشد، ترکها را دچار خفگی نمودند.
در 1862 و در جریان جنگ داخلی آمریکا پیشنهاد به کارگیری گاز کلر در عملیات نظامی مطرح شد. گرچه، کلر مورد استفاده واقع نشد ولی بدون شک فکر کاربرد گسترده و تولید صنعتی عوامل شیمیایی متعلق به آمریکایی هاست. بعدها یک دوره تلاش جدی در مورد توسعه عوامل شیمیایی و وسایل حمل آنها به صورت نارنجک، گلوله توپ و غیره آغاز گردید.
در اواخر قرن نوزدهم انگلیسی ها در جنگ بوثر از گلوله های توپ محتوی اسید پیکریک استفاده کردند. بدین گونه به کارگیری متفرقه از عوامل شیمیایی بتدریج زمینه را برای کاربرد گسترده آن در فاجعه 1915 فراهم آورد.
1ـ2 سلاح های شیمیایی در جنگ جهانی اول:
با آغاز قرن بیستم و توسعه بیش از پیش دانش شیمی، زنگ خطر به کارگیری احتمالی و گسترده مواد شیمیایی در جنگ ها برای دولتمردان اروپایی به صدا درآمد و آنها را واداشت طی قراردادی به کارگیری این مواد را منفع کنند. این قرارداد در سال 1907 بسته شد و به تصویب بیشتر کشورهای اروپایی رسید. با این حال برخلاف قرارداد منع کاربرد سلاح شیمیایی، این جنگ افزار مخوف در مقیاس گسترده ای طی جنگ جهانی اول به کار گرفته شد و چنانچه در تاریخ ثبت شده، جنگ شیمیایی نخستین بار، زمانی که آلمانی ها در اکتبر 1914 در نوشاپل گلوله های حاوی گاز اشک آور به سوی فرانسوی ها پرتاب کردند، آغاز شد ولی به سبب پراکندگی سربازان و محدود بودن شمار گلوله ها این تاکتیک چندان کارساز نبود و حتی فرانسوی ها متوجه کاربرد آن نشدند. با این حال آلمانی ها دست از تلاش برنداشته و گاز کلر را نیز نخستین بار در 22 آوریل 1915 در یپرس (Ypres) بلژیک علیه سربازان مستعمراتی فرانسه و پیاده نظام کانادایی که هیچ ماسکی برای حفاظت نداشتند به کار بردند. علاوه بر این آلمانی ها به سرعت به فسژن و خردل روی آورده و آنها را در جبهه آزمودند. [1] به طوری که عامل تاول زای خردل گوگردی به وسیله آلمانی ها در 1917 و در نزدیکی دهکده یپرس بر ضد سربازان فرانسوی به کار گرفته شد و به همین دلیل فرانسویان نام ایپریت (Yperite) را نیز به عامل خردل دادند. همچنین خردل با نام دیگری به نام صلیب زرد (Yellow Cross) نیز شناخته شده بود چرا که برای مشخص کردن مخازن حاوی آن علامت صلیب زرد به کار می رفته است.
به طور کلی در جنگ جهانی اول حدود 125000 تن عوامل سمی مشتمل بر 45 نوع عامل شیمیایی مختلف به کار رفت که در بین آنها 18 عامل کشنده و 27 عامل تحریک کننده بود. از میان عوامل ذکر شده به طور عمده فسژن و خردل حدود یک میلیون و 300 هزار سرباز را از صحنه نبرد خارج کرد که تعداد بیشماری از آنها برای همیشه نابینا شدند و تقریباً 100 هزار نفر جان باختند.
1ـ3 سرنوشت سلاح های شیمیایی پس از جنگ جهانی اول
روند سریع ساخت جنگ افزارهای شیمیایی جدید و کاربرد وسیع آن طی جنگ جهانی اول و مهمتر از همه برانگیخته شدن احساسات عمومی باعث شد بیش از پنجاه کشور معاهده ای مبنی بر عدم کاربرد جنگ افزارهای شیمیایی را در ژنو امضا کنند که به پروتکل 1925 ژنو (Geneva Protocol) معروف شد. اما تصمیمی درباره منع ساخت این سلاح ها گرفته نشد. علاوه بر این با توجه به ویژگی های مواد شیمیایی جنگی (پوشش وسیع، خواص مصدوم کنندگی شدید، افت روحیه شدید دشمن و نیاز به نیروی متخصص و کارآمد جهت درمان و رفع آلودگی) نظر کارشناسان نظامی پس از جنگ جهانی اول، به شدت به طرف این جنگ افزارها معطوف و موجب توسعه این سلاح ها در کشورهای غربی شد و بدین شکل روش های تولید بسیاری از ترکیبات شیمیایی به دست آمد. بعضی ها گمان می کردند که در پناه این معاهده جهانی در جنگ ها و درگیری ها از این سلاح استفاده ای به عمل نخواهد آمد ولی تاریخ شاهد وقایع ناخوشایند دیگری بود.
در 1936، 650 تن عامل شیمیایی توسط ایتالیا در جنگ علیه اتیوپی به کار رفت که جان 15 هزار نفر را گرفت.
در جنگ های یمن، (67 ـ 1963) مصری ها از سلاح شیمیایی استفاده کردند.
در 1938 ژاپنی ها بمب های حاوی عوامل شیمیایی، بر روی سربازان چینی فرو ریختند.
در جنگ های داخلی اسپانیا که از 1936 آغاز شد و سه سال به طول انجامید به فرمان استالین و در حمایت از جمهوری خواهان که علیه ملی گرایان به رهبری فرانکو می جنگیدند، در دو منطقه اسپانیا گازهای سمی و همچنین عامل خردل به کار برده شد که طی آن شمار زیادی از افراد غیرنظامی به هلاکت رسیدند.
1ـ4 سلاح های شیمیایی در جنگ جهانی دوم
در جریان جنگ جهانی دوم مراکز پژوهشی ـ نظامی در آلمان، انگلستان، آمریکا و ژاپن به کوشش های خود جهت تهیه عوامل شیمیایی با سمیت زیاد ادامه دادند. در آلمان سنتز عوامل بسیار سمی اعصاب تابون و ساربن آغاز و با تهیه سومان در سال 1944 دنبال شد که سمی ترین عامل شیمیایی در جنگ جهانی دوم بود. آلمانی ها همراه با تلاش های پژوهشی جدی، کارخانه بزرگی برای تولید جنگ افزارهای شیمیایی و مهمات آن تاسیس کردند که تولید سالیانه آن در 1943 حدود 180 هزار تن (این مقدار 5/1 برابر عوامل شیمیایی به کار رفته به وسیله دول متخاصم طی جنگ جهانی اول) بوده است. طبق گزارش ورماخت (wehrmaht) در اواخر جنگ، ذخیره عوامل شیمیایی آلمان 70 هزار تن شامل 32 هزار تن ایپریت یا خردل و 13 هزار تن گازهای اعصاب بوده است.
اسپی یر (Speer) وزیر صنایع هیتلر در دادگاه بین المللی نورنبرگ اعلام کرد که هیتلر خود طی جنگ جهانی اول مصدوم شیمیایی بوده و بدین جهت به جنگ افزارهای شیمیایی جدید اهمیت زیادی قائل بود. نیروهای هیتلری همواره ذخایر جنگ افزارهای شیمیایی خود را افزایش می دادند. آلمانی ها در جریان جنگ دوم مرتکب بیرحمانه ترین جنایات علیه بشریت شدند. اتاق های گاز در اردوگاه های بوخن والد (Buchenwald)، آشویتس (Auschwitz)، زاخرزن هاوزن (Sachsenhausen)، نوین گام (Neuengamme)، لوبلین (Lublin)، گروسه روزن (Grosse -Rosen)، راونز بروخ (Ravensbruck) و تربلینکا (Treblinka) کار می کردند.
در 14 ژوئیه 1942 هیملر (Himmler) اجازه داده بود که در برخی اردوگاهها از زندانیان برای آزمایش عوامل شیمیایی استفاده کنند. در کل، تا پایان جنگ تنها 5/4 میلیوم زندانی بر اثر به کارگیری انواع عوامل سمی به وسیله شرکت دگش وابسته به مجتمع صنعتی فاربین در اردوگاه آشویتس مسموم شده بودند.
انگلیسی ها سنتز تابون و سارین را تکرار کردند و علاوه بر آن مکانیسم اثر عوامل شیمیایی ترکیبات آلی فسفردار را کشف نموده و بر این اساس شیوه های جدیدی را برای سنتز عوامل شیمیایی پیشنهاد کردند. گرچه کوشش های انگلیسی ها سری نگه داشته شد با این حال گزارش های پژوهشی منظم و کاملی از طریق وزارت دفاع انگلستان به آمریکایی هایی که در همین زمینه کار می کردند فرستاده می شد. ژاپنی ها نیز در سال های جنگ هزاران ماده شیمیایی سمی سنتز کردند، با این حال ماده ای سمی تر از عوامل شیمیایی جنگ جهانی اول به دست نیاوردند.
در کل طی جنگ جهانی دوم با این که طرف های درگیر (بویژه انگلستان، آمریکا، شوروی، ژاپن، آلمان و ایتالیا) همگی دارای ذخایر عوامل شیمیایی بودند، ولی از این جنگ افزارها استفاده چندانی به عمل نیامد؛ بویژه آلمان نازی در حین جنگ دوم جهانی با وجود ذخایر عظیم جنگ افزارهای شیمیایی هرگز از این تسلیحات استفاده نکرد چرا که توازن قوا و وحشت آلمانی ها از مقابله به مثل نیروهای متفقین عامل بازدارنده این اقدام وحشتناک احتمالی بود. به طوری که نخست وزیر وقت انگلستان “وینستون چرچیل” در سال 1942 یعنی هنگامی که انگلیسی ها از لحاظ توانایی در زمینه سلاح های شیمیایی قدرت لازم را داشتند، چنین بیان داشت که :
دولت روسیه مدعی است که آلمانی ها در صورت ناامیدی از حملات خود، ممکن است از گاز سمی بر ضد مردم و ارتش روسیه استفاده کنند. ما خود قاطعانه تصمیم داریم از این سلاح نفرت انگیز استفاده نکنیم، مگر این که ابتدا ارتش آلمان آن را به کار گیرد. به هر حال با شناختی که از دشمن خود داریم، فراهم آوردن تدارکات لازم به مقیاس بسیار وسیع را نادیده نگرفته ایم. بنابراین تصمیم گیری در این خصوص که هراس ناشی از به کارگیری سلاح های شیمیایی نیز به جنگ هوایی افزوده شود، بر عهده هیتلر است.
تنها کاربرد عمده تسلیحات شیمیایی از جانب آلمانی ها در جریان جنگ جهانی دوم، علیه نیروهای شوروی صورت گرفت؛ ماجرا بدین قرار بود که در ماههای مه و ژوئن سال 1942، آلمانی ها علیه واحدهای نظامی و غیرنظامی شهر کرچ (Krauch) که در یکی از معادن پنهان شده و دلیرانه در مقابل دشمن مقاومت می کردند، جنگ افزارها شیمیایی به کار بردند.
1ـ5 سلاح های شیمیایی پس از جنگ جهانی دوم
در جنگ ویتنام در دهه 1960 و سال های نخست دهه 1970 آمریکایی ها با به کارگیری عوامل شیمیایی خطرناک بویژه عامل نارنجی آنچنان خسارات جبران ناپذیری به مراتع، جنگل ها و محیط زیست ویتنام وارد کردند که هنوز پس از گذشت سه دهه و با وجود طرح های بزرگ ترمیم، آثار شوم آن برطرف نگردیده است.
همچنین گزارش های تایید نشده ای از کاربرد عوامل شیمیایی توسط ویتنامی ها در کامبوج (1976)، و لائوس (1979) و به کارگیری نوعی عامل شیمیایی توسط ارتش شوروی و نیروهای دولتی افغانستان، علیه مجاهدان افغانی اعلام شده است.
همچنین مهمترین آزمایش آمریکایی ها در شمال شرقی برزیل در اکتبر 1984 انجام شد که طی آن 7000 نفر کشته شدند. در این آزمایش علاوه بر این که دو طایفه بومی به طول کامل از بین رفتند، گیاهان و جانوران منطقه نیز دچار ضایعات جبران ناپذیری گردیدند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
رشته باستان شناسی
تنها یک سال پس از تاسیس دانشگاه تهران ، یعنی در سال 1314 ، رشته باستان شناسی در دانشکده ادبیات دائر و بدین ترتیب تدرس علمی باستان شناسی در ایران آغاز شد . . بدین ترتیب زمینه ساماندهی پژوهشهای باستان شناختی و اداره عملی آن در سطح کشور به وسیله فارغ التحصیلان ایرانی رشته باستان شناسی دانشگاه تهران فراهم آمد . باستان شناسی با دستیابی به راه حلهایی که انسان گذشته برای مسائل گوناگون یافته بود به ما امکان می دهد تا به کمک ابزار نوین کارآمد ترین پاسخ ها را برای مسائل مشابه امروزی بیابیم
باستان شناسی مانند هر رشته ی علمی دیگر در معرض دگرگونی و تحول های بنیادی است، به نحوی که صورت تحول یافته ی آن در نظر برخی از باستان شناسان نسل گذشته و آن عده ای که از پیشرفت های گسترده ی آن در دو دهه ی اخیر آگاه نیستند نامانوس می نماید. مهمترین گام در پیشبرد رشته ی باستان شناسی بهره گیری از روش های علمی با تکیه بر اصول مطالعه ی مسایل مشخص فرهنگی، فرضیه پردازی و آزمون میدانی بود که در تمام علوم رایج است.
امروزه علم باستان شناسی به حدی پیشرفت کرده که به تنهایی پاسخگوی تمامی و یا حتا بخشی از مواد فرهنگی بدست آمده به منظور مطالعه و تحقیقات نمی باشد. بنابراین چنانچه در دنیای امروز مرسوم است، یک تیم باستان شناختی(Archaeological expedition) ملزم است تا از گروهها و تخصص های مختلف علمی از جمله انسان شناسی، زمین شناسی، زیست شناسی، جانورشناسی، استخوان شناسی و ... بهره گیرد، که این علوم همواره به صورت تکمیل کننده ی پژوهش ها در حیطه ی باستان شناسی عمل می کنند، لذا در یک حفاری علمی باستان شناختی بایستی از علوم مختلف بهره برداری شود، (در غیر این صورت آن حفاری به هیچ عنوان یک کاوش علمی محسوب نمی شود و تنها صرف هزینه، زمان و انرژی می باشد و این گونه حفاری ها هنوز در ایران متداول است!)
از به هم آمیختن علوم دیگر با علم باستان شناسی، رشته های جدیدی بوجود آمده است که در باستان شناسی علوم بین رشته ای نام گرفته اند؛ همچون رشته های زمین باستان شناسی، گیاه باستان شناسی، جانورباستان شناسی، زیست باستان شناسی و ... ، این علوم بین رشته ای چندی است که در کشور به عنوان یکی از رشته های مرتبط و ماثر در امر کمک به باستان شناسی فعالیت می کنند.
جانور باستان شناسی، خود شاخه ای از باستان زیست بوم شناسی (Environmental Archaeology) می باشد. در باستان شناسی معمولا مجموعه ای از رهیافت هایی را که برای پاسخ دادن به پرسش های باستان شناختی در چارچوب زیست بوم شناسی بکار می رود باستان زیست بوم شناسی می نامند. هدف باستان زیست بوم شناسی شناخت ارتباط و برهم کنش جوامع باستانی و زیست بومی است که در آن زندگی می کنند. مواد مورد بررسی در زیست بوم شناسی خود به دو دسته تقسیم می شوند:
آنهایی که فقط به طور غیرمستقیم به فعالیت های انسانی مربوط می شوند، نظیر مواد زمین شناختی یا زیست شناختی؛ و آنهایی که به نحوی از انحا به فعالیت های انسانی مربوط می شوند اما انسان در آنها تغییر کاربری ایجاد نکرده است، نظیر بقایای گیاهی یا جانوری. بنابراین یک قطعه استخوان تا زمانی که انسان تنها گوشت های متصل به آن را کنده و خورده، ماده ای زیست بوم شناختی تلقی می شود، اما اگر انسان همان قطعه استخوان را تراش دهد و روی آن حکاکی کند و یا از آن نوعی ابزار بسازد به ماده ای باستان شناختی بدل شده است.
باستان زیست بوم شناسی از چهار شاخه عمده تشکیل شده است: " باستان زمین شناسی(Archaeogeoloy)، باستان گیاه شناسی(Archaeobotany)، باستان جانور شناسی (Archaeozoology)و باستان زیست شناسی(Archaeoecology)."
باستان زمین شناسی؛ باستان شناسی را به علوم زمین چون زمین شناسی، خاک شناسی، آب شناسی، رسوب شناسی، زمین ریخت شناسی، و کانی شناسی پیوند می دهد.
باستان گیاه شناسی؛ به بررسی بقایای گیاهی می پردازد که از محوطه های باستانی بدست آمده است، شاخه ای گسترده از باستان زیست بوم شناسی است که خود زیر شاخه های گوناگون دارد. مواد گیاهی که باستان گیاه شناسان بررسی می کنند بسیار متنوع و شامل بقایای دانه ها، برگها، پوسته، ریشه، گرده، هاگ، بشره و دیگر پوسته های خارجی، دانه های نشاسته ای، ترکیبات شیمیایی، فیتول ها، صمغ و دیگر سازه های کریستالی است. بقایای گیاهی از محوطه های باستانی معمولن به شکل سوخته(کربناته)، نیمه سنگواره، اشباع از آب یا کاملن خشکیده یافت می شود. در بقایای مدفوع یا ادرار به دست آمده از محوطه های باستانی هم می توان به بقایای گیاهی دست یافت. تخصص باستان گیاه شناسان معمولن در شاخه های گوناگونی چون بررسی گرده ها، دانه ها، چوب، فیتول ها و دیگر بقایای درشت یا بقایای شیمیایی است.
باستان زیست شناسی؛ این رشته در واقع از بطن انسان شناسی زیستی بالیده و به رشته ای مجزا بدل شد. در ابتدای کار انسان شناسان زیست شناختی بقایای انسانی، به ویژه استخوان هایی را که از نهشت های باستانی به دست آمده بود از نظر ریخت شناسی بررسی می کردند، اما با پیشرفت شیوه های علمی مشخص شد که در بقایای انسانی اطلاعات فراوان دیگری نهفته است. با وجود بقایای انسانی می توان به سن و جنس مردم باستانی، اندازه مردان و زنان، اطلاعاتی در مورد بیماری ها و همچنین می توان به شرایط کاری انسان های باستان، فعالیت های متداول و نحوه ی اجرای آنها و نیز درباره ی تغذیه و رژیم غذایی آنها آگاهی های لازم را بدست آورد.
باستان جانور شناسی؛
از شاخه های باستان زیست بوم شناسی است که با ادغام علم باستان شناسی با علومی از قبیل مردم شناسی، جمعیت شناسی و آمار و همچنین با علوم زیستی مثل جانورشناسی، استخوان شناسی و کالبد شناسی(اندام شناسی Anatomy) ایجاد می گردد. مطالعات آزمایشگاهی در جانور باستان شناسی به کمک علوم پایه و تجربی مثل ریاضیات، شیمی و فیزیک انجام می پذیرد. هدف جانورباستان شناسان بررسی و تجزیه و تحلیل بقایای جانوری است که از نهشتهای باستانی یافت می شود. تا به بازسازی و شناخت چگونگی ارتباط انسان و حیوان و ارتباط انسان با زیست بوم خود، که نهایتن منجر به شناخت ساختارهای اقتصادی قدیم و روش های بهره برداری انسان از محیط زیستش می شود.
بررسی های باستان جانورشناسی اطلاعات بسیاری را از فعالیت های فصل در دامپروری و دامداری، گونه، جنس، سن و تعداد جانوری که گروههای انسانی نگاه می داشتند، همچنین اطلاعاتی را در زمینه ی نحوه ی تصمیم گیری مردم باستان در انتقال، توزیع و قصابی احشام و توزیع گوشت و دیگر محصولات آشکار می کند. با بررسی بقایای جانور همچنین می توان به ابزار و فنون شکار، نوع شکار، نقش جانوران گوناگون در اقتصاد زیست پایه، روند اهلی سازی گونه های گوناگون جانوری و نیز رد و بدل احشام میان جوامع باستان پی برد.
شناسایی بقایای حشرات مختلف چون مگس، سوسک و ... اطلاعاتی در مورد اقلیم آب و هوایی و نیز حشراتی چون ساس، کک و شپش اطلاعاتی در زمینه ی نظافت، سلامت و حتا شیوع بیماری های واگیر دار در دوران کهن به ما می دهد.
با توجه به بقایای مدفوع، به کسب اطلاعات جالبی در زمینه ی رژیم غذایی، بیماری های گوناگون و انگل ها می توان دست یافت.
علم باستان جانور شناسی تلاش می کند تا با مطالعه بر روی بازمانده های جانوران، پدیده های مختلف تغییر و تحول در شکل گیری و نیز اختلالات موجود در جانداران همچون تغییرات تکاملی جانداران و گونه ای را بدست آورد. بطوریکه با شناخت و آگاهی نسبت به این علم به یکسری از مجهولات تکاملی جانوران دست می یابیم. با ورود این علم در مطالعات باستان شناسی و با شناسایی داده های استخوانی و تقسیم بندی مواد استخوانی به گونه های متفاوت جانوری، می توان شرایط آب و هوایی و بوم شناختی محیط زیست انسان در دوران باستان و تغییرات آب و هوایی، پراکندگی جانوری و جمعیت آنها، اقتصاد معیشتی، نوع رژیم غذایی و شیوه های صید و شکار جانوران و شیوه های کوچروی و جابجایی فصلی و ... را بازسازی کرد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
شوشتر باستان
وجه تسمیه
1-برخی از نویسندگان بنای شهر شوشتر را به هوشنگ پیشدادی نسبت می دهند.گویند شهر شوش را هوشنگ پیشدادی بنا نهاد چون وضع مردم شهر شوش بسیار خوش آمد آن را شوش نام نهاد به معنی خوب و چون هوشنگ در کنار رود کارون رسید. وضع آنرا دید و گفت این جا شوشتر است و استعداد فراوانی برای بنا نهادن یک شهر پر رونق را دارد و شوشتر را ساخت به معنی خوب تر.
2-برخی آن را تستر خواند و هر وقت آن بدین نام چنین ذکر می منمایند که یکی از طوایف «بنی عَجل» که تستر نام داشت این شهر را فتح نمود و بدین ترتیب بنام او موسوم گشت.
3-برخی شهرستان شوش و شوشتر را شوشیندخت (شوش) زن یزدگر پسر شاپور ساخت.چون او دختر (ریش گلوته)پادشاه یهودیان ومادر بهرام گور بود.
4-ششدر چون شهر را شش در یا شش دروازه بود بدین نام شهرت یافت.
5- اما یکی از زیباترین روایات در این باب ارتباط شهرستان شوشتر با ایزد آب آفرین تیشتر است بگونه ای که نام این شهر مشتق شده از کلمه تیشتر دانسته و ارتباط مستقیمی بین این دو استوار و گفته اند ایزد تیر با تشتر یکی از ایزدان آب و باروری و هستی بخش بر گیاهان و دامها و آدمیان است که در میان عناصر چهارگانه سازنده موجودات یعنی خاک،آب،هوا،گرما معرف هوا و آب بشمار می رفته این ایزد،الهه آب آفرین یعنی باران هاست. و چون در ایام قدیم شهر را بر اساس شکل اشیاء با حیوانات ساخته می شدند و همان طور که می دانیم اسب نماد تیشتر ایزدبانوی بارانهاست گواه جالبی که پیوند (سوستر=تستر) را ( اسب) ودرنتیجه ایزد آب آفرین ( تشتر) میرساند، علامت سوسی است. درزبان پهلوی هزوارشی است که swsyتلفظ میشود ولی (اسپ) asp است خوانده میشود به معنی اسب است وچون دو نام (سوس) شوش وسوشترهردوهمین لغت هزوارشی رادربردارند ازاینراه نیز از لفظ (سوس) و(سوستر) و پیوند آن با اسب و از سوی دیگر درستی این داستان که شهر (سوستر) را به شکل اسب ساخته بودند دیده میشود.
پیشینه تاریخی شوشتر
برخی نویسندگان ساخت شهر شوشتر را به هوشنگ پیشدادی نسبت میدهند که این مطلب به افسانه شبیه است زیرا مدارک مستند تاریخی که تأیید کنند هوشنگ پیشدادی وجود داشته است در دست نمی باشد.
گیریشمن باستانشناس فرانسوی غار پبده در اطراف شوشتر را نخستین سکونتگاه انسانی در ایران دانسته و بدینصورت قدمت شوشتر را به حدود ده هزار سال پیش می رساند.عیلام شناس معروف والترهینس در کتاب دنیای گمشده عیلام، احتمال داده است شوشتر امروز همان آدامدن عیلامی می باشد.درحفاریهایی که در اراضی دستوا(در پنج کیلومتری جنوب غربی شوشتر فعلی)صورت پذیرفت،مشخص شد که این منطقه برای اولین بار بعد از مرگ اسکندر مقدونی توسط اقوام الیمائید اشغال گردید. هنگامیکه مهرداد اول اشکانی حدود سال140 قبل از میلاد سرزمین بین النهرین را تصرف کرد، منطقه الیمائید نیز که تازه استقلال یافته بود تحت تسلط وی قرار گرفت.بهترین دوره ایکه شهر شوشتر در تاریخ خود گذرانده مربوط به عصر ساسانیان است. بسیاری از آثار و بناهای با ارزش شوشتر در این زمان خلافت عمر توسط لشکریان اسلام به سرداری ابوموسی اشعری فتح شدوطبق نوشته صاحب تذکره شوشتر :آن شهر اٍرم مانند،لگدکوب سم ستوران غازیان گردید.بعلت ظلم وستم خلفای اموی ،خوزستان و مخصوصا شهر شوشتر بعنوان جایگاه مناسبی برای اغتشاش در آمد. بطوریکه وقتی شبیب خارجی قیام کرد شوشتر را مرکز قیام خود قرار داد و حجاج بن یوسف سقفی که از جانب عبدالملک بن مروان مأمور سرکوب وی شد پل شادروان را ویران نمود تا اینکه دیگر کسی این شهر را مرکز شورش قرار ندهد.این شهر بعدها توسط مغولان و تیموریان فتح شد.در دوره صفویه شخصی به نام واخشتوخان از طرف دربار به حکمرانی شوشتر گماشته شد.این شخص در شوشتر دست به عمران و آبادی زد بطوریکه طبق نوشته تذکره شوشتر: «در آن زمان مردم شوشتر در وقت بسیار خوش بوده و روزگار به فراغت می گذرانیدند.»در زمان نادرشاه افشار بعلت شورشی که در این شهر بر علیه حکومت مرکزی صورت گرفت نادرشاه به شوشتر لشکر کشیده و پس از فتح شهر دست به فجایع زیادی زد.بطوریکه طبق نوشته نویسنده عالم آرای نادری بسیاری از بزرگان شهر را کشتند و سه شبانه روز زنان واطفال عوام الناس را به لشکریان بخشیدند . بعد از مرگ نادرشاه اوضاع شوشتر مانند سایر نقاط کشور دچار هرج و مرج گردید و درگیری بین نعمتیها و حیدریها بشدت رواج داشت. در زمان کریم خان زند نیز بعلت شورشهایی که در شوشترصورت گرفته و انواع شر و درگیری ،کشاورزی، و کسب وکار دراین شهر از رونق افتاد.اگر چه شوشتر در زمان قاجار مرکز ولایت عربستان و یا خوزستان بود ولی این عصر یکی از بدترین دوره های تاریخی شهر شوشتر می باشد. بطوریکه مادام دیولافوا در سفرنامه خویش شوشتر را در دوره قاجاریه از نظر خرابی و ویرانی به قبرستان تشبیه می کند و حاج نجم الملک که از طرف ناصرالدین شاه هشت ماه در خوزستان مأمور گردیده بود می نویسد:جمیع خانه هاخراب شده و مردم فقیر و بی بضاعت گشته اند.